eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
راه را باز نماييد…محرم آمد دم بگيريد که هنگامه ي ماتم آمد دست بر سينه نهاده…همه تعظيم کنيد مادري دست به پهلو، کمري خم آمد
نسیم روضه وزیده محرم آمده است زمان گریه به ارباب عالم آمده است دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل که ماه مرثیه و غصه و غم آمده است
دمید روح غم اندر، تن مه غم عالم تو نوحه سر بده چون شد، عزای اشرف آدم لباس تیره به تن کن، ز داغ نوحه تو سر کن که گشته ماه عزا و ، دوباره گشت محرم
 شکر خدا دوباره شدم مبتلای تو  ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو  شکر خدا نسیم محرم وزیده است  هرشب شده عبادت من روضه های تو   ((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است))  شکر خدا شکسته دلم در عزای تو  باور نمی کنم که دوباره نشسته ام  با چشم خیس بین حسینیه های تو  با اذن مادرت به سر و سینه می زنم  ممنونم از ترحم و لطف و عطای تو  من با غذای روضه تان رشد کرده ام  وقف شماست بود و نبود گدای تو  بیمار عشقم و دهه ای بسته ام دخیل  کاسه بدست گوشۀ دارالشفای تو  این عطر سرخ می وزد از سمت قتلگاه  حالا دلم رسیده به پایینِ پای تو  🔸شاعر: _____________________________
اهل عالم دارد از ره ماه ماتم میرسد هیئتی ها یا علی ، دارد محرم میرسد 🔹
حالم بهشت می‌طلبد ، غم بیاورید ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم وقت طهارت است ، زمزم بیاورید یک اربعین معتکف روضه ایم ما شال و لباسِ مشکی و پرچم بیاورید گلهای فاطمه همه خشکیده میشوند از چشم ، عاشقان گل شبنم بیاورید وقتی حدیث اشکِ ولی را شنیده اید حیف است تا سپردن جان کم بیاورید ما ریزه خوارِ سفرهء احسان حیدریم نان را برای ما ز محرم بیاورید همراه قدسیان دگر امشب ، کتیبهء باز این چه شورش است به عالم بیاورید 🔸شاعر: ____________________________
 باران معرفت ز سحاب محرم است  آباد آن دلی که خراب محرم است  بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین  گل دیدگان و اشک گلاب محرم است  از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت  باب الحسین ادامۀ باب محرم است  جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان  شور ولایت ارزش تاب محرم است  راس بریده بر سر نی داد این پیام  قرآن کلام نور، کتاب محرم است  در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار  تصویر ما همیشه به قاب محرم است  تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است  در قبر هم سوال جواب محرم است  پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام  قلبم هنوز در تب و تاب محرم است  بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه  این بوی تربت است و تراب محرم است  بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار  جبریل هم به فکر صواب محرم است  هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش  مخلوط چهره زیر نقاب محرم است  یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند  مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است  اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است  ایمان چو آب و کفر سراب محرم است  گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم  روشن دل از فروغ شهاب محرم است  نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند  عباس ارزیاب حساب محرم است  🔸شاعر: ____________________________
@ بار دگر دل را غبار غم گرفته  چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته  گویی که رنگ از چهرة گردون پریده  مه سینه و خورشید پیراهن دریده  ختم رسل در هاله ماتم نشسته  بر چهرة زهرا غبار غم نشسته  گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست  گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست  ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید  ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید  ای اختران از دامن افلاک ریزید  ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید  در سوز دل دارم پیام کربلا را  انگار می بینم تمام کربلا را  انگار می بینم زمین دریای خون است  رخسار وجه الله اعظم لاله گون است  انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز  دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز  انگار می بینم که طفل شیرخواره  بر دوش بابا پر زند از گاهواره  انگار می بینم حبیب افتاده بر خاک  در مقدم محبوب خود با جسم صدچاک  انگار می بینم که حر "العفو" گوید  نزد حسین  از اشک خجلت چهره شوید  انگار می بینم که مُحرم گشته عباس   دور حرم دائم حرم را می دهد پاس  انگار می بینم به گل های مدینه  در تشنگی سقا شده چشم سکینه  انگار می بینم که جسم گلعذاران  با تیر و تیغ و نیزه گشته لاله باران  انگار می بینم که گرگانی هم آهنگ  بر جسم اکبر می زنند از هر طرف چنگ  انگار می بینم زنان داغ دیده  دارند شیون دور سرهای بریده  ای ماه خون برگرد، خون کردی دلم را  آتش زدی هم ریشه و هم حاصلم را  ای ماه خون سیلاب خونم در دو عین است  یک دشت دشمن تشنة خون حسین  است  ماه حرام است و دلم غرق ملال است  بر خصم، خون یوسف زهرا حلال است  ماهی که گل های خدا با جسم صدچاک  ریزند چون آیات قرآن بر روی خاک  ماهی که دل ها هم چنان صهبای خون است  ماهی که در هر دیده صد دریای خون است  ماهی که شادی هم به ماتم رشک دارد  قربان آن چشمی که دائم اشک دارد  ماهی که طفل از نوک پیکان شیر نوشد  حتی جوان آب از دم شمشیر نوشد  ماهی که این امت ز پیغمبر  بریدند  هجده جوان هاشمی را سر بریدند  تنها نه این ماه امام عالمین است  بالله تمام ماه ها، ماه حسین  است  هر سال، سال یوسف زهراست، آری!  هر روز، روز سرخ عاشوراست، آری!  "میثم" رخ اسلام گلگون حسین  است  آب درخت نور از خون حسین  است  🔸شاعر: ___________________________
سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور می گفت: نذر خون خدا جان مادرم دم از حسین می زنم و اشک می خرم با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند کفش هر آن که آمده را جفت می کند رندی کنار در به همه چای تازه داد چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود یک بچه، باز قلک خود را شکسته بود می گفت زیر لب: کم من را قبول کن از من دوباره سینه زدن را قبول کن رحمت به مادری که ارادت می آورد فرزند خویش را سوی هیئت می آورد از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است با چادرش مدافع فرهنگ زینب است دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب لات محله بود ولی گفت زیر لب: زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد دیگِ سیاه روضه مرا رو سپید کرد آمد به سوی من پدری پیر و محترم می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی خود را عزیز خانه ی معبود می کنی جانم فدای نوکر و دربان هیئتش جانم فدای پیرغلامان هیئتش هر کس به قدر معرفتش کار می کند با اشتیاق صحبتِ از یار می کند در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند گریان برای حضرت عباس می شدند مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه خدام درگهش همه بی ادعا شدند با این که خسته اند ولی یک صدا شدند دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند محکم تر از همه به سر و سینه می زنند چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند مانند بچه مرده همه گریه می کنند گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند گفتند: این غریب، میان وطن نبود جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود 🔸شاعر: ___________________________
حس مي كني زمين و زمان گريه مي كنند وقتي كه جمع سينه زنان گريه مي كنند باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است در ماتم تو پير و جوان گريه مي كنند اين سيل، سيل اشك عزادارهاي توست چون ابر با تمام توان گريه مي كنند تو كيستي كه در غم از دست دادنت مردان ما شبيه زنان گريه مي كنند... 🔸شاعر: ____________________________
شکر خدا که بوي محرم گرفته ام در کوچه هاي سينه زني دم گرفته ام شکر خدا عبادت من روضه هاي توست در دل دوباره هيئت ماتم گرفته ام گاهي کنار روضه ات از دست مي روم با چشمهاي پر شفق و غم گرفته ام اين آبروي نوکري هيئت تو را از دستمال مشکي اشکم گرفته ام ديگر هراس روز قيامت نمي برم وقتي دخيلي از پر پرچم گرفته ام با تربت تو کام دلم را گشوده اند عمري اگر که بوي محرم گرفته ام گفتم ميان روضه از اعجاز چشمهات ديدم رسيده ام به حوالي کربلات 🔸شاعر: ____________________________
صدای گریه تان پیر کرده عالم را بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را هزار شکر نمردم که باز میبینم کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را برای عمه خود تا که روضه میخوانی به گریه شعله زنی دودمان آدم را دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن ببینم اشک تو را روضه مجسّم را به نور خویش عزاداری مرا پُر کن به سایه ات بپذیر از گدات این کم را مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند که با تو بگریم تمام این غم را  🔸شاعر: ____________________________
مه اشک است بیایید محرم آمد ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم  از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد "کاف" و "حا" خواندم و دل بوی بلا را حس کرد یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری بیشتر از همه، تو شوق محرم داری کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات آه.... امسال کجا خیمه ی ماتم داری بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما جای اشک از سر مژگان تو خون می ریزد ذکر لبهای من غمزده هم "ای آقا" جان من آه نکش، گریه نکن مولا جان مثل یعقوب نشین گوشه ی بیت الاحزان اینقدر یاد رقیه نکن و داد نزن از غم شام بلا اینهمه فریاد نزن هی به سر می زنی و روضه ی سر می خوانی مثل ویرانه شدی خانه ات آباد ، نزن ای فدای سر تو جان من و اجدادم یاد گودال و تن و نیزه و سر افتادم شمر تا رفت، تنش زیر لگدها افتاد خواهرش در وسط دسته ی بدها افتاد تازه از دست سنان و همه راحت شده بود روی آن پیکر سم دیده چه ردها افتاد  تا که افتاد حسین، حضرت زهرا غش کرد آنقدر خورد زمین زینب کبری، غش کرد 🔸شاعر :
عمری‌ست عبد این درم الحمدلله در خیمه‌هایت نوکرم الحمدلله مادر مرا باشیر روضه پرورش داد رحمت به شیر مادرم الحمدلله از کودکی تا سن پیری سقف هیئت شد سایه‌ی بالاسرم الحمدلله حال‌دلم با یاحسین روضه خوب است با تو همیشه بهترم الحمدلله این روضه‌رفتن سجده‌های شکر دارد ای رازق چشم‌ترم الحمدلله من شادی‌ام را می‌فروشم هر محرم با آن غمت را می‌خرم الحمدلله بالی‌شکسته دارم و با بال‌روضه تا عرش‌اعلی می‌پرم الحمدلله با سینه‌زن‌های شما یک عمر گفتم وااکبرم، وااصغرم الحمدالله 🔸شاعر : __________________________
چشمم به پرچم خیره مانده بیقراری میکنم دارم برای نوکری لحظه شماری میکنم یا سینه زن، یا گریه کن، یا چای ریزِ هیئتم در روضه ات هر سال با إذن تو کاری میکنم یا سیدالمظلوم؛ آقاجان! محرّم لازمم هر شب اگر از چشم هایم اشک، جاری میکنم با معصیت های جدیدی آمدم! امّا ببین- با نیّت توبه برایت سوگواری میکنم اربابِ خوبم! بیشتر از پیش تحویلم بگیر چون بیشتر از پیش احساس ِ «نداری» میکنم شال عزایت را به شعرم میکشم با یک سلام جان میدهم با بغض، مرثیه نگاری میکنم پای لهوفِ تو؛ چه بیتابانه میگویم حسین(ع) گریه برای تکّه تکّه زخم ِ کاری میکنم مقتل از آنجا که به نصبِ نعل تازه میرسد بر صورت و سر میزنم! بد بیقراری میکنم! 🔸شاعر: __________________________
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را شهر برداشته است شورِ مُحَرَّم ها را دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را میخرد حضرت زهرا به بهایی بالا روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست اشکِ روضه بزداید همه ی غم ها را چایی روضه ی ارباب چه طعمی دارد! ما نخواهیم دگر سفره ی حاتم ها  را از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد چون پذیرفت خدا توبه ی آدم ها را 🔸شاعر: ________________________
صدای تپش های قلبم حسین همیشه تمنّای قلبم حسین تو شیرینی روزگار منی مسیح دل بی قرار منی خدا در دلم بود گفتم حسین فراتر ز هر اسم اعظم حسین به یاد تو دست از هوس می کشم به شوق تو تنها نفس می کشم همه می روند و غمت ماندنی ست حسینیه ی ماتمت ماندنی ست در این روضه ها عشق باران شدیم از این اشک ها ما مسلمان شدیم بزرگی کن و عشق یادم بده بیا زاد راه معادم بده سرم خم نشد جز تو بر هیچ کس دلم زیر دین حسین است و بس تویی اصل این زندگانی حسین گذشته به پایت جوانی حسین از این شهر پر های و هو خسته ام به احسان چشم تو دل بسته ام 🔸شاعر: ________________________
اگه سرده اگه تاریکه دنیا نمی ترسیم آخه مهتاب داریم خدارو شکر بی صاحب نموندیم خدارو شکر که ارباب داریم درسته نوکر خوبی نبودیم ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل! صدامون می زده ارباب هرروز یه روزایی ولی کر بودیم ای دل!! یه ساله از سر دلتنگی و درد شبامون توی بزم روضه سر شد خدارو شکر امسالم نمردیم محرم شد چشامون باز، تر شد بهار عاشقیمونه محرم بهار اشک و فصل روضه خونی با این سینه زدن دل پاک میشه بهاره، موقع خونه تکونی دوباره پرچم مشکی خریدیم دلامون روشنه با این سیاهی با این پیراهن و این شال مشکی سیاهی لشکرت باشیم الهی رفیقا قدر امشب رو بدونید شاید فردا شبو دیگه نبینیم شاید این آخرین ساله که داریم کنار هم توی روضه میشینیم رفیقامونو حتما یادتونه رفیقایی که باهم گریه کردیم کی میدونه؟ شاید هم مثل اونا ما سال دیگه زیر خاک سردیم میون این همه غوغای دنیا قرار ما توو های و هوی روضه س شهیدا اینو فهموندن به ما که توو عالم هرچی خیره توی روضه س دلی که توی روضه سوخت، پاکه دلی که پاک شد جای حسینه چی میشه وقت جون دادن ببینیم سر ماهم روی پای حسینه … 🔸شاعر: _______________________
‍ ‍ اهل عالم باز هم دارد محرم میرسد در نگاه عاشقان اشکی دمادم میرسد موجِ خونت گشته جاری ، چشم ها گردیده تر خیمه ات را غم گرفته ، یا حسینا ، یا پدر دامنِ اهل حرم آتش گرفت و سرد شد گفتگوی بچه ها نقلِ روایت ، درد شد از عمو عباس و مشکی پاره میگوید کمی از رشادت های اکبر ، زخم پیکرها دمی کودک شش ساله پرپر شد ز تیر حرمله نیزه ها ، شمشیرها رنج غریبی قافله حجله ی داماد با خونِ عزیزش بسته شد مظهرِ آزادگی مظلوم و تنها گشته شد دختری ماتم زده بی گوشواره میرود خواهری صحرا به صحرا غمگنانه میدود اهل عالم شال ها را سر بسر مِشکی کنید آب را بستند فکرِ خشکی وُ مَشکی کنید 🔸شاعر : _________________________
تا محرم آمد و دل پَر کشید جرعه جرعه جامِ غم را سر کشید رفت تا بیند در آن دشتِ بلا چه مصیبت زینبِ مضطر کشید تا شود شاهد تمامِ صحنه را هر عذابی آلِ پیغمبر کشید آن یزیدِ پستِ بی شرم و حیا آتشی بر خرمنِ حیدر کشید ظالمی با تیغِ کینِ اشقیا خیمه ها را آتشِ صرصر کشید لاله های گلشنِ ریحانه را در میانِ خاک و خون پرپر کشید کافری با خنجرِ بیداد خویش دشنه فرقِ ساقیِ لشکر کشید فاسقی جلاد از روی زنان با جسارت چادر و معجر کشید لاله ها بی سر همه نقشِ زمین سرمه ی خون دیده ی خواهر کشید آتشی افتاده باغِ فاطمه هر کجا را گرد و خاکستر کشید گو عدو شرمش نبود از مادرش؟ آن زمان روی حسین خنجر کشید بی کس و تنها میانِ قتلگه ناله ی ای وای یا مادر کشید تا که شد وقتِ وداعِ اکبرش دستِ حسرت قامتِ اکبر کشید دستِ خون آلودِ خود بر سر نهاد تیر از کامِ علی اصغر کشید این زمان عرشِ خدا در ناله بود ظالمی تا گیسوی دختر کشید بر درِ هر خیمه جلادی چنان از سر و دستِ زنان زیور کشید خواهرش با ناله های سینه سوز آهِ سردی از دلِ خود بَر کشید شعله ی تیرِ ستم اسباب شد آتشی بر جانِ خشک و تر کشید ای حسین جان خواهرت در کربلا گو همه جامِ بلا را سر کشید تا که جلادی سرا پا آتشین پرده را از چهره ی محشر کشید ذوقِ دستی که فقط با اشکِ خون غربتِ این نظم را دفتر کشید 🔸شاعر: ___________________________
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم عمریست دم حسن شده و بازدم حسین این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم 🔸شاعر:
عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی اینگونه‌ سرگردان شدن را تازه می فهمی محشر لباس مشکی ات وقتی شفیع ات شد خاصیّت این پیرهن را تازه می فهمی 🔹
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را شهر برداشته است شورِ مُحَرَّم ها را میخرد حضرت زهرا به بهایی بالا روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را 🔹
پیرهن سیاه عزای تو یا حسین عشاق را به روز جزا رو سفید کرد ...
باز هم رزق عزا را برسان ای‌مادر شد محرم غم ما را برسان ای‌مادر قابلیت بده، بر چشم گناه‌آلوده اشک بر خون‌خدا را برسان ای‌مادر درد‌ما سینه‌زنان دوری از بزم‌عزاست به عزادار دوا را برسان ای‌مادر ای که در چای حسینیه شفا می‌ریزی دفع شر کرونا را برسان ای‌مادر شب‌اول وسط‌حلقه تو مظلوم بکش آتش و سوز‌ و نوا را برسان ای‌مادر بوی پیراهن‌خونین حسینت آمد پیرهن مشکی ما را برسان ای‌مادر گریه‌کن‌های حسینت همه حاجتمندند اربعین، کرببلا را برسان ای‌مادر وسط‌روضه که حرف از عطش مسلم شد ناله‌ی واپسرا را برسان ای‌مادر 🔸شاعر: ____________________________
اگر دهند به من آبهاي عالم را نمي دهم نمي از گريه ي محرم را نماز را كه ملائك هميشه مي خوانند براي گريه خدا آفريد آدم را گناهكارم و گر سوي دوزخم ببرند به آب ديده گلستان كنم جهنم را عجيب نيست اگر در صف جزا بخشد خدا به قطره ي اشكي تمام عالم را تمام عمر عزيزم اگر شود يك دم كنم نثار عزاي حسين آن دم را مگو كه شمر سر از پيكر حسين بريد بگو بريد گلوي رسول اكرم را بهشت عاشق پيراهن سياه شماست كفن كنيد به تن، اين لباس ماتم را 🔸شاعر: ____________________________
حی علی العزا که محرم رسیده است ماه عزا و گریه و ماتم رسیده است حی علی البکاء، شنیدیم تا که ما در چشم نوکران تو زمزم رسیده است باگریه بر تو بود که آدم عزیز شد گویا که فصل توبه ی آدم رسیده است این اشک وناله ها همه تسکین درد توست بنگر برای زخم تو مرهم رسیده است پشت در حسینه اذن دخول خواست آقا غریبه نیست ،که محرم رسیده است جانم به سفره ای که بزم تو پهن شد شاه و گدا به بزم تودرهم رسیده است خیل ملائکه همه در پشت این درند از بهر نوکری تو حاتم رسیده است این پرچم سیاه تو حبل المتین ماست کز جانب خدا به دو دستم رسیده است از لطف حیدر است که مارا خریده اند لطفش به ما همیشه و هردم رسیده است در روز حشر فاطمه باشد شفیع ما برگ امان ز بانوی عالم رسیده است مارا اگر کسی نخرد میخرد حسین آقا مگر به داد دلم کم رسیده است؟ این ناله میرسد به دو عالم اناالغریب گویا به اسمان و زمین هم رسیده است دربین قتلگاه مادر پهلو شکسته ای با قامت کمان و قد خم رسیده است 🔸شاعر: ____________________________
این چه سرّی است که عالم شده مدهوش حسین همه از پیر و جوانند سیه پوش حسین بر سر هر گذر و کوی عزا خانه ی اوست هر کسی لقمه ی خود می خورداز توش حسین بارش رحمت حقّ است مگر می بارد که چنان سیل روانند به آغوش حسین نه کسی واهمه از مرگ و هراس از دشمن گوئیا نفخه رسد از لب خاموش حسین نه فقط کر ببلا از غم او می سوزد که به پا گشته به عالم همه جا جوش حسین قدم آهسته گذارید به منزلگه عشق که همه بال ملائک شده مفروش حسین مرغ وماهی و مَلَک جمله در این واقعه سوخت آب هم گریه کنان است ز تن پوش حسین واله در روز جزا باک مدار از دوزخ می شوی پرده نشین بر در شش گوش حسین 🔸شاعر: ____________________________
‍ اهل عالم باز هم دارد محرم میرسد در نگاه عاشقان اشکی دمادم میرسد موجِ خونت گشته جاری ، چشم ها گردیده تر خیمه ات را غم گرفته ، یا حسینا ، یا پدر دامنِ اهل حرم آتش گرفت و سرد شد گفتگوی بچه ها نقلِ روایت ، درد شد از عمو عباس و مشکی پاره میگوید کمی از رشادت های اکبر ، زخم پیکرها دمی کودک شش ساله پرپر شد ز تیر حرمله نیزه ها ، شمشیرها رنج غریبی قافله حجله ی داماد با خونِ عزیزش بسته شد مظهرِ آزادگی مظلوم و تنها گشته شد دختری ماتم زده بی گوشواره میرود خواهری صحرا به صحرا غمگنانه میدود اهل عالم شال ها را سر بسر مِشکی کنید آب را بستند فکرِ خشکی وُ مَشکی کنید 🔸شاعر: ____________________________