eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.8هزار دنبال‌کننده
67.3هزار عکس
10.9هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 بچه ای که در خانه ی خودشان، نان، آب، استراحت داشت، مادرش لباسش را می شست هفته ای لااقل یکبار حمام می رفت و کسی جرات نداشت به او امر و نهی کند، از اینکه مبادا در کوچه رها شود و با بچه ها دعوا کند او را برای کارکردن به مغازه می فرستادند و مغازه دار از او برای سوء استفاده می کند، و ریالی مزدش نمی دهد یا به دوچرخه سازی می رود و باید در تابستان گرم با نفت، بلبرینگ بشوید باز به او نمی دهند یا به می رود و پول هم می دهد ولی باید هیزم بخاری بیاورد و شیر بز بدوشد و حالا هم که پیش پسرعمو آمده بود، افتاده بود به ، و از حمام هم خبری نبود و از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب باید می کرد. ولی از حرف های آقای پیش نماز و آشیخ علی پسر آشیخ غلام رضا و آقا سیدناصر روضه خوان و آقا شیخ جواد جرات آن که در گرمای تابستان تهران و مشهد یک ۲ ریالی از پول صاحب خانه، که پسرعمویش هم بود بخرد و بخورد نداشت. زیرا همین در آن دنیا تبدیل به می شد و در او می کردند تا هم بسوزد. 🍂 بالاخره حسین شد بی پول و با دیدن منظره ی یک پیرمرد فلج از خانه ته دلش به شدت لرزید. حسین کرد که خداوند در آن دنیا حساب صاحبخانه ی این مرد را در آن چنان خواهد رسید که دل مادرش برایش شود. 🍃 وقتی در تهران بودیم روزی به منزل آقای محمدی که استاد دانشگاه بود رفتیم. خانه اش پر از بود. پنج تا اتاق داشتند همه جایش کتاب بود. وقتی حیسن به....(دستشویی) رفت دید آن جا هم یک گنجه ی کوچکی است و چندتا کتاب آنجا بود. حسین همان جا گرفت که شود. از آقای محمدی پرسید که چطور می شود استاد دانشگاه شد. آقای محمدی با لحن ملایم و پدرانه ای گفت: کلاس چندم هستی؟ آقا کلاس پنجم را تمام کردم. خوب پسرم باید درس بخوانی، دیپلم بگیری بدهی، بروی دانشگاه لیسانس و فوق لیسانس بگیری آن وقت می توانی در دانشگاه شوی و بعد دوباره درس بخوانی بگیری؛ 🍂 آن وقت بعد از ۲۰_۱۵ سال گاهی ۳۰ سال استخدام شوی. البته باید چندتا کتاب و هم بنویسی، من از این حرف ها خیلی آمد و خواستم که استاد شوم. البته من در آن زمان نمی دانستم که کار استادهای دانشگاه به آن جا می کشید که دانشگاه فردوسی مشهد، تنگدستی اش به جایی می رسد که برای اضافه حقوق ریاست شرکت تعاونی مصرف کارکنان دانشگاه را قبول می کند و به جای بحث و تفحص و درباره ی فیزیک اتمی و شکافت و همجوشی ، مجبور می شود یخچال، فریزر، روغن، برنج بخرد و به بفروشد. زنده باد وزیر علومی که استاد فیزیک هسته ای اش رئیس شرکت تعاونی می شود. خدا عاقبت ایشان و همه ی ما را ختم به خیر کند. 📚 شازده حمام/ ج۱/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
✅ تلخىِ و شورى آبِ ...‼️ ابن ابى لیلى _که یکى از دوستانِ است_ حکایت نماید: روزى به همراه نعمان‌ کوفی به محضر مبارک آن حضرت وارد شدیم، حضرت به من فرمود: این شخص کیست؟ عرض کردم: مردى از اهالى کوفه به نام مى‌باشد، که صاحب رأى و داراى نفوذ کلام است. حضرت فرمود: آیا همان کسى است که با رأى و نظریّه‌ی خود، چیزها را با یکدیگر قیاس مى‌کند؟ عرض کردم: بلى. پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آیا مى‌توانى سرت را با سایر اعضای بدن خود قیاس نمائى؟ نعمان پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: کار خوبى نمى‌کنى، و سپس افزود: آیا مى‌شناسى کلمه‌اى را که اوّلش کفر و آخرش ایمان باشد؟ جواب گفت: خیر. پرسید: آیا نسبت به "شورى آب چشم" و "تلخى مایع چسبناک گوش" و "رطوبت حلقوم" و "بى‌مزّه بودن آب دهان" شناختى دارى؟ اظهار داشت: خیر. مى‌گوید: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم: فدایت شوم، شما خود، پاسخ آن‌ها را براى ما بیان فرما تا بهره‌مند گردیم . بنابراین در جواب فرمود: همانا خداوند متعال را از پیه و چربى آفریده است؛ و چنانچه آن مایع شورمزّه، در آن نمى‌بود پیه‌ها زود فاسد مى‌شد. و همچنین خاصیّت دیگر آن، این است که اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى‌شود و آسیبى به چشم نمى‌رسد؛ و خداوند در ، تلخى قرار داد تا آن‌که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد. و بى‌مزّه بودنِ ، موجب فهمیدن مزّه‌ی اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبتِ به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى‌گردد. و امّا آن کلمه‌اى که اوّلش کفر و آخرش ایمان مى‌باشد: جمله ((  )) است، که اوّل آن (( لااله )) یعنى؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش (( الاّاللّه )) است، یعنى؛ مگر خداى یکتا و بى‌همتا. 📚 بحار‌الانوار، جلد۲، صفحه‌ی ۲۹۵ 💻 از سایت 🥀 @zarrhbin