فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جلسه ای خانوادگی و عشیره ای بدون حضور هیچ مسئولی در خانه ی یکی از متوفیان حادثه متروپل آبادان:*
⚠️ این رو تاجای ممکن باید پخش کنیم تا واقعا از داشتههایمان دلسرد نشیم
بیداری
#متروپل
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
اومدُم بِگُم غُلام نِمیخِی
یا که اصلا غلام سیاه...💔
امام رضا جانم
امام رضای دلم
بسیار زیبا التماس دعا 🙏🙏
#صابرخراسانی
#میلاد_امام_رضا_علیه_السلام
#هیئت_مجازی
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت | #ثامن_22
◀️ ایمان را چگونه به عمل صالح متصل کنیم؟
📎@ahlolbasar
🔻اتصال ایمان به عمل صالح، یکی از توصیههای رهبری در سالگرد رحلت حضرت امام(ره) بود. شاید یکی از مهمترین کارکردهای کتاب«طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» همین جمله باشد. کتاب در همان فصل آغاز این مساله را مطرح میکند که چرا ایمان مردم جریان پیدا نمیکند؟
🔹خود را در خفقان و استیلای یک نظام قدرتمند متکی به همه قدرتهای برتر دنیای آن روز تصور کنید.. کسی میگوید بیایید پای کار، هزار و یک مانع برای آمدن هست. اول آنکه فکر میکنیم نتیجه نخواهیم گرفت، او باید ساز و کار نتیجه گرفتن را تقریر کند و توضیح دهد چرا اگر با این شرایط حرکت کنید، نتیجه میگیرید.
یکی ممکن است بگوید صرف ایمان کافی است. اشک بر امام حسین(ع) کافی است. خلوت قلبی با مبدا هستی کافی است.. این نوع معنویت را او #معنویت_شیطانی مینامد و تصویر مقدس مال شدهاش را خراب میکند.
🔹ممکن است کسی به چند کار کوچک دلش را خوش کند.. او یک هویت حداکثری و همت بلند را تصویر میکند. و توضیح میدهد چطور این رضایت به کارهای کوچک، #ضد_ایمان_توحیدی است. ممکن است به دلیل #جهلاتشان، آدمها کم بیاورند.. او هم نقش علم را میگوید، هم در سرفصلهای مختلف کتاب، چگونگی جریان یافتن عقایدی مثل توحید و نبوت و ولایت را تا عمل ترسیم میکند. کتاب از همه این جهات فوقالعاده است و در این متن توصیفش نمیگنجد.
🔹اما به جز این جریان اندیشهای زنده و زنده کننده، یک نکته دیگر نیز در جریان دادن ایمان به عمل صالح وجود دارد و آن نکته را او در همین کتاب در بحث «بعثت» و نبوت شرح میدهد و سالها بعد در تقریر سبک کار خمینی کبیر تطبیق هم میدهد و آن «سبک بعثت» است در گفتمان سازی و جریان دادن عقیده به عمل، به جای «سبک دعوت» صرف.
🔹او میگوید خود، وسط میدان بیایید و جلو بیفتید و بعد تبیین کنید. میگوید این روش پیامبران، انسانها را به #عمل میکشد و مبعوث میکند. بعدها سردار شهید قدس توضیح داد که این الگوی فرماندهی از جنس«بیا» است و نه «برو». امروز نیاز به چنین جهاد تبیینی داریم.
🔹تبیینی از جنس ثقلین. کسانی که به ثقلین متصل میشوند، هم کتاب بعثت را جریان میدهند در امت و هم انسانهای مبعوث جلودار را در جانشان به اندازه ظرف وجودشان محقق میکنند و به این ترتیب گنج بینهایتی به نام ایمان، مردم را تبدیل به یک قدرت طوفانی و دشمنشکن و جامعهساز خواهد کرد.
✍ علی مهدیان
🎋〰🍃
@Alachiigh
♦️خانم مهناز افشار!
▪️شمایی که هم صدا با تجزیه طلبان، گردنبند ایرانِ بدون خوزستان رو گردنتون میندازید، غلط می کنید که راجع خوزستان و آبادن که جان ایران اند، اظهار نظر می کنید!
▪️جدی از تناقض نمی میرید؟!
✍️محمد نصوحی
بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
♥️ عــــــــاشقانہ_دومدافع♥️ 📚 #قسمت_بیست_ششم _چشمامو بستم و نیت کردم و یہ فال برداشتم سجادے هم ب
❤️ عاشقـــانه_دو_مدافـــع❤️
#قسمت_بیست_هفتم
_گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم...
اردلاݧ گفت؟!
آره دیگہ مگہ مریض نیستے؟!
دستمو گذاشتم جلوے دهنم و چند تا سرفہ اے نمایشی کردم.
دستم و گذاشتم رو سرمو گفتم چراااااا یکم ناخوش احوالم ...
آره معلومہ اسماء رنگتم پریده هااا چیکار میکنے با خودت
_هیچے بابا یکم کاراے دانشگاه و اینجور چیزا زیاد شده بخاطر هموݧ _آها.
خوب دیگہ چہ خبر؟درس و دانشگاه خوب پیش میره؟
آره عزیزم.
درس و دانشگاه تو چے؟
اره خدا روشکر
خوب زهرا بشیـݧ اینجا برم دوتا چایے بیارم
نمیخواد اسماء زحمت نکش اومدم خودتو ببینم
بابا چہ زحمتے دو دیقہ اے اومدم....
_گوشیمو از رو تخت برداشتم و رفتم آشپز خونہ
ماماݧ داشت میرفت بیروݧ
سلام ماماݧ
سلام دختر تو میاے نباید بیاے سلامے چیزے ب کنے؟
ببخشید ماماݧ سرم درد میکرد
چرا چیزے شده؟
حالا تو میخواے برے بیروݧ برو.
آره دارم با خانماے همسایہ میرم خرید واسہ زهرا میوه اینا ببر
چشم ماماݧ
_سریع شماره ے اردلاݧ و گرفتم
الو اردلان؟کجایے تو؟؟؟
واسہ چے الکے بہ زهرا گفتے مـݧ مریضم؟؟؟
سلام علیکم چہ خبرتہ خواهر جان نفس بگیر
آخہ ایـݧ مسخره بازیا چیہ در میارے اردلاݧ
إ چہ مسخره بازے گفتم شاید دلت براے دوستت تنگ شده
_نخیر شما نگراݧ چیز دیگہ اے هستے.
ببیـݧ اردلاݧ مـݧ کارے نمیتونم بکنم گفتہ باشم،ماماݧ باید با مادرش حرف بزنہ بعد
إ اسماء حالا تو آمارشو بگیر خواستگار اینا نداشتہ باشہ
خیلہ خب فقط تو بیا خونہ بہ حسابت میرسم. خدافظ
_چاے و ریختم و میوه وپیش دستے رو آماده کردم و زهرا رو صدا کردم.
زهراااااا؟!
بیا حال.کسے نیست خونہ
بہ بہ اسماء خانم چہ چایے خوش رنگے دیگہ وقتشہ هاااا
خندیدم و گفتم آره دیگہ ...برو بشیـݧ رو مبل الاݧ میارم
چادرتم در بیار کسے نیست
باشہ
_خوب.چہ خبر زهرا؟
سلامتے
چقدر،از درست مونده
یہ ترم دیگہ لیسانسمو میگیرم
_إ بسلامتے ایشالا ، نمیخواے ازدواج کنے؟
دیر میشہ هاااا.میمونے خونتوݧ دیگہ از دست مام کارے بر نمیاد
چرا دیگہ بخاطر تو از امروز بهش فکر میکنم
إ زهراااا مسخره بازے در نیار جدے نمیخواے ازدواج کنے!؟
چرا خوب،ولے هنوز موردے کہ میخوام نیومده
مگہ تو چے میخواے؟
خوب اسماء جا،براے مـݧ اعتقادات طرف مقابلم خیلے مهمہ،تو خوانواده ما ،فقط ماییم کہ مذهبے و مقیدیم خواستگاراے منم اکثرا زیاد پایپند ایـݧ اصول نیستند،سر همیـݧ قضیہ هم ما با خالمینا قطع رابطہ کردیم _ إ چرا؟
خالم خیلے دوست داشت مـݧ عروسش بشم ولے خوب مـݧ پسر خالم اصلا بهم نمیخوریم.
آهاݧ خب یادمہ چندتا خواستگار مذهبے هم داشتے از همیـݧ مسجد خودمون...
اره ولے خوب اوناهم همچیـݧ خوب نبودݧ
واااا زهرا سخت گیریا بعد ماماݧ بہ مـݧ میگہ.
حتما منتظرے از ایـݧ برادرانے کہ شبیہ شهیداݧ زنده اند بیاݧ خواستگاریت
_با دست زد پشتمو گفت.اسماء قسمت هر چے باشہ هموݧ میشہ،اگہ یہ نفر واقا قسمت آدم باشہ همہ چے خود بخود پیش میره باور کـݧ مـݧ سختگیر نیستم.
نمیدونم چرا یاد سجادے افتادم
و گفتم آهان بلہ استفاده بردیم از صحبت هاتوݧ زهرا خانوم..
_خوب دیگہ مـݧ پاشم برم کلے کار دارم
إ کجا بودے حالا بموݧ واسہ شام.
ن دیگہ قربانت ،باید برم کار دارم
باشہ پس سلام برسوݧ بہ مامانتینا
چشم.حتما
تو هم بیا پیش ما خدافظ
چشم حتما خدافظ
_اوووووف خدا بگم چیکارت نکنہ اردلاݧ
رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت و از خستگے خوابم برد
با تکوݧ هاے اردلاݧ بیدار شدم .
_بیدار شو تنبل خانم ساعت ۱۰پاشو شام حاضره
پتورو کشیدم رو سرمو گفتم .شام نمیخورم
پتو رو از روم کشیدو گفت خب نخور پاشو ببینم چیشد آمارشو گرفتے؟
خندیدم و گفتم اهاݧ پس واسہ امار اومدے
خواستم یکم اذیتش کنم
خیلے جدے بلند شدم و دستم و گذاشتم رو شونہ ے اردلاݧ و گفتم:
خیلے دوسش داری؟؟؟
با یہ حالت مظلومانہ اے گفت :اووهووم
سرمو انداختم پاییـݧ و با ناراحتے گفتم
متاسفم اردلاݧ .
یکے دیگرو دوست داره.باید فراموشش کنے...
_دستمو از رو شونش برداشت و آهے کشیدو گفت بیا شام حاضره واز اتاق رفت بیروݧ
سر سفره ے شام اردلاݧ همش باغذاش بازے میکرد
ماماݧ نگراݧ پرسید .اردلاݧ چیزے شده؟؟؟غذارو دوست ندارے؟
_ماماݧ جاݧ اشتها ندارم
إ تو کہ گشنت بود تا الاݧ
دلم براش سوخت بادست بهش اشاره دادم و بهش گفتم شوخے کردم
چشماشو گرد کرد و انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تحدید تکوݧ دادو گفت بہ حسابت میرسم.
وشروع کرد بہ تند تند غذا خوردݧ ...
اوݧ شب با ماماݧ صحبت کردم
ماماݧ وقتے فهمید میخواست از خوشحالے بال دربیاره و قرار شد فردا با مادر زهرا صحبت کنہ
انقد خوشحال بود کہ یادش رفت بپرسہ کہ امروز چیشد؟با سجادے کجا رفتم؟؟؟چیگفتیم؟
هییییییی ....
_چقد سختہ تصمیم گیرے.کاش یکے کمکم میکرد یکے امیدوارم میکرد بہ آینده...
بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ با خودم بالاخره جواب سجادے رو دادم ..,
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
❌ شیرموز، بدترین ترکیب ِ به اصطلاح مقوی ! 👇
🔸وقتی شیر با میوههای پرقند یا اسیدی ترکیب شود، شیر دلمه شده و موجب فساد شیر و ایجاد خلطی بسیار بسیار غلیظ در معده میشود. چون مدت هضم فرآوردههای شیر و میوهجات کاملا با هم متفاوت هست در روند هضم اختلال ایجاد خواهد شد.
🔸 به دلیل فیبر غذایی موجود در لبنیات، ترکیب میوه و شیر مانع از جذب مواد معدنی به بدن شده و با مصرف این ترکیب نه از خواص موز نه از خواص شیر هیچکدام جذب بدن نخواهد شد.
🔸 بهترین مکمل برای شیر، عسل طبیعی یا خرما هست.
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۲۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ای ملایک کبوتر حرمت
چشم آدم به گندم کرمت
نه خراسان فقط،که ملک خداست
عالمی زیر سایه علمت✨
•°💐میلاد امام رضا علیه السلام مبارک و پر برکت ...
⭐️ مولودی میلاد امام مهربانی..
..به لهجه ی آبودانی
بسیییار زیبای و دلنشین 👌👌
💐🙏پیشنهاد میکنم ببینید
#حسین_طاهری
#هیئت_مجازی
#میلاد_امام_رضا_علیه_السلام
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جوابیه عالی ابوذر روحی به بهمن بابازاده خبرنگار اصلاح طلب در مورد کپی بودن آهنگ سلام فرمانده
بیداری
#سلام_فرمانده
🎋〰🍃
@Alachiigh
♨️دلیل حادثه متروپل و قطار مشهد بیبندوباری است!!!
📍پامبریهای نفهم و معلول؛
یا همسویی داخلی و خارجی؟
📍علاقه عجیب برخی رسانهها به #تقطیع خطبههای امامجمعهمشهد
✍آیتالله علمالهدی ۲۰خرداد:
"اخیرا چند حادثه داشتیم که طبیعی نبوده و خطای انسانی باعث این فاجعهها شده است...باید با مسببان این حوادث برخورد شود تا عبرتی برای دیگران باشد تا دیگر شاهد بروز چنین حوادث در کشور نباشیم...جنبههایی از ولنگاری و بیبند و باری در #مسئولیتپذیریها که منجر به حوادث میشود خطرناک است"
تحلیل سیاسی
#آیت_الله_علم_الهدی
🎋〰🍃
@Alachiigh
❌این چند تا بچه که فضای مجازی رو به گند کشیدن قطعا چند روز اخیر زیاد دیدید
🔴همین طور که میبنید یه فیلم برداری معمولی ندارن با بهترین دوربین ها و تدوین کثافتکاریهاشون رو توی ایسنتاگرام پخش می کنن
❌عجیب تر این که از اصلاحطلب بگیرید تا فمنیستهای درپیت همهشون خفه شدن یادمون نمیره که همین جماعت چند سال پیش در برابر ازدواج دو جوان چطوری بهشون بی رحمانه حمله کردن
بیداری
#اینستاگرام
#ولنگاری_مجازی
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 من شاهد عینی هستم!
🔻افشای مکاتبهٔ جمهوری اسلامی ایران با فیسبوک، توییتر و گوگل توسط استاد روحالله #مومن_نسب
🔺 زیرساختهامون رو در اختیارشون قرار دادیم، کاپیتولاسیون مجازی براشون راه انداختیم! بهشون پول و اطلاعاتمون هم میدیم، اونوقت اونا با پررویی میگن «ما ایران رو به رسمیت نمیشناسیم»!
#صیانت_از_استقلال
بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤️ عاشقـــانه_دو_مدافـــع❤️ #قسمت_بیست_هفتم _گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم... اردلاݧ گفت؟!
❤️عاشقانه_ دو_ مدافع❤️
#قسمت_بیست_هشتم
_بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ باخودم بالاخره جواب سجادے رو دادم
با مریم داشتیم وارد دانشگاه میشدیم کہ سجادے و محسنے و دیدیم
تا ما رو دیدݧ وایسادن و همونطورے کہ بہ زمیـݧ نگاه میکردند سلام دادݧ
مریم کہ ایـݧ رفتار براش غیر عادے بود با تعجب داشت بهشوݧ نگاه میکرد
خندم گرفت و در،گوشش گفتم:
_اونطورے نگا نکـݧ الاݧ فک میکنن خلے ها
جواب سلامشونو دادیم
داشتند وارد دانشگاه میشدند کہ صداش کردم
آقاے سجادے؟!
با تعجب برگشت سمتم و گفت بله؟بامنید؟
بلہ باشمام اگہ میشہ چند لحظہ صبر کنید .یہ عرض کوچیک داشتم خدمتتوݧ
_بلہ بلہ حتما
بعد هم بہ محسنے اشاره کرد کہ تو برو تو
مریم هم همراه محسنے رفت داخل
خوب بفرمایید در خدمتم خانم محمدے
راستش آقاے سجادے مـݧ فکرامو کردم
خیلے سخت بود تصمیم گیرے اما خوب نمیتونستم شما رو منتظر نگہ دارم
_سجادے کہ از استرس همینطور با سوویچ ماشیـݧ بازے میکرد پرید وسط حرفمو گفت:
خانم محمدے اگہ بعد از یک هفتہ فکر کردݧ جوابتوݧ منفیہ خواهش میکنم بیشتر فکر کنید
مـݧ تا هر زمانے کہ بگید صبر میکنم
_خندیدم و گفتم:مطمعنید صبر میکنید؟شما همیـݧ الاݧ هم صبر نکردید مـݧ حرفمو کامل بزنم
معذرت میخوام خانم محمدے
در هر صورت مـݧ مخالفتے ندارم
سرشو آورد بالا و با هیجاݧ گفت جدے میگید خانم محمدے؟
بلہ کاملا
_پس اجازه هست ما دوباره خدمت برسیم با خوانواده؟
اینو دیگہ باید از خانوادم بپرسید با اجازتوݧ
وارد کلاس شدم و رفتم پیش مریم نشستم اما سجادے نیومد
مریم زد بہ شونم و گفت:
إ اسماء سجادے کو پس
نمیدونم والا پشت سرم بود
چے بهش گفتے مگہ؟!
هیچے جواب خواستگاریشو دادم.
_حتما جواب منفے دادے بہ جووݧ مردم رفتہ یہ بلایے سر خودش بیاره
بازوشو فشار دادم و با خنده گفتم نخیر اتفاقا برعکس
إ خرشدے بالاخره؟!پس فکر کنم ذوق مرگ شده.اسماء شیرینے یادت نره ها
باشہ بابا کشتے تو منو بعدشم هنوز خبرے نیست کہ
_وارد خونہ شدم کہ ماماݧ صدام کرد
اسماااااء؟
سلام جانم؟
بیا کارت دارم
باشہ ماماݧ بزار لباسامو...
نذاشت حرفم تموم بشہ
_همیـݧ الاݧ بیا..
بلہ ماماݧ
مادر سجادے زنگ زده بود.تو ازجوابے کہ بہ سجادے دادے مطمعنے؟
مگہ براے شما مهمہ مامان؟
چپ چپ نگاهم کرد و گفت ایـݧ حرفت یعنے چے؟
_خب راست میگم دیگہ ماماݧ همش فکرت پیش اردلانہ تو ایـݧ یہ هفتہ ۴ بار رفتے با مادر زهرا حرف زدے تا بالاخره راضیشوݧ کنے اما یہ بار از مـݧ پرسیدے میخواے چیکار کنے نظرت چیہ؟
_اسماء مـݧ منتظر بودم خودت بیاے باهام حرف بزنے و ازم کمک بخواے ترسیدم اگہ چیزے بگم مثل دفعہ ے قبل...
حرفشو قطع کردم و گفتم ماماݧ خواهش میکنم از گذشتہ چیزے نگو
_باشہ دخترم.مگہ میشہ تو برام مهم نباشے؟
مگہ میشہ حالا کہ قراره مهم تریـݧ تصمیم زندگیتو بگیرے بہ فکرت نباشم بعدشم تو عاقل تر از ایـݧ حرفایے مطمعـݧ بودم تصمیم درستے میگیرے
_باشہ ماماݧ مـݧ خستم میرم بخوابم
وایسااا.مـݧ بهشوݧ گفتم با پدرت حرف میزنم بعد بهشوݧ خبر میدم الاݧ هم بابا و اردلاݧ رفتـݧ واسہ تحقیق
تو دلم گفتم چہ عجب و رفتم تو اتاقم
_اردلاݧ و بابا تحقیق هاشونو کرده بودند و راضے بودن و قرار شده بود سجادے خانوادش آخر هفتہ بیاݧ براے گذاشتـݧ قرار مدار عقد.
یک شب قبل از بلہ بروݧ اردلاݧ اومد تو اتاقمو گفت
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
هدایت شده از آلاچیق 🏡
⭐️درمقابل سختیها
همچون جزیره اى باش
که دریا هم با تمام
عظمت وقدرت،
نمى تواند سر او را زیر آب کند.⭐️
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۲۸ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
🌹شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
🙏مامان دعا کن شهید بشوم
همیشه از پدر ومخصوصا مادرش می خواست که برای شهید شدنش دعا کنند حتی زمانی که در دانشگاه بود برای مادر پیامک می فرستاد که مامان یادت نره دعا کنی شهید شوم ...
حتی تا زمان شهادتش در سوریه مسئولان دانشگاه هم خبر نداشتند که چرا در کلاس ها شرکت نمی کند و به مسئولان گفته بود به دلیل بیماری نمی تواند به دانشگاه برود.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 واکنش حسن رحیم پور ازغدی به توهیم به امام رضا علیه السلام:
◾️خفاشها با نور مشکل دارند،یک کسانی شهوت دیده شدن دارند،حتما بایدجلوی اینها ایستاد،اغلب اینها نمی دانند با چی دشمن هستند!
◾️یکی از اینها گفته بود من اگر بدانم فالوور و ببیننده پیدا می کنم حاضرم شلوارم رو روی سرم بکشم
◾️با چنین جانوارنی رو به رو هستیم که قداست زدایی از امر مقدس می کنند برای اینکه قداست تراشی کنند برای نامقدس ها
بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔥شرم نکنندههای میلیاردی❗
🔻بسیاری در کشورهایی مثل لبنان، عراق، افغانستان، مایل به نصب #ایتا هستند اما اپراتورها برای ارسال پیامک فعالسازی کمک نمی کنند!
🔻اما همین #اپراتورها فقط روزانه میلیاردها تومان بابت پیامک فعال سازی تلگرام فیلتر شده به جیب میزنند!
🔻اما سهامداران اصلی و وزارت ارتباطات شرم نمی کنند!
✍حمیدرضا ابراهیمی
گامی نو
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝#یادداشت_کوتاه | #سوپرانقلابیها از درک صحیح آرمانهای انقلاب، عاجزند
🍃🌹🍃
🔻برخی رفتارها و اقدامات رسانهای که در ماههای گذشته رخ داد منجر به تذکر مقام معظم رهبری نسبت به رویکرد سوپرانقلابیها شد.
🔹 منتقدان یا زاویهداران با رهبر انقلاب یا کسانی هستند که تسلیم واقعیتها شده و دغدغهای نسبتبه آرمانها، اصول و اهداف انقلاب اسلامی ندارند یا «سوپرانقلابی» هایی هستند که صرفا بهدنبال آرمانها و اصول انقلاباند بدون اینکه واقعیتها و مقدورات را بسنجند و محاسبه کنند؛ البته در میان گروه اول، یعنی تسلیمشدگان در برابر واقعیتها هستند کسانی که از مشاهده واقعیتها نیز عاجزند و تنزل کرده و در برابر «واقعنمایی»ها خاضع شدهاند! چنانچه در میان گروه دوم نیز هستند افرادی که در تقدم و تأخر آرمانها و تشخیص اولویت یا حتی درک صحیح از آرمانهای انقلاب، عاجزند.
🔺 آنچه این انقلاب را به سرمنزل مقصود میرساند «واقعبینی» توأم با «آرمانگرایی» است، عقلانیت انقلابی، نقطه بهینهای بین واقعبینی و آرمانگرایی است و هر جریان یا فردی که نتواند این نقطه را بیابد و از آن فاصله بگیرد، به همان میزان از عقلانیت انقلابی فاصله گرفته و دور شده است.
✍مهدی فضائلی
#همه_خادم_الرضاییم | #روشنگری | #ثامن
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤️عاشقانه_ دو_ مدافع❤️ #قسمت_بیست_هشتم _بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ باخودم بالاخره جواب سجادے رو د
💞 #عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞
📚 #قسمت_بیست_نهم
_اردلان اومد تو اتاقمو گفت...
اسماء پاشو بریم بیروݧ
با بی حوصلگے گفتم کار دارم نمیتونم بیام
روسریمو بازور سرم کرد و چادرمم گرفت دستش و با زور هلم داد بیروݧ
_صداشو کلفت کردو گفت وقتے داداش بزرگترت یہ چیزے میگہ باید بگے چشم
با دادو بیداد هام نتونستم جلوشو بگیرم
خوب حداقل وایسا آماده شم
باشہ تو ماشیـݧ منتظرم زودباش
_سرمو تکیہ داده بودم بہ پنجره و با چشم ماشیـݧ هایے رو کہ با سرعت ازموݧ رد میشدݧ و دنبال میکردم
با صداے اردلاݧ بہ خودم اومدم.
اسماء تو چتہ؟مثلا فردا بلہ برونتہ باید خوشحال باشے.چرا انقد پکرے؟
_نکنہ از تصمیمت پشیمونے؟هنوز دیر نشده ها؟
آهے کشیدم و گفتم.چیزے نیست
نمیخواے حرف بزنے؟
کجا دارے میرے اردلان؟برگرد خونہ حوصلہ ندارم.
_داشتم میرفتم کهف و الشهدا باشہ حالا کہ دوست ندارے برمیگردم الاݧ
صاف نشستم و گفتم.ݧ ݧ
_برو کهف و دوست داشتم آرامش خاصے داشت.
نیم ساعت داخل کهف بودم
خیلے آروم شدم تو ایـݧ یہ هفتہ همش استرس و نگرانے داشتم هم بخاطر جوابے کہ بہ سجادے دادم هم بے خیالے مامان
اردلاݧ اومد کنارم نشست:اسماء میدونم استرس دارے واسہ فردا
_آهے کشیدم و گفتم.نمیدونے اردلاݧ مـݧ تو وضعیت بدیم یکم میترسم بہ کمک ماماݧ احتیاج دارم اما...
اینطورے نگو اسماء باور کـݧ ماماݧ بہ فکرتہ..
بیخیال بہ هر حال ممنوݧ بابت امشب واقا احتیاج داشتم..
یک ساعت بہ اومدݧ سجادے مونده بود...
_خونہ شلوغ بود ماماݧ بزرگترهاے فامیلو دعوت کرده بود
همہ مشغول حرف زدن باهم بودݧ
ماماݧ هم اینورو و اونور میدویید کہ چیزے کم و کسر نباشہ
_از شلوغے خونہ بہ سکوت اتاقم پناه بردم
روتخت ولو شدم و چشمامو بستم
تمام اتفاقاتے کہ تو این چند سال برام افتاده بودو مرور کردم یاد اولیـݧ روزے کہ سجادے اومد تو اتاقم افتادم و لبخند بہ لبم نشست
سجادے !!!! حالا دیگہ باید بگم علے
درستہ کہ از آینده میترسم اما احساس میکنم با علے میتونم ایـݧ ترس و از بیـݧ ببرم
غرق در افکارم بودم کہ یدفعه....
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh