✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨
#داستان
تو در میان سفیدیهایی
فهیمه شاکری مهر
چشم هایم از فشار زیادی که به آن ها آوردم، درد گرفته است. سیاهی مطلق به مغزم فشار می آورد و نمی فهمم چه می شود که برخلاف میلم هر دو چشمم باز می شود. نور زیاد یک باره و مستقیم به چشم هایم فشار می آورد. چند بار پشت سر هم پلک می زنم تا بالأخره چشمم به نور عادت می کند. بالاجبار اطرافم را نگاه می کنم. نفسم بالا نمی آید. از آن دست جاده تا آن دست جاده فقط بیابان می بینم. بغضی به گلویم چنگ می اندازد. نفس عمیقی می کشم و بغضم را قورت می دهم. خورشید کم کم در حال غروب کردن است که از ماشین پیاده می شوم. احمدعلی سرش را از داخل کاپوت ماشین بیرون می آورد و نگاهم می کند...
در ادامه از شما دعوت میکنیم این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد...
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
🌼سلام! صبح دوشنبه زمستانیتون بهخیر. روزتون پر روزی و با برکت🌼
امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرمایند: «کسي که قرآن را - با دقّت - قرائت نمايد، در پايان آن - اگر مصلحت باشد - دعايش سريع مستجاب خواهد شد - و اگر مصلحت نباشد - در آينده مستجاب مي گردد.» (دعوات راوندی ص۲۴)
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
هفتهنامه زن روز
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#کاشانه
حقایقی درباره فرزند پروری که کسی به شما نمیگوید
مریم کمالی نژاد
عجیب نیست که برخی از جنبه های فرزندپروری، ناگفته مانده است، چراکه یا والدین باتجربه دوست ندارند درباره اش صحبت کنند و آن را بخشی از حریم خصوصی خانواده خود می دانند، یا آنقدرها برایشان اهمیت نداشته است که به بازگو کردنش بپردازند. حقایقی که تا وقتی پدر یا مادر نشده اید قادر به درک آن نخواهید بود. عدم بازگو کردن حقایقی که گاهی تلخند و آزاردهنده و گاهی خنده دار، گاهی باعث شرمنده شدنمان و گاه باعث خودشناسی مان می شوند، باعث شده که برخی از والدین جوان و تازه کار، تصورات بسیار فانتزی از بچه دار شدن داشته باشند. آن ها چون تجربه کافی دارند و به دنبال کسب اطلاعات هم نیستند، آمادگی رویارویی با این چالش ها را ندارند و هرکدام از این چالش ها حقایقی است که شاید ما به عنوان والدین، نخواهیم درباره اشان صحبت کنیم اما به طور کلی و در جایگاه مشاور می توان آن ها را بازگو کرد. ما در «کاشانه» این هفته از حقایق فرزندپروری صحبت خواهیم کرد که معمولا بازگو نمی شوند. در بخشی از این یادداشت میخوانیم:
فرزندپروری سخت تر از آن چیزی است که در شبکه های اجتماعی تماشا می کنید و طاقت فرساتر از چیزی است که تصورش را می کنید. به شما می گویند دوران نوزادی که کودک نه توان حرف زدن دارد که بتواند مشکلش را بگوید و نه می تواند هیچ کار دیگری انجام دهد و کاملا به والدینش وابسته است و از طرفی بابت دردهای کولیک مدام در حال گریه کردن و جیغ کشیدن است، سخت ترین دوران فرزندپروری است. اما اجازه دهید که فرزندتان به کلاس اول برود، یا از شما بخواهد که اجازه رانندگی به او بدهید و یا هزاران چالش دیگر که در مسیر فرزندپروری وجود دارد. تنها یک راه برای آسان کردن سختی ها وجود دارد و آن آمادگی و آموزش دیدن است. آگاهی به شما قدرت حل مسئله و آرامش می دهد.
از شما دعوت میکنیم متن کامل این نوشتار را در مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#پاسخ_به_شبهات
‼️هدف تکرار برخی از کلمات، جملهها و آیات در قرآن کریم چیست؟ چرا آیهای در سوره الرحمن 31 بار تکرار میشود؟ این کار بیهوده و لغو نیست؟؟
✨پاسخ:
این تکرارها غالبا براى تأکید مطلب، تقریر کلام و یا نشان دادن اهمیت موضوع و جلب توجّه مخاطب به مضامینى است که در آن سوره آمده است. به بیان دیگر، درمجموع هدف این است که توجه شنونده بهخوبى بهسوى موضوع یا مطلب موردنظر جلب شود. امّا فلسفه تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» در سوره الرحمن اقرار گرفتن به آن نعمتهاى شمرده شده و تأکید در تذکّر به تمام آنها است. پس هرکجا که خداى سبحان نعمتى را که انعام نموده و از آن یاد میکند، در حقیقت بر آن اقرار میگیرد و بر تکذیب به آن توبیخ میکند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#پرونده
چهار جهت اصلی در دولت هویدا
لیلا ملوکی
به رغم آن که گفته می شود در دولت هویدا هیچ مشکلی وجود نداشت، در دوره او مشکلاتی چون وبا، بیکاری و بی پولی بیداد می کرد و هم عرض این مشکلات، خود هویدا یا همان دولت «عصا» بود که بانی یا عامل تشدیدکننده تمام این مشکلات به شمار می آمد.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#پرونده
بلیزر به چه کسی تعلق داشت؟
نیلوفر حاج قاضی
اسدالله بادامچیان از اعضای کمیته استقبال امام و مسئولیت اداره بهشت زهرا را بنا به درخواست شهید مطهری و تأیید شهید بهشتی عهده دار بود. وی درباره روز ورود امام به بهشت زهرا می گوید: «حاج محسن رفیق دوست مسئولیت فرودگاه را برعهده داشت و شهید محمد بروجردی هم وردست او بود. شهید بروجردی آن روز لباس طلبگی پوشید و برای دفاع از امام، در صورت بروز خطر، مسلسل ها را زیر لباس پنهان کرد. محسن رفیق دوست هم ماشین شخصی (بلیزر) خودش را ضد گلوله کرد. در کتاب «برای تاریخ می گویم»؛ شامل خاطرات محسن رفیق دوست، که بعد از ورود امام به ایران، ایشان را به بهشت زهرا رسانید نیز آمده است که بلیزری که امام را به بهشت زهرا رساند متعلق به «علی مجمع الصنایع» یکی از آشنایان شهید بروجردی بوده است. ایشان کارخانه ای کوچک به نام جی-ام پارت داشت که قطعات کاسهنمد ماشین را می ساخت. مخارج ضدگلوله کردن این ماشین را نیز ایشان بر عهده گرفته بود.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
هفتهنامه زن روز
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#کدبانوگری
آش لبو
👩🍳مواد لازم👩🍳
لبو: ۲ عدد متوسط
رشته آش: ۱۰۰ گرم
نخود: ۳ قاشق غذاخوری
لوبیا: ۳ قاشق غذاخوری
عدس: ۳ قاشق غذاخوری
گشنیز ساطوری خردشده: ۲ قاشق غذاخوری
جعفری ساطوری خردشده: ۲ قاشق غذاخوری
پیازداغ: ۲ عدد متوسط
نمک، فلفل و زردچوبه: به مقدار لازم
نعناخشک: به مقدار دلخواه
کشک یا قره قروت: به مقدار دلخواه
آرد سفید: یک قاشق مرباخوری (اختیاری)
👩🍳طرز تهیه👩🍳
در ابتدای کار نخود، لوبیا و عدس را هر کدام به صورت جدا از شب قبل خیس کنید. چندین بار آب آن ها را عوض کنید تا نفخ شان گرفته شود. سپس هرکدام را به صورت جدا با کمی آب بپزید و در ظرف جدایی قرار دهید. البته می توانید همه حبوبات را با هم در قابلمه بریزید و با هم بپزید. در ظرفی دیگر، لبوها را پوست کنده و با کمی آب بپزید. بعد از این که لبوها کاملا پخت و خنک شدند، آن ها را به صورت نگینی خرد یا رنده کنید.
در یک قابلمه متوسط حبوبات و لبو را همراه با آب لبو بریزید. بگذارید مواد آش به همراه آب لبو چند تا قل بخورد تا خوب جا بیفتد. جعفری، گشنیز ِخردشده و پیازداغ را اضافه کنید.
در مرحله آخر رشته آش را همراه نمک، فلفل و کشک به مواد اضافه کنید و اجازه دهید همه مواد با هم بپزند و طعم هماهنگی پیدا کنند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
هفتهنامه زن روز
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#پرونده
سانسور فال هفته
عاطفه میرافضل
علی بهزادی، صاحب مجله هفتگی «سپیدوسیاه» هم در فرصت های مختلفی از سانسور و سانسورچی های دوره پهلوی سخن به میان آورده است. به عنوان نمونه در یکی از نوشته هایش می نویسد: «در آن زمان رسم شده بود که مجلات، صفحه ای را به فال قهوه اختصاص می دادند. در این صفحات درباره خصوصیات اخلاقی متولدان ماه ها و حوادثی که مثلا در آن هفته برای متولدان هر یک از ماه ها اتفاق می افتاد، مطلب می نوشتند. محتوای فال ها اغلب درباره خوبی یا بدی متولدان هر ماه، امیدواری دادن به اتفاق های خوبی که در انتظار آن ها بود و برحذر داشتن آن ها از حوادث بد و کمی هم پندواندرز بود. از طرفی شاید عده ای به یاد داشته باشند که تعدادی از افراد خاندان پهلوی، متولد آبان ماه بودند. به نوشته بهزادی، ابتدا کسی توجهی به مطالب این صفحه نمی کرد و مأموران سانسور هم آن را ندیده می گرفتند. اما مسائلی پیش آمد که سبب شد، مأموران سانسور به این صفحه توجه خاص کنند و سردبیران مجلات هم دقت بیشتری به مطالب این صفحه داشته باشند و برای متولدان آبان، امتیازاتی قائل شوند؛ مثلا بنویسند همه متولدان این ماه آدم های خوبی هستند و همیشه حوادث خوبی برا یشان اتفاق خواهد افتاد. بهزادی می نویسد: «ظاهرا نوشتن مطالبی مثل این هفته برای شما هفته خوبی نیست و دشمنانتان می کوشند ضربه سختی به شما بزنند یا این قدر مردم آزار نباشید. سعی کنید کینه توزی را که عادتتان شده از خود دور کنید» و شاید مطالبی بدتر از این ها که احتمالا عواقبی را به دنبال داشت، باعث شد که روزنامه نویس ها از آن پس، به همه متولدان آبان، تملق بگویند. به این جهت می بینیم در بیشتر فالنامه های آن سال ها متولدین ماه آبان، هم خودشان خوب معرفی می شدند و هم حوادث خوبی برایشان اتفاق می افتاد!»
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#ینگه_دنیا
به وقت سارایوو
تله کابین سارایوو سال ۱۹۵۹ ساخته و افتتاح شد. بارها به دلایل فنی تعطیل و دوباره راه اندازی شد و ۱۸ نوامبر ۱۹۸۹ آخرین روز کاری آن پیش از شروع جنگ بوسنی بود. در طول جنگ و محاصره سارایوو، تله کابین کاملا نابود شد. سیم ها را بریدند و کابین ها را سوزاندند. آن بالا تک تیراندازهای صرب به دنبال شکار و این پایین مردمی که سعی می کردند دور از چشم شکارچی مقاومت کنند و زنده بمانند. با حمله صرب ها به بوسنی، فقط در سارایوو نزدیک به پانزده هزار نفر قربانی شدند که ۱۵۰۰ کودک در میان آن ها بود.
جنگ که تمام شد بیست و دو سال طول کشید تا شهرداری سارایوو بتواند بار دیگر سرش را بلند کند و نگاهی به جای خالی سیم های تله کابین بیاندازد. تله کابین سال ۲۰۱۷ از نو ساخته شد و ششم آوریل ۲۰۱۸ بار دیگر سیم های تله کابین سارایوو شروع به حرکت کردند. آن روز یک جور روز ملی برای مردم شهر بود. همه جا پر شده بود از ماکت های تله کابین... مسیری ۵۸۳ متری در ۹ دقیقه تا ارتفاع ۱۱۶۰ متری با ظرفیت ۱۲۰۰ مسافر در ساعت با ۳۳ کابین که پنج تای آن به رنگ حلقه های المپیک است (آبی، قرمز، زرد، سبز و سیاه) یکی به رنگ پرچم بوسنی است و بقیه به یاد قربانیان محاصره سارایوو تا ابد سیاه پوش خواهند ماند. تردید ندارم که برای مردم شهر این وسیله هرچه هست بیشتر از یک تله کابین است.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
به نام خدای روزی دهنده...
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
🌼سلام! صبحتون بهخیر، روزتون پر روزی و با نشاط🌼
امیرالمومنین امام علی علیهالسلام میفرمایند: «هر کس خوش اخلاق باشد، زندگىاش پاکیزه و گوارا مىگردد.» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم/ ص ۲۵۵، ح ۵۳۷۸)
@zane_ruz
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
هفتهنامه زن روز
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#پرونده
از تگزاس تا پاریس (۱)
سمیه همت پور
«فروغ زمان تجلی تهرانی» که از همان سال های جوانی اش به «حاجیه تجلی» شهرت یافته یکی از معدود بانوان انقلابی است که در پیشینه فعالیت های انقلابی خود، عضویت در انجمن اسلامی آمریکا و کانادا و دانشجویان خط امام را دارد. حاجیه تجلی پیش از وقوع انقلاب اسلامی برای همراهی با امام درس و دانشگاه را رها می کند و از تگزاس به پاریس می آید و اعجاز حضور مطلع فجر را از نزدیک درک می کند. این نویسنده، پژوهشگر و استاد اخلاق مجاهدت های فراوانی را از سرگذرانده و خاطرات شیرین و ماندگاری از فعالیت های انقلابی در آن سال ها به یادگار دارد که هریک از آن ها به مثابه خورشیدی فروزان بر تارک تاریخ ایران می درخشد. برای گفتگو با او به خانه قدیمی پدری اش جایی در دل شهر اهواز یعنی خیابان شریعتی یا همان سی متری سابق رفتیم و ایشان نیز به رغم مشغله های فراوانی که داشت پر مهر و متواضعانه ما را پذیرفت و سفره هفت رنگ دلش را بر ما گشود. آنچه در پی می آید بخشی از ماحصل گفتگوی ما با این بانوی مجاهد و فرهیخته است.
🔹از حال وهوای آن روزها برایمان بگویید؛ چه شد که جرقه فعالیت های انقلابی در شما به وجود آمد؟
من از سن ۱۵ سالگی مقلد امام خمینی بودم. در سن ۱۹ سالگی برای تحصیل در رشته پزشکی به آمریکا رفتم که بعد از چندماه اقامت در کشور آمریکا با انجمن های اسلامی آمریکا و کانادا آشنا شدم و از پزشکی انصراف دادم و فعالیت های سیاسی خود را همان جا آغاز کردم. انجمن اسلامی آمریکا و کانادا با نجف اشرف در ارتباط بود و حتی در آن زمان امام برای انجمن پیام هایی را ارسال می کردند. عمده فعالیت های ما در این انجمن، حمایت از فرمایشات امام راحل بود و بخش عظیمی از فعالیت های ما نیز به مناظره با مارکسیست ها ختم می شد که در ادامه منافقین موسوم به مجاهدین خلق نیز به آن ها اضافه شد.
🔹چه اتفاقی باعث شد که شما از تگزاس به پاریس بروید؟
ما با این جریانات به شدت درگیر بودیم و وقت زیادی را صرف مناظرات و کارهای فرهنگی می کردیم. بعد از مدتی من به عضویت شورای مرکزی انجمن های اسلامی آمریکا و کانادا درآمدم، زمانی که امام در پاریس بودند، شورای مرکزی انجمن اعلام کرد که بیت حضرت امام در نوفل لوشاتو برای انجام برخی از کارها به تعدادی دانشجو احتیاج دارد؛ ما نیز که حدود هفت، هشت نفر بودیم به پاریس رفتیم و در محضر امام بودیم.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#منبرک
مومن دلسوز است (۱)
حجتالاسلاموالمسلمين پناهيان
پدري بهزور پسري را نزد ما آورده بود، که پسر من بيدين شده، پسر از من نفرت شديد داشت. گفت: بهزور پدرم مرا پاي تلويزيون مينشاند که شما را ببينم. گفتم: حالا که آمدي بيا صحبت کنيم. در زندگي چه ميخواهي؟ گفت: هرچه دلم ميخواهد. گفتم: تو فکر کردي دين چيزي جز اين ميگويد؟ گفت: نه، دين اين را نميگويد. بعد از نيمساعت به اينجا رسيد که دين واقعا آنچه دلت ميخواهد را ميگويد. فقط ميگويد: تو مواظبت کني اشتباه در داوري درباره دلت نکني. يک راهنمايي ميکند، آخر تو به دل بخواهيهايت ميرسي. اولش ميخنديد و ميگفت: يعني چه دين مطابق دل بخواهيهاي آدم است؟ ما چطور آموزش داريم که وقتي حرفهاي قرآني را به جواني ميزنم باور نميکند. اصطلاحهاتي ضدآموزههاي حقيقي دين در زبان ما در فضاي گفتگوي ديني و معنوي و اخلاقي ما رايج است که غلط است. خودخواهي غلط است. من خودم را نخواهم چه کسي را بخواهم؟ خدا را هم بخاطر خودم ميخواهم. خدا را براي خودش بخواه!
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#ینگه_دنیا
خرید میوه خرد شده
خارج از ایران تجربه کردیم که در فروشگاه ها رایج است که میوه های خردشده هم به فروش برسد. برای صرفه جویی و مصرف یک نفره خیلی خوب است. اما گران است. این بسته تکه های کوچک هندوانه، ۳ یورو.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
هفتهنامه زن روز
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#پرونده
اهالی فارس بهمن خونین را جاودانه کردند
فاطمه اقوامی
ساخت سرودهای انقلابی در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب ادامه یافت و به تهران هم محدود نشد. سرود «بهمن خونین جاویدان» از جمله همین سرودهاست که توسط صداوسیمای استان فارس در سالگرد پیروزی انقلاب تولید و از سال ۱۳۵۸ به جمع سرودهای انقلابی اضافه شد. «محمدحسین همافر» شاعر و «حمید بهبود» آهنگساز گمنام این اثر ماندگار هستند. «سعید ذاکر حسین» یکی از عوامل تولید این سرود در گفتگوی سال ۹۳ خود با پایگاه خبری جماران درباره چگونگی ساخت این سرود می گوید: «بعد از پیروزی انقلاب با تأسیس حزب جمهوری اسلامی بخش فرهنگی را راه انداختیم و با تشکیل سپاه هم به سپاه آمدیم که من مسئول روابط عمومی بودم. در آنجا نیز یک بخش فرهنگی را راه انداختیم که کارهای فوق برنامه که مربوط به سپاه نبود نیز انجام می دادیم... در بخش سرود صحبت هایی شد که باید در این زمینه کار کنیم. به خصوص اینکه برخی سرودهایی که در ابتدای انقلاب ساخته شده بود که ریشه اش به گروه های چپی می رسید و ما می خواستیم کاری تولید کنیم که ماندگار باشد و وزنه بچه مذهبی ها بیشتر شود. دو سرود ساخته شد که یکی از آن ها معروف است؛ یکی سرود «بهمن خونین جاویدان» و دیگری «ولی فقیه». آهنگ بهمن خونین را یکی از همکاران ما مرحوم حمید بهبود که از بچه های سپاه بود و بعدها درس خواند و پزشک شد و چند سال قبل فوت کرد، ساخت. شاعر آن هم یکی از دوستان به نام آقای همافر بود که چند سال بعد رئیس اداره ارشاد اسلامی شیراز شد. آهنگ و شعر سرود مثل شرایط آن روز گروهی و هیأتی ساخته شد؛ یعنی مثلا آقای همافر یک مصراع را می سرود و در ادامه آن می ماند؛ سپس ما کمکش می کردیم تا شعر کامل شود. در نهایت با وسایل بسیار حداقلی در صداو سیمای شیراز سرود را ضبط کردیم. حدود ده، پانزده نفر در گروه سرود بودند که سه چهار نفر آنان شهید شدند و بقیه هم متفرق شدند. این سرود در یک شرایط خیلی ابتدایی، هیأتی و با عشق ساخته شد. یک ماه بعد سرود ولی فقیه ساخته شد که آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» به صورت موزون خوانده می شد و شعرها بر اساس همان وزن سروده شد.»
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
هفتهنامه زن روز
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#پرونده
سه صلوات برای نام امام
نیلوفر حاج قاضی
رهبری امام خمینی در نهضت اسلامی بر کسی پوشیده نبود و مردم مبارز نیز مشتاق این رهبری بودند و با عملکردی صحیح به این پیروی از رهبر صحه می گذاشتند. یکی از این موارد واکنش مردم به بردن نام امام خمینی در منابر و خطابه های سیاسی بود که در نوع خود جالب توجه بود. در همین زمینه مرتضی محمودی از فعالان انقلابی و مبارزان سیاسی در کتاب خاطرات خود با عنوان «عبور از شب» روایت جالبی دارد. محمودی می گوید: «ماه رمضان ۱۳۵۶ مهندس مهدی بازرگان به مدت ده شب در مسجد قبا سخنرانی داشت و جمعیت زیادی در سخنرانی های وی شرکت می کرد. ایشان تقریبا تا حدودی انقلابی حرف می زد، همین که اسم امام را می آورد، کل جمعیت سه بار صلوات محکم می فرستادند. این صدا در بیرون و داخل مسجد همه جا کشیده می شد. وی چندبار به این سه صلوات اعتراض کرد و گفت: چرا برای اسم امام سه صلوات می فرستید؟ شما برای پیغمبر یک صلوات می فرستید، اما برای امام سه صلوات؟ مردم از این حرف بازرگان ناراحت شدند و محکم تر و بلندتر سه صلوات دیگر فرستادند. این واکنش مردم خیلی جالب بود. بعد بازرگان واکنش نشان نداد و گفت شما صلوات ها را هی بفرستید ولی من قبول ندارم، شما نباید برای امام صلوات بفرستید. یعنی واقعا این قدر متوجه نبود. در حالی که خوب سخنرانی می کرد، بصیرت و فهم مردم را نداشت. بنابراین این صلوات ها باعث شده بود که رژیم سفاک شاه و ساواکی ها نتوانند کاری بکنند. با آوردن اسم امام تقریبا ترس مردم ریخته بود و دیگر احتیاط نمی کردند و شعارها به نفع رهبری امام داده می شد و از جمله این شعارها این بود: «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله».
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
هفتهنامه زن روز
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#پرونده
از تگزاس تا پاریس (۲)
سمیه همت پور
🔹از آن روزها چه خاطره به یادماندنی در ذهن تان ثبت شده است؟
امام شخصیتی دوست داشتنی بود و بسیاری به او عشق می ورزیدند ازجمله مرحوم حاج مهدی عراقی. حضرت امام نمازهای جماعت را در حیاط منزل روبرویی اقامه می کردند. هر روز می دیدیم حاج مهدی عراقی می رفتند از حیاط پشتی خانه خاک نرم می آوردند و در محلی که سجاده امام در آنجا پهن می شد می ریختند تا وقتی امام نماز می خواند زانوهایشان درد نگیرد حتی خود حضرت امام هم از این ماجرا بی خبر بود. ساده زیستی و بی تکلفی از ویژگی های بارز امام و اطرافیانش بود تا جایی که وقتی روزهای آخر اقامت حضرت امام در نوفل لوشاتو تعداد میهمانان و علاقه مندان در بیت ایشان زیاد شد، دوستان درخواست تهیه غذا برای میهمانان را کردند که امام مخالفت کرد زیرا ایشان با تشریفات موافق نبود اما مرحوم شهید حاج مهدی عراقی با کسب اجازه از حضرت امام قرار شد یک غذای ساده ای را تهیه کند تا میهمانانی که از دور و نزدیک و از سراسر فرانسه و سایر کشورها برای دیدار با امام می آمدند بالأخره غذایی خورده باشند. ایشان هر روز دیگ آبگوشتی بار می گذاشت که در آن خبری از گوشت نبود و در واقع آب قرمز رنگی مملو از پیاز بود که یک ملاقه در یک بشقاب پلوخوری نه خورشت خوری می ریختند و یک نان باگت فرانسوی را به چهار قسمت تقسیم می کردند و به همراه هر بشقاب دو تکه نان می دادند برای دو نفر که البته تا ما بشقاب را بر روی زمین می گذاشتیم نصف محتویات آن می ریخت اما همین غذای ساده را همه مسئولان و میهمانان می خوردند. تکه های نان باگت را درون آن می زدند و با چه اشتیاقی نوش جان می کردند؛ به عبارت دیگر کمی نیروها، محدودیت امکانات، خطرات و تهدیدها هیچ یک بر روح بزرگ امام تأثیری نداشت و اتفاقات و تحولات پی درپی نیز ذره ای از آرامش قلبی امام نمی کاست. یک شب به عینه شاهد بودیم وقتی امام نماز مغرب و عشا را اقامه فرمودند و قصد بازگشت به منزلشان را داشتند، حاج احمدآقا در گوشی به ایشان نکته ای را گفتند اما امام اعتنایی نکرد و بیرون رفت. ما بعدها فهمیدیم شخصی را در حالی که یک قبضه کلت به همراه داشته در حیاط منزل امام دیده اند و حاج احمدآقا از ایشان خواسته بود تا پس از نماز قدری تأمل کنند تا فرد ناشناس را شناسایی کنند که ایشان اعتنا نکرده و با آرامش کامل به منزلشان تشریف بردند. این نشان از شجاعت و توکل بی مثال ایشان به خداوند متعال داشت. امام خمینی آینه ای از اسلام و چارچوبی برای انسان های موحد بود.
شما میتوانید متن کامل این گفتگو را در مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#داستان
گلهای زمستانی
معصومه تاوان
گل خانم محکم زد توی سرش و گفت: «خدایا چرا اینقدر بلا و بدبختی باید به جانم بنشیند آخر؟»
و لابه لای فرو دادن بغض بزرگ گلویش، پارچه نمدار را برداشت و گذاشت روی پیشانی تب دار برات علی.
ـ آخر یکی نیست بگوید بدبخت شما را چه به شهر و شهرنشینی، برای شما همان دهات خوب است بدبخت خدا، نه این غریبستان که سگ صاحبش را نمی شناسد.
آه و ناله های گل خانم توی هذیان های برات علی گم و پیدا می شد. پیرزن زانو به بغل بالای سر پسرش نشسته بود و راه به راه دستمال تب دار روی پیشانی اش می گذاشت.
ـ بلوزت را بکش روی سرت... خفه شو! کی بود حرف زد؟... سلول ۱۲ خفه... خفه... کلیددار... کی بود خندید؟...
از شما همراهان گرامی دعوت میکنیم این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷