نه سراغی نه سلامی، خبری میخواهم
بین ما فاصله خیلی ست، خری میخواهم
سر کوی تو مرا راه ندادند و حقیر
جهت عرض ادب چوب تری میخواهم
از رقیبان چه بگویم که تمسخر نشود
قدر این سرخ زبان، گوش کری میخواهم
دل ما آینه ای بود و شکستیش به هیچ
لااقل چسب بده زود، پری میخواهم!
درتان پاشنه ای داشت که کندم، بردم
یادگاریست که نیمهست، دری میخواهم
چون پدرزن پدر دوم هر داماد است
از خدا والد بیدردسری میخواهم
پدرت از من بیکار توقع دارد
منزلی شیک، ولی من کپری میخواهم!
من از آن باغ «پدرجان» عزیز تو فقط
هشتصد اصله درخت ثمری میخواهم!
دل من خون و تو خندان و خدا شاهد ما
لانگ شات است! نمای هنری می خواهم!
حال از غصه تو سر به خیابان زده ام
خسته از دلبریات، دلنبری میخواهم!
#پیاده #شعر #طنز #بداهه
@ANARSTORY
#بداهه #طنز
کیستی ای بیگمان
علت خلق جهان
ای که آقا زادهای
فادِرَت جزو سران
خانهات بالای شهر
خودرو ات بنز و مِگان
تو نخوابیدی شبی
در خیابان با سگان
چون زمین ارث تو اِ
همه چیز امن و امان
فارغالتحصیل از
انگلیس و آلمان
رشتهات هم اقتصاد
گرچه خرد و کلان
پولها در جیب توست
در حسابی بیکران
سهم ماهم که شده
آب با یک تکه نان
البته یارانه هم
میرسد بر دادمان...
#بنت_الزهرا
@ANARSTORY
🔹ندبه محمدی:
بیت #بداهه👇👇
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔸m s:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
سوی قم رفته و مهمان شهیدان بشود
قول داده است سپس سوی خراسان برود
عهد بسته است که او خادم مستان بشود
#بداهه
🔸مریم:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود
میهمان وطنش، شهر کریمان بشود
#بداهه
🔸فائزه کمال الدینی:
نذر کرده که اگر وارد ایران بشود
همرَهِ خویش دگر بار بهاران بشود
ایران بشود سبزه، شود گل
میزبان قدم شاه جماران بشود
#بداهه
🔸پیاده:
نذر کردهست اگر وارد ایران بشود
قبل پابوس رضا راهی کرمان بشود
#بداهه
🔸💙🖤مـــهــرآفـریـن🖤💙:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
میهمان کَرَم شاه خراسان بشود
گرهی چندبرآن پنجره فولاد زنَد
هرچه سختی است مهیّاست که آسان بشود
#بداهه
#مهرآفرین
🔸m s:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
سوی قم رفته و مهمان شهیدان بشود
قول داده است سپس سوی خراسان برود
عهد بسته است که او خادم مستان بشود
مست کم نیست ولی خادم می خانه شدن
آبرو خواهد و او خواست که باران بشود
#بداهه
🔸فائزه کمال الدینی:
نذر کرده که اگر وارد ایران بشود
میهمان حرمِ شاه جماران بشود
#بداهه
🔸مریم:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود
میهمان وطنش، شهر کریمان بشود
سفری سبز، به دور حرم ایران کرد
تا وطن خانه به دوش رخ تابان بشود
#بداهه
🔸فائزه کمال الدینی:
میزبان قدمش در خراسان بشود
میهمانِ سخن سید ایران بشود
#بداهه
🔸...نورا:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
وطن اباد کند شهر گلستان بشود
#بداهه
🔸noori:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
زائر صحن و سرای شه خوبان بشود
برود گوشه صحنی بنشیند آرام
رو به گنبد شده و زار و پریشان بشود
#بداهه
🔸خدیجه:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
دست برسینه غلام شه خوبان بشود
دل خود برده حرم پیشکش یار کند
باده ی عشق بنوشد که خرامان بشود
#بداهه
🔸فاطمه زارع:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود
پسر گمشده اش حافظ قرآن بشود
دست در دست بگیرد ببرد تا مشهد
نوکرخادم آن شاه خراسان بشود
برود صحن به صحن تا دم سقاخانه
جرعه آبی بخورد راهی کرمان بشود
جام در دست بگیرد بکند سقایی
سفره حضرتیش را شبی مهمان بشود
#بداهه
🔸noori:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
زائر صحن و سرای شه خوبان بشود
برود گوشه ایوان بنشیند آرام
رو به گنبد کند و حال به سامان بشود
قسمتش گر بشود لقمه ای از خان رضا
میهمان کرم شاه خراسان بشود
#بداهه
🔸خدیجه:
دل خود برده حرم پیشکش یار کند
باده ی عشق بنوشد که خرامان بشود
#بداهه
🔸گل همیشه بهار:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
از خطا توبه کند واقعا انسان بشود
#بداهه
🔸فاطمه زارع:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود
پسر گمشده اش حافظ قرآن بشود
دست در دست بگیرد ببرد تا مشهد
نوکرخادم آن شاه خراسان بشود
برود صحن به صحن تا دم سقاخانه
جرعه آبی بخورد راهی میدان بشود
جام در دست بگیرد بکند سقایی
بر سر سفره حضرت شاید مهمان بشود
#بداهه
🔸خدیجه:
نفس یار بجوید زحریمِ حرم اش
به فدای نفس قاتل جانان بشود
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
دست بر سینه به پابوسی مولای کریمان بشود
دل خود برده حرم پیشکش یار کند
باده ی عشق بنوشد که خرامان بشود
نفس یار بجوید زحریمِ حرم اش
به فدای نفس شاه غریبان بشود
ملک خود را به وداع گفته ونیت بکند
خادم ملکِ رضا، ملک سلیمان بشود
#بداهه
🔸...نورا:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
سوی مشرق رود ویاور قرآن بشود
#بداهه
🔸عِمران واقفی:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
نیل تا فراتِ رویاهاشان ویران بشود
همه پول تو جیبی هاشان را ببین
عن قریب است که باران اسیدی بشود
#بداهه
🔸یا فاطمه الزهرا:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود
دو سه شب سجده گهش ملک خراسان بشود
#بداهه
🔸ڔآيـآ...:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود
همجوار حرم امن رضا جان بشود
#بداهه
🔸لطافت:
نذر کرده ست اگر وارد ایران بشود.
مستقیم با
پای پیاده راهی حرم آقا بشود
دست بر سینه گذارد
بعد از عرض سلام وادبش
روبرویش اشک ریزان گریه کند.
#بداهه
🔸خدیجه:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
دست برسینه شود تا به خراسان بشود
#بداهه
🔸محمد حسین عفت:
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
به پا بوسی سلطان کریمان بشود
مسلخ عشق ،جای سر داران نیست
نذر کرده است او هم بی سر بشود
سرخ ره عشق هنوز هست باز
نذر کرده است ،چون شهیدان بشود
مثل کاوه مثل چمران مثل همت
مثل قاسم #مرد_میدان بشود
#بداهه
🔸بنت الزهرا (س):
نذر کرده است اگر وارد ایران بشود
با قطاری درجه یک به خراسان برود
به زیارت برود بعد به بازار رضا
دست در جیب کند ساعت نقره بخرد
به گمانم خبر از نرخ ندارد بخدا
که چِنین نذر محالی به مخ او برسد
#بداهه
پادشاه وارونه 🔻
https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6
نمایشگاه باغ🔻
@anarstory
ای رفته سفر ز نسل خاتم برگرد:
کودکِ درونت را درمرغزارهای خیال به آغوشِ گرمِ مادر و نوازشهای دلنشینِ پدر بسپار....
بگذار رنگین کمانِ خیالشان، آسمانِ خیالت را نقاشی کنند و شمیمِ دل انگیز حضورشان ، هوای خیالت را عطرآگین....
که این، تنها گوشهی کوچکی ازرسالتِ «نویسندگی» است.....
در روشنایی خورشیدِ فروزانِ خیال....بنویس خواهرم.....بنویس....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
محبت، تحفهی گرانقدری است که هرجیبی توانِ هدیه دادنِ آن را ندارد....
#نسل_خاتم
#باغ_انار
محمد مهدی چراغعلی خانی:
شمشیر طلایی ام خونی شده بود.
آن هیولا زخم عمیقی در ران پایم ایجاد کرد.
اما اکسیر، هنوز از بند کمربندم آویزان بود و تکان می خورد.
جلو رفتم.
چوب پنبه را از سر بطری شیشه ای بیرون آوردم و تمام اکسیر را روی زخمم ریختم.
زخمم خوب شد. ولی جای بدی روی پایم گذاشت.
دیگر نمی توانم آن را بفروشم...
#داستانک
#بداهه
#یادم_یادی_یاد
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
چشم هارا باید شست.
تا قرمزی و ورمشان بخوابد.
تا سرخیِ سفیدیشان محو شود.
تا کسی نفهمد که تو از این پس، مردم را جور دیگر خواهی دید.
#مونولوگ
#زهرارجایی
پلنگ بودیم
وقتی که شلوار پنگوئنی مد بود ....
#طنز
#مونولوگ
#زهرارجایی
عِمران واقفی:
کفشم نیست. کفشم را اگر پیدا کنم جهان را فتح خواهم کرد. کفشی که اندازه روحم باشد.
#مونولوگ
تو زیادی به عالم معنا، ماده میفروشی. چه کسی چای لاهیجان را از کرمان میخرد؟
#مونولوگ
منِ یک اومانیست شش میلیارد سلول حیوانی است. و منِ رسولالله صل الله علیه و آله شش میلیارد قطره نور.
#مونولوگ
سلاله زهرا:
منِ من هم به دنبال این قطره های نور...
#مونولوگ
#سلاله_زهرا
🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤:
بال های سفیدم، سیاه شدند
و موهای سیاهم، سفید ...
پس کی برمیگردی؟
#مونولوگ
#داستانک
#زهرارجایی
+امروز هم خون دماغ شدم، همش تقصیر توعه
_من که کاری نکردم!
+چون کاری نمیکنی مقصری.
#دیالوگ
#زهرارجایی
محمد مهدی چراغعلی خانی:
به درونم گفتم:
حالت خوبه؟🤔
پاسخ داد:
خودت بهتر می دونی.😔
دوباره پرسیدم:
از کجا باید بدونم؟ بی زحمت یه توضیح بده.😕
آهی کشید و گفت:
تو، این متن های غمگین را تنها می خوانی و می گذری. ولی با هر کلمه ای که به دست من می سپاری، طوفانی از احساس مرا در خود می بلعد.😔😣
آهی سوزناک کشید و ادامه داد:
واقعا چی شده که این همه آدم افسرده توی دنیا وجود داره؟ 😞🙁
دلم برایش سوخت. مشخص بود خیلی منتظر صحبت کردن است.
دستی به سرش کشیدم و گفتم:
دقت کردی فقط بعضی از مردم افسرده هستن و این موضوع رو نشون میدن؟ به نظرت چرا این اقلیت همچین مشکلی دارن؟ وجه مشترکی بین شون می بینی؟🙂
گفت:
نمی دانم. ولی معمولا در ظاهر می خواهند خود را بسیار سرخوش و بشاش نشان دهند. اما دقیقا همین افراد متن های غمگین می نویسند.🤔😢
سر تکان دادم و گفتم:
دقیقا. ممکنه دلیل های زیادی وجود داشته باشه. ولی بزرگترین دلیلش کم شدن توجه اون آدم ها به خداست. تا به حال دیدی کسی که توی باطن و حتی ظاهر، حواسش به خدا هست، افسرده باشه؟ بله. ظاهر هم خیلی اهمیت داره.😊
لبخند زد. با شیطنت پرسید:
چرا همیشه اینجور صحبت ها به خدا ختم میشه؟😜
از حرفش خنده ام گرفت. جواب دادم:
دوست عزیز، همه چیز به خدا ختم میشه...😇
به قهقهه افتاد:
اوهو!... حالا به جای من درس زندگی میدی؟... دوتا جمله یاد گرفتی شیر شدی؟😆
نیشخندی زدم و گفتم:
من شیر بودم. الانم تو حس و حال بودی. همه جمله هات ادبی شد. می ذارم شون تو گروه آبروت رو می برم.😉😁
خنده اش بلافاصله متوقف شد. با حرص گفت:
اگه این کار و انجام بدی از پنجره پرتت می کنم پایین!😡🤬
حالا نوبت خنده من بود. گفتم:
دیر گفتی. فرستادم...😂🤣
اوه اوه! سردرد های میگرنم دوباره زد بالا!
برم قرص هامو بخورم تا تشنج نکردم...😂😂😂
#دیالوگ
#من_و_خود
#یادم_یادی_یاد
فائزه ڪمال الدینے:
فیثاغورس هم نمیدانست روزی از یک محاسبه به یک پک کامل عاشقانه تبدیل میشود.
من هم نمیدانم که کجا، تو، یا من
محبوب میشویم.
#مونولوگ #ࢪستاا
در خلاء ای صورتی دست و پا میزنم. ممکن الوجود بی افسارِ افسار بدستم.
راستی! خلاء تون چه رنگیه؟
#مونولوگ #ࢪستاا
از خاک بُدم... باز کنون خاک گرفتم
ویروس کرونای خطرناک گرفتم
شهریور و گرمای شدید همه دنیا
من لرز و تب و حمله ی کولاک گرفتم
تا ناقل ویروس خطرناک نباشم
الکل به دو دستانم و پوشاک گرفتم
تنگیِ نفس دارم و گَهگاه دو سرفه
بر روی جبین کهنه ی نمناک گرفتم
گفتند که خوب است کمی شیره ی تریاک
رفتم و کمی شیره ی تریاک گرفتم(مزاح)
با قُلقُلی و لوله و وافور کشیدم
یک حالتِ شنگول طربناک گرفتم
😷😷😷😷
#علی_جعفری
#بداهه
عِمران واقفی:
بداهه بگید
یارم چو قدح به دست گیرد
بیت دوم با شما
طنز یا ...
قادری:
سرکرده وارونه گان سلام
خوبین چه خبر از عمران ملک ادب به سانتی متر نه که به وجب به به جتاب واقفی چه عجب این موقع شب زدی تو حال طرب
بداهه
یارم چو قدح به دست گیرد
گویی خِر بت پرست گیرد
عِمران واقفی:
#بداهه
یارم چو قدح به دست گیرد
پرتقال فروشِ سر کوچه میرد
یارم چو قدح به دست گیرد
برق نگاهش ما را گیرد
یارم چو قدح به دست گیرد
در یخچال را به پا گیرد
یارم چو قدح به دست گیرد
صنمِ همسایه بیماری لاعلاج گیرد
❤نورای جان❤:
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار شعرا شکست گیرد
در کلبه ی ما رونق اگر نیست صفا هست
دروجود ما اگر شعر نیست شعر دوستی هست🙈🙈
عِمران واقفی:
#بداهه
یارم چو قدح به دست گیرد
دیجیکالا شکست گیرد
❤نورای جان❤:
هدف صرفا کشاندن شعرا از غار تنهایی بود که الهی شکرحاصل شد
#مزاح
گل همیشه بهار:
یارم چو قدح به دست گیرد
با عشوه هر آنچه هست گیرد
قصر شپشان چو گشت جیبم
در منزل خویش هم غریبم
❤نورای جان❤:
یارم چو قدح به دست گیرد
از بهر گرفتن فلوس و عیدی
از آن سر شهر کمک گیرد .
#فقط همین
📚فاطمه السادات زارع ️✏:
یارم چو قدح بدست گیرد
یکباره هر آنچه هست گیرد
دُچـٰـار↻!:
یارم چو قدح به دست گیرد
ازگردش هردوجهان سبق گیرد
گفتم کای زیباروی قدح به دست
بیا زین کارخیر بکشان دست
ناگهان جهانی به دیده ام تارشد
قلوه ای سنگ به سر مهمان شد
سیاه تیری:
یارم چو قدح به دست گیرد
تا سلفیِ بی نقص نگیرد
سرویس کند دهان ما را
کاری نشود بجز مدارا
من چینم و چونم و چه گونم؟
بالا برود فشار خونم
تا بوق سحر مدام پرسش
رگ های سرم گرفته خارش
یا رب نظر تو برنگردد
امّید که بنده، خر نگردد
سمیه سادات موسوی:
یارم چو قدح بدست گیرد
خالق خلق خلقت از سر گیرد
ب.باران
عِمران واقفی:
یارم چو قدح به دست گیرد
یکسره قدح رو میزنه توی هیکل لامروت
یارم چو قدح به دست گیرد
جرئت داری بگو یک جرعه هم به تو بدهد
یارم چو قدح به دست گیرد
منم کنترل تلویزیون به دست گیرم
یارم چو قدح به دست گیرد
منم دستش را محکم گیرم
یارم چو قدح به دست گیرد
همه قدح فروشیای سراسر کشور سلام میرسونن
یارم چو قدح به دست گیرد
هرچی از دیشب میگردم نمیدونم این قدح بیصاحاب رو کجا برداشته گذاشته.
یارم چو قدح به دست گیرد
چند بار گفتم که این قدح رو دم دست بچه نذارین
یارم چو قدح به دست گیرد
منم او یکی قدح رو به دست گرفتم و یک رقص کردی همراه با شئونات اخلاقی انجام دادیم. بابا به خدا عقد کردیم.🙄
یارم چو قدح به دست گیرد
همه توئیتر را از قدح رنگین میکند
یارم چو قدح به دست گیرد
دیگه حرفی باقی نمیمونه
#بداهه
مهدینار به قربانت ای پرواز در قفس!!😩
تو مانند یک نوزاد، نشستهای یک گوشه و کلام نمیکنی. مثل نوزادان امروزی دنگ دنگ نمیکنی!😏
خوانده نمیشوی!
نقد نمیشوی!😕
چگونه از این بیتوجهی ها ناراحت نمیشوی حاصل اندیشهام؟!😤
یاد روزی افتادم که فهمیدم افکارم باردار است!!🤪
آمدم اینجا برای سونوگرافی و فهمیدم خدا رو شکر، قلبت تشکیل شده خوشقلب من!!😟
ازدحام عشق چقدر به تو حسادت کرد که برای مدتی نمینویسمش و تمام وقتم را برای تو گذاشتهام.😜
میخواستم استراحت کنم دیگر!!
اصلا ازدحام غلط کرد ناراحت شد!!🤔
مگر مادر باردار نباید بنشیند و به گوگولی درون شکمش......😑
ای واییییییییییی!
بگذریم!😶
هنوز شش هفتهات است. استاد واقفی میگوید:
کلیت فرزند دللللبندتان خوب است!😋
و نمیدانی که این چقدر برای من ارزشمند است که دکتری یزدی گفته حالت مساعد است❤️ میدانی که عزیزم، یزد دکترهای خوبی دارد...😎(به افتخار یزدیامون)
یعنی میرسد آن روز که پیر و ناتوان باشم و تو کمک حال من؟🙂🌱
#مهدینار
#بداهه
#پرواز_در_قفس
اندکی چاقم ولی باشَد... مُهَیا میشوم
سخت... اما بین آغوش تو من جامیشوم
بی تو من تصویر زشتی از خودم دارم ولی
در کنارت...کنج آغوش تو زیبا میشوم
دستها را حلقه کن ... تسخیر کن جسم مرا
عاشقی کن من ولی غرق تماشا میشوم
خیره شو در چشم هایم...زل بزن درچهرهام
تو مرا ترکم مکن...من باز تنها میشوم
بسه دیگر واقفی شاید مرا حذفم کند
میروم یک ماهِ دیگر باز پیدا میشوم
(استاد واقفی)😁
#علی_جعفری
#بداهه
امروز روز عرفه
روز نیایش با خداست
هر که شد گمراه ، امروز براو
لطف حق اشکار می شود
گناهش محو و کار هایش صد برابر می شود
ای که کردی خود را فدای مرتضی
امروز را سخت گیرو شُل نباش
باشد که مغفرت شامل شود
#بداهه
#مهدیار313
#روز_عرفه
مرصاد
ای تهیماندههای شر و فساد
خارهای نشسته در ره باد
خواهران و برادران شغاد
انّ ربّنا لباالمرصاد
میفرستیم، صد مبارک باد
بر یل پهلوانمان؛ صیاد
بخورید آن چه کشت می کردید...
حیدر جهان کهن #پیاده #بداهه #شعر #آلبانی #منافقین #اشرف #مریم_رجوی
@piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
@anarstory