🏴#تخریب_بقیع_
🎤مداح :کربلایی مرتضی شاهمندی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🍂دل پر خون چشم گریون
🍂باز داره بارون میباره
🍂شب سرده، پر درده
🍂که آقام حرم نداره
🍂آرزوم نقش بر آب شد
🍂دلم از غصه کباب شد
🍂الهی خونم خراب شه
🍂حالا که بقیع خراب شد
🍂بوی کوچه، باز میپیچه
🍂میون شهر مدینه
🍂باز رسیده قد خمیده
🍂مادری بازم حزینه
🍂آسمون زغم سپند شد
🍂وقتی رام توکوچه بندشد
🍂به روی صورت مادر
🍂دست نامردی بلند شد
🍁امون ای دل ...امون ای دل...
⬅️حالا که دلت آماده شد حالا که دلت مدینه ای شد..
اجازه بدید بیشتر از مدینه و بقیع براتون بخونم
میخوام از غریت مدینه برات بگم..
سالروز تخریب ائمه بقیعه
اونایی که مدینه رو دیدن، بهتر حرفمو میفهمند و می سوزند..
⏺اینجا دیار عشق و مستی و جنون است
⏺اینجا دل هر عاشقی دریای خون است
⏺اینجا هوای چشم ها ابریست ابری
⏺اینجا ندارد شیعه از خود هیچ صبری
♻️(امروز باید بیشتر بسوزی...ناله داری یا نه...)
⏺این قبرهایی که ویران و خراب است
⏺نه قبر، قلب ماست زیر آفتاب است
⏺تاریک دلها نور را باور نکردند
⏺شرم از رسول و حضرت داور نکردند
(اما این دو بیت میسوزونه آدمو...)
⏺می سوزد از غم شیعه تا فردای محشر
⏺این قبر بابا باشد و کو قبر دختر
⏺کفرو نفاق و کینه را ترکیب کردند
⏺طاق و رواق و بقعه را تخریب کردند
⏺ای بشکند دستی که دستان ولی الله را بست
⏺ای بشکند پایی که پهلوی خدا را بشکست
✅میگفت تو حرم امام رضا دیدم یه مرد غریبی خیلی گریه میکنه..
رفتم جلو سلام کردم..
گفتم چی شده..مشکلی پیش اومده..دیدم بلند تر گریه کرد کفت نه..من اهل عربستانم..به من گفتن امام رضا ع خیلی غریبه..ولی تا حرم امام رضا رو دیدم..این سیل جمعیت...گنبد و بارگاه باصفا رو دیدم..
میخوام بگم امام رضا ع ..شما غریب نیستی آقا جان..اگه میخوای غریب ببینی..بیا بریم مدینه تو قبرستان بقیع...
🔆منصفانه بده انصاف غریب الغربا کیست
🔆آنکه در خاک وطن خفته و زوار ندارد
♻️این اولین بار نیست...یه روزی هم قبر امام حسینو خراب کردند...
یه روزی هم حرم امام هادی و حرم امام عسکری رو خراب کردند..اما به کوری چشم دشمنا شیعه ها با صفاتر ساختند..
اما فقط،یه بیت بگم صدای نالت بره مدینه...
(روضه ام همین باشه و ببینمت مدینه)
اما داغ دل شیعه اینجاست...که قبر مادرمون زهرا هنوز مخفیه...
⚜مدینه رفتم و آتش بجانم
⚜ندادی قبر زهرا را نشانم
⬅️اونایی که مدینه رفتین...هر چقدر چشم انداختین بگین ببینم آیا قبر یه دونه دختر پیغمبرو دیدید یا نه..
☑️هر کجا نشستی ..ان شاالله آقامون صاحب الزمان بیاد.. قبر گمشده مادرشو نشونمون بده...با همه وجود سه مرتبه صدا بزن
☑️#یا زهرا....
⬇️صلوات حذف نشه لطفا..⬇️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#روضه_
🖤•دردمندان غمت...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده
دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گر که با مژه غبار از حرمت برگیرند
گر چه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حَرمت محمل اشک زهراست
گر که با دُرِّ نجف چند برابر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب بکنم نذر بقیع
ما که آزاده ترینیم چو در بند توئیم
مستمند اثر گریه و لبخندِ توئیم
صاحب اصلی افلاک، همه خاک توییم
ما اضافی همان آب و گل پاکِ توئیم
چون تو معشوق شدی ما همه عاشق شده ایم
شیعه ی جعفری حضرت صادق شده ایم
از تو تعظیم شعائر شده احیا مولا
از دم گرم تو جابر شده احیا مولا
در حسینیه به فکر همگی بودی تو
اولین روضه بگیرِ دهگی بودی تو
از تو داریم همین سینه زنی ها را ما
از تو داریم حسین جانِ روی لبها را
آه از آن روز که غم بر جگرت ریخته شد
کوهی از رنج و بلا بر سر تو ریخته شد
بی حیاها که شبِ تار سرت ریختند
مثل دزد از سر دیوار سرت ریختند
بی وفایی به رگ و ریشه ی آن مردم بود
بر در خانه ی خورشید پر از هیزم بود
شعله ی کینه ی ایام که افروخت دگر
حضرت شیخُ الائمه حرمش سوخت دگر
آتش از غربت ایشان که خجالت نکشید
شعله از حضرت باران که خجالت نکشید
شکرِ حق اهل و عیالت همه سالم هستند
در کنارِ حرمت جمع محارم هستند
چونکه افتاد زمین با نظرِ گریانش
مادرش فاطمه آمد جلوی چشمانش
یاد آن روز که زهرا وسط غائله بود
با لگد میزدنش، مادرِ ما حامله بود
یکی لگد میزد..
یادم نمیره وقتی مغیره حرفای بد میزد
خودم دیدم دومی با هر چی دستش اومد میزد
یکی لگد میزد...
مغیره می خنده...
با دل پر کینه داره دست بابامو می بنده
ناله ی زهرا بلنده اما علیه شرمنده
مغیره می خنده..
* آره .... از همون روز شروع شد باباش امیرالمومنین رو با اون کیفیت آوردند، تو کوچه ها کشوندند.. از همون روز باب شد که جرأت کردند شیخ الائمه ی ما رو بیارن وسط کوچه ها، بدون عبا و عمامه بخدا اگه شما شیعه ها اونجا بودید دق می کردید و میمردید... *
بذارید عمامه شو سرش کنه
بذارید عبا به پیکرش کنه
از تو شعله یه کم آهسته برید
بذارید که یادِ مادرش کنه
طعنه های بی حساب نیاز نداشت
اینهمه رنج و عذاب نیاز نداشت
این پیرمرد که خودش میاد
دور گردنش طناب نیاز نداشت
یه چیزی میگم دلا شکسته شه
چشمای همه به خون نشسته شه
یه چیزی میگم شما داد بزنید
کاش همیشه دست مردا بسته شه
زینب و سنگای شام واویلتا
کوچه های تنگ شام واویلتا
ریسمان به دور دست و گردنِ
زن و بچه ی امام واویلتا..
«*حسین ...گفت: داداش!»*
غم و غصه ها بی اندازه شده
خدایا داغ دلم تازه شده
جلوی چشمای زینب سر تو
آویزون به روی دروازه شده
همش از کینه ی مولا آب میخورد
خواهرت طعنه ی بی حساب میخورد
حق بده اگه خودم رو میزنم
خیزران میزد و هی شراب میخورد
«حسین ......»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_سید_علی_تقوی
🖤صادق ای آیینه ی...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده
لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ.حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر..يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.."
صادق ای آیینه ی صدق و صفا واغربتا
ای غریبِ کشته ی زهر و جفا واغربتا
*بانی مجالس اهل بیت، بانی روضه های اهل بیت امام صادقه.. شعرا رو دعوت می کردن پرده می کشید زن و بچه پشت پرده دستور به روضه خوانی می داد...بانی روضه های خانگی امام صادقه قربان عزاداریت برم..*
روضه های جانگدازت بردلم آتش زده
ای که دردت بادل وجان آشناست واغربتا
*یاصاحب الزمان آجرک الله فی مصیبت جدک یامولای...*
زهر منصور آتشی بر خرمن جانت زده
وه چه شوری گشته درعالم به پا واغربتا
*قربون مظلومیتت بشم، یا امام صادق. چه دردها و رنج ها کشید ازبنی امیه و بنی العباس..نیمهٔ شب از در و دیوار خانه بالا رفتند، داخل خانه ریختند. آقای ما شیخ الائمه رو این پیرمرد، جلو چشم زن و بچه دست بسته، بدون عمامه و عبا پا برهنه، خدا لعنتش کنه ابن ربی ملعون رو آقا رو توی کوچه ها می کشاند خودش سوار بر مرکب..*
با سر و پای برهنه از سر سجاده اش
می برندش بی عمامه بی عبا واغربتا
آقاجان امام صادق! حتما چند بار زمین خوردی و بلندشدی نفس نفس افتادی..اما آقاجان شاید هر بار که زمین می خوردی.. یاد زمین خوردنهای عمهٔ سادات میافتادی که بین مسیر کوفه تا شام چندبار زمین خورد.شاید هر بار زمین میخورد یاد زمین خوردن جدش حسین می افتاد....
اما عرضه بداریم. یا امام صادق! شما را خسته کردن به نفس نفس افتادی استراحت کردی..اما من بمیرم برای اون آقایی که تا اومد استراحت کنه یه نامردی صدا زد نذارید حسین استراحت کنه. همه سنگ بارانش کردند. یه نامردی سنگ به پیشانی حسین زد. سر و رو خونی شد ابی عبدالله پیراهن بالا زد تاخون پیشانی رو پاک کنه.. تیر سه شعبه رو برقلب ابی عبدالله زد. یاصاحب الزمان عذر میخوام یا زهرا عذر میخوام.. راوی میگه دیدم ابی عبدالله نتونست تیر رو از جلو بیرون بکشه تیر رو ازپشت بیرون کشید..*
تا زمین افتاد یاد گودی گودال کرد
باسنان افتاد جدش بی هوا واغربتا
پشت مرکب یاد آن ده نعل اسب افتاده بود
پیکر جدش شد آنجا جا به جا واغربتا
*منصور ملعون آقا رو برد به قصرش اونجا رسول اکرم صلوات الله علیه بر منصور جلوه کرد،تهدیدش کرد.منصور به غلط کردن افتاد..خواست جبران کنه عرضه داشت آقاجان هرحاجتی داری ازمن بخواه..امام صادق علیه السلام فرمود نیمه ی شب جلو زن و بچه دست بسته آوردی حالا میگی چی میخوای...حاجتم این که منو برگردان به خانه..چرا؟آخه زن و بچه ام وقتی مأمورا ریختند تو خونه من تن وبدنشون میلرزیدند...*
اما من بمیرم برای اون آقایی که همچین که ذوالجناح برگشت سمت خیمه ها زن و بچه بیرون دویدند.. دیدند زین اسب واژگون، یال اسب خونیه...*
همه از خیمه ها بیرون دویدند
ولی سالار زینب را ندیدند
امون از دل زینب
وای از دل زینب
«صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_علی_سیفی
هدایت شده از ⊰کانال مداحی ترکی باسبک ⊱
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم💔
#سلام_پدر_مهربانم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
ای مطلـــع دعـای ســـحرگاه من سلام
ای روشنای هر شب من ، ماه من سلام
هر صبح دلخوشم به سلامی که می دهم
هستم گدای پشت درت ، شاه من سلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
«بسم ربّ المهدی جان»
#سلام_امام_زمانم❤️
#سلام_پدر_مهربانم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
اولیـــن ذکر لبـم ، نام تو باشد زیباست
مرغ دل جَلدِ روی بام تو باشد زیباست
دل هر مدعی عشق در این عصر ظهور
عـاشــق روی دلارام تو باشــد زیباست
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_ڪیمیا
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
|⇦•با اجازه از خداوند...
#شعر_خوانی و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳ به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾•
"السلام علیک یا اباعبدالله یا رحمة الله الواسعه، یا باب نجاة الامّه"
با اجازه از خداوند تعالیِ حسین
اولِ ماهی زدم دل را به دریای حسین
بادبان عشق وا شد ناخدا آماده است
باز کشتی نجات شاه راه افتاده است
شخص حیدر پای کار نصب پرچم آمده
سینه زن ها یا علی ماه محرم آمده
کشته ی اشک است اربابی که شد آقای ما
کِیف دارد دسته جمعی گریه کردن های ما
خالی از احساس بودم از غمش پُر میشوم
مطمئنم عاقبت با لطف او حر میشوم
در میان هروله پرواز را حس میکنم
رَخت از تن میکَنم تا یاد عابس میکنم
بر لبم شور شهادت را عسل کن آخرش
جان جُونَت نوکر خود را بغل کن آخرش
*خیال کردی خودت اومدی؟ خیال کردی همینجوری گریه ات میگیره؟ فرمود: اگه چشمی گریه میکنه مادرش گریه اش میگیره و نظر به اون چشم میکنه، اگه اشکت جاری شد بگو مادر ممنونتم. شب اول محرم که میشه مادرش لباس پاره ی حسینشو از عرش آویزان میکنه، همون لباسی که از خون قلب حسینش، هی صدا میزنه "یا امّاه" همه ی عالم به گریه ی فاطمه زیر و رو میشه...*
حضرت زهرا خودش دنبال کار نوکر است
پیروهن مشکی نوکر دستدوز مادر است
ناله ی ما امتداد ناله های فاطمه ست
بانیِ اتمام روضه مجتبای فاطمه ست
چای مجلس از فرات شاه تأمین میشود
این عَلَم ها با پر جبریل تزئین میشود
بین هیئت کربلایش را زیارت میکنیم
شب به شب با انبیا در روضه شرکت میکنیم
دختری شیرین زبان اعجاز را آغاز کرد
نطق لال مجلس ما را رقیه باز کرد
*قربونت برم بی بی جان،شب اول محرمه به ما نفس بده برا بابات نوکری کنیم خانم*
آی نوکر رزق اشکت را از آب آور بگیر
کربلای اربعین را از علی اکبر بگیر
کاش خون ما بریزد در دیار کربلا
شیرخوار ما فدای شیرخوار کربلا
بین آن خاکی که شاهِ تشنه لب از حال رفت
ناگهان از ذوالجناح افتاد تا گودال رفت
*فرمود: هر کی میخواد به مادر ما هدیه بده برا حسینش گریه کنه..*
مادر پهلو شکسته طاقت دیدن نداشت
این تَنِ سر نیزه خورده پشت و رو کردن نداشت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•منم مثل رباب...
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده#شب_دوم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾•
منم مثل رباب خیلی دلم شور میزنه
همین الان هزار روضه جلو چشم منه
بیابون جای خوبی نیست برای بچه ها
میره خارهای این صحرا تو پای بچه ها
بریم تو رو خدا نذار دیر شه
نذار یه دفعه خواهرت پیر شه
با اینکه دلخوش به علمداریم
اینجا نمون ما شیرخواره داریم
منم زینب که هر جا رفتی با تو اومدم
همه ترسم از اینه که تو رو از دست بدم
منم زینب که آرامش میدادم به همه
حالا چند روز دیگه دورم پر از نامحرمه
*یه سؤال ازت بکنم داداش..*
من و رباب چیکار کنیم بی تو
کجا باید فرار کنیم بی تو
اون لحظه که سرِ تو دعوا شه
خدا کنه رقیه خواب باشه
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•غبار دشت بالا رفت...
#شعر_خوانی و توسل ویژهٔ ورود خاند ان آل الله به سرزمین کربلا اجراشده#شب_دوم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾•
غبار دشت بالا رفت و میشد کاروانی آن میان پیدا
به هر محمل نهان آیینه ی انسیةَ الحَورا
شگفتا کاروانی همچو اسماعیل، طفلانش
چو ابراهیم مردانش، دو عالم بیقرارانش
و باشد غبطه ی پیران، مقام شیرخوارانش
علم در دست های حضرت سقا
قیامت را نمایان میکند آن قامت رعنا
حرم در سایه سار لطف او باقی
و خشکیِ بیابان هم صدا میزد به مشتاقی
الا یا ایّها السّاقی اَدِر کَأسًا و ناوِلها
به سوی شاهِ عالم، چشمه های عالمِ بالا
نگاه شاه اما در تماشای گل لیلا
میان آه و اندوه شقایق ها
و سیل اشک های حضرت زهرا
امیر قافله، چشم و چراغ مشرقین آمد
حسین آمد حسین آمد حسین آمد
به نام نامی ساقی کوثر خیمه برپا شد
طنین انداز شد گویا صدا در پهنه ی گیتی
سرِ اهل زمین و آسمان پایین
که ناموس خدا از محمل خورشید می آید
به دور ناقه اش دیواری از غیرت مهیّا شد
نمیبیند نگاهی قامت زینب
ولی پیداست از آینده حتی شوکت زینب
جلال و حشمت زینب شکوه و عصمت زینب
چه گویم مِدحت زینب
که بر زانوی عباس است پای حضرت زینب
و اِجلال نزول دختر زهرا چنین باشد
چرا که در رگش خون امیرالمؤمنین باشد
به این حال آمده زینب به دشت کربلا اما
امان از گردش دنیا امان از عصر عاشورا
پناه خیمه مضطر شد بدون یار و یاور شد
و کاری که نباید میشد آخر شد
صدای ناله ی جن و ملک آمد
زمین گویا به سر میزد
زمان آشفته از این داغ و، در هم شد
و این مرثیه اوج روضه ی ماه محرم شد
چه خونی در دلش کردند
سوار ناقه ی بی محملش کرد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•وقتی غمت همیشه...
#شعر خوانی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده#شب_دوم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه •✾•
وقتی غمت همیشه به عالم مقدس است
هر ماه مثل ماه محرم مقدس است
هم در مرام عشق و هم در مَسلک شعور
این غم به صد ادلّه ی محکم مقدس است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
تنها به عشق کرب و بلا غم مقدس است
سینه زنی و گریه بماند به جای خود
پیراهن عزای شما هم مقدس است
*قربون سیاهیات، قربون گریه کنات، قربون نوکرات، دم دمای غروب که میشه همه میرن، دست زن و بچه شون رو میگیرن میگن بریم برا حسین گریه کنیم، قربون اون کاروانی برم که زن و بچه دلشوره داشتن، هی این بچه ها میگفتن عمه! مگه قرار نبود مهمونی بریم؟ آخه بیابون گردی یه شب دو شب..*
تا آیه های اشک غمت هست، غصه نیست
این غصه مثل سوره ی مریم مقدس است
معراج کربلا به خدا هیئت است و بس
این روضه های فاطمه ای بس مقدس است
چون که فقط برای شما گریه میکنم
چشمم شبیه چشمه ی زمزم مقدس است
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦•پیراهنی در عرش...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾•
پیراهنی در عرش آویزان شد امشب
چشم تمام قدسیان گریان شد امشب
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
*برای ما اینجوری گقتن مادر سادات اولِ محرم یه پیراهن خونی ...ما سوال برامون دستی که بالا نمیآمد نوشتن شانه از دستش میفتاد، این چجوری پیراهن رو بالا میبره..*
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
یکباره دنیا کلبه ی احزان شد امشب
در قبر، امواتش سر و سامان گرفتند
آنکه برایش بی سر و سامان شد امشب
*من اعتقادم اینه همین الان میره بالا سر پدر بزرگت مادربزرگت پاشو کجا ؟ نوه ات برات روضه فرستاده. برو بشین بالا سفره ،کنار حضرت زهرا..بعد اون چه ذوقی میکنه، بی بی جان نوه امه ها.. یا که مادرش یا پدرش از دنیا رفته بی بی جان پسرمه ها برای من اینجوری گریه نکرد . برای من اینجوری دلشوره نگرفت...و اگه دیدی دهم محرم پریشونی برو دست مادرتو ببوس ..گفت مادرم مرده گفت برو سر قبرش بگو شیرت حلال.. بابا چی ؟ اگه دیدی دلت لرزید،چشمات بارید، برو دست باباتو ببوس بگو نون حلالت جواب داد..*
*کاروان از شام برگشت به سمت مدینه
ساربان اومد گفت: خانم! این میره مدینه
این میره کربلا.. نذاشت حرفش تموم شه گفت: برو کربلا. ما هنوز خودمان را برای حسین نزدیم. تا حالا هر چی زدن اونا زدن...لذا وقتی رسیدن..تا حالا لطمه زدن دختر بچه را دیدی؟ تا حالا لطمه زدن زنای عرب رو دیدی؟. آخ رباب را بگیرید ،ما مَردیم لطمه میزنیم بعد ده روز یه خراش اما زنها یه دونه میزنند صورت شکاف.. آخ زینب.. یه وقت با دست میزنی یه وقت سر به چوبه میزنی.. *
بی سر و سامان توام یا حسین یا حسین
پاره گریبان توام یا حسین، یا حسین
یه حاج مرزوق نوحه خون بود قدیمیا یادشونه..یه دهه آوردنش روضه گفت: "السلام علیک یا ابا عبدالله" مردم خودشون رو میزدن.. گفتن کجا ببریم اسکان بدیم قند داره چشما کم سوعه.. یه پیر غلامی اومد گفت بیاد خونه ما سه تا دختر دارم مثل نوه هاش..میگم کنیزیشو بکنند. بردنش خونه این حاجی... سه تا دختر داشت مرضیه راضیه فاطمه. این بچه ها مثل بابا بزرگ دور این روضه خوان میگشتن هر چی میخواست براش میآوردند. یه چند روزی گذشت پیر غلام اومد به رئیس هیئت گفت این کلید خونه ماست.. ما هر سال سه چهار روز عاشورا میریم دهاتمان. این پیرمرد نمونه ها...
تازه فردا یادش افتاد این پیرمرد تنهاس الان مُرده جواب مردم را چی بدم... بدو بدو رفت درو وا کرد. صدا زد..حاج مَرزوق حاج مرزوق.. یهو گفت چت، سالمی؟ گفت آره بابا.. گفت: امروز چطور بهت گذشت؟ گفت نگفتی دخترای حاجی عربی بلد هستند.گفتم چطور؟ گفت: امروز با ما شوخیشون گرفته بود با من عربی حرف میزدن. اتفاقا الان پیش پای تو فاطمه اش رفت. گفتم: چی داری میگی حاج مرزوق؟ گفت: صبحی راضیه را صدا زدم او برای من آب آورد غذا آورد. ظهری مرضیه رو صدا زدم گفت بله حاج مرزوق..شوخیشون گرفته بود. فاطمه قشنگ عربی بلد بود الان برام آب آورد رفت.زدم رو سرم حاج مرزوق دخترای این حاجی از صبح رفتن. گفت: من صداشون کردم فاطمه آب دستم داد...بی بی جان نمیگم آب دست ما بده یه دست سر ما بکش...به قول یه بزرگی: خوش به حال اونی که زهرا قربون صدقش بره.. جوری براش نوکری کن خانم بگه قربون گریه کردنت.گفت: آب آورد تو اومدی رفت صاحب هئیت شروع کرد. آب را به خوردن. گفت: حاجی زهرای مرضیه برات آب آورده.. گفت حاج مرزوق از اون شب آنقدر تو سرش زد. گفت: بی بی جان شما راه نمیتونستی بری. مقتل نوشته مخصوصا روزهای آخر دیگه در را هم رو علی نمیتونست باز کنه ميگفت: اسماء بذار در و خودم باز کنم علی من درو به روش باز میکنم غمهای عالم از دلش میره.میگه خانم شما که راه نمیتونستی بری برای روضه خون حسینت آب آوردی..*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_دوم_محرم به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾•
*خانم کجا بودی اون لحظه که نشست رو سینه آقا زاده ات...کجا بودی وقتی رباب خیمه ها را زیر و رو کرد.. کجا بودی وقتی آقا زاده ات بچه اشو گرفت رو دست برد بالا..*
ببینید، ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان، سر جنگ ندارد
*خانم! کجا بودی یه جرعه آب ببری برای بچه ات به اونا رو نزنه...*
انگار سرنوشت ما را جدا نوشتند
یا آرزوی من را بر بادها نوشتند
امروز بین این دشت مرگ مرا نوشتند
آنان که مقتلت را در کربلا نوشتند
ای هستیام! بگو که هستی به خواب زینب برخیز مرکبت را از کربلا بگردان
بگذار یا بمیرم یا راه را بگردان
هجران بلای ما شد، یا رب بلا بگردان
خیمه مزن به صحرا، حکم قضا بگردان
تا جان نداده پیشت از اضطراب زینب
دو سه باری ميگفت علی اکبر بگو بابا بیاد آقا میآمدند چیه خانم حرفشو میخورد میگفت: چیه خواهرم؟ ميگفت: هیچی.. تا مثل دیروز و امروز صدا میزد ابی عبدالله ميگفت: چته چیه؟ميگفت: میخوای بر گردیم..اونا که خواهر دارن میفهمند من دلم برای مادر تنگ شده .ما را برگردن آه دلشوره میزنه بچه ها ترسیدن بیا برگردیم*
فهمیدهام کجایی از نالههای زهرا
من های هایِ گریهام با وای وایِ زهرا
فهمیدهام کجایی از جای پای زهرا
آنجاست، جای گودال، آنجاست، جای زهرا
نگذار تا گذارَد پا بر تراب زینب
از حال برده ما را، هولِ سپاه دشمن
ترسیدهاند طفلان پیش نگاه دشمن
جمع حرامزاده، حجم سلاحِ دشمن
پیداست خیمهی ما از خیمههای دشمن
میخواهد از لبانت تنها جواب زینب
میترسم ای برادر! از چَشم آن کمانگیر
از شومیِ حرامی، از شعبههای آن تیر
از خنجرانِ عریان از تشنگیِ شمشیر
بیاختیار خوردم بر خاک دست من گیر عباس جان! نخواهد اینجا رکاب زینب
*خیمه ها را به پا کردن، اولین بار بود همه ادوات رو خالی میکردن. گوشهٔ پرده را رباب کنار زد یهو بند دلش پاره شد.تا حالا تو این راه نشده بود همه چی پیاده کنند.از محمل پایین اومد کنار کجاوهٔ خانم ..خانم چه خبره ؟ قراره بمونیم ؟ آره رباب.گفت: خانم اینورا آب هست؟ اون فراته اون دجله هست ما بچه اینجاییم.من بلدم اینجا فراوونی آبه..یه وقت لبخند زد رباب.. خیر بینی خانم میدونی که بچه دارم..* آه ده روز گذشت دیدن رباب چادر به کمر بسته، از اون خیمه به اون خیمه.. لبای بچه م ترکیده کسی آب داره؟رباب حرفاشو مو به مو زد.. حالا زینب میخواد با برادرش حرف بزنه گفت: حسین!..*
ای کاش مینوشتی ما شیرخواره داریم.
*وقتی حر راه رو گرفت بر ابی عبدالله.. آقا فرمود: خب باشه بذار ما بر گردیم.. گفت اصلا..گفت حر یه نگاه کن من با زن وبچه اومدم..گفت بذار این بعضیا میگن صدای خانم بلند شد مادرت داغتو ببینه آنقدر برادرم اذیت نکن...*
ای کاش مینوشتی ما شیرخواره داریم
یا دختران کوچک در این اماره داریم
در محملی عروسی با گاهواره داریم
نه پای راه رفتن نه راه چاره داریم
اینجا نمان نگردد رویش خَضاب ،زینب
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾•
*گفت: حسین!..*
من که نرفته بودم جز مجلسِ زنانه
برگرد تا نبینم دشنام و تازیانه
بگذار تا گلویت بوسم به این بهانه
سر میبُرند اینجا از پشت ناشیانه
خانه خراب زینب، خانه خراب زینب
برگرد تا ندیدم اینجا غبار گردد
کوچه به کوچه این سر با نیزه دار گردد
صندوقچهی سرِ تو میزِ قمار گردد
جای شرابخوار و بیبند و بار گردد
«تو گیرِ نیزهدار و گیرِ طناب زینب»
یا بن الشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
*اومدن تو گودال یکی صدا میزد بلند شو همه رفتن.. اینجا زینب و زدن جسارت ها شرو ع شد... *
نگو قراره کاروان اینجا بمونه
روی لَبِت اِنّا اِلَیهِ راجِعونه
برگرد بریم داداش، نذار که بد بشه
تنِ تو زیر سم مرکبا، لگد نشه
میپاشه آخرش، کتابِ پیکرت
پیرای کوفه میزنن، عصا روی سرت
اَعوذُ بِالله مِنَ الکَربِ وَالبلا
رسیده کاروان به دشت نینوا
*اومد پا بذاره پایین.. عباس بدو اومد رکاب و گذاشت. هاشمیان دنبال این بودن کی خانم رو بغل بگیره اکبر اینور قاسم اینور بقیه هم وایساده بودن تا کسی قد. بالاش و نبینه.. دعوا بود. تو راه که میامدن از مدینه هر روستا که وایمیستادن زنها غبطه میخوردن هی میگفتن خوش به حال اون زنه چه محرمایی داره چشمش زدن... بچه ها مثل امروز با جلال و جبروت پیاده شد صبح یازدهم هی اینوری میدوید هی اونوری میدوید.. رجاله ها دنبالش میکردن خودش را رسوند دم گودال صدا زد.. کجایی علی اکبر؟ کجایی قاسم؟ کجایی حسین؟
دید جواب نمیاد.. بر گشت رو علقمه صدا زد خوش غیرت رکاب زینب بلند شد لات های کوفه دنبالم کردن.. «حسین »*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_حیدر_خمسه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅