eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حــرم تـابیـــد آفتــاب امشب جلوه‌گر شـد حق بی‌نقـاب امشب این پسر، یاسین و نور و قدر و فرقان است جان احمد، قلب قرآن، روح ایمان است 🔹ولادت امام علی(ع) و روز پدر مبارک باد 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و تبریک ولادت حضرت علی علیه السلام و مناسبت روز پدر... متن اشعار و روضه وفات شهادت گونه حضرت زینب سلام الله علیها تقدیم حضور شما عزیزان... 👇👇👇👇👇 التماس دعا..سالار
زیارتنامه حضرت کبری(سلام الله علیها) 🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم 🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ سَيِّدِ الأَنْبِياءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صاحِبِ الْحَوْضِ وَاللِّواءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّماءِ وَوَصَلَ إِلَى مَقامِ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ الْهُدى وَسَيِّدِ الْوَرى وَمُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الرَّدى اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بِنْتَ صاحِبِ الْخُلُقِ الْعَظِيمِ وَالشَّرَفِ الْعَمِيمِ وَالآياتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صاحِبِ الْمَقامِ الْمَحْمُودِ وَالْحَوْضِ الْمَوْرُودِ وَاللِّوآءِ الْمَشْهُودِ 🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْهَجِ دِينِ الإِسْلامِ وَصاحِبِ الْقِبْلَةِ وَالْقُرْآنِ وَعَلَمِ الصِّدْقِ وَالْحَقِّ وَاْلإِحْسانِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفْوَةِ الأَنْبِياءِ وَعَلَمِ الأَتْقِيآءِ وَمَشْهُورِ الذِّكْرِ فِي السَّماءِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ وَسَيِّدِ خَلْقِهِ وَأَوَّلِ الْعَدَدِ قَبْلَ إِيجادِ أَرْضِهِ وَسَماواتِهِ وَآخِرِ اْلأَبَدِ بَعْدَ فَناءِ الدُّنْيا وَ أَهْلُهُ الَّذِي رُوحُهُ نُسْخَةُ اللاَّهُوتِ وَصُورَتُهُ نُسْخَةُ الْمُلْكِ وَالْمَلَكُوتِ وَقَلْبُهُ خَزانَةُ الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ 🍃اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ قادَ زِمامَ ناقَتِها جِبْرائِيلُ وَ شارَكَها فِي مُصابِها إِسْرافِيلُ وَ غَضِبَ بِسَبَبِها الرَّبُّ الْجَلِيلُ وَبَكى لِمُصابِها إِبْراهِيمُ الْخَلِيلُ وَنُوحٌ وَمُوسَى الْكَلِيمْ فِي كَرْبَلاءِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الْغَرِيبِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْبُدُورِ السَّواطِعِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الشُّمُوسِ الطَّوالِعِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ زَمْزَمَ وَصَفا اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَكَّةَ وَمُنى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُراقِ فِي الْهَوآءِ 🍃 السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ ضَرَبَ بِالسَّيْفَيْنِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْمُصْطَفى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَدِيجَةَ الْكُبْرى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى جَدِّكِ مُحَمَّدٍ الْمُخْتارِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى أَبِيكِ حَيْدَرِ الْكَرَّارِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلَى السَّاداتِ اْلأَطْهَارِ الأَخْيارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ عَلَى الأَقْطارِ ساداتُ الأَرْضِ وَالسَّماءِ مِنْ أَخِيكَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الْعَطْشانِ الظَّمآنِ وَهُوَ أَبُو التِّسْعَةِ اْلأَطْهارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ فِي الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ وَ الأَرْضِ وَ السَّماءِ الَّذِينَ حُبُّهُمْ فَرْضٌ عَلَى أَعْناقِ كُلِّ الْخَلائِقِ الْمَخْلُوقِينَ لِخالِقِ الْقادِرِ السُّبْحانِ 🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِيِّ اللهِ الأَعْظَمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِيِّ اللهِ الْمُعَظَّمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا عَمَّةَ وَلِيِّ اللهِ الْمُكَرَّمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا أُمَّ الْمَصائِبِ يا زَيْنَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ … https://eitaa.com/Arbabhosyn 🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃
بند ۱ یه عمره که دلم اسیره همش بهونتو می گیره دلم دیگه طاقت نداره زودتر بیا که خیلی دیره ۲ وای ، ای آه آتشینم ، ای یار مه جبینم آقا بیا ، تا این که روی تو ببینم ۲ آه ، یابن الحسن کجایی …. بند ۲ با تو دلم آروم می گیره بی تو دلم از همه سیره بدون دیدن تو آقا نذار که نوکرت بمیره ۲ آه ، می خوام که با صفا شم با عشقت آشنا شم اربعین آقا ، از زائرای کربلا شم ۲ آه ، یابن الحسن کجایی …. بند ۳ چشم ترم باران گرفته قلب من از هجران گرفته کی می شود آیی که گویم با تو دلم سامان گرفته ۲ آه ، بی تو دلم شکسته ، چشمم به راه بسته آقا بیا ، که عالمی گردیده خسته ۲ آه ، یابن الحسن کجایی …. اللهم عجل لولیک الفرج شعر و سبک :
ای سر، به سرِ نیزه قربانِ وفای تو ای همسفرِ زینب، کو قدّ رسای تو؟ ای سر به سرِ نیزه از شوقِ هوای تو تا کوفه و شام آیم با گریه به پای تو از روی سنان آید قرآن و دعای تو آهسته برو خواهر قربانِ صدای تو آن پیکرِ صد چاک و حلقومِ جدای تو بی غسل و کفن مانده در کرببلای تو کو حامیِ طفلانت سقای ولای تو شد کرببلا پرپر در راهِ خدای تو ای سر به سرِ نیزه گو عزمِ کجا داری؟ در کوفه نرو کوفی با تو نکند یاری گر کوفه رَوی بینی هر خفت و هر خاری رأست به سرِ نیزه نتوان بُکند کاری ای سر به سرِ نیزه ای همسفرِ زینب از رویِ سنان داری آیا خبرِ زینب؟ دیدی چه بلا آمد آخر به سرِ زینب در کرببلای تو خم شد کمرِ زینب کو حامیِ طفلانت سقای ولای تو شد کرببلا پرپر در راهِ خدای تو پایانِ سفر کنجِ ویران شده جای تو کو کرببلای تو کو صحن و سرای تو هر پای قدم آید زینب به هوای تو در شامِ سیه گیرم من شام بلای تو!
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک دختران از هول دادنهای آنها ریختند بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند* مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند *حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
خواهرت تفسیر کرد آیات قرآن تورا سنگ‌خوردم تا نبینم سنگ باران تورا چندشب پیشم نبودی گیسویت اشفته شد بعد من کی شانه‌ زد موی پریشان‌ تو را ؟! خواستم سر را بگیرم باز سرگردان شدم کی تمامش میکنند این دستگردان‌ تورا بر سر هر کوچه اول سرشماری میکنم چندجا گم گرده ام‌ طفل هراسان تورا چشم‌ سنگین دردش از‌ دستان‌ سنگین بدتر است هرکجای کوفه دیدم آشنایان‌ تورا نان با منت به ما دادند آن‌ هم نان خشک مردمی که‌ خورده بودند از ازل نان تورا نیزه ات را عامدانه بین‌ زنها میبرد ای خدا لعنت کند آقا‌ نگهبان تو را گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا کشتی امن نجاتم! فکر طوفان را مکن تا گرفته خواهرت در دست سکان تورا
ای همه جا و همه دم با حسین نفس نفس قدم قدم با حسین پیمبر خون خدای جلیل وحی به لبهای تو بی جبرئیل کفر به نطق تو سیه روز شد حسین با صبر تو پیروز شد آینه ی فاطمۀ شهیده عالمه ی معلّمه ندیده به جمله جمله خطبه ات این نداست معلم زینب کبرا خداست معلّم مرد و زن عالمی مرّبی هزارها مریمی تو کیستی که بوده از کودکی نهضت کربلا به تو متّکی وجود تو بین حسین و حسن جلوه ای از جلالت پنج تن خروش تو خروش خون امام سکوت تو تیغ علی در نیام فاطمه بالد که تویی دخترش حسین نازد که تویی خواهرش شعله مصباح هدایت تویی تمام تفسیر ولایت تویی تو پرچم صبر برافراشتی شهید را زنده نگه داشتی روی منیر تو سراج الهداست حنجره ات پر از صدای خداست پور معاویّه حقیر تو شد شام به یک خطبه اسیر تو شد یزید دیگر جسدی مرده بود سیلی "یابن الطلّقا" خورده بود خصم به نطق تو سرافکنده شد تو خطبه خواندی و علی زنده شد کوه صفت مقاوم ایستادی بنی امیّه را شکست دادی اگرچه هفتاد و دو داغ دیدی جان امام خویش را خریدی حیف که بر پیکر تو نشانه ماند ز کعب نی و تازیانه حیف تو را شام خراب بردند چرا به مجلس شراب بردند... گلچین و تلفیق دو مثنوی
هرگز نمی شد خواهرت اینجا نیاید بهر عزاداریِ این لب ها نیاید امکان ندارد اینکه مجنونی بخواند اما برای دیدنش لیلا نیاید بستند به زنجیر راه گریه ها را شاید صدایی از گلوی ما نیاید از دخترت می خواستم وقتی می آید یا چشمهایش را بگیرد یا نیاید ای صوت لب های پر از آیات غمگین پایین بیا تا خیزران بالا نیاید دیدند می خوانی ولی کاری نکردند تا خیزران روی لبت با پا نیاید کنج تنور آمد کنارت چهره نیلی کردم دعا اینجا دگر زهرا نیاید چشمانِ اینجا سخت ناپرهیزگارند اما نمی شد خواهرت اینجا نیاید...
فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره تر از شام بود عصمت حق در ملأ عام بود قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد خلق به دور اسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خنده به رأس شهدا می زدند سنگ به ناموس خدا می زدند وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود ماه سر نیزه پدیدار بود!؟ یا سر عباس علمدار بود!؟ چهره چو خورشید بر افروخته  از عطشِ تشنه لبان سوخته   دیدهء اطفال به سیمای او  چشم سکینه شده سقای او  دوخته چشم از سر نی بر حسین اشك فشان، غرق شده در حسین مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیدهء اکبر سر نی نیم باز بر لب او مانده اذان نماز رأس امام شهدا روى نی کرده چهل مرحله معراج، طی ماه، خجل از رخ نورانیش سنگ، زده بوسه به پیشانیش هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه!؟ هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون!؟ گلچینی از يك مثنوی
همه جا را سراب میبینم خانه ام را خراب میبینم مدتی بعد از آن که رفتی تو روی دستم طناب میبینم من بدون تو مرده ام برگرد خواب بزم شراب میبینم تشنه جان دادی و نخوردی آب دادنش را ثواب میبینم چقد از روی نیزه می افتی تو بگو من به خواب میبینم شمر و خولی نگاه بد کردند دلهره در رباب میبینم باورم نیست رفتی و ماندم بخدا که عذاب میبینم منو دروازه ها و نامحرم منمو اشک دائم و نم نم معجری پاره گشته و درهم قامتی از غم فراقت کم دارم منمو کوچه های تو در تو منمو خون تازه ابرو منمو آتش گرفتن گیسو منمو نامحرمان رو در رو منمو کوچه یهودی ها صورتی مملو از کبودی ها منمو کودکان جا مانده خیمه و معجری جامانده منمو ازدحام و نامحرم دلهره میچکد از احوالم
برای داغِ حرم او همیشه چون سپر است صبور باشی اگر،درد و غصه بیشتر است چگونه صبر نموده بر آن مصائب سخت کسی که مظهر الله و زینت پدر است به کودکان حرم گفت ؛کوه صبر خدا مقابل عَلَم ظلم گریه بی اثر است امام گفت «الَیْکُنَ باالفرار»،سپس نوشت راوی مقتل حدیث معتبر است میان معرکه ماندست، چاره چیست بر او کنار جسم رود یا سری که در سفر است گرفته صبر رهش را ،وگرنه جان می باخت عقیله از همه ایتام داغ دیده تر است چه درسِ صبرِ قشنگی ست کربلای حسین برای اهل تأمل تجلی ی هنر است دوباره شعر، مرا در فضای باران برد صدای صوت اذان ست و موقع سحر است علی اصغر یزدی ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
تو رفتی و ز فراقت نصیب من غم شد تمام قامت من از ندیدنت خم شد خدا کند که بمیرم در این مصیبت چون نفس بدون تو حتی فراتر از سَم شد اسیر دست اراذل شدم کجا ماندی از آن دقیقه که رفتی و سایه ات کم شد رفیق نیمه راهی تمام زندگیم بساط بی کسیم گوئیا فراهم شد هنوز تکه ای از جامه تو را دارم به محض دیدن آن سهم چشم من نم شد جواب ناله من را نمیدهی عمرم رفیق بغض گلویم غم دمادم شد بیاد پیکر پاشیده تو گریانم میان تکه حصیر شکسته ای جم شد چقدر راس تو از نیزه بر زمین افتاد چقدر نیزه به حلقوم پاره محرم شد تو رفتی من و طفلان اسیر شمر و سنان طناب گردنمان هم عجیب محکم شد هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی تو که خاک بر سر من با سر دوعالم شد ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
میان شام می آید سری پشت سری دیگر به زنجیر آمده همراه سر ها لشکری دیگر گذشته کاروان تا از شلوغی های این کوچه رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر عقیله خاک را تا می تکاند از تن طفلی به روی خاک می افتد دوباره دختری دیگر به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت: ندارد ساربان ما مگر انگشتری دیگر میان سنگ باران ها به جز آغوش عمه نیست برای دختران داغ دیده سنگری دیگر ندارد زجر جز زجر سه ساله در غل و زنجیر میان کوچه ها تفریح از این بهتری دیگر شبیه مرتضی ، زینب به روی ناقه ی عریان دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر سر دشمن به زیر افتاد با تیغ کلام او میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر نوشته در دل تاریخ تا روز قیامت هم نمی آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر
قلم به دست شدم تازدستهابنویسم غریب وار پیامی به آَشنا بنویسم نرفته یک غمم ازدل غمی دگررسدازره به خانه ی دل تنگ وبروبیابنویسم غریبی من ودل راکسی چه داندوبهتر که مویه های غریبانه بارضابنویسم پی رضای رضابودم وبه خویش بگفتم روم به توس،درآنجازکربلا بنویسم به یادکودکی ودرس ومشق ومدرسه افتم به تخته مشق زباباوطفل وآبنویسم چه کودکانه وخوش باورانه بودوفسانه نه آبی آمدونی بادپس چرابنویسم؟ به یادقامت سقاودست وهمت سقا رسااگرچه نگویم ولی رسا بنویسم گهی زپشت حسین وگهی زفرق ابوالفضل یکی یکی بشنیدم دوتادوتابنویسم به فرش خاک بیابان به عرش نیزهءدونان تنی جدابسرایم سری جدابنویسم چه برسرتنش آمدزمن مپرس که باید زتوتیاشده درچشم بوریا بنویسم بنی اسدبگذارید روی قبر شهیدان غزل نه،قطعه ازآن قطعه قطعه هابنویسم زنوک نیزه وکنج تنورودیر و نصارا تمام،سیروسفر بود از کجا بنویسم چه میگذشت به بزم یزیدبادل زینب شراب رابگذارم کباب را بنویسم لبی به طعنه وطغیان لبی لبالب قرآن دگرمپرس،سزانیست ناسزابنویسم 🔹
رنجیده ای مگر که رخ از من نهان کنی یا خواهی آنکه صبر مرا امتحان کنی ای ماه آسمان ولایت، حسین من آخر کجا رواست که جا بر سِنان کنی کردی عیان به خلق که قرآن ناطقم دیگر چه حاجت ست که آن را بیان کنی؟ خوانند خارجی همه ما را بخوان بخوان شاید که رفع تهمت و زخم زبان کنی لب هاچوچوب خشک بهم میخورد چرا؟ گویا که زیر لب گله از ساربان کنی خواهی که آفتاب نتابد به خواهرت کز مرحمت سرت به سرم سایبان کنی مهمان خصم می شوی و گو چه می شود خود را شبی به خواهر خود میهمان کنی؟ سالار کاروان غم، ای شاه! از چه رو امشب نگاه بر عقب کاروان کنی؟ شاید که نازدانه ات افتاده از شتر خواهی که با خبر ز وی ام این زمان کنی «انسانیا» مپوی به غیر از ره حسین تا نام خویش را به جهان جاودان کنی 🔹
ز سینه ناله کشم؟ یا که آه، یا هر دو؟ ز راه شکوه کنم؟ یا سپاه، یا هر دو؟ ز پرده پردۀ اشکم، کنم تماشایت به گریه گرم شود؟ یا نگاه، یا هر دو؟ ببین چه با ادب آید به همرهت عبّاس هلال را نگرم؟ یا که ماه، یا هر دو؟ بیا به شام و سر طفل نی‌سوار ببین به صبح خنده زند؟ یا پگاه، یا هر دو؟ ز نازدانۀ خود کن سوال، پیکر او سیه به ره شده؟ یا قتلگاه، یا هر دو؟ امام دید ز نیزه، سه ساله سیلی خورد رمق نداشت گلش؟ یا پناه، یا هر دو؟ ز تازیانه و کعب‌نیِ عدو، در راه کبود گشته تنش؟ یا سیاه، یا هر دو؟ 🔹
اسیری که با طناب بسته بشه میمونه توو سختیا چیکار کنه وقتی که با تازیونه میزنن نمیتونه هیچ طرف فرار کنه نگاشون به سر عباس میخوره بچه ها رو بی‌بهونه میزنن غیرِ مادر، بچه‌ی آغوشی رَم گاهی وقتا تازیونه میزنن لج‌شون گرفته تازیونه شون به سرای روی نی نمیرسه چه بلایی قراره شروع بشه؟ زینبِ کبری چقدر دلواپسه غُصّه‌ی زینب یکی دوتا که نیست! تازیونه نرسه، سنگ میرسه بعد صحرا و بیابون گردیا نوبت کوچه‌های تنگ میرسه غُصّه همسفری با حرمله غُصّه های ازدحام از یه طرف غُصّه‌ی دلتنگیِ بی‌بی رباب غُصّه‌ی سنگای شام از یه طرف میزنن پروانه های خسته رو روی نی خون به دل شمع میکنن بچه‌های شهر برا بزرگاشون میرن از کوچه‌ها سنگ جمع میکنن توی کوچه و گذر سنگ میزنن جَوونا به سمت خورشید و قمر از پس پنجره ها پیرِ زنا میزنن به قصد اُفتادن سر چون بلندِ نیزه ها و شهر شلوغ سرا رو، رو نی عمیق‌تر میزنن اونا که رفتن روی پشت بوما سنگا رو خیلی دقیق‌تر میزنن نشونه‌ گیریاشون فرق میکنه! بین ازدحام و توی هلهله ... بعضیا میخوان خودی نشون بدن جلوی تیر و کمون حرمله بعضیا که ماهِرن توو سنگ زدن سنگاشون به طرف سقّا میره بعضیا عجولن و بی حوصله بیشتر سنگاشونم خطا میره مثلاً "عون" و نشونه میگیرن سر "عبدالله" میفته رو زمین چشم "عباس" و نشونه میگیرن سر "ثارالله" میفته رو زمین بارون سنگ میباره اینجا کجاست؟ شده این محله با یه سر طرف انگاری محله‌ی "اَزرقه" که "قاسم" و سنگ میزنن از هر طرف
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مثلّث_مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها_(شام غریبان) فرقی نباشد بینِ اولادِ امیرالمؤمنین زینب علمداری کند پرچم نمی‌ماند زمین مثلِ پسرها دخترانش شیر وُ هم شمشیرِ دین زینب اگر شد شیرزن خونِ علی دارَد به تن درزندگی گاهی حسینی می‌شود گاهی حسن صبر وُ کَرم دارد ... حسن داریم بینِ کاروان یادآوریِ غیرت و ایثارِ آقاجانِمان حُجبُ و حیایِ فاطمه.. دینِ نَبی... حیدرنشان در زینبِ کبری خلاصه می‌شود آلِ عَبا جمعِ نبی وُ حیدر وُ کوثَر حسین و مجتبی با خطبه‌هایش می‌کند دِژهایِ دشمن را خراب دارد به رویِ شانه‌یِ خود بیرقِ این انقلاب بادستهایِ بسته کرده فتح.... بِنتِ بُوتراب از نسلِ شیر است و کلامش مثلِ تیغِ ذوالفقار یک جمله‌یِ او می شود فصل‌ُالخطابِ روزگار چون ذکرِ بی‌بی ما رَأیتْ الّا جَمیلا می‌شود خصمِ ریاکار و پلید و پست رُسوا می‌شود هرچند قدَّش زیرِ بارِ دردها تا می‌شود... تاروزِ آخر پایِ این بیرَق اَنَاالحق گفته است مثلِ اَمیرالمؤمنین در راهِ دین بُت‌ها شکست اصلِ حجاب است و اصولِ نهضتِ سرخِ حسین باید علمداری کند در کاروانِ شور و شین دین زیرِ دِیْنِ صبر ُو ایثار وکلامِ زینبین یک جمله روضه از منِ عاشق اگر چه بی‌سواد پیشِ نگاهش کعبِ نِی بر کعبه زَد اِبن زیاد بالا و پایین رفت چوبِ خیزران در محضرش باآستینِ پیرهنِ او بست چشمِ دخترش.. امّا رسیده عاقبت در کنجِ ویرانی سرش... پایِ سرِ بابا به لب با مُشت محکم می‌زند با ندبه‌ها و گریه‌ها ویرانه بر هم می‌زند
اللهم‌ صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم غزل‌مصیبت شام غریبان امام حسین علیه‌السلام حلالم کُن برایت ختم قرآن هم نمی‌گیرم صدایِ من گرفته پایِ نیزه دَم نمی‌گیرم اگرچه با تمامِ جان خود هستم سِپر امّا... توانِ ضربه‌هایِ سیلیِ محکم نمی‌گیرم چه می‌شد سنگها جایِ‌سرت من راهدف می‌کرد نشد با آستینم خون لب را هم نمی‌گیرم میانِ هلهله این ناله‌ها مفقود خواهد شد نگاهت که به من افتاد پهلویم نمی‌گیرم شبیهِ مادرم آنقدر سیلی خورده‌ام امّا... دری رویم نَیفتادهَ‌ست دیوارم نمی‌گیرم به رویِ نیزه بسته چشمهایِ غیرتش ساقی علمدارِ حریمِ غیرتم ماتم نمی‌گیرم به پایِ نیزه می‌خوانم دعایِ عهد با گریه سراغِ هیچ کس جز منجیِ عالم نمی‌گیرم