1=رسش از ج اول.mp3
21.48M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 2
پرسش و پاسخ جلسه اول
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanes
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 7
#وقایع_روز_عاشوراء
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#شهدای_کربلا
سلام استاد تابع منش،
چرا در روز عاشورا تمامی 72 تن از اصحاب امام حسین به یکباره به جنگ با دشمن نرفتن؟
و چرا یک نفر یک نفر ؟
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
@m_h_tabemanesh2
لینک مقتل ضامن اشک ، پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در تلگرام
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrD-rSAOIK0SWg
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبد الله
با عرض سلام خدمت ذاکرین امام حسین ع
گلچین دوم فهرست هشتک های ایام محرم و صفر برای آمادگی عزیزان مداح در کانال و گروه مقتل امام حسین ع
ضمنا پین pin ده شب محرم روی گروه مقتل قرار گرفت.
#فهرست_هشتک_کانال_و_گروه_مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
#شب_اول_محرم_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام_و_هانی_بن_عروة
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#دو_طفلان_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#حمیدة_دختر_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#وقایع_دوم_محرم_از_ورودیه_تا_شب_تاسوعا
#دوم_محرم_ورودیه
#کربلاء
#ورودیه_کربلاء_شب_دوم_محرم
#فضائل_کربلاء
#روایت_ام_ایمن
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س_شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اثبات_وجود_نورانی_حضرت_رقیة_س
#برکات_وجود_نازنین_حضرت_رقیة_س
#عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#علی_اصغر_علیه_السلام
#شهادت_رضیع_میدان_علی_اصغر_ع
#شهادت_طفل_کنارخیمه
#شهادت_طفل_یک_روزه
#دفن_علی_اصغر_ع
#علی_اکبر_علیه_السلام
#مقتل_علی_اکبر_ع
#زیارت_علی_اکبر_ع
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#شهادت_قمر_بنی_هاشم_عباس_بن_علی_ع
#سیره_و_مکارم_اخلاقی_عباس_ع
#روایات_معصومین_درباره_ی_عباس_ع
#راس_عباس_بن_علی_ع
#زیارت_نامه_قمر_بنی_هاشم_عباس_ع
#وقایع_روز_تاسوعاء_شب_عاشوراء
#وقایع_صبح_عاشورا
#وقایع_روز_عاشوراء
#مصائب_امام_حسین_علیه_السلام
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#روضه_های_عطش
#سلام_بر_امام_حسین_ع_هنگام_نوشیدن_آب
#وقایع_عصر_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#آتش_در_خیام
#دار_الحرب
#هروله
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
#قاتلین_امام_حسین_ع
#جراحات_زخم_ستاره_جراحات_امام_حسین_ع
#روضه_پیراهن_خونی_امام_حسین_ع
#وداع_های_امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_های_امام_حسین_ع_در_روز_عاشوراء
#شهدای_اهل_البیت_علیه_السلام_بنی_هاشم
#اطفال_شهید_ذبح_الاطفال
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#اسامی_شهدای_کربلاء
#زیارت_شهداء
#وقایع_شام_غریبان
#راس_الحسین_علیه_السلام
#مقامات_راس_الحسین_علیه_السلام
#رؤس_بنی_هاشم_و_انصار_و_محبان_امام_حسین_ع
#تنور_خولی
#دیر_راهب_نصرانی
#محل_دفن_سر_مطهر
#روضه_های_سر_مطهر_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_یازدهم_محرم
#اسارت_آل_الله
#حرکت_اسراء_از_کربلاء_به_سمت_کوفه_و_خروجشان
#وقایع_دوازدهم_محرم
#دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#دوازدهم_محرم_ورود_به_بازار_کوفه
#وقایع_مجلس_ابن_زیاد_لع
#ایام_صفر
#دروازه_ساعات
#بازار_شام
#مجلس_یزید_لعنة_الله_علیه
#مصائب_خرابه_شام
#شعر_شیعتی
#شعر_هلال
#تربت_امام_حسین_ع
#اربعین
#وقایع_روز_اربعین
#بیتوته_رباب_س_در_کنار_قبر_سید_الشهداء_ع_در_روز_اربعین
#دفن_سر_مطهر_در_اربعین
#مقتل_اربعین
#روضه_های_اربعین
#وداع_اهل_البیت_ع_در_روز_اربعین_با_شهداء
#اربعین_روز_خاص_زیارت_حضرت_مهدی_عج
#زیارت_اربعین
#شرح_و_تفسیر_زیارت_اربعین
#سلام_های_زیارت_اربعین
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_حسین_امام_ع
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#زنان_عاشورایی
#عفاف_و_حجاب_در_قرآن
#مختصری_از_زندگینامه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دو_طفلان_زینب
#رباب_سلام_الله_علیها
#ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#سکینة_سلام_الله_علیها
#احادیث_ائمه_علیه_السلام_درباره_عاشوراء
#احادیث_ویژه_ی_ائمة_درباره_امام_حسین_علیه_السلام
#شهادت_پیامبر_ص
#روضه_های_شهادت_پيامبر_اکرم_ص
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#حضرت_زهراء_س_و_پیراهن_امام_حسین_ع
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_های_امام_سجاد_ع
#امام_سجاد_علیه_السلام_و_عاشوراء
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#جهانی_شدن_مهدویت_و_عاشوراء
#فهرست_مقاتل_روضه_ها_مطالب_در_رابطه_ی_با_عاشوراء
#فهرست_روضه
#روضه_ظهر_عاشوراء
#روضه_های_اسارت_اهل_بیت_ع
#روضه_های_امام_زمان_عج
#روضه_های_شب_جمعه
#دشمنان_اهل_بیت_ع
#گفتار_عاشورایی_سخنرانی_مقتل_خوانی
#pin_پین_قوانین_و_تذکرات_کانال_و_گروه_مقتل_امام_حسین_ع
مهم توجه : دوستان با زدن ضربه روی هشتک غالبا مطالب در درجه اول روی کانال مقتل است و در دجه دوم روی گروه مقتل.
عاشقان سید الشهداء را دعوت به کانال و گروه کنیم تا در ثواب روضه های آنها شریک باشیم.
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
@m_h_tabemanesh2
لینک مقتل ضامن اشک ، پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در تلگرام
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrD-rSAOIK0SWg
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
2=_مقتل_مسلم_ع_تجمع_شيعه_در_کوفه.mp3
17.75M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 3
تجمع شیعه در کوفه باشنیدن خبر بیعت نکردن امام و ارسال نامه
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
@m_h_tabemanesh1
2=1 پرسش و پاسخ مقتل م دوم.mp3
19.82M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 4
سوال و جواب مجلس دوم
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
3=_مجلس_سوم_نامه_کوفيان_به_امام.mp3
30.07M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 5
مجلس سوم نامه های کوفیان برای امام حسین ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
3=-1 پرسش و پاسخ درباره مجلس سوم_.mp3
7.49M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 6
پرسش و..مجلس سوم نامه های کوفیان
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
4=_مجلس_چهارم_اوضاع_سياسي_و_کلي.mp3
21.8M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 7
اوضاع کلی سیاسی کوفه هنگام ورود مسلم ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
5=مقتل مسلم ع ج 5 سفارت مسلم ع.mp3
16.99M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 8
ارسال مسلم ع به کوفه و وداع با مسلم بن عقیل ع درمکه 1
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
5=1_وداع_امام_حسين_ع_با_مسلم_ع_در.mp3
6.52M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 9
ارسال مسلم ع به کوفه و وداع با مسلم بن عقیل ع 2
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
6=_م_7_ورود_مسلم_ع_به_کوفه_و_خواندن.mp3
29.53M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 10
ورود مسلم ع به کوفه و خواندن نامه ی امام حسین ع برای اهل کوفه
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
6=_م_7_ورود_مسلم_ع_به_کوفه_و_خواندن.mp3
29.53M
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 11
ورود مسلم ع به کوفه و خواندن نامه ی امام حسین ع برای اهل کوفه و اشک آنها
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
#مسلم_بن_عقیل_ع 1
زمانی که مسلم هجده ساله بود، عقیل از دنیا رفت و تربیت او به دست امیرمؤمنان علی علیه السلام افتاد. آن حضرت، مسلم را همانند فرزندان خود رشید، شجاع و فهیم بار آورد. در تاریخ آمده که پنج نفر از فرزندان عقیل در واقعه کربلا به شهادت رسیدند که شجاع ترین آنها مسلم بود. جالب آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سال ها قبل، از شهادت فرزندان عقیل در رکاب امام حسین علیه السلام خبر داده بود.
#مسلم_بن_عقیل_ع 2
حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه
زمانی که دوازده هزار نامه با بیش از بیست و دو هزار امضا از طرف کوفیان به دست امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت تصمیم گرفت به نامه های ایشان پاسخ دهد. از این رو، نماینده ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحیه مردم به کوفه فرستاد. به این منظور، نامه ای برای ایشان نوشت و مسلم بن عقیل، عموزاده و شوهرخواهر خویش را به عنوان سفیر و نماینده به کوفه فرستاد. مسلم در نیمه ماه رمضان از مکه به سمت مدینه حرکت کرد و در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز خواند و با آشنایان خویش خداحافظی نمود و با پشت سرگذاشتن بیابان های حجاز و عراق به شهر کوفه رسید.
#مسلم_بن_عقیل_ع 3
غربت مسلم بن عقیل ع
ابومخنف از يونس بن اسحاق و او از عباس جدلي روايت کرده است که ما چهار هزار نفر (1) بوديم که با مسلم بن عقيل عليه ابنزياد خروج کرديم. هنوز به دارالاماه نرسيده بوديم که سيصد نفر شديم.
سرانجام مردم کوفه کم کم از پيرامون مسلم پراکنده شدند. و کار به جايي رسيد که زنها آمدند و دست فرزندان يا برادران خود را گرفتند و به خانه بردند. و مردان نيز آمدند و به فرزندان خويش گفتند که سراغ کار خود برويد، زيرا فردا که لشکريان شام به اينجا برسند، ما تاب مقاومت در برابر آنان را نداريم.
کار به جايي رسيد که مسلم نماز مغرب را فقط با سي نفر در مسجد خواند. و پس از بيرون آمدن از مسجد هيچ کس همراه مسلم نبود تا او را در شهر غريب به جايي راهنمايي کند و يا به خانهي خود ببرد.
آوارگی مسلم ع در کوچه های کوفه
پس مسلم به تنهايي در کوچههاي کوفه ميگشت تا به خانهي «طوعه» رسيد که کنيز آزاد کردهي اشعث بن قيس، همسر اسيد خضرمي بود و از او پسري داشت. چون پسرش به خانه نيامده بود، در خانه منتظر پسر خود بود. حضرت مسلم چون طوعه را ديد، نزد او رفت و سلام کرد و به وي فرمود: اي کنيز! به من آبي ده. طوعه جام آبي براي او آورد. مسلم آب را آشاميد و همان جا نشست.
طوعه جام آب را به خانه برد و هنگامي که دوباره برگشت، مسلم را ديد کنار در خانهي او نشسته است. طوعه به مسلم گفت: مگر آب نياشاميدي؟ مسلم فرموود: آري. طوعه گفت: برخيز و به خانهي خود برو. مسلم جواب او را نداد. طوعه دوباره سخن خود را تکرا کرد. مسلم همچنان خاموش بود و چيزي نميگفت، تا بار سوم که آن زن گفت: سبحان الله!اي بندهي خدا! برخيز و به سوي خانه و خانوادهي خود برو، زيرا بودن تو در اين وقت شب بر در خانهي من شايسته نيست، و من تو را حلال نميکنم.
روضه پناهنده شدن مسلم به یک زن در کوفه
مسلم برخاست و به طوعه فرمود: يا امة الله! مرا در اين شهر خانه و خويشاوندي نيست. غريب هستم و ره به جايي نميبرم. آيا ممکن است به من نيکي کني و مرا در خانهي خود پناه دهي و من در آينده جبران نيکي تو را نمايم؟ طوعه گفت: جريان تو چيست؟ به او فرمود: من مسلم بن عقيل هستم که اين کوفيان مرا فريب دادند و از ديار خود آواره کردند و دست از ياري من برداشتند و مرا تنها گذاشتند.
روضه ذکر و مناجات مسلم ع در خانه ی طوعه و سلام بر امام حسین ع
#مسلم_بن_عقیل_ع 4
روضه ی پناهنده شدن مسلم به یک زن در کوفه
مسلم برخاست و به طوعه فرمود:
يا امة الله! مرا در اين شهر ، خانه و خويشاوندي نيست. غريب هستم و ره به جايي نميبرم. آيا ممکن است به من نيکي کني و مرا در خانه ي خود پناه دهي و من در آينده جبران نيکي تو را نمايم؟ طوعه گفت: جريان تو چيست؟ به او فرمود: من مسلم بن عقيل هستم که اين کوفيان مرا فريب دادند و از ديار خود آواره کردند و دست از ياري من برداشتند و مرا تنها گذاشتند.
روضه ذکر و مناجات مسلم ع در خانه ی طوعه و سلام بر امام حسین ع
گریز به شب عاشوراء و ذکر و تسبیح و قرآن اصحاب امام حسین ع
طوعه گفت: تو مسلم بن عقيل هستي؟ فرمود: آري.
آن زن مسلم را به داخل خانه ي خود دعوت کرد و جاي نيکو و غذا براي او آماده ساخت. مسلم غذا ميل نکرد و آن زن نيز مشغول کارهاي خانه اش بود، که پسرش بلال به خانه آمد. بلال متوجه شد که مادرش به يکي از اتاقها بسيار رفت و آمد ميکند. از مادر جريان را پرسيد. مادرش خواست جريان را پنهان نمايد، اما پسر اصرار کرد و مادر جريان آمدن مسلم را براي او گفت و پسرش را سوگند داد که اين خبر را براي کسي بازگو نکند. آن گاه پسرش ساکت شد و خوابيد.
از سوي ديگر ابن زياد به مسجد رفت و نماز خواند و سپس بر بالاي منبر رفت و گفت: مسلم در خانه ي هر کس باشد و به ما خبر ندهد، جان و مال او از بين خواهد رفت. و هر کس مسلم را به نزد ما آورد، بهاي ديه ي مسلم را به او خواهم داد. آن گاه از منبر پايين آمد و به داخل قصر خود شد.
چون صبح شد، ابن زياد در مجلس نشست و به مردم کوفه اجازه داد تا وارد شوند، و محمد بن اشعث را نوازش نمود و در کنار خود نشاند. در آن هنگام پسر طوعه به قصر ابن زياد آمد و خبر پنهان شدن مسلم را به عبدالرحمن پسر محمد بن اشعث داد. او نيز خبر را به پدر خود آهسته گفت. ابن زياد چون در کنار محمد بن اشعث نشسته بود، خبر را فهميد. پس محمد بن اشعث را دستور داد تا برخيزد و مسلم را بياورد و عبيدالله بن عباس سلمي را با هفتاد نفر از قبيله ي قيس همراه او نمود.
#مسلم_بن_عقیل_ع 5
صدای سم اسبان و رسیدن به در خانه ی طوعه
گریز به سم اسبان در روز عاشوراء
لشکر آمدند تا به در خانه ي طوعه رسيدند. مسلم چون صداي پاي اسبان را شنيد، شمشير خود را برداشت. آنها در خانه ريختند و بر مسلم بن عقيل حمله کردند. مسلم نيز بر آنان حمله نمود و از خانه بيرون آمد.
علامه ي مجلسي - رحمت الله عليه - در جلاء العيون فرموده است که چون مسلم صداي پاي اسبان را شنيد و فهميد که به سوي او آمده اند، گفت: «انا لله و انا اليه راجعون» و ششير خود را برداشت و از خانه بيرون آمد. تا چشمش به آنان افتاد، شمشير خود را کشید و بر آنها حمله نمود و تعدادي از آنان را به خاک هلاکت افکند، تا آنکه بکر بن حمران ضربه اي به صورت مبارک مسلم زد و لب بالاي او را شکافت و دندان وي را انداخت.
سنگ زدن مسلم از پشت بامها
گریز به سنگ زدن اسراء و حضرت زینب س
مسلم همچنان حمله مي کرد. لشکر دشمن که در جنگ با او ناتوان شده بودند، بر بامها رفتند و سنگ و چوب بر او زدند. و ني ها را آتش زده، بر سر مسلم انداختند. ولي باز مسلم حمله کرد و تني چند از آنان را کشت.
امان دادن به مسلم بن عقیل ع
محمد بن اشعث چون ديد به آساني نمي تواند مسلم را شکست دهد، او را امان داد. مسلم پس از زخمهاي بسياري که بر او وارد شده بود، پذيرفت.
ولي به روايت سيد بن طاووس هر چه به مسلم امان دادند، او نپذيرفت و بر آنان حمله کرد تا آنکه بدنش زخم بسيار ديد، و شخصي از دشمن نيزه اي بر پشت او زد و مسلم را با صورت روي زمين انداخت و آن گاه او را دستگير کردند.
#مسلم_بن_عقیل_ع 6
اشک مسلم ع در بازار کوفه
دل شوره ی مسلم برای امام حسین ع
پس استري آوردند و مسلم بن عقيل را بر روي آن سوار کردند. در اين هنگام اشک از چشمان مسلم روان شد و گفت: «انا لله و انا اليه راجعون». عبدالله بن عباس سلمي به مسلم عرض کرد: چرا گريه مي کني؟ آن هدف بزرگي که تو داري، اين آزارها در دستيابي به آن هدف، بسيار ناچيز است.
مسلم به او فرمود:
اني والله ما ابکي لنفسي و لا لها من القتل ارثي، و ان کنت لم احب لها طرفة عين تلفا، و لکن ابکي لاهي المقبلين الي، ابکي للحسين و آل الحسين عليهالسلام.
به خدا سوگند، من براي خودم گريه نمي کنم و از کشته شدن خويش باکي ندارم، اگر چه تلف شدن خود را به اندازه ي يک چشم به هم زدن نيز دوست ندارم، ولي براي خويشان و نزديکان خود که به سوي من مي آیند، گريه مي کنم.
براي حسين و خاندان حسين - عليهماالسلام - گريه مي نمايم (که به سوي من مي آيند و نمي دانم چه به سرشان خواهد آمد).
مسلم به محمد بن اشعث گفت: بر امان شما اعتمادي نيست و من کشته خواهم شد. پس کسي را از طرف من به سوي امام حسين - عليه لسلام- بفرست تا به حضرت بگويد که به سوي کوفه و کوفيان نيايد، زيرا آنان فريبکارند و وعده ي دروغ داده اند.
ورود مسلم به دار الاماره و عطش
آن گاه مسلم را به در قصر ابن زياد آورد و خود داخل قصر شد و جريان را براي ابن زياد گفت: ابن زياد رو به محمد بن اشعث کرد و گفت: من تو را براي امان دادن نفرستاده بودم تا تو مسلم را امان دهي! محمد بن اشعث ساکت ماند و چيزي نگفت.
مسلم به خاطر ضعف و تشنگي بسيار تکيه به ديوار داد و نشست و درخواست آب کرد. براي او جام آبي آوردند. چون خواست آب بياشامد، جام آب از خون دهانش پر شد و آن آب را ريخت. آب ديگري را درخواست نمود. باز جام آب پر از خون شد. براي بار سوم که مسلم خواست آب بياشامد، دندانهاي پيشين او در جام آب ريخت آن گاه مسلم گفت:
الحمد لله، لو کان من الرزق المقسوم لشربته.
ستايش براي خداست. اگر روزي من در اين آب مقدر شده بود، از اين آب مي آشاميدم (ولي گويا مقدر نشده است که من از اين آب دنيا بياشامم).
ذکر و تهلیل مسلم هنگام بالا رفتن از دار الامارة
آن گاه مسلم را به داخل قصر ابن زياد بردند و پس از وصيتهاي مسلم و به دستور ابن زياد، او را به بام قصر بردند تا سر از بدنش جدا کنند. در بين راه زبان مسلم به حمد و ثنا و تکبير و تهليل و تسبيح و استغفار و صلوات بر پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله - مشغول بود.
روضه ی بدن مطهر مسلم بن عقیل ع
بکر بن حمران در بام قصر، سر مبارک مسلم را از بدن جدا کرد و آن سر نازنين از بالاي بام روي زمين افتاد. سپس بدن شريف مسلم را به دنبال سر مطهرش از بام به پايين انداخت.
کشیدن بدن مسلم در کوچه های کوفه
طبق روايت برخي مقاتل معتبر، ابن زياد دستور داد بدن مسلم را در کوچه و بازار گرداندند و سپس در محله ي گوسفند فروشان به دار زدند.
روضه ی سر مطهر مسلم بن عقیل ع
آن گاه سر مسلم را نزد يزيد فرستاد و او نيز دستور داد تا سر مسلم را بر دروازه ي دمشق آويختند.
#مسلم_بن_عقیل_ع 7
روضه ی رسیدن خبر شهات مسلم بن عقیل ع به امام حسین ع
چون خبر شهادت مسلم و هاني به امام حسين - عليه السلام- رسيد، اندوهناک شدند و چند بار فرمودند:
انا لله و انا اليه راجعون، رحمة الله عليهما.
محدث قمي مي گويد: تعداد فرزندان مسلم را در جايي نيافتم، ولي آنچه را توانستم پيدا کنم اين است که فرزندان مسلم پنج نفر بودند: يکي عبدالله بن مسلم که در کربلا شهيد شد. ديگري محمد بن مسلم که مادر او ام ولد است و بعد از عبدالله در کربلا شهيد گشت. و سوم و چهارم محمد و ابراهيم (دو طفلان مسلم) هستند که مادر ايشان از فرزندان جعفر طيار است که چگونگي اسارت و شهادت آنان خواهد آمد.
دختری از مسلم ع که زیر سم اسبان رفت.
و فرزند پنجم دختري سيزده ساله است که با دختران امام حسين - عليهالسلام- در سفر کربلا همراه بود که چگونگي ملاطفت امام حسين - عليه السلام- با او خواهد آمد.
منتهي الآمال، ص 378 -371 و ص 389 و نفس المهموم، ص 113.
بسم الله الرحمن الرحیم
#سلام_بر_محرم
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#مسلم_بن_عقیل_ع_شب_اول_محرم
اشک پیامبر ص بر مسلم بن عقیل ع
قَالَ عَلِیٌّ ع لِرَسُولِ اللَّهِ ص یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّكَ لَتُحِبُّ عَقِیلًا قَالَ إِی وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّهُ حُبَّیْنِ حُبّاً لَهُ وَ حُبّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبٍ لَهُ وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِی مِنْ بَعْدِی.
الأمالی( للصدوق)، 128،المجلس السابع و العشرون
على«ع» به رسول خدا«ص» فرمود شما عقیل را خیلى دوست دارید؛ فرمود: آرى به خدا دو محبت به او دارم یكى براى خوبى خودش و یكى براى آن كه ابوطالب دوستش میداشت و فرزندش به خاطر دوستى فرزندت كشته خواهد شد و دیده ی مؤمنان بر او اشک ریزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند. سپس رسول خدا«ص» گریست تا اشك هایش بر سینه اش روان شد. سپس فرمود: به خدا شكایت برم از آن چه بر خاندانم پس از من اصابت می کند.
مناسب برای مقدمه ی منبر مسلم بن عقیل ع
یا علی التماس دعا
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
#سلام_بر_محرم
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#مسلم_بن_عقیل_ع_شب_اول_محرم
روضه ، گریز و زبانحال های حضرت مسلم بن عقیل ع و حضرت زینب س
1. دو نفر را در کوفه خیلی زدند،زینب س و مسلم بن عقیل
2. زینب س و مسلم دو طفل در راه امام حسین ع دادند.
3. در کوفه بر سر دونفر آتش ریختند زینب س و مسلم ع
4. دو نفر بر بالای بلندی معشوق را صدا زدند، مسلم از بالای دار الامارة و زینب س از بالای تل زینبیة
5. دو کس در بازار کوفه بر امام حسین ع گریستند : زینب س و مسلم ع
6. هنگام وداع امام حسین ع دو نفر را سخت در آغوش گرفت و شدیداً گریست: حضرت مسلم ع هنگام وداع در مکه و حضرت زینب س در شب عاشوراء
7. دونفر التماس کردند حسین ع از کربلاء صرف نظر کن:مسلم در شب عاشوراء و ام کلثوم و حضرت زینب س در دوم محرم درورود به کربلاء
*کاش با خونم به روی نامه ها
می نوشتم یا حسین کوفه میا*
8. دفن بدن مسلم در کوفه : گریز به دفن نشدن بدن امام حسین ع
9. روضه ی دلشوره ی مسلم برای امام حسین ع
*کسی نیست بنویسد حسین کوفه میا*
زبانحال حضرت زینب س در داشتن دل شوره برای امام حسین ع، *بیا برویم*
10. بدن مسلم را با طناب در کوچه ها کشیدند و خانم زینب س را با دست بسته در کوچه ها گرداندند.
11. هر دو اسیر شدند.
دوستان توجه داشته باشند که اکثر روضه ها در کانال ضامن اشک و در گروه مقتل متضمن البکاء آورده شده است ضمنا مرجع مطالب در ده کتاب معرفی شده در کانال موجود است .
یا علی التماس دعا
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
شرح_گريز_زدن_و_زبانحال_گريزهاي_ح.mp3
1.28M
#گریزهای_روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام 1
#مسلم_بن_عقیل_ع
گریز به روضه های حضرت زینب س
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
@zameneashk1
سلام_مسلم_بن_عقيل_از_بالاي_دارا.mp3
1.36M
سلام حضرت مسلم علیه السلام از بالای دارالاماره وپاسخ ارباب به مسلم در روز عاشورا
#مسلم_بن_عقیل_ع
#گریزهای_مداحی
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
#سلام_بر_محرم
#اذن_دخول_اذن_سیاهی
#مسلم_بن_عقیل_ع_شب_اول_محرم
خبر شهادت مسلم بن عقیل و خیانت اهل کوفه توسط فرزدق شاعرعرب
و دعای امام حسین ع در حق مسلم بن عقیل ع و شیعیانش
فلقيه الفرزدق الشاعر، فسلم عليه، و قال: يا ابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، کيف ترکن الي أهل الکوفة، و هم الذين قتلوا ابن عمک مسلم بن عقيل و شيعته؟
فرزدق شاعر به خدمتش رسيد. سلام داد و عرض کرد:
«اي پسر پيغمبر! چگونه بر اهل کوفه اعتماد ميکني؟ اينان همانانند که پسر عموي تو مسلم بن عقيل و ياران او را کشتند.»
قال: فاستعبر الحسين عليهالسلام باکيا، ثم قال: رحم الله مسلما، فلقد صار الي روح الله، و ريحانه، و جنته ، و رضوانه، أما انه قد قضي ما عليه، و بقي ما علينا.
اشک از ديدگان حسين فروريخت و فرمود:
«خدا مسلم رارحمت کند، او به روح و ريحان و بهشت رضوان بازگشت. او وظيفه اي که بر عهده داشت، انجام داد و اکنون نوبت ماست که آنچه بر ماست انجام دهيم.
ابنطاووس، اللهوف، / 75 - 74 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 374 / 44؛ البحراني، العوالم، 224 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 246، 245 / 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 251؛ المازندراني، معالي السبطين، 267، 259 / 1؛ اليزدي، وسائل المظفري، / 439؛ القزويني، الامام الحسين عليهالسلام و أصحابه، 177 / 1؛ مثله الأمين، أعيان الشيعة، 595 / 1، لواعج الأشجان، / 87؛ الجواهري، مثير الأحزان، / 40؛ الزنجاني، وسيلةالدارين، / 61
یا علی التماس دعا
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
لینک کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
دعاي_امام_حسين_در_شنيدن_خبر_شها[1].mp3
512.2K
دعای امام حسین علیه السلام در حق مسلم بن عقیل و شیعیانش هنگام شنیدن خبر شهادت مسلم علیه السلام
#مسلم_بن_عقیل_ع
#گریزهای_مداحی
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
@zameneashk1
#وقایع_بین_مدینة_مکة
#وقایع_مکة
#وقایع_سکونت_امام_حسین_ع_در_مکة_مکرمة
#وضع_سیاسی_کوفه
#دعوت_از_طرف_کوفه
#مسلم_بن_عقیل_ع
#حرکت_مسلم_بن_عقیل_ع_به_سمت_کوفه
#وقایع_کوفه_و_غربت_مسلم_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#شهادت_هانی_بن_عروة
#وداع_امام_حسین_ع_با_مسلم_بن_عقیل_ع_هنگام_عزیمت_به_کوفه
#اطفال_شهید_ذبح_الاطفال
#دو_طفلان_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#حمیدة_دختر_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام_و_هانی_بن_عروة
دوستان برای دیدن مطالب مسلم بن عقیل در کانال ضامن اشک هشتک های بالا را بزنید.
@zameneashk1
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 8
#دو_طفلان_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#مسلم_بن_عقیل_ع
#سوال
با سلام محضر استاد تابع منش
1. اعتبار روضه طفلان دو مسلم تا چه ميزان است؟
شهادت فرزندان مسلم ع در کتب مرجع و معتبر
در چگونگی اسارت طفلان و دستگیر شدن ایشان محل اختلاف است که در اصل صحت روضه صدمه ای نمی زند و مقتل و شهادت صد درصد صحیح و سندیت معتبر دارد.
شهادة طفلين صغيرين هما ولدي مسلم بن عقيل
حدثنا أبي قدس سره قال: حدثنا علي بن ابراهيم بن هاشم، عن أبيه، عن ابراهيم بن رجاء الجحدري، عن علي بن جابر قال: حدثني عثمان بن داوود الهاشمي، عن محمد بن مسلم، عن حمران بن أعين، عن أبيمحمد شيخ لأهل الکوفة قال: لما قتل الحسين بن علي عليهالسلام أسر من معسکره غلامان صغيران ، فأتي بهما عبيدالله بن زياد، فدعا سجانا له، فقال: خذ هذين الغلامين اليک، فمن طيب الطعام فلا تطعمهما، و من البارد فلا تسقهما، و ضيق عليهما سجنهما.
و کان الغلامان يصومان النهار، فاذا جنهما الليل أتيا بقرصين من شعير، و کوز من ماء القراح. فلما طال بالغلامين المکث حتي صارا في السنة، قال أحدهما لصاحبه: يا أخي! قد طال بنا مکثنا، و يوشک أن تفني أعمارنا، و تبلي أبداننا، فاذا جاء الشيخ فأعلمه مکاننا، و تقرب اليه بمحمد صلي الله عليه و آله و سلم لعله يوسع علينا في طعامنا، و يزيدنا في شرابنا.
فلما جنهما الليل أقبل الشيخ اليهما بقرصين من شعير، و کوز من ماء القراح، فقال له الغلام الصغير: يا شيخ! أتعرف محمدا! قال: فکيف لا أعرف محمدا، و هو نبيي؟ قال: أفتعرف جعفر بن أبيطالب؟ قال: و کيف لا أعرف جعفرا، و قد أنبت الله له جناحين يطير بهما مع الملائکة، کيف يشاء؟ قال: أفتعرف علي بن أبيطالب عليهالسلام؟ قال: وکيف لا أعرف عليا، و هو ابنعم نبيي و أخو نبيي ؟ قال له: يا شيخ! فنحن من عترة نبيک محمد صلي الله عليه و آله و سلم و نحن من ولد مسلم بن عقيل بن أبيطالب بيدک أساري نسألک من طيب الطعام، فلا تطعمنا، و من بارد الشراب فلا تسقينا، و قد ضيقت علينا سجننا.
فانکب الشيخ علي أقدامهما، يقبلهما ، و يقول : نفسي لنفسکما الفداء، و وجهي لوجهکما الوقاء، يا عترة نبي الله المصطفي هذا باب السجن بين يديکما مفتوح، فخذا أي طريق شئتما.
فلما جنهما الليل، أتاهما بقرصين من شعير، و کوز من ماء القراح، و وقفهما علي الطريقي، و قال لهما: سيرا يا حبيبي الليل، و اکمنا النهار، حتي يجعل الله عزوجل لکما من أمرکما فرجا و مخرجا. ففعل الغلامان ذلک.
فلما جنهما الليل انتهيا الي عجوز علي باب فقالا لها: يا عجوز! انا غلامان صغيران غريبان حدثان، غير خبيرين بالطريق، و هذا الليل قد جننا أضيفينا سواد ليلتنا هذه، فاذا أصبحنا لزمنا الطريق. فقالت لهما: فمن أنتما يا حبيبي! فقد شممت الروائح کلها، فما شممت رائحة أطيب من رائحتکما؟ فقالا لها: يا عجوز! نحن من عترة نبيک محمد صلي الله عليه و آله و سلم، هربنا من سجن عبيدالله بن زياد من القتل. قالت العجوز: يا حبيبي! ان لي ختنا فاسقا، قد شهد الواقعة مع عبيدالله بن زياد، أتخوف أن يصيبکما هاهنا، فيقتلکما. قالا: سواد ليلتنا هذه، فاذا أصبحنا لزمنا الطريق. فقالت: سآتيکما بطعام.
ثم أتتهما بطعام فأکلا و شربا. و لما و لجا الفراش قال الصغير للکبير: يا أخي! انا نرجو أن نکون قد أمنا ليلتنا هذه، فتعال حتي أعانقک، و تعانقني، و أشم رائحتک، و تشم رائحتي قبل أن يفرق الموت بيننا. ففعل الغلامان ذلک، واعتنقا و ناما.
فلما کان في بعض الليل، أقبل ختن العجوز الفاسق، حتي قرع الباب قرعا خفيفا، فقالت العجوز: من هذا؟ قال: أنا فلان. قالت: ما الذي أطرقک هذه الساعة و ليس هذا لک بوقت؟ قال: ويحک! افتحي الباب قبل أن يطير عقلي، و تنشق مرارتي في جوفي، جهد البلاء قد نزل بي قالت: ويحک! ما الذي نزل بک؟ قال: هرب غلامان صغيران من عسکر عبيدالله بن زياد، فنادي الأمير في معسکره: من جاء برأس واحد منهما، فله ألف درهم، و من جاء برأسهما فله ألفا درهم فقد أتعبت و تعبت و لم يصل في يدي شيء.
فقالت العجوز: يا ختني! احذر أن يکون محمد خصمک في القيامة . قال لها: ويحک! ان الدنيا محرس عليها. فقالت: و ما تصنع بالدنيا و ليس معها آخرة . قال: اني لأراک تحامين عنهما، کأن عندک من طلب الأمير شيء، فقومي، فان الأمير يدعوک. قالت: ما يصنع الأمير بي، و انما أنا عجوز في هذه البرية. قال: انما لي الطلب، افتحي لي الباب حتي أريح و أستريح، فاذا أصبحت فکرت في أي طريق آخذ في طلبهما.
ففتحت له الباب، و أتته بطعام و شراب، فأکل و شرب. فلما کان في بعض الليل سمع غطيط الغلامين في جوف الليل ، فأقبل يهيج کما يهيج البعير الهائج ، و يجوز کما يخور الثور، و يلمس بکفه جدار البيت حتي وقعت يده علي جنب الغلام الصغير، فقال له: من هذا؟ قال: أما أنا فصاحب المنزل، فمن أنتما؟ فأقبل الصغير يحرک الکبير، و يقول: قم يا حبيبي! فقد و الله وقعنا فيما کنا نحاذره.
قال لهما: من أنتما؟ قالا له: يا شيخ!
ان نحن صدقناک فلنا الأمان؟ قال: نعم. قالا : أمان الله، و أمان رسوله، و ذمة الله، و ذمة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟ قال: نعم. قالا: و محمد بن عبدالله علي ذلک من الشاهدين؟ قال: نعم. قالا : و الله علي ما نقول وکيل و شهيد؟ قال: نعم قالا له: يا شيخ! فنحن من عترة نبيک محمد صلي الله عليه و آله و سلم، هربنا من سجن عبيدالله ابنزياد من القتل. فقال لهما: من الموت هربتما، و الي الموت وقعتما الحمد لله الذي أظفرني بکما، فقام الي الغلامين، فشد أکتافهما، فبات الغلامان ليلتهما مکتفين.
فلما انفجر عمود الصبح، دعا غلاما له أسود يقال له: فليح ، فقال: خذ هذين الغلامين، فانطلق بهما الي شاطيء الفرات، و اضرب أعناقهما و ائتني برؤوسهما لأنطلق بهما الي عبيدالله بن زياد، و آخذ جائزة ألفي درهم. فحمل الغلام السيف، فمضي بهما ، و مشي أمام الغلامين، فما مضي الا غير بعيد حتي قال أحد الغلامين: يا أسود! ما أشبه سوادک بساود بلال مؤذن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. قال: ان مولاي قد أمرني بقتلکما، فمن أنتما؟ قالا له: يا أسود! نحن من عترة نبيک محمد صلي الله عليه و آله و سلم، هربنا من سجن عبيدالله بن زياد (لعنه الله) من القتل، أضافتنا عجوزکم هذه، و يريد مولاک قتلنا. فانکب الأسود علي أقدامهما، يقبلهما، و يقول: نفسي لنفسکما الفداء، و وجهي لوجهکما الوقاء، يا عترة نبي الله المصطفي، و الله لا يکون محمد صلي الله عليه و آله و سلم خصمي في القيامة . ثم عدا ، فرمي السيف من يده ناحية، و طرح نفسه في الفرات، و عبر الي جانب الآخر، فصاح به مولاه: يا غلام عصيتني؟ فقال: يا مولاي! انما أطعتک ما دمت لا تعصي الله، فاذا عصيت الله، فأنا منک بريء في الدنيا و الآخرة.
فدعا ابنه، فقال: يا بني! انما أجمع الدنيا حلالها و حرامها لک، و الدنيا محرص عليها، فخذ هذين الغلامين اليک فانطلق بهما الي شاطيء الفرات، فاضرب أعناقهما، و ائتني برؤوسهما لأنطلق بهما الي عبيدالله بن زياد و اخذ جائزة ألفي درهم. فأخذ الغلام السيف و مشي أمام الغلامين، فما مضي (فما مضيا) الا غير بعيد، حتي قال أحد الغلامين: يا شاب ! ما أخوفني علي شبابک هذا من نار جهنم؟ فقال: يا حبيبي! فمن أنتما؟ قالا: من عترة نبيک محمد صلي الله عليه و آله و سلم، يريد والدک قتلنا. فانکب الغلام علي أقدامهما يقبلهما، و يقول لهما مقالة الأسود، و رمي السيف ناحية، و طرح نفسه في الفرات و عبر، فصاح به أبوه: يا بنيعصيتني؟ قال: لان أطيع الله و أعصيک أحب الي من أن أعصي الله و أطيعک.
قال الشيخ: لا يلي قتلکما أحد غيري. و أخذ السيف و مشي أمامهما ، فلما صار الي شاطيء الفرات سل السيف من جفنه فلما نظر الغلامان الي السيف مسلولا، اغرو رقت أعينهما، و قالا له: يا شيخ! انطلق بنا الي السوق، و استمتع بأثماننا، و لا ترد أن يکون محمد صلي الله عليه و آله و سلم خصمکک في القيامة غدا . فقال: لا، و لکن أقتلکما، و أذهب برؤوسکما الي عبيدالله بن زياد، و أخذ جائزة ألفين. فقالا له:يا شيخ! أما تحفظ قرابتنا من رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟ فقال: ما لکما من رسول الله قرابة؟ قالا له: يا شيخ! فائت بنا الي عبيدالله بن زياد، حتي يحکم فينا بأمره. قال: ما بي الي ذلک سبيل الا التقرب اليه بدمکما. قالا له: يا شيخ! أما ترحم صغير سننا؟ قال: ما جعل الله لما في قلبي من الرحمة شيئا.
قالا : يا شيخ! ان کان، و لابد، فدعنا نصلي رکعات. قال: فصليا ما شئتما ان نفعتکما الصلاة، فصلي الغلامان أربع رکعات، ثم رفعا طرفيهما الي السماء، فناديا: يا حي يا حکيم يا أحکم الحاکمين، احکم بيننا و بينه بالحق. فقام الي الأکبر، فضرب عنقه،و أخذ برأسه، و وضعه في المخلاة، و أقبل الغلام الصغير يتمرغ في دم أخيه، و هو يقول: حتي ألقي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و أنا مختضب بدم أخي. فقال: لا عليک، سوف ألحقک بأخيک. ثم قال الي الغلام الصغير، فضرب عنقه، و أخذ رأسه، و وضعه في المخلاة و رمي ببدنهما في الماء، و هما يقطران دما، و مر حتي أتي بهما عبيدالله بن زياد، و هو قاعد علي کرسي له، و بيده قضيب خيزران، فوضع الرأسين بين يديه.
فلما نظر اليهما قام، ثم قعد ثلاثا، ثم قال: الويل لک، أين ظفرت بهما ؟ قال: أضافتهما عجوز لنا. قال: فما عرفت لهما حق الضيافة؟ قال: لا. قال: فأي شيء قالا لک؟ قالا: يا شيخ! اذهب بنا الي السوق، فبعنا، فانتفع بأثماننا، فلا ترد أن يکون محمد صلي الله عليه و آله و سلم خصمک في القيامة. قال: فأي شيء قلت لهما؟ قال: قلت: لا و لکن أقتلکما، و أنطلق برأسکما الي عبيدالله بن زياد، و آخذ جائزة ألفي درهم. قال: فأي شيء قالا لک؟ قال: قالا: ائت بنا الي عبيدالله بن زياد حتي يحکم فينا بأمره. قال: فأي شيء قلت ؟ قال: قلت: ليس الي ذلک سبيل الا التقرب اليه بدمکما. قال: أفلا جئتني بهما حيين؟ فکنت أضعف لک الجائزة، و أجعلهما أربعة آلاف درهم؟ قال: ما رأيت الي ذلک سبيلا الا التقرب اليک بدمهما. قال: فأي ش