eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال کمیل قدمگاه خانم حضرت زهرا سلام الله علیها🌹 ✨تقريباً مهمات ما تمام شده بود. 🌟ابراهيم هادی بچه های بی رمق کانال را در گوشه ای جمع کرد و برايشان صحبت كرد: 🌟بچه ها غصه نخوريد، حالا كه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد، اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم. 🌟مطمئن باشيد مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها می آيد و به ما سر می زند. ✨بغض بچه ها ترکيد. صدای هق هق شان هم هی کانال را پر کرده بود. به پهنای صورت اشک می ريختند. 🌟ابراهيم ادامه داد: غصه نخوريد. اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نمی گذارد. 🍃🌹 @yousof_e_moghavemat
🌺🌸 🌸 🌹"شهید ابراهیم حسامی" ﺩﺭ 💌ﮔﯿﻼﻧﻐﺮﺏ ﭘﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺯﺍﻧﻮ 💌ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺑﻄﻮﺭے ﮐﻪ ﺣﺘﯽ 💌ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮعے 💌ﺭا ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎهی ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ بہ ﻣﻨﻄﻘﻪ 💌ﺑﺮﮔﺸﺖ؛ ﺑﺰﺭﮒ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﻘﺪﺍﺩ 💌ﻟﺸﮑﺮ 27 ﺑﻮﺩ؛ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﯾڪ ﭘﺎ ﺩﺭ 💌ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺷﺮﮐﺖ کرﺩ 💌ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻏﺮﺏ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎے ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺎﻻ مے ﺁﻣﺪ. 💌او ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ کہ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ 💌ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺷﻬﺎﻣﺘﺶ 💌ﻧﻘﻞ ﻣﯿڪﻨﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﯾکی ﺍﺯ 💌ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ آن ﻋﮑﺲ ﺩﻗﺎیقے 💌ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ے 💌ﺟﻔﯿﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﻗﺎﯾقے? 💌ﺑﻌﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯼ ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻤﯿﻦ 💌ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺘﻮﻥ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . 🥀 @yousof_e_moghavemat
📷 آموزش نظامی خواهران در دهه شصت 🌴 دوران @yousof_e_moghavemat
💠 : ما با ایمانمان می‌جنگیم؛ جندالله با ایمانش می‌جنگد نه با تجهیزات @yousof_e_moghavemat
💠 سردار رشید اسلام مسول ستادمرکزی پشتیبانی ومهندسی جنگ جهادوقائم مقام مهندسی رزمی قرارگاه خاتم الانبیا(ص) 🌷 شهادت بر اثر اصابت ترکش خمپاره در عملیات کربلای 10- ارتفاعات غرب کشور @yousof_e_moghavemat
دل من بیاد جانان زجهان خبر ندارد سرمن بغیرمستی هنری دیگر ندارد.. @yousof_e_moghavemat
روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت :  این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : (( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.)) تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : ((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.)) از کتاب نیمه ی پنهان ماه...شهید چمران @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۲۷ 🚩 ✔ 🌸 سردار عزیز و بزرگوار سپاه اسلام مسئول خستگی ناپذیر و مخلص تدارکات و پشتیبانی (از سمت چپ نفر اول)⚘ . . ولادت: ۱۳۱۹ شهر از دست دادن پدر در ۱۰ سالگی ادامه تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم استخدام به اداره تعاون و امور روستایی به سال ۱۳۴۳ آغاز فعالیت های مذهبی - سیاسی در سال ۱۳۴۵ عهده دار شدن امر تهیه و تکثیر اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) در سطح استان همدان عزیمت به لبنان جهت آموزش یک دوره فشرده نبرد پارتیزانی با اخذ مجوز از امام در خرداد ۵۷ بازگشت به کشور با مقادیری سلاح و مهمات از ارکان اصلی تشکیل سپاه همدان بعد از پیروزی انقلاب عزیمت به جبهه غرب مسئولیت امور مالی سپاه منطقه ۷ با حکم سردار کبیر سپاه اسلام انتصاب به سمت مسئول واحد تدارکات پس از خاتمه عملیات فتح المبین شرکت موثر و به یادماندنی در همه مراحل عملیات الی بیت المقدس عزیمت به لبنان به همراه قوای محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت از ماموریت لبنان و شرکت در عملیات بزرگ برون مرزی ⚘شهادت: ۳۱ تیر ۱۳۶۱ ، طی عملیات رمضان ✔ . 👈 پیکر این سردار بزرگ در جای ماند...🚩 . . . 🆔 @yousof_e_moghavemat
خاطره ای آموزنده از شهید احمدحاجیوند الیاسی🌹 اهل نماز اول وقت و نماز شب بود...یک روز که مهمان داشتیم و همه خسته بودن بطوری ک اوایل شب خوابیدن❗️ احمد چون مانند مولایش امام علی(علیه السلام) کمک به مستضعفان را دوست داشت با کمک چند خیر دیگر شبانه برای یتیمان و ضعفا غذا و مصارف روزانه آنها را برایشان جمع آوری🍱 و بطوریکه کسی متوجه نشود به آنها تحویل میداد دیر ب خانه می آمد. وقتی که آمد مشغول نماز شب خواندن شد که مهمان هایمان بیدار شدن👀، و همراه احمد به امید اینکه نماز صبح هست مشغول نماز خواندن شدن و بعد نماز خوابیدن😄 تا اینکه اذان صبح را گفت و احمد مشغول بیدار کردن آنها برای اقامه نماز صبح شد یکی از مهمان ها ک بیدار شده بود و از چهره اش خستگی میبارید ب احمد گفت: مگر ما نماز صبح را باهم نخواندیم پس الان چرا بیدارمان کردی⁉️ شهید احمد خندید و گفت برادر من اون موقع نماز شب بود ک خواندیم اذان صبح را تازه دارد میگوید😁،و مهمانمان با خنده ب احمد گفت عجب کلاهی سرمان گذاشتی😂😂 و رفت تا برای اقامه نماز صبح آماده شود. @yousof_e_moghavemat
روزی که او آمد آفتابِ فتح تابید ... عکاس : @yousof_e_moghavemat