eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
349 دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 فائزه بعد از نماز حالش خوب شده بودو شوخی میکرد و گاهی هم با حلما سرو کله میزد. علی هم مشغول بازی با عقیل شده بود. یک ساعتی که گذشت ، کیان تماس گرفت _جانم _سلام.قبول باشه،عزیزم بیا بیرون بریم. _از شما هم همینطور چشم الان میام. گوشی را داخل کیفم انداختم و رو به جمع کردم _از آشنایی و مصاحبت با شما خیلی خوش حال شدم.حتما خونه ما هم تشریف بیارید فائزه با خنده گفت: _از فردا که همسرت میره ماموریت خودم میام پیشت نگران نباش. تو هم بیا خونه ما، خوش حال میشیم ببینیمت. در خونه همه ما به روت بازه عزیزم! قدرشناسانه به او و بقیه چشم دوختم _ممنون از محبتتون چشم حتما.با اجازه.شبتون بخیر. باهمه خدا حافظی کردم و از مسجد خارج شدم‌. با چشم دنبال کیان گشتم. کنار حوض با چندتا از دوستانش مشغول حرف زدن بود ومی خندید . تا چشمش به من افتاد، با دوستانش خداحافظی کرد و به سمتم آمد. _سلام عزیزم ،خوش گذشت؟ _سلام.بله خیلی خوب بود! _با خانمای دوستام آشنا شدی ؟ _بله با خانم حاج آقا خدا شناس،خانم مهندس رضایی،خانم دکتر محبی و همسر شهید.... هرچه فکر کردم فامیلش را به یاد نیاوردم کیان با تعجب گفت: _خانم شهید احمدی هم اومده بودند؟ _اگه منظورت به مامان علی کوچولوئه ،آره اومده بودند. _اره .من و سید احمد نزدیک به ده سال باهم دوست بودیم. اون از من زودتر به سوریه اعزام شد ،منم میخواستم همون موقع برم ولی بخاطر دانشگاه نشد. کیان سکوت کرد و من حرفی نزدم تا با خودش کنار بیاید. ماشین را یک خیابان بالاتر پارک کرده بودیم. تا رسیدن به ماشین سکوت کرد. به ماشین که رسیدیم. به آن تکیه زد و به آسمان چشم دوخت. _من و حاج علی و سید باهم عهد کرده بودیم،هر کدوممون که زودتر شهید شد،دست اون دوتای دیگه رو هم بگیره.سید آدم بد قولی نبود ولی میترسم منو یادش بره. دوباره سکوت کرد و چیزی نگفت. ولی با همان دوجمله اش هراس به جانم افتاد. دروغ چرا؟به خودم لرزیدم از عهدی که باهم بسته بودند. &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ ☔️🍄🌈🦋☔️ 🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝به قلم ☔️ 📂 🖇 حلما را قلقلک داد و صدای خنده حلما بلند شد. منتظر بودم همسر مهدیه را هم معرفی کند. با لبخند به فائزه گفتم _همسرشون رو.. هنوز حرفم را کامل نزده بودم که فائزه ببخشیدی گفت و از ما فاصله گرفت. با تعجب به جمع چشم دوختم. مهدیه برخلاف بقیه که ناراحت بودند،مرا مخاطب قرار داد _همسرم یک سالی میشه که تو سوریه شهید شدند،فائزه هم ماه آخر بارداریش شده یکم سریع بهم میریزه .الان برمیگردن نگران نباش خجالت زده لب زدم _ببخشید اگه ناراحتتون کردم .من در جریان نبودم به رویم لبخندی زد _ناراحت نشدم عزیزم باهاش کنار اومدم. ما خودمون این راه رو انتخاب کردیم و گله ای نداریم. پس لطفا تو هم خودتو ناراحت نکن.به جمع ما خوش اومدی _ممنون عزیزم ازهمه بخاطر تبریک ازدواجمان تشکر کردم. با بلند شدن صدای اذان فائزه هم با چشمانی سرخ به داخل برگشت. بخاطر وضع جسمانیش نمی تواست ایستاده نماز بخواند. روی صندلی نشست تا نمازش را بخواند ،من هم کنارش ایستادم. نماز که شروع شد حال خوبی نداشتم. درقنوت نمازم از خدا خواستم تا مرا هم در این مسیر یاری کند و صبرم بدهد. بعد از نماز هر از چند گاهی نگاهم به علی کوچولو می افتاد که همانند یک مرد رفتار می‌کرد و با آن سن کمش برای حلما پدری می‌کرد. دیدن مهدیه و فرزندانش روحیه ام را بهم ریخته بود. ترس به جانم افتاده بود، اگر این سفر آخر کیان می بود من چه می‌کردم؟ منی که مدت زیادی نبود همسرش بودم و دلم میخواست سالها کنارش زندگی کنم. زندگی بدون کیان قطعا کابوسی ابدی میشد! &ادامه دارد... ☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
محمد علی جهان آرا در ۹ شهریور ۱۳۳۳ در خرمشهر متولد شد. جهان آرا در سال ۴۸ به رهبری امام خمینی (ره) همراه تعدادی از دوستانش گروه الله اکبر را ایجاد کردند و به مبارزه علیه دولت محمدرضا پهلوی پرداختند. در اواخر سال ۴۹ همراه برادرش به عضویت گروه مخفی سازمان حزب الله خرمشهر درآمد. به دنبال آن توسط اعضای گروه ساواک شناسایی و زندانی شدند. در جریان این دستگیری بود که جهان آرا به دلیل سن کمی که داشت تنها به یکسال زندان محکوم و سپس به زندان اهواز منتقل شد. وی پس از قبولی در کنکور، در سال ۵۴ به مدرسه عالی بازرگانی تبریز رفت. یک سال بعد جهان آرا عضو گروه منصورون شد و به مبارزات مسلحانه روی آورد. جهان آرا در ۱۷ شهریور ۵۷، به دلیل کشتار مردم تهران در میدان ژاله از رفتن به سوریه و اردوگاه‌های مقاومت فلسطین باز ماند به دنبال بازپس‌گیری آبادان از نیروهای ارتش عراق، در تاریخ ۷ مهر ۶۰ محمد علی جهان آرا و تعدادی از فرماندهان، جهت گزارش عملکرد نیروهای ایرانی به امام خمینی (ره) راهی تهران شدند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای حامل آنها در پرواز هرکولس سی -۱۳۰ نیروی هوایی ارتش، تمامی سرنشینان کشته شدند. عده‌ای معتقدند دلیل سقوط هواپیما نقص فنی بوده در حالی که عده‌ای دیگر این حادثه را حاصل شلیک موشک دشمن می‌دانند.
🌻➰🌻➰🌻➰🌻➰🌻 ~ بِسْم‌ِاللّٰـہ‌ِالرَّحمٰـن‌ِالرَّحیــمِ ~ " إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ " [ ] 🌾 [ ] 🌾 نماز روزه همه شما دوستان قبول درگاه حق..! 🖤🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
{بسم الله الرحمن الرحیم...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
🌸🦋🍃 🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊 گویند مهر قبولی ست که بر دلتـ❤️ می خورد... ... دلم لایق مهر شهادت نیست😔 💥اما که نظر کنید... این کویر تشنه، دریـــا می شود با عطر 🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🔸دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان بسم الله الرّحمن الرّحیم اَللّـهُمَّ اهْدِنى فیهِ لِصالِحِ الاَْعْمالِ وَاقْضِ لى فیهِ الْحَوآئِجَ وَالاْمالَ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَى التَّفْسیرِ وَالسُّؤالِ یا عالِماً بِما فى صُدُورِ الْعالَمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ خدایا! در این روز مرا به شایسته ترین اعمال راهنمایی کن و آرزوها و حاجتهای مرا برآور، ای کسی که احتیاج به بیان و درخواست نداری! ای دانا به آنچه که در سینه‌هاست! بر محمّد و آل پاکش درود فرست! نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze17.mp3
3.8M
🌸 ❃تند‌خوانی‌ جزء هفدهم قرآن‌کریم❃🌿 با‌نوای‌‌ استاد‌ معتز‌آقائی‌🎤 🌙 💙 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 پروردگارم! محققاً گناهانم مرا در آستانت در مقام خواری و رسوایی برپا داشته؛ پس اگر سکوت کنم، کسی از جانب من سخن نمی‌گوید؛ و اگر از خود شفاعت کنم، شایستۀ شفاعت نیستم...-صحیفه‌سجادیه-🌿 !
خدادر قرآن فرمود:«وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ» و هرگز نگو من فردا کاری را انجام می‌دهم‌مگراینکه‌بگویی‌اگرخدابخواهد. شاید چیزی را اراده کنی و ارادهٔ خدا بر آن نباشدکه‌مولاعلی‌علیهم‌السلام‌فرمود: « عَرَفْتُ اللهَ ـ سبحانه ـ بِفَسْخِ العَزَائِمِ » خدا‌را شناختم به شکستن عزم‌ و اراده! با درنظر گرفتن این که خدا فرموده:«اللَّهَ‌لَا يَظْلِمُ‌النَّاسَ‌شَيْئًاوَلَٰكِنَّ‌النَّاسَ‌أَنْفُسَهُمْ‌يَظْلِمُونَ» . خدا نمی‌خواهد به هیچکس ستـمی کندولی آدم‌ها به خودشان ستم‌گرند! و«أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»چیزی نیست جز آن قدرت اختیار که بیچاره‌مان کرده. بیچاره‌ای مانند عبیدالله که در مسیرِ کربلا که سه مرتبه حسین‌‌بن‌علی(ع) به یاری دعوتش کردو او نپذیرفت و وقتی امام رفت، دست پشت دست می‌کوبید و شعر می‌گفت: «تا زنده‌ام دریغ درگردش است‌واگر قرار بود که حسرت روزی‌سینه‌ای بشکافد آن روز امروز است که سینه‌ی مرا شکافت » . خلاصه‌ی امر این است که خدا قطعا و قطعا تواناست و در کنار توانایی ، خود سازی‌شرط اول است‌.وخود سازی‌یعنی کار کردن بر آن قدرت اختیار. به‌قول‌شهیدآوینی«داد از آن اختیار که تورا ازحسین‌علیهم السلام‌محروم کند» ...🌱‌• .
أغث قلبي ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‌که‌لبهایش‌به‌هم‌خشکیده‌است؛ بحررحمت‌ازلبش‌جوشیده‌است... ...♡
هر جراحت که دلم داشت به مرهم بِه شد داغ دوری ست که جز وصل تو درمانش نیست معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 اِمام زَمان میگه اَینَ عَمّار 🔥 لقمه های حرام چه کرده با ما مردم؟ 👤 استاددانشمند مبارک نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
‍ ‍ سالگرد شهادت نخبه ای که فاتح ارتفاعات عشق شد شهید محسن وزوایی فاتح ارتفاعات بازی دراز و یکی از فاتحان عملیات فتح المبین فرمانده گردان میثم تعریف می‌کند: وقتی زمزمه ی عملیات فتح المبین شروع شد برای اولین بار به پادگان دوکوهه آمدیم و سردار عشق حاج احمد متوسلیان آنجا بودند و به تازگی تیپ حضرت رسول تاسیس شده بود پنج دقیقه قبل از تحویل سال بود حاج احمد مرا صدا کرد و گفت آقا سید ابوالفضل یک ذکر ناد علی بگو و سالمان را با این ذکر ادغام کردند و بهمین دلیل عملیات فتح المبین برایمان فتح الفتوح شد در آن عملیات من در گردان حبیب بودم و پرچم دار آن محسن وزوایی بود راه را گم کردیم محسن جلو رفت و نماز خواند و لحظاتی بعد گفت همه از اینجا برویم پس از شهادتش بود که فهمیدیم محسن وزوایی خدمت امام زمان(عج) رسیده بود نیم ساعت راه رفتیم پس از آن شهید وزوایی بالای یک ارتفاع رفت و فقط یک شلیک کرد و با همان یک تیر ۹۴ قبضه توپ را به غنیمت گرفتیم... در عملیات فتح بلندی های بازی دراز بشدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت با وجود درد بسیار ناله نمی کرد و به یکی پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت آقای دکتر من هر چه بیشتر درد میکشم بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم
مرا از همین‌ها کن. از «لا تستبدل بی غیری»‌ها. از آنها که خیالشان تخت است دومی ندارند و با هیچکس عوضشان نمی‌کنی. از آنها که تا دقیقه نود برایت می‌دوند و جایشان نیمکت ذخیره‌ها نیست. که بازیکن فیکس زمینند. همان‌ها که از لیست خط نمی‌خورند از بس بازی شان حرف ندارد. از بس تمرین کرده‌اند برای میدان‌های بزرگ. از بس وقت گذاشته‌اند برای قوی شدن، دویده‌اند برای اینکه به چشم مربی بیایند. مرا از همان‌ها کن. از آنها که جایگزین ندارند. که جایشان با هیچکس پر نمی‌شود. از آن حاج قاسم‌ها که جای خالیشان هنوز درد می‌کند. +[از تو می‌خواهم] مرا از کسانی قرار دهی که دینت را بوسیله آنها یاری می‌کنی و مرا با کس دیگری جایگزین نکن، (بجای من کس دیگری را قرار نده!) نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh