#عکسها_و_خاطرات
📖 ده، دوازده سال بیشتر نداشتم که سَرک کشیدن به کتابهای کتابخانه ی بابا شده بود برایم سرگرمی، و شاید اوّلین کتابی که از کتابخانه ی منزلمان برای خواندن انتخاب کردم کتاب "ایسم های غربی" که فکر کنم متعلق به #دکترشریعتی بود، زیرا خیلی کنجکاو بودم، شما بگو فضول:) تا ببینم بنیانگذارهای این مکاتب فکری چه کسانی بودند و حرف حسابشان چه بوده است؟! مکاتبی چون مارکسیسم، کمونیسم و نیهلیسم و .... که توی آن سن و سال شاید این مباحث #سنگین بود ولی به اندازه ی رفع عطش باید نوشید!
📚 دایی رضا که همیشه مُشوِّق خوبی برای بچّه های فامیل محسوب می شد، وقتی مرا دید که دارم آن #کتاب را می خوانم، به من گفت:"بچّه تو از این کتاب هیچی مِفَهمی؟!" که من هم با صداقت خاص آن دوران گفتم:"دایی چیزِ بهتری سراغ داری؟! بده بُخونَم." که آن روز دایی به بازار رفت و از کتابفروشی #پارس مرحوم سلطانی چند جلد کتاب جلال آل احمد برایمان خریداری کرد؛ آخر کتابهای او متعلّق به همه ی خواهرزاده ها و برادزاده هایش بود که هنوز من مزه ی "داستان های آسمانیِ" #جلال از یادم نرفته.
📖 ناگفته نماند، دایی رضا یک بار پیشنهاد نام نویسی در انتخابات شورای شهر را هم به من داد! و گفت: "نَمُخی تو هم اسم بنویسی؟!" که در جواب او گفتم: "دایی، ما را گرفتی؟! تو دگه ما رو نَخَندون..." که او گفت: "ولی من دارم جِدّی مِگَم..." (ببین فدات شم، دادنِ انرژی مثبت و بالا بردن حس اعتماد به نفس تا این حد بود:)
📚 جالب است بدانید؛ همیشه برای مرتب کردن و تمیز کردن اتاق دایی رضا #داوطلب بودم شاید تنها دلیلش هم، کتابخانه ی کوچکی بود که دایی داشت و اینکه #کیفیت_موضوعی کتابهای او با کتابخانه ی تخصصی پدر فرق می کرد کتابخانه ی دایی رضا با ذائقه ی ما بچّه ها همخوانیِ بیشتری داشت بنابراین اتاقی که شاید مرتب کردنش نیم ساعت بیشتر طول نمی کشید، برای دیدن کتابها و حتی سیر در روزنامه های کیهان ورزشی، ساعتها به طول می انجامید تا جایی که کاسه ی صبر نَنه زری لبریز می شد و صدا می زد: " سُمِیّه، نَنه داری چِکار مُکنی؟! سامون کِردَنِ یکی اتاق خو اِقه کاری نداره!" که من با خنده مُگُفتم:" مُخوام اتاق دایی برق بِزَنه!!"
📖 مغازه ی پدر هم که قبلاًها کنار #کانون_مدرس بود و پاتوقی محسوب می شد برای دوستانِ دایی، که شده بودند دوستان مشترک پدر و دایی، که همه ی آنها نیز در حوزه ی #کتاب دستی بر آتش داشتند و حکم ساقی؛ پدر با هنری که داشته و دارد همیشه در بعضی از کارهای کانون که نیاز به #خوشنویسی داشت به خانم ناظمی مدیریت وقت کانون مدرس، کمک می کرد و به این واسطه، هر از گاهی، از آنجا نیز برایمان کتاب می آورد مثل کتاب "قصه های خوب، برای بچه های خوب" استاد #مهدی_آذریزدی که یادگاری بود از کانون شهید مدرس.
📚 خلاصه اینکه محیط و خانواده و #دوستان در کتابخوان شدن و بالا بردنِ حس اعتماد به نفسِ افراد نقشی #غیرقابل_انکار دارند و نمی توان این موضوع را نادیده گرفت و از کنار آن به سادگی گذشت و هنوز بعد از گذشت آن سالها دیوانِ شهریار دایی رضا، کتابهایِ "پرواز ارواح" و "جمهوری مقدّس" آقای اشرف پور، "قصه های خوب، برای بچه های خوب" خانم ناظمی توی کتابخانه ی خانه ی ما یافت می شوند، تا یادم نرفته اگر کتابی از کسی به #امانت گرفتید حتماً به صاحبش برگردانید؛ مثل ماها خوابتون سنگین نباشه؛)
📸 عکس ها بهانه ای هستند #شیرین برای نوشتن؛ و حُسن ختام اینکه در #زندگی به من یاد دادند که به آدمها #وابسته نشوم امّا فراموش کردنِ آنها را، کسی به من #یاد نداد؛ یادش بخیر، گذشت، ولی #زیبا و پربار گذشت.
#یاحق....
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
مراسم درختکاری در مسجد حاج محمد حسین توسط امام جماعت و جمعی از روحانیون @zarrhbin
👈 حمل بر #ریا نباشد....⁉️
◀️ اگر حمل بر ریا نشود، چندین سال است که نمازگزار مسجد حاج محمد حسین هستم، آخرین شب سال ۹۷ بود که در حیاط مسجد با چهارتا باغچه ی ناهماهنگ اطراف حوض وسط حیاط #مسجد روبرو شدم.
◀️ از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد توی ذوقم خورد و با خود گفتم ای کاش حضرات، فضای سبز مسجد را با گُل ها و درختان و گلدان های بزرگ تامین می کردند و اینگونه بافت تاریخی مسجد را زیر سئوال نمی بردند و قابلِ #توجه، یادمان نرود این حوض وسط حیاط فقط با #آدمهایی که برای #وضو اطرافش جمع می شوند #زیبا می شود نه چیز دیگری.
◀️ و در پایان این را هم از یاد نبریم که برای تغییرات در بناهای تاریخی و قدیمی شهر که شناسنامه و هویت همه ی ما محسوب می شوند از متخصصینِ امر #مشاوره بگیریم، راه دوری نمی رود.(هر چند که سالهاست خودمان با دستان خودمان و بدون توجه به نظراتِ متخصصین، تیرِ خَلاص را شلیک می کنیم!!!! و از این دست عمریست ما خورده ایم.)
🖋 هوادارِ مردم
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
💠 چگونه "حرفزدن" را از قرآن بیاموزیم...
✅ دوازدہ ویژگے یڪ"سخنِ خوب"
از دیدگاہ #قرآنکریم؛
۱. #آگاهانه باشد.
"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"🍃
۲. #نرم باشد.
"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.🍃
۳.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم #عمل ڪنیم.
"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"🍃
۴. #منصفانه باشد.
"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"🍃
۵.حرفمان #مستند باشد.
"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.🍃
۶. #ساده حرف بزنیم.
"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست.🍃
"روان حرف بزنیم"
۷.ڪلام #رسا باشد.
" قَوْلاً بَلِیغًا"🍃
۸. #زیبا باشد.
"قولو للناس حسنا"🍃
۹.#بهترینکلمات را انتخاب ڪنیم.
"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"🍃
۱۰.سخن هایمان روح معرفت و #جوانمردی داشتہ باشد.
"و قولوا لهم قولا معروفا"🍃
۱۱.همدیگر را با #القابخوب صدا بزنیم.
"قولاً كريماً"🍃
۱۲.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ #حرفهایپاک باب شود.
"هدوا الی الطّیب من القول"🍃
@zarrhbin