آذرخش
بسمه تعالی
اهدای عضو، زندگیِ پس از زندگی است!
یک روز فرشته مرگ، نقطهی سکوت بر سرخط #سرنوشت می گذارد و #کوره پر حرارت عمر آدمی به سردی می گراید.
آنان که فقر معنوی خود را دریافته اند، در کوره عمر خود می دمند تا #شعله حیات جان بگیرد و در پرتو #زبانه کشیدن های آن ، زبان شان در قیامت #ترانه بندگی بخواند!
و این پایان راه نیست که #فرزند آوری نیز اهدای عضو است! اهدای زندگی است! عمل نیک بر جای مانده است!
به فرموده جناب سعدی :
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
جامعه انسانی، خانواده ای بزرگ و پیکری پر شکوه است که تنها شرط #عضویت آن،چشم به جهان گشودن است.
هر نوزادی که از راه می رسد، سلول تازه ای است که مایه #قدرت این پیکر و #قوت قلب این خانواده است!
و البته ، چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار....
سالروز اهدای عضو، بر شما سرشار از سلامتی باد.
@zarakhsh
💢 دمدمیمزاج ها و عدم موفقیت!
دمدمیمزاج بودن برای طی مسیر موفقیت، صرفا یک آفت نیست بلکه یک ویرانگر است.
_ به صرف شنیدن فواید فلان رشته تحصیلی، داغ شدن و تصمیم گرفتن برای مطالعه سیر کتب ... اما پس از چندی به سردی گراییدن و مثل سابق شدن.
_ به صرف شنیدن فواید زبانآموزی، چند صباحی پادکست گوش دادن ... اما پس از چندی به کنار گذاشتن.
_ با شنیدن ضرورت داشتن استاد سلوکی، چند روزی شرکت در جلسات ... و پس از چندی به روال قبل برگشتن.
_ به صرف شنیدن اهمیت متحول کردن علوم انسانی، چند ماهی تحقیق ... و سپس رها کردن.
_ تصمیم جدی برای ترک محرمات لسانی (غیبت و دهنکجی و...) ... اما پس از چندی به هویت سست و تهی خود برگشتن.
و ...
همگی بیانگر داشتن یک روحیه پر تلاطم، سرگردان، بیثبات، بیبرنامه و بیهدف است. از این رو چنین اشخاصی غالبا سطحی و احساسی هستند و از عمق کافی بیبهرهاند. و قاعدتا در مساله مورد نظر به سرمنزل مقصود نمیرسند.
✍ حوزه علمیه تمدن ساز
#هویت_طلبگی
#مسیر_هدفمند
🆔 @h_falahati
بسمه تعالی
استاد دانشگاه!
همواره، به احترام #دانش و #کهنسالی، استاد #شیمی دانشگاه را تکریم می کنند!
پدر علم شیمی،( #جابر_بن_حیان) شاگرد امام صادق(ع) بوده است!
اما بنیان گذار علم شیمی را (ع) میان کوچه ها با اسب به این سوی و آن سوی کشیدند!
شهادت امام دانش و بینش ، امام صادق علیه السلام، قرین تسلیت و #معرفت باد.
دیشب برایتان #بهترین ها را آرزو کردم باشد شما نیز آن کنید.
@zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی
استخر استان قدس!
چهارشنبه ای بود که به همراه دوستان، عزم استخر کردیم و به علت نزدیکی مسیر، مدرسه اتوبوس نگرفت و رفت و آمد را به خودمان واگذار کرد.
با دوستان به حساب و کتاب نشستیم و طول مسیر را با پای پیاده بیست دقیقه محاسبه کردیم.
ساعت یک ربع به هفت، به همراه یکی از دوستان راهی شدیم و خیلی عجله داشتم اما با این حال چندین و چند بار درختان #توت و #شاتوت راهزنان مسیر شدند و وقت ما را بلعیدند.
از کنار هر درختی که عبور می کردیم برق درشتی #توت هایش، چشم مان را کور می کرد و از مقصد غافل میشدیم!
در همین حال و هوا بودم که ناگهان به خود آمدم و مقصد را تذکر دادم. چند لحظه ای به فکر فرو رفتم و همین جریان کوچک، درس بزرگی به من آموخت و همچون آینه ای تمام#اهداف و #برنامه های زندگی ام را جلو چشمانم زنده ساخت!
مرغ خیالم از این هم فراتر پرید و به یاد دنیایی افتادم که با #جاذبه ها و رنگ و لعاب هایش، آدمیان را می فریبد و از رسیدن به مقصود عالی _که همان بندگی باشد _باز می دارد!
خدا را بر این #رویداد_محسوس سپاس می گذارم چراکه بسیاری از #مفاهیم_عقلی را برایم ملموس و عینی ساخت.
دیگر آنچه اساتید اخلاق از دنیای فریبا، گذر عمر، غفلت آدمی و مقصد و مقصود می گویند کاملا برایم گرم و آشناست!
خدا را سپاس که استخر آستان قدس، برای لحظه ای ما را به آستانه ی قدس الهی رساند.
#پندانه
@zarakhsh
بسمه تعالی
درحیرتم از خلقت آب!
در حیرتم از خلقت آب ، اگر با #درخت همنشین شود، آنرا #شکوفا میکند.
اگر با آتش تماس بگیرید ، آنرا #خاموش میکند.
اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا #تمیز میکند.
اگر با آرد هم آغوش شود ، آنرا آماده #طبخ میکند.
اگر با خورشید متفق شود #رنگین_کمان ایجاد میشود.
ولی اگر تنها بماند رفته رفته گنداب میگردد
دل ما نیز بسان آب است...
وقتی با دیگران است #زنده و تأثیر پذیراست
و در تنهایی مرده و گرفته..
.
"باهم" بودن هایمان را #قدر بدانیم..
(فروغ فرخزاد)
#شعر
@zarakhsh
بسمه تعالی
نامه به فعالان فیلم سینمایی «عنکبوت مقدس»
به نام خالق لبخند
از آنجا که خداوند #آدمیان را گرامی داشته و برای همگان #آغوش بازگشت گشوده است.
و از آنجا که از #فرهنگ_رضوی (ع) ،ادب توحیدی و انسان دوستی آموخته ام برای شما نامه نوشته و گفت و گویمان را با #سلام و احترام آغاز می کنم.
آن مقدار که من در فرهنگ بی کران اهل بیت (ع) ، #غواصی کرده ام، نیک می دانم که مهم ترین دغدغه و رسالت محوری آنان «#انسان» است و در مسیر تحقق این دغدغه ارزشمند، اسب #جان و #مال را پِی کرده و تنها به انسان و انسانْ آفرین چشم دوخته اند.
اشک های فاطمی (س)، زخم های عاشورایی، کُنج زندان و اوج تنهایی، همگی، بر صدق سخن گواهی می دهند. آنقدر صفحات تلخ و شیرین #تاریخ از جان فشانی ها، تدبیر ها و درد و رنج های آنان پر شده است که تحمل آن ها جز با #انگیزه ای الهی و #انگیخته ای آسمانی قابل تصور نیست.
قلب آنان، سرچشمه #مهربانی و سینه آنان، کانون انتشار #صبر و بردباری است.
ناامیدی در قاموس فکری آنان معنا ندارد! بر کوره سرد قهر، #هیزم آشتی می گذارند و بر پوزخند وتمسخر ، لبخند دوستی می زنند.
#شیطنت ها را به دل نمی گیرند و از اهانت ها درمی گذرند.
لقمه خودشان را به #دشمن گرسنه می بخشند و نه تنها تشنگی #دشمن که تحمل تشنه کامی اسب های آنان را هم ندارند.
فقیر و غنی، دانشمند و بی سواد، کوچک و بزرگ، زن و مرد، سیاه و سفید و صالح و فاسد همگی از دریای #علم و حکمت و #شفاعت شان چشیده اند.
اگر تیر ناامیدی #پزشکان، قلب بیماری را خونین کرده است،از امام رضا (ع) بخواهید شما را از دعای خیر خود بهرمند سازد چراکه ما #فراوان، شفا یافته در حَرَمَش یافته ایم!
#عنکبوت_اهریمن، تار شُبه و بد بینی بر قلب مردمان تنیده است تا مروارید خوشبختی و نگین سعادت را از آنان برباید.
بیایید پیش فرض ها را کنار گذاشته و بار دیگر بر آشنایی با فرهنگ راستین اهل بیت (ع) آغوش گشاییم که خوشبختی #ابدی شوخی بردار نیست!
خیلی دلم میخواست با عنوان «#خادم_الرضا » نامه ام را به پایان رسانم، چه کنیم وقتی که لیاقت نیست باید به «سعید لطیفی» اکتفا نمود.
#ناقدانه
@zarakhsh
بسمه تعالی
دختر!
بهشت جامعه #انسانی در دستان مادران است!
خدا به مادران، دو دست داده است تا دو نسل را در #آغوش پر آرامش خود بگیرند !
نسل کنونی که همان #شوهر است و نسل آینده که بیان از #فرزندان باشد !
در تربیت دختران بکوشید که دختران امروز، مادران فردایند
در شگفتم از پدری که برای سلام کردن #مینایش وقت می گذاشت و از تربیت #مبینا دخترش غافل می شد!
سالروز گرامی داشت حضرت معصومه ع و روز دختر مبارک و پدرام باد.
@zarakhsh
بسمه تعالی
سفر نامه پایتخت...
حرم امام خمینی....
راستش را بخواهید وقتی که همت به #زیارت قبر امام خمینی ره گماشتم، هیچ گمان نمی کردم که فضایی #معنوی داشته باشد و درونی را #منقلب سازد!
باخود می گفتم : « امام خمینی ره هرچه بزرگ باشد بالاخره امام #معصوم نیست لذا توقع #تحول از زیارت قبر ایشان نداشتم»
تا اینکه از تاکسی پیاده شدم!
نگاهم به ساختمان افتاد! ناخودآگاه گام هایم را کوتاه کردم و دریای درونم توفانی شد!
باخود سخن می گفتم و با امام ره #نجوا می کردم! از نفس مطمئنه اش می گفتم و التماس دعا داشتم!
از دلِ رهیده اش، مدح می خواندم و التماس دعا داشتم بلکه دعای خیر ایشان #قیچی شود و بندهای دل آدمیان را بُگسَلَد! به قول مولانا : «بند بگسل باش آزاد ای پسر...»
وقتی نگاهم به قبرِ سبز َرنگ ایشان افتاد بی اختیار اشک بر گونه هایم می غلتید!!
انگار کسی درونم #روضه می خواند!!
مدام چهره امام ره در برابرم زنده میشد!!! خودم را به ضریح رساندم و تا جایی که جان داشتم گریه کردم!!!
این چه حالی بود!!
از #آسمان ادب، چند بیت شعر ، همچون آذرخش بر صفحه #قلبم تابید و چند لحظه آسمان تاریک دلم را روشن کرد!!
دریغ که نتوان نوشت آن اشعار را...!!
دلم نمی خواست از حرم خارج شوم، زیارت نامه هم در آنجا معنا #نداشت که خود را به خواندن آن مشغول سازم و حظی از این بوستان باصفا ببرم!!
آری!! زیارت نامه ی حرم خمینی، بر صفحه قلب آدمی نگاشته شده است لذا صفحه دل گشودم و 45 دقیقه زیارت نامه خواندم....
زیارت نامه نبود! #بهانه نامه بود! بهانه ای بود که #مأموم نزد امامش حاضر شود و نسخه بگیرد!! امامی که از جنس خودمان است اما من جنس اسفل و ایشان جنس اعلی....
#منتظران در پی من بودند و من دل را به ضریح گره زده بودم!! تلفن همراهم زنگ می زد و میان امام و مأموم فاصله می انداخت باید وداع می کردم با اینکه مرا میل ماندن بود!!!
اولین بار بود امام ره را زیارت می کردم امیدوارم #آخرین بار نباشَدَم.
5 دیماه 1400.
1400/10/5
سالروز ارتحال امام خمینی ره را تسلیت عرض می کنم
#سفرنامه
@zarakhsh
بسمه تعالی
آقای خمینی نه امام خمینی!
یکی از گرامیان که او را #فرهیخته می پنداشتم، با دیدن یکی از نوشته هایم سخت برآشفت و بسیار بر من #درشتی کرد که چرا : آقای خمینی را #امام خمینی خطاب می کنی؟!
لفظ #امام، فقط زیبنده #معصوم است! بر چه اساسی چنین می گویید ؟!
بر بال قلم نشستم و در کمال ادب برایش نوشتم :
«هرچند لفظ امام، #گوهر ارزشمندی است که به دست هر انسانی، زیبا جلوه نمی کند اما هیچ دلیلی، این لفظ را در معصومین (ع) منحصر نساخته است.
مرحوم #شهید_ثانی در شرح مقدمه لمعه ، از مرحوم #شهید_اول با عنوان «امام» یاد می کند و او را امام می خواند، اگر دامن این استعمال به اشکال شرعی #آلوده می بود مرحوم شهید ثانی هرگز چنین نمی کرد چراکه خود #فقیهی زِبَردست و دانشمندی جامع و تواناست.
ناگفته نماند وقتی که دونفر به نماز می ایستند و یک نفر پیش نماز می شود، #فقه آن، پیش نماز را «امام جماعت» معرفی می کند. آیا رواست مردی که ذوب در توحید ناب #محمدی(ص) شده، زمام امور #مؤمنان را به دست گرفته، پرچم اسلام برافراشته و دین پیامبر را #جهانی ساخته است، امام نخوانیم!
به هر حال، ما فرزندان منطق ایم، چناچه شما هم دلیلی در مخالفت دارید، به جان و دل خریداریم.
@zarakhsh
بسمه تعالی
🔴مطالعه به سبک فارابی و ابنسینا
🖊احمدحسین شریفی
🔶فراوان با دانشجویان و طلابی برخورد کردهام که از ناتوانی خود در درک مطالب علمی و دشواری کتابهای درسی خود شکوه کردهاند. وقتی از آنان سؤال کردهام که «آیا درسها را پیشمطالعه کردهاید؟» پاسخ منفی بوده! وقتی پرسیدهام «آیا با تمرکز در درسهای استاد شرکت میکنید؟» باز هم پاسخ منفی بوده است! و وقتی از آنان پرسیدهام که «چند دور کتاب را با تمرکز مطالعه کردهاید؟» پاسخ این بوده است که «نزدیکیهای امتحان مطالعه میکنیم!» به نظرم چنین افرادی اگر واقعاً مطالب علمی و درسی را درک کنند، از نوعی نبوغ برخوردارند! کتابهای علمی و درسی را باید کراراً و کراراً مطالعه کرد، خلاصهنویسی کرد و حتی الامکان مباحثه کرد. اگر بدون همه این کارها مطالب را درک میکنید، یا شما نابغهاید و یا کتاب درسیتان داستان و روزنامه است!
🔷بزرگانی مثل #فارابی و #ابنسینا، یعنی دو تن از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام، بارها و بارها کتابهای فلسفی را با دقت میخوانند و حتی الفاظ آنها را حفظ میکردند.
🔶فارابی در پایان نسخهای از کتاب النفس ارسطو چنین نوشته است: «حقیقتاً من این کتاب را صدبار خواندم.» درباره کتاب السماع الطبیعی ارسطو نیز از فارابی چنین نقل کردهاند که گفته بود: «من کتاب السماع الطبیعی ارسطو را چهل بار خواندم و هنوز حقیقتاً خود را محتاج خواندن دوبارة آن میبینم»
🔶ابنسینا کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خوانده بود و حتی الفاظ و جملات آن را حفظ کرده بود!
از ابنسینا چنین نقل شده است که:
«چهل بار کتاب مابعدالطبیعه [نوشتة ارسطو] را خواندم، بهگونهای که عبارات آن را به یاد سپرده بودم؛ اما چیزی از آن نمیفهمیدم. سرانجام ناامید شده، با خود گفتم: این کتاب، فهمیدنی نیست. تا اینکه روزی در بازار کتابفروشان، کسی با اصرار فراوان کتابی فلسفی را به من فروخت. پس از مطالعة کتاب که اغراض کتاب مابعدالطبیعه نام داشت و نوشتة ابونصر فارابی بود همة دشواریهای کتاب ارسطو برطرف گردید»
🆔 @h_falahati