🔘هیچ وقت دیر نیست ...
💠قسمت پایانی مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب
(Ali Ben Saleh Najib)
💢بخوانید ادامه داستان #ملاقات_با_علی
🍂از دولت سوئد راضی هستید. همکاران و دانشگاهیانتان را مردمانی شریف و پرتلاش میدانید. سوال اصلیام این است که شما #هویت خود را چه تعریف میکنید؟ هویت شما چیست ؟ علی بِن صالح ۴۵ دقیقه به این پرسش من پاسخ و توضیح داد و سخنانش را چنین خلاصه کرد که: "من محصول مشترک #تمدنهای اسلامی_مسیحی و زندگی سنتی و مدرن و پُست مدرن هستم. تلاش میکنم نقاط مثبت همه تمدنها و نگرشها را در خود جمع کنم . هنوز متاثر از تعلیمات مادربزرگم،صبحهای خیلی زود و قبل از آفتاب بیدار میشوم . هنوز شعار آن بزرگمرد عرب که ۱۴۰۰ سال پیش گفت (نماز از خواب بهتر است) در ذهنم است.
🍁مادربزرگم از مادربزرگان خود آموخته بود و به من منتقل کرد. ولی من نتوانستم این فرهنگ را به فرزندانم منتقل کنم . من فرهنگ مهربانی ، گرم و صمیمی بودن مردم مراکش را در خود نگه داشتم . من فرهنگ #صلحدوستی و #آزاداندیشی مردمان سوئد را آموختم .
این فرهنگ ها را در خود دارم "
🍂پرفسور علی درست میگفت. آمیزهای بود از فرهنگ اسلامیِ مراکشی و فرهنگ آزاد اندیشی سوئدی . فرهنگ مهربانی و مهماندوستی چادرنشینانصحرا و فرهنگ تشریفاتی سوئدیها . او نمونهی بارزی بود از مردمی مسلمان با #سعهصدر عارفان اسلامی و جهانبینی سوئدی . او خیراندیشی اسلامی_مراکشی را با کار خیر و خردمندانهی سوئدی همراه داشت.
🍁از جنگ طلبی ، جنگ افروزی و هرگونه شعار جنگ طلبانه دوری میجُست و میجوید. او معتقد است برای تمام مشکلات جهانی میتوان از راه #مذاکره راهحل یافت.
🍂علی بِن صالحِ نجیب دارای هویتی است که جهان امروز تشنهی آن است . او خود را مردی جهانی میداند. او از چهارچوب همهی مرزهای جغرافیایی، زبانی و اعتقادی گذر کرده است. او #فرهنگصلح را برای تمام جهان میخواهد . پایدار باشد ! او قبل از هرچیز یک انسان است. او نه مراکشی است و نه سوئدی. او مردی جهانی است. همه ما جهانی بودن در وجودمان است. بیاید همه مردمان همه عالم را دوست بداریم.
🍁آن روز من یک مثقال #زعفران به علی هدیه دادم. آخرین حرف علی را در آن لحظه فراموش نمیکنم . او گفت :"من همیشه به مهاجرانی که به سوئد میآیند میگویم #هیچوقتدیرنیست. همیشه و در هر سنی میتوانید شروع کنید."
🍂 بعد اضافه کرد: " البته، امکانات سوئد هم به مهاجران فرصتهایی را میدهد که بینظیر است ؛ فرصت هایی که آفتاب و خورشید و گرمای صحرا به آدم نمیدهد. فرصتهایی که کشورهایی مثل مراکش به مردمانش نه میدهد و نه میتوانند بدهند. میگوید همهی #طبیعتها مهربان هستند ؛ چه آفتاب سوزان و شنهای صحرای آفریقا و چه برف و یخبندان و سرمای سوئد . آدمها باید با هم مهربان باشند . " میپرسم : "شما حدود پنجاه سال است که در سوئد هستید..." سرش را به نشانه تایید پایین میآورد و میگوید : " درست است امسال پنجاه سال است که در سوئد هستم." میپرسم: "به نظر شما علت اصلی توسعه در سوئد چیست؟"
🍁ایستاده مشغول صحبت هستیم.
در همین بین همسرش با او تماس میگیرد. میگوید همسرش منتظر اوست و باید به منزل برگردد. لحظهی خداحافظی است. میگوید : " تمام دلایل توسعه سوئد در چند کلمه خلاصه شده است : #آزادی ، #دموکراسی، #عدالتاجتماعی ، #مشارکتمردمی ، #جهانبینیصحیح و #سعهصدر . سوئد توسعهی خود را در توسعهی کشورهای دیگر میداند نه در تخریب آنها . بدون این اصول ، سوئد صدبار از جنوب مراکش و از صحرای آفریقا عقب افتادهتر میشود". او آرزو میکند که همه آدم های روی زمین دارای ساختار مدیریتی صحیح و حکومت متکی به آزادی و عدالت و سعه صدر باشند. علی از خدا میخواهد در روی زمین آزادی و عدالت و سعهصدر برقرار گردد. میخواهد که مردم دارای اخلاق نیکو و عاری از حسادت باشند.
🍂حرفهای علی مرا به فکر فرو میبرد. روزهای بعد به کتابخانه دانشگاه اوپسالا مراجعه میکنم . از اینترنت کمک میگیرم و از خانم مهندس حمیده نژادی یاری میجویم. از مرکز آمار و اطلاعات سوئد استفاده میکنم. متوجه میشوم در طول ۳۰ سال، از ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۱، از هر چهارنفر مهاجر ساده ای که به سوئد مهاجرت کردهاست ، یک نفر به تحصیلات و یا مشاغل بالا و یا تجارت بالا دست یافتهاست. چند ماه بعد ۲۲ روز در فرانسه بودم. تمام همت و وقتم را در " مرکز تحقیقات علمی فرانسه " (C.N.R.S )صرف این موضوع کردم تا بدانم چند درصد از مهاجران سادهای که به فرانسه وارد شدهاند، در طول ۳۰ سال به پیشرفت هایی در حد فرانسویهای سطح بالا دست یافتهاند ؟
👇👇👇
📌 #سفر_به_دریای_ظلمات
🤝دیدار با امید
💠ادامه سفر پرماجرای دکتر پاپلی به #دریایظلمات
🖋مهماندار (همان خانم سوئدی) خطر خرسقطبی را گوشزد میکند. میگوید:
"مغازهها و ادارات تعطیل است. فقط چند #کافه باز هستند. در این شرایط خرسها راحتتر وارد شهر میشوند." میپرسم:" خطر چقدر جدی است؟ " میگوید :"معمولا خرسها وارد شهر نمیشوند. ولی گاه میآیند. بالاخره خطر جدی است." میگوید :" اگر با خرس روبهرو شدید ، باید بیحرکت بایستید. در این صورت ۵۰ درصد شانس زنده ماندن دارید. هیچ انسانی نمیتواند در مقابل این حیوان عظیمالجثه مقاومت کند. خرس در برف سریع میدود. روی دوپایش میایستد و فقط یک ضربه به انسان میزند؛ ضربهای که مرگبار است!"
🖋میگوید که در یک سال گذشته خرسها پنجنفر را کشتهاند! گردشگرانی دچار مرگ شدهاند که توصیهها را رعایت نکردهاند . لوئیس و همسرش هم میآیند. یک مسافر دیگر هم در لابی هتل است. او ژاپنی است. همه با هم به خیابان یخزده وارد میشویم. یک فروشگاه موادغذایی در آنجاست . من برای صرفهجویی میخواهم غذایی برای خودم بخرم. بعد از خرید وارد کافهای میشویم. از کافهچی میپرسم هیچ فرد ایرانی در شهر زندگی میکند؟ میگوید :"نه... ولی یک نفر کُرد در کافه FRUENE کار میکند. شاید او بداند."
🖋بعدا متوجه شدم بیشتر مردم جزیره نمیدانستند که ممکن است یک کُرد هم ایرانی باشد . بعد متوجه شدم که مردم عادی جزیره فکر میکردند یک نفر کُرد با یک نفر ایرانی فرق میکند.
🖋به کافهای که دوستانم در آن هستند وارد میشوم. آنها پشت میزی نشسته و قهوه سفارش دادهاند. من هم به آنها میپیوندم.
روز بعد به شهرداری میروم. برای شهردار که یک زن است یک بسته #زعفران آوردهام. از او نیز میپرسم آیا هیچ فرد ایرانی در شهر #لانگیرباین یا جزیره هست ؟ خانم مسئول روابط عمومی میگوید:" یک نفر کُرد ایرانی در کافه FRUENE کار میکند." از شهرداری به دانشگاه میروم. دانشگاهی بسیار جالب است.
🖋تا ساعت سه بعدازظهر در دانشگاه میمانم. ناهار را هم در رستوران دانشگاه میخورم. با تعدادی دانشجو و استاد صحبت میکنم. مردمی از ۴۲ کشور در این جزیره زندگی میکنند ؛ یعنی این ۲۵۰۰ نفر از ۴۲ کشورهستند. تعداد دانشجویان ثابت حدود ۱۶۰ نفر است ، ولی همیشه حدود صدنفر هم دانشجوی مهمان دارند .
🖋ساختمان های شهر پراکنده ساخته شده است. دانشگاه در انتهای ضلع شمالی شهر است. احتیاط را در نظر نمیگیرم و به پشت ساختمان میروم.
میخواهم وارد جادهای شوم. در لبهی جاده ، تا کمر در برف فرو میروم. مرگ را به چشمم میبینم . تقلا و تکان خوردن هیچ فایدهای ندارد. هیچ جنبندهای در آن اطراف نیست.
🖋برف مثل باتلاق است. هرچه تلاش میکنم که از دورن برف بیرون بیایم ، بیشتر در آن فرو میروم. بیحرکت میایستم .فکری به ذهنم میرسد. چراغ قوهام را روشن میکنم و نور آن را به طرف پنجرههای دانشگاه میگیرم .
مرتب چراغ را خاموش و روشن میکنم.
فاصلهام تا پنجرهها حدود هفتاد متر است. پس از حدود ده دقیقه احساس میکنم نظر چند نفر را جلب کردهام. نورافکنی به طرفم روشن میشود. خیالم راحت میشود. احساس میکنم نجات یافتهام. چند دقیقه بعد چند دانشجو با یک رشته طناب میرسند و از داخل برفها بیرونم میکشند.
میگویند همیشه از جاده ، یعنی جایی که برف کوبیده شده و تبدیل به یخ شده است ، باید حرکت کرد. بوران برف را کنار جاده انباشته میکند . جاده چندمتر از زمینهای اطراف بلندتر است .
اگر بلندتر نباشد ، در فصل گرما به زیر آب میرود.
🖋مرا به داخل دانشگاه میبرند. چای گرم حالم را به جا میآورد. میفهمم نباید بیاحتیاطی کنم. خطر چالههای برفی کمتر از خطر خرس قطبی نیست.
اگر چراغ قوهام نبود ، معلوم نبود چه پیش میآمد. باید به کتابچهی راهنما که در هتل به من داده بودند، بیشتر توجه میکردم. در آن کتاب دقیقا به چالههای برفی و خطر آنها اشاره شده بود. هر روز باد و بوران ، برفها را در گوشهای انباشته میکند. اگر کسی در این گونه برفهای نکوبیده گرفتار شود ، احتمال اینکه بتواند خودش را به تنهایی آزاد کند ، کم است.
🖋روز سوم هوا خیلی بهتر شد. هوا بیست درجه گرمتر شد. سری به کودکستان جزیره زدم. بچهها در یخ و در هوای ۱۴- درجه بازی میکردند. ۲۸ کودک از ۲۱ کشور در کودکستان بودند. آموزش این بچهها بسیار دشوار ولی نتیجهی همزیستی مسالمتآمیز است .
🖋باز هم به دانشگاه بسیار زیبای جزیره رفتم.
ساختمان دانشگاه از دور چون پریِ خفته در تاریکی است. اما از درون نگینی تابناک در زمینهی پژوهشهای قطبی است. دانشجویان زمینشناسی ساعت یازده صبح در تاریکی مطلق و هوای ۱۴-درجه ، در بیرون دانشگاه عازم کار میدانی بودند. استاد به زبان انگلیسی و نروژی توضیحاتی میداد.
👇👇👇
#زعفران یکی از قوی ترین چربی سوزهاست
این ماده فوق العاده در کنار ورزش و رعایت یک رژیم غذایی مغذی به طور حیرت انگیزی چربی سوزی کرده و اندام شما را زیبا و خوش فرم خواهد کرد.
#پیام_سلامتی
@zarrhbin