eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
284 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 📙 🔷 سید محمدرضا دستواره ، مسئول واحد پرسنلی تیپ ۲۷ ، نحوۀ تشکیل مجدد گردان های این تیپ در دهۀ سوم فروردین ۱۳۶۱ را این گونه توصیف می کند : ... بعد از خاتمۀ عملیات فتحِ مبین ، وقتی که به ما ابلاغ شد باید به محور بیاییم و به اصطلاح آن محور عملیاتی را به تیپ ما تحویل دادند، پیشنهاد کردند که مثل دفعۀ قبل ، باید ۹ گردان در اختیار تیپ ۲۷ قرار بگیرد و هنگامی که نیروهای اعزام شده به مرخصیِ این ۹ گردان به برگشتند ، از نو باید آنها را در همین گردان ها سازماندهی کنیم . مسئولین رده های بالا قول دادند که کمبودهای احتمالی از این حیث را برای ما جبران کنند.این شد که ما از بیستم فروردین با همان چارت قبلی ، مجدداً دست به کار تشکیل ۹ گردان شدیم. وقتی داشتیم این ۹ گردان را آماده می کردیم ، باز از رده های بالا به ما ابلاغ شد که تعداد گردان های تان را از ۹ به ۱۱ افزایش دهید. 🔶 روند تشکیل گردان های تیپ ۲۷ طی یک هفته سپری گردید.در این برهه، ابتدا ۹ گردان ایجاد و سازماندهی شد که اسامی آنها به ترتیب اولویت تشکیل از این قرار است : ۱- گردان حمزه سیدالشهداء با ۳ گروهان به فرماندهی رضا چراغی ۲- گردان سلمان فارسی با ۴ گروهان به فرماندهی حسین قُجه ای ۳- گردان انصارالرسول با ۴ گروهان به فرماندهی اسماعیل قهرمانی ۴- گردان مسلم ابن عقیل با ۴ گروهان به فرماندهی حبیب الله مظاهری ۵- گردان حبیب ابن مظاهر با ۴ گروهان به فرماندهی علیرضا موحد دانش ۶- گردان مالک اشتر با ۳ گروهان به فرماندهی احمد بابایی ۷- گردان بلال حبشی به فرماندهی ۳ گروهان به فرماندهی بهمن نجفی ۸- گردان عمّار یاسر با ۳ گروهان به فرماندهی علی اکبر حاجی پور ۹- گردان ابوذر غفاری با ۳ گروهان به فرماندهی علی اکبر حاجی پور 🆔 @yousof_e_moghavemat
📙 📙 ✍ به دستور فرماندهی تیپ ۲۷ محمّد رسول الله (ص) مقرر شد کلَیۀ گردان های این یگان ظرف مدت ۳ روز - از ۳۱ فروردین تا ۳ اردیبهشت ۱۳۶۱ - از به منطقۀ اعزام شوند. برای انتقال چنین تعداد زیادی از نیروهای رزمی، عمدتاً از قطارهای مسافربری مسیر « اندیمشک-اهواز » استفاده و بعضاً هم واحد موتوری تیپ با استفاده از پنج دستگاه نفربر آیفای موجود در ، اقدام به جابه‌جایی شماری از نیروها به اهواز می کرد. ✍ بلافاصله پس از استقرار نیروها در مدرسۀ مبارزان و استادیوم تختی ، قرار شد گردان ها پس از دریافت تجهیزات انفرادی ، یکی پس از دیگری ، مسیر طولانی حد فاصل اهواز تا سه راهی در جادۀ اهواز - آبادان را پای پیاده طی کرده ، در مستقر شوند. https://sapp.ir/yousof_e_moghavemat https://iGap.net/yousof_e_moghavemat https://gap.im/yousof_e_moghavemat Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📜 📜 - شایعۀ کشته شدن فرمانده نیروهای عراقی در ، سرهنگ و پایان یافتن مقاومت بعثی های محاصره شده در ساعت روز ( اینم خیلی کلک خوبیه ، تضعیف روحیه شون میکنن و ...😉 ) - دستور عقب نشینی به داخل خاک عراق از طرف سرلشکر ستاد ؛ فرمانده ارتش عراق به جهت شکست سنگین در دشت و ( البته نیروهای بعثی زحمت و رو توسط بالادستی هاشون کم کردند و موقع فرار خودشون رو انداختن تو که از راه آب فرار کنن و خودشون رو به خاک عراق برسونن ولی همشون غرق شدن و به درک واصل. ) - توسط در حالیکه از گرفته بود. 🔵 بدین ترتیب ، که در ساعت :30 روز سال ۵۹ پس از مقاومت سقوط کرده بود، در پی ، در ساعت روز دوشنبه سال ۱۳۶۱ به دامن ایران بازگشت. - به جا آوردن نماز شکر در پس از ورود به شهر 🔴 میزان خسارات و تلفات وارده به دشمن ۱- انهدام ۸۰ درصد از لشکر سوم زرهی ۲- انهدام ۸۰ درصد از لشکر یازدهم پیاده ۳- نابودی لشکر پنجم پیاده مکانیزه ۴- نابودی لشکر ششم زرهی ۵- نابودی لشکر نهم زرهی ۶- نابودی لشکر هفتم ۷- نابودی لشکر دهم زرهی ۸- نابودی لشکر دوازدهم ⚫️ تعداد کشته ها : ۱۷ هزار نفر ☑️ اسارت کامل ۶ تیپ 📣 این گزارش خود مسئولین نظامی عراق بود که حاضر نشد قبول کند و برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر شکست خود در تاریخ هفتم خرداد ۶۱ ، یعنی چهار روز بعد ، اقدام به اعطای « » [ البته!!!😉 ] به تعدادی از فرماندهان منهدم شدۀ خود کرد. ✅ شکفت زدگی ، بُهت و غافلگیر شدن بسیاری از کارشناسان نظامی و تحلیل گران رسانه های خارجی در برابر و نیروهای ایرانی به هنگام - نقش کارساز ۲۷ در این نبرد بزرگ و اعتراف ناظران نظامی بر و . 🌷❤️ فراز پایانی مصاحبه با فرماندۀ دلاورِ تیپ۲۷ محمّدرسول الله ؛ ( ) در تاریخ ۷ خرداد ۶۱ در قرارگاه تاکتیکی : ... آرزو می کنم یک زمانی برسد که را آزاد کرده باشیم؛ موقعی که مان را آزاد کرده باشیم؛ موقعی که را ، را و عزیز رها کرده باشیم؛ چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند : ی ما و ما در دست و ی ما در دست و عزیز ما در دست است؛ یعنی سه چهره ای که ما با آن در جنگ هستیم ... http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌸 💕 . . «... بود. از ناحیۀ دست تیر خورده بود. تن هردویمان لباس بیمارستان پوشاندند و کمی دوا و درمان کردند. بابایی آهسته گفت: «می آیی فرار کنیم؟» - کجا؟ - خط. خیلی جدی گفتم: «می آیم. اما چطوری؟» پشت سر او راه افتادم.رفتیم داخل یکی از همان هلی کوپترهای شنوک که مجروح آورده بود و نشستیم یک گوشه. ناگهان خدمۀ هلی کوپتر آمد و وقتی ما را با لباس بیمارستان دید با عصبانیت گفت: «شما اینجا چه کار می کنید؟!» بابایی جواب داد: «من فرمانده گردانم. باید برگردم خط، پیش نیروهایم.» - هرکی می خواهی باش. ما وظیفه نداریم شما را ببریم. دعوای بابایی با خدمه بالا گرفت، اما نتیجه نداشت. از هلی کوپتر پیاده شدیم، اما به جای رفتن به سمت سوله های بهداری، رفتیم به سمت دژبانی که باز هم لو رفتیم و دژبان همه را خبر کرد؛ پرستار، دکتر و بقیه را. ناچار همان جا ماندیم. بعد از نماز صبح، بابایی گفت: «پاشو.» و این بار مثل کسانی که از زندان فرار می کنند، به سمت دیوار انتهای درمانگاه رفتیم. من دست هایم را که سالم بود، قلاب کردم و از دیوار بالا رفت و او هم با همان یک دست سالمش، مرا با آن زخم باز، بالا کشید. افتادیم آن طرف دیوار و رفتیم تا جایی که عربِ دشداشه پوش و چفیه به سری را سوار بر یک تویوتا وانت دیدیم. با خانواده اش بود. اصرار کردیم ما را هم ببرد. دلش سوخت. ما را تا شادگان برد و از آنجا هم سوار یک مینی بوس شدیم که به می رفت. در مسیر دیدم خیلی ساکت است. پرسیدم: «برادر بابایی، خیلی در فکری؟» - آره. از تهران بهم زنگ زدند و گفتند "خدا بهت یه دختر داده." پرسیدم: «پس می خواهی از دارخوین بروی تهران؟» - نه. می روم خط - اما شما با این وضعیت و زخم و شرایط سخت و بچه ات؟! حرفم را برید: «تکلیف من اینجاست. از بچۀ من، مهم تر است.»😃 📑 منبع کپشن: کتاب خواندنی و ارزشمند ، صفحات ۱۶۲ و ۱۶۳ به روایت سردار 💌 @yousof_e_moghavemat