eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 هیچ وقت دیر نیست... 💠ادامه‌ی داستان مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب (Ali Ben Saleh Najib) 💢شروع دوباره در مدرسه ‌ 🍂کار علی در رستوران از ساعت دو بعدظهر شروع می‌شد . معمولا تا ساعت دوازده شب در رستوران کار می‌کرد. باید جارو می‌کرد . میزها را تمیز می‌کرد. ظرف‌ها را می‌شست . چند ماه بعد ، علی ساختمانی شد که در آن‌ساکن بود . نظافت آپارتمان آن خانواده مهربان سوئدی را هم‌ بر‌عهده گرفت . 🍂 سه ماه پس از ورودش به ، نوبت کاری‌اش عوض شد. از ساعت هشت صبح تا چهار بعدظهر در کار می‌کرد . اندکی سوئدی یاد گرفته بود . با کمک خانم‌ همسایه ها توانست در کلاس ثبت‌نام کند. علی ۲۱ سال داشت که درس خواندن را به طور جدی آغاز کرد . او دائم در حال یاد گرفتن زبان‌ بود . 🍂همیشه یک کوچک فرهنگ سوئدی _فرانسوی در جیبش بود. از مشتریان رستوران و از مردم داخل خیابان همیشه سوال می‌کرد . همه جا می‌خواند و می‌آموخت. دوستانش سربه‌سرش می‌گذاشتند و به او "پروفسور علی " می‌گفتند. "پروفسور علی چای بریز!" "پروفسور علی اتاق و توالت را تمیز کن !" و... حتی برایش شعر ساختند . او را دست می‌انداختند . شعر می‌خواندند و می‌خندیدند. 🍂روزی یکی از دوستانش برای او خرید . ماسک را به صورت علی زدند و خندیدند . خوب در این ماسک دو معنا نهفته بود . بز پروفسور حیوانات است . معنای دیگرش علی بزچران بود . علی تمسخر آن‌ها را تحمل می‌کرد . استقامت می‌ورزید و درس می‌خواند. 🍂سه چهار ماه بعد ، همسایه سوئدی نگهداری و مراقبت از بچه هایش را به علی سپرد . یکی ازبچه ها پنج سال داشت و دیگری هفت ساله بود . نگهداری بچه‌ها سبب یادگیری زبان سوئدی شد . علی روزهای تعطیل را نیز با آن خانواده سوئدی سپری می‌کرد . زن و شوهر سوئدی گاهی او را با خودشان به مهمانی می‌بردند تا بچه های آن‌ها را نگه دارد . با چند خانواده سوئدی و فرهنگ آن‌ها آشنا شد . همه نسبت به او مهربان بودند. علی ، جوانی نسبتا بلندقد ، پرکار، چابک و بود. 🍂در ماه‌های آخر سال تحصیلی ، پیشرفتی عالی و باور نکردنی داشت. به همین دلیل ، رئیس مدرسه به او پیشنهاد کرد به جای کلاس اول ، در امتحانات کلاس سوم شرکت کند. علی با خوشحالی پذیرفت و امتحانات پایه سوم را با نمره عالی پشت سر گذاشت . 🍂 علی با تمام توانش کار می‌کرد و با جدیت زیادی درس می‌خواند. هر از چند گاه هم اندکی پول برای پدربزرگ و مادربزرگش می‌فرستاد . آن سال علی را تجربه کرد که تصورش را هم نداشت . شب ها خیلی بلند و روزها کوتاه و ابری بود. و هم‌نشین آفتاب، حالا هفته هفته خورشید را نمی‌دید. 🍂هرچه در صحرا شن دیده بود ، در برف و یخ می‌دید . در صحرا ساعت ها برای جستجوی آب باید راه می‌رفت . باید خودش و بزهای تشنه ساعت ها راه می‌رفتند تا به سرچاه برسند . علی باید (سطل) را داخل چاه می‌انداخت. دست هایش را باید به کار می‌گرفت تا دلو بالا بیاید . علی قطره قطره آب را می‌دانست. خوب می‌فهمید آب یعنی چه . حالا در از در و دیوار و زمین و آسمان آب می‌ریخت . ناودان بام یک خانه آبش از چاه پدربزرگ او در صحرا بیشتر بود. 🍂رودخانه‌ی در آذرماه یخ زد. مرغابی ها روی یخ ها جا خوش کرده بودند . صدها بار پای علی در شن های صحرا فرو رفته و گیر افتاده بود . حالا پاهایش در برف و یخ فرو می‌رفت و به سختی می‌توانست قدم بردارد. هنوز زمستان تازه در راه بود ، اما همه‌جا را فرا گرفته بود. علی اگر می‌خواست گرم بماند و سرما اذیتش نکند ، باید تمام پولش را خرج خرید لباس می‌کرد. از سرما ناراحت بود. 🍂 یک روز مشغول تمیز کردن برف های جلو آپارتمان بود . لباسش کم بود و از سرما می‌لرزید . یکی از صاحب خانه‌ها که متوجه وضعیت علی شده بود ، صدایش زد و لباس های زیر و اورکت بسیار گرمی به او داد . لباس ها نو بود و تنها چندبار پوشیده بودند. روز بعد یک صاحب‌خانه دیگر علی را با خود به برد و برایش جوراب های ضخیم و کفش آج‌دار مخصوص برف و یخ خرید . 🍂 علی متوجه شد که همسایه های آپارتمان قرار گذاشته‌اند به او رسیدگی و کمک کنند . فهمید که و در قلب بشر هست. فهمید که فقط پدربزرگ چادرنشین او نیست که مهمان‌نواز است. فهمید در میان انبوه برف ها و یخ‌ها ، وجود دارد. 🍁ادامه دارد... 📚شازده حمام ، جلد ۴ ✍ @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
📌تخریب محیط زیست خیانت است به آیندگان اعضای شورای اردکان شهردار اردکان اعضای شورای ترافیک ریاست
📌باغ بلوارچیست ؟؟ باغ بلوارها هویت و نماد منظر شهری و‌متمایزکردن ورودی و خروجی های یک شهر با شهر مجاور بوده اند . باغ بلوارها به واسطه فضای سبزی که داشتن تغییرات دمایی روز و شب را تنظیم و به عنوان جزایر سرمایشی در تابستان هوا رو متعادل نگه داشته همانند چهار باغ اصفهان.... بگذریم به نظرتون با حذف کندروها عاملی چون به عنوان یک پارامتر ترافیکی چقدر کاهش یافته و موجب افزایش ضریب ایمنی و حافظ جان پیاده سوارها و چه بسا ماشین سوارها شده و ضریب امنیت مال و جان شهروندانی که در این مسیر تردد می کنند افزایش داده ؟! چه تضمینی شورای ترافیک و شهرداری به عنوان مجری و مسئول ترافیک شهری می دهند به خاطر تراکم محیط اداری و مجتمع ادارات در این مسیر جان شهروندان به خطر نیفتد ؟! شهرداری چه تضمینی می دهد که بعد از حذف درختان غیر مثمر مثل کاج چند سال آینده با چنین اقلیم خشک و کم آبی درختانی به مراتب بهتر به ثمر برساند ؟! آیا هیچ مسئولی از شهردار و شورای شهر و فرماندار بابت کاری که انجام می دهند متعهد و پاسخگو در آینده خواهند بود ؟! با حذف منظر فضای سبز شهری و نمایان شدن مغازه های تجاری چون تعمیراتی ها وصافکاریها و مکانیکی ها در این مسیر چقدر به ویترین و منظر شهری خسارت و به چشم آمدن چنین مشاغلی در این مسیر شده و درست ورودی شهر را بد جلوه نموده !!! اگر کارتون کارشناسی شده هست مزایای اجرای این طرحها چقدر برمعایب آن برتری دارد ؟! آیا با افزایش پهنای باند کندروها سرعت به عنوان پارامتر اصلی کاهش و یا چه بسا افزایش و موجب تصادفات زیادی و به خطر افتادن جان کسبه شود !! آیا برنامه ای برای ایجاد جان پناهها و احداث پارکینکهای خلیجی در مسیر کندرو دیده شده تا با توقف وسایط نقلیه جان شهروندان حفظ و با خودروهای در مسیر برخوردی صورت نگیرد؟! فعلا که اراده مسئولان در این هست که بودها را به نبودها تبدیل کنیم مثل تخریب سینما آزادی باید گفت این ره که تو می‌روی به ترکستان است 👋 @zarrhbin