eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
269 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار جالب و شنیدنی درحین حال مظلومانه و صمیمانه و در جریان عملیات بیت المقدس. https://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📙 *همپای صاعقه* 📙 🔸 بدین ترتیب مقرر شد که مرحلۀ دوم عملیات، با استفاده از دو قرارگاه عملیاتی *فتح* و *نصر* انجام گیرد. در این مرحله، قرارگاه عملیاتی *قدس* مأموریت داشت که با عملیات ایذایی و وقت‌گیر ، نیروهای دشمن را درگیر نگه دارد که متوجه حرکت نیروهای تیپ ۲۷ به سمت *دژ مرزی* نشوند و آنها را از پشت مورد هجوم قرار ندهند. ⚪️ ناگفته نماند چندتا از گردان ها جهت تثبیت بیشتر مواضع جاده تا ایستگاه گرمدشت ، باید ۵ کیلومتری زیر جادۀ گرمدشت تا *کانال آب* پیش روی می کردند. 🔸 برگزاری جلسۀ توجیهی فرماندهان قرارگاه فرعی *نصر ۲* در شامگاه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ و مجدداً در ۱۶ اردیبهشت توسط حاج ابراهیم همّت در فرجام این جلسۀ توجیهی، به قهرمانی، شمس و مسعودی می گوید که هرچه سریعتر نیروهایشان را به جلو انتقال دهند و از طرفی هم به فرمانده گردان عمار، علی اصغر بُشکیده، ابلاغ می کند که او نیز هرچه سریعتر خودش را به شهبازی برساند تا از برنامه عقب نیفتد. 🔸 معاونِ عملیاتیِ حاج احمد، است که مسئولیت سنگین طرح ریزی و هدایت ۱۲ گردان تیپ طی این مرحله ، بسیار تعیین کننده و سرنوشت‌ساز بود. 🔸 حضور شخص در خط مقدم به دلیل شرایط خاص عملیات 🔴 هدف اصلی در این مرحله : تسخیر دژ مرزی توسط گردان های ابوذر، انصار و واحد های ادغامی آن ⚠️ حوادث : . حملۀ غافلگیرکنندۀ گروهان یکم گردان مقداد و تصرف توپخانۀ ارتش دشمن در عمق ۱۲ کیلومتری غرب جاده . کند شدن حرکت نیروها در پیش روی به سمت دژ مرزی به دلیل باتلاقی شدن ( بارش ناگهانی و شدید باران ) . قطع ارتباط بیسیم بین محور و قرارگاه https://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
ما با وارد جنگ خواهیم شد هرکس این راه است بسم اللّٰه ؛ هرکس نیست خداحافظ... : https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📙 مصاف در دژهای مرزی 📙 - مرحلۀ دوم، مرحله ای است که توانست بسیاری از موانع سد راه را مرتفع کند. 🔵 نیروهای ایرانی بعد از تثبیت مواضع به دست آمده در مراحل اول و دوم عملیات، در شب های و اردیبهشت ، اقدام به انجام ؛ یعنی « حرکت برای آزادسازی خرمشهر» کردند؛ ولی در محور شلمچه - خرمشهر همچنان برتری با ارتش عراق بود. گردان ها با تمام توان خود به قلب مواضع دشمن می زدند و با گرفتن تلفات سنگینی از آنها، خود نیز آسیب می دیدند و به عقب برمی گشتند. 🌷 شهادت ؛ فرمانده دلاور و خستگی ناپذیر گردان ، یار دیرینۀ از نبردهای کردستان تا آستانۀ خرمشهر ... ایشان در حال شلیک آر.پی.جی در شامگاه اردیبهشت ، مورد اصابت رگبار گلوله های دشمن قرار میگیرد و آسمانی می شود. - سرعت عمل ایرانی ها برای اجرای به علت اقدام سریع دشمن جهت عقب راندن ایرانی ها از - بازسازی و سازماندهی نیروهای ارتش و سپاه برای آمادگی هرچه تمام تر جهت آزادی خرمشهر http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🙂 ❤ ✔ 💠 مقارن همین ایام و همزمان با حضور کادرهای اصلی و فرماندهی ۲۷ در تهران، مقرّر شد فرماندهان سپاهی و ارتشی شرکت‌کننده در عملیات «فتح خرّمشهر» به محضر امام‌خمینی شرفیاب شوند. در روز موعود، فرماندهان خدمت امام رسیدند؛ اما از خبری نبود. یکی از فرماندهان عملیاتی ارشد سپاه درباره‌ی این واقعه می‌گوید: ...ما و سایر فرماندهان، به اتفاق فرماندهی محترم کل سپاه خدمت حضرت امام رسیدیم. دیر رسیده بود. علت را جویا شدیم. فهمیدیم به رسم رفاقت، رفته بود مهندس ناصر کاظمی - فرمانده سپاه استان کردستان‌-‌ را هم آورد بود تا به همراه فرماندهان فاتح خرّمشهر به ملاقات امام بیاید؛ اما این دو نفر موقعی به جماران رسیده بودند که ملاقات تمام شده بود. به حضرت امام اطلاع دادند که ؛ فرمانده ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ آمده، وقت ملاقات هم تمام شده، شما چه می فرمایید؟حضرت امام با خوشرویی تمام اجازه فرمودند و ناصر کاظمی، افتخار دست‌بوسی ایشان را داشته باشند. ↘️ عبّاس برقی از مسئولین یگان ذوالفقار تیپ ۲۷ از این دیدار می‌گوید: ...از بیت که خارج شدیم، هر کدام از بچّه‌ها چیزی می‌گفت. یکی از نورانیت حضرت امام صحبت می‌کرد و دیگری از خلوص معنوی او می‌گفت. در این بین، ناگهان چشمم به افتاد که عصا به دست، با پای زخمی و ترکش خورده، از بیت خارج می‌شد. همین که پایش را از بیت بیرون گذاشت، با عصبانیت عصا را به سمتی پرت کرد و با صدای بلند، بدون این‌که کسی را مخاطب قرار دهد، گفت: "به خدا قسم دیگر عصا به دست نمی‌گیرم. می‌خواهم بدون عصا راه بروم." جمعی که آنجا بودیم، با نگرانی به او که به سختی راه می‌رفت، نگاه انداختیم. همان‌طور که راه می‌رفت، زیر لب ذکری را زمزمه می‌کرد. همه می‌دانستیم که با حضرت امام ملاقات خصوصی داشته؛ ولی این که در آنجا چه گذشته، کسی خبر نداشت. سرانجام طاقت نیاوردم. به همراه چند نفر از بچه‌ها به سراغ او رفتیم و جریان را پرسیدیم. گفت: "پیش امام که بودم، ایشان با لحنی پدرانه از من پرسید: آقای "متوسلیان، پایت چه شده؟ در جواب گفتم: زخمی شده، بعد هم ساکت شدم. آن وقت امام با همان مهربانی، دستی روی پایم کشید و گفت: ان‌شاءالله خوب می‌شود و شما به دنبال عملیات می‌روی." 🚩 ✔ @yousof_e_moghavemat
🚩 🌸 ✔ ▫️در سحرگاه همین شب [که در منزل خود به همرزمانش گفت: من از لبنان برنمی گردم...] به یادماندنی بود که به همراه تعدادی از نیروها عازم سوریه شد. به محض رسیدن به آنجا، در مذاکره با نمایندگان احزاب لبنانی، تهدید کرد که اگر چند نفر از نیروهای ایرانی که توسط عوامل اسرائیل، یعنی فالانژها دستگیر شده‌اند، آزاد نشوند، دست به اقدام نظامی خواهد زد. این تهدید موثر واقع شد و ربایندگان، مجبور شدند سه نفر از نیروهای ایرانی را آزاد کنند. همزمان با این چالش‌ها، در تهران روند تصمیم‌گیری جهت مراجعت نیروها، می‌رفت تا نهایی شود. به همین دلیل، ده صبح روز سه شنبه هشتم تیرماه ۱۳۶۱، جلسه ای در شورای عالی دفاع تشکیل شده و نتیجه بدست آمده حاکی از آن است که نیرو ها باید هرچه سریع تر برگردند. @yousof_e_moghavemat