AUD-20210504-WA0022.mp3
1.82M
پیشنهاد ویژه ایت الله فاطمی نیا برای امشب👌👌👌
دستورالعملی مهم از آیت الله فاطمی نیا برای امشب
یک سوره واقعه+ یک سوره توحید + هفت مرتبه یا الله
هرچی میخواهید بخواهید امشب .. در این ذکر سرّی است که نمیتوانم بگویم ...!!
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان🔴🔴🔴
هدایت شده از به هوای سیل
💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷
سوال:❓ملائکه در شب قدر کجا نازل میشوند؟
همیشه فکر میکردم شب قدر یعنی شب نزول قرآن . ارزش شب قدر را به نزول قران میدانستم اما یک شب قدر حرفهایی را از یک استاد یاد گرفتم که همه چیز را در ذهنم به هم ریخت .
اون استاد سوره قدر را تفسیر میکرد میگفت :
🍃آیا نزول قرآن شب قدر را شب قدر کرده ؟ یا اینکه شب قدر شب قدر بوده و قرآن در آن نازل شده است ؟ مثل کسی که ازدواج خود را که یک کار مهمی است در یک وقت با برکتی قرار میدهد برکت ان وقت به ازدواج نیست . نزول قران یک کار مهم و بزرگی است اما در شب قدر اتفاق افتاده….
انا انزلناه فی لیلة القدر .
یعنی اول شب شب قدر بوده و بعد قرآن در آن نازل شده . دلیل بهتر آیات بعدی است که شروع میکند به توضیح چیستی شب قدر .
لیلة القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم
من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر .
«انزلناه» فعل ماضی است یعنی نازل کردیم و تمام شد . اما در معرفی شب قدر میگوید «تنزل» فعل مضارع است یعنی هنوز نازل میکنیم یک عملی در این شب هر سال تکرار میشود و در توضیح عظمت این شب این عمل را بیان میکنند .
«الملائکه» یعنی «کل ملائکه» این الف و لام در زبان عربی معنای «کل »میدهد . «الروح» همان رئیس ملائکه است در ان شب همه اینها متوجه زمین اند و فرود میآیند .چه واقعه ای رخ میدهد ؟ چه شده که همه دارودسته خدا در صحنه عالم متوجه زمین اند ؟
هر سال ؟ همه ؟ از تمام آسمانها؟ به سوی زمین ؟
یعنی هر خبری هست اینجاست و در عوالم بالا خبری نیست !
سوال اینجاست که اینها کجا نازل میشوند؟ منزل علیه کیست؟ به کجا میایند ؟
برای پاسخ خوب است اول بپرسیم اینها برای چه میآیند ؟
«من کل امر .»
یعنی چه ؟
یعنی برای تصمیم گیری برای همه چیز . این امر امر تکوینی است یعنی هر موجودی .
از این جا باید فهمید کجا میآیند؟
«من کل امر .»
«امر» چیست ؟
این امر دو جای دیگر در قرآن آمده:
یکی «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون»
و دیگری «ائمة یهدون بامرنا .»
علامه طباطبایی از اولی این را استفاده میکند که معنای این «امر» هر شیئی است که وجود داشته باشد امر تکوینی . و از آن استفاده میکند که آیه «ائمة یهدون بامرنا» فصل امامت را بیان میکند یعنی وجه تمایز ائمه را نشان میدهد که آنها هدایت تکوینی میکنند همه موجودات عالم را .
و در شب قدر تکلیف کل امر است که مشخص میشود . ....
عزیزان ! آن رئیس حقیقی و ذاتی عالم آن خدای لا یزال همه را به سراغ فرمانده زمینی و خلیفه خود میفرستد همه متوجه *ولی عصر* ارواحنا فداه هستند. اوست که قرار است همه تصمیمات منجز و معلق عالم یعنی قضا و قدر به دست او برسد . شب شب اوست. یعنی چی ؟
یعنی رفیق من! اگر تا به صبح مناجات کنی و قران سر بگیری اما از او غافل باشی بیراهه میروی .
هیچ عملی بی رنگ فریاد درونی «یا صاحب الزمان» فایده ای ندارد بقیه همه بیراهه رفتن است .
مردم! بدانید باید به چه چیز بچسبید . کدام ریسمان را چنگ بزنید .
بعد با بیانی طعنه آمیز گفت : همه میایند پایین تو میخواهی تنها بروی بالا؟!
این ایام همه عطش دارند اما نمی دانند کدام حلقه را باید بگیرند . آن حلقه گم شده تو امام است چه بفهمی چه نفهمی .
یک عده خوابند و اصلا در حرکت نیستند یک عده اما در حرکتند ولی جهت را نمی دانند . راه اینجاست و بقیه راهها مسدود است .
شاید حسابی در کار بوده که شهادت مرد ولایت و امامت علی مظهر خلافت خدا در این شب ها رخ میدهد .
استاد میگفت :
حقیقت دین معرفت امام است معرفت امام و حجت خدا . شب قدر شب تجلی خلافت خلیفة الله است . خلافت او در این شب تجلی میکند . تمام گردانندگان عالم هستی «من کل امر » بر او نازل میشوند . بله حالا آن گردانندگان تحفه قران را پیش پیامبر آوردند جبرئیل دست خالی نیامد آن تحفه را هم آورد و البته
این اهمیت و ارزش قران را می رساند .
نکند همه عالم از دیو و دد تا فرشته و جبرئیل متوجه او باشند و من و تو متوجه جای دیگر !
معقول نیست خلف است محال است سلام کنی و او جواب ندهد .
در تاریخ سراغ نداری سائلی دست پیش امام دراز کند و دست خالی برگردد زبان حال و قال شما این باشد :
_..... یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین ....._
🤲 اَللّٰهُمَّـ ؏َجِّلْ لِوَلیِّڪَ الْفَرَج 🤲
هدایت شده از 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷
از همگی تون التماس دعای شدید و زیاد دارم...
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
از همگی تون التماس دعای شدید و زیاد دارم...
🌷🌷🌷❤️
سلام و نور و صاحب الزمان علیه السلام...
اگر دروازه قلبمون❤️ رو بتونیم امشب وصل کنیم به قلبِ❤️ مهدیِ فاطمه و قطبِ عالمِ امکان بازی باخته رو بُردیم....وگرنه اگر همه عالم رو داشته باشیم و امشب نتونیم راهی به قلبِ حضرت صاحب علیه السلام پیدا کنیم مفلوکِ همه عالم خواهیم بود...
همه چیز و همه چیز امشب دعا برای وصال و ظهور و رسیدنِ اون وقت معلوم است...یادتون نره ها...
توی اون نقطه اوجِ حالتون و حس رهایی دعای ناب و خاص تون این باشه👇
❤️اللهم عجل لولیک الفرج🇮🇷
اناری ها همدیگه رو دعا کنید. هرچی گناهکارتر باشید بهتر می تونید دلِ خدا رو به دست بیارید پس نا امید نباشید...دیگه از ما گفتن بود.
✅ خلق پوستر «اربعینیها؛ فاتحان قدس» در یزد
🔹 پوستر «اربعینیها؛ فاتحان قدس» اثر امید کُردی به همت حوزه هنری یزد تولید و منتشر شد.
https://artyazd.ir/fa/pages/News-detail/139003/
#آزادی قدس نزدیک است
@artyazd
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از سرچشمه نور
یاالله
🔵برگزاری بیست وهفتمین کنفرانس درسرچشمه نور
🔸️تحلیل قالب کتاب کمدی انسانی
🔹️زمان شروع: امشب ساعت ۲۱
منتظرتان هستیم.
https://eitaa.com/joinchat/1614741592C64fca83486
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#باغنار #پارت27 _اِ بچهها اونجا رو نگاه کنید. یکی داره دنبالمون میدوئه. دخترمحی نگاهی به پایین ان
#باغنار
#پارت28
همگی به طرف بانو شبنم دویدند. سپس دیدند که وی روی زمین دراز کشیده و چشمانش را بسته و دارد تند تند نفس میکشد. احف با دیدن این صحنه گفت:
_حتماً روزه بهشون فشار آورده.
بانو ایرجی گفت:
_اصلاً روزهای در کار نیست که بهش فشار بیاره.
_پس احتمالاً گرما زده شده.
بانو ایرجی بطری آبِ دخترمحی را گرفت و روی صورت بانو شبنم ریخت. بانو شبنم هم پس از لحظاتی چشمانش را باز کرد و کمی آرام گرفت. سپس از حالت درازکِش بلند شد و نشست و خطاب به احف گفت:
_شما چهجوری این همه راه رو اومدید؟ من که مُردَم و زنده شدم تا برسم اینجا.
احف جواب داد:
_اولاً شما به دلیل حمل بارتون سختی کشیدید؛ وگرنه اینجا مسیرش خیلی خوب و همواره. دوماً من خیلی راحت رسیدم اینجا. چون با فِراری اومدم.
بعد از شنیدن اسم فِراری، چشمهای همگی گرد شد که بانو سیاه تیری گفت:
_من با وَنَم نتونستم بیام اینجا. بعد شما چهجوری با فِراری اومدید؟
سپس بانو احد چشمانش را ریز کرد و گفت:
_اینا رو ولش کنید. سوال من اینه که شما اصلاً با کدوم پول فِراری خریدید؟ نکنه استاد واقفی قبل فوتشون، باغی، تشکیلاتی، چیزی به نامِتون کرده. درست نمیگم؟
احف پس از شنیدن نظر اعضا، سرش را به نشانهی تاسف تکان داد و گفت:
_چقدر آدم رو قضاوت میکنید. بابا فِراری من اینه.
احف با دستش سمت راست را نشان داد و گفت:
_فِراری بیا بیرون.
همگی به اطراف نگاه کردند و منتظر بودند که خبری از فِراری نشد. سپس احف انگشتان دو دستش را زیر زبانش بُرد و یک سوت بلند زد که ناگهان یک خر سفید و خوشگل از پشت بوته و سبزهها ظاهر شد و به طرف احف آمد. احف با دیدن خر، با دستش آن را نشان داد و لبخندی زد و گفت:
_معرفی میکنم. دوست با وفا و نانازِ من، فِراری.
همگی با دیدن فِراری دهانشان باز مانده بود که ناگهان بانو شبنم به علی پارسائیان گفت:
_دهنت رو ببند علی جان. این دفعه اگه پشه بپره گلوت، دیگه عزرائیل اَمونِت نمیدهها.
علی پارسائیان دهانش را بست که بانو کمالالدینی گفت:
_ایشون فِراری هستن؟
احف جواب داد:
_بله. ایشون فِراری، مدل نود، بی خط و خَش، مجهز به رینگ نعل و روکش پشم و همچنین صدای عرعر بلبلی که دزدگیریِ واسه خودش.
_که اینطور! مبارکتون باشه.
_ممنون. قابلی نداره.
_سپاس. صاحبش لازم داره.
سپس دخترمحی پرسید:
_شما با این اومدید اینجا؟
احف سرش را به نشانهی تایید تکان داد که بانو رایا دستانش را بالا برد و به آسمان نگاه کرد و گفت:
_خدایا من را از همنشینی با کسانی که زود قضاوت میکنند، نجات بده.
همگی یکصدا "آمین" گفتند که بَبَف خطاب به بانو رایا گفت:
_ببع ببع ببع. بع ببع ببع بع بع بع بع؟
بانو رایا با تعجب به احف گفت:
_چی میگن ایشون؟
احف جواب داد:
_میگه خیلی زحمت کشیدید که تا اینجا اومدید. فقط چرا یه خبر ندادید؟
بانو رایا لبخندی زد و جواب داد:
_واسه چی باید خبر میدادیم عزیزم؟
_بع بع بع بع ببع ببع ببع.
احف ترجمه کرد:
_میگه اگه زودتر خبر میدادید، نهاری، شامی، چیزی براتون درست میکردم.
بانو رایا یک "الهی" گفت و آغوشش را باز کرد و ببف به سمتش رفت که دخترمحی دهانش را نزدیک گوش بانو شبنم کرد و گفت:
_فکر کنم ببف آشپز گوسفنداس. مثل احد خودمون که آشپز باغ اناره.
بانو شبنم لبش را گَزید و یک گاز از کلوچهاش زد که ناگهان کلوچه در گلویش گیر کرد و به سرفه افتاد. دخترمحی چند بار به پشت بانو شبنم زد و سپس چشم غرهای به علی پارسائیان رفت و گفت:
_بفرما. اگه شما آبمیوَش رو به بهانهی فشار خون پایین نمیخوردید، الان شبنمی یه قلوپ ازش میخورد تا نپره گلوش.
علی پارسائیان آب دهانش را قورت داد و گفت:
_عذر میخوام، ولی دست خودم نبود. انشاءالله در اولین فرصت، از مسجد محلمون تَهدیگ خاشخاشی براشون میارم.
چشمان بانو شبنم با شنیدن اسم تَهدیگ خاشخاشی، برقی زد که بانو نوجوان انقلابی گفت:
_جناب احف، این گوسفنده چرا به من گیر داده؟ همش داره دور و بَرَم میپِلِکه.
احف خواست جواب بدهد که دخترمحی گفت:
_حتماً عاشقت شده و میخواد بیاد خواستگاریت.
سپس به دنبال حرفش قهقههای زد که همگی با اخم به او نگاه کردند. پس از ساکت شدن دخترمحی، احف خطاب به بانو نوجوان انقلابی گفت:
_ایشون تازه مرحلهی کودکی رو پشت سر گذاشته و داره وارد مرحلهی نوجوانی میشه. به خاطر همین با شما که بخشی از اسمتون نوجوانه، میخواد دوست بشه.
نوجوان انقلابی با حرص لبانش را گاز گرفت که بانو سرباز فاطمی گفت:
_اون گوسفنده نوجوانه، درست. این گوسفنده دیگه چرا به من چسبیده؟
احف با لبخند جواب داد:
_ایشون هم از سازمان نظام وظیفه اومدن دنبالش و قراره به زودی سرباز بشه. به خاطر همین اومده پیش شما که تجربه کسب کنه.
همگی از اینکه میان یه گله گوسفند آدمنما بودند، داشتند شاخ در میآوردند که استاد مجاهد گفت:
_خب عزیزان، نظرتون چیه همینجا ادامهی مبحث که دیالوگ بود رو شروع کنیم...؟
#پایان_پارت28
#اَشَد
#14000216
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دشت6
١٦ اردیبهشت ۱۴۰۰
شب بیست و چهارم رمضان المبارک
⸤ آوینۍعزیز ⸣
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از سرچشمه نور
یاالله
🟠برگزاری بیست وهشتمین کنفرانس درسرچشمه نور
🔹️تحلیل قالب کتاب جشن حنابندان
🔸️زمان شروع: امشب ساعت ۲۲
منتظرتان هستیم.
https://eitaa.com/joinchat/1614741592C64fca83486
#چرا_می_نویسیم؟
چرا می نویسم؟
یا به بیان بهتر چرا #قصد نوشتن کرده ام؟
بنظرم همه باید بنویسند...
باید دستها را به نوشتن عادت داد همان گونه که چشمها را به خواندن!
و این هردو ریشه در اندیشه دارند و هم موجب بالیدن آنند...
حضرت آقا امروز بر خواندن تکیه دارند و دغدغه و اندوه بی کتابی مان را!
و ای بسا روزی که به فضل خدا، اعظم ملت، این راه را طی نمایند، ایشان بر نگارش و آفرینش هرچه بیشتر و بهترمان بخوانند!
کما اینکه سابقون این مسیر منیر، خوانده شده اند و لبیک گویان، نه فقط کمر به خلق باغهای رنگارنگ واژگان که به غرس نهال های پرثمر و واژه آفرین بسته اند...!
آری باید نوشت...
نوشتن، غوّاصی در دریای واژگان است و نویسنده، غوّاص صیّادی است که روزان و شبان را در اعماق این بحر بیکران غوطه میزند؛
بی خستگی و یا دلزدگی!
لکن آنچه ساحل نشینان از او می بینند، تنها درّ و گوهرهایی است که گاه گاه از دل آب، بیرون شده بر دستان او جلوه گری می کنند...
بی شک نظاره گران، گواراترین لذّت و اوج سعادت او را، کشف و تصاحب این دُرَر باشکوه و رخشان دانسته، بسا که به او رشک می برند!
لیک آنچه از او نمی بینند و نمی دانند، رشک برانگیز و دل انگیز تر است!
که لوءلوء و مرجان را توان به سیم و زر اندوخت و
هنر غوص و صیدش را هرگز نتوان...!
#ادامه_دارد
#000217
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رژه زنان چریک و مسلح #یمن
تصویری از این زنان منتشر نمیکنند و تهش «زیبایی» زنان کوبانی را نمایش میدهند اما؛
تصاویرِ زنان مستحکم #محورمقاوت در یمن است مقابل اسراییل و آمریکا و سعودی. زنانی که چنین اسلحه دست گرفتهاند و در جهاد، شانهبهشانه مردهایشان مقابل استعمار میجنگند.
💬 کاتب
@Radar_enghelab
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
یا قدس
امروز را بنیانگذارِ حکیم و جلیل القدر انقلاب حضرت ماه حضرت امام خمینی روز قدس نامید. پس بایسته است که دغدغه ما باشد. و هست. چگونه نباشد؟
قدسِ امروز پهنه ای به وسعت جهان به مرکزیتِ مسجدالاقصی دارد و دیپلماسی فعالِ جمهوری اسلامی ایران در منطقه غربِ آسیا حاصل دسترنج سپهبدِ شهید و مرد میدان و مردِ دیپلماسی فعال است. و ما نمی توانستیم مثل جاهای دیگر در انفعال باشیم.
و ثمره این فعالیت موج زندگی و حیات ِ میلیونها انسانِ آزادی خواه است. انسانهایی که از دیدِ دیپلماسی منفعل مخفی اند و همیشه مخفی بوده اند. و شاید هیچ گاه اهمیت نداشته اند.
امروز روزِ توست. روز فاتحِ قدس. روزِ سپهبدِ شهیدمان. روز مرد میدانِ عزیزمان. روز کسی که همه مغزهای متفکرِ شیطانی و متعفن را به بازی گرفت و نگذاشت خنجرهای دشمنانِ بشریت به تنِ نحیف زنان و دختران و کودکانِ این سرزمین بیشتر از این فرود آید. همو که ننگِ دیپلماسی منفعل را با حرکت و فعالیت فعال پوشاند. یقینا این قلبهای آتش گرفته هنوز ابعادِ این سرباز جان بر کف را نشناخته اند...
ولی یقین دارم روزی روی بزرگترین بنر اورشلیم نام و تصویر قاسم سلیمانی را نقش می کنیم. خدارو چه دیدی شاید خودم بنرشو طراحی کردم. فقط باید بررسی کنم چاپخونه ارزون و باکیفیت توی اورشلیم کجا پیدا میشه. یه بنر با طول 313 متر و ارتفاع 72 متر. فقط میمونه یک قاب فلزی بزرگ که باید بگیم بچه های آهنارِ باغ انار بیان جوش بدن. واییییی که چقدرکار داریم بعد فتح قدس...😎😎
#قدس
#فتح
#دیپلماسی_فعال
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#شرف
#وجود
#شیر
#ذکاوت
#اخلاص
#راهپیمایینار
#باغ_انار
#انار_استوری
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
✿دٰاستاننِویس✿
بِسم اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیم*
با یاد و نام خداوند قلم دست میگیرم و خواهم نوشت ... الهی که بهترین نویسنده که داستان دنیا را نوشته است یاری ام کند~✿
#دخترمحی
#ستایش_ساداتی
#داستانک_داستان_مونولوگ_دیالوگ_دلنوشته_تمرینهایقلم_معرفیکتاب
https://eitaa.com/Dastan_nevis
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
✿دٰاستاننِویس✿ بِسم اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیم* با یاد و نام خداوند قلم دست میگیرم و خواهم نوشت ...
از نهالهای باغ انار است. حمایتش کنید تا زولوبیای بهشتی نصیبتان شود.
📚 کتاب شناخت دقیق رژیمصهیونیستی منتشر شد
🌍 در آستانه روز جهانی قدس ترجمه فارسی نسخه 2020 کتاب «راهنمای عمومی اسرائیلشناسی» به زیور طبع آراسته شد.
یکی از بهترین منابعی که به شناخت هرچه بیشتر و دقیقتر از رژیمصهیونیستی و ابعاد گوناگون آن کمک میکند، کتاب «دلیل إسرائیل العام» است که تاکنون ویرایشهایی از آن در سالهای 1996، 2004 و 2011 میلادی منتشرشده و جدیدترین ویرایش آن که مربوط به سال 2020 میلادی است.
در آستانه روز جهانی قدس، ترجمه فارسی این ویراست با عنوان «راهنمای عمومی اسرائیلشناسی 2020» به ترجمه دکتر محمدجواد اخوان، به همت اندیشگاه گفتمان و توسط انتشارات دیدمان به بازار نشر رسیده است و تقدیم خوانندگان محترم ایرانی میگردد.
جلد اول این کتاب «پیشینه ایدئولوژیک و تاریخی»، جلد دوم ترجمه این کتاب «نظام حکومتی و حقوقی» و جلد سوم «احزاب سیاسی، جامعه و جمعیت» در رژیمصهیونیستی را بررسی میکند.
جهت تهیه این کتاب میتوانند به نشانی زیر مراجعه کنید:
📡 http://didemanbook.ir/product/multi_volume-israel/
مژده به علاقهمندان نهج البلاغه😍💥
بالاخره کتاب چهل حکمت از امیرالمومنین
به چاپ رسید💥💥
گردآوری شده توسط محمدحسین دری
دوازده ساله👌
به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان و عید فطر
به خرید بالای ده جلد تخفیف داده خواهدشد✅
تا دیر نشده از تخفیف استفاده کنید😍
مناسب برای عیدی دادن
و هدیه دادن در مراکز فرهنگی 🌺
چون تعداد معدوده، لطفا برای سفارش عجله کنید.
جهت سفارش، به آی دی زیر پیام بدید
@farjampoor
https://www.digikala.com/product/dkp-5045885/
سایت دیجی کالا برای خرید آسان 👆👆
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#باغنار #پارت28 همگی به طرف بانو شبنم دویدند. سپس دیدند که وی روی زمین دراز کشیده و چشمانش را بسته
#باغنار
#پارت29
همگی به استاد مجاهد خیره شدند که وی ادامه داد:
_خوف نکنید دوستان. داستان از این قراره که مثلاً من یه موضوع به شماها میدم و شماها، دو به دو باهم راجع به این موضوع، دیالوگ میگید.
همگی سرهایشان را به نشانهی تایید تکان دادند که استاد مجاهد ادامه داد:
_خب موضوع اولمون ازدواجه. به نظرم احف و علی پارسائیان روبهروی هم بایستن و راجع به این موضوع دیالوگ بگن.
علی پارسائیان جلوی احف ایستاد و گفت:
_چه آرزویی داری؟
احف لبخندی زد و جواب داد:
_آرزو دارم که ازدواج کنم.
_به نظرت ازدواج یعنی چی؟
_به نظرم ازدواج یعنی در رادارِ زندگی حرکت کردن. وقتی ازدواج نکنی، ممکنه از رادار خارج بشی و به بیراهه بری. مثل هواپیما که اگه از رادار خارج بشه، احتمال دزدیده شدنش زیاد میشه.
علی پارسائیان لبخندی به زیباییِ تَهدیگ خاشخاشی زد و گفت:
_تو اگه همسر داشته باشی، حاضری براش چه کاری انجام بدی؟
_من حاضرم هرشب دورش بگردم و بگم دوسِش دارم. بهش بگم همه زندگیم تویی و همهی توانم رو برای خوشبختیش میذارم و سعی میکنم همهی آرزوهاش رو برآورده کنم.
علی پارسائیان محو تماشای احف بود که احف ادامه داد:
_حالا نوبت توئه. آرزوت چیه؟
علی پارسائیان که چشمانش برق عجیبی داشت، دستان احف را گرفت و با لبخندی عاشقانه گفت:
_من آرزویی ندارم جز اینکه همسرت بشم.
بعد از گفتن این حرف، دخترمحی با صدای بلندی گفت:
_مبارکه! لی لی لی لی!
و همگی به افتخار پیوند عاشقانهی علی پارسائیان و احف، یک کف مرتب زدند که بانو کمالالدینی آهی کشید و گفت:
_حیف که دیگه دوربین ندارم. وگرنه مسئولیت فیلم عروسیتون رو به عهده میگرفتم.
احف که دید اوضاع خیط است، دستان علی پارسائیان را رها کرد و گفت:
_چی دارید میگید واسه خودتون؟ درسته که گفتن کبوتر با کبوتر، باز با باز؛ ولی دیگه نگفتن که مرد با مرد.
استاد مجاهد حرف احف را تایید کرد و گفت:
_دوستان اصلاً من عذرخواهی میکنم. لطفاً مونولوگ و دیالوگای گرانبهاتون رو واسه خودتون نگه دارید. در ضمن راه طولانیه؛ بیایید تا هوا تاریک نشده برگردیم. باید قبل اذان مغرب به باغ برسیما.
احف که دید خطر از بیخ گوشش گذشته، نفس عمیقی از روی آسودگی کشید و گفت:
_گفتید اذان، یاد غذا افتادم استاد. اگه روزه نبودید، یه آهو شکار میکردم و واسه نهار یه کباب آهوی مشتی بهتون میدادم. حیف! حیف که ماه رمضون دست و بالم رو بسته.
بانو شبنم که با آمدن اسم کباب، لب و لوچهاش آویزان شده بود، به سختی آب دهانش را قورت داد و گفت:
_گفتید کباب، هوس کردم. نمیشه واسه من درست کنید؟
احف جواب داد:
_کباب که نمیشه، ولی...
سپس سرش را خاراند و نگاهی به گوسفندان انداخت و گفت:
_ولی یه نوشیدنی مشتی بهتون میدم.
سپس دست یکی از گوسفندان را گرفت و گفت:
_بیا دلبر. بیا بریم اون پشت.
آن گوسفند که خانومبَبَع زاده بود، به زبان بَبَعی گفت:
_نمیام. اصرار نکن.
_بیا عزیزم. کاریت ندارم که.
خانوم بَبَعزاده هر طور که بود راضی شد و احف یک سطل نیز برداشت و هردو به پشت کوه رفتند. احف مشغول دوشیدن شیر خانوم بَبَعزاده بود که وی گفت:
_تا کِی میخوای شیرَم رو بدوشی؟
احف جواب داد:
_تا وقتی که این سطل پر بشه. مگه نمیبینی مهمون داریم؟!
_چرا از ما گوسفندا سوء استفاده میکنی؟
_سوء استفاده چیه عزیزم؟! من بهتون غذا میدم، باهاتون بازی میکنم، هر روز میبرمتون گردش. بعد حق ندارم از شیرتون استفاده کنم؟
خانوم بَبَعزاده با بغض گفت:
_اونوقت پول این شیرا رو کی میده؟
_من.
_خب کِی میدی؟
_به زودی میدم.
_آره جون خودت. دفعهی قبلی هم همین رو گفتی، ولی ندادی.
_عزیزم پول این شیر و شیر قبلیت رو بنویس به حساب. من همین جا قول میدم که سر برج تسویه کنم.
پس از دوشیدن شیر خانوم بَبَعزاده، احف با سطلی پر از شیر برگشت و آن را به بانو شبنم داد و گفت:
_بفرمایید. اینم شیر تازهی گوسفند ما. بخورید که خیلی مقویه و واسه تو راهیتون هم مفیده. در ضمن یه کَمیش رو هم واسه افطار نگه دارید که بقیه...
بانو شبنم نگذاشت حرف احف تمام بشود و یک نفس، کل شیر سطل را سر کشید و حتی قطرهای هم برای بقیه باقی نگذاشت.
احف که دید همهی نگاهها به سطل خالیِ شیر است، با شرمندگی گفت:
_عذرخواهم. چون گوسفند شیرده ما فقط خانوم بَبَعزادس و سهمیهی شیر امروزشون هم تموم شد، کاری از دست بنده ساخته نیست، جز اینکه بگم شرمندهام.
کسی حرفی نزد که استاد ابراهیمی گفت:
_گوسفند شیرده نداریم، ولی گاو شیرده چرا.
دخترمحی عُق ریزی زد و گفت:
_اَه اَه اَه. کی شیر ترامپ رو میخوره؟
احف با لبخند به استاد ابراهیمی گفت:
_چه عجب استاد! بالاخره آفتاب گرفتنتون تموم شد؟
استاد ابراهیمی "بلهای" گفت و ادامه داد:
_راستی احف، الان که کار هم پیدا کردی. پس دیگه بهونت واسه زن نگرفتن چیه؟
احف چوب چوپانیاش را زیر چانهاش گذاشت و به افق خیره شد. سپس آه عمیقی کشید و گفت...
#پایان_پارت29
#اَشَد
#14000217
﷽
☑️کانال های شخصی بچه های باغ انار:
🖊زهرا صادقی (هیام)
خودنویس(شخصی)🔻
@khoodneviss
شاهزاده و شبگرد🔻
https://eitaa.com/koocheye_khaterat/5177
کانال داستان ها(کوچه احساس) رمان انلاین (در حال نگارش) #خوشهیماه
https://eitaa.com/koocheyEhsas/9584
🖊دانا🔻
@dast_neveshtehaye_dana
🖊 اسرا🔻
@nillofaraneh
🖊 فائزه🔻
@darentazar
🖊رویا🔻
https://eitaa.com/joinchat/1447100490Ce1867b34df
🖊 خاتون🔻
https://eitaa.com/z441355
🖊ریحانه🔻
https://eitaa.com/joinchat/1370816586C926113c5e4
🖊یاصاحب عصر🔻
@marahelroshd
🖊یا علی بن موسی الرضا🔻
https://eitaa.com/joinchat/3633971298C9ea333beef
🖊مقدسی فر🔻
https://eitaa.com/joinchat/1725038616Ca1e5e9495d
🖊شین.الف/رمان ضُحی🔻
https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8
#رمان_تاریکخانہ🔻
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🖊رآيـآ🔻
https://eitaa.com/joinchat/4028629075C2aabecadcf
🖊M🔻
https://eitaa.com/joinchat/1542717537C388a56ae5a
🖊F🔻
https://eitaa.com/joinchat/1481113697C076b42749b
🖊みムsɨცム🔻
https://eitaa.com/joinchat/1677656161Ca819e33a6e
🖊منتظر🔻
https://eitaa.com/joinchat/48365661C6eb5beca46
🖊مــــــــــــــــلَکه👑🌺🔻
@hinartyty
🖊کمالی🔻
@khodegomsgodeman
🖊اریحا🔻
@Eriha_anar
🖊ف_ حاتمے 🔻
https://eitaa.com/joinchat/3103129697C350ec073de
🖊برزگر اصل 🔻
@yasnar51
🖊E. aghababaie:🔻
https://eitaa.com/joinchat/3372023905C6e78f6f78c
🖊گل نرگس🔻
https://eitaa.com/joinchat/3741057121C51732486dd
🖊ف_حاتمی/انا منتظر المهدی/💙♡💙 🔻https://eitaa.com/T_ghalam
🖊آرمینه آرمین/مشق شب🔻
http://eitaa.com/joinchat/3936157712Cd64453ab68
🖊 یوسفی🔻 / 🖊موسوی🔻
https://eitaa.com/joinchat/2290548792C4920f677da
@ekfnjanshar / @dastan313 / @daleee
🖊سـَحـٰابِـےِ آسِــمٰانْ 🔻
https://eitaa.com/sahabieaseman
🖊صداقتی🔻
https://eitaa.com/joinchat/2954166372Cab6baf15f8
🖊حقگو🔻
https://eitaa.com/joinchat/3041198180Cd27eabcf33
🖊 (:
شعر به زیبایی احساس🔻
https://eitaa.com/joinchat/3081044025Cd7c37352da
🖊 س. امیدیان🔻
https://eitaa.com/joinchat/886571083C0d1879b767
🖊 اسماعیل واقفی🔻
@storytools
🖊احد🔻
خط به خط
https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776
🖊سراب.م:
ځٻاٺ قݪݦ 🔻( نقد و بررسی رمان)
@hayateghalam
🖊 حسین ابراهیمی 🔻
@dastannewis
🖊حیدر جهان کهن.🔻
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
🖊سید محمدحسین موسوی🔻
@DastNevis_Talabeh
🖊فائزه کمال الدینی 🔻
https://eitaa.com/joinchat/1173160038C138741022d
🖊فرجام پور🔻 اسرارِ درون
@asraredarun
🖊باران🔻
@sherekodak
🖊بنت الحیدر سلام الله علیها.🔻
@AvayeEeshgh
🖊فخر الزمان🔻
@masteeshgh
🖊اویسِ قرَنِ حُسَیْن🔻
@Harime_313
🖊بانو طلبه 313🔻
@be_vaghte_del313
🖊حبیبی فر🔻 نویسنده شو
@nevisandesho
🖊مهردخت 🔻
@mahrdo
🖊[عابدیــنے.M]🔻
@oshaghol_hosein
🖊خانم گل🔻
دیالوگ، مونولوگ.
http://ghashamshami.blogfa.com/
🖊نون و القلم🔻 قلم درد
@ghalamdard
🖊کارگاه شعر🔻مدرسه ی علمیه ی #ثقلین
@versify
https://eitaa.com/joinchat/3165585446C87efc10302
🖊دخترمحی🔻
@Dastan_nevis
🖊یاسَامِعَ کُلِّ نَجْوى(موسوی)🔻
@ShugheParvaz شوق پرواز
@daastan313 رفیق ناب
🖊رحیمی(زینتا)🔻
کانال فرصت زندگی
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
#شناسنامه_درختان
#کانال
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344