4_5913629277454076344.mp3
453.5K
❣﷽❣
📒#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
📕#سبک : آه و واویلا صد آه و واویلا
حون جگر لیلا بی پسر لیلا
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
📕از جفا پرپر، شد گل زهرا
دل شده محزون، از سوز آه او
کنج زندان شد، قتلگاه او
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
مصطفی بر تن رخت عزا دارد
مادرش زهرا ناله ها دارد
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
سندی کافر بر پیکرش میزد
پیش چشمان مادرش میزد
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
روزه بود و وای از حال غمدارش
تازیانه بود قوت افطارش
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
روضه میخوانم با دیدگان تر
گشته تابوتش تخته ای از در
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
بسته بود از ظلم ِ خصم رُسوایش
غل و زنجیر ِ کینه بر پایش
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
در غل و زنجیر، شد عاقبت آزاد
کربلایی شد، وادی بغداد
📕آه و واویلا، صد آه و واویلا
هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#کانال_نوحه_یا_زینب_س
🎼زیر سنگینی زنجیر ...
روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام
*گفت: زندان بان می اومد،سر میزد؛ میدید موسی بن جعفر یه گوشه غُل و زنجیر به دست و پا و گردن، گاهی زیر لب یه چیزی میگه، هی صدا میزنه: پسرم رضاجان!گاهی زیر لب میگه:دلم برات تنگ شده معصومه جان!...
من بی مقدمه میخوام برم تو روضه...یا امام رضا!شبِ شهادت باباتونِ... امشب یه نگاه ویژه به ما بکن...*
زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده
می شود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بسکه شلاق به جان کمرش افتاده
آدمِ تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده
گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک تَرَش افتاده
هر کس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده
آنکه از کودکی اش مورد حرمت بوده است
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده
به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده
#شاعر حسین رستمی
گفت:آقا روزها روزه بود،شب ها عبادت می کرد... توی سیاه چالی انداختن آقارو که به علم امامت روز و شب رو تشخیص میداد،موسی بن جعفر زندان زیاد رفته،زندانبان زیاد دیده،خیلی هاشون عوض شدن،اما این زندانبان آخری جگر موسی بن جعفر رو خون کرد،آخه این سندی بن شاهک یهودی بود، وقتی برا آقا افطار می برد، اول با تازیانه اینقدر آقارو میزد...الهی دستت بشکنه...کار به جایی می رسید موسی بن جعفر می گفت: هر چی دوست داری منو بزن...اما دیگه اسمِ مادرم رو نیار...
امشب ما اومدیم با امام رضا و حضرت معصومه گریه کنیم...امشب اینقدر داد بزن،مادرش نگه بچه ام غریبِ...بچه ام مظلومِ...مادر جان ببین موسی بن جعفر چقدر گریه کن داره...
خبر دادن گفتن: مردم! فردا موسی بن جعفر رو آزاد میکنن،شیعیان همه جمع شدن جلو زندان،همه به هم خبر میدادن آقارو میخوان آزاد کنن بعدِ چهارده سال...
همه جلو زندان نشستن،با هم حرف میزنن،یکی میگه:اگه آقارو ببینم،میگم: آقا! بچه بودم دست محبتت رو سرم بود،یکی میگفت:اگه آقارو ببینم میگم،بابام خیلی دوست داشت ببینه شمارو،خیلی انتظار کشید از زندان آزاد کنند شمارو،به من سفارش کرد،گفت: اگه من مُردم سلامِ من رو به موسی بن جعفر برسون...
همه ی مردم چشم انتظارن،الان آقامون میاد،یه وقت دیدن درهای زندان داره باز میشه،مردم از جا بلند شدن،لبخند رو لبشون بود،یه وقت دیدن چهارتا حمّال یه لنگه ی دری رو گرفتن، از اون لنگه ی در یه سری آویزانه،هی میگن: "هذا امامُ الرَّفَضَه" این امام شیعیانه،مردم به سر و صورت زدن،اومدن زیر بدنِ آقارو گرفتن،همه باتعجب به هم نگاه کردن،چی شده؟ گفتن چرا این بدن که اینقدر نحیف و لاغر شده چرا سنگینی میکنه،همچین که عبارو کنار زدن دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسی بن جعفرِ...
یا باب الحوائج! غریبی میدونم،چهارده سال اذیت و آزار، فراق بچه ها، تا آخرین لحظه غل و زنجیر رو از پاهات جدا نکردن، اما آقاجان! شیعیان اومدن،بهترین تشییع جنازه رو گرفتن،یه عده ای ثروت مند بودن کفن جور کردن،گفت: ما نمیذاریم آقامون رو اینجوری ببرن،گُل ریختن زن و مرد رو بدن ِ آقا...کفن براش آوردن...به امام رضا دلداری دادن...اما یه آقایِ بی کفن تو گودال افتاد،عوض اینکه گُل هارو کنار بزنن،خواهرش اومد هی این تیرهارو از بدن بیرون می آوُرد، همچین که خواهرش این تیرهارو از بدن بیرون میکشید دید یه دستی رو شونه اشِ،عمه! بلند شو بریم دنبال بابام بگردیم...گفت: عزیزم! این،بدنِ بابات حسینِ...
میدونی چرا شناخته شده نبود؟ بدنی که تیر بخوره،بدنی که سنگ بارون بشه،بدنی که زیر سُمِّ اسب ها...حسین....*
به شب نشینی زندانیان خورم حسرت
که نُقلِ مجلسشان دانه های زنجیر است
*خدایا به عظمت باب الحوائج، آقا موسی بن جعفر، فرج امام زمان را معجل بفرما....
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#کانال_نوحه_یا_زینب_س
4_5938103787813077882.mp3
1.08M
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است
🔸چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است
آجرک الله...
یا بن الحسن...
🔸جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
🔸دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است
دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفاش...
🔸مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست
🔸بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است
امشب آسمان و زمین...
عزادار آقا موسی بن جعفر هست...
امشب همه عالم عزادارند..
بانی تمام روضه ها...
مادرش زهراست...
🔸زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
🔸غار حرای حضرت موسی بن جعفر است
قربون غریبیت برم آقا...
🔸از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
🔸ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است
🔸باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
🔸لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است
🔸ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا جان... یا بن الحسن...
قربون شال عزات برم آقا...
🔸ای من فدای شال عزای شما شوم
🔸آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است
هر کجا نشستی...
حالا امام زمانت رو دعوت کن...
یا صاحب الزمان...
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
💔#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
قدم سوم:
متن روضه👇
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
😭زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
💔گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
😭#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
📕#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
😭😭
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#متن_روضه
#شهادت_موسی_بن_جعفر_ع
هر مجلسی ، کسی دمِ در می ایسته ، خوش آمد میگه ، اما اینجا خودِ بی بی خوش آمد میگه ...
خودِ بی بی میشنوه ، خودِ بی بی گریه میکنه ...
بی بی جان : ایام شهادت پدر بزرگوارتان ، آقا موسیَ بنِ جعفر است ... نمیدونم چند سال بابا رو ندیدی ؟ چند سال از دیدن پدر محروم بودی ؟
میگن هر کاروانی که وارد مدینه میشد ، می فرمود بروید بپرسید ببینید بابای من هم آزاد شده یا نه ؟
اما یه روز براش خبر آوردند : بی بی جان ، دیگه منتظر نباش ، بابای غریبت ، گوشه زندان ، زیر غل و زنجیر از دنیا رفت ... چه میگذره به دختر وقتی بفهمه باباش از دنیا رفته ... نمیدونم بی بی جان چه کردید شما ؟
بی بی جان : نبودید اون روزی که بابای غریبتون از زندان آزاد شد ، دیدند چهار غلام زیر یک تخته پاره رو گرفتند ، بدن تو غل و زنجیره ، بدن سنگینه ، بدن رو زمین گذاشتند ، روپوش رو کنار زدند ، دیدند غل و زنجیر به گردن آقاست ...
خوب شد نبودی ببینی ، اگر بودی می دیدی ، دق میکردی ! ... هان میدونی میخام کجا ببرمت ؟ ای کاش دختر خرابه هم سر بریده ی بابا ...
رسم نامردا همینه
سر بابا رو زمینه
عمه چادری سرم کن
بابا گوشامو نبینه
ببین عمه بی قرارم
سرشو رو سینه دارم
چرا قرآن نمیخونه
من که خیزران ندارم
شدم از جفا و کینه
مثل بانوی مدینه
بس که سیلی خوردم عمه
دیگه چشمام نمیبینه ...
#شعر_کربلایی_نریمان_پناهی :
آنشب که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی
از ما تو جدا بودی ؟
( بابا حسین جانم .. ) تکرار
آن دم که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
من بر سر نی بودم
کی از تو جدا بودم ؟
( بابا حسین جانم .. ) تکرار
1400/12/5
#محفل_اشک
حرم مطهر حضرت معصومه
( سلام الله علیها )
بسیارزیبا وجانسوز
#پیشنهاد_دانلود
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🏴🏴
4_5805646064396537837.mp3
101.8K
﷽
🏴#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
🏴#سبک امیری حسین و نعم الامیر
دلا کن نظر ، دلغمین کن نگاه
به بغداد و زندانی ی بی گناه
ببین یونسی را به ظلمت اسیر
ببین یوسفی را به زندان چاه
🏴یا موسی بن جعفر سلام علیک
صبا کن سفر سوی زندان او
بزن بوسه بر دست لرزان او
به بابای در کنج غربت بگو
ز دلتنگی و اشک طفلان او
🏴یا موسی بن جعفر سلام علیک
سرشک دو چشم گهر بار او
چراغی شده در شب تار او
ببین همنشین گشته با قاتل و
ببین تازیانه شد افطار او
🏴یا موسی بن جعفر سلام علیک
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#کانال_نوحه_یا_زینب_س
❣﷽❣
🔹#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
🔹#سبک ؛ نسیمی جانفرا می آید
امام هفتمین در زندان
شده از رنج و غم پریشان
بود در غریبی او گریان
بریزد اشک غم چون دریا
🔹واویلا واویلا واویلا
براو گشته ظلم و کین افزون
از ستم ها و جور هارون
شده زین مصیبت ها دل خون
به دوشش بود کوه غم ها
🔹واویلا واویلا واویلا
سندی از کینه ظالمانه
بِزد بر پیکرش نشانه
که مانده جای تازیانه
نموده با خدایش نجوا
🔹 واویلا واویلا واویلا
خون دلهاشده غذایش
به زندان شده این دعایش
بخواهد مرگش از خدایش
به عجل وفاتی سریعا
🔹 واویلا واویلا واویلا
بین عالم بود او مظلوم
که از حق خود گشته محروم
به زهر کینه گشته مسموم
بود در کنج زندان تنها
🔹 واویلا واویلا واویلا
شهید زهر کین گردیده
فدای راه دین گردیده
شیعه اش دل غمین گردیده
رفته هفتم امام از دنیا
🔹واویلا واویلا واویلا
شهید راه قرآن گشته
بر او ظلم فراوان گشته
رضا از غم پریشان گشته
بسوزد از این داغ بابا
🔹 واویلا واویلا واویلا
کجا میرود روح ایمان
پیکرش روی دوش یاران
رضا گشته ز داغش گریان
عزایش به هر جا شد برپا
🔹 واویلا واویلا واویلا)
.
4_5823334019621719555.mp3
1.99M
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت #امام_کاظم علیه السلام _حاج محمد طاهری
حُرمتمُ شکستن
بال و پرم رو بستن
میون این سیه چال
خدا خودش میدونه
که زیر تازیونه
دارم میرم من از حال
میسوزم من با این ساق شکسته
میون غل و زنجیر با این دستای بسته، اما
ناموسم نیست اما میون اغیار
خواهرمُ ندیدم میونِ کوچه بازار
ایوای ایوای، امون از این غریبی ..
با دست بسته بیشتر
برای حال حیدر
این شبا گریه کردم
شبا با درد پهلو
با کبودی بازو
بی صدا گریه کردم
میسوزم من، تو اوج روضه هرشب
پیکر من نرفته، به زیر سم مرکب
حُرمتم رو اگه نگه نداشتن
بعد شهادتم اما برام کفن گذاشتن
*آری گرون ترین کفنها، قیمتی ترین کفنها را آوردن بدن موسی بنجعفر علیه السلام رو با احترام کفن کردن و دفن کردن .. بمیرم برا اون آقایی که هنوز مادرش زهرا مثل یه همچین شب جمعه ای اگه میره کربلا اولین سؤالش از پسر اینه :
حسینم؛*
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاکت نکردن
اگر کشتن چرا آبت ندادن
تو را زان دُّر نایابت ندادن
السلام علیک یا سیدنا المظلوم یا ابا عبدالله ..
#شهادت_امام_کاظم
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام