eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
912 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀نمایش موقعیت یا موقعیت نمایشی به معنای موقعیتی است که می توان آن را مانند صحنه ای از فیلم یا تئاتر به خوبی تجسم و تصور کرد. 🍀در داستان کوتاه و حتی در رمان، هرچه زمینه، فاصله کمتری با موقعیت داشته باشد بهتر است. یک داستان ممکن است چند موقعیت داشته باشد. بسیاری از داستان ها با موقعیتی گشایش می یابند و با موقعیتی دیگر پایان می پذیرند. گاهی نیز داستان با زمینه آغاز می شود و با موقعیت به پایان می رسد. 🍀گفتیم که برخی موقعیت ها ذاتا جذاب و گیرا هستند و تعدادی نیز با شگردهای ویژه داستان نویسی به صورت موقعیت جالب و نمایشی در می آیند. این اصل درباره زمینه نیز درست است. 🍀نقطه عطف، مرز میان زمینه و موقعیت است. 🍀اگر داستان با زمینه، گشایش می یابد، بهتر است تا جای ممکن، زمینه کوتاه باشد و زود به موقعیت برسد. 🍀وقتی خواننده در آغاز با شخصیتی گیرا آشنا می شود، داستان را با علاقه پی می گیرد ومی کوشد با آن شخصیت، بیشتر وعمیق تر ارتباط برقرار کند. 🍀تولد بسیاری از موقعیت ها، ریشه در تضادها و تقابل ها دارد. 🍀وقتی شخصیتها حرف می زنند؛ بهتر از زمانی هستند که نویسنده از آنها حرف می زند. ⚘کتاب گشایش داستان از مظفر سالاری⚘ ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
❌❌❌ فقط همراه اول ستاره ۱۰۰ ستاره ۶۷ مربع رو بگیرید ۷ گیگ اینترانت رایگان براتون فعال میشه.❌❌❌❌❌❌❌❌
یه جوجه دست آموز داشتم مثل بز اخفش بود😅 غروبا میذاشتیمش توی سبد وصلش میکردیم پشت تراکتور، وسط راه میپرید بیرون، بعد نگه میداشتیم بریم بیاریمش ناز میکرد، غرغر میکرد و میرفت سمت مخالف ما، داداشم که تراکتورو راه مینداخت چون می فهمید داره جا می مونه دوباره جیییییغ میکشید و دنبالمون میومد و هر روز غروب وقت برگشت چندبار اینکارو میکرد🤣🤣🤣
رایج و شکل صحیح‌شان. انظباط❌ انضباط✅ ارجعیت❌ ارجحیت✅ مزاق❌ مذاق✅ حظانت❌ حضانت✅ حازق❌ حاذق✅ تمانینه❌ طمانینه✅ ازهان❌ اذهان✅ تفره❌ طفره✅ معزب❌ معذب✅ راجب❌ راجع به✅ توجیح❌ توجیه✅ ترجیه❌ ترجیح✅ ملاحضه❌ ملاحظه✅ «ج‌َـنَتْ»
هر درخت مجبور است که مدتی در زیر خاک ریشه بگیرد و سپس سر برافرازد ، وگرنه سطحی است و قراری نخواهد داشت ، ما نمیتوانیم به اتهام درونگرایی در سطح بمانیم و با پای دیگران راه برویم. [ آنها که از درون نجوشیده اند از بیرون پر خواهند شد ] 📚صراط
آقای روحانی! 🔸بخاطر هشت سال چالش‌های امنیتی، از جمله حمله تروریستی داعش، حمله گروهک الاحوازیه و اغتشاشات سال 96، 97 و 98 و به شهادت رسیدن مردم عادی و نیروهای نظامی و امنیتی، 🔸بخاطر هشت سال چالش‌های اقتصادی، تورم افسارگسیخته و افزایش ناگهانی قیمت‌ دلار و سکه و سایر کالاها، زمین خوردن صنایع ایرانی، ناامید شدن نخبگان و تولیدکنندگان و فاجعه بورس، 🔸بخاطر هشت سال دست و پا زدن برای گشایش‌های برجامی که در آخر به «تقریباً هیچ» رسید، 🔸بخاطر پایمال کردن عزت ایران و ایرانی و مذاکرات ذلیلانه با دشمن، 🔸بخاطر افزایش نابرابری و فقر، بخاطر اشک و آه مردم مظلوم و عزیز سرزمینم، 🔸بخاطر بحران‌های اجتماعی و فرهنگی، بخاطر کم‌رونق شدن بازار چاپ و نشر کتاب و بخاطر کم شدن فیلم‌های فاخر سینما و روی آوردن هنرمندان به طنزهای سخیف، 🔸بخاطر فضای مجازیِ افسارگسیخته و جوانان و نوجوانانِ مظلوم و آسیب‌دیده در این فضای مسموم، 🔸بخاطر ناامیدی نخبگان کشورم و متوقف شدن چرخ صنعت هسته‌ای، صنعت هوافضا و رکود علمی حاکم بر جامعه علمی، 🔸بخاطر این که "صبح جمعه فهمیدی"، بخاطر وقاحتت، بخاطر فتنه بنزینی که زندگی بسیاری از مردم را به آتش کشید و خاکستر کرد، 🔸بخاطر پیام ضعفی که به دشمن مخابره کردی تا سردارمان را از ما بگیرند؛ بخاطر ، 🔸بخاطر توهین به رهبرم و بی‌توجهی‌هایت به رهنمودهای حضرت آقا، چه در زمینه اقتصادی و چه در زمینه سیاسی و روابط خارجی، 🔸بخاطر مدیریت غیرعلمی و ضعیفت در بحران کرونا و جان باختن بسیاری از هم‌وطنانم، 🔸بخاطر بحران‌های زیست‌محیطی و سوختن جنگل‌های زاگرس و بی‌آبی خوزستان و سیستان و بلوچستان، بخاطر لب‌های تشنه مردمم و کرامت انسانیِ پایمال شده‌شان، 🔸بخاطر همصدا شدنت با ضدانقلاب و کوبیدن نیروهای مسلح و سپاه پاسداران، 🔸بخاطر معاون اولت که با کفش وارد چادر مردم زلزله‌زده سرپل‌ذهاب شد، 🔸بخاطر بیست و شش جاسوسی که در میان اطرافیانت پیدا شدند و سایر جاسوس‌هایی که هنوز پیدا نشده‌اند، 🔸بخاطر بستن دهان منتقدانت، توقیف نشریات منتقد، شکایت از اشخاص منتقد و سانسور و توقیف ، 🔸بخاطر هشت سال جوانیِ خودم و سایر جوانان سرزمینم که در دولت تو با دلسردی و ناامیدی گذشت، 🔸بخاطر تدبیری که نداشتی و امیدی که ناامید کردی، و بخاطر خیلی چیزهای دیگر، حلالت نمی‌کنیم آقای روحانی!
آمار هشتگ‌ها تا به اینجا👇 : ۱۰۴۵ عدد🥇 : ۸۷۵ عدد🥈 : ۶۲۳ عدد🥉 : ۳۷۲ عدد4⃣ : ۲۶۳ عدد5⃣ : ۲۶۰ عدد6⃣ 🔶به گزارش احف نیوز، پس از صدرنشینی در جدول رده بندی هشتگ‌ها گفت: 🔸خیلی خوشحالم که این رتبه رو به دست آوردم.‌ این رتبه رو مدیون عزیزان هستم. پتانسیل نوشته شدن بالای دو هزارتا رو هم دارم؛ به شرطی که اعضا همت کنند و به جای چت، بنویسند. 🔶وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چه قدر زمان می‌برد تا بقیه‌ی هشتگ‌ها به او برسند گفت: 🔸هه! هروقت اسرائیل نابود شد، بقیه‌ی هشتگ‌ها هم به من می‌رسند. 🔶سپس وی بازوهای باد کرده‌ی خود را نشان داد و با قهقهه‌ای بلند، سالن مصاحبه را ترک کرد! منبع: احف نیوز🎙
❤️🍎❤️🍎❤️🍎❤️ سلام و نور این شب رو تبریک می‌گم. این شبها متعلق به اهل بیت است. با هشتگ و بنویسید. از کرامات اهل بیت....شعار و دلنوشته ممنوع. متن جذاب و نقطه‌زن باشه. یاعلی ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🔸باغ انار در روبیکا🔻 🔹 https://rubika.ir/ANARSTORY ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه گفتین چیه؟ حدس بزنید چیه؟ از زبان این موجود وقتی که زنده بوده بنویسید. گیاه بوده؟ میوه بوده؟ هرکس طبق تصوراتش می‌تونه از هر چیزی صحبت کنه... حدسیاتتون رو تو قالب داستانک و مونولوگ و و...بنویسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸باغ انار در روبیکا🔻 🔹 https://rubika.ir/ANARSTORY ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
روز مباهله و نزول آیه تطهیر مبارک🌸
کویری ام. و همین گواه تو.... * دل را برای چه آتش می‌زنند؟ برای سوختن...سلمنا...خب اگر چیزی نمانده باشد چه؟
من در دهانه آتشفشان ویلا ساخته ام‌. فقط برای بیست و سه میلیون و پانصدهزار نفر جا دارم. کسی جا نمونه.
هدایت شده از محمدعلی غروی
واو، روز مباهله و سالروز یک روز خاص برسه دستم... 📝با دستخط نویسنده، صفحه ی اول واو: «بسمه تعالی هیچ وقت برای رشد و پیروزی دیر نیست، پس آرزوی موفقیت دارم...» 🌿تقدیم به حامی روزهای سختم
«خوزستان، خوزستان، خوزستان» صدای موسیقی را بستم تا صدای گوینده‌ی اخبار را بشنوم: «620 مخزن ثابت آبرسانی از تهران و ۱۰۰۰ مخزن از دیگر شهرها، به سوی خوزستان فرستاده شدند تا یاری‌گر مردم در در روستاهای هورت عاگول، بیت آلوس، حساسنه بالا، سعدون ۱ و ۲، بنی نعامه، دغاغله...» مغزم سوت کشید! خوزستان، پر آب‌ترین رودهای منطقه را دارد؛ باید محتاج آبی باشد که ازخودش به سایر شهرها برده‌اند؟! زن روستایی با زبان عربی می‌گفت: «دست‌شون درد نکنه از صبح آب آوردن. ممنون‌شونیم». مردی که دشداشه‌اش را دور کمرش گره زده بود با لهجه‌ی غلیظ به فارسی می‌گفت: «آب خوردن نداریم... گاومیش‌ها تشنه...همسایه، مزرعش، ممنون». فکر کردم که درد بزرگیست که خوزستان سال‌هاست به یک ایران نان، عظمت، پول و نفت داده؛ حالا خودش ممنون یک دبه آب است! یادم هست زمانی اینجا، فقیرها وارداتی بودند! می‌آمد دم خانه و می‌گفت: «یک لیوان آب بده!» آبش را که می‌خورد تازه کاسه‌اش را بیرون می‌آورد و برنج می‌خواست. کاسه را که در کیسه برنج می‌بردیم، عطر عنبربو مست‌مان می‌کرد! هوس می‌کردم به مادر بگویم همین امروز برای‌مان دمپختک بگذارد! دمپختک را هیچ وقت تنها نمی‌خوردیم! باید حتما یک ظرف به همسایه می‌دادیم! عطرش محله را برداشته بود. مگر می‌شد تنها خوردش؟! ما خوزستانی‌ها هیچ وقت تنهاخور نبوده‌ایم! برای همین دست و دلبازی‌مان است که نفهمیدیم چه بر سرمان آمد! بچه که بودم پدرم می‌گفت: «از سر زمین که خیار و گوجه و بادمجون می‌دزدند، هیچ نمیگم!» _«چرا بابا؟!» _«حتما نیاز داشتن بابا». گوینده‌ی اخبار می‌گفت: «شبکه‌ی اختلاس در آب و فاضلاب خوزستان شناسایی شد». تلویزیون را بستم. صدای موسیقی‌ را دوباره باز کردم: «بی دردا خوابیدن خوابیدن نامردا خوابیدن خوابیدن اما تو بیداره بیداری خوزستان خوزستان خوزستان...»
سلام جان‌بها(پایان) متن معرفی برای کتاب جان‌بها 📚 کتاب 📕 ✍️ نویسنده: 👈کتاب ، یکی از کتاب‌هایی بود که دوست داشتم خواندنش را کش بدهم تا تمام نشود. با این که نویسنده کتاب اصلاً معروف نیست، قلم قوی و پخته‌ای دارد. چقدر جای چنین رمان‌های امنیتی‌ای در میان رمان‌های امنیتی خالی ست.😔 🔰داستان از شروع می‌شود و یک مامور امنیتی به نام ابراهیم آن را روایت می‌کند؛ اما خیلی زود فضا تغییر می‌کند و می‌رود در ، دی ماه نود و شش(که در متن‌های معرفی کتاب در اینترنت، به اشتباه نوشته‌اند آبان‌ماه 88، اما نه ربطی به آبان دارد و نه سال 88).😐 🧔🏻شخصیت داستان با این که خودش یک مامور امنیتی ست، در ابتدا اعتراضات و آشوب‌های دی‌ماه را از دید یک فرد عادی نگاه می‌کند؛ از دید مردی که در مرکز شهر، با دوستش قرار دارد و بخاطر شلوغی و اعتراضات، نمی‌تواند به قرارش برسد، و مجبور می‌شود خودش را بیندازد وسط جمعیت معترض و حتی با آن‌ها همصدا شود، از پلیس کتک بخورد و به یک ساختمان نیمه‌کاره پناه ببرد.😨 💢تا این‌جای داستان، همه چیز را از نگاه مردم عادی می‌بینید. مردم به اوضاع اقتصادی معترضند و به خیابان ریخته‌اند؛ اعتراضشان هم به حق است. آن‌هایی که تظاهرات می‌کنند، مردم کاملا عادی‌اند؛ دانشجو، مغازه‌دار، کارمند و...👨‍💼🧕👨‍💻 ‼️از هر کدام بپرسی، مشکلی با اصل نظام ندارند، دردشان شرایط دشوار معیشت است؛ اتفاقاً آدم‌های مذهبی هم بین‌شان پیدا می‌شود. عده‌ای از جوان‌ها هم صرفا برای تخلیه هیجانات شخصی آمده‌اند.🙄 👮‍♂️پلیس و نیروهای ضدشورش هم به اقتضای وظیفه‌شان، سعی دارند به شلوغی‌ها پایان دهند و به طور طبیعی، بین مردم و پلیس درگیری اتفاق می‌افتد؛ اما هیچ‌کس برنده این درگیری نیست و هردو طرف آسیب می‌بینند.😞 👈مردمی هم هستند که تماشاچی‌اند و در عین حال معترض؛ با این وجود می‌دانند نباید وارد این بازی دو سر باخت بشوند، مغازه‌هایشان را می‌بندند و در خانه‌هایشان می‌خزند و هربار زیر لب غر می‌زنند.😶 ‼️این میان، از زاویه دید همین فرد عادی، چیزی را می‌بینیم که عادی نیست.🤔 انگار کسانی هستند که سعی دارند روی آتش خشم مردم بنزین بریزند و اعتراض را تبدیل به اغتشاش کنند. کسانی که نه رفتارهایشان و نه جنس اعتراض و هدفشان مانند مردم نیست؛ اما خودشان را میان مردم جا کرده‌اند.😠😑 ⚠️از جایی به بعد، نگاه شخصیت داستان از نگاه یک فرد عادی، به نگاه یک مامور امنیتی تغییر می‌کند؛ یعنی ابراهیم ناخواسته می‌افتد در دل یک ماموریت تعریف‌نشده.😦 💢تازه این‌جاست که مخاطب قدمی جلوتر می‌آید و پشت پرده این اغتشاشات را می‌بیند؛ کسانی که اصلاً دغدغه اقتصاد ندارند؛ فقط می‌خواهند خیابان‌های ایران به میدان جنگ تبدیل بشود. کسانی که مردم و خواسته‌شان را هم تنها نردبانی کرده‌اند برای رسیدن به خواسته‌های خودشان.😵 👈هرچه جلوتر بروید، نفس در سینه‌تان حبس می‌شود و نمی‌توانید کتاب را زمین بگذارید. از نیمه داستان به بعد، تعلیق داستان بیشتر و بیشتر می‌شود و تا آخرین کلمات کتاب هم ادامه پیدا می‌کند؛ طوری که تا آخر داستان نمی‌توانید انتهایش را پیش‌بینی کنید.🤯😳 🔴هرچند، سیر داستان ایراداتی هم داشت و نویسنده کمی ناگهانی داستان را تمام کرد؛ اما روایتی بسیار زیبا و روان بود از مجاهدت‌های سربازان گمنام امام زمان ارواحنا فداه که می‌توانست به خوبی با مخاطب ارتباط بر قرار کند.💞👌 ✅در پایان، امیدوارم این داستان واقعی نباشد... 😓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸باغ انار در روبیکا🔻 🔹 https://rubika.ir/ANARSTORY ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
✨ترجمه رمان توسط انارهای مترجم✨ هزینه آموزش فن ترجمه در آموزشگاه ها ماهیانه ۳ الی ۵ میلیون تومان می‌باشد.😱🤯 اُما🤔 در واقع انار هزینه‌ی ماهی ۲۰ هزارتومان✅😇 ▶️ شروع دوره: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ هفته ای یک جلسه 👈ثبت نام: @KhademeZeynab