#نجات_بشر_فقط_امام_حسین_ع_
دنیا بِچرخ بَرزه قُله ت ، وه نام و نیشانه حسین
خوَّشا وه ئی طرزو عزَّت ، عالم له دّورانه حسین
زنه ی یعنی رونق گری ، تاریکی له ی رسمه مه ری
راهنمایی مسیره حق ، یه ی راس وه فرمانه حسین
ایران له ی سرزمینه، پرورده ی اولاده علی
تاگر قیامت ها نبرد ، له سینه ی قرانه حسین
یَجمَعنای گروه گروه ، له ی شه ورو باسه وه شِرِو
جغرافیا ی صد بیشره ک ،جاذبه ی جهانه حسین
اربعین هر ئِیه نیه ، مُختص وه نَجف کرلا
دنیا تو زانی عاشقی ، شفاس له میدانه حسین
یه دلبره کل بشره ، رمزه خوداو پیغمبره
سقا عباس شفا دَره ، له مابین یارانِه حسین
اگر کسی نَظَر بیه ی ، تفرقه اندازی بِکه ی
تیره خوداس رسوا که ره ، ئِرای دشمنانه حسین
له داعش و هر ظلمه گر ، حیله گری وه کورو که ر
راهی نیری له په ی نجات ، بودِن پشیمانه حسین
#شعر_احترام_یاربیگی
#حب_الحسین_یجمعنا
#ازکربلا_تاغزه
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
غزل مصیبت شهادت امام سجّاد علیه السلام
سخت است ببینی بدنی رویِ حصیر است
اِنگار نَه اِنگار که این جسمِ اَمیر است
آئینهیِ صد تکّهیِ زهراست ولی آه ....
تَن مانده وُ سر بر رویِ نِی بینِ مسیر است
زیباست ولی خاکی و خونی و پریشان
این منظره تصویرِ مُراعاتِ نظیر است
زنجیر وُ غُلِ جامعه هستند گُواهم
که زخمِزبان قاتلِ اصلیِ اَسیر است
از زخمِ عمیقِ دلِ دلدار نگوئید
یک عمر همین زخمْ فقط همدمِ پیر است
با چشمِ خودش دید نوکِ خنجرِ کُندی
در فکرِ به هم ریختنِ فکرِ عشیرهَست
چه گوشهیِ گودال چه در گوشْ به هر حال
لشکر همهِجوره پِیِ تاراجِ ذخیرهَست
اِی زهر به دادِ دلِ بیچاره رسیدی
این مرگ برایم به خدا خِیرِ کثیر است
اَلشّام چهها بر سرِ این قافله آورد !!!
تا صبحِ فرج روزِ حرم تیرهیِ تیرهَست
#حسین_ایمانی
#مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت
در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت...
یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد
جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت
یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت
ماهی که آفتاب از او نور میگرفت
جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت
دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟
تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت
از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود
میخواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت
یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک
میرفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت...
شاعر: #استاد_علی_انسانی
#مناجات
مدح و منقبت حضرت
اباعبدالله الحسین علیه السلام
همه دار و ندارم از حسین است
زمستان و بهارم از حسین است
خودم را نوکرش میدانم اما
تمام اعتبارم از حسین است
شهادت در رهش شد آرزویم
که جان بیقرارم از حسین است
مرا گر منزلی باشد به دنیا
سرای غمگسارم از حسین است
اگر اشکی بریزم نیمه ی شب
بُوَد این افتخارم از حسین است
ندارم توشه ای بهر قیامت
امید قلب زارم از حسین است
اگر دارم چو طبعی شاعرانه
کاین لطف و قرارم از حسین است
به سر دارم طواف کوی مولا
اگر امیدوارم از حسین است
دلی دارم زمستانی بهاری
زمستان و بهارم از حسین است
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
Recording ۱۰۱۵۴۴-۰۷۲۰۲۳.mp3
1.41M
شور امام حسن(ع)و ابی عبدالله(ع)
بند اول
یه عمره سینه زنم/وقف تو جون و تنم
منم که روزی خوره/دست امام حسنم....
کرمت دریاست/ید تو طولاست
همیشه هر جا/نوکرت آقاست...
دل در دام حسن افتاده
از جامش میزنم من باده
همه ی افتخارم اینه
شاهه و من رعیت زاده...
///یا مولا یا حسن یا مولا...///
بند دوم
حرف دلم یک کلام/به عشق تو مبتلام
اسم تو توو دل بروست/حسین علیه السلام...
معنی ایمان/حضرت جانان
آذری میگم؛جان سنه قوربان...
مجنونم تویی لیلای من
نوکرم و تو آقای من
منو با اسم تو میشناسن
یا حسین تویی دنیای من...
///ثارالله یا ابا عبدالله...///
بند سوم
کربلا میخوای صله/هروله کن هروله
آی سینه زن عمریه/زیر پاته حرمله...
کار من اینه/میزنم سینه
با حسین هر دو/دنیا تضمینه...
چشمام به گریه عادت داره
نوکرت بت ارادت داره
گریه سینه زنی توو هیئت
واسم حکم عبادت داره...
///ثارالله یا ابا عبدالله...///
مهدی ندرخانی-کرج
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
#زمزمه_سنگین_زمینه #مهدوی
اشکاتو روی دست بگیر همراه زین العابدین
دعا برا فرج بخون با اشک و آه آتشین
کی گفته شیعه بی کسه،ما همه صاحب داریم
به زودی از راه میرسه تنها پناه مؤمنین
مهدی غریبه
از حقّ خود عمری جداست
امام شیعه
چرا توی بیابوناست
چه بی خیالیم
حتی غریب، میون ماست
به اشک دائم البکاء
بیا بیا ای منتقم
به محنت شام بلا
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
🌸🌸🌸🌸🌸
زبانحال امام سجاد با حضرت زینب علیهماالسلام:
عمّه دیگه وقت ِ اونه که من کنار تو بیام
تو رفتیو هنوز ببین می باره خون از این چشام
مسموم زهر شدم ولی قاتل ما مشترکه
منم مث تو جون دادم تو مجلس شراب شام
من و نوامیس
میون مشتی بی حیا
مقابل ما
میزد یزید با ناسزا
با خیزرونش
روی لب عزیز ما
به لعل پاره ی حسین
بیا بیا ای منتقم
به اضطرار زینبین
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
🌸🌸🌸🌸🌸
خدارو شکر که بعد مرگ ،تنم میشه غسل و کفن
نمیره زیر دست و پا،دیگه تن نحیف من
امّا توی کربوبلا شد بوریا سهم بابام
روا نبود به پیکرش حتی یه کهنه پیروهن
دیدم تو گودال
سری نداره پیکرش
همراه انگشت
غارت شده انگشترش
منم شبیهَت
بوسه زدم به حنجرش
به حضرت شَیبُ الخَضیب
بیا بیا ای منتقم
به پیکر خَدُّالتَّریب
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
4_6041847679170907337.mp3
1.97M
زمینه #امام_سجاد_ع
تموم نفس هاش روضه اس
با غم محرم شد پیر
نشونه داره رو جسمش
از غل و زنجیر
بی تاب گریه می کنه
با آب گریه می کنه
یاد خشکیه لب
ارباب گریه می کنه
یعقوب کربلا
کم گریه کن
همراه نیزه ها
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
با یه دل خون می باره
چشای امام سجاد
یاد روزی که باباش از
رو مرکب افتاد
موهاش غرق خون شده
دردا بی امون شده
عمه سینه میزنه
رو تل نیمه جون شده
بر جسم بی سرش
کم گریه کن علی
همراه خواهرش
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
نزدیک چهل سال میشه
از غصه می باره چشمام
کربلا شکستم اما
امان از این شام
بین کوچه ها توی
انظار بردن عمه رو
آبم کرده، بودمو
بازار بردن عمه رو
از مجلس شراب
کم گریه کن علی
با غصه ی رباب
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
#وحید_محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
#محرم
مصائب کوفه و مجلس ابن زیاد لعنتاللهعلیه
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
مردمانی که درِ این خانه میخوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
*حرام زادهای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
حسن لطفی #یاشبیر
#اسارت
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی، همین زن است که داری با او صحبت میکنی...
در نقلی آمده است:
🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها با اطفال خردسال نشسته بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا میآمدند.
🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلاماللّهعلیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمدهاید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله.
🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیهالسلام مالی طلب کرد.
🥀 امیرالمومنین علی علیهالسلام، فرزندش حسین علیهالسلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیهالسلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 دیدم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دخترکی کوچک که زینب سلاماللّهعلیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشدهام.
🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلاماللّهعلیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده مینمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی همین زن است که با او صحبت میکنی!»
📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی)
✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت
زینب عزیز آمد و با حال زار رفت
آنکس که روزگار به گردش نمیرسید...
آخر به سایهی ستم روزگار رفت
روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر
آنسان سوار آمد و اینسان سوار رفت!
بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن...
بین غریبه آمد و با نیزهدار رفت
زینب اگرچه وقت بلا پس نمیکشید
هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت!
میخواست تا وداع کند با تن حسین
او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت
خلخال دختران همه سوغات کوفه شد
از آن به بعد پای همه روی خار رفت
عباس گریه گرد همان دم که خواهرش
با مستهای بیسروپا همجوار رفت
احمد عمامه را به زمین زد میان عرش
وقتی بهروی معجر زینب غبار رفت
❥✦✺⃟💢࿐ུ═✺⃟💢࿐ུ
﷽
نوحه_حضرت_ابوالفضل_العباس(ع)
سبک_گهواره_خالی_قنداقه_خونی
🖌به_قلم_مریم_صالحی_مرزیجرانی
باب الحوایج دورت بگردم۲
آقا نظرکن داروی دردم
من به امیدی آمدم آقا ابالفضل ۲
باب الحوائج ۳
یک گوشه چشمی آقا به ما کن۲
امشب گدا را حاجت روا کن
دست منو دامان تو مولا ابالفضل ۲
باب الحوائج ۳
درمیزنم با صدناله و آه۲
بهر گدایی پیش تو ای شاه
مشگل گشا ی عالمینی یاابافضل ۲
باب الحوائج ۳
توشیرحیدر درکربلایی۲
سقای طفلان داد ازجدایی
مولا علمدارشهید کربلایی۲
مظلوم حسین جان۳
_زنی_و_زنجیر_زنی
💢کرم یک قطره و دریا اباالفضل
گرفتاری بگو یک یا اباالفضل
💢بُوَد مشکل گشای خَلق عالم
در این دنیا و آن دنیا اباالفضل
💢شفای درد بی درمان عالم
بُوَد در تُربت آقا اباالفضل
💢تمام زائرانِ کربلا هم
شوند بیمه همیشه با اباالفضل
💢علی بوسید هنگام تولد
دو دستانِ توو گفتا اباالفضل
💢امیر لشکر کرببلایی
پناه زینبِ کبرا اباالفضل
💢برادر مثلِ تو دیگر نیاید
به غمخواری در این دنیا ابالفضل
💢خودم دیدم عزای اَرمنی را
به ظهر روز تاسوعا اباالفضل
💢تو را من در شجاعت می نویســـــم *یااباالفضل*
* جانـــــم *
تورا من در شجاعت می نویسـم
چو حیدر لافَتا اِلّا اباالفضل
💢کنار علقمه خوانده به زاری
تو را فرزند خود زهرا اباالفضل
💢زهنگام جَزا پَروا ندارم
بُوَد تا شافعِ فردا اباالفضل
💢در آنجا فاطمه با هردو دستت
به گریه می کند غوغا اباالفضل
بُوَد ، ذکر لبِ ( عالم) همیشه
سلام الله علیک یا اباالفضل
بُود ، ذکر لبِ (گرفتارا) و ذاکرا همیشه
سلام الله عیلک یا اباالفضل
باالفضل یا اباالفضل یا اباالفضل ۲
یا کاشِفَ الکَربِ اَن وَجهِ الحسیـن علیه السلام اِکشِف کُروبَنا به حقِ اَخیِکَ الحسیـن علیه اسلام
خدایا به حق اون ساعتی که حسین آمد کنار بدن ازهم پاشیده شده برادر زانو زد سرو صورت برادرش را نگاه کرد من نمیدونم اون ساعت چی به دل حسین گذشت.... ای وایــــــــ
خاک و خون ها را از رو صورت برادر پاک کــــرد
حالاهرچی ارادت داری به آقا ماه منیـر قمر بنی هاشم بلندو جلی صدا بزن یـا ابالفضل...
مناجات_با_امام_زمان
واحد: به سبک: برمشامم میرسدهرلحظه بوی کربلا...👇👇😢😢😢
پا به پای تو دویدم از نجف تا کربلا....
ناله هایت را شنیدم از نجف تا کربلا ...
لحظه ای غافل نبودم زائرِ قبرِ حسین ...
هر کجا ماندی..رسیدم از نجف تا کربلا
روضه خواندی من شدم پامنبری و گریه کن
مثلِ یک اشکی چکیدم از نجف تا کربلا
خستگی های تو را زیر نظر آوردم و..
من خودم نازت کشیدم از نجف تا کربلا
امر کردم تا که موکب ها به یاریت رسند ..
تاولِ پا را خریدم ..از نجف تا کربلا ..
من امامِ آخرینت مهدی ام ..تکیه گهم..
پای غمهایت خمیدم از نجف تا کربلا
عهد و پیمان تازه کن با صاحبت تا فرصت ست
من خودم کوهِ امیدم از نجف تا کربلا
🔸
(نوحه امام سجاد ع)
محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
چارمین نور خدا
جان ختم الانبیا
تو گل گلزار،ولایتی مولی
سر تا قدم لطف و،عنایتی مولی
یا حضرت سجاد۲
ای شهید راه دین
از ستم با زهر کین
از کینه ی دشمن،از نفس افتادی
به راه دین حق،مولی تو جان دادی
یا حضرت سجاد۲
شد مدینه در عزا
بزم غم گشته به پا
از ستم دشمن،مولی تو خاموشی
با دست باقر تو،مولی کفن پوشی
یا حضرت سجاد۲
دیده ای رنج و بلا
در زمین کربلا
غرق به خون دیدی،مولی علی اکبر
از ظلم دشمن ها،صد پاره شد پیکر
یا حضرت سجاد۲
روی دستان حسین
دیده ای نور دو عین
با کام عطشانش،دیدی علی اصغر
زد حرمله با تیر،بریده شد حنجر
یا حضرت سجاد۲
دیده ای در علقمه
نور چشم فاطمه
دیدی عمو عباس،دستش جدا گردید
در راه دین حق،جانش فدا گردید
یا حضرت سجاد۲
دیده ای تنها شده
خونجگر بابا شده
از خیمه ی طفلان،با دیده ی گریان
دیدی تن خونین،افتاده در میدان
یا حضرت سجاد۲
قلب تو زین غم شکست
بر روی سینه نشست
با این که شمر دون،غربت بابا دید
با خنجر از کینه،رأس پدر ببرید
یا حضرت سجاد۲
دیده ای شام بلا
بدتر از کرب و بلا
از کینه ی دشمن،خون شد دلت در شام
اهل حرم را با،سنگ می زدند از بام
یا حضرت سجاد۲
این شده بر تو عذاب
دیده ای بزم شراب
بابا به تشت زر،دم زد ز محبوبش
بر لب و دندانش،می زد یزید چوبش
یا حضرت سجاد۲
سبک_با_نوای_کاروان
۷مرداد
گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری از غم کیست چنین ناله و افغان داری
اشک خونین زچه از چشم ترت می ریزد گو به من خون زچه از بال و پرت می ریزد
من ماتم زده آخر پدرم در سفر است زغم دوری او خون دلم در بصر است
نه خبر از پدر و نه زبرادر دارم روز و شب آرزوی دیدن اکبر دارم
تو مگر هدهدی و سوی صبا آمده ای یا مگر قاصدی از کرببلا آمده ای
به یقین آمده ای نزد من از سوی حسین ورنه از چیست زتو می شنوم بوی حسین
من به آن وعده که داده پدرم منتظرم خبری تازه اگر هست بکن با خبرم
بلکه آورده ای ای مرغ به این شیون و شین بهر صغرای جگر خون خبر مرگ حسین
آتش آه تو آتش زده بر پیکر من بلکه داری خبر مرگ علی اکبر من
پر و بالت همه را غرق به خون می نگرم گوییا کرده فلک خاک یتیمی به سرم
گفت ای فاطمه! با شورونوا آمده ام قاصد مرگم و از کرببلا آمده ام
کربلا یکسره صحرای منا بود امروز روز قربانی شاه شهدا بود امروز
نو جوانان همه در خون خود آغشته شدند قصه کوته،همه در راه خدا کشته شدند
بهر یک قطره ی آب از دم شمشیر جفا دست عباس علمدار زتن گشته جدا
پدرت بی کس و بی مونس و بی یاور بود تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من خاک غم بر سر من باد زگفتن خجلم
فاش گویم پدرت از ستم شمرو سنان کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
نیمی از آل نبی کشته شمشیر شدند نیم دیگر زجفا بسته زنجیر شدند👆
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
✅ اوخشاما
مهربان بالام لایلای
خسته جان بالام لایلای
جان ویرن غریبانه
باغری قان بالام لایلای
گوز یاشی آخان لایلای
عالمی یاخان لایلای
اکبرین آدی دیلده
یوللارا باخان لایلای
همدم آختاران لایلای
محرم آختاران لایلای
قمچی لر یاراسینه
مرهم آختاران لایلای
جاندان ال اوزن لایلای
غم لره دوزن لایلای
جان بابا دین وقته
گوزلری سوزن لایلای
سینه داغلیان لایلای
قاره باغلیان لایلای
شمع تک قرانلوقدا
نم نم اغلیان لایلای
سبط بوالحسن لایلای
بید تک اسن لایلای
غم طنابی یوللاردا
قوللارین کسن لایلای
بلبل چمن لایلای
حسرت وطن لایلای
قانلی باش قوجاقیندا
قورخودان ئولن لایلای
آهی پر حزن لایلای
آدلی سینه زن لایلای
کاروان سراقینده
چوللری گزن لایلای
صبریمی آلان لایلای
جانه اود سالان لایلای
باشدا کربلا فکری
شامیده قالان لایلای
ائلده بیر دانام لایلای
من گرک یانام لایلای
فاطمه کیمی مظلوم
خرداجا آنام لایلای
گوز یاشی توکن لایلای
چوخ بلا چکن لایلای
کوینگی اولان خلعت
قدیمی بوکن لایلای
شاعر✍ولی اله کلامی زنجانی
4_243582790950454298.mp3
7.82M
نوحه ترکی بسیار زیبای مهربان
بالام لای لای
با مداحی مرحوم حاج محمد باقر منصوری
#اسارت
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد...
در نقلی آمده است:
🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهنّالسلام» را به سمت شام میبرند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرامزاده بود.
🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت.
🥀 طبق این نقل، در اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهلالبیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک
▪️همانا از ما اهلبیت «علیهمالسلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد.
📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰
✍ چه پای آبلهخیزی… چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی!
به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایهی سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدّرات مکدّر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
#اسارت
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی، همین زن است که داری با او صحبت میکنی...
در نقلی آمده است:
🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها با اطفال خردسال نشسته بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا میآمدند.
🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلاماللّهعلیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمدهاید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله.
🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیهالسلام مالی طلب کرد.
🥀 امیرالمومنین علی علیهالسلام، فرزندش حسین علیهالسلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیهالسلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 دیدم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دخترکی کوچک که زینب سلاماللّهعلیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشدهام.
🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلاماللّهعلیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده مینمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی همین زن است که با او صحبت میکنی!»
📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی)
✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت
زینب عزیز آمد و با حال زار رفت
آنکس که روزگار به گردش نمیرسید...
آخر به سایهی ستم روزگار رفت
روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر
آنسان سوار آمد و اینسان سوار رفت!
بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن...
بین غریبه آمد و با نیزهدار رفت
زینب اگرچه وقت بلا پس نمیکشید
هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت!
میخواست تا وداع کند با تن حسین
او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت
خلخال دختران همه سوغات کوفه شد
از آن به بعد پای همه روی خار رفت
عباس گریه گرد همان دم که خواهرش
با مستهای بیسروپا همجوار رفت
احمد عمامه را به زمین زد میان عرش
وقتی بهروی معجر زینب غبار رفت
❀﴾﷽﴿❀
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۸ مرداد ۱۴۰۳
میلادی: Monday - 29 July 2024
قمری: الإثنين، 23 محرم 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹تخریب حرم امام حسن عسکری و امام هادی علیه السلام در سامرا، 1427ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️12 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️27 روز تا اربعین حسینی
▪️35 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
▪️37 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو
اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر، فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم
در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم
#نـوكــر_نـوشت:
#حـسین_جـان💔
سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود
او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد
.
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته
از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته
قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته
در تشت چوب بود وحروف مقطعه
عمری برای قاری قرآن گریسته
شاید برای دختر دردانه ی حسین
وقتی که دید خار مغیلان گریسته
قطعا درون زندگی اش سود می کند
هرکس که پای عشق تو از جان گریسته
یعقوب چشم خویش برای حسین داد
کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد
خیال کن هدف سنگهای کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد
فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جملههای "حواست به معجرت باشد"
خیال کن حرمت بیپناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد
کنار عمهی سادات، یکطرف شمر و
سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همهاینها که گفتهام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سیسال
تمام آن جلوی دیدهی ترت باشد
به اشک حضرت سجاد میخورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
سر می گذارم بر سر دیوار روضه
وقتی که می افتم به یاد یار روضه
عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی
که روی دوش خود گرفته دار روضه
مصداق کل یوم عاشوراست این مرد
او شاهدی زنده است در اشعار روضه
زخمی قدیمی از در و دیوار دارد
آزرده او را واژه ی مسمار روضه
سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت
در چشم او شد زندگی سرشار روضه
بیماری کرببلایش مصلحت بود
بیمار بوده او ولی بیمار روضه
هر شب به روی سفره اش با دیدن آب
می کرد با خون جگر افطار روضه
هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند
افتاد یاد مقتل غمبار روضه
بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند
وقتی که شمر نحس شد آوار روضه
خیلی خجالت می کشم از عمه هایم
از ازدحام کوچه و بازار روضه
بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم
گوش رقیه، غارت گوشوار روضه
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
==========================
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(ع) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ》🔶🔸
✅کاوران اسرای اهل بیت(ع) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به دمشق، پایتخت شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند.
و آنچه در تاریخ آمده اینکه؛
📜《وَفِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وهُوَ عيدٌ عِندَ بَني اُمَيَّةَ》
♦️در روز اوّل صفر، سر مبارک امام حسين(ع) به دمشق، وارد شد و آن روز، نزد بنى اميّه، عيد
بود.(۱)
📜《فَوَقَفُوهُم عَن الدُخُولِ ثَلاثَه أَیّامِ وحَبَسُوُهُم هُناکَ، حَتّى تَتَوفّر زینَهُ الشامِ وتَزویقُها بِالحَلیِّ والحُلَلِ والحَریرِ والدِّیباجِ والفِضَّهِ والذَهَبِ وأنواعِ الجَواهِرِ عَلى صَفِه لَم یَر الراؤُوُن مِثلَها لا قَبلَ ذلکَ الیَومِ وَلا بَعدَه》
♦️اهل بیت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند.
در این حین شهر را به بهترین شکل زیور بستند، به گونهای كه چشمی مثل آن را ندیده بود.
📜《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ، وقَد کَحَّلُوا العُیُونَ، وخَضَبَوا الأَیدِی، وَلَبسُوا أَفخرَ المَلابِسِ، وتَزیَّنُوا أَحسَنَ الزِّینَه، وَلَم یَرَ الرَاؤوَن أَشَدَّ اَحتِفَالاً وَلَا أَکثَرَ اجتِمَاعَاً مِنهُ، حَتَّى کَأنَّ النَاسَ کُلَّهُم حُشِرُوا جَمِیعَاً فِی صَعیِدِ دِمَشقَ》
♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند.
جامه ی نو و فاخر پوشیده و خود را به کُحل و خضاب آراسته بودند و به بهترین شکل تزیین کرده بودند در حالی كه چشمی مثل آن روز شام را شلوغ و پر ازدحام ندیده بود.(۲)
📜《قَد عَلَّقُوُا السُّتُورَ وَالحُجُبَ وَالدِّيبَاجَ وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَعِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》
♦️اهل شام هر آنچه که باعث زینت می شد را به خود آویخته بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.(۳)
بساط شراب گستراندند و همگی در معابر با طبل و شیپور به استقبال اسراء رفتند و به هم دیگر این روز را تبریک می گفتند.
جارچیان اسراء را خارجی می خواندند.
ابتدا اسرای کربلا، در بازار دمشق، گردانده شدند و در این میان، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(ع)، صورت نگرفت.
سپس اسراء را وارد مجلس یزید کردند.
🏴امام صادق(علیه السّلام) در این باره می فرماید :
📜《لَمَّا أُدْخِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ بَنَاتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّداً مَغْلُولًا》
♦️وقتی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، در این هنگام امام سجاد(ع) به همراه دختران امیرالمومنین(ع) نیز وارد مجلس کردند، در حالی که دست و گردن و بازوی جد اسیرم، در غل بسته بود.(۴)
📜《..أجسادُهُم مُجَرَّدَةً، وثِيابُهُم مُرَمَّلَةً، وخُدودُهُم مُعَفَّرَةً》
♦️در حالیکه، پیکرهای شهدای کاروان امام حسین(ع)، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود بودند.(۵)
📝شعر :
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین،
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین،
یک عمر در فراق جوانان هاشمی،
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین،
در بین خنده و کف و شادی گریستند،
زنجیرها برای تو یا زین العابدین،
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد،
دست گره گشای تو یا زین العابدین،
تا حشر انقلاب حسین است سربلند،
در پای خطبه های تو یا زین العابدین،
در کوچه های شام فقط سنگ های بام،
بودند آشنای تو یا زین العابدین!
👤غلامرضا سازگار
📚منابع :
۱)المصباح کفهمی، ص۵۱۰
۲)حیاه الإمام الحسین(ع) قُرشی، ج۳، ص۳۶۹
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷
۴)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳
۵)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۰
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ(ع) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(س) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حُسَینَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ》🔶🔸
✅امام سجاد(ع) از هر فرصتی استفاده می کردند و مصائب کربلا و شهادت امام حسین(ع) و اسارت اهل بیت(ع) را برای مردم بازگو می کردند.
🏴نقل شده است که مردی در بازار مدینه فریاد می زد :
📋《أيُّهَا النَّاسُ! اِرحَمُونِي! أَنَا رَجَلٌ غَرِيبٌ!》
♦️ای مردم! به من رحم کنید! من مردی غریب هستم.
امام سجاد(ع) متوجه آن مرد شد و به او فرمود :
📋《لَو قُدِّرَ لَكَ أَن تَمُوتَ فِي هَذِهِ البَلدَةِ، فَهَل تَبقَى بِلَا دَفنِِ؟》
♦️اگر تقدیر تو چنین رقم بخورد که در این شهر مرگت فرا رسد، آیا جنازه ی تو بدون دفن می ماند؟
آن مرد گفت :
📋《اللهُ أَكبَرُ! كَيفَ أَبقَى بِلَا دَفنِِ وَ أَنَا رَجَلٌ مُسلِمُ وَ بَينَ ظَهَرَانِي أُمَّةٌ مُسلِمَةٌ؟!》
♦️الله اکبر! چگونه جنازه ی من بدون دفن بماند، در حالی که من مسلمان هستم و جنازه ام در مقابل چشم امت مسلمان است؟!!
هنگامی که امام سجاد(ع) در سخن او را شنید، ندبه کنان خطاب به پدر مظلوم خود، فرمود :
📋《وَا اَسَفَا! عَلَيکَ يَا اَبَتَاه! تَبقِي ثَلَاثَةَ اَيَّامِِ بِلَا دَفنِِ وَ اَنتَ اَبنُ بِنتِ رَسُولِ اللهِ(ص)!》
♦️وامصيبتا! چقدر مايه ی تأسف است ای پدرم!
که جنازه ات سه روز بدون دفن، روي خاک زمين باقي ماند، با اينکه تو پسر دختر رسول خدا(ص) هستي!(۱)
🏴هر وقت برای امام سجاد(ع) آب یا غذا می آوردند، حضرت(ع) شروع می کرد به گریه کردن!
تا جایی که با اعتراض دیگران مواجه می شدند.
📋《أَنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِصِيَامِهِ وَ لَيْلَهُ بِقِيَامِهِ فَإِذَا أُحْضِرَ الطَّعَامُ لِإِفْطَارِهِ ذَكَرَ قَتْلَاهُ وَ قَالَ : وَا كَرْبَاهْ! وَ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَقُولُ :
قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) جَائِعاً، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَطْشَاناً حَتَّى يَبُلَّ بِالدَّمْعِ ثِيَابُهُ》
♦️حضرت سجاد(ع) چهل سال با ديدگانى اشكبار و قلبى داغدار بر اين رويداد غمبار مى گريست و شبانه روزش به روزه دارى و شب زنده دارى مى گذشت!
هنگامى كه غذا براى افطارش حاضر مى شد، از شهادتگاه پدر و شهيدان به خون خفته كربلا ياد مى كرد و مى فرمود :
آه از غم و اندوه! اى واى بر اين مصيبت! و زمزمه مى كرد و اشك مى ريخت و اين جمله را بر زبان مى آورد كه :
وا كربلاه!
فرزند گرانمايه پيامبر اکرم(ص) گرسنه به شهادت رسيد!
پسر پيامبر اکرم(ص) را با لب تشنه كشتند!
و آنقدر مى گريست كه گريبان جامه اش اشك آلود مى گرديد!(۲)
در روایتی دیگر آمده است که؛
📋《فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》
♦️امام سجاد(ع) مدت بيست يا چهل سال بر امام حسين(ع) گريست.
هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى گذاشتند مگر اينكه گريان مى شد.(۳)
🏴روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید.
امام(ع) به او فرمود :
آیا این گوسفند را آب داده ای؟
قصاب گفت : ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم!
امام سجاد(ع) گریه کرد و فرمود :
📋《وَ اَلهَفَاهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللهِ(ع)!
الشَّاهُ لاتُذبَحُ حَتَّی تُسقَی المَاءَ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولِ اللهِ تُذبَحُ عَطشَانَاً》
♦️ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله(ع)! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا(ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند.(۴)
در روایتی دیگر آمده است که امام سجاد(ع) ندبه کنان می فرمود :
📋《قَدْ مُنِعَ أَبِي مِنَ الْمَاءِ الَّذِي كَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوشِ》
♦️پدرم را از آبی که برای درندهها و حیوانات آزاد بودند، منع کردند.(۵)
و نقل شده است که؛
📋《إِنَّهُ بَكَى حَتَّى خِيفَ عَلَى عَيْنَيْهِ》
♦️امام سجاد(ع) آن قدر گریست تا بیم نابینایی بر ایشان می رفت.(۶)
📋《وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ إِنَاءً يَشْرَبُ مَاءً بَكَى حَتَّى يَمْلَأَهَا دَمْعاً》
♦️هر گاه ظرف آبی میگرفت تا بنوشد، آنقدر گریه میکرد تا پر از اشک شود.(۷)
در مقاتل آمده است که؛
وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود :
📋《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》
♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟
یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طنا
ب رها ساختند.
در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس بیاورند.
امام سجاد(ع) صحنه دلخراش سر بریده مبارک امام حسین(ع) را دید و پس از آن،
📋《فَلَمْ یَأْکُلِ الرُّؤُوسَ بَعْدَ ذلِکَ أَبَداً》
♦️ایشان دیگر تا آخر عمرش گوشت کلّه حلال گوشتی را تناول نفرمود.(۸)
اواخر عمر امام سجاد(ع) مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع)را در دل داشت.
او بارها می گفت :
من تا وقتی که علی بن الحسین(ع) در دنیا باشد راحت نیستم!(۹)
پدر او نیز عبدالملک بن مروان جنایاتی در حق امام(ع) انجام داد.
نقل است که، در زمان حکومت عبدالملک بن مروان، عبدالملک امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر!
ابن جوزی می گوید :
📋《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّداً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجلِيِهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ..فَمَا مَضَت إِلَّا أَربَعَ لَيَالِِ》
♦️عبدالملک بن مروان دستور داد که امام(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه بیرون ببرند. چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند.
سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد.(۱۰)
امام سجاد(ع) مانند جدشان امام علی(ع) شبانه مخفیانه برای فقرای مدینه طعام به عنوان صدقه می دادند.
ابو حمزۀ ثمالى می گويد كه :
📋《كَانَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ(ع) يَحْمِلُ جِرَابَ الْخُبْزِ عَلَى ظَهْرِهِ بِاللَّيْلِ فَيَتَصَدَّقُ بِهِ وَ لَمَّا مَاتَ وَ غَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارٍ فِي ظَهْرِهِ!》
♦️امام زين العابدين(ع) کیسه های آرد و نان را بر پشت مبارک خود می گذاشت و در دل شب با آن برای فقرای مدینه تصدق مي دادند.
وقتی که ایشان رحلت فرمودند، در وقت غسل دادن ایشان، ديدند كه آثار كشيدن بار بر پشت مبارك آن حضرت(ع) ظاهر است.(۱۱)
سرانجام ولید، تصمیم گرفت امام(ع) را مسموم کند.
لذا زهر کشنده ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام(ع) بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد.
زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و به شهادت رسید.(۱۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسله آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت
حال تو بود در دل گودال قتلگاه
چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشة خرابه مکانی دگر نداشت
👤سازگار
📚منابع :
۱)رياض المدح والرثاء قديحی، ص۶۵۸
۲)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۱۱۵
۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۱۰۷
۴)مأساه الحسین(ع) شیخ عبدالوهاب کاشی، ص۱۵۳
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴، ص۱۶۶
۶-۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۶۶
۸)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۸
۹)دلائل الإمامة طبری، ص۱۹۲
۱۰)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲
۱۱)کشف الغمه اربلی، ج۲، ص۷۷
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(ع) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ وَ یَا زَیْنَ الْمُتَهَجِّدِینَ》🔶🔸
✅قرآن کریم در آیه ۲۳ سوره شوری، مزد رسالت پیامبر اکرم(ص) را مودّت اهل بیت(ع) معرفی می کند.
خداوند متعال می فرماید :
📋《لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی》
♦️بگو به ازای آن رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی درباره خویشاوندان(اهل بیت)!
اما واقعیت این چنین شد که اگر خداوند دستور به آزار و اذیت اهل بیت پیغمبر(ص) می داد، دیگر بیش از این، ظلم و ستم به خاندان ایشان، روا نبود.
در تاریخ آمده است که؛
وقتی اسرای کربلا را وارد شام کردند، در اين ميان پيرمردى به كاروان اسيران نزديك شد و گفت :
📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ وَ أَرَاحَ الْبِلَادَ عَنْ رِجَالِكُمْ وَ أَمْكَنَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ》
♦️خدا را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شهرها را از مردان شما آسوده ساخت و امیرالمومنین يزيد را بر شما پيروز نمود!!
امام سجاد(ع) به او فرمود :
📋《يا شَيْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ؟》
♦️اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده اى؟
پاسخ داد : آرى! (شما را با قرآن چكار؟!)
فرمود :
📋《فَهَلْ عَرَفْتَ هذِهِ الآيَةَ؟》
♦️آيا اين آيه را مى شناسى؟
که می گوید :
📋《قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى!》
♦️به مردم بگو كه من هيچ پاداشى از شما در برابر رسالتم درخواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزديكانم!(اهل بيتم)
پيرمرد پاسخ داد : آرى!
من اين آيه را خوانده ام! (ولى با شما چه ارتباطى دارد!).
امام(ع) فرمود :
📋《فَنَحْنُ الْقُرْبى يا شَيْخُ!》
♦️قربى ما هستيم ای پیر مرد!
پيرمرد وقتی اين سخنان را شنيد، ساكت شد و از گفته هاى خود سخت پشيمان گرديد و فرياد زد :
به خدا سوگند! شما همان گروه شايسته و از خاندان پيامبر اکرم(ص) هستيد.
امام(ع) نيز در تأييد سخنان آن پيرمرد فرمود : به خدا سوگند، بدون ترديد ما همان اهل بيت عصمت و طهارتيم و به حقّ جدّ ما رسول خدا(ص) سوگند! كه ما همان گروه هستيم.
📋《فَبَكَى الشَّيْخُ وَ رَمَى عِمَامَتَهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ》
♦️پيرمرد گريست و عمامه از سر انداخت و سرش را به آسمان بلند كرد.
📋《ثُمَّ قَالَ : اللَّهُمَّ إِنَّا نَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ جِنٍّ وَ إِنْسٍ!》
♦️سپس گفت : خدايا! من از دشمنان آل محمّد(ص) از جنّ و انس آنها بيزارى مى جويم.
سپس به امام(ع) عرض كرد :
📋《هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》
♦️آيا راه توبه اى براى من وجود دارد؟
امام به او فرمود :
📋《نَعَمْ! إِنْ تُبْتَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ مَعَنَا》
♦️آرى! اگر توبه كنى، خداوند تو را مى بخشد و توبه ات را مى پذيرد و تو با ما و در زمره ی دوستان ما خواهى بود.
پيرمرد نيز توبه كرد، ولى هنگامى كه اين سخن به گوش يزيد رسيد، دستور قتل وى را صادر كرد!(۱)
در روایتی امام سجاد(ع) می فرماید :
روز عاشورا درهای غم و محنت و مصائب به روی ما باز شد.
من پدرم را کشته در خاک و خون آغشته دیدم و برادران و پسر عموها و فرزندان پدرم را شهید و مقتول مشاهده کردم و زنان و خواهرانم را مانند اسیران ترک و روم ملاحظه کردم.
این مصائب و حوادث چنان بر من سخت و دشوار و سنگین آمد که سینۀ من تنگی کرد، نزدیک بود جان از بدن من بیرون برود.
عمه ام وقتی مرا به این حال دید گفت :
📋《مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي؟》
♦️تو را چرا چنین می بینم که با جان خودت بازی می کنی ای یادگار جدّ و پدر و برادرانم؟
به عمه گفتم :
📋《كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُصْرَعِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ لَا يُكَفَّنُونَ وَ لَا يُوَارَوْنَ وَ لَا يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الدَّيْلَمِ وَ الْخَزَرِ!》
♦️چگونه جزع نکنم؟ دارم می بینم آقای من، برادران من، عموهای من، فرزندان عموهای من و اهل من به خونشان غلتیدند، روی زمین افتادند، بدنشان در بیابان قرار دارد، احدی به آنان رحم نمی کند، و به این بدنها نزدیک نمی شود، گویی که اینان اسیران دیلم و رومند!
عمه ام زینب کبری(س) عرض کرد :
📋《لَا يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى؟ فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ المِيثَاقَ أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذ
ِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا یَزدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُورَاً وَ أَمرُهُ إِلَّا عُلُوَّاً》
♦️فرزند برادرم! نگران مباش، به خدا سوگند اين پيمانى است كه پيامبر خدا(ص) از جد و پدر و عمويت گرفته است و آنان نيز آن را پذيرفته اند.
خداوند از جماعتى از اين امت كه گردنكشان زمين آنها را نمى شناسند ولى فرشتگان آسمان آنان را مى شناسند، عهد گرفته است كه اين پيكرهاى پاره پاره و پراكنده را جمع كنند و به خاك بسپارند، در آينده در اين سرزمين بر مرقد پدرت حسين(ع) پرچمى به اهتزاز در مى آيد كه هيچگاه كهنه نشود و در گذر زمان گزندى به آن نرسد و سردمداران كفر هرچه در محو آن تلاش كنند، روز به روز بر عظمت آن افزوده شود.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است
دیدن نه همین بلکه شنیدن سخت است
از ورطه طوفان زده ی آتش و خون
بر ساحل آرزو رسیدن سخت است
هفتاد و دو تن ز بهترین یاران را
دیدن به زمین و دل بریدن سخت است
بار غل و زنجیر چهل منزل راه
با پیکر تب دار کشیدن سخت است
جانبخش بود صداى قرآن اما
از رأس پدر به نى شنیدن سخت است
👤موید
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۶
۲)کامل الزیارت ابن قولویه قمی، ص۲۶۱
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ الْعَابِدِینَ》🔶🔸
✅امام سجاد(ع) بعد از واقعه کربلا در سه جا خطبه خواندند.
1⃣در شهر کوفه :👇
حُذَیم بن شریک أسدی می گوید :
📋《خَرَجَ زَیْن العابِدین(ع) إلی النّاسِ وأومَی إلَیْهِم أنْ اُسْکُتوا فَسَکتوا و هو قائِمٌ فَحمد اللهَ وأثْنی عَلیه و صَلّی عَلی نَبِیّهِ ثُمّ قَالَ :
أَیُّها النّاسُ مَنْ عَرَفَني فَقَدْ عَرَفَني و مَنْ لَمْ یَعْرِفْني فَأنا عليُّ بْنُ الحُسَیْنِ(ع) المَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَیْرِ ذَحْل وَ لا تِراتِِ!
اَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِکَ حَرِیمُهُ وَ سُلِبَ نَعِیمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِیَ عِیالُهُ!
اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَکَفى بِذلِکَ فَخْراً!
اَیُّهَا النّاسُ! ناشَدْتُکُمْ بِاللهِ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ اِلى اَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ، وَ اَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ اَنْفُسِکُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثاقَ وَ الْبَیْعَة ثُمَّ قاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلُْتمُوهُ؟ فَتَبّاً لَکُمْ ما قَدَّمْتُمْ لاَِنْفُسِکُمْ وَ سَوْاهً لِرَاْیِکُمْ، بِاَیَّةِ عَیْنِ تَنْظُرُونَ اِلى رَسُولِ اللهِ(ص) یَقُولُ لَکُمْ : قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی فَلَسْتُمْ مِنْ اُمَّتِی؟
هَیْهات! اَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ! حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَواتِ اَنْفُسِکُمْ، اَتُرِیدُونَ اَنْ تَاْتُوا اِلَیَّ کَما اَتَیْتُمْ اِلى آبایِی مِنْ قَبْلُ، کَلاّ وَ رَبِّ الرّاقِصاتِ اِلى مِنى، فَاِنَّ الْجُرْحَ لَمّا یَنْدَمِلْ، قُتِلَ اَبِی بِالاَْمْسِ وَ اَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ، فَلَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللهِ(ص) وَثُکْلَ اَبِی وَ بَنِی اَبِی وَ جَدِّی، شَقَّ لَهازِمی وَ مَرارَتُهُ بَیْنَ حَناجِرِی وَ حَلْقِی، وَ غُصَصُهُ تَجْرِی فِی فِراشِ صَدْرِی، وَ مَسْاَلَتِی اَنْ لا تَکُونُوا لَنا وَ لاعَلَیْنا.
ثُم قَالَ :
لا غَرْوَ اِنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ وَ شَیْخُهُ
قَدْ کانَ خَیْراً مِنْ حُسَیْن وَ اَکْرَما
فَلا تَفْرَحُوا یا اَهْلَ کُوفَهَ بِالَّذِی
اُصیبَ حُسَیْنٌ کانَ ذلِکَ اَعْظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسی فِداوُهُ
جَزاءُ الَّذِی اَرْداهُ نارُ جَهَنَّمَـاً》
♦️حضرت زین العابدین(ع) برابر مردم آمد و اشاره به سکوت کرد! خاموش شدند و او ایستاد. سپاس خدای را ستایش کرد و بر نبی(ص) درود فرستاد.
آنگاه فرمود : ای مردم! هر کس مرا میشناسد، میشناسد و هر کس نمیشناسد بگویم که من علی فرزند حسینم که در کنار فرات او را کشتند بی آنکه خونی طلبکار باشند و قصاصی خواهند، من پسر آن کسم که حرمت او شکستند و مال او تاراج کردند و عیال او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسم که او را به زاری کشتند و این فخر ما است.
ای مردم شما را به خدا سوگند میدهم آیا در خاطر دارید سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با اوکارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟
هلاک باد شما را! چه توشه ای برای خود پیش فرستادید! و زشت باد رأی شما!
به کدام چشم به روی پیغمبر(ص) نظر میافکنید وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید، پس، از امت من نیستید؟
و در ادامه فرمود :
هیهات! ای بی وفایان مکّار! میان شما و شهوات حایل آمد، می خواهید همان اعانت که پدران مرا کردید همان گونه مرا هم اعانت کنید؟
هرگز چنین نخواهد شد.
سوگند به پروردگار آن زخم که دیروز از کشتن پدرم و اهل بیت وی بر دل من رسید هنوز بهتر نشده و التیام نیافته است، و هنوز داغ پیغمبر(ص) فراموش نگشته و داغ پدرم و فرزندان پدر و جدم موی رخسار مرا سپید کرده است و تلخی آن میان حلقوم و حنجرهی من است و اندوه آن در سینهی من مانده است، و خواهش من این است نه با ما باشید و نه بر ما!
آنگاه فرمود :
شگفتآور نیست اگر حسین(ع) کشته شد و پدر بزرگوارش علی(ع)، که بهتر از حسین(ع) بود، او نیز کشته شد!
ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین(ع) وارد شد که این مصیبتی است بزرگ؛
جانم فدای آن که در کنار نهر فرات شهید شد، و کیفر آنکس که او را کشت آتش جهنم است.(۱)
3در شهر شام :
راوی می گوید امام سجاد(ع) در مسجد شام بر فراز منبر رفت و خطاب به مردم شام فرمود :
📋《أَيُّهَا النَّاسُ! أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ : أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ!
وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ
مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي!》
♦️اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران