eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🌹🖤 نذر امام حسن (ع) و امام حسنی ها 🤦🏻👌🏻 در اواسط قصیده از دو «حسن» و یک «علی» نام بردم که بی ارتباط با این روزها نیست! سمرقند .............. مرا جانی، مرا جان چون سمرقند بگو آه ای مدینه، دیدنت چند!؟ بگیر از من، منم را و بگو که چگونه می شود از خویش دل کند من، آن که شُهره در شهرم به تلخی تو، آنکه در وجودم حل شد ای قند من، آن مغرورِ خامِ از هوا پُر تو، آن پیر طریقت... آن خردمند تو در من یک جوانِ پخته بودی که می داد از قضا، روح مرا پند تو را آیینه ای دیدم پر از آه سفر کردم تو را ای آهِ دربند سفر کردم تو را تا کوچه ای تنگ زدم از آسمان بر خاک، پیوند زمینگیرت شدم وقتی که دیدم زمین خوردی به طرزی ناخوشایند همینکه شعله ها پرواز کردند تو هم آتش گرفتی مثل اسپند تویی آن دلبر شیرین زبانی که پیغمبر تو را می خواند دلبند بگیر ای دستگیر از نوکرت دست مرا پابند کن پابندِ پابند اگر عشقت هنر باشد حسن جان! هنرمندم هنرمندم هنرمند نشان دادی به ما با دست خالی که آدم می شود باشد توانمند تو را دیدم به پرچم های هیئت تو را دیدم به جبهه، روی سربند علی را با حسن ها می شناسند به «تهرانی» و «نصرالله»، سوگند خدا را با علی ها می شناسند به این سید علیِ آبرومند سرم یک توده، ابرِ انتقام است دلم آتشفشانی از دماوند شدم زندانیِ چشمت وگرنه من و غم تا ابد هستیم هم بند کرامت را گرفت از تو، کریمی - که شد خان و بزرگ مردمِ زند نه تنها که مرامت بین لرهاست که یک ایران به عشقت شد حسنوند تو در تقویم شمسی بودی ای ماه غریب و سرد مثل ماه اسفند نصیبت می شود تنهایی و درد برایت نیست وقتی که همانند تو را دشنام دادند و ندادی جواب دشمنت را جز به لبخند غریبی ناسپاست شد ولی رفت سرِ ظهر از سرِ خوان تو خرسند هزاران نقشه در سر پروراندند برای کشتنت بستند ترفند چه کرده با تو زهرِ جَعده مولا!؟ چگونه سر کنم با این فرآیند!؟ دخیل بوسه می بستم به تابوت که از من تیرها سبقت گرفتند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🌷 برای مدینه و امام مجتبی (ع) انگورِ شهادت ........................ ای غریب دو جهان! شب شده... با شب بنشین که دلم لک زده لبخند تو را... ماه ترین! غافل از نور تو بودم همه ی سال اما رو زدم تا به تو...! هر آینه دیدم تسکین ما که بودیم!؟ همان قومِ به حج رفته ی خواب آن خوارج که نبودند شبی توّابین در رکاب حسن از جنگ جمل سیر شدیم با معاویه نشستیم سر سفره ی دین بزنم آه گریزی به در خانه ی وحی آن دری که... شد از آغوش خدا عطرآگین آتش آمد که به غارت ببرد باغی را آتشی سخت که پشت تبری کرد کمین به هوا رفت صدای علی از ضربه ی کین مادر افتاد زمین و پسر افتاد زمین بگذریم از دل این کوچه ی بی رحم، حسن روز تشییع تنت را کمی از دور ببین تیرها زوزه کشان سمت تو می آیند... آه زخم هر تیر شده روی رکاب تو، نگین هر که آمد به بقیع تو کبوتر شد و گفت که فضای حَرمت بود عمیقاً سنگین کاش این جمعه، ظهور پسرت باشد و کاش از حرم طرح جدیدی بزند روح الامین ۱ شاعران از تو بگویند غزل پشتِ غزل بیت بیتش بشود بر سر ایوان، آذین مستِ انگور شهادت شدی و باید که بر ضریحت بزند فرشچیان نقش، چنین: ۲ «رشته ی تاک چنان بر پر و پایم پیچید که جهان، سبز شد و آدمیان، حورالعین» ما گدایان توایم، از همگان دل کندیم دلخوشیم ای پسر فاطمه... تنها به همین العجل! ذکر، مگر هست از این بالاتر؟ ما دعا کرده و او گفت به جامان آمین قم المقدسه .................................................. ۱. نقاش معاصر استاد حسن روح الامین ۲. نقاش معاصر استاد محمود فرشچیان 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🏻🌷 به ساحت غریب مدینه (ع) پُر از دریا ................ آرامشت را در نماز شب، سجاده و محراب فهمیدند امنیت شهر تو را ای نور، نخل و شب مهتاب فهمیدند وا بود درب خانه ات هر روز، فرصت نمی دادی به سائل ها جود و کرم را آن جماعت که، کردند دق الباب فهمیدند! دستت کویری که پر از دریاست؛ آنها که از چشمت گذر کردند معنای بخشش را سرِ سفره، از کاسه و بشقاب فهمیدند دردا که در آن برهه ی حساس، از بین اندکْ جمعِ یارانت هوش سیاسیِ تو را تنها، چندین تن از اصحاب فهمیدند شمشیرها بیدارِ بیدارند، برعکسِ غافل ها که در خوابند آن دسته که حق و حقیقت را، یک شب میان خواب فهمیدند وای از کج اندیشان بی منطق، که انحراف و ظلم و فحشا را تا خرخره وقتی فرو رفتند در باور مرداب، فهمیدند آتش بیار معرکه بودند آنها که مشعل داشتند اما حال تو را در بیت الاحزانت، ای سایه ی بی تاب فهمیدند!؟ امثال مختار و سلیمان ها، بعد از قیام سرخ عاشورا ظلمی که رفته بر شماها را، در قالب توّاب فهمیدند در کوچه های شهر بعد از تو، زن های از گودال جامانده داغی که رفته بر حسینت را، از گریه قصاب فهمیدند شب ها حواست بود ظرفی آب، باشد کنار حضرت ارباب از کربلا چیزی نمی گویم! یک عده گفتم آب، فهمیدند! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤦🏻👌🏻😭 تقدیم به نامه ................ نامه ای دارم عمو از آنکه دارد دوستت نامه ای دارم عمو از آنکه داری دوستش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚❤️ به ساحت (ع) و (ع) دو پسر ................. بودند پس از آن دو پسر، شاه خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه خورشید، است و ، ماهِ شبِ تار ، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی شد اشکِ خُم از غربت و اندوه ، خشک شد ...! با لبِ تاول زده گفت: آه چشمان شما قطب نما بود و دل ما در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه شما بود به یک چیز، ! او در پی آمد و تو در پی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 به پیشگاه (ع) عود ................... در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا