🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_153
خندیدم و الهه به سرعت به طرف سامان رفت. مهدی در حالی که کیف دفش دستش بود آروم آروم به ما نزدیک شد.
منم ذوق زده به طرفش رفتم و گفتم:
_وای آقا مهدی کارتون عالی بود.
مهدی کمی خجالت زده گفت:
-نه اونقدارم تعریفی نیست.
-نه باور کنین راست می گم برای من که دفعه اولم بود خیلی جذاب و عالی بود. از بین همه از دف خیلی خوشم آمد.
-خوشحالم که اینو می شنوم.
الهه در حالی که دست سامان توی دستش بود به طرف ما اومد. رو به سامان هم گفتم:
-تبریک می گم کارتون عالی بود.
سامان لبخند زد و گفت:
-خواهش می کنم ولی اولش داشتم از استرس می مردم. همه چی یادم رفته بود.
مهدی با لبخند سر به زیر به حرف های سامان گوش می داد با شنیدن این حرف سر بلند کرد و گفت:
-پس اگه جای من بودی چی میگی که باید اولین آهنگو شروع می کردم.
سامان کیف سنتورش را زمین گذاشت و گفت:
-صد بار خدا رو شکر کردم که جای تو نیستم.
مامان الهه و سامان هم به ما نزدیک شدن و هر دو به مهدی و سامان تبریک گفتن. بعد مامان الهه گفت:
-دیگه نمی خوای بریم. یا باید باشین ته سالنم جمع کنین؟
سامان خندید و گفت:
-نه دیگه امشب کار تعطیله فردا بچه ها میان دم و دستگاه و جمع می کنن.
تازه یادم افتاده بود که زنگ بزنم به بابا بیاد دنبالم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#یاصاحب_الزمان_عج
ما عاشق بے قرار یاریم همہ
بر درد فراق او دچاریم همہ
از پاے بہ جان او نخواهیم نشسٺ
تا سر بہ قدومش بسپاریم همہ
سلام صبحت بخیرهمه ے دنیاے من
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام مولاے من ، مهدے جان
ما
چشم براهان بیقرار
منتظران بےشکیب
دیرگاهے است که همچون زورقے شکسته اسیر امواج پرتلاطم اندوهیم .
حسرت یک ساحل امن
یک جان پناه آرام
عمرے است که بر دوشِ دل هایمان سنگینے میکند .
و تنها تویے که میتوانے این امواج بلاخیز را فرو بنشانے و زنگار اندوه از قلبهایمان بزدایے . . .
بازآے
بازآے اے تمام امید ...
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[•🌱]•••💓
روزمون رو با سلام به آقا برکت بدیم💚
السلام علیک یا حجة ابن الحسن(عج)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💞
#مهدویتدرقرآن
🔅آیهای از سوره بقره
📖و اِذِابْتَلى اَبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فاتمهن... [بقره/124]
🔅 و (به یاد آورید) هنگامیکه خداوند، ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد.
💢مفضل میگوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم در این آیه، منظور از «کلمات» چیست؟
💢 امام فرمودند : منظور همان کلماتی است که آدم از پروردگارش یادگرفت و توبه کرد؛ آن وقتی که گفت: "خدایا به حق محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین، توبه ام را بپذیر" و توبه اش پذیرفته شد؛ او توّاب و رحیم است.
💢عرض کردم: معنای «فَأتَمَّهُن» چیست؟
امام فرمودند: « یعنی تمام کرد ایشان را تا قائم به عدد #دوازده_امام.»
📚البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص317
کمال الدین، ج2، ص358
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۱۶🌷 ♨️مواظب باشیم قلب امام مهدی علیه السلام نشکند... ❓ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ
🌷مهدی شناسی ۱۷🌷
❓❓ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ علیه السلام ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ؟
❓❓ﺷﺪﻩ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﺑﺪﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﯿﻢ؟
❓❓ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﻣﻬﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ امام ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﻧﮑﻨﺪ،(ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ!) ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ؟
⏪ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﻢ.
❓❓ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﻼ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ؟ﺑﺮﺍﯼ ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ؟
ﺧﯿﺮ!ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﮐﻪ امام ﻣﻬﺪﯼ (ﻋﺞ) ﻭﻻﯾﺖ ﮐﻠﯽ ﺑﻪ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﺩ ﻭ ﻧﺒﺎﺕ ﻭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﮐﺠﺎ ﻭ ﻧﻈﺮ ﺧﺎﺹ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﺠﺎ؟! ﻧﻈﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
◀️ﻣﺎ ﭼﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﭼﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ امام ﻣﻬﺪﯼ (ﻋﺞ) ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻠﺐ ﻧﻈﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
◀️ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ امام ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﻈﺮ ﮐﻨﺪ.ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ،ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻫﺎﯼ ﭼﻬﻞ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ؟
❓❓ﭼﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ؟
◀️ﺍﮔﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ امام ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﮐﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ.ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﭽﺮﺧﺎﻧﺪ.
◀️ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻣﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮﯾﻢ؛ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﯼ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﯿﺾ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ.(زیرا تک بُعدی هستیم و تمام جوانب را در امور در نظر نمی گیریم)ﻓﺮﺩﺍ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﺟﻮ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﻧﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻧﻈﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﻭﯾﻢ،ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ،ﺍﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝✋️عهد بستن با امام زمان چگونه است؟
#وظایف_منتظران
1_258528522.mp3
10.07M
🕋 دعای معراج
🎼🔊 استودیوی دیجیتال👌👌
هدیه به امام و شهدای عزیز
رفتگان مومنین ومومنات از اول
آدم تا آخر خاتم الانبیا
حاجت روا بشید
الهی ذخیره شب اول قبر باشه
از خواننده التماس دعا دارم
تعجیل در فرج آقاجانم صلوات
التماس دعای فرج
┄═🌼💠🌷💠🦋💠
╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮
اللهم عجل لولـــــــیک الفرج
عربستان در آخرالزمان🇸🇦
طبق گزارش روایات اسلامی شیعه و سنی وضعیت عربستان در آخرالزمان به شرح ذیل است.
۱. حکومت آل فلان (آل سعود)
۲. آشکار شدن شاخ شیطان از منطقه نجد عربستان ( مذهب وهابیت)
۳. تضعیف حکومت پس از مرگ ملک عبدالله
۴. دشمنی شدید این کشور با شیعیان
۵. حمله به یمن
۶. مرگ آخرین پادشاه حجاز که مردی ضعیف است۰
۷. اختلاف سه نفر از شاهزاده ها بر سر حکومت و شروع جنگ داخلی
۸. حمله سفیانی به مدینه و قتل عام شیعیان این شهر
۹. درگیری حجاج در مراسم حج و کشتار حاجیان در منی
۱۰ کشته شدن سفیر امام زمان عج در کنار حجرالاسود توسط حکومت عربستان
۱۱. ظهور امام عج از مکه
۱۲. نابودی سپاه سفیانی در صحرای بیدا نزدیک مکه به علت شکافتن زمین
#نشانههای_ظهور 🌱
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_154
سریع گوشیمو در آوردم که الهه گفت:
_تو با کی میری خونه؟
در حالی که شماره بابا رو می گرفتم گفتم:
-زنگ می زنم میان دنبالم.
سامان گفت:
-اگه بخواین می رسومنیمتون.
گوشی رو گذاشتم روی گوشم و گفت:
-ممنون خودشون گفتم تماس بگیرم.
بعد از کلی زنگ خوردن وقتی داشتم نا امید می شدم بابا جواب داد.:
-جانم ترنج؟
-سلام بابا. می تونین بیاین دنبالم؟
-مراسم تمام شده؟؟
-آره بابا.ببین زنگ بزن به ماکان من الان خونه نیستم جایی گیرم نمی تونم همین الان بیام دنبالت.
-وای بابا پس من چکار کنم؟
-خوب می گم زنگ بزن به ماکان.
زیر لب غری زدم و گفتم:
-باشه. کاری ندارین؟
-نه بابا جون فقط رسیدی خونه به من خبر بده.
-باشه خداحافظ
-خدافظ
الهه که متوجه حرفام با بابا شده بود گفت:
-اگه کسی نمی اد دنبالت برسونیمت سامان ماشین داره ها.
نگاهی به الهه کردم و گفتم:
-تو این داداش منو نمی شناسی منتظر بهونه اس به من گیر بده می خواستم بیام بابا حرفی نداشت ولی اون ول کن نبود
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_155
_باشه هر جور راحتی.
شماره ماکان اصلا وصل نمی کرد. یه بار اشغال بود یه بار می گفت در دست رس نیست یه بار زنگ خورد ولی
وسط کار قطع شد.
با حرص گوشی مو قطع کردم.
الهه با تردید گفت:
_چی شد پس؟
با خجالت نگاش کردم و گفتم:
_بابا که نمی تونه بیاد ماکانم جواب نمیده.
_خوب من که همون اول گفتم بیا برسونیمت.
-نه مزاحم نمیشم.
الهه بازومو گرفت و گفت:
_اه بیا بریم دیگه این وقت شب می خوای چکار کنی.
مجبور شدم قبول کنم در حالی که از دست بابا و ماکان به حد نهایت کفری بودم.داشتیم از سالن خارج میشیدم که استاد مهران و دیدم رو به همه تبریک گفت و با دیدن من
گفت:
_به به ترنج خانم من هنوز منتظر خبرتونم. با خونه صحبت کردی؟
ای وای که اصلا همه چیز و فراموش کرده
بودم خواستم بگم نه که روم نشد. انگار هنوز جو زده موسیقی سنتی هم بودم که بی هوا گفتم:
_بله مشکلی نیست میام کلاس.
بعد لبم و گاز گرفتم و به استاد چشم دوختم.
_عالی شد. پس هفته آینده منتظرت هستم.
بعد رو به بقیه خداحافظی کرد و رفت. الهه با خوشحالی گفت:
_خیلی خوبه که میای کلاس. می تونیم بیشتر همو ببینیم.
مهدی جلوی در از همه خداحافظی کرد و رفت ما هم قدم زنان به طرف خیابون رفتیم و سامان با ماشین جلوی ما ترمز کرد.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_156
الهه در جلو رو باز کرد و به مادر شوهرش گفت:
-بفرما جلو بشینین.
-نه دخترم بشین پیش شوهرت.
و در عقب را باز کردو نشست. مامان الهه هم کنارش نشست. الهه به من گفت:
-سوار شو دیگه!
حسابی داشتم خجالت می کشیدم. اینقدر توی
دلم به ماکان فحش داده بودم که حد نداشت.
الهه خودش هم سوار شد و رو به عقب گفت:
-ببخشید پشتم به شماست.
که مادر شوهرش گفت:
-عزیزم راحت باش.
سامان از توی آینه پرسید:
-ترنج خانم کجا برم؟
-واقعا ببخشید امشب خیلی مزاحمتون شدم.
-این حرفا چیه مگه سوار کول ما شدین ماشین می بره دیگه.
با شرمندگی آدرس دادم و سامان حرکت کرد.
خدا رو شکر فاصله نزدیک بود و این خجالت کشیدن من خیلی طول نکشید.حالا داشتم حرص می خوردم که باید به بابا اینا جواب پس بدم که با کی اومدم.
وقتی سامان جلوی خونه توقف کرد با دنیایی خجالت و
تشکر پیاده شدم.الهه هم پیاده شد و گفت:
-زنگ بزن ببین هستن.
-بله دستت درد نکنه کلید دارم.
-باشه تو زنگ بزن. من تا سالم تحویلت ندم نمی رم که.
-باشه چشم.
دستم و روی زنگ گذاشتم بعد از چند ثانیه مهربان جواب
داد:
-کیه؟
-منم مهربان. مامان هست.؟
-بله عزیزم.بگو بیاد دم در.
-چی شده؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#سلام_امام_زمانم❤️
زمیڹ بہار را بہانہ ميڪند،
و زنده ميشود...
و مڹ براے زندگي
تو را بہانہ ميڪنم
و چشمـانم را ڪہ هر صبــح
براے زودتر دیدنت،
بیـدار ميشوند.
سلام بہانہ زندگيام طلوع ڪڹ
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام بر تو
اے مولایے که یک لحظه ما را
فراموش نمےکنے
و دستان مهربانت
همیشه پشت و پناه ماست
من منتظر روے دلارام تو هستم...
گاهے چقدر سخت میشود انتخاب کرد
وقتےسر دو راهے قرار دارے
و باید هر دو را انتخاب کنے
شادےبودنش؛
و غم نداشتنش...
یڪ عمر با همین احساس زندگے ڪرده ام
یڪ عمــر ...
عاشق باشے ودستت از دامان معشقوق کوتاه ؛
فقط دلخوش به بودنش هستے و
دعاگوے سلامتےاش
عاشق باشے و دستت از دامان معشوق کوتاه ؛
غمِ نداشتن اش جاے تمامِ دردهاے دنیا را پُر میکند...
ٖ
سلام حضرتِ باران
سلام بوے بهار
دنیا اسیرِ غم و رنج و
چشم براهِ نجاتِ شماست
چشم براهِ دیدنتان
ٖ
سلام حضرت یاسین
سلام عطرِ نسیم
کاش با ظهورتان
تمام شود این غم و رنج هاے بیشمار
تمامِ شود حسرت نداشتن ها و
بےتو بودنها ...
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝وقت و زمان رو تلف میکنیم در صورتی که اماممان ، امام زمانست
🔴 برای ظهور امام زمان علیهالسلام قدمی بردار!
🌕 آقا امام صادق عليه السّلام فرمودند: «انفاق كن، و يقين بدار كه جاى آن پر خواهد شد؛ و بِدان كه چون كسى در راه طاعت خدا انفاق نكند، گرفتار آن خواهد شد كه در راه معصيت خداى عزّ و جلّ انفاق كند، و كسى كه در پى حاجت دوست خدا گام نسپارد، گرفتار آن خواهد شد كه در پى حاجت دشمن خداوند رهسپار گردد.»
عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ «أَنْفِقْ وَ أَيْقِنْ بِالْخَلَفِ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُنْفِقْ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يُنْفِقَ فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ يَمْشِ فِي حَاجَةِ وَلِيِّ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يَمْشِيَ فِي حَاجَةِ عَدُوِّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
📗من لا يحضرهالفقيه ج ۴، ص ۴۱۲
📗بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۱۳۰
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۱۷🌷 ❓❓ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ علیه السلام ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ؟ ❓❓ﺷﺪﻩ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ
🌷مهدی شناسی ۱۸🌷
◀️ﻣﺎ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ عج الله فرجه ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ .ﭼﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﭼﻪ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ.ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ.
◀️ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﺟﺎﻣﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺪ ﯾﮏ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ،ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺧﺎﻡ ﺑﭽﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺒﺮﯾﻢ.
◀️ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﺘﺎﺑﺪ،ﻧﻪ ﻋﺎﻟِﻢ ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺩﺕ.ﻓﺮﺩﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻫﺎﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﻏﺮﯾﺐ ﺩﺍﺭﺩ،ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،ﻭﻟﯽ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﺳﺖ.
◀️ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ،ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺘﯿﻪ ،ﺑﯽ ﻋﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ ﻣﻬﺪﻭﯾﺖ ﺭﺍ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.ﺭﻓﺎﻩ ﻃﻠﺒﺎﻥ ﺍﺳﺘﮑﺒﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ،ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
◀️ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻬﺬﯾﺐ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ.
❓❓ﺍﻣﺎ ﻣﮕﺮ ﻣﻘﺼﺪ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺳﺖ؟ﻣﻘﺼﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻈﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﯿﻢ.ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﻬﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺟﺎ ﻧﯿﻔﺘﺪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﺎﺗﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ.
◀️ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻬﺬﯾﺐ ﻭ ﺗﺰﮐﯿﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪﻧﺪ،ﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻨﮑﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺷﺪﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺟﻬﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ،ﺍﮔﺮ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺰﮐﯿﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﻨﺪ،ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﺮ ﻧﯿﺴﺖ،ﺑﻠﮑﻪ ﺭﻭﯾﺖ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻊ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺍﺳﺖ،ﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ،ﻣﺴﯿﺮ ﺻﺤﯿﺢ ﺭﺍ ﻃﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_18
AUD-20210407-WA0011.
521.5K
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
#التماس دعا
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_157
_اوف مهربان هیچی بگو بیاد.
_چشم چشم الان می گم.
چند دقیقه بعد مامان دوان دوان اومد. مانتوی بلندی پوشیده بود ولی با این حال پاهای سفیدش تا بالای مچ معلوم بود.شال نیمه سرش بود و مثل همیشه به خودش رسیده بود.
نمی دونم چرا جلوی مامان الهه و سامان از این
قیافه مامان خجالت کشیدم. خیلی احمقانه بود.
تا حالا اصلا این چیزا برام مهم نبود.ولی حالا نمی دونم چه مرگم شده
بود.
مامان نگران پرسید:
_ی شده؟
با دست به الهه اشاره کردم و گفتم:
-زحمت کشیدن منو رسوندن.
مامان روبرگرداندو تازه الهه را دید. الهه با لبخند سلام کرد:
_سلام.
_سلام . ترنج مامان چرا مزاحم ایشون شدی.؟
الهه نگذاشت چیزی بگم
_چه مزاحمتی ترنج جان مهمان ما بودن.
هخلاصه شرمنده.
سامان هم پیاده شد وسلام کرد و سر به زیر انداخت.از
این حرکت سامان بیشتر خجالت کشیدم.
خدا خدا می کردم مامان الهه پیاده نشه. برای اینکه این اتفاق نیافته
گفتم:
_الهه جون دیگه مزاح نمی شم مامان اینا هم خسته زحمت کشیدی. آقا سامان دسستون درد نکنه.
ولی مامان ول کن نبود.
_بفرما تو حالا. اینجوری که خیلی بده.
الهه باز هم لبخند زد و گفت:
_نه دیگه مامان اینا تو ماشینن بریم که تا
اونام شاکی نشدن.مامان کمی خم شد و تازه اونا را توی ماشین دید. دلم می خواست همون لحظه آب بشم. مامان
انگار نه انگار خیلی راحت با دست اشاره کرد:
_حاج خانم بفرمائید.مامان الهه از توی ماشین سر تکان داد و با لبخند تشکر کرد و گفت:
_ممنون دیر وقته.
احساس می کردم فشارم افتاده. اینقدر لبم و گاز گرفته بودم که دهنم مزه خون
میداد. مامان اصلا ظاهر مامان الهه براش مهم نبود.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_158
مامان بالاخره کوتاه اومد.
و رفت تو.آخرین لحظه الهه صدام کرد گفت:
_ترنج کتابایی که قول داده بودم.
و یک پاکت بزرگ داد دستم. شاید ده تایی کتاب توش بود.
_وای دستت درد نکنه کلل یادم رفته بود.
_خواهش فعلا کاری نداری؟
_نه ممنون دستت درد نکنه.
وقتی رفتن با حرص وارد خونه شدم هر کار کردم نتونستم چیزی نگم.
_مامان خودت خجالتت نمیشه این جوری میای دم در.
چشمای مامان گرد شد:
_وا من همیشه همین جورم.
خودمم می دونستم ولی نمی دونم چرا جلوی الهه و خانواده اش خجالت کشیده بودم.
سامان برای خداحافظی هم حتی سرشو بلند نکرده بود.خوب آخه تو خانواده و دوستای ما کسی مثل الهه و خونواده اش نبود که من احساس بدی بم دست بده برای همین این
حس و برای اولین بار تجربه می کردم.
مامان طلبکار گفت:
_چرا با بابات نیامدی؟
پوزخندی زدم و گفتم:
_برای اینکه وقت نداشتن. آقا ماکان خوش غیرتم در دسترس نبودن.
-وا مگه میشه.؟!
_حالا که شده.
بعدم در حالی که شالم و از سرم بر می داشتم گفتم:
_به خدا بخواد اذیت کنه منم اذیت می کنم. بعد نیاید گیر بده به من که چرا با اینا اومدم
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻