eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.8هزار دنبال‌کننده
67.3هزار عکس
10.9هزار ویدیو
230 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 یادش بخیر همیشه که با آغ بابا می رفتیم تا به کُرتهای سری بزنیم، او می گفت: مواظب مَره های درختان باشید سر مرا بشکنید شاخه های درختان را نشکنید! که ما در عالم بچگی به حرفهای پدربزرگ می خندیدیم و می گفتیم"آغ بابا چه گفایی مِزَنه!!" ولی او این حرف را با صداقت خاصی می گفت که محال بود به حرفش گوش نکنیم، و به خاطر مهربانی هایش، به درختان می گذاشتیم غیرقابل تصور؛ 🍃 آغ بابا علاوه بر درخت پسته، و خیار هم می کاشت عجب خیارهای (خربزه های) شیرینی بود که طعم خوش مزه ی آن خیارها دیگر در این تکرار نشد؛ قابل توجه اینکه هنگام کاشت خیار، دَسَّمبول هم می کاشتن، که دَسّمبول شبیه طالبی های کوچکی بود که بوی خوبی داشت و از بوییدن آن سیر نمی شدی؛ تا یادم نرفته، اون روزا تخم مرغ های صبح عید را با روناس می کردند نه با رنگهای مصنوعی توی بازار؛ 🍃 اصلاََ اون روزا هر چیزی خاصی داشت؛ از برای شما نگفتم، وقتی که آبان ماه می رسید رونق خاصی در بین باغ دارها برپا می شد و همه ی اهل خانه برای برداشت این میوه ی بهشتی راهی می شدند و به هم کمک می کردند؛ و شاید برداشت یکی از کارهای سخت بود چون شاخه های این درخت به دستان کسی رحم نمی کرد و خراش برداشتن پوست دست روی شاخَش بود و گاهی هم پیش می آمد که چشم نیز آسیب می دید اما هنگامی که انار را می دیدی جراحتها از یادت می رفت؛ و برداشت این از یک طرف و رونق دانه کردن و رب پختنش از طرف دیگر، 🍃 راستی اون روزا انارهایی که چهارتا، چهارتا روی شاخه ها در جوار هم بودند حکم وسیله ای تزئیناتی را داشتند! که خانه های کشاورزان را رنگ و لعاب خاصی می بخشیدند و من همیشه این زیبایی هایی را که در عین سادگی بودند، می پرستیدم و دوست داشتم؛ زیرا نسل پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما از حداقل امکانات، حداکثر استفاده را می بردند و خود را از زیبایی های طبیعت محروم نمی کردند و از آن لذّت ویژه ای می بردند؛ که شاید این قصه ها و روایت ها برای نسل جدید فهم و غیر قابل تصور باشد. 🍃 آن نسل تکرار نشدنی، در پوششان نیز قابل ستایش هستند و نجابت خاصی در این پوشش نهفته، و اگر امروز از کوچه پس کوچه های شهر مخصوصاََ عبور کنی ، بی ادعاهای روزگار را خواهی دید که حتی با دیدنشان آرامش و انرژی خاصی خواهی گرفت، آرامشی مطلوب که فارغ از دغدغه های زمان من و توست، انگار این ، جنس باورشان با جنس باورهای من و تو فرق می کند و شاید به خاطر همین که از وجودشان لبریز است؛ 🍃 که دیگر نمی شوند... پس قدرشان را بدانیم و ساده از کنار آنها نگذریم و یادگاری هایشان که همان درختان پسته ی شهرمان هستند را با جان و نگه داریم و فراموش نکنیم این درختان فیلترهای تصفیه ی هوای این شهر صنعت زده هستند. 📸 عکسها بهانه ای هستند برای نوشتن و یاد و نام آقا سید جلال میرحسینی و آقا ابراهیم چادرکافور بخیر، که حضورشان در این ، نجابت و متانت و سادگی و بزرگواریِ نسلشان را به یاد من و تو می آورد. @zarrhbin
👈 اگر چیزی خارج از قاعده شود...⁉️ 🔺در جوامعِ : مردم آن را تحریم می کنند. 🔺در جوامعِ : مردم شورش می کنند. 🔺و در جوامعِ : مردم می خرند و انبار می کنند. ⬅️ بعید می دانم در تاریخ چندهزارساله بشریت هیچکس به دلیل نخوردن در شبِ از دنیا رفته باشد ، آجیل نه کسی را سیر می کند و نه کسی از نخوردنش دچار سوءهاضمه می شود پس می توانیم به جای اینکه در صف‌های طولانی بایستیم تا پستۀ کیلویی ٢۵٠ هزارتومانی را به خانه ببریم خشکبار نخریم و به مهمانانمان بگوییم که : نه از سر نداری و فقر بلکه به خاطر به گرانی بی‌قاعده، آن را نخریدیم چون ما بخشی از همین هستیم و قرار نیست هر طور که خواستند با ما کنند و اجناس‌شان را به هر قیمتی که تحمیل کردند مانند احمق‌ها بخریم !! ⬅️ می توانیم برای گرم شدن شب یلدا تعریف کنیم که یکبار در آلمان را بیش از حد متعارف گران کردند و پاسخ مردم به جای شورش این بود که دو روز شیشه‌های شیر توزیع کنندگان را از پشت در خانه‌هایشان برنداشتند . به همین راحتی ٣ روز بعد قیمت‌ها به روال سابق برگشت. ⬅️ در ادامه می توانیم این را با سودانی‌ها مقایسه کنیم که در اعتراض به گرانی بنزین پمپ بنزین‌ها را آتش زدند و میلیون‌ها دلار به کشورشان آسیب رسانند و باز می شود آن را با خودمان مقایسه کنیم که وقتی چیزی گران می شود را چند برابر می کنیم تا به گران کنندگان هم بدهیم . این در حالی‌ست که قطع موقتی خرید خیلی از اقلام، ضرری به زندگی ما نمی زند همان طور که در آلمان هیچکس از نخوردن شیر نمُرد. ⬅️ می شود علت نداشتن آجیل در شب یلدای امسال نباشد بلکه احساسِ یک در قبال جامعه‌اش باشد ، در این صورت مهمانان هم نه تنها ما را فقیر نخواهند پنداشت بلکه تحسینمان هم می کنند زیرا آنقدر دارند که بفهمند مسئولیت اجتماعی بسیار از شکستن چند تخمه و خوردن چند پسته است. 🏷 آیا وقت آن نرسیده که در مواجه با گرانی‌ها اندکی عمل کنیم؟؟ ✅ .... @zarrhbin
✅ از صنعت‌‌ِ سبزِ ، بیشتر بدانیم... 📌 در سال ۱۲۸۰ در مشهد به دنیا آمد و یکسال بعد خانواده وی به رفتند و وی تا 16سالگی در یزد بود و سپس به به پيش دایی خود "محمدعلی بخشعلی" رفت و در کار تجارت چای و پارچه و ... با بمبئی‌ هندوستان بود، غلامرضا آگاه ۱۰ سال پس از فوت محمدعلی بخشعلی با دختر وی خجسته‌خانم ازدواج کرد و ثروت به جا مانده از دایی، فرصت مغتنمی برای وی بود. 📌 این بازرگان و کارآفرین‌ بزرگ از اولین کسانی بود که "کشاورزان" را تشویق به می‌کرد خود نیز زمین‌های فراوانی را زیر کشتِ پسته برد و "املاک همسر" خود را به بهترین‌ شکل مورد استفاده قرار داد و کارگران زیادی هم جذب وی شدند به طوری‌ که (شهری از توابع رفسنجان در منطقه‌ی نوق) محلِ کشت و کار او و صاحب بیشترین جمعیت منطقه شد. 📌 این مرد بزرگوار در طول حیات پربرکت خود همیشه علاوه بر اینکه خود در تولیدِ پسته فعال بود و زمین‌های زیادی را زیر کشتِ پسته برد و باغات فراوانی در کرمان ایجاد نمود، پیوسته مشوق کسانی بود که علاقه به نشان می‌دادند همه را از این بابت راهنمایی می‌کرد و "جزوه‌ای" هم راجع به تهیه نموده بود که به همه‌ی علاقمندان به اینکار ارائه می‌کرد و حتی اگر لازم می‌شد به محل انتخابی اشخاص برای کشتِ پسته می‌رفت و بدون کوچکترین چشم داشتی آنها را از نظر مناسب بودن زمین و بذر و کاشت، راهنمایی می‌کرد. 📌 در کاشت و برداشت پسته به جایی رسید که توانست را به "آمریکاییان" و "اروپاییان" بشناساند و از اولین افرادی بود که توانست پسته را "صادر" کند؛ 📌توفیقات‌ وی به قدری چشمگير بود که وزیر دارایی وقت، "مرحوم داور" به رفسنجان آمد و مهمانِ آگاه شد و از نزدیک فعالیت‌های این مرد بزرگ را دید. او در سال ۱۳۱۴ از سوی دربار و مرحوم داور به عنوانِ نماینده‌ی‌ ایران به نمایشگاه بین المللی بروکسل فرستاده شد تا محصولات کشاورزی تولیدِ جنوب‌ ایران را معرفی کند؛ مرحوم آگاه نه تنها در این سفر به بروکسل رفت بلکه به کشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه، بلژیک، ایتالیا، مصر، لبنان و سوریه نیز برای معرفیِ پسته، سفر کرد و پسته را در این کشورها عرضه و معرفی کرد و مقداری "پسته" نیز برای و نیز فرستاد. 📌ایشان معتقد به خلقِ بودند که همین اتفاق هم افتاد؛ وی در ادامه‌ی کار با "مسیحیان‌سوریه‌ای" ارتباط برقرار کرد و توانست پسته را به "آمریکا" صادر کند که اولین پایه های بود. 📌در سال ۱۳۳۸ خانواده‌های آگاه، مرشد، امین و برخوردار و ...‌ را تاسیس کردند و قصد داشتند از طریق این شرکت محصول خود را صادر کنند که شعبه‌ای در به مدیریت "علی اکبر امین"(علی اکبر امین فرزند امین التجار) و شعبه ای در به مدیریت آقای "ایرج آگاه" و شعبه‌ای هم در "تهران" و یک شعبه هم در "رفسنجان" داشت که در ابتدا پسته تفت داده شده را با محموله‌های ۵تنی به "اروپا" می‌فرستادند و پسته را در بسته بندی‌های ۳۰ و ۵۰ گرمی سلفان شده به صورت رایگان در اختیار مردم می‌گذاشتند تا مردم با "پسته" آشنا شوند. 📌 مرحوم آگاه پس از به وجود آوردن "بازار بین‌المللی پسته" به این کار بسنده نکرد و نگرانی وی پس از برداشت پسته بود، او نگران بود که مردم با روش‌های ابتدایی پسته را فرآوری کنند؛ غلامرضا آگاه با وارد کردن "دستگاه‌هایی" از سوریه و آلمان و سیسیل ایتالیا و تشویقِ صنعتگرانِ داخلی، باعث شد اولین در داخل تولید شود، نگرانی دیگری که ایشان را آزار می‌داد نگرانی از آفات نباتی و آفاتی که محصولِ پسته را تهدید می‌کرد بود، ایشان با مکاتباتی که با شرکت‌های آلمانی و فرانسوی انجام داد شروع به آوردن وسایل سم‌پاشی کوله‌ای و موتوری از کرد، و با شرکت BASF و BAYER آلمان شروع به واردات کودهای شیمیایی و سموم مخصوص دفعِ آفات‌ پسته کرد؛ ترويج کود شیمیایی را ایشان قبل از وزارت کشاورزی شروع کرد. 📌 غلامرضا آگاه، ۱۳ فرزند داشت که همگی خدمات زیادی به جامعه داشتند که مهمترین آنها اقتصاددان سرشناس و بزرگ، بود که عهده‌دار معاونت وزارت اقتصاد و ریاست سازمان برنامه و بودجه در دوره‌ی پهلوی بود. 📌 آخرین سمتِ ریاستِ هیئتِ مدیره شرکتِ صادراتِ بود که در سال ۱۳۶۰، شرکا آن را منحل کردند و شرکت‌های جدید را راه انداختند تا به طور جداگانه پسته‌ی خود را صادر کنند. 📌 شادروان آگاه طبع خوشی در "شعر" داشت و سروده هایی نیز از وی به جا مانده است.‌ ، مردی که را دگرگون کرد، در سال ۱۳۵۶در تهران درگذشت و در بهشت الزهرای تهران به خاک سپرد. روحش شاد. 💠 قدرِ را بیشتر و بهتر بدانیم...🍃 @zarrhbin
✅ از صنعت‌‌ِ سبزِ ، بیشتر بدانیم... 📌 در سال ۱۲۸۰ در مشهد به دنیا آمد و یکسال بعد خانواده وی به رفتند و وی تا 16سالگی در یزد بود و سپس به به پيش دایی خود "محمدعلی بخشعلی" رفت و در کار تجارت چای و پارچه و ... با بمبئی‌ هندوستان بود، غلامرضا آگاه ۱۰ سال پس از فوت محمدعلی بخشعلی با دختر وی خجسته‌خانم ازدواج کرد و ثروت به جا مانده از دایی، فرصت مغتنمی برای وی بود. 📌 این بازرگان و کارآفرین‌ بزرگ از اولین کسانی بود که "کشاورزان" را تشویق به می‌کرد خود نیز زمین‌های فراوانی را زیر کشتِ پسته برد و "املاک همسر" خود را به بهترین‌ شکل مورد استفاده قرار داد و کارگران زیادی هم جذب وی شدند به طوری‌ که (شهری از توابع رفسنجان در منطقه‌ی نوق) محلِ کشت و کار او و صاحب بیشترین جمعیت منطقه شد. 📌 این مرد بزرگوار در طول حیات پربرکت خود همیشه علاوه بر اینکه خود در تولیدِ پسته فعال بود و زمین‌های زیادی را زیر کشتِ پسته برد و باغات فراوانی در کرمان ایجاد نمود، پیوسته مشوق کسانی بود که علاقه به نشان می‌دادند همه را از این بابت راهنمایی می‌کرد و "جزوه‌ای" هم راجع به تهیه نموده بود که به همه‌ی علاقمندان به اینکار ارائه می‌کرد و حتی اگر لازم می‌شد به محل انتخابی اشخاص برای کشتِ پسته می‌رفت و بدون کوچکترین چشم داشتی آنها را از نظر مناسب بودن زمین و بذر و کاشت، راهنمایی می‌کرد. 📌 در کاشت و برداشت پسته به جایی رسید که توانست را به "آمریکاییان" و "اروپاییان" بشناساند و از اولین افرادی بود که توانست پسته را "صادر" کند؛ 📌توفیقات‌ وی به قدری چشمگير بود که وزیر دارایی وقت، "مرحوم داور" به رفسنجان آمد و مهمانِ آگاه شد و از نزدیک فعالیت‌های این مرد بزرگ را دید. او در سال ۱۳۱۴ از سوی دربار و مرحوم داور به عنوانِ نماینده‌ی‌ ایران به نمایشگاه بین المللی بروکسل فرستاده شد تا محصولات کشاورزی تولیدِ جنوب‌ ایران را معرفی کند؛ مرحوم آگاه نه تنها در این سفر به بروکسل رفت بلکه به کشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه، بلژیک، ایتالیا، مصر، لبنان و سوریه نیز برای معرفیِ پسته، سفر کرد و پسته را در این کشورها عرضه و معرفی کرد و مقداری "پسته" نیز برای و نیز فرستاد. 📌ایشان معتقد به خلقِ بودند که همین اتفاق هم افتاد؛ وی در ادامه‌ی کار با "مسیحیان‌سوریه‌ای" ارتباط برقرار کرد و توانست پسته را به "آمریکا" صادر کند که اولین پایه‌های بود. 📌در سال ۱۳۳۸ خانواده‌های آگاه، مرشد، امین و برخوردار و ...‌ را تاسیس کردند و قصد داشتند از طریق این شرکت محصول خود را صادر کنند که شعبه‌ای در به مدیریت "علی اکبر امین"(علی اکبر امین فرزند امین التجار) و شعبه ای در به مدیریت آقای "ایرج آگاه" و شعبه‌ای هم در "تهران" و یک شعبه هم در "رفسنجان" داشت که در ابتدا پسته تفت داده شده را با محموله‌های ۵تنی به "اروپا" می‌فرستادند و پسته را در بسته بندی‌های ۳۰ و ۵۰ گرمی سلفان شده به صورت رایگان در اختیار مردم می‌گذاشتند تا مردم با "پسته" آشنا شوند. 📌 مرحوم آگاه پس از به وجود آوردن "بازار بین‌المللی پسته" به این کار بسنده نکرد و نگرانی وی پس از برداشت پسته بود، او نگران بود که مردم با روش‌های ابتدایی پسته را فرآوری کنند؛ غلامرضا آگاه با وارد کردن "دستگاه‌هایی" از سوریه و آلمان و سیسیل ایتالیا و تشویقِ صنعتگرانِ داخلی، باعث شد اولین در داخل تولید شود، نگرانی دیگری که ایشان را آزار می‌داد نگرانی از آفات نباتی و آفاتی که محصولِ پسته را تهدید می‌کرد بود، ایشان با مکاتباتی که با شرکت‌های آلمانی و فرانسوی انجام داد شروع به آوردن وسایل سم‌پاشی کوله‌ای و موتوری از کرد، و با شرکت BASF و BAYER آلمان شروع به واردات کودهای شیمیایی و سموم مخصوص دفعِ آفات‌ پسته کرد؛ ترويج کود شیمیایی را ایشان قبل از وزارت کشاورزی شروع کرد. 📌 غلامرضا آگاه، ۱۳ فرزند داشت که همگی خدمات زیادی به جامعه داشتند که مهمترین آنها اقتصاددان سرشناس و بزرگ، بود که عهده‌دار معاونت وزارت اقتصاد و ریاست سازمان برنامه و بودجه در دوره‌ی پهلوی بود. 📌 آخرین سمتِ ریاستِ هیئتِ مدیره شرکتِ صادراتِ بود که در سال ۱۳۶۰، شرکا آن را منحل کردند و شرکت‌های جدید را راه انداختند تا به طور جداگانه پسته‌ی خود را صادر کنند. 📌 شادروان آگاه طبع خوشی در "شعر" داشت و سروده‌هایی نیز از وی به جا مانده است.‌ ، مردی که را دگرگون کرد، در سال ۱۳۵۶در تهران درگذشت و در بهشت الزهرای تهران به خاک سپرد. روحش شاد. 💠 قدرِ را بیشتر و بهتر بدانیم...🍃 @zarrhbin
❌❌❌ 🚫مسئولین شهر لطفا تدبیری دیروز پای دردودل پیرمرد کشاورزی نشستم که از به غارت رفتن محصول یکسال زحمتش خون گریه می‌کرد. دسترنجی که با خون دل آبیاری و کشت و کارش کرده و الان فصل برداشتش رسیده ، به علت کسالت نتوانسته بود فقط یک روز سری به محصولش بزند و دیروز که برای سرکشی می‌رود متاسفانه با درختانی خالی از روبه رو میشود !!!!! 🔺چه بر دل این پیرمرد و امثال آن است خدا می‌داند!!! 🔺کدام بی‌وجدان ،نامرد صفتی به خود اجازه می‌دهد که اینگونه حاصل دسترنج یک‌سال یک کشاورز را به غارت ببرد خدا می‌داند !!! 🔺کدام مسئول دلسوزی برای رسیدگی به این قشر زحمت‌کش وقت می‌گذارد و مرهم زخم دلشان میشود خدا می‌داند !!! 👈و اما در پایان یک درخواست و تمنا از نیروهای امنیتی و مردمی شهر ، پایگاه‌های بسیج و گردان های مستقر در شهر فصل برداشت محصول پسته در اردکان فقط همین چند ماه است ، می‌توان با یک برنامه‌ریزی مناسب و سرکشی جلوی این ناامنی و غارت‌گری عده‌ای از خدا‌ بی‌خبر را گرفت و نگذاشت کشاورز بینوا با این کابوس شبها به خواب برود و روزهاحسرت زحمت هایش را بخورد‌!!! رونوشت به ؛ @zarrhbin