eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فیش جامع فاطمیه.apk
16.78M
💠💠برنامه اندروید💠💠 👆 🔷 نسخه ۶ 🔷 📕نرم افزار تبلیغی 📕 ‼️ویژه تلفن همراه 🔖فیش منبر روشمند فاطمیه 🔖منبر مکتوب سخنرانان مشهور 🔖فیش منبرهای کوتاه 🔖فیش مرثیه روشمند 🔖روضه و مرثیه مکتوب علما 🔖منبر های صوتی بزرگان 🔖محتوای ناب منبر 🔖شبهات فاطمیه 🔖کتابخانه فاطمیه 🔖منبرهای مکتوب کوتاه بزرگان 🔖روضه های مکتوب فاطمیه 🔖مستند مقاتل جدید 🔖گرافیک زیبا و محیط کاربری .
🩸اهانت‌هایی از جانب «اولی» که چه بسا زخمش دردناک‌تر از تازیانه‌های «دومی» است ... 🔖 به حکم روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که فرمود: 📋 ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ. ▪️ضربت و زخم زبان شدیدتر از ضربت شمشیر و نیزه است.(۱) 🖇 بخش عظیم و دردناکی از مصائب صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها ناظر به اهانت‌های زبانی اصحاب سقیفه به آن حضرت است. 📄 بعد از ایراد خطبه فدکیه، ملعون «اولی» بر فراز منبر رفت و اهانتی را به صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها نمود که به فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام:«اگر تا روز قیامت بر روی پا ایستاده و به درگاه الهی، «اولی» و «دوّمی» را لعنت کنیم، بازهم کوتاهی کرده‌ایم.»(۲) 📉 آن نانجبیب بعد از آنکه _ العیاذبالله, العیاذبالله, العیاذبالله _ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را به «روباه» و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به «دُم روباه» تشبیه کرد، دهان نحسش را باز کرد و گفت: 📋 يَسْتَعِينُونَ بِالضَّعَفَةِ وَ يَسْتَنْصِرُونَ بِالنِّسَاءِ كَأُمِّ طِحَالٍ أَحَبَّ أَهْلُهَا إِلَیْهَا الْبَغْیَ... (۳) ▪️از محضر امام زمان «ارواحنافداه» شرم دارم که این اهانت را ترجمه کنم...😭 خدا عذاب «اولی» را مضاعف بگرداند! ✍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً یَسْتَغِیثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ ... 📚(۱)جامع الأخبار،ص۲۳۷ 📚(۲)کتاب سُلیم،ص۱۴۷ 📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۲۱ 📚(۳)بحارالانوار ج۲۹ ص۳۲۶ 📚(۳)شرح نهج البلاغه،ابن ابى‌الحديد،ج۱۶، ص۲۱۴
🔰 او که جای خود … غبار مرقدش طوفان کند! عالم ربانی مرحوم آیت الله مولوی قندهاری می‌فرمودند: 📄 شبی وارد حرم مطهر امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه شدم؛ دیدم خدّام مشغول جاروب‌کردن هستند و گرد و غباری بلند شده و مردم درِ بینی و دهانشان را گرفته و عبور می‌کنند تا گرد و غبار وارد حلقشان نشود. 👈 ولی من به جهت این که این گرد و غبار از مرقد منوّر آن امام هُمام و از خاک پای زائرین‌شان می‌باشد، به جهت تیمّن و تبرّک استنشاق عمیق می‌کردم! 📝 در این هنگام، ناگهان در وجودم احساس انقلابی کردم که به وصف نمی‌آید! به خانه آمدم و از آن نشئهٔ، لذّت می‌بردم و در همان حال قلم برداشتم و مشغول سرودن شدم که در خاتمه به یاد آن عنایت علوی نام سروده‌هایم را «غبار نجف» گذاشتم. (و بدین واسطه به این عالم بزرگوار، طبع شعری عنایت شد) 📚الدرجات الرفیعه، ص۷۲ ✍ برای جنت و دوزخ نمی‌کنم اصرار بهشت بی‌تو عذابی‌ست، تَحتِهَا الأنْهار مسیح زنده کند مرده را ,تعجب نیست!! چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد خدایی تو ازین رو نمی‌شود انکار چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار کمی غبار نجف را به عاشقان برسان که در هوای تو باشد جنون‌مان بسیار شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها تقیّه کردم و گفتم نمی‌کنم تکرار به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار بیا و خرده کلاف مرا بخر آقا که شرمگین نشود عاشقت سر بازار به روی دارِعلی رند گونه باید رفت شبیه اشک پر از شوق میثم تمار تولدِ منِ دیوانه لحظه‌ی مرگ است فمن یمت یرنی علتی براین گفتار
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز چهارشنبه: شمسی: چهارشنبه - ۰۷ آذر ۱۴۰۳ میلادی: Wednesday - 27 November 2024 قمری: الأربعاء، 25 جماد أول 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️18 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺25 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️34 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام 🌺35 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 دنیای منه ... 🎙 سیدرضا نریمانی علیه آلاف التحیة و الثناء
«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».  معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده». ... (خاطرات همسر شهید) 🌹۷ آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه یا ایها العزیز نظر کن به سوی ما تا کی برای نافله های سحر گهی با خون دل شود دل شب ها وضوی ما گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت بر تار موی تو گرهی خورده موی ما ساقی اشک! بر دل ما هم سری بزن بوی میِ طهورِ تو دارد سبوی ما هم چون نسیم در به درم می کنی چرا؟ پس کی رسد به خیمۀ تو جستجوی ما آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما ای شهریار عشق به نام مقدست باشد وصال تو همۀ آرزوی ما روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد بغضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما ای نازنین فاطمه برگرد از سفر خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
یا صاحب الزمان بیا بیا گل نرگس برس به فریادم در این زمانه ی غربت تو تکیه گاه منی ز لطف و مرحمت خویش کن تو امدادم تمام زندگی من تصدق سر توست وجود خویش همه نذر نام تو دادم همیشه گریه ام از دوری شما بوده ولی به یاد سحرگاه وصل دلشادم خوشم اگرکه حقیرم حقیر خوبانم اسیر موی تو هستم ز غیر آزادم کمال عاشقی عارفانه حیرانی است بدین اصول قدم در ره تو بنهادم اگر مرا ز سرخویش وا کنی چه کنم؟ شبیه یک کفی از خاک رفته بر بادم بدین طریق بود عاقبت به خیری من تو در میان قنوت سحر کنی یادم قسم به اشک غریب مدینه و حرمش من از دیارم حبیبم غریب افتادم به خاک خونی کوچه قسم عزیز الله دگر بیا ز سفر ای ذخیره ی الله
السلام علیک یاصاحب الزمان گره از کار دل وا می‌شد ای کاش برای دیدنت ای حضرت اشک دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش سحرگاهی به یمن مقدم تو سرای ما مصفا می‌شد ای کاش وجود زخمی و آلوده ی من به پیش پای تو پا می‌شد ای کاش دل غمدیده و پر درد ما هم به دست تو مداوا می‌شد ای کاش میان زمره ی چشم انتظاران ز زحمت نام ما جا می‌شد ای کاش دل آواره‌ام در زیر پایت شبیه خاک صحرا می‌شد ای کاش مسیر وصل ما هم چو شهیدان به سوی آسمان ها می‌شد ای کاش دم آخر تن صد پاره ی ما غبار راه زهرا می‌شد ای کاش دل نامحرم ما محرم آن غریبی‌های مولا می‌شد ای کاش پس از چنیدن و چند صد سال گریه دگر دستان او وا می شد ای کاش به برق ذولفقاری خاک خورده غرور شیعه معنا می‌شد ای کاش مزار مخفی یاس مدینه به دستان تو پیدا می شد ای کاش غرور چادر خاکی کجایی عزیز فاطمه پس کی میایی
یا صاحب الزمان ز دست تو طلب یاری ام زیاد شده چقدر واسطه گشتی خدا مرا بخشید ببخش توبه تکراری ام زیاد شده بزرگواری و نگذاشتی زمین بخورم به زحمت او بدهکاری ام زیاد شده به چشم خلق گناه است گریه کردن ما چه خوب شد که گنه کاری ام زیاد شده ز درد روضه دگر شب نمی برد خوابم شبیه فاطمه بیداری ام زیاد شده صدای یا ابتایش به گوش می آید دلم شکستنی است ، زاری ام زیاد شده کسی که صاحب اشک است لشکر زهراست به لطف فاطمه یاری ام زیاد شده قسم به غیرت حیدر زدند زهرا را به این دلیل عزاداری ام زیاد شده به فضه گفت دعا کن دگر بمیرم من که زحمت من و بیماری ام زیاد شده به هیچ مرهمی این زخم هم نمی آید هزینه های نگه داری ام زیاد شده حلال کن چقدر خون پیرهن شستی لباسهای پرستاری ام زیاد شده
از این که آقای منی بر خود بنازم باشد تماشایی مناجات دل من با نم نم گریه بود راز و نیازم شد خاکساری حریمت آبرویم خاک کف پای تو شد مهر نمازم محراب قلبم طاق ابروی تو باشد چشم انتظارت رو به صحرای حجازم خانه خرابم کرد این طوفان نفسم باید حریم تازه ای در دل بسازم خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح این جان ناقابل به راه تو ببازم با این که من محتاج الطاف تو هستم آقا کشیدی بارها در عشق نازم می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم آشوب دل آرام می گیرد سحرها تا در میان با تو نهم اسرار و رازم از داغ آن سیلیِ ناحق مدینه آتش گرفته سینه در سوز و گدازم زهرا صدا می زد میان دود و آتش اَینَ غیاث المنتظر؟ ای چاره سازم!
👤 🎙 🥀 🏴 🔆جدید ۱۴۰۳🔆 این شب و روزا تمام وقت بی تابی روزها بیداری و شب ها نمی خوابی هی از این پلو به اون پهلو عزیز من گاه چون خورشید گاهی رنگ مهتابی خودم دیدم که پژمردگی به پیش من زمین خوردی «حلالم کن حلالم کن حلالم کن» دیدمت از دور غم دیده در این خانه خواستی تا موی زینب را کنی شانه دست تو بالا نمی آمد دلم خون شد وای از آن ضربه ها که خورده بر شانه چه با دستت ستم کرده که بازویت ورم کرده «حلالم کن حلالم کن حلالم کن» آمدی از کوچه بودی غرق غم خیلی روی تو دیدم ز کنج چادرت نیلی از حسن پرسیدم ای نور دلم چون شد زیر لب می گفت بابا مادرم سیلی دل و روحت ز غم شاکی لباس تو شده خاکی «حلالم کن حلالم کن حلالم کن» در هجوم خصم سرکشته دیدمت ای وای در میان دود و آتش دیدمت ای وای با تن مجروح و با پهلوی بشکسته با چهل تن کشاکش دیدمت ای وای تو افتادی من افتادم همان لحضه جان دادم « حلالم کن حلالم کن حلالم کن» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
4_5890837157324527192.mp3
15.56M
این شب و روزا تمام وقت بی تابی روزها بیداری و شب ها نمی خوابی
🩸این‌ها چه کردند با دختر پیغمبر!؟ 🔖 آقا [مرحوم آیت الله بهجت] بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راه‌رفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند. 🔎 احساس کردم در صدای‌شان لرزشی هست. سرم را به سمت‌شان چرخاندم. همان‌طورکه سرشان پایین بود و نماز می‌خواندند، مثل ابر بهار از چشم‌هایشان اشک می‌بارید. ترسیدم. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت. 👈 بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند: «این‌ها چه کردند با دختر پیغمبر…؟» و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو می‌ریخت… 📚 در خانه اگر کس است؛ ص۵٩ ✍️ «دلسوختگان»، از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا در مصائب حضرت زهرا و سیدالشهداء علیهماالسلام بسوزند و گریه کنند ... گویا غم مصائب اهلبیت علیهم‌السلام، دل و جان‌شان را در غالب اوقات درگیر کرده است ... {طوبیٰ لَهُم و حُسنُ مَآب} 📝 ما گوشه‌نشینان غم فاطمه هستیم محتاج عطا و کرم فاطمه هستیم یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است دل سوختهٔ عمر کم فاطمه هستیم
🩸من این مرد را می‌شناسم... او همان کسی‌است که درب خیبر را با یک ضربه از جا کَنْد... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی‌که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه را كشان‌كشان براي بيعت با ابوبكر به مسجد می‌بردند، يك مرد يهودی كه آن وضع و حال را ديد، بی‌اختيار لب به تهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد. 🥀 چون علت آن را پرسيدند،گفت: من اين شخص را می‌شناسم؛ او‌ همان كسی است كه وقتی در ميدان‌های جنگ ظاهر مي‌شد، دل رزم‌جويان را ذوب كرده و لرزه بر اندام‌شان می‌افكند؛ 🥀 او‌ همان كسی است كه قلعه‌های مستحكم خيبر را گشود و درب آهنين آن‌ را كه به وسيله چندين نفر باز و بسته مي‌شد، با يك تكان از جايگاهش كَند و به زمين انداخت. 🥀 اما حالا كه در برابر جنجال يك مُشت آشوبگر سكوت كرده، بی‌حكمت نيست و سكوت او براي حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانت‌ها صبر و تحمل نمي‌كرد؛ اينست كه حق‌بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم. 📚علی کیست؟!،کمپانی،ص۲۵۵ ✍ علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامردها در خانه‌اش بستند دستش را دهانِ صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر، نازِ شَستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه‌ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟! تصور کن، خرابه خانه‌ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این‌ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را!
🔰 گفتگوی امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیها و وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها به ایشان... ▪️حضرت فاطمه سلام الله علیها به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: ▪️یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنِّی لَا أَرَی مَا بِی إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقٌ بِأَبِی سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی ➖«ای پسر عمو! اجل من فرا رسیده. من هر لحظه خود را به حالی می‌بینم که دارم به پدرم ملحق می‌شوم. می‌خواهم درباره مطالبی که در قلب خود دارم به تو وصیت کنم.» ▪️قَالَ لَهَا عَلِیٌّ علیه السلام أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ➖حضرت علی علیه السّلام فرمودند: «ای دختر پیغمبر! هر وصیتی که دوست داری بکن.» سپس حضرت امیر بالای سر حضرت زهرا نشست و دستور داد افرادی که در اتاق بودند خارج شدند. ▪️ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی؟ ➖آنگاه حضرت فاطمه فرمودند: «پسرعمو جان! آیا در این مدتی که تو با من معاشرت داشتی، دروغ و خیانت و مخالفتی از من دیدی؟» ▪️فَقَالَ علیه السلام مَعَاذَ الله أَنْتِ أَعْلَمُ بِالله وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَی وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ الله مِنْ أَنْ أُوَبِّخَکِ بِمُخَالَفَتِی قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ الله جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ الله وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ فَإِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ الله مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ➖حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: «ابدا! پناه به خدا می‌برم! تو به وجود خدا داناتر، نیکوکارتر، پرهیزکارتر، گرامی تر و از خدا خائف تر از آنی که من تو را به دلیل مخالفت کردن با خویش سرزنش کنم. حقا که جدایی و فقدان تو برای من بسیار ناگوار است، ولی چه باید کرد، چاره ای نیست. به خدا قسم که تو مصیبت پیامبر خدا را برای من تجدید کردی. حقا که وفات و فقدان تو برای من بسیار سنگین و بزرگ است. إِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. به خدا قسم که این مصیبت دردناک ترین و غصه دارترین مصیبت هاست که هیچ تسلیت و تعزیتی جبران آن را نمی کند و جانشین آن نخواهد شد.» ▪️ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَی رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تجدنی فِیهَا أَمْضِی کَمَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَی أَمْرِی ➖ سپس حضرت علی و زهرا علیهما السّلام ساعتی گریستند. آنگاه حضرت امیر سر مبارک فاطمه اطهر را برداشت و به سینه خود گذاشت و به آن بانو فرمود: «هر وصیتی که داری بکن، زیرا من هر دستوری را که تو صادر کنی اجرا می‌کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می‌دارم.» ➖سپس حضرت فاطمه فرمودند: «ای پسر عموی پیغمبر! خدا تو را بهترین جزا عطا کند. من اولا به تو وصیت می‌کنم که بعد از من با امامه دختر خواهرم ازدواج کنی، زیرا او برای فرزندانم نظیر خودم خواهد بود و مردان چاره ای جز ازدواج کردن ندارند.» ➖سپس فاطمه اطهر به حضرت امیر گفتند: «ای پسر عمو! من به تو وصیت می‌کنم که تابوتی برایم تهیه کنی، زیرا دیدم که ملائکه شکل و شمایل آن تابوت را به من نشان دادند.» امیرالمؤمنین فرمود: «اوصاف آن تابوت را برای من شرح بده. » حضرت زهرا مشخصات آن را شرح داد و علی علیه السّلام بر اساس آن تابوتی تدارک دید. آن تابوت اولین تابوتی بود که در روی زمین ساخته شد کسی قبلا نظیر آن را ندیده بود و بعدا هم ساخته نشد. ▪️ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسُولِ الله وَ لَا تَتْرُکُ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ➖فاطمه اطهر پس از این اتفاق رو به حضرت امیر کرد و گفت: «مبادا احدی از این گروهی که در حق من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، برای تشییع جنازه‌ام حاضر شوند! زیرا آنها دشمن من و دشمن رسول خدایند. مبادا بگذاری هیچ یک از آنان و پیروانشان بر جنازه‌ام نماز بخوانند! مرا شبانه و زمانی که چشم همگان به خواب فرو رفته دفن کن.» ▪️ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ الله عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا... ➖پس از این وصیت بود که فاطمه اطهر صلوات خدا بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد، از دنیا رفت.... 📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۹۱
🩸روز محشر، تمام انبیاء، ملائکه و مؤمنین همراه با ضجّه‌های حضرت زهرا بر سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیهما» گریه می‌کنند ... در روایتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 🥀 زمانی که روز قیامت فرا می‌رسد، قبّه‌ای از نور برای فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بر پا خواهد شد. 📋 وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام رَأْسُهُ فِی یَدِهِ ▪️و سیدالشهداء علیه‌السلام در حالی که سر بریده خود را در دست گرفته، جلو می‌آید. 📋 فَإِذَا رَأَتْهُ شَهَقَتْ شَهْقَةً لَا یَبْقَی فِی الْجَمْعِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَی لَهَا ▪️وقتی‌که چشمان مبارک فاطمه زهرا به سیدالشهداء علیهماالسّلام می‌افتد، ضجه‌ای زده و آنچنان گریه می‌کند که تمام ملائکه، تمام پیامبران و تمام مؤمنینی که در محشر حاضرند، با ضجّه‌های صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها، به گریه می‌افتند... 📚ثواب الاعمال، ص۲۵۸ 📚بحارالانوار،ج۴۳، ص۲۲۱ ✍ مادرت گفت بُنیَّ دل ما ریخت به‌هم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله ... 🩸اهانت‌هایی از جانب «اولی» که چه بسا زخمش دردناک‌تر از تازیانه‌های «دومی» است ... 🔖 به حکم روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که فرمود: 📋 ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ. ▪️ضربت و زخم زبان شدیدتر از ضربت شمشیر و نیزه است.(۱) 🖇 بخش عظیم و دردناکی از مصائب صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها ناظر به اهانت‌های زبانی اصحاب سقیفه به آن حضرت است. 📄 بعد از ایراد خطبه فدکیه، ملعون «اولی» بر فراز منبر رفت و اهانتی را به صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها نمود که به فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام:«اگر تا روز قیامت بر روی پا ایستاده و به درگاه الهی، «اولی» و «دوّمی» را لعنت کنیم، بازهم کوتاهی کرده‌ایم.»(۲) 📉 آن نانجبیب بعد از آنکه _ العیاذبالله, العیاذبالله, العیاذبالله _ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را به «روباه» و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به «دُم روباه» تشبیه کرد، دهان نحسش را باز کرد و گفت: 📋 يَسْتَعِينُونَ بِالضَّعَفَةِ وَ يَسْتَنْصِرُونَ بِالنِّسَاءِ كَأُمِّ طِحَالٍ أَحَبَّ أَهْلُهَا إِلَیْهَا الْبَغْیَ... (۳) ▪️از محضر امام زمان «ارواحنافداه» شرم دارم که این اهانت را ترجمه کنم...😭 خدا عذاب «اولی» را مضاعف بگرداند! ✍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً یَسْتَغِیثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ ... 📚(۱)جامع الأخبار،ص۲۳۷ 📚(۲)کتاب سُلیم،ص۱۴۷ 📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۲۱ 📚(۳)بحارالانوار ج۲۹ ص۳۲۶ 📚(۳)شرح نهج البلاغه،ابن ابى‌الحديد،ج۱۶، ص۲۱۴
4_5958418167079373668.mp3
8.73M
۩ پادکست ۩ توسل‌ به‌ حضرت‌ زهرا ۩ ایام فاطمیه ۩ حاج مهدی رسولی ۩ استـاد مسعـود عـالـی .
پیامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: وقتی خدا بهشت را آفريد ، آن‌ را از نور وجه خويش خلق كرد. بعد آن را گرفته به‌ سوى ما افكند. يک سوم آن نور به من رسيد ، يک سوم به فاطمه سلام الله علیها، يک سوم ديگر به على علیه‌السلام و خاندان او رسید ... از آن‌ نور به هركس که چيزى تابيده شده‌باشد به ولايت آل محمد علیهم‌ السلام راه پيدا می‌ كند هركس از آن‌ نور به او نرسيده‌ باشد از ولايت خاندان ما گمراه مى شود. .
🔴می‌دونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده ، کربلا نرفته بود؟! ▪️ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیت‌های امنیتی که داشت نمی‌تونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود. ▪️ یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین (علیه السلام) نرفتم یه بار برم و بیام.. ▪️حاج قاسم بهش گفته بود : محال نیست ، اما من موافق نیستم. چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!! ✍(روایت حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده)
قسمت_اول و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج‌مهدی رسولی •✾• یاری ز که جوید دل من یار ندارد یک محرم و یک راز نگهدار ندارد باید سر و کارش طرف چاه بیفتد یوسف که در این شهر خریدار ندارد از گریه ی پنهان علی در دل شب‌ها پیداست که دل دارد و دلدار ندارد با فضه بگویید بیاید که در این باغ نیلوفر بیمار، پرستار ندارد بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد دلش می‌خواست تا قرآن بخواند دلش می‌خواست تا دنیا بداند در و دیوار با او گریه میکرد چرا باید علی تنها بماند نگاهی گرم سوی کودکانش نگاه دیگری با هم زبانش علی را بیشتر شرمنده میکرد همین لبخندهای نیمه جانش علی رو حلال کن واسه زخم بازوت علی رو حلال کن واسه درد پهلوت علی رو حلال کن واسه دست بسته اش نتونست که برداره اون در رو از روت *لحظه های سختیه.. خانم صدا زد.. اسما! جانم خانم ..فضه! جانم‌خانم ..لحظه های سخت منه..خانم چیکار کنیم؟ ببینم بچه ها رو‌ میتونید از خونه ببرید؟ زینب وکلثوم رو فضه از خونه برد..حسن و حسینم خانم فرستاد مسجد.این لحظه های آخر امیر المومنین اومد خونه تو این لحظات سخت با علی حرف میزنه.یا علی ! قربونت برم..پسرعمو‌ چرا اینجور میکنی ..نرو ..تو بستر بمون ولی نرو ..سایه ات رو از رو سر ما نگیر خانم تمام دلخوشی من نگاه توعه..خیلی وقت به من خوب نگاه نمیکنی خیلی وقته تو‌حسرت دیدن خنده ات موندم‌ خانم!میشه نری..امیر المومنین گریه میکنه. با دست زخمیش اشک صورت علی رو پاک کردشونه های امیر المومنین از شدت گریه میلرزید.بی صدا گریه میکرد یاعلی قربونت برم‌حواست با منه احساس میکنم روحم با اندوه آکنده است.کوه نه میلرزه نه گریه میکنه قهرمانم گریه نکن.زهرا دورت بگرده مهربونم. آغلاما دا منه گلسین قادان آغلامادا ای منی آغلادان آغلامادا قرار این بود که عمری قرار هم باشیم که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم نگفتی ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی ام ز چه رو، رو گرفته ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم هی گفتم از دردات، هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میفته چیزی نیست تو دست به دیواری، گفتی یکم خسته ام نصفه قنوت تو، گفتی یکم دستم چشم پر آبِ تو نقش بر آبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم موی زینب هم خونه ام به هم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره هی میگه دیوار و هی میگه گوشواره نشد تو کوچه دستشو بگیرم شدت ضربه اشو بگیرم سینه سپر کردی خیلی محک خوردی خانم سر من تو خیلی کتک خوردی زینب با دلشوره هی روتو میبوسه شونه که میفته بازوتو میبوسه وقتی همه خوابن فضه با دلشوره خونِ رو دیوارو با گریه میشوره گفت پسرعموبلند شو برو‌ مسجد وقته نمازه.آقا رو فرستاد مسجد.یه خانم‌ موند واسما و فضه.. فضه!یه کم آب آماده‌کن..نه بچه‌ها خونه ان نه مردی تو‌خونه است خانمها با همن..میخواست معجرش رو برداره دست افتاد. اسما اومد جلو گفت خانم اسما بمیره شما چرا معجر و باز کردی..معجر و باز کردن همان نمایان شدن کبودی صورت همان..اسما گفت دستش بکشنه. اسما گفت خانوم چرا خودتون رو به زحمت میندازین ؟بی بی فرمود: اسما کار واجب دارم امشب تو این خونه خیلی خبراست..کار برا علی بمونه سخت میشه ..فضه گفت خانم آب آماده است فرمود: اسما کمکم کن..هرچقدر با دستمال کشید خون سینه بند نمیومد..من این خونا رو‌ نشورم شب برا علی خیلی سخت میشه ..شب علی رو خونه خراب میکنه..با دست شکسته خونا رو شست. آرام و با زحمت غسل کرد ..صدا زد اسما تازه پیراهن‌ که پسر عموم‌خریده رو بیار.پیراهنو آوردن اسما اندازه ام بود میبینی الان‌ چقدر برام بزرگه* .
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج‌ مهدی رسولی •✾• *پیراهن و از سر پوشوندن دست رد شد اما به دست دیگه که رسیدن هر چقدر کشیدن پیراهن رد نشد.دوباره معجر رو بست و محکم‌ گره زد صدا زد اسما جای من و بکش وسط اتاق.دیوار کاهگلی رو دیدین دست بهش بندازدید جای دست میمونه مخصوصا اگه یکی با زحمت بخواد بلند شه..گوشه ی حجره بستر خانم‌ رو پهن کرده بودن..هم بتونه بایسته هم اینکه موقع بلند شدن دست به دیوار بگیره جای دستان و انگشتان مبارک خانم روی دیوار مونده بود. آخه مولا از فردا میومد میدید بچه ها جای دستان مادر و‌ میبوسن.زینب لبهاش رو‌ میگذاشت جای دست مادر میگفت موهای من و شونه کن* حسین! من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم *بستر و آوردن وسط اتاق ..خانم پاهارو آرام دراز کرد رو به قبله صدا زد اسما برید بیرون درم ببندید. بعد ساعتی من و صدا کنید اگه جواب دادم که هیچ. اگه‌ جواب ندادم بفرستید دنبال پسرعموم بیاد.اسما میگه پشت در منتطر بودیم. ساعتی گذشت آرام در زدم جواب نیومد.اسما میگه شروع کردم صدا زدم خانم ! جواب نیومد. گفت بذار اینجور بگم به این اسم حساسه صدا زدم مادر حسین جواب نیومد.دیدم اسم‌ حسین اومد جواب نیومد گفتم کار تموم شده .در و باز کردم دیدم صورت کبودش رو‌گذاشته رو زمین جان از بدن خارج شده..گریه میکردم دیدم در باز شد حسن و حسین اومدن اشک‌ چشمم و پاک کردم. اسما میگه دیدم از آستانه در سر میکشن داخل و نگاه میکنن .دیدن مادر تو‌ جاش نیست. صدا زدن اسما مادرمون کجاست؟گفتم آقا زاده هامادرتون‌خوابیده..همین‌گفتم‌خوابیده دیدم حسین رفت جلو گفت اسما مادرمون این ساعت نمیخوابید. دیدم حسن میخواد بره داخل گفتم وایستا بیاین بغلم مادرتون از دنیا رفت. این وگفتم دیدم حسن دوید اون چند روزه بعد کوچه مادر نذاشته بود صورتش رو ببینه. دوید اول معجر و زد کنار گفت بشنکه دستش..ابی عبدالله یه کم ایستاد قربون ادبش تا امام‌ مجتبی صورت و دید اول دستش رو‌گذاشت رو سینه اش یا أخا!تسلیت عرض میکنم ..دید امام‌ مجتبی صورت به صورت مادر گذاشته ادب کرد رو‌ دو زانو‌ نشست عبا رو‌ کنار زد صورت کف پاهای مادر گذاشت.یومّا کلمینی..با من‌ حرف بزن.قدمها تو‌ میبوسم کربلا زود بیای..اسما میگه با زحمت بچه ها رو از مادر جدا کردم.گفتم‌ حسن‌ جان دست حسین رو بگیر برید بگید باباتون بیاد. دست حسین و گرفت امام‌ حسین سر گذاشته رو شونه ی امام‌ حسن میرن مسجد.اینو‌ من میگم رفتن رفتن یه دفعه دید امام‌ حسن نشست رو زمین.حسنت بمیره..امام حسین دست انداخت گردن امام‌حسن چی شده؟ دید امام‌حسن مشت به زمین میزنه..الهی بشکنه دست مغیره. از رو زمین بلند شد خودشون رو رسوندن مسجد صدای گریه اشون بلند شد مردم‌ تو‌و مسجد اومدن بیرون..یکی دید حسن گریه میکنه حسین‌گریه میکنه بچه ها چی شده ؟ یاد پیغمبر افتادین چرا گریه می کنید؟ چشمشون افتاد به امیر المومنین گفتن بابا..مولا فهمید چه خبره..دوید دیدن میدوه هی زمین میخوره.خونه خراب شدم.هی میگفت حالا کیه که حال منو بپرسه دوان دوان اومد تو‌ حجره* این اولین باره میلرزه دست و پام این اولین باره که مرگمو میخوام این اولین باره که بغضه تو صدام *رسید کنار بستر خانم سرش رو بغل گرفت صدا زد فاطمه!خانم! جوابی نیومد. گفت تا حالا نشده بود صدات کنم جوابمو ندی.من علیم* این آخرین باره میبینی حسنو این آخرین باره یه حرفی بزنو باور بکنم یا نکنم عزم سفر کردی باور بکنم یا نکنم محاله برگردی باور بکنی یا نکنی من بی تو میمیرم باور بکنی یا نکنی همینه تقدیرم صنوبریِ خمیده خدانگهدارت خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت اما زهرا! قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدانگهدارت .
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma02092603.mp3
45.59M
↻ اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است‌ .
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج مهدی رسولی •✾• مادرم رفت و آه بعد از او ‌کار من غیر آه و شیون نیست گر مرا تاب گفتنی باشد در شما طاقت شنیدن نیست چشم‌های حسن به در مبهوت چشم‌های حسین بر تابوت دامن خواهرم پر از یاقوت و مرا جز گهر به دامن نیست سایه اش تا که بر سر من بود صد گلستان برابر من بود گل اگر بود، مادر من بود چون که او نیست گل به گلشن نیست همه شب فکر و ذکر ما مادر شاهد آتش دل ما، در قصه ای مثل قصه ی مادر همه ی آفرینش اصلا نیست بی رخش جلوه مِهر دارد؟ نه ماه و انجُم سپهر دارد؟ نه سر نگیرد بنفشه از زانو و زبانی به کام سوسن نیست بر سر تربتش چو پروانه هیچ یک را ز شعله پروا، نه صبح مان تیره ز آنکه بی رویش هیچ تکلیف روز روشن نیست پدرم را که شد ز حق محروم و کسی مثل او نشد مظلوم سر غصه به چاه گفتن هست پای رفتن به کوی و برزن نیست گوزومده قطره قطره موجدن‌ دریانی گیزلدی اُرَحدَن باشلانن بیر سهملی طوفانی گیزلدی او گونن که یخیلدی دلبریم منده یخیلمشیدم *این روزا گریه گریه ی غربته، امّ اَیمَن میگه من اومدم پشت در بنا به عادت همیشگیم، پشت در، در زدم، جواب نیامد، از پشت در صدا زدم.. یاالله صابخونه اجازه هست بیام داخل؟ یهو دیدم از تو خونه صدا بلند شد، امّ ایمن بیا داخل، اون خانمی که به احترام او همه باید پشت این در می ایستادن، دقُّ الباب میکردن اجازه میگرفتن، اُمِّ اَیمَن از این خونه رفته. این حرف منه، اُمِّ اَیمَن اونایی که باید ادب میکردن اجازه میگرفتن، نگرفتن...* سیخلیدیم اوده یاندیم دیلدکی عنوانی گیزلدیم وفالی همسریم اوز دردنی منن نهان اتدی آلشتیم منده اما آتش سوزانی گیزلدی * امام صادق فرمود: خدا رحمت کنه اونی که برا مادرم بلند بلند گریه کنه، برا مادر آروم گریه نکنید، بلند داد بزنید، امشب اما بیاین با فاطمه گریه کنیم، برا فاطمه گریه نکنیم، بیاین با فاطمه گریه کنیم، برای کی گریه کنیم؟ بیاین با فاطمه برا علی گریه کنیم..انگار از تو دل چاه داره صداش میزنه، نمیدونم تا حالا تو چاه خم شدی؟ اگه میتونی خم شو تو چاه، بعد این دَلو رو بیار بالا، نگاه به این آب بکن، بگو من تا حالا تو رو میدیدم یاد امام حسین میفتادم، یاد عطش حسین میفتادم، اما این فاطمیه بعلاوه ی اون یاد این دارم میفتم مولام شبا به تو چی میگفت، علی به تو چی می‌گفت شبا؟ ای وای پشت درو، میخ درو، سینه ی زهرای من .
1_8307059892 (1)(1).mp3
32.12M
.‎ ‎ خورشید در تابوت تو غروب کرد و ملائکه به عشق دیدار تو به سجده در افتادند عروج خونینت را خدا خود به نظاره نشست تازخم ‏هایت را خود مرهمی نهد و چشمه کوثرش را با تو به طهارت رساند‎…‎ .
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾• ای داد بیداد، چشماشو باز کرد، از پشت در نیم سوخته به سختی خودشو خلاص کرد، عالم اگه مثالش رو داره رو کنه، در مقاومت، در یاری رسوندنِ به ولیّ خدا، نداریم تو عالم، کسی که هم پهلوش شکسته شده، هم سینه مجروحه، از همه مهمتر اگه الان همسرت خیلی معمولی وضع حمل کنه، میگن باید یه هفته تو جا بخوابه، کار سنگین انجام نده، کسی که بین در و دیوار بچه اش رو کشتن، اما تا چشمشو باز کرد هیچکدومو نگفت، نه گفت پهلو، نه سینه، نه بچه ام، گفت: علی کجاست؟ گفتن خانم دارن تو کوچه میبرنش، دوان دوان اومد دید عمامه رو دور گردن مولا، اومد دستشو حائل کرد، کمربند امیرالمؤمنین رو گرفت، خود اینجا هزار تا روضه است، امام صادق فرمود: سبب شهادت مادرمون همین جا بود، غلاف تیغی که نانجیب هی میزد به بازوی فاطمه، بخوان دستو جدا کنن، اینجا هم از حال رفت، "فَغُشِیَ عَلَیها"، اما تا چشمشو باز کرد دوباره آدرس دادن گفتن مولا رو بردن مسجد. اومد نگاه کرد دید نانجیب شمشیر رو سر علی گرفته، میگه بیعت میکنی یا بگم سر از بدنت جدا کنن؟ بی بی این منظره رو دید دیگه بیتاب شد، فرمود: یا شمشیر رو بردارید یا الان کنار قبر بابام میرم نفرین تون میکنم؟ سلمان میگه زود مولا منو صدا زد، فرمود: زود برو به فاطمه بگو دست نگه داره، اگه نفرین کنه الان مدینه زیر و رو میشه. سلمان میگه والله دیدم هنوز بی بی نفرین نکرده چهار ستون مسجد از جا بلند شد. جلو اومدم بی بی جان دست نگه دار، فرمود: کنار برو مگه نمیبینی شمشیر رو سرِ علی گرفتن؟ بی بی جان یه شمشیر رو سر علی دیدی اینگونه بیتاب شدی، آخه دخترت چی کشید؟ وقتی اومد بالا تل زینبیه، نگاه کرد شمشیردار با شمشیر، نیزه دار با نیزه، حسیــــن.... .
1403082105.mp3
11.63M
↻ حضرت زهرا(س) بانويي است كه تاريخ خلقت جهان هنوز چنين شخصيتي را به خود نديده است. او كسي است كه واسطة خلقت عالم و آدم و تمامي موجودات است. 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا نیازے نیـست از بسترت پاشـے بـا درد پیـش پاے شوهرت باشـے .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای شوهرت باشی هی گفتم از دردات هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میوفتی چیزی نیست تو دست به دیواری گفتی یکم خستم دیدم قنوتت رو گفتی یکم دستم این بچه ها سایه رو سر میخوان بانو تا وقت دامادی مادر میخوان بانو از رفتن و از مرگ کمتر بگی ای کاش مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش چشم پر آب تو نقش برآبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم موی زینب هم خونم بهم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره هی میگه دیواره هی میگه گوشواره زینب با دل شوره هی روتو میبوسه شونه که میوفته بازوتو میبوسه .
😭😭😭😭😭😭😭 چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا همه دارند به تنهایی من میخندند به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا بیشتر از همه دنبال من و کار منی من کیم دربدِر بی سر و پایی آقا به خدا معترفم نوکر بد یعنی من آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا تو فقط ناز بکش، اخم کنی میمیرم یار و غمخوار من زار شمایی آقا امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین من ندارم بخدا خرده حیایی آقا مادرت واسطه باشد همه را می بخشند قبل آنکه ببری کرببلایی آقا کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت بلال ...________________________