eitaa logo
آفتابگردان‌ها
566 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
به سوی لشکر دشمن ز چله تیر در آمد امیرزاده‌ای از لشکرِ امیر در آمد چنان دوید به سوی سپاهیان جمل که گمان کنند به قصد شکار، شیر در آمد میان معرکه رفت و مورخان همه دیدند که چشم فتنه به دست یلی دلیر در آمد همان لطافت محضی که با گذشتنش از دشت هزار چشمه بهار از دل کویر در آمد همان که - خانه‌اش آباد - سفره‌دار کرم بود گرسنه هر که در آن خانه رفت، سیر در آمد هر آن که دیده حسن را شده‌ست عاشق حُسنش فقیر رفت در آغوش او، اسیر در آمد تمام خون دلی که میان سینه نهان کرد درون تشت سرانجام ناگزیر در آمد نماند راحت از آن طعنه‌ها و بعد شهادت تمام زخم زبان‌ها به شکل تیر در آمد @Aftab_gardan_ha
از ابتدای خلقت انگور، پیدا نشد شراب‌تر از تو پیدا نمی‌کنند خلایق، هرگز شراب ناب‌تر از تو ای شعر! ای بداعت ذاتی! تو خواندنی‌ترین کلماتی در محفل کتاب‌ترین‌ها پیدا نشد کتاب‌تر از تو تو پاسخی و پرسش محضم، هرگز مباد صفحه به صفحه پیدا کنی سوال‌تر از من، پیدا کنم جواب‌تر از تو مانند تو خیال ندیدم، مانند تو زلال ندیدم آری کجاست خواب‌تر از تو؟ آری کجاست آب‌تر از تو؟ گفتند چیستی و کجایی؟ گفتند نیستی، ننمایی گفتیم راستی خودمانیم، داریم آفتاب‌تر ازتو؟ @Aftab_gardan_ha
بدون غم عشق، بودن چه سود؟ مگر می‌شود بود و عاشق نبود؟ کجا می‌خروشید رود این‌چنین اگر شوق دیدار دریا نبود چه در وصل ساحل مگر دیده موج؟ چه رازی‌ست در این فراز و فرود؟ تو آرامی و من سراسر خروش تو دریایی و من به‌ سوی تو رود چه دارد نگاهت که در یک نگاه چنین خواب را از نگاهم ربود؟ جهان بی غم عشق معنا نداشت نمی‌بود اگر عشق، دیگر چه بود؟ @Aftab_gardan_ha
اگر از من بگیری خنده‌های گهگدارم را کجا پنهان کنم اندوه‌های بی‌شمارم را؟ به تاراج آمدی ای عشق و بردی هرچه با من بود مگر اندوه، این ارثیه‌ی ایل و تبارم را دلم تنگ است آن اندازه که گویی تمام عمر به روی سینه با خود برده‌ام سنگ مزارم را مگر از چشم زخم باد پاییزی امان یابم درون سینه پنهان می‌کنم ذوق بهارم را صبوری می‌کنم با بی‌کسی تا شعر می‌آید دوباره می‌برند این واژه‌ها صبر و قرارم را @Aftab_gardan_ha
زمانه خنجر خود را کشیده همچو خلیل زمان لطف تو آمد، خدای اسماعیل! که پشتِ سر صف دشمن که پیش رو دشمن کجاست موسی عمران؟ رسیده‌ایم به نیل دوباره ابرهه آهنگ کعبه کرده ببین! پرنده‌ای بفرست از برای کشتن پیل هبل نشسته دوباره به صدر قبله‌ی ما زمانه گشته به کام قبیله‌ی قابیل کجاست وعده‌ی صدق صحایف پیشین همان خبر که رسید از عتیق و از انجیل؟ بشارتی‌ست سحر از زمان سر زدنت اشارتی‌ست بهار از زمین پس از تبدیل برای شعر بهاران تو حسن تعلیلی بیا مگر که ببارند ابرهای علیل پس از تو آینه‌ها هم سیاه پوشیدند بیا که سال سیه‌جامگان شود تحویل تکامل است اگر راز آفرینش خلق جهان بدون حضورت نمی‌شود تکمیل تو می‌رسی که دوباره امیر عدل، علی ذغال تفته بگیرد کنار دست عقیل تو ترجمان اساطیری ای حقیقت محض! که بهر فتح زمان از گذشته گشته گسیل امید معجزه دارد در این هزاره دلم به دامن تو اگر عاجزانه بسته دخیل @Aftab_gardan_ha
از بی درختی من پریشان‌خاطرم یا برگ؟ ما نیز افتادیم از چشمت... نه تنها برگ هرآنچه در خشکی و در دریاست دلتنگت... خشک و تر عالم به پایت سوخت حتی برگ «برگی نمی‌افتد مگر از حالش آگاهیم»* پاییز ما جامانده‌ها تفسیر شد با برگ من را ببر تا جاده‌های اربعین ای باد جایی که خش خش می‌کند در زیر پاها برگ در قتلگاه سرخ پاییزی عزا برپاست زنجیرزن‌ها صف به صف افتاده هرجا برگ باید به جای کوله‌پشتی چتر بردارم باران چهل روز است می‌بارد... و اما برگ... * و ما تسقط من ورقه الا یعلمها (انعام - ۵۹) @Aftab_gardan_ha
📝 فراخوان «مويه‌های عاشقانه»، دلنوشته‌های عاشورايی»؛ ويژه استادان، دانشجويان و طلّاب حوزه‌های علميّه. 📖 آثار پس از بررسی و تایید نهایی در دبيرخانه ‌مشترک، متشكل از نمايندگان مركز آموزش زبان و دانشكده‌ های معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، الهیات، معارف اسلامی و ارشاد، مركز مديريت حوزه علمیه استان تهران، شهرستان ادب و صدای دانشجو در دو قالب كتاب الکترونیکی و چاپی منتشر خواهد شد. ⏳ مهلت ارسال آثار: اربعین حسینی 🖇 کسب اطلاعات بیشتر و ارسال آثار : ✏️ moyehhayeasheghane@gmail.com در نرم‌افزار بله: ✅ @labbaik_hussain 🆔 @Student_voice @Aftab_gardan_ha
می‌جوشم و در من خروشی نیست گوشم به پیغام سروشی نیست عالم همه جاده‌ست؛ پایم کو؟ یک آسمان بار است و دوشی نیست صد مثنوی حرفم ولی افسوس اندازه‌ی یک بیت گوشی نیست پرهیز داری می فراوان است وقتی که می‌خواهی بنوشی نیست گفتم به نقد جان خریدارم گفتند خوشحالی فروشی نیست با هیچ‌ کس از خود نگو ای دل وقتی رفیق عیب‌پوشی نیست @Aftab_gardan_ha
قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است نگاهت نم گرفته لحظه‌ی دیدار نزدیک است نه دیگر کربلا آن شوره‌زار خشک و بی گُل نیست قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است تمام راه زیر سایه‌ی گرم علم بودی تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است کسی می‌خواندت انگار، این صوت زمینی نیست صدا از دور می‌آید ولی بسیار نزدیک است غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است قدم بعدِ قدم، پشت قدم‌های تو می آییم پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است @Aftab_gardan_ha
این غلغله از کجا چنین می‌جوشد؟ از دور نگاه کن، زمین می‌جوشد با خاک عراق، جز فرات و دجله رودی دگر است، اربعین می‌جوشد @Aftab_gardan_ha
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست نگاه کن که خروج امام بعد مناست نگاه کن که چگونه به صحنه می‌آییم اگرچه باز به پای برهنه می‌آییم برهنه‌پایی ما انقلاب ساده‌ی ماست که زخم، همسفر پابه‌پای جاده‌ی ماست مسافرانِ سحرخیزِ جاده‌ایم هنوز به رغم حادثه‌ها ایستاده‌ایم هنوز   بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند بگو که خیر ندارد که استخاره کند   بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند بگو که وقت ندارد که انتخاب کند چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد مجازِ روشنِ هر بی‌حقیقتی باشد بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان که خسته‌ایم از این فقه‌های استحسان چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت صدا شوید دمی، زنده‌های در تابوت! صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟! چقدر صورتک خنده‌های پوشالی   سلاح گریه ندارید پس خراب شوید کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید   «بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است» میان راه تو با راه اربعین فرق است پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانی‌ست ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانی‌ست میان قول و عمل‌ها بهانه می‌بینیم و دستخطّ تو را کوفیانه می‌بینیم    دم از مصالحه در مجلس یزید زدی  برای وعده‌ی گندم، دم از امید زدی بس است، توبه کنید آن‌چنان که حر باشید برای پاک شدن متصل به کر باشید   به‌ پا شوید که از دستتان زمان رفته اگر که دیر بجنبید کاروان رفته و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست نگاه کن که خروج امام بعد مناست   نگاه کن که چگونه به صحنه می‌آییم اگرچه باز به پای برهنه می‌آییم دوباره در سر ما شور عشق افتاده حبیب‌های غریبیم در دل جاده بدون واهمه افتاده‌ایم در این راه هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله @Aftab_gardan_ha
نه از جرم و عقاب خود می‌ترسم نه از کمی ثواب خود می‌ترسم بیش از همه‌ی عذاب‌هایم در قبر از چهره‌ی بی‌نقاب خود می‌ترسم @Aftab_gardan_ha