eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره دکتر محمدترکمن از روزی که سردار سلیمانی صاحب نوه های دوقلو شد... «چند سال قبل سردار سلیمانی صاحب نوه های دوقلو شدند. نوزادان در بیمارستانی که من یکی از پزشکان اطفالش بودم، زودتر از موعد به دنیا آمدند. نارس بودند و وزن بسیار کمی داشتند. باید مدتی بستری میشدند. این افتخار نصیب من شد که پزشک نوزادان شوم. این چند روز کافی بود برای گذراندن یک ترم فشرده اخلاق در کلاس درس سردار راستش تا آن زمان فقط از رشادت سردار و دلاوری های او در جنگ با داعش شنیده بودم، نامش برایم تداعی کننده حس خوب امنیت بود اما دومین چهره نظامی ایران با انسان دوستی و معرفت و تواضعش چهره ای ماندگار را در ذهن من و پرستاران بیمارستان تصویر کرد؛ نمادی از یک انسان واقعی.» نوه های به دلیل شرایط خاص باید مدت کوتاهی در بخش ایزوله بیمارستان بستری میشدند اما اتاق ایزوله خالی نداشتیم. با مادر یکی از نوزادانی که شرایط فرزندش بحرانی نبود، صحبت کردم و گفتم تا سه ساعت دیگر یکی از اتاق ها خالی میشود. با صدای آرام گفتم نوه های سردار سلیمانی در بیمارستان ما هستند و اتاق ایزوله خالی برای بستری کردنشان نداریم، وضعیت فرزند شما هم که رو به بهبود است. اگر موافق باشید بچه ها را در این اتاق ایزوله بستری کنیم. مادر کودک تا اسم سردار سلیمانی را شنید از جا پرید و گفت چرا که نه!‌ سراسیمه خودش را به راهروی اصلی بیمارستان رساند که سردار را ببیند و در حال حرکت گفت: عمری که حاج قاسم سلیمانی وقف آرامش و امنیت ما کرده با چی جبران میشود. این کمترین و بی مقدار ترین کار است.» اتاق را خالی کردیم و به سردار گفتم همین حالا نوزادان را بستری می کنیم. ایشان تا ماجرا را شنید گفت: دست نگه دارید. چرا این کار را کردید یک نوزاد بیمار را از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوه های من را بستری کنیدهیچ تفاوتی بین بچه های من و دیگران نیست لطفا آن نوزاد را به اتاق ایزوله برگردانید ما هم صبر می کنیم تا اتاق خالی شود، مثل بقیه بیماران گفتم: سردار! مادر آن بچه تا شنید میخواهیم نوه های شما را بستری کنند، خودش اصرار به خالی کردن اتاق ایزوله داشت اما ایشان گفتند نه آقای دکتر! کاری که گفتم را انجام دهید. بچه را به اتاق برگردانید. کاری که سردار گفت را انجام دادم. خانواده دومین فرد نظامی کشور سه ساعت در بیمارستان مثل بقیه مردم منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شود و این درس بزرگی بود برای من البته تماشای این حجم از تواضع و فروتنی به ماجرای بستری ختم نشد. در این چند روز که سردار در بیمارستان بودند کلاس درس معرفت حاج قاسم برقرار بود. روز دوم، سردار برای ملاقات فرزندشان و دیدن دوقلوها به بیمارستان آمدند نمیدانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم میکردند هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند. پرستارها خوشحال بودند از دیدن سردار ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صمیمی حاج قاسم یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند. قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند. یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شماهم در عکس یادگاری ما باشید حال بچه ها خوب شد و از بیمارستان مرخص شدند اما من توفیق پیدا کردم که یک بار دیگر در مطب، پذیرای سردار باشم خانواده دوستی حاج قاسم برای من خیلی جالب بود. با مشغله فراوانی که داشتند و مسئولیت های مهم و سنگینشان، برای اطمینان از سلامت نوه ها چند بار به بیمارستان آمدند و وقتی هم که بچه ها از بیمارستان مرخص شدند، همراه دوقلوها به مطب آمدند. آن روز مطب خیلی شلوغ بود، شلوغ تر از همیشه. بعد از ورود سردار به مطب، منشی من را خبردار کرد و از اتاق بیرون آمدم. سلام و احوالپرسی و راهنمایی شان کردم به داخل اتاق؛ ایشان یکی از نوه ها را درآغوش گرفته بودند و بفرمای من را قبول نکردندو گفتند: به خانم منشی سپردم اسم ما را در نوبت ویزیت بگذارد. منتظر می‌مانیم تا نوبتمان بشود. من شرمنده شدم و حرفی برای گفتن باقی نماند. سردار مثل بقیه بیماران در مطب نشستند تا نوبتشان شود. دوقلوها را ویزیت کردم و لحظه آخر اجازه خواستم عکس یادگاری با ایشان داشته باشم. روزی من از آخرین دیدار سردار سلیمانی یک انگشتر بود. هدیه ای که ایشان به من دادند و گفتند آقای دکتر شغل مقدسی دارید انگار به زبانم قفلی زده بودند و نمی دانستم باید چه بگویم. از همان رو انگشتر را دستم کردم و عهد بستم دین این انگشتر را به صاحبش تاآخر عمر ادا کنم... @yousof_e_moghavemat
حسین ساده بود. حاج حسین خرازی ساده بود و هیچ‏گاه از مقامش برای پیشبرد کارهای شخصی استفاده نکرد. فرماندهی لشکر برای او به معنای مسئولیت بزرگ‏تر و کار بیشتر بود، به معنای صبر و اندوهی بی‏اندازه. وقتی ازدواج کرد، حقوقش مثل دستمزد همه بسیجی‏ها فقط کفاف یک زندگی ساده را می‏داد. 2200 تومان در ماه. به تنها چیزی که فکر نمی‏کرد پاداش‏های دنیوی بود. هیچ‏گاه شرایطی بهتر از نیروهایش نداشت. راوی یکی از بستگان شهید درحال سخنرانی برای افراد لشکر @yousof_e_moghavemat
حضرت پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله وصلم میفرمایند: به کوچکی گناه نگاه نکن ، بلکه ببین په کسی را نافرمانی می کنی تحف العقول جلد1 صفحه11 @yousof_e_moghavemat
سریع باش! کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند! و الا تاریخ کربلا نشان داده که قافله‌ی حسینی معطل کسی نمی‌ماند. سیدِ شهیدان اهل قلم، 🌷 @yousof_e_moghavemat
...🕊🌷 اسفند سال ۱۳۸۸ بود ، مثل هرسال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهیدان مهدی و حمید باکری مراسمی برگزار شده بود . تهران بودم آن روز ها. محمودرضا زنگ زد گفت : می آیی مراسم ؟! گفتم : می آیم ، چطور ؟! گفت: حتما بیا ، سخنران مراسم است. مقابل تالار با هم قرار گذاشته بودیم . محمودرضا زودتر از من رسیده بود ، من با چند نفر از دوستان رفته بودم . پیدایش کردم و با هم رفتیم نشستیم طبقه بالا .همه صندلی ها مر بود و جایی برای نشستن نبود به زحمت روی لبهٔ یکی از از سکو ها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم. در طول مراسم با محمودرضا مشغول صحبت بودیم ولی که آمد محمودرضا دیگر حرف نمی زد . من گوشی ام را در آوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی . محمودرضا تا آخر همین طور توی سوکت بود و گوش میداد ، وقتی داشت حرف هایش را جمع بندی میکرد محمودرضا یک مرتبه برگشت گفت : فرصت سر خاراندن هم ندارد این کت و شلواری را که تنش هست میبینی ؟! باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد و اِلّا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد! موقع پایین آمدن از پله ها به محمودرضا گفتم : نمی شود را از نزدیک ببینیم ؟! گفت :من خجالت می کشم توی صورت نگاه کنم ؛ بس که چهره اش خسته است . 📗 تو شهید نمی‌شوی ، صفحه 53 , 54 @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ففِرُّوا إِلَي اللَّهِ قسمتی از آیه 50 سوره ذاریات پس به سوی خدا فرار کنید @yousof_e_moghavemat
✨یک مدرسه‌ای را در فلوجه خالی کرده بودند و به خانواده‌های داعشی‌ها اختصاص داده بودند. مردان آن‌ها یا کشته شده بودند و یا اینکه در نبرد با جبهه مقاومت بودند. نکته جالب اینجا است که داعشی‌ها از امنیت خانواده‌هایشان مطمئن بودند. ✨ وقتی وارد مدرسه شدیم دیدیم که مدرسه مملو از زن و بچه‌های داعشی‌هاست. ابومهدی هیچگونه کینه‌ای نداشت. با محبت این بچه‌ها را در آغوش می‌گرفت و آن‌ها را نوازش می‌کرد. شما اگر این برخورد ابومهدی با خانواده‌های داعشی را کنار خانواده‌های شهدا بگذارید تفاوتی را نمی‌بینید و هیچ اغراقی در میان نبود. ✨ابومهدی خسته نمی‌شد او می‌توانست خیلی راحت در اتاق فرماندهی بنشیند و کارها را پیگیری کند اما اینطور نبود و شخصا به مناطق مختلف سرکشی می‌کرد و همانند یک برادر با نیروهایش برخورد می‌کرد و به آن‌ها محبت می‌کرد. ابومهدی نظرات نیروها را گوش می‌کرد و در تصمیم‌گیری‌ها لحاظ می‌کرد. ✍روایتی از سید هاشمی موسوی تهیه‌کننده مستند «سلفی با ابومهدی» @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹١٣دی سالروز درگذشت حزب اللهی بصیر، پیر دلاور جبهه‌های جهاد، پدر دو شهید و همرزم هزاران شهید، مرحوم حاج ذبیح الله بخشی 🎥 فیلم حاجی بخشی بر بالین فرزند شهیدش و نجوای عاشقانه با او 🌴 خوزستان - جبهه جنوب ⏳ دوران @yousof_e_moghavemat
⚘🚩🌷💎💖💞🌹🌸 به یاد چهارمین فرمانده دلاور و خط شکن 🌹 - ولادت: ۱۳۳۶ ، کاشان ، - اعزام به خدمت سربازی بعد از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ - پیوستن به صف انقلابیون در دوران اوج گیری انقلاب - ترک پادگان به فرمان حضرت امام خمینی (ره) - ورود به در بهار سال ۱۳۵۸ - عزیمت به کردستان در سال ۱۳۵۹ - پیوستن به و فرماندهی واحد اطلاعات عملیات سپاه مریوان - عزیمت به جنوب و فرماندهی اطلاعات عملیات (ص) در اسفند ۱۳۶۰ - نقش موثر و درخشان در ، فروردین ۱۳۶۰ - شرکت در در خرداد ۱۳۶۱ و مجروحیت از ناحیه پا - شرکت در عملیات بزرگ و برون مرزی در تیر و مرداد ۱۳۶۱ - ایفای نقش موثر در عملیات های ، ، ، ، و - انتصاب به فرماندهی تیپ ۲ سلمان از (ص) - انتصاب به فرماندهی (ص) بعد از شهادت ، اواخر اسفند ۱۳۶۲ - : ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ ، در جریان عملیات آبی خاکی در شرق دجله بر اثر اصابت ترکش به سر مبارکش 🆔 @yousof_e_moghavemat
📙 📚 عنوان کتاب: ( سرگذشت نامۀ سردار بی نشان - کتاب یکم از مجموعۀ بیست و هفت در ۲۷ ) نویسنده: گلعلی بابایی چاپ دهم: پاییز ۱۳۹۶ قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان تعداد صفحه: ۲۵۷ تهران، نشر صاعقه @yousof_e_moghavemat
–حاج‌قاسم : من هستم، مگه منو نمی‌بینید شماها؟ +فرزند سردار شهید محمد ناظری : حاج قاسم توی خواب به من گفت به مردم بگو چرا هی میگن کاش حاج قاسم بود . . .؟ من هستم؛ مگه منو نمی‌بینید شماها . .؟! دل نوشته: شما همیشه هستید وخواهید بود ولی چشمان ما لایق دیدن ملکوت نیست... @yousof_e_moghavemat
عليه السلام: 📍شُكْرُكَ لِنِعْمَةٍ سَالِفَةٍ يَقْتَضِي نِعْمَةً آنِفَةً 📌شكر تو بر نعمت گذشته، زمينه ساز نعمت آينده است. 📚نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص80 @yousof_e_moghavemat
عملیات در سرمای منفی ۳۰ درجه! بعضی وقت‌ها سختی‌ها حرف نمی‌خواهد یک تصویر گواه خیلی چیزهاست ... @yousof_e_moghavemat
چه کسی اولین بیعت کننده با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؟ مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: «آن‌گاه که خداوند به قائم اجازه خروج می‌دهد، ... جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می‌آید و می‌گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می‌نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن! پس دست به دست آن حضرت می‌گذارد و بیش از ۳۱۰ مرد نزد او آمده و با او بیعت می‌نمایند و [حضرت] در مکّه می‌ماند تا یارانش به ۱۰ هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار می‌گردد.» 📚 مهدی موعود، ص ۱۱۵۴ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای ترورِ ناموفقِ سردار سلیمانی توسط تک تیرانداز داعش در بوکمال سوریه چه بود؟! @yousof_e_moghavemat
نشریه انگلیسی دِویک سال ۲۰۲۱ را اینجوری به آمریکاییها تبریک گفت ممكن است كساني پيدا بشوند كه از درونِ خانه شما، پاسخ جنايتهايتان را بدهند." به ۲۰۲۱ خوش آمدید... اینبار ترامپ نه! سردار قاآني در خاک آمریکا... @yousof_e_moghavemat
📝 یادداشت رهبر انقلاب درباره کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید سلیمانی منتشر شد کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید قاسم سلیمانی با عنوان «از چیزی نمی ترسیدم» که مزین به یادداشت رهبر انقلاب اسلامی است، امروز رونمایی شد. متن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیش از مطالعه کتاب به شرح زیر نگاشته شده است: بسمه‌تعالی هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشم‌نواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفه‌ئی داریم. کتاب حاضر را هنوز نخوانده‌ام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد. رزقناالله ما رزقه من فضله سیّدعلی خامنه‌ای ۹۹/۱۰/۷ 📚 این کتاب شامل دست نوشته‌های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه‌ی مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است. 📚 کتاب «» در دو بخش نوشتار و دست‌نوشت، با ۱۳۶ صفحه، توسط انتشارات مکتب حاج قاسم متعلق به بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سلیمانی به چاپ رسیده است. @yousof_e_moghavemat
سی و چهارمین سالگرد شهادت سردار تخریبچی علیرضا_عاصمی فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء(ع) 13 دیماه 1365 کرمانشاه 🔴 دی ماه 65 وقتی عراق با موشکهای جدید خود کرمانشاه را هدف قرار داده بود. برای خنثی کردن یک عمل نکرده داخل گودال رفت. همه نیروها را از محل اصابت موشک دور کرد. گویی می دانست لحظه دیدار فرا رسیده. دقایقی بعد صدای مهیبی آمد. این انفجار را به آسمان فرستاد. او دیگر بر نگشت. و هیچ چیزی از بدن مادی او به جا نماند. @yousof_e_moghavemat
اگر مقصد پرواز است🕊... قفسِ ویران بهتر... پرستویی که مقصد را در کوچ می‌یابد از ویرانیِ لانه‌اش نمی‌هراسد! @yousof_e_moghavemat
💠جبهه کردستان 🔹توزیع هندوانه برای رزمنده‌ها 📷عکس تقی رستگار مقدم، مسئول آموزش سپاه مریوان و همراه همیشگی احمدمتوسلیان...که سرانجام نیز با حاج احمد و ۲تن دیگربه اسارت صهیونیستها درآمدند @yousof_e_moghavemat