eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
کم کم مسافران سحر را خبر کنید باذکر یا حسین به مشهد سفر کنید خودرا میان صحن رضا دربه در کنید شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم آماده زیارت مخصوصه میشویم باید تمام همت خورا به کار بست حالا که بار عام شده کوله بار بست یا جبر عشق در بروی اختیار بست دل را به حلقه های ضریح نگار بست در طوس برگزار شده اعتکاف ما صد حج واجب است ثواب طواف ما شکرخدا که از فقراییم تا ابد از حاجیان کوی رضاییم تا ابد پیش رضا کنار خداییم تاابد ماراهیان کرببلاییم تا ابد در صحن کهنه بود که تایید ما رسید آقا نگاه کردو روادید ما رسید ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن دل را بیا به جاده مشهد روانه کن یک گوشه ای ز صحن "رضا" آشیانه کن پیش کریم نوکری عاشقانه کن آنجا برات کرببلا زود میرسد هی خون دل نخور بخدا زود میرسد آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست آزرده از مزاحمت نانجیب هاست یک عمه بود و لشگر اوباش بی حیا عالم فدای شیرزن دشت کربلا 🔸شاعر: ________________________
به نام قبله ایرانیان به نام حرم به نام خادم و جاروکش و غلام حرم به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش به نام این همه خیر علی الدوام حرم به نام هر که حسادت کند به اقبال ِ کبوتران بهشتی روی بام حرم کسی نبود که ما را دهد پناه اما هزار مرتبه قربان این مرام حرم فدای میکده ی ما تمام میکده ها هزار سال گذشت و پر است جام حرم هزار رنگ عوض کرد روزگار اما حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا تو بیمه کرده ای آقا تمام ایران را خدا نگیرد ازین مملکت خراسان را به روی هر کس و ناکس در حرم باز است نشد که بشکنی آقا غرور مهمان را سلام بر حرمی که میان خود جا داد میان آن همه مومن ، گناهکاران را سلام بر تو همیشه گره گشایی کرد سلام بر تو عوض کرد حال انسان را به جز هوای حرم که به ما نمی سازد به عالمی نفروشیم زیر ایوان را برای عرض ارادت به ما وجود بده برات مشهد ما را تو زود زود بده حرم پناه امیر و رعیت است آقا همیشه دور و بر تو قیامت است آقا پی علاج به جایی به جز حرم نروم دوای هر غم و دردی زیارت است آقا کنار پنجره فولاد تو همه دیدند رسیدن به محالات ، راحت است آقا میان آن حرمی که پر از ملائکه هست نفس کشیدن ما هم عبادت است آقا خدا کند که بمیرم نبیند این چشمم که روبروی ضریح تو خلوت است آقا کسی شبیه تو با من نکرد همراهی همیشه از حرمت دست پر شدم راهی منم امام رضایی منم خراب شما نیازمند دعاهای مستجاب شما منم همان که شب و روز می خورد غبطه به سنگ های کف صحن انقلاب شما خدا کند بشود قسمتم که جان بدهم شبیه حضرت معصومه در رکاب شما سلام داده ام آقا به سویتان هر شب چه کرده ام نشنیدم شبی جواب شما میان چاه زمانه نشسته ام عمری خدا کند که به دادم رسد طناب شما چه غم ازین همه غربت چه غم ز بی یاری دلم خوش است همیشه تو دوستم داری ندیده ایم کسی را به مهربانی تو فدای این همه الطاف آسمانی تو چشیده آهوی آواره هم مرامت را بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند چه خاطرات قشنگی ز میزبانی تو بگیر تا به ابد دست آن جماعت که نداده اند به ما یاد ، جز نشانی تو بیا و قسمت ما کن لیاقت ریُان شویم محرم اسرار روضه خوانی تو شکسته ایم و زمین گیر ،بال می خواهیم دلی محرمی و اشک و حال می خواهیم 🔸شاعر: ________________________
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال- فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد چون که در آینه کاری حرم فکر کند موقع دست به سینه شدن و عرض سلام کربلایی شده هر کس به علم فکر کند چون که از"باب جواد"تو کسی داخل شد خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند بهترین نوع زیارت شده این که امشب- هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند 🔸شاعر:
فعلا که تو سرگرم عزیزان جدیدی فعلا که به پابوس نداریم امیدی معلوم تر از پیش شده روی سیاهم درچشم همه شهر تو از بس که سپیدی ایام زیارت شده مخصوص که در طوس زوّار بگیرند دو دفعه ز تو عیدی با اینکه خودش قفل شده بر حرم تو شد پنجره فولاد عجب شاه کلیدی! لطفی کن و یک بار سوالات مرا هم؛ پاسخ بده هرگونه و هروقت رسیدی گفتند رئوفی تو و هر خواسته ای را من قبل تر از اینکه بگویم تو شنیدی پس خواسته ای نیست به جز عرضِ ارادت باشد گله وقتی که مرا هم طلبیدی 🔸شاعر: _______________________________
دوباره مرغ این سینه به فکر سِیر در طوس است خدا را شکر می گویم که این دل با تو مأنوس است رجب...ذی القعده... می چسبد زیارت کردنت آقا زیاراتی که منصوص و زیاراتی که مخصوصه است چنان که قبل ذی الحجه رسیده ماه ذی القعده بدون طوف در مشهد طواف کعبه منحوس است ‌"برو" یعنی "بمان پیشم"، "نمی خواهی نمی آیم" تکلم کردن عاشق پر از افعال معکوس است میان زندگیِ تک تک ما را که می گردی عطایای تو ملموس و کرامات تو محسوس است سگ ولگرد در مشهد، نگاهش خورد بر گنبد به یمن این نظر کردن، مقرّب تر ز طاووس است عَسیٰ أنْ تَکْرَهوا شیئًا...هُوَ خیرٌ لَکم... باشد... ...شده روزی من خیری، که در دوری و افسوس است مرا بیست و سه ی ذی القعده دعوت کن دلم تنگ است تمام حاجتم این روزها یک اذن پابوس است 🔸شاعر: ______________________________ 🔹
ای ضامن غریبان یاثامن الائمه پناه بی پناهان یاثامن الائمه چشم امید سویت گرد وغبار کویت دوای دردمندان یاثامن الائمه گیرم که خوب یا بد هر کس که بر تو رو زد نمیشود پشیمان یاثامن الائمه من قطره ام تو دریا من بنده ام تو مولا من مور و تو سلیمان یاثامن الائمه ماو هدایت تو باشد ولایت تو شرط قبول ایمان یاثامن الائمه ای مشهد الرضایت ایوان باصفایت خوشتر ز باغ رضوان یاثامن الائمه ای قبله گاه ایمان قبر تو در خراسان شد کعبه فقیران یاثامن الائمه من زارک کمن زارالله فوق عرشه کوی تو عرش رحمان یاثامن الائمه یکبار اگر مزارت هر کس کند زیارت سه جاست بر تو مهمان یاثامن الائمه با زائرت رفیقی با سائل همنشینی سلطان ندیدم اینسان یاثامن الائمه خیلی گناه کردم نامه سیاه کردم جرم مرا بپوشان یاثامن الائمه خورده گره به کارم جز تو کسی ندارم امید ناامیدان یاثامن الائمه دیدی که روسیاهم دادی دوباره راهم کردی کرم فراوان یاثامن الائمه الحق اباالجوادی لب وا نکرده دادی حاجات مستمندان یاثامن الائمه از بسکه مهربانی همیشه ازدحام است دور تو از گدایان یاثامن الائمه عالم به خود ندیده شاهی کند ضمانت بر آهوی بیابان یاثامن الائمه من روی رافت تو خیلی حساب کردم ای پادشاه خوبان یاثامن الائمه آقا به جان زهرا این سائل درت را نومید برنگردان یاثامن الائمه فقیر بی نوایم محتاج کربلایم از مرحمت کن احسان یاثامن الائمه به گریه جوادت در موقع وداعت لطفی به این پریشان یاثامن الائمه دردا که زهر مامون زد بر دلت شراره رسید بر لبت جان یاثامن الائمه بر خاک حجره خود لب تشنه سر نهادی می گفتی ای حسین جان یاثامن الائمه به جای خواهر تو کردند نوحه خوانی بر تو زنان نوغان یاثامن الائمه خیلی غریب بودی اماجنازه ات را کردند لاله باران یاثامن الائمه خیلی غریب بودی اما پس از شهادت نشد تن تو عریان یاثامن الائمه خیلی غریب بودی اما نشد تن تو پامال سم اسبان یاثامن الائمه خیلی غریب بودی اما سرت نیفتاد به دست نیزه داران یاثامن الائمه خیلی غریب بودی اما تنت کفن شد با آیه های قرآن یاثامن الائمه خیلی غریب بودی اما ندید خواهر جسم تو در بیابان یاثامن الائمه تویی غریب اما غریب تر حسین است آن سید شهیدان یاثامن الائمه 🔸
گر چه باری نمی‌برم با خود چمدان دلم که آماده است از همین ابتدا بگویم که فرصت آخر، آخر جاده است ترمینال جنوب! دربستی می‌روم آهوانه تا مقصد تابلو را نگاه کردم که تازه این ابتدای "صیاد'' است تاکسی زرد و گنبد تو زرد می‌‌پرم شاعرانه تا مشهد کاش جای کبوترت بودم خوش به حالش چقدر آزاد است در کنار تو محشری برپاست مادری که به دیگری می‌گفت پسرم کور بود امام او را... هشت سالی شده شفا داده است دختری که به احترام شما اولین بار چادری شده بود عشق وقتی که در میان باشد چه نیازی به گشت ارشاد است شاعری که سوالش این بوده پنجره بهتر است یا ایوان؟ من که می‌گویم آرزوی طلا اینکه باشد به جای فولاد است! زائری که در انتهای سفر دل نمی‌کند از زیارت تو تازه فهمیده‌ام که وقت وداع وعده‌گاه همه گوهر شاد است ترمینال جنوب! آخر خط صندلی ها تمام پر شده بود شک ندارم که روی کار دلم گره از جنس کور افتاده است می‌نشینم کنار اتوبان دل "بعثت" شبیه من خون است خودخوری، بغض، گریه، اما نه اشک را پاک می کنم با دست دست انداخت دور گردن من پیرمردی که منصرف شده بود گفت آقا بلیط می خواهی؟ گفتم آقا تو را فرستاده است 🔸شاعر:
قصد زیارت حرمت حجّ اکبر است حجی که مثل عمره و حج پیمبر است هر کس که گشت زائر تو زائر خداست این گفته ام روایت موسی بن جعفر است قدر و جلال و زائر قبر تو روز حشر از زائرین کل امامان فراتر است زوّار تو که شیعة کامل عیار توست زوّار چارده حجج الله اکبر است نام دو پارة تن احمد اگر برم نام مقدس تو و زهرای اطهر است حسرت برند خیل عظیم فرشتگان بر آن فرشته ای که به صحنت کبوتر است روح هزار عیسی مریم در این مزار چشم هزار موسی عمران بر این در است روحم شفا گرفت ز یک جرعه آب آن این حوض صحن توست و یا حوض کوثر است بوی بهشت می وزد از چار صحن تو از بس نسیم بارگهت روح پرور است "میثم" که جرم او ز حساب آمده فزون شاد است ازاین که عفو تو ازجرم او سراست 🔸شاعر: ______________________________
دوباره قسمت من شد مسافرت باشم در این زیارت مخصوصه زائرت باشم دوباره رزق عزای"حسین"و دست شما بناست قبل محرم مجاورت باشم کنار پنجره فولاد ، حاجتم این است: نظر کنی که حبیب مظاهرت باشم اگر چه غرق گناهم ولی مدد کن تا... همیشه نوکر تحت اوامرت باشم ورق ورق ، دو سه تا بیت ناقص الوزن و... سیاه مشق نوشتم که شاعرت باشم 🔸شاعر:
السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبال ما آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت جان به قربانِ تو و صحن و سرا وُ مرقدت زنده ایم از برکتِ مِهر و ولایت یا رضا چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا در بغل گیریم ضریحِ با صفایت یا رضا یک زیارت سهمِ ما پایینِ پایت یا رضا فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما برکتِ دنیای ما وُ شافیِ عقبای ما ای امام نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس اقتدار کشورِ ایران همه از نامِ توست روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو! 🔸شاعر:
یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب ٭٭٭ یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن الشبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند ٭٭٭ یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ ٭٭٭ یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر ٭٭٭ یابن الشبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن الشبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن الشبیب طفل کتک خورده دیده ای 🔸شاعر: ___________________________ 🔹
دوباره قسمت من شد مسافرت باشم در این زیارت مخصوصه زائران باشم دوباره رزق عزای حسین و دست شما بناست قبل محرم مجاورت باشم 🔹
وقتی فرشته دست دعای مرا گرفت کم کم بساط یک سفر تازه پاگرفت مبدا دلِ شکسته ی من بود وبعداز آن بال فرشته مقصد ایوان طلا گرفت بی اختیار مرغ دلم پرکشید وبعد بین کبوتران حریم توجا گرفت باب الجواد بودم وباران شروع شد اذن دخول را که دلم از شما گرفت... لب وا نکرده بودم وحاجت روا شدم لطفت مجال حرف زدن از گدا گرفت من حاجی فقیرم و تو کعبه ی منی سعی صفا هم از قدم تو صفا گرفت دیدم کنار پنجره فولادتان شبی معلول بود کودکی اما شفاگرفت هرکس به گوشه های ضریحت دخیل بست از دست با عنایت تو کربلا گرفت 🔸شاعر: ____________________________
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم پروانه‌ام که سوختنی دارم از قدیم دل تا مقیم گوشه‌ی باب‌الجواد شد از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم از کُنیه‌ی ابالحسنت خوانده‌ام رضا من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم دلخوش مرا به آبیِ فیروزه‌ای مکن من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم مادر مرا به دست رئوفت سپرده است صد شکر، بیمه‌ی بدنی دارم از قدیم در آسمان پرچم و گلدسته‌های تو حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم از راه دور آمده‌ام پایبوسی‌ات با تو هوای هم‌سخنی دارم از قدیم من نذر کرده‌ام که بمیرم برای تو در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم یابن‌شبیب خویش مرا هم حساب کن من التهاب سینه‌زنی دارم از قدیم شال عزای مادرتان را خریده‌ام بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم  🔸شاعر: ___________________________
مریض آمده اما شفا نمی خواهد قسم به جان شما جز شما نمی خواهد برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟ دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد همین قدر که غباری بر آستان باشد رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد تو آشنای خدایی، کدام رهگذری در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟ ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟ به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق» دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد 🔸شاعر: ____________________________
از گریه پرم شبیه اقیانوسم محتاج سفر به نقطه پابوسم ای کاش میان زائرانش بودم جامانده ای از زیارت مخصوصم 🔹
فعلا که تو سرگرم عزیزان جدیدی فعلا که به پابوس نداریم امیدی معلوم تر از پیش شده روی سیاهم درچشم همه شهر تو از بس که سپیدی ایام زیارت شده مخصوص که در طوس زوّار بگیرند دو دفعه ز تو عیدی با اینکه خودش قفل شده بر حرم تو شد پنجره فولاد عجب شاه کلیدی! لطفی کن و یک بار سوالات مرا هم؛ پاسخ بده هرگونه و هروقت رسیدی گفتند رئوفی تو و هر خواسته ای را من قبل تر از اینکه بگویم تو شنیدی پس خواسته ای نیست به جز عرضِ ارادت باشد گله وقتی که مرا هم طلبیدی 🔸شاعر: _______________________________
قطعه های غزلم سوی حرم افتاده ست مثنوی در پی ارباب کرم افتاده ست بیت در بیت غزل پای علم افتاده ست مطلع شعر به دستان قلم افتاده ست بنویسم "دو بیتی" که دل آباد شود  بعد از آن محرم این پنجره فولاد شود در دو بیتی بنویسید دلم تنگ شده ست  و کمیت غزلم در حرمت لنگ شده ست بیت در بیت غزل پاره ای از سنگ شده ست باز بین غزل و قافیه ها جنگ شده ست  در حریمت همه ی قافیه ها پر بارند «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» در حریمت همه قافیه ها هوهو شد عالمی مست تماشای خم ابرو شد کار من درهم آن تاب و تب گیسو شد  حرمت با مژه های غزلم جارو شد  گرد و خاک حرمت سرمه چشمانم باد به فدای سرو جانت همه ی جانم باد 🔸شاعر: ____________________________
در ظل روزگار شما یا‌ابالحسن هستیم ریزه‌خوار شما یاابالحسن چون شمع جان‌نثار شما یا‌ابالحسن آهوی در حصار شما یا‌ابالحسن از خیل دوستدار شما یا‌ابالحسن مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست مشهد کرانه نیست ولی بی کران که هست شکر خدا برای سرم آستان که هست شد قبله‌ام دیارِ شما یاابالحسن باید گرفت زیر پر جبرئیل را باید که پا برهنه ببینی خلیل را در صحن انقلاب ، می سلسبیل را لطف کثیر حضرت و ظرف قلیل را چشمِ من و غبارِ شما یاابالحسن عالم علی و در همه جا سر به سر علی آئینه شد خدا و علی ضرب در علی دل گفت علی و دیده علی و جگر علی هشت است روبروی من و جلوه‌گر علی جانم فدای چار شما یا‌بالحسن از شوق و عشق تا به قیامت بایستد هرکس که روبروی ضریحت بایستد حتی زمان ، زمان زیارت بایستد دریا از این شکوه به حیرت بایستد در پای آبشار شما یا‌ابالحسن وقتی که چشمهام سحر خیز میشود شبها حرم عجیب دل انگیز میشود از بس عنایت است سرازیر میشود حج مشهد است ، قسمت ما نیز میشود حاجی شدم کنار شما یاابالحسن یک ذره کم نمیشود این اشتیاق‌ها شکر خدا دوباره من و این رواق‌ها امشب نشسته‌ام بنوسيم به طاق‌ها اینجا پر از شفاست از این اتفاق‌ها کارخداست کار شما یاابالحسن پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت یک گریه باز صحن گوهرشاد را گرفت یک اشک چشم جامع الاضداد را گرفت عطری وزید و یک دل آباد را گرفت از سمت کفشدار شما یاابالحسن بعد از حرم همیشه منم با خماری‌اش دل تنگ لحظه‌ لحظه‌ی شادی و زاری‌اش مبهوت شمسه‌های طلا ، نقره کاری‌اش حس وداع با همه‌ی بی قراری‌اش ماییم بی قرار شما یاابالحسن امشب حرم قرق شده دل تا خدا رود مادر رسیده است به ایوان طلا رود بالای سر نشیند و پایین پا رود تا که زیارتی کند و کربلا رود مردیم در جوار شما یاابالحسن امشب زیارت تو اگر مادر آمده عباس آمده‌است و علی‌اکبر آمده عمه دوباره با دو سه ‌تا دختر آمده حتی رباب آمد ، علی اصغر آمده جمع‌اند در مدار شما یا‌ابالحسن دارالکرامه است اگر با حبیبها دارالاجابه است برای غریبها دارالهدایه و شب ابن شبیبها مانند کربلاست حرم بوی سیب‌ها می‌آید از مزار شما یاابالحسن نون و قلم نبیست و ما یسطرون حسین طاق فلک علیست به عالم ستون حسین خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین هستی تمام ظاهر و ما فی البطون حسین ذکر حسین کار شما یا ابالحسن 🔸شاعر: ______________________________
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت بر شانه دیوار دست دیگرش بود دختر ندارد تا که دستش را بگیرد پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد این ضعف خیلی مایه درد سرش بود اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است از بس که دنبال صدای مادرش بود در حجره بی فرش خود افتاده بود و تصویری از گودال در چشم ترش بود می گفت یا جدا چرا خاکت نکردند حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند 🔸شاعر: ______________________________
زیر ایوانِ طلا چشم ترم مخصوص ِ توست جَلد خود کردی مرا! بال و‌ پرم مخصوص ِ توست ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست رو زدم بر غیر و تا درها به رویم بسته شد زائرم کردی و گفتی: این حرم مخصوص توست رد نکردی از درِ باب ٱلجوادِ(ع) خود مرا آمدم آقا! امیدِ آخرم مخصوص توست مشهدت حجّ فقیران است و اطرافِ ضریح هر چه می بینم تویی! دور و برم مخصوص توست سر به دیوارِ حرم عشق شهادت داشت و زائری میگفت آقاجان! سرم مخصوص توست چشم هایش قطره قطره اشک، بعد از هر نماز... دست بر سینه سلام ِ مادرم مخصوص توست لااقل ایکاش امشب زائرت بودم! ولی- نیستم...امّا حسابم کن! کرم مخصوص توست! 🔸شاعر: __________________________
چرخاند سمت گنبدت چشم ترَش را انداخت فوراً با ادب پایین سرش را از دارِ دنیا یک نفر مانده برایش آورده پابوسَت امید آخرش را بر ویلچر زل زد به ایوانِ تو! می دید- با حالِ حسرت زائرِ دور و برَش را پیچید بغضش را چنان همراهِ چادر فهمید سقّاخانه حالِ مضطرش را محض شفا رفت و برایش آب آورد «یا ضامن آهو» شنید و باورش را- بر پرچم سبزت گره زد زیر لب گفت: آقا ضمانت کن تبِ شعله ورش را بیتاب در گوشش زیاتنامه خواند و... گاهی نوازش کرد دستِ لاغرش را میدانم آخر این جوان در صحن کوثر میگیرد از دستت شفایِ مادرش را! 🔸شاعر: ________________________
مشهدش معراجِ ما و قبله گاه کبریاست صحن هایش مثل مشعر مثل مروه با صفاست حاجیان در ماه ذی الحجه به کعبه می روند حج ما بیست و سه ی ذی القعده در صحن رضاست
در زير پايش عالم ايجاد را حس كرد تا سنگفرش صحن گوهرشاد را حس كرد تا گفت "من يك زائرم شاها پناهم ده"، در قلب خود هر آنچه آقا داد را حس كرد هرچند یادش نیست هنگام شفا، اما آن لحظه ای که اتفاق افتاد را حس کرد بين سكوت مسجد از شور و نوا پر شد با گوش جان يك آسمان فرياد را حس كرد گويا نسیم رحمت اینجا می وزد، ناگاه در گيسوانش پنجه هاى باد را حس كرد مى بوسد او دامان شه را مثل آن آهو وقتى كه در پا حلقه ى صياد را حس كرد آقا جوابش را عنايت كرد، پس حتماً شيرين صداى تيشه ى فرهاد را حس كرد 🔸شاعر: __________________________
مخواه تا که گدایت ز آب و نان افتد شب زیارتی ات دور از این مکان افتد که دست رد زدن اصلا به تو نمی آید مخواه تا که گذارم به این و آن افتد به خلق گفته ام آقا که عبد سلطانم مخواه بی کسیم بر سر زبان افتد امید اخر زائر به ماه ذی القعده س به شرط آنکه نگاه تو مهربان افتد به شرط آنکه به یاد مصیبتت آقا ز چشم پر گنهم اشک بی امان افتد میان حجره در بسته تشنه افتادی به یاد شاه غریبی که از توان افتد چه خوب شد که کفن گشت پیکرت اما حسین فاطمه عریان در آن میان افتد خوشا به آن قبیله که گفتند نگذارید که کار دفن شهیدان به ما زنان افتد خدا کند که نبیند رقیه خانومت عقیق دست تو در دست ساربان افتد 🔸شاعر: __________________________