eitaa logo
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
592 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
6 فایل
فضیلت زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست.امام خامنه‌ای 🌹🌹🌹 Admin: @daryaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
🔻چند نکته به مناسبت سالروز حادثه‌ی طوفان طبس! 👇🌪
🚁🛩🌫 ⏪ این واقعه نشان داد که ها وسطِ یک بیابان بدون آب و علف هم نمی توانند انجام دهند اما ما در نبرد با آنها در عراق، سوریه، فلسطین اشغالی، یمن، عربستان، خلیج فارس، اوکراین و زدن گلوبال هاوک، عین الاسد و عملیات وعدالصادق نشان دادیم که در روز واقعه هستیم. بدانند زمانی که وزیر خارجه کشورشان (ظریف) در جمع نخبه های مملکت گفت «اگه آمریکا بخواهد می تواند ما را با یک دکمه▪️ نابود کند»، گناهی نداشت چون ایشان تحصیل کرده دانشگاه های همان کشور بوده و در آنجا فیلم های تخیلی🎞 (هالیوودی) زیادی تماشا کرده است. ⏪دستگاه های و تاکنون اشاره ای به ماجرای و که بر آنها بار شده نکرده اند و مردم این کشور نیز از این ماجرا بی اطلاع هستند اما ای آنها (عنترنشنال و...) دائم بازیگریِ جهانی ما را با چالش مواجه و با تبلیغات خود برخی مردم را بار می آورند (جنگ ترکیبی) و ما باید این ماجرا را برای خود در ای بدانیم. 👈اگر امروز در میان ما بود، به کسانی که ﷼معادلات_شیطانی دشمن را اما در عالم غیب را می دانند می فرمود: «چشم ظاهر بين دشمن هرگز وجوه تمايز و تفاوت ما را با خويشتن در نخواهد يافت، او ما را با های می سنجد و اينچنين هرگز نخواهد فهميد كه ها يکسره در اين نهفته است كه، ايمان به معاد ترس از مرگ را از درون ما رانده است.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
👆🥀سربازِ امام زمان...؟!🤔
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید جلال افشار 📚 کتاب "جلوه جلال" 🕌🕌 🌷آیت الله الدینی عاشق😭 جلال بود. 🕛موقع اذان می‌فرمود: آن‌که اذان را با می‌گوید، اذان بگوید. و منظورش بود. وقتی هم اذان می‌گفت، می‌فرمود: ایشان خیلی خوب اذان می‌گویند. در تشویقش می‌فرمودند: احسنت بابا! 👈🌹کوچه‌های آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچه‌های آسمانی🌱
🗓 ۵ مرداد ۱۳۶۷ - سالروز عملیات پیروزمند مرصاد #شبيه_ما_بودند_اما_منافق.... 💠 خاطره كارگردان ان
👆🥀 🔹من به عنوان ‌بردار برای رفته بودم. از طریق کرمانشاه که وارد شدیم، سر و وضعمان همان سر و وضع معمولی بود؛ لباسهای خاکی و همان شکلی که بچه‌ های بسیجی آن فضا داشتند. به شهر که وارد شدیم، دیدم شهر به طرز و غریبی تفاوت دارد و اصلاً همان را که در اوایل جنگ در اهواز دیده بودم اینجا هم تقریبا توی فضای شهر حس می‌ شد. ▪️همان اوایل به ما گفتند: «لطفا بروید، را بزنید و را هم عوض کنید». یعنی باید لباسهای خاکی‌ ای را که تنمان بود عوض می‌ کردیم. خب ما کردیم. فکر می‌ کردیم برای چه باید اینجا ریشمان را بزنیم یا لباسهایمان را عوض کنیم! گفتند: «شهر آلوده است» و معنایش این است که الان داخل شهر شده‌ اند و تیپهایشان را ماها کرده ‌اند و الان این طوری ماها هستند. 🔸از آن لحظه ‌ای که این حرف را شنیدم یک مرتبه کردم که یک طور دیگر دارم به شهر نگاه می‌ کنم. انگار ‌ای از جلوی صورتم افتاد. باز می‌ کردم تا اینکه بالاخره عزیزی که همراه ما بود، ما را وارد یک کرد. دیدم عده‌ ای ردیف، گوشه دیوار ایستاده ‌اند. تعدادشان خیلی زیاد بود. اصلاً انگار آینه بودند. ▫️.... دقیقاً مثل ما: لباسها، لباسهای و موها درست شبیه مال ما. همه‌ شان جزء بودند. از آن لحظه به بعد دیدم دیگر نمی‌ توانم به هر کسی کنم. چیزی که توی جنگ به آدم می‌ دهد این است که وقتی از کنارت رد می‌ شود، بدون اینکه بدانی چیست و یا از کدام ناحیه ایران آمده، می‌ دانی که سر یک چیز مشترک با او هستی؛ همه به سمت یک جهت می‌ کنیم. آن وقت دیگر حتی نیازی به حرف زدن نیست؛ اشاره‌ ها هم پیدا می‌ کند. حالا به یکباره می‌ دیدم عوض شده. 🔺آن روز، روز خیلی بدی بود.... برای تهیه فیلم🎞 از عملیات مرصاد که رفته بودیم. چندین بار من را به عنوان گرفتند و گذاشتند گوشه دیوار؛ در حد !ماشین 🚗 ما رزمی نبود. یک مرتبه ماشین را نگه می‌ داشتند و به روی مااسلحه 🔫 می‌ کشیدند. 💢یکی دو بار اصلاً قبل از اینکه حرف بزنیم، ما را پیاده کردند. را کشیدند که ما را به رگبار ببندند و ما هی داد زدیم که به خدا از گروه «روایت فتح» هستیم. بعد از آن مجبور شدیم در و دیوار ماشینمان را پُر کنیم از اسامی «گروه روایت فتح» و «گروه تلویزیونی روایت فتح» که لااقل از دور ما را نزنند!» ➖ کتاب «عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین» نوشته محمدعلی صدرشیرازی