#داستان_هفته
رویای شیرین
معصومه تاوان
معلمی در یک روستای دور افتاده تصمیم می گیرد که پیرمردها و پیرزن های آبادی را باسواد کند. او از شاگردان کلاسش می خواهد که اگر پدربزرگ یا مادربزرگی دارند به کلاس سوادآموزی معرفی کنند. پنجشنبه هر هفته با ما همراه باشید و ماجراهای جذاب و خندهداری که برای آقا معلم و شاگردان پا به سن گذاشتهاش اتفاق میافتد را دنبال کنید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#اطلاعیه
بسم الله الرحمن الرحیم...
🌼همراهان گرامی کانال زن روز!🌼
به اطلاع تان می رسانیم هفته نامه «زن روز» هفته آینده منتشر نخواهد شد.
🍂🍃بیست و چهار اسفند ماه منتظر ویژهنامه نوروزی «زن روز» باشید.🍃🍂
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
به نام خداوند بخشنده مهربان...
🌼 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌼
سلام!💐😊
🌱صبح شنبهتون بهخیر. امیدواریم هفته خوبی در پیش داشته باشید🌱
امام جعفر صادق علیهالسلام میفرمایند: «تکبر، این است که مردم را تحقیر کنى و حق را خوار شمارى.» (الکافى (ط-الاسلامیه)، ج ۲، ص ۳۱۰)
@zane_ruz
هفتهنامه زن روز
#مهارتهای_زندگی
⁉️ چگونه میتوانیم از اسرافکاری کودکان پیشگیری کنیم؟
👨👩👧👦 بزرگترها اولین دنیای شگفت انگیزی هستند که بچهها آن را کشف میکنند و به آن اعتماد دارند. وقتی اسرافکاری تبدیل به سبک زندگی خانوادهای شده باشد؛ افراد آن خانواده کمتر از آنچه دارند لذت میبرند و به خلاقیت و سازندگی فکر میکنند و خرج کردن، خرید کردن و هدر دادن را، راه آسانتری تری برای رسیدن به خواستههایشان میدانند.
💵 نسل جدید شاید اولین بار با دیدن یک اتاق پر از سیسمونی که مملو بود از وسایل غیرضروری و گرانقیمت، با دیدن خریدهای لوکس در مهرماه برای مدرسه، با دیدن دور ریختن وسایل خانه در اسفندماه و تزیین سفرههای هفت سین گران قیمت، اسرافکاری را از نزدیک دیدهاند و آن را در رفتار بزرگترها عادی و معمولی قلمداد کردهاند. پس در گام اول مراقب رفتارهای خودمان باشیم
❓ چاره چیست؟
🕌 بچهها را به همان اندازه که از اسراف دور میکنید، به قدرشناسی و شکرگزاری از خداوند نزدیک کنید و آنها را متوجه نعمتهایی کنید که در دسترسشان قرار دارد.
🔢 بچهها را به تفکر وادار کنید. از آنها بخواهید در همه موضوعات اولویت بندی داشته باشند. مثلا به او بگویید با این مقدار پول توجیبی بلیط استخر بخرید بهتر است یا یک جوراب جدید که به آن نیاز داری؟
🔍 بچهها را برای ساختن وسایل و یا تعمیر آنها تشویق کنید. میتوانید ساختن وسایل جدید یا ترکیب کردن وسایل قدیمی را با هم، به یک رسم دائمی در خانه تبدیل کنید.
✅ بچهها همه حواسشان پیش شماست. پس نزد آنها به حال افرادی که مصرفگرا، دنبالهروی مد، و دائم در حال خریدهای گوناگون هستند، غبطه نخورید و حسرت رفتارهای آنها را نداشته باشید. برعکس، از دیدن افراد قانع و آنهایی که از مصرفگرایی دور هستند ذوقزده و هیجانزده شوید.
🛠 ارزش آنچه در خانه دارید را برای بچهها شرح بدهید و با آنها دربارهی زحمتی که برای درآوردن پول کشیده میشود صحبت کنید تا بدانند پولی که با زحمت تهیه میشود نباید به راحتی و بیدلیل هزینه شود.
منبع: صفحه ریحانه
@zane_ruz
#منبرک
بهشت در دست و دهان شماست
آیت الله کوهستانی
بهشت در دست و دهان شماست. اى انسان تو این همه به دنبال بهشت مى گردى و آرزو مى کنى که اهل بهشت باشى، در حالى که نمى دانى جنت در دهان و دست خود توست؛ دهانى که گفتارش حق و در راه اعتلاى کلمه حق و اسماء االله باشد و دستى که دست دهنده است، به خلق خدا نیکى مى کند وگره کار مردم را مى گشاید. کسى که صاحب چنین دست و زبانى باشد، همه عوالم هستى براى او پست و کوچک مى شود و ملائکه پایبند او مى شوند.
@zane_ruz
#کدبانوگری
بورانی کنگر
🌸مواد لازم
کنگر پاك شده: نیم کیلوگرم
ماست: دو نیم پیمانه
سیر: یک بوته
روغن: به مقدار کافى
نمک و فلفل: به میزان لازم
آب: نصف پیمانه
گل سرخ: براى تزئین
🌺طرز تهیه
ابتدا کنگرها را شسته و به صورت نوارهاى درشت به طول 5 سانتى متر یا 2 بند انگشت خرد کنید. حبه هاى سیر را با پوست از هم جدا کرده و در ظرفى حاوى آب سرد بریزید و بگذارید چند ساعتى خیس بخورد؛ به این ترتیب، پوست آن ها به راحتى جدا مى شود. پس از این مدت، پوست آن ها را کنده و به صورت ریز رنده کنید. در یک تابه گود مقدارى روغن بریزید و روى شعله اجاق گاز قرار دهید تا داغ شود؛ سپس کنگرهاى خردشده را به آن اضافه کنید و داخل روغن تفت دهید. پس از این که کنگرها سرخ شد، سیرهاى رنده شده را همراه نمک و فلفل به آن اضافه کنید و به تفت دادن ادامه دهید. براى سرخ شدن سیر حدود 3 تا 5 دقیقه زمان کافى است. در مرحله بعد، آب را در تابه بریزید و در آن را بگذارید و اجازه بدهید تا کنگرها روى حرارت کم بپزند. سپس در تابه را بردارید تا آب اضافى باقى مانده بخار شود. حالا ماست را اضافه کرده و بگذارید بر اثر حرارت به اصطلاح یک قل بزند. پس از آن، بلافاصله اجاق را خاموش کنید و وقتى که برانى کمى سرد شد، آن را با گل سرخ تزئین کرده و میل کنید.
@zane_ruz
#ینگه_دنیا
کاربرد دوچرخه در توکیو
آیا فرهنگ دوچرخه سواری در توکیو وجود داره؟ آیا مردم محض سلامتی از دوچرخه استفاده می کنن؟ یا دوچرخه یک انتخاب بهینه اقتصادی مردم هست؟ در کنار پیاده رو برخی جاها لازمه که مسیر ویژه ای برای دوچرخه مشخص باشه. به نظرم دوچرخه بیشتر یک انتخاب به صرفه مردم هست که فواید خاص خودش رو هم می تونه داشته باشه.
چون اینجا قیمت مواد مصرفی خودرو مثل گاز، بنزین و یا برف پاک کن فوق العاده گرونه و اصلا صرفه اقتصادی نداره.
البته اصل قضیه هم اینه که پارکینگ طبقاتی دوچرخه، مجاور ایستگاه مترو هست که امکان اشتراک ماهانه هم هست. برخی دوچرخه رو در پارکینگ ایستگاه مترو گذاشته و شب دوباره با دوچرخه به خانه باز می گردند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#ترفندهای_آشپزخانهای
خنک کردن نوشیدنی ها
اغلب نوشیدنی های خریداری شده به دلیل قرار گرفتن در فضای عادی فروشگاه ها، گرم هستند. برای اینکه نوشیدنی شما سریع تر از حالت عادی خنک شود، یک دستمال کاغذی خیس دور قوطی یا بطری بپیچید و سپس آن را درون یخچال بگذارید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#داستان
همه فن حریف (۱)
م. سرایی فر
وارد کوپه که شد چنان لبخند گرمی روی لبش بود انگار که من و خانم بغل دستیام را میشناسد. طوری شد که من به پاش بلند شدم و با هم دست دادیم و احوالپرسی کردیم. خانم بغل دستیام مادر جوانی بود با یک نوزاد چهل و دو روزه توی بغلش که نتوانست بلند شود. خانم تازه وارد نزدیک رفت و با او هم دست داد. تقریبا 40 ساله بود، هم سن و سال من، شاید هم یکی دو سال بیشتر. خیلی خوشرو و خوش مشرب به نظر میرسید. از آن دست آدمهایی که با هر کسی میتوانند ارتباط برقرار کنند. «من خانم جلالی هستم» خودش را اینجوری معرفی کرد، بعدش گفت: «البته بیشتر به فامیلی همسرم معروفم، طهماسبی آق قلا. ولی دوستان خودم «رز» صدام میکنند. مخفف رزیتا. میتونم اسم شما رو بدونم؟» من خیلی راحت گفتم: «اسم من سمیه است.» مادر جوان هم گفت: «من مهتاج هستم.» راستش در برابر آن معرفی بالابلند و پرطمطراق خانم جلالی، من خیلی یک لا قبا و بی کس و کار به نظر آمدم. خودم اینطوری حس میکردم. خانم جلالی تازه روبروی من نشسته بود که چشمش افتاد به نوزاد مهتاج خانم. ابروهای رز خانم وسط پیشانیاش به سمت بالا جمع شد و لبهایش غنچه: -عزیزم، چند ماهشه؟
-42 روزه است.
-الهی، من عاشق نوزادم.
بلند شد و رفت روبروی مهتاج نشست. سرش را نزدیک بچه آورد و با پشت انگشت سبابهاش گونه بچه را نوازش کرد. قطار تکانی خورد و روی ریل سُر خورد. بچه زیر پتوی صورتی خالدارش پیچ و تابی به خود داد و شروع کرد به گریه کردن. رز لبخند زد و به پشتی صندلیاش تکیه داد. قطار داشت حرکت میکرد. مهتاج بچه را کمی بالا پایین کرد ولی بچه ساکت نشد. رز با اطمینان گفت: «گشنه شه.» مهتاج گفت: «تازه شیر خورده.» رز روی صندلی جابجا شد و گفت: «خوب سیر نشده لابد. این گریه، گریه گرسنگیه. نوزاد هنوز اونقدر قوی نیست که بتونه با یه بار شیر خوردن سیر بشه. فکش ضعیفه.» بچه همینطور گریه میکرد. رز گفت: «من خودم در این زمینه تحقیق کردم. هر دو ساعت یه بار، باید شیر بدید بهش. بعضیا میگن نوزادها خودشون باید مقدار شیر خوردنشونو مشخص کنند نه مادر یا پزشک. ولی این حرف علمی نیست اصلا چون...» رز مثل یک محقق حرف می زد واقعا. مهتاج بچه را به سینهاش چسباند تا بهش شیر بدهد. اما بچه زیر بار نمیرفت و همینطور بیقراری میکرد. مهتاج کمکم داشت دستپاچه میشد. صدای بچه هی داشت بالاتر میرفت. سرعت قطار بیشتر شده بود.
ادامه دارد...
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97