*درخشش تیم بدمینتون صنایع اردکان با جوانان بومی خود*
از هفته ششم لیگ برتر بدمینتون مردان ایران تیم صنایع اردکان با نتیجه قاطع ۵ بر صفر تیم ذوب روی زنجان را شکست داد.این مسابقه که عصر امروز در محل سالن اختصاصی شهید جواد فتاحی اردکان برگزار شد با نمایش درخشان عباسعلی بهجتی و علیرضا رضاپور در مقابل ملی پوشان زنجانی همراه بود. ویک بار دیگر ثابت کرد اعتماد به استعداد های بومی تو چه حد راهگشا خواهد بود.
تیم اردکان با این برد توانست موقعیت خودرا در جدول مسابقات استحکام بخشد.گفتنی است مربیگری تیم زنجان برعهده آقای غلامرضا باقری مربی تیم ملی جوانان ایران است.
@zarrhbin
📌 سهام عدالت خود را نفروشید؛ تسهیلات ویژه در راه است
🔹سخنگوی شرکتهای سرمایه گذار استانی سهام عدالت: توصیه میکنم سهامداران عدالت فروش سهام خود را در مرحله آخر قرار دهند، زیرا بزودی زیر ساختهای لازم برای دریافت تسهیلات بانکی از طریق سهام عدالت فراهم میشود.
🔹ارزش سهام عدالت سهامدارانی که روش غیر مستقیم را انتخاب کرده اند بیشتر از روش مستقیم است./مهر
@zarrhbin
طرح مجلس برای منسوخ شدن تغییر ساعت رسمی
🔹نمایندگان مجلس طرحی را تدوین کردند که در صورت تصویب آن قانون تغییر ساعت رسمی کشور منسوخ میشود و ساعت رسمی کشور به قبل از این قانون برمیگردد.
@zarrhbin
📚 احسن_القصص
📌گریختن حضرت عیسی علیه السلام از احمق
روزی مردی،حضرت عیسی علیه السلام را دید که باعجله و شتابان به جانب کوهی می گریزد.
با تعجب به دنبال او دوید و گفت:برای چه فرار میکنی؟ از بهر رضای خدا لحظه ای به ایست و بگو!
حضرت عیسی فرمود: از احمق می گریزم، برو و مانع من نشو.
مرد پرسید: مگر تو نیستی که کر و کور را شفا دادی و نفس مسیحایی ات مرده را زنده کرد؟
و در مشتی گِل دمیدی و آن گِل ها را تبدیل به پرنده کردی؟
پس تو هرچه خواهی می کنی که ای روح پاک!
حضرت مسیح گفت: به ذات پاک خداوند و به صفات پاکش سوگند می خورم:
که اسم اعظم خداوند را که اگر بر کوه بخوانم بی تاب می گردد...
اما نه یک بار که هزار بار از روی مهر و محبت بر دل احمق خواندم،ولی سودی نداشت!
مرد پرسید: حکمت چیست؟ چرا دعایت آن جا اثر کرد ولی این جا درمانی نکرد؟
گفت: رنج احمقی، قهر خداست ولی رنج کوری، ابتلاست...
ابتلا و بیماری رنجی است که باعث رحم دیگران می شود
اما احمقی رنجی است که باعث زخم و قهر دیگران می گردد و مانند داغِ خداوند است که بر جان هرکس بخورد، همچون قفلی که مهر و موم شده باشد هیچ دستی نمی تواند برای آن چاره ای بیابد!
امام علی علیه السلام:
از احمق بر حذر باش ؛ زيرا آدم احمق، خودش را اگر چه بدكار باشد نيكوكار مى داند
و ناتوانيش را زيركى و شرّ و بديش را خير و خوبى مى شمارد.
همچنین فرمود:
#آدماحمق ، با تحقير و خوارى هم درست نشود.
@zarrhbin
❖
فقط یک نگاه 🍁
"خداوند" کافی ست🌹
برای گشوده شدن
یک یک درهای
بسته ی زندگی مون
آن نگاه و نظر بلند را
برای شما آرزو می کنم ...
عصر اولین آدینه🍁☕️
زمستانی تون پر مهر🌹
@zarrhbin
📌 " امید ابوالحسنی "
💠فرهنگ 《سبیل گرو گذاشتن》
💭مادرش کُرد است و پدرش ترک . پسرک سه ساله بود که او را به مهدکودک گذاشتند . بچهها فارسی را با لهجهی غلیظ کرمانی حرف میزدند. پنجساله بود که با پدرش ترکی صحبت میکرد، با مادر و برادرش کردی و با بچههای همکلاسی فارسی . نامش #امید بود . مادرش دائم میگفت ما در این شهر غریبیم. هوای کرمان به او سازگار نبود. به همسرش میگفت :" کاری بکن تا به مهاباد برگردیم. به ارومیه برگردیم." مرد ژاندارم بود و زن خانهدار . مرد به زن میگفت :" آخر بندهی خدا ، من که به خواست خودم به این شهر نیامدم. تبعیدم کردند." بالاخره زن در طول چند سال آنقدر گفت و گفت تا روسا به تقاضای مرد رضایت دادند. مرد به ارومیه منتقل شد؛ یعنی پس از هشت سال به ارومیه برگشت. زن اصالتا اهل روستای چناقلو بود؛ روستایی نزدیک مرز ترکیه. از بخش نازلو. #امید فقط چندبار به آن روستا رفته بود . آنجا هرگز ساکن نبود .
💭نام پدرش علی بود. علی ابوالحسنی . مادرش چهار فرزند آورده بود. بچهی اول دختر بود .
اسمش را #آرزو گذاشتند. آخر ، زن و شوهر آرزوها داشتند. آرزوهای دور و دراز . فرزند دوم پسر بود. نام #ایوب را برایش برگزیدند. ایوبی که باید صبر ایوب را هم میداشت. چون علاوه بر معلولیت ، کر و لال هم بود . در دوره کودکی چشمهایش هم مشکل پیدا کرد. با وجود آنکه چشمهایش را عمل کردند ، بینایی یک چشمش را کامل از دست داد و نابینا شد . چشم دیگرش اندک سویی داشت. پدر و مادر بدون اینکه بدانند ، اسمش را ایوب گذاشتند. آنها نمی دانستند که ایوب آنها باید صبر ایوب داشته باشد . #امید سومین فرزندی بود که در کرمان به دنیا آمد . پس از او فرزند سومشان " #افسانه" پا به این جهان گذاشت.
💭سرانجام پس از هشت سال اقامت در کرمان، مرد به شهر خودش ارومیه منتقل شد . مادر امید راضی بود . میگفت ؛ " حالا در شهر خودم هستم . پیش قوم و خویشهای خودم . حالا دیگر غریب نیستم . پیش همزبانهایم هستم . تا مهاباد و روستای چناقلو راهی نیست . به سقز و سردشت پیش بستگانم میروم . بچههایم از بیکسی در آمدند." محمد پدربزرگ امید ، دَه بچه و دو همسر داشت. صدیقه ، جعفر و خدیجه از یک مادر بودند. کلثوم ، داریوش ، خسرو، کمال ، سعید ، کامران و جمال از مادر دیگر.
خدیجه و کلثوم در سقّز ساکن بودند. داریوش و خسرو در مهاباد . کمال ، سعید و کامران در سردشت و جمال به رحمت خدا رفته بود . آرزو با نادر مجیدی ازدواج کرد و در مهاباد ساکن شد. فرزندانی آورد که آنها را "میلاد" و "صدف" نام نهادند. مادر از زندگیاش راضی بود . در ولایت خودش بود. با زبان خودش صحبت میکرد. زبان او کردی بود . کردی، فرهنگ او بود . فرهنگی غنی و سرشار از مهربانی و مردمدوستی . سرشار از انساندوستی و همبستگی قومی . تنها ناراحتی زن ، بچهی معلولش بود . خداوند را شکر میکرد . صبور بود . خودش هم #ایوبزمانه بود . شوهرش فردی درستکردار بود. #ژاندارمیسختکوش ، درستکار و مهربان . هرگز رشوه نمیگرفت. ران مرغ حرام را به خانه نمیآورد.
💭مستاجر بودند. یک سوم حقوق مرد بابت کرایه خانه پرداخت میشد . او هم شاکر خدا و خدمتگزار دولت و ملت بود. میگفت هرگز ریالی از کسی نگرفته است. زندگیاش را پاک میخواست. همه در کمال صمیمیت و آرامش دور هم زندگی میکردند. مرد خودش هم تُرک و کُرد بود. پدرش ترک بود و مادرش کرد. همزیستی از این عالیتر نمیشود.
💭سال ۱۳۷۸ بود. مرد ژاندارم احساس ناراحتی میکرد. پادرد داشت. دستهایش هم درد میکرد . استخوان درد میگرفت . بالاخره معلوم شد سرطان پوکی استخوان دارد. معالجات دلهرهآور شروع شد. اندک سرمایه و پساندازی که بود ، خرج دوا و دکتر شد. شیمی درمانی فایده نکرد. مرد بیوفا بود. زن و چهار فرزندش را تنها گذاشت. بار مسافرت را بست و از گرفتاریهای زمانه فرار کرد.
تنهایی به دیار یار رفت . صبر و تحمل بار گران را نداشت . امانت را گذاشت و در زیر خاک مدفون شد . زن روی تربت شوهرش افتاد و از تنهایی زار زد . وقتی چشمهایش را باز کرد ، دید در دیار خودش غریب است. پیوندهای فامیلی برای اجاره خانه کارساز نبود . آرزو عروس شده و رفته بود . مادر از ازدواج دختر راضی بود . از او انتظاری نداشت. آرزو مهاباد ساکن شد. ایوب هم خاکنشین بود. افسانه هم دختر بچهای بیش نبود. مادر ماند و " #امید" .
💭امید پانزده ساله بود که فهمید باید نانآور خانواده باشد . مدرسه را رها کرد . غیرتش اجازه نمیداد مادرش به دریوزگی بیفتد . او کارگری را پیشه کرد. چند سال کارهای متعددی را پیشه کرد . لقمه نانی به خانه میآورد.
حقوق بازنشستگی پدر ناچیز بود و مخارج ، هنگفت و سنگین . یک بچه معلول و صاحبخانهای پولخوار . امید هجده ساله بود که گواهینامهی رانندگیاش را گرفت.
👇👇👇
👆👆👆
💭در ارومیه راننده تاکسی شد . برای قوم و خویش رانندگی میکرد و به ازای هر یک تومان کرایه ، ۳.۵ ریال حقّ شوفری میگرفت . داییها میآمدند و میرفتند . عموها و خالهها اندک محبتی میکردند. در دوره و زمانهای که همه گرفتار کاروبار خویشاند ، تمام امیدهای مادر به #امید بود. سرانجام امید با کلی قرض و وام ، صاحب تاکسی شد . نصف درآمد صرف بازپرداخت اقساط و بدهیها میشد. #افسانه روزبهروز بزرگتر میشد. چهرهای زیبا و گلگون داشت . افسانه مثل تمام دختران کرد #باشرم و #حیا بود . نمونهی کامل یک دختر کرد و ترک بود.
💭با ملاحت ، زیبا، عفیف، پاکدامن و غیرتی بود. مدرسه میرفت ، اما کمک کار مادر بود . در خیاطی به او کمک میکرد. مهربان بود و به برادر معلولش میرسید. امید خیلی مواظب خواهرش بود. افسانه را بسیار دوست میداشت. برای او هم برادر بود و هم پدر . افسانه به شانزده سالگی رسیده بود و امید ۲۱ سال داشت . روزی مادر به امید گفت امروز عصر مهمان دارند و باید برای پذیرایی خرید کند . امید از مادرش پرسید :" مهمانها چه کسانی هستند؟" مادر گفت :" داییها..." پسر پرسید :" چهخبر است ؟ چرا عصر میآیند ؟ خوب شام بیایند!" مادرگفت :" آنها با مردی میآیند . مردی که برای #خواستگاری میآید !" امید برآشفت و گفت :" خواهرم محصل است. درست است که پدر نیست ، من که هستم !"
💭رگ همت کُردی و ترکیاش به جوش آمد و به مادرش گفت به مهمانان بگوید افسانه ازدواج نمیکند . مادر گفت که نمیتواند روی حرف برادرانش حرف بزند. سرانجام مهمانها عصر آمدند. داییها #داماد را معرفی کردند : مردی ۵۵ ساله ! امید و مادرش ابتدا فکر کردند او پدر داماد است ، اما معلوم شد خواستگار است. آن مرد سخت شیفتهی افسانه شده و با خودش فکر کرده بود خانوادهاش به سبب شرایط سخت اقتصادی ، او را ارزان میفروشند. امید و مادرش به سختی مخالفت کردند. افسانه به شدت گریه کرد. مهمانی به هم خورد. داییها پیغام دادند که ما قول دادهایم. #سبیل_گرو_گذاشتهایم .
💭از داییهای ناتنی اصرار و از امید و مادرش انکار . وقتی پدر نیست ، دختر صدتا بزرگتر پیدا میکند . قوم و خویشها برای امید، مادرش و افسانه از بیگانهها بدتر بودند. داییها رگهای گردنشان را کلفت میکردند و ناسزا میگفتند. معلوم نبود چرا اصرار داشتند این وصلت انجام شود.
💭مادر و امید دو بار خانه را عوض کردند. ولی مگر در شهر ارومیه چقدر طول میکشد تا خانهی کسی پیدا شود. امید راننده تاکسی بود . در خیابانها میچرخید. خیلی راحت میشد او را پیدا کرد. افسانه به مدرسه میرفت. پیدا کردنش راحت بود. دخترک میترسید . میلرزید . گاه در گوشهی اتاق کِز میکرد. از خانه بیرون نمیرفت . گاه چند روز به مدرسه نمیرفت . التماس و خواهش مادر و برادرش هم فایدهای نداشت. فشارها تبدیل به #تهدید و حرفها تبدیل به #مزاحمت شد. دخترک داشت روانی میشد. زن درمانده شده بود. التماس و زاری فایدهای نداشت. امید نزد داییها خواهش و تمنا کرد که از این وصلت دست بردارند، اما حرفهایش تاثیری نداشت. هیچچیز کارگر نبود. داییها اصرار داشتند که حتما باید افسانه با مرد ۵۵ ساله ازدواج کند.
💭سرانجام امید تصمیم مهمی گرفت. #مهاجرت! فکر مهاجرت در ذهنش خطور کرد . اما به فکر این جوان ۲۱ ساله نرسید که به یکی از شهرهای کشور خودش مهاجرت کند. به تهران مهاجرت کند. به تهران که دریاست. به اصفهان یا بندرعباس و یا کرمان مهاجرت کند . کرمان جایی بود که هنوز مادرش دوستان و آشنایانی را در آنجا داشت. او با چند نفر از دوستانش مشورت کرد. آنها او را به یک قاچاقچی انسان معرفی کردند. در نهایت با یک قاچاقچی کُرد صحبت کرد. مردی که دوستانش او را خوب می شناختند . اگر چه مرد قاچاقچی بود ، اخلاق کُردها را داشت. در کارش صادق بود. نامرد نبود . قولش قول بود . حرفش حرف بود . دوستان امید میدانستند که کارش حرف ندارد . دلّال و قاچاقچی است ، ولی روی حرفی که میزند ، میایستد . قاچاقچی پیشنهاد کرد امید و خانوادهاش به نروژ بروند. مرد دلال گفت : "آنجا کردها زیاد هستند . #نروژ هم پناهنده میپذیرد ." قاچاقچی گفت تهیهی پاسپورت و ویزا برای چهارنفر ۲۰ میلیون تومان هزینه دارد. امید چانه زد. مرد گفت کمتر از شانزده میلیون تومان نمیشود.
💭 سال ۱۳۸۵ بود . امید تاکسی اش را فروخت . مقداری از وسایل خانه را فروختند . مرد چهار عدد پاسپورت را آورد . پاسپورتها متعلق به کشور #ترکیه بود . مرد گفت هر چهار نفر با هم رهسپار نشوند. قرار شد امید با برادر معلولش پرواز کند و چهل روز بعد مادرش و افسانه بروند.
#ادامهدارد...
📚شازدهحمام جلد چهارم
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♨️ @zarrhbin
4_5971787850516007301.mp3
4.13M
⏯ #شور احساسی #امام_زمان(عج)
🍃صبح طلوعم اگه نباشی هر دم
🍃رو به غروبم
🎤 #مهدی_اکبری
👌بسیار دلنشین
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zarrhbin
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
🔹حوزه مقاومت بسیج فاطمیه به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیهاردکان برگزار میکند:
📸- چالش بوسیدن دست مادر
📄- نامهای با عنوان دلتنگیهایم برای مادر آسمانیام
📽- ساخت کلیپ در مورد حجاب
📼- برگزاری ختم مجازی برای مادرانی که در ایام کرونا آسمانی شدند .
🔹شرکتکنندگان میتوانند آثار خود را به آیدی@ya_satar در ایتا ارسال نمایند.
⏳مهلت ارسال آثار :
از ۸ لغایت ۲۸ دیماه
🔹روابط عمومی سپاه اردکان🔹
@zarrhbin
✅ اطلاعیه شماره ۹۷ ستاد استانی مقابله با کرونا
▪️از تاریخ ۵ دی تا اطلاع ثانوی همه اصناف و کسبه به صورت یکنواخت و یکسان در سطح شهرستانهای استان تا ساعت ۲۰:۳۰ و با رعایت شیوهنامههای بهداشتی مجاز به فعالیت هستند.
▪️برگزاری جلسات اداری در فضای سربسته حداکثر تا سقف ۳۰ نفر با رعایت دستورالعملهای ابلاغی صورت میپذیرد.
▪️منع تردد شبانه خودروها به روال هفتههای قبل از ساعت ۲۱ تا ۴ صبح ادامه مییابد.
▪️آموزش حضوری مدارس، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و حوزههای علمیه تعطیل است.
@zarrhbin
📌 تمدید محدودیت فعالیت اصناف در استان یزد
👈ضمن تقدیر و تشکر از همراهی کسبه استان يزد با ستاد استانی کرونا و اتاق اصناف مر کز استان، به اطلاع می رساند بر اساس مصوبه ستاد استانی پیشگیری و مقابله با کرونا از روز شنبه مورخ ۹۹/۱۰/۶ لغایت جمعه مورخ ۹۹/۱۰/۱۲ کلیه واحدهای صنفی استان یزد ( گروه های شغلی ۱ و ۲ ، اعم از ضروری و غیر ضروری ) با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی مجاز به فعالیت تا ساعت ۲۰/۳۰ ( ۸/۵ شب ) می باشند. و پس از آن باید کاملاً تعطیل باشند.
🔹️ گروه های شغلی ۳ و ۴ همچنان تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشند.
🔹️ ضمناً چنانچه واحد صنفی بعد از ساعت مقرر اقدام به فعالیت نماید واحد صنفی وی توسط اداره نظارت بر اماکن عمومی نیروی انتظامی " پلمپ " میگردد.
@zarrhbin
🔴🔴 قابل توجه مراجعین محترم🔴🔴
برنامه حضور هفتگی پزشکان درمانگاه امام سجاد(ع)
🧑⚕👩⚕ پزشکان عمومی شیفت صبح و عصر:
🔹دکتر سیده هانیه سید عطار.دکتر راضیه فداکار فرد .دکتر جواد قادری.دکترغلامرضا افخمی.دکتر مریم فتاحی.دکتر علی فرزان
🦷دندانپزشکی شیفت صبح:
🔹دکترسید داود موسوی.دکترمحسن دهقانی.دکتر سیدکمال رفیعی.دکترفیروزه سادات آقایی.دکتر محسن بیلمی.دکتر فاطمه کارگر
🦷دندانپزشکی شیفت عصر:
🔹 دکتر فاطمه حاجی میر.دکتر فائزه حیدری.دکترسیدکمال رفیعی.دکتر محسن بیلمی.دکتر مهدی تقی زاده.دکتر فاطمه منصوری خواه
👩⚕🧑⚕پزشکان متخصص:
🔹دکترمهدی پایدار متخصص کلیه و مجاری ادراری و نازایی مردان همه روزه از ⏰ ۸ الی ۱۰صبح (به جز سه شنبه)
🔹دکتر عادله ذبیحی متخصص زنان ،زایمان و نازایی هر هفته پنجشنبه صبح از ⏰ ۱۱تا ۱۳(ویزیت بانوبت قبلی)
🔹دکتر مجتبی قاسمی فوق تخصص قلب،فلوشیپ و اینترنشنال کاردیولوژی پنج شنبه دو هفته یکبار از ⏰ ۱۰ الی ۱۲ صبح(ویزیت با نوبت قبلی)
🔹دکتر مرضیه اردویی متخصص داخلی(دیابت،بیماریهای گوارشی،تیروئید،دردهای سیاتیک،روماتیسم مفصلی گردن و مچ دست) صبح جمعه دوهفته یکبار از ⏰ ۸ الی ۱۲ (ویزیت با نوبت قبلی)
🔹دکتر محمد طالب پور متخصص اعصاب و روان یکشنبه از ⏰ ۱۶ الی ۱۹ و دوشنبه هر هفته از ⏰ ۱۰ الی ۱۲( ویزیت با نوبت قبلی)
🔹دکتر مریم جواهری متخصص ارتودنسی و ناهنجاری فک و صورت پنج شنبه دو هفته یکباراز ⏰ ۸ الی ۱۲ (ویزیت با نوبت قبلی)
🔹دکتر اکرم السادات دهقانی متخصص زنان ،زایمان و نازایی عصر دوشنبه هر هفته ⏰ ۱۵ الی ۱۶/۳۰(ویزیت بانوبت قبلی)
👨👩👧👦کارشناس ارشد مشاوره خانواده خانم شابلی بعداز ظهر یکشنبه و سه شنبه از⏰ ۱۶ الی ۱۸ (ویزیت با نوبت قبلی)
🧑🦽🧑🦼👩🦽فیزیوتراپی:
شیفت صبح آقای غلامرضا جعفریان و شیفت عصر خانم سلطانی
📣ویزیت خانم دکتر مریم فتاحی شیفت عصر سه شنبه از ⏰ ۱۵ الی ۱۹ با نوبت قبلی (صبح سه شنبه☎️ ۷ الی ۱۲) می باشد.
(💉تزریقات،نوار قلب،وصل سرم،بخیه)
با توجه به شیوع بیماری🦠حضور با😷الزامیست
نوبت دهی از صبح شنبه☎️ 32223942
@zarrhbin
جلسه تخصصی گروه علمی فقه و اصول حوزه علمیه اردکان و هیئت علمی فقه و مبانی حقوق و مسؤلان فرهنگی دانشگاه اردکان و بررسی راهکارهای همکاری های علمی، آموزشی و پژوهشی
#وحدت_حوزه_دانشگاه
@zarrhbin
🔴 کنایه روزنامه جهان صنعت به فرزندان ولایتی
هفته گذشته مشخص شد فرزندان ولایتی عضو هیئت مدیره و مدیریت چند شرکت خصوصی هستند و مشغول برج سازیهای کلان و این در حالی بود که سال گذشته ولایتی گفته بود لازم باشد باید گرسنه بخوابیم و با لنگ به کمر بچرخیم و از یمنیها یاد بگیریم به این شرایط افتخار کنیم ؛ حالا روزنامه جهان صنعت با به تصویر کشیدن فرزندان ولایتی و کنایه به حرفهای او نوشته : « برج سازی را از یمنیها یاد گرفتید؟»
@zarrhbin
📌نقش تغذیه مناسب سالمندان در مقاومت در برابر کرونا
سخنگوی وزارت بهداشت:
🔹 به سالمندان توصیه میشود طی روز آب فراوان بنوشند.
🔹 از منابع ویتامین C شامل انواع میوهها و سبزیها در رژیم غذایی خود استفاده و از مصرف سوسیس، کالباس و سایر فست فودها اجتناب کنند.
🔹 به دلیل کاهش جذب کلسیم و ویتامین D در بدن سالمندان توصیه میشود روزانه حداقل دو لیوان شیر و یا معادل آن لبنیات مصرف کنند.
🔹 سالمندان از نوشیدن چای یک ساعت قبل تا دو ساعت بعد از غذا بهدلیل تاثیر آن در کاهش جذب آهن و از مصرف مواد قندی و شیرین، غذاهای چرب، سرخ شده و پرنمک بهطور جد خودداری کنند.
@zarrhbin
✍🏻 از امام صادق پرسیدند:
که چرا کسانی که در آخر الزمان
زندگی میکنند رزق و روزیشان تنگ است؟ فرمودند : به این دلیل
که غالبا نمازهایشان قضا است.
مرحوم آیت الله حاج حسنعلی نخودکی
اصفهانی در وصیت خود به فرزندش می گوید :
«اگر آدمی چهل روز به
ریاضت و عبادت بپردازد ولی
یک بار نماز صبح از او فوت شود ،
نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش است.
فرزندم تو را سفارش می کنم
که نمازت را اول وقت بخوان و از
نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن.»
برای این که نماز صبح خواب نمانید، «قبل از خوابیدن» آخرین آیه سوره کهف
را بخوانید و حین قرائت آیه،
ساعتی که قصد دارید بیدارشوید
را در ذهن داشته باشید.
✍🏻 آیه اخر سوره کهف بسم الله الرحمن الرحیم «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ
أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا
لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ
لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحدا»
برگرفته ازکانال آیت الله بهجت
@zarrhbin
❌توقف پرسپولیس برابر نساجی
دیدار تیمهای نساجی مازندران و پرسپولیس با تساوی یک بر یک به پایان رسید.
@zarrhbin
❌ رونق کسب و کار شما تنها با #تبلیغاتخوب میسر خواهد بود👌
✅شما یک فرصت بینظیر جهت معرفی #مشاغل #محصولات و #کارهای خود در بزرگترین کانال خبری شهرستان اردکان را دارید👍
کانال #ذرهبین_در_شهر آماده جهت دریافت و درج آگهی های تبلیغاتی شما با #قیمتمناسب 💸 و #راندمانخوب📈
آیدی جهت ارسال و هماهنگی درج پیام های تبلیغاتی شما 👈 👈👈👈👇
@shahryare2
🔻ثبت نام بدون آزمون (ورودی بهمن) مقطع کارشناسی #دانشگاه_پیام_نور_اردکان آغاز شد.
مهلت ثبت نام: ۱۳۹۹/۱۰/۰۶
🔺جهت ثبت نام به دانشگاه پیام نور اردکان یا به آدرس
b2n.ir/bpnu
مراجعه و یا با شماره تلفن32220011 تماس بگیرید.
#دانشگاه_پیام_نور_اردکان
#پیشگام_آموزش_عالی_اردکان
💫آیا طلبکاران می توانند سرمایه بیمه عمر را مصادره کنند؟!
☘خیر
چون در واقع شما بیمه هستید و از مزایای بیمه استفاده میکنید.
بیمه عمر از نظر قانونی وجهه ی سرمایه ای ندارد که بتوان برای طلب به عنوان اموال بدهکار برای تسخیر معرفی کرد، در واقع بیمه عمر از لحاظ عملکرد، مشابه حساب سپرده بانکی است ولی از نظر قانونی فقط یک بیمه است.
@pasargadihay97
#بادام_درختی_اعلا
فقط روز #شنبه 1399/10/06
با تخفیف ویژه هر کیلو #52000تومان✅
👇👇👇👇👇
https://t.me/AriaHyper1
#چای_تی_بگ_دبش_100_عددی
قیمت مصرف کننده قدیم #29800تومان❎
قیمت مصرف کننده جدید #58200تومان❎
فقط روز #شنبه 1399/10/06
با تخفیف ویژه #23900تومان✅
👇👇👇👇👇
https://t.me/AriaHyper1
💫
حرف هايي كه ميزنيم،،،، دست دارند!!!
دست های بلندی كه گاهی،
گلويی را می فشارند
و نفس فرد را می گيرند !!!
حرف هايي كه ميزنيم،،،پا دارند !!!
پاهای بزرگی كه گاهی،
جايشان را روی دلی مي گذارند
و برای هميشه مي مانند !!!
حرف هايي كه ميزنيم ،،، چشم دارند !!!
چشم های سياهی كه،
گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند،
و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند !!!
پس
مراقب حرفهايي كه ميزنيم باشيم
زيرا
سنجیده سخن گفتن
از سکوت هم دشوار تر است !
@zarrhbin
🌺هرشب_ یک حدیث 🌺
🌷 پیامبراکرم(صلیالله علیه و آله) :
✍ کسی که نظر به نامحرم را از خوف خداوند ترک کند ، خداوند به او ایمانی عطا می کند که شیرینی آن را در قلبش می یابد.
📚 الحکم الزاهره ، ج ۱ ، ص ۳۰۱
@zarrhbin
❄️در این شب زیبای زمستانی
🌟آرزویم این است که
❄️صفحه غم و اندوه
🌟در دفتر زندگیتان
❄️همیشه سفید بماند...
🌟اوقاتتون به وقت مهربانی
❄️لبخندتون بـه رنگ عشق
🌟شبتون پر از آرامش
❄️و در پناه خداوند مهربان
@zarrhbin