eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
873 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
154 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
می خوای بریم کربلا... تنها این جمله در ذهنم تکرار می شد. به سمت مرضیه برگشتم.مرضیه با دیدن چهره ام ابروهایش را بالا داد و گفت:وای آجی قشنگم ،چرا اینقدر گریه کردی؟مکه نمی دونی تا وقتی خدا هست نباید غصه ی هیچیو بخوری . با چشمان بی رمقم به چشمانش زل زدم.نمی دانم چرا مرضیه را برعکس همیشه زیبا می دیدم. زیر لب گفتم:خدا... مرضیه دستانم را در دستانش گرفت و گفت:آره خدا.همون که همیشه با آدمه. فقط ما آدما گاهی اوقات یادمون میره که یک نفر هست که همیشه حواسش بهمون هست. دستانم را از دستانش بیرون کشیدم .لحاف را روی سرم کشیدم.با بی حوصلگی گفتم:میشه تنهام بزاری. صدای بسته شدن در از رفتن مرضیه خبر می داد. سرم را بیرون آوردم به نم نم باران که روی شیشه ی پنجره ی اتاقم می نشست نگاه کردم. با خودم گفتم:کی فراموشت کردم؟کی اصلا یادم رفت که تو همیشه نگاهم می کنی؟ نفهمیدم کی صورتم خیس شد. با عصبانیت که نمی دونستم از کجا نشات می‌گرفت ،گفتم:داری الان انتقام چیو از من میگیری؟می خوای چی رو ثابت کنی؟ خنده ای عصبی کردم و با صدای بلند گفتم:تو بردی.خوب شد؟من باختم .می بینی که چقدر حقیر شدم. الانم اگه بخوام برگردم دیگه فایده نداره.بزار با همین وضعیتم بمیرم... نه اصلا یه معامله ی دیگه می کنیم. همین حالا پاکم کن و به زندگیم خاتمه بده. اشک هایم شبیه سیل روان شده بودند. اصلا همون که خیلی دوسش داری رو واسطه می کنم.تو رو به حق امام حسین پاکم کن... چشمانم را بستم و چیزی نفهمیدم. صدایی به گوشم خورد. نسرین...نسرین...صدامو می شنوی ....تو رو خدا چشماتو باز کن... صدا زدم مرضیه من اینجام چرا گریه می کنی؟ صدای جیغ مرضیه بلند شد. با صدای بلند گفت:مامان نسرین نفس نمی کشه...
هدایت شده از Z♡Bahrami♡
اساتید باغ اناری راه انداختند که در اینجا هم همراه ماست... همراه باغ‌انار(همون همراه اول خودمون)
سلام بر شما عزیزان🌱 ان‌شاءالله در موکب «لشگر فرشتگان» با محوریت بانوان شهید، روز اربعین پذیرای شما عزیزان خواهیم بود. مکان موکب، روی سکوی سالن جدید گلستان شهداست. موکب سوم، تقریباً روبه‌روی مزار شهید زینب کمایی✨🥀 منتظر دیدارتون هستیم. التماس دعا. http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حقایق اربعین ۵.mp3
7.81M
۵ - چرا مشایه با همه سختی‌ها و مشکلاتش آنقدر آشناست؟ - آنقدر پُرجاذبه؟ و نه تنها مردمِ عراق، که تمام زائران از ملل و ادیان مختلف، آنرا برایِ خود و از خود می‌دانند؟ بیست‌وسوم ♥️ @ANARSTORY @Ostad_Shojae
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 870.mp3
9.57M
🎙بهشت آرزوی من گمونم بهتری خانم... 🔻روضه (س) ⏱ | 10:09 👤کربلایی سید 💡 کانال روضه‌های کوتاهِ کاملِ خانگی بیست‌وسوم ♥️ @ANARSTORY @RozeKhanegee
Shab18Safar1401[03].mp3
3.8M
🎙منم میام با پدر مادرم (زمینه نوجوانان) 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی 👈 متن شعر: Meysammotiee.ir/post/2725 بیست‌وسوم ♥️ @ANARSTORY ☑️ @MeysamMotiee
Shab18Safar1401[04].mp3
8.29M
🎙ای آقا عمود چندمی؟ (زمینه) 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی 👈 متن شعر: Meysammotiee.ir/post/1813 بیست‌وسوم ♥️ @ANARSTORY ☑️ @MeysamMotiee
AUD-20220822-WA0045.mp3
8.4M
بیست‌و‌سوم عاشورا با نوای شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز. ♥️ @ANARSTORY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و درختی را صد سال پیش کاشته بودند. درخت قصه ما را بزرگ کردند و بریدند و آوردند در انباری تاریک. سالها در انبار بود تا امسال تبدیل به ذغال شد. نود درصد درختهای راسته ابوعلی پارچه فروش رفتند برای کباب و جوجه و دوده جمعه ها. ذغال‌ها را که می‌ریختند زیر کتری های توی موکب‌ تکه های ذغال مدام خوشحال و خوشحال تر می‌شدند. خوشحال، چون که داشتند برای زائران حسین علیه‌السلام فدا می‌شدند. یکی از زغال ها گفت یادتون میاد سید رضا دست گذاشت به تنه درخت پیر و بلند شد و بلند گفت: ایشالا خرج حسین بشی. درختی که سالها سایه زائران حسین بوده حیفِ خرج چیز دیگه بشه.