eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم آیت‌الله  میرزا جواد تبریزی درباره حضرت رقیه(س) می‌گوید: دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته‌شده بر ایشان دارد. .
زمزمه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس حاج‌ محمد رضا طاهری شبم روشنه، دلم گُلشنه شبِ آرزومو سحر اومده   شده باورم، عزيز دخترم كه امشب كنارم پدر اومده   اگر ناله كردم گرفته صِدام اگر چه پر از آبله شد پاهام   ولي عاقبت حاجتم شد روا نشستم يه شب رو به روي بابام   اومده بابام ديگه چي ميخوام   قدِ من خميد موهام شد سفيد چه كَس ناله هايِ دلم رو شنيد؟   كه زجر پليد موهامو كشيد تنم رو روي خاكِ صحرا كشيد   حالا كه خرابه شده سوت و كور چرا غرق خوني؟ بلا از تو دور   چرا رو موهات خاك و خاكسترِ مگه رفته بودي به كنج تنور   بلا از تو دور باباي صبور، بلا از دور            *روايت ميگه: حضرت رقيه سلام الله عليها خوابيده بود، از خواب پريد،هر كاري كردن آروم نشد، هي ميگفت: "أبَتاه! أبَتاه!..." طاهر دمشقي خادمِ يزيدِ ملعونِ، ميگه: يه مرتبه صداي ناله رو شنيدم، اونايي كه رفتن حرم بي بي مي دونن فاصله اي نيست از حرمِ بي بي تا كاخِ يزيدِ، كسي ناله بزنه صداش ميرسه، طاهر دمشقي ميگه: سر داخلِ طشت بود، رو پوش كنار رفت، ديدم سر از داخل تشت بالا اومد، يه وقت ديدم صدا ميزنه: " يا اُختاه! اُسكُتي اِبنتي.." خواهرم! بچه ام رو آروم كن... دل تو دل حسين نيست، صدايِ ناله ي رقيه داره مياد، يه مرتبه يزيدِ نانجيب از خواب بيدار شد، گفت: چه خبر شده؟ اين سر و صدا مالِ چيه؟ گفتن: يكي از نازدانه هاي حسين بهانه ي بابا گرفته، گفت: باباشو ميخواد؟ خوب براش ببريد، سر رو داخل طبق گذاشتن، همچين كه اومدن از درِ خرابه وارد كنن، ديدن عمه ي سادات دوان دوان اومد، ميدونه چه خبره؟  فرمود: من خودم آرومش ميكنم، سر رو داخل نياريد، سر آوُردن گذاشتن جلوي رقيه، اول چنان سيلي به صورت اين بچه زدن... حسين! .
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوامیس رسول خدا را از شلوغ ترین دروازه شهر وارد دمشق کردند حجت الاسلام انصاریان ┄📼┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ https://eitaa.com/Arbabhosyn
شور_احساسی. بند:1 می دهم از راه دور به محضر توسلام ای پسر فاطمه اربابی و من غلام زینت دوش نبی هستی ام از هست توست ای شه تشنه لبان کرب و بلام دست توست ای آرام جانم  یاحسین  ای روح و روانم یاحسین توظلمت می تابی بر همه خورشید تابانم یاحسین (جانم حسین  جان حسین)* ✨💫✨💫✨💫✨💫 بند:2 غصه ی کرب و بلا با منه از کودکی دق می کنم آخر از خنده های زورکی یک شب جمعه حرم حسرتمه یا حسین یک چیزو فهمیدم از کارهای مولاحسین تو اوج سختی بوده باهام تنهام نذاشته هیچوقت آقام داره هوای نوکر هاشو می دونه دلتنگ کربلام (جانم حسین  جان حسین)* .
🔴مجلس_یزید_ملعون بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد مگر حلال خدا را حرام خواسته است که باید این همه زخم از حرامیان بخورد میان تشت طلایی ببند چشمت را مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد مخوان دو مرتبه قرآن یزید منتظر است گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد شاعر:
دختر اگریتیم شود پیر میشود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سالها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دلگیر می شود... .
‍ . جواب واویلا واویلا واویلا واویلا بند ۱ عمه بریز آب روان آهسته روی پیکرش آرام تر حرکت بده اعضای جسم لاغرش دست به بازویش نزن خرد شده از سلسله زخمی شده پایش ز بس دویده پشت قافله از کربلا تا شام و کوفه دویده منزل به منزل درد و محنت کشیده از درد یک شب هم راحت نخوابیده بند ۲ عمه بریز آب روان آهسته آهسته ولی انگار که افتاده ای یاد غریبیّ علی شب بود و حیدر مانده بود با گریه های کودکان میزد به سر میگفت که: اسما بریز آب روان حیدر بمیرد ورم کرده بازویت با چه شکسته در پشت در پهلویت با من نگفته بودی نیلی شد رویت .
سینه_زنی_حضرت_رقیه_س ◽️ ▪️ : میگذرد کاروان..... کنج خرابه پدر چشم براه توام با رخ نیلی شده محو نگاه توام پای من از ره شده پدر پر از آبله به گردن‌عمه‌ام بسته شده سلسله شور محشری برپا شده صورتم مثل زهرا شده ▪️بابایی بابایی باباجون لباس من پاره و دیده‌ی من در فشان سه ساله‌ام ای پدر قامت من شد کمان طفل خیالی بغل گرفته اینجا رباب ذکر لبش شد مدام زمزمه‌ی آب آب نجمه از داغ قاسم خمید راس پرخونش به نیزه دید ▪️بابایی بابایی باباجون میان‌طشت طلا چوب به لبها زدن به پیش چشم همه لطمه به زنها زدن پای سرت عمه را دیدم و گریان شدم به مثل موی سرت سخت پریشان شدم بابایی کنج ویرانه‌ام شمعی و مثل پروانه‌ام ▪️بابایی بابایی باباجون .
4_5764941808928820454.mp3
184.8K
ورود اهل بیت ع به شام سبک: با نوای کاروان راهیان کربلا آمدند شام بلا از آن همه کینه،دل ها همه خون است زینب غمدیده،افسرده محزون است امان ز شهر شام۲ بی قراران حسین پرده داران حسین در انتظارند در،دروازه ی ساعات طفلان بی بابا،با عمه ی سادات امان ز شهر شام۲ کرده مردم از دحام جای عرض احترام مردم شهر شام،شد کارشان دشنام سنگ می زدند از کین،آن جا ز روی بام امان ز شهر شام۲ دست آن ها با طناب بسته بود اهل عذاب اهل حرم گشتند،از این سفر خسته دشمن ز ظلم و کین،دستان شان بسته امان ز شهر شام۲ محرم اسرارها دیده اند آزارها بهر گل زهرا،همه عزادارند در دست دشمن ها،از کین گرفتارند امان ز شهر شام۲ بر روی نی نور عین رأس پر نور حسین رأس حسین در شام،خورشید تابان بود بهر حسین جاری،اشک یتیمان بود امان ز شهر شام۲ شامیان بی حیا مردم دور از خدا بس که جفا کردند،جان ها همه بر لب خون گریه می کردند،سکینه و زینب امان ز شهر شام۲
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ من که هر لحظه به پای علمت می افتم می میرم بی حرمت؛ ببین آقا کی گفتم اجازه بده منم بشم بلاگردونت نوکرت یه اربعین دیگه بشه مهمونت (دل من تنگه برات چه برو بیاییه این روزا توی کربلات خالیه جای گدات باورش سخته، نگو جای ما نیس پایین پات) ۲ پایین پات خونه ی امیده هر چی نوکره کرببلات ممنونم اجازه دادی بزنم منم صدات شنیدم یه قطره آبم نرسید به خیمه ها فدای غربت تو فدای خشکی لبات 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پادشاه عالمه هر کسی نوکر توئه آقا هر چی که دارم از صدقه سر توئه مادرت اجازه داده که بشم سینه زنت زیر پرونده ی ما امضای مادر توئه (حال زارم رو ببین دل من تنگه برا صحن یل ام بنین رومو نندازی زمین زنده ام یه سالیه فقط به عشق اربعین) ۲ عشق اربعین عمریه که به نخای پرچمت محتاجم به نفس کشیدنِ توو حرمت محتاجم کیه که ندونه زندگیمو مدیون توام دست خالیمو ببین! به کرمت محتاجم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عاقبت بخیری یعنی زیر سایت بمونم خودمو هر جوری هس به کربلات می رسونم به خودم میام می بینم جای من توو روضه نیس وصله ی ناجور روضه هاتم آقا میدونم (خوش به حال زائرات خوش به حال اونا که راشون دادی توو کربلات جون نوکر به فدات میشه بازم بشینم رو به رو ایوون طلات) ۲ ایوون طلات یه دلم میگه خدا رو شکر گرفتار توام یه دلم میگه منو ببخش که سربار توام به تو مدیونم آقا صفر تا صد زندگیمو هر جوری حساب کنم بازم بدهکار توام .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازه ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند وسط اینهمه خنده شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست این جماعت که همه راهزن و دزد رهند زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند سوره ناس بخوانید که شر کم بشود چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم معجرم را به سر یک زن شامی دیدم اول ماه صفر بدسفری بود حسین ساربان من عجب بدنظری بود حسین از سر نیزه ببین رد کبودی هارا لال کن جان ابالفضل یهودی هارا مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین وسط اینهمه روضه فقط این غم کم‌ بود آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود شاعر: 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
این اسارته داداش یا قتلگاه نیمی از قافله جون داده تو راه ای پناه عالمین نگاهی کن بی پناهیم بی پناهیم بی پناه بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم بعد از اون همه جسارت که دیدیم حالا باید همه آماده بشیم دم دروازه ساعات رسیدیم دستامون بسته شده کنار هم یه طرف طناب به بازوی منه یه طرف به گردنه زین العباد سر سلسله به دست دشمنه پریشون وارد شهر شام شدیم از رو نیزه احوال ما رو ببین تازیونه می زنن که راه بریم راه بریم بچه ها میخورن زمین دستی که برای ما حجاب میشد حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم میون نامحرما گیر افتادیم کاش می شد از این قفس فرار کنیم باورم نمیشه نامسلمونا مارو خارجی داداش صدا کنن اگه میتونی یه کم قرآن بخون تا مارو کمتر اینا نگا کنن اینا سنگم میزنن ولی داداش میسوزه دلم برای بچه هات تا میشد پناهشون شدم ولی حالا هی با گریه میزنن صدات خیلی سخته گذر از این مرحله کاش فقط سنگ میزدن به قافله بارون آتیش و ما چی کار کنیم دستامون بسته شده با سلسله بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ که تن ما پره از کبودیه سخت ترین مسیر ما تو این دیار رد شدن از کوچه یهودیه شاعر: 🌴🌴🌴🌴🌴🌴
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان شاعر:
. مصائب اول ماه صفر از این خلق شامی خدا نگذرد از این بد مرامی خدا نگذرد به توهین بر اهل بیت ِ ولا ز بی احترامی خدا نگذرد خدا نگذرد از‌ گروهی پلید از آل شیاطین از آل یزید چها شد به حال دل اهل بیت عزا خانه شد محفل اهل بیت به طشت طلا راس سالارشان چه ویرانه ها منزل اهل بیت پذیرایی از قافله ننگشان شکسته دل لاله از سنگشان حرام ازل روح طاعاتشان نبوده محبت مراعاتشان به دروازه های جهنم رسد عذاب ابد کل ساعاتشان مبدل شود بر عزا ، هروله که شد موجب شادی حرمله مسیری که شد کاروان در عبور خلایق تمامی به جشن و سرور یکی مست باده به رقص آمده به پای سر ِ آمده از تنور لگد زد به نیزه که شد آن چنین سر روی نی واژگون بر زمین بلند مرتبه شاه ِ کرب و بلا در افتاده از نیزه در کوچه ها دوباره رخ ماه و خدالتریب به زیر سم مرکب و دست و پا همه ناکسانه هجوم آورند لگد میزنند و ثوابی برند تمام گذرها پر از کینه بود که بغض ِ علی کنج هر سینه بود زدند و شکستند به هر چه که شد پر از رَد سنگی بر آئینه بود یهودی گرفته کمین وای من خریدار ناموس دین وای من چه بر حال غم بار زینب گذشت تمامش به آزار زینب گذشت به بازار و انظار نا محرمان خدا تا کجا کار زینب گذشت در آن کاروان آب و تابی نبود بر اهل پیمبر حجابی نبود دل قافله جمله در التهاب جراحاتشان زخم ضرب و عتاب کشیده شده کار غم دیده گان به جمعی حرامی به بزم شراب الهی مداوم غروب یزید خدا بشکند دست و چوب یزید به هر ضربه ای گوهر جان شکست چرا حرمت روح قرآن شکست به مستی چنان ضربه زد ناگهان لبش زخمی و دُر دندان شکست یکی زد صدا ضربه ها را نزن به لب های فرزند زهرا نزن .....................................................
مرثیه_حضرت_رقیه تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست پایِ رفاقتِ منِ بیچاره مانده است یعنی حسین چون دگران نیمه راه نیست ميعاد گاه‌ِ هر چه فرشته ست کربلا افسوس جا برایِ منِ روسیاه نیست امسال نیز کرب و بلا سهم ما نبود.. با این حساب روی لبم غير آه نیست با سنگ می زنند تو را خیلِ کوفیان این سرو ایستاده مگر پادشاه نیست؟ شمر و سنان و حرمله از راه آمدند برخیز! جای خواهر تو قتلگاه نیست 🔸شاعر:
✅ حضرت رقیه سلام الله علیها من کیستم سلاله‌ی دامان کوثرم من زینب سه ساله ی زهرای اطهرم باب الحسین فاطمه، باب الحوائجم بر سه امام، عمّه و فرزند و خواهرم از جانب امام زمانم سفیر شام تنها نه یک سفیر که پیغام آورم از کودکی مجاهد راه خدا شدم گویی برای کرب و بلا زاد مادرم تا بنگرید فاتح پیروز شام کیست یک لحظه رو کنید به قبر مطهّرم هم سنگر سه ساله ی زینب پس از حسین کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرم گر رو به سوی حشر نیارند اهل بیت من یک تنه شفیعه ی فردای محشرم جای کفن به پیکر رنجور، وقت دفن پیراهن اسیری من بود در برم سنّم کم است و کوچکم امّا به اقتدار آیینه دار قاسم و عبّاس و اکبرم رخسار زرد، سرخ ز خون سرم شده لب های خشک، تر شده از دیدهء ترم آن شب به یاد فاطمه تا صبح گریه کرد زینب چو خاک ریخت بر اندام لاغرم...
شام_زمینه یابن الحسن خون گریه کن برای زینب به غربت و بی کسی و غمهای زینب آقا ببین در شام ؛ عمه گرفتار است با بازوی بسته ؛ در بزم اغیار است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ از غم دل ذریه زهرا شکسته زینب سرِ پا خولی و سنان نشسته بر عمه سادات ؛ بی حرمتی کردند در پیش او عمدا ؛ جامِ می آوَردند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ ای شامیان آخر چه رسمِ میهمانی ست جای سرِ بریده در طشت طلا نیست این سر که بینِ طشت ؛ مشغول قرآن است باور کنید مردم ؛ راسِ مسلمان است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ سکینه میزند به سر آه و واویلا خون ریزد از لبِ پدر آه و واویلا بر این لب پاره ؛ دیگر نزن نامرد گر میزنی پیشِ ؛ دختر نزن نامرد وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب آقا ببین در شام ؛ عمه گرفتار است با بازوی بسته ؛ در بزم اغیار است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ از غم دل ذریه زهرا شکسته زینب سرِ پا خولی و سنان نشسته بر عمه سادات ؛ بی حرمتی کردند در پیش او عمدا ؛ جامِ می آوَردند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ ای شامیان آخر چه رسمِ میهمانی ست جای سرِ بریده در طشت طلا نیست این سر که بینِ طشت ؛ مشغول قرآن است باور کنید مردم ؛ راسِ مسلمان است وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ........ سکینه میزند به سر آه و واویلا خون ریزد از لبِ پدر آه و واویلا بر این لب پاره ؛ دیگر نزن نامرد گر میزنی پیشِ ؛ دختر نزن نامرد وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
💠سید الاسرا💠 🔶ما را به زندان الرشید بغداد با سلول‌های ۸ متریِ بدون پنجره فرستادند. مدتی بعد به اردوگاه تکریت در زادگاه صدام رفتیم. 🔸۹۰ اسیر این اردوگاه شناسایی و دستچین شده بودند. آقای ابوترابی سید آزادگان نیز در این اردوگاه حضور داشت که وجودشان برای همه ما نعمت بود. 🔸دو نگهبان به نام‌ حسین و کاظم در آنجا بودند که کاظم بدترین رفتار را با ما داشت. گاهی آقای ابوترابی را چنان کتک می‌زد که تا مرز شهادت می‌رفت. آرزوی ما این بود که کاظم به مرخصی برود. 🔸یک هفته به مرخصی رفت اما دو روز زودتر برگشت اما آدم دیگری شده بود! دیدم کنار روشویی چند دقیقه مهربانانه با آقای ابوترابی صحبت کرد. 🔸از او پرسیدیم کاظم چه می‌گفت؟ فرمود کاظم می‌گفت سر صبحانه با مادرم نشسته بودم که پرسید تو در اردوگاه اسرا را شکنجه می‌کنی؟ کاظم تعجب می‌کند. دوباره مادر می‌پرسد آیا سیدی در بین اسرا هست که تو او را شکنجه کرده باشی؟ دیشب حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که می‌گفت چرا فرزندت اسیری از قافله اسرای ما را آزار و اذیت می‌کند؟ 🔸مادر می‌گوید شیرم حلالت نیست اگر آنها را اذیت کنی. کاظم هم متحول شده بود. جنگ تمام شد و پس از سقوط صدام، کاظم به ایران آمد و از تک‌تکِ ۹۰ نفر اسیر اردوگاه حلالیت طلبید. 🔸حتی به مشهد رفت و سر خاک آقای ابوترابی از او هم حلالیت خواست. چند سال پیش کاظم به عنوان مدافع حرم به سوریه رفت و در حرم حضرت زینب (س) با تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید. ♦️راوی: سعید اوحدی رئیس سابق بنیاد شهید کشور 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حساب و کتاب عجیب امام حسین علیه السلام 🎙عارف بالله آیت الله قائنی رحمت الله علیه: حتی اگر با ریا برای امام حسین کاری کنید، آن عمل نوشته می شود. https://eitaa.com/Arbabhosyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍نمی‌شود از دفاع مقدس گفت.... 🔸اما نقش آزادگان سرفراز را نادیده گرفت 🔹آنانی که سخت‌ترین شنگجه‌های رژیم بعثی عراق را تحمل کردند، 🔹اما در مقابل دژخیمان بعثی سر خم نکردند. 🇮🇷در اسارت شکنجه شدند و به شهادت رسیدند و گمنام ماندند. 🔺۲۶ مرداد سالروز آزادی آزدگان را گرامی داشته.... 🔸و یاد سرور آزادگان کشورمان، مرحوم سید علی اکبر ابوترابی، که در اسارت هم، بعثیون را به اسارت گرفت.... و مدافع حرم(کاظم عبدالامیر) تربیت کرد. التماس دعا سالار
تا زمین در گردش و تا آسمان در چرخش است یاد یاران چون شما در قلب ما آرامش است... 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات