کشف حجاب مُکَرَّر ، همه روزه // در سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ( مصلی امام خمینی )
🔹️بدون هیچ نظارت و کنترل و تذکر از سوی مسئولان
🔹️دادن جوایز در مراسم رسمی به فرد کشف حجاب !
🔹️پخش تصاویر کشف حجاب ها در صدا و سیما، شبکه ۳
🔹️تاریخ برگزاری بیستم تا سی ام اردیبهشت ۱۴۰۲
🔹️مصلی امام خمینی : 02188531000
🔹️تلفـن نمایشگاه : 02191009898
🔹️آدرس :تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان فلسطین و خیابان برادران مظفر، پلاک 1080
ابتدا ارسال گزارش و شکایت خود به این نهاد ها :👇
_______________________________________
🔹️( اطلاعات فراجا ) آیدی ارتباطی :
@Admin_safa
لینک کانال : @S_Etelaat_faraja
____________________________________
🔹️(( پلیس نظارت بر اماکن عمومی فراجا ))
آیدی ارسال گزارش:
@Admin_policeAmaken_faraja
لینک کانال :
https://eitaa.com/payshgar_police_Amaken
____________________________________
__________________________________
((مسئولان نمایشگاه ))
__________________________________
🔹️مدیر سالن ناشران خارجی ،آقای نوری زاده
۰۹۱۳۸۵۸۳۷۶۷
🔹️مدیر سالن ناشران عمومی آقای شعبانی :
۰۹۳۹۵۳۴۳۰۷۹
🔹️مدیر سالن ناشران کودک و نوجوان :
آقای گلابی : ۰۹۱۲۴۰۷۴۰۷۳
آقای زارعی : ۰۹۱۹۱۰۲۹۱۴۰
🔹️مدیر سالن ناشران دانشگاهی آقای مروتی :
۰۹۱۹۵۱۷۲۳۴۶
🔹️مدیر سالن ناشران آموزشی آقای فراهانی :
۰۹۱۲۱۴۸۵۵۵۳
_____________
🔹️لینک کانال رسمی مصلی امام خمینی .تهران :
https://eitaa.com/Musalla
🔹️ادمین کانال : @Musalla_cy
🔹️سامانه پیامک جهت ارتباط با مدیران مصلی : 50004967
__________________________________
(((سازمان صدا و سیما )))
_______________________________
🔹️رئیس سازمان صدا و سیما پیمان جبلی : 09127014046
🔹️ارتباط مردمی سازمان صدا و سیما : ۰۲۱۱۶۲
🔹️شماره پیامک : 30000162
🔹️تلفن شبکه سه صدا و سیما: 02127863000
🔹️شماره پیامک شبکه سه : 20000333
______________________________
(( وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش ))
____________________________
🔹️آقای زلفیگل وزیر علوم: 09181113831
🔹️وزارت علوم : 02182231000
🔹️وزارت آموزش و پرورش کل کشور :
02182281111،02182282113،02188894105
🔹️پیامک وزارت آموزش و پرورش :300012
________________________________________
((ستاد امر به معروف کل کشور)) :
______________________
۰۲۱۲۲۵۶۱۲۱۶،۰۲۱۲۲۵۶۱۲۱۸
🔹️مدیر کانال ستاد در ایتا :
@Setadabm
@setadabm2
🔹️آیدی ایتا کارمند ستاد امربه معروف
تهران :
@M_D110
🔹نظارت همگانی نیروی انتظامی (ناجا) : ۰۲۱۱۹۷
تهرانی ها بدون کُد تماس بگیرن : ۱۹۷
🔹پلیس امنیت اخلاقی تهران:۰۲۱۸۸۷۱۲۹۳۰
🔹فرمانداری تهران: ۰۲۱۸۸۷۵۰۲۳۸،۰۲۱۸۸۷۵۹۹۵۱
🔹️اطلاعات سپاه تهران : 021114
🔹️وزارت اطلاعات تهران : 021113
🔹️اطلاعات نیروی انتظامی تهران 021116
_________________________
((شهرداری تهران ))
______________________________
🔹️ شهردار تهران آقای زاکانی : 09123209886
🔹️شهرداری تهران : 02155611112
🔹️ شهردارتهران آقای زاکانی : 09123209886
🔹️تلفن گویا شهرداری : 0211888 و 021137
_____________________________
🔹اتاق اصناف تهران: 02185543000
🔹بازرسی اتاق اصناف تهران:02177274021
🔹️اداره اماکن تهران :
02133113512،02133916137
🔹پلیس اماکن تهران:0218122000
_____________________________________
(( وزارت فرهنگ و ارشاد ))
_____________________________________
🔹️وزارت فرهنگ و ارشاد :
۰۲۱۳۳۹۶۶۱۶۶،۰۲۱۳۳۹۶۶۱۶۵،۰۲۱۳۸۵۱۲۵۰۵
🔹️تلفن وزیر ارشاد ، اسماعیلی: 09121956976
🔹️حراست ارشاد: 09141507215
🔹️دریافت شکایات : 09901220092
🔹️سامانه پیامک وزارت فرهنگ و ارشاد : 100038511
وزارتخانه ارشاد : 02138511،02138519
حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی :
02138512529
معاونت فرهنگی و رسانه ای ارشاد تهران:
02188310222،02188699046
🔹️معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،یاسر احمدوند
۰۲۱۳۳۹۶۶۰۸۰،۰۲۱۳۳۹۶۶۰۸۱
________________________________________
(( قوه قضاییه )) و ((دادستانی کل کشور ))
________________________________________
🔹️رئیس قوه ی قضائیه، اژه ای: 09122263000
🔹️دفتر اقای اژه ای : 02166952536
🔹️رفاهی، معاون قوه قضاییه:09134505969
________
🔹️دفتر دادستان کل کشور : 02133917000
🔹️روابط عمومی دادستانی کل کشور: 02133917006
🔹️تلفنخانه ساختمان کاخ دادگستری: 02138581
🔹️روابط عمومی دادستانی کل کشور : 02133917006
(( مجلس شورای اسلامی )) قالیباف
______________________________________
🔹️دفتر ارتباط مردمی ریاست مجلس :
02139932240 ، 02139931
🔹️دفتر رئیس مجلس ( قالیباف ) :
02139932003،02139932558
02139932002
🔹️شماره موبایل آقای قالیباف: 09121591090
🔹️تلفن مجلس : 39931
🔹️ستاد خبری قوه مقننه (مجلس) : 132
____________________________________
(( ریاست جمهوری ، ابراهیم رئیسی ))
____________________________________
ریاست جمهوری : 111
ریاست جمهوری : 0216133
02164451،0216000،0216133، 02164453173
02164454426
___________________
🔹️کمیسیون امنیت ملی : 02133440085
🔹شورای اسلامی تهران:02151040000
🔹دفتر امام جمعه تهران: 02166469703
🔹️شورای عالی انقلاب فرهنگی :
02166976601،02166976607
_____________
🔹️دفتر مقام معظم رهبری: ۰۲۱۶۴۴۱۱
02166460074
🔹️پیامک به دفتر مقام معظم رهبری : ۳۰۰۰۱۶۱۹
May 11
https://eitaa.com/joinchat/1604518218C1a740ba711
لینک گروه خودجوش مردمی کمیتهی انقلاب اسلامی. برای شرکت در امر مهم نهی از منکر حتما عضو گروه بشید🌷
#م_خلیلی
VIP VIP VIP VIP VIP 😍😍😍
اگه دوست داری رمانو تا آخر بخونی
مبلغ ۲۵۰۰۰ تومان به این شماره کارت به نام خلیلی واریز
6273 8110 8062 3918
و عکس فیش واریزی و شمارهی پیگیریو به این آیدی ارسال کن😊
@Heavenadd
تا لینک کانال خصوصیو برات ارسال کنه🌿
ادامهی رمان تو کانال به وقت بهشت ادامه دارد🌹🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 یا امام صادق برای شماهم مثل مادر باید روضه کوچه بخوانیم...
کلیپ احساسیِ «مثل مادر...»
حاجمحمود کریمی
🏴 شهادت امام صادق علیهالسلام را تسلیت میگوییم.
⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜
لینک #برگ1
https://eitaa.com/In_heaventime/6
لینک #برگ20
https://eitaa.com/In_heaventime/3585
لینک #برگ21
https://eitaa.com/In_heaventime/3590
لینک #برگ22
https://eitaa.com/In_heaventime/3592
لینک #برگ23
https://eitaa.com/In_heaventime/3595
لینک #برگ24
https://eitaa.com/In_heaventime/3599
لینک #برگ25
https://eitaa.com/In_heaventime/3602
لینک #برگ26
https://eitaa.com/In_heaventime/3606
لینک #برگ27
https://eitaa.com/In_heaventime/3608
لینک #برگ28
https://eitaa.com/In_heaventime/3612
لینک #برگ29
https://eitaa.com/In_heaventime/3614
لینک #برگ30
https://eitaa.com/In_heaventime/3618
لینک #برگ31
https://eitaa.com/In_heaventime/3647
لینک برگ ۳۵
https://eitaa.com/In_heaventime/4962
لینک برگ۴۰
https://eitaa.com/In_heaventime/5623
لینک برگ۴۵
https://eitaa.com/In_heaventime/6433
لینک برگ۵۰
https://eitaa.com/In_heaventime/7310
لینک برگ۵۵
https://eitaa.com/In_heaventime/8442
لینک برگ۶۰
https://eitaa.com/In_heaventime/8606
لینک برگ۸۰
https://eitaa.com/In_heaventime/9566
لینک برگ۱۰۰
https://eitaa.com/In_heaventime/10543
لینک برگ۱۲۰
https://eitaa.com/In_heaventime/11745
لینک برگ۱۴۰
https://eitaa.com/In_heaventime/12902
لینک برگ۱۶۰
https://eitaa.com/In_heaventime/14262
لینک برگ۱۸۰
https://eitaa.com/In_heaventime/15406
لینک برگ ۲۰۰
https://eitaa.com/In_heaventime/16928
لینک برگ ۲۲۰
https://eitaa.com/In_heaventime/18038
لینک برگ ۲۴۰
https://eitaa.com/In_heaventime/20759
لینک برگ ۲۶۰
https://eitaa.com/In_heaventime/21953
لینک برگ ۲۸۰
https://eitaa.com/In_heaventime/22597
لینک برگ ۳۰۰
https://eitaa.com/In_heaventime/24481
به وقت بهشت 🌱
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨ ⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜ #رمان_بشری #به_قلم_مخلیلی #برگ427
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_مخلیلی مهاجر
#برگ428
کپیحرام🚫
به غیر از چند شب که با صمیمه هیئت رفته بودند، بقیهاش را در خانه مانده بود. روی زمین زانوهایش را جمع میکند و دل میدهد به صدای مداح. ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
همراه مداح میخواند و سینه میزند. دلش هوای یاسین را میکند. میگرید و سینه میزند.
با حولهی سفید جدیدش اشکهایش را جمع میکند. بیتاب است. یاد محرمهای آلمان میافتد که همه را در خانه سر میکرد و با سوفی روضههای دو نفره میگرفتند. آنقدر دلش گرفته است که هوای سوفی را هم میکند.
روضهی تلویزیون تمام میشود. سرش را به مبل تکیه میدهد و خانهی سیاهپوش شده را از نظر میگذراند. بلند میشود و روی پرچمها دست میکشد. پرچمها را امیر نصب کرده است و بشری حالا در شب دلتنگی جای جای دست امیر روی پرچمها را میبوسد.
دلم تنگ شده امیر! من بی تو میپوسم تو تنهایی!
فقط سیاهپوشون و دو شب اول محرم بودی. من تاب یه روز دوریات رو هم ندارم و الآن یه هفتهاس ندیمت!
امیر از همکارش خداحافظی میکند. همکارش میگوید:
-راهت میدن این وقته شب؟
قفل دیجیتال را با کارت باز میکند. خانه در سکوت فرو رفته است و تنها لامپ شبخواب به سالن هالهای از نور بنفش بخشیده است.
نگران است که بشری از دیدنش بترسد. یک لحظه پشیمان میشود که کاش امشب را در اداره مانده بودم. پاورچین خودش را به اتاق میرساند و لبخند روی لبش مینشیند از دیدن بشرایش.
زیرپوش امیر را پهن کرده روی بالشش و به زیبایی ماه شب چهارده آرام گرفته است.
کشو را میکشد و یک دست لباس راحتی برمیدارد. دلش میخواهد دوش بگیرد و باز هم میترسد که بشری بترسد و بیدار شود.
باز به خودش میگوید کاش نیومده بودم خونه!
بین رفتن و ماندن در اتاق دو دل است، تازه به منبع آرامشش رسیده، تاب نمیآورد، جلو میرود و موهایش را میبوسد. میخواهد برگردد که چشمهای بشری باز میشود. با اخم به مرد بالای سرش نگاه میکند و تا بخواهد متوجه بشود که مرد امیر است، دستش روی قلبش میرود و هین بلندی میکشد.
امیر پوفی میکشد از اینکه بیدارش کرده و بدتر از آن ترساندتش.
بشری سیخ مینشیند. ناباور نگاهش میکند. امیر با خیال راحت شده کلید دیمر را میچرخاند تا اتاق روشنتر بشود. بشری با نگاهی مات میگوید:
-به همون اندازهای که ازت ترسیدم خوشحال هم شدم.
-دلم برات تنگ شده بود. طاقت نمیآوردم تا صبح صبر کنم.
-اینا چیه دستت؟!
-میخواستم دوش بگیرم.
تا امیر دوش بگیرد، بشری برایش قهوه درست میکند. امیر کنارش مینشیند و تنها فنجان روی میز را برمیدارد.
-خودت چی پس؟
-کدوم دیوونهای ساعت دو نصفه شب قهوه تلخ میخوره؟!
به اتاق میرود و با شانه برمیگردد. پشت سر امیر میایستد و موهای خیسی که به پیشانیاش چسبیدهاند را به یک طرف مرتب میکند.
-ولش کن خانم عاقل. میخوام برم بخوابم دوباره همین میشه.
از جواب امیر میخندد.
-کی گفته من عاقلم؟ انقدر دیوونهام که وقتی از خدا میخوام تو رو برسونه خونه، میرسونه برام.
-اونجور که تو زیرپوش من رو انداختی رو بالشت، دل منم کباب شده چه برسه به خدا.
دستهایش را حفاظ صورتش میکند اما بشری با نیشگونهای محکم ازش پذیرایی میکند.
صورتش را تکان میدهد تا موهایش کنار بروند.
-دلتنگیمم رفع شد. خیر پیش!
-زن نیستی که مادر فولادزرهی!
امیر فنجان را داخل سینک میگذارد و رویش آب باز میکند. تا به اتاق برسد، بشری خودش را به خواب میزند اما امیر کنارش دراز میکشد.
-آرومم میکنی؟
بشری این را بلد است. اینکه چطور با دستهایش و حرفهایش جادوگری کند. انگشتهایش محاسن امیر را نوازش میکند و امیر خمار میشود. قبل از اینکه خوابش ببرد میگوید:
-اذون بیدارم کن، بعد از نماز میریم شیراز.
✍🏻 #م_خلیلی
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
به وقت بهشت 🌱
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨ ⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜ #رمان_بشری #به_قلم_مخلیلی مهاجر #ب
الهی این برگ تو گلو هر کی تحلیل نداد گیر کنه🤲🏻🤕
https://eitaa.com/joinchat/2480472136C484dfe0c30
#تحلیل_بشری
#کاربر_علوی
عصمت السادات علوی:
سلام
الان نظرات دوستان رو خوندم. با اجازه از آخر پارت به بالا نظرم رو بنویسم، فقط محض تنوع
آخر) کاملاً درک میکنم و طبیعیه به نظرم که امیر از راه رسیده و نرسیده بگه جمع کن بریم شیراز. اون وقت از سال که انگار حتماً حتماً حتماً باید تو شهر و روستای خودش باشه نه عید نوروزه و چهارشنبه سوریه، نه عید فطر یا غدیر، اما سه شب آخر دهه اول محرم باید محلهای باشی که یادت دادن محرم و سیاهی و دم و شور و نوحه و مرثیه و رجز چیه. غربت رو کسی میفهمه که تو اون شبها از شهرش دوره. بشری و امیر هردو غربت کشیده هستند. و اگه امیر دو شب اول محرم رو بوده و یک هفته هم رفته ماموریت، دقیق الان باید راه بیفتند که شب برسن به مراسم شب هشتم به بعد شهرشون.
آخر-۱) متاهل نیستم و نمیدونم چه انتظاری از صحنه عاشقانه و ابراز احساسات بعد از برگشت از سفر و رسیدن به هم بعد از یک هفته دوری باید داشت. اما وقتی با دختر ۱۸ ساله و پسر ۲۵ ساله طرف نیستیم، به نظرم بیدار شدن و بیدار موندن، توجه و رسیدگی به موهای پریشون درست کردن چای یا قهوه یا دمنوش خودش هزار بار قشنگ تر و گویا تر از دوستت دارم، دلم تنگ شده بود و آویزان شدن از سر و گردن طرف مقابله.
آخر-۲) بشری قبلاً هم عادت داشت به پهن کردن زیرپوش یا تیشرت امیر و رفع دلتنگی با بوی امیر، اما امیر اون موقعها نمیدید. یا نمیخواست که ببینه. الان میبینه، الان مهم نیست چه ساعتی از کار فارغ میشه، باید خودش رو به خونه برسونه. یه شعر آقای مهدی سیار در حضور رهبری خوندن (چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم/مرا در خانه قلبی هست با آن زنده میمانم) این شعر عجیب به حال و هوای امیر میخوره. هر چه مشغله، سختی، کوفتگی، با رسیدن به خونه و به بشری درمان میشه، پس جای دیگه قراری نداره.
و اما اول) چرا کسی باید سعی کنه تحلیل و تفسیری بره روی ابیات (ای اهل حرم میر و علمدار نیامد .....) همهی حال و هوای محرم و محرمی یه ور، ای ابیات هم یه ور، میشه با این زبان حال، از زبان گوینده و ۸۶ شنونده این ابیات تو اون بعد از ظهر عاشورا گفت و شنید و ضجه زد! و تو هر داغی یه ذره، فقط یه ذره خود رو جای یکی از اون ۸۶ نفر دید و فهمید چقدر داغ خود در کنار اون داغ کوچیکه. و این انتهای قدرت من برای تجسم و تخیل داغ اون ظهر گرمه. از اون ساعت به بعد، نگاه من برمیگرده و پشت به میدان رو به فرات میشینم و فقط میشنوم صحنهها رو. یه جایی وقت فرار یه پسربچه از دست عمه به سمت یک گودال دیگه کر میشم.
برای من اوج تعریف بیپناهی و درد همون نیومدن علمدارهاست. بعد از اون دیگه حسی نمیمونه. بعد از اون رو حس کردن ظرفیت قلبی زینبِ علی مرتضی رو میخواد.
VIP VIP VIP VIP VIP 😍😍😍
اگه دوست داری رمانو تا آخر بخونی
مبلغ ۲۵۰۰۰ تومان به این شماره کارت به نام خلیلی واریز
6273 8110 8062 3918
و عکس فیش واریزی و شمارهی پیگیریو به این آیدی ارسال کن😊
@Heavenadd
تا لینک کانال خصوصیو برات ارسال کنه🌿
ادامهی رمان تو کانال به وقت بهشت ادامه دارد🌹🌹
به وقت بهشت 🌱
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨ ⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜ #رمان_بشری #به_قلم_مخلیلی مهاجر #ب
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_م_خلیلی
#برگ443
کپیحرام🚫
شب اول خانهی حاجسعادت ماندند. خسته بود. دلش استراحت میخواست ولی لباسهایش را عوض کرد تا پیش نسرینخانم و حاجسعادت برود. توی پلهها پچپچ نسرین، گوشهایش را تیز کرد. کنجکاو شد. صدای دلخور امیر را شنید: مــــــامــــــان!
برگشت بالا. چیزی مثل خوره مغزش را میخورد که از اوضاع باخبر شود. به خودش نهیب زد: همینت مونده اون دنیا از گوش آویزونت کنن! به تو چه که اونا چی میگن. مادر و پسرن...
ولی دلش آرام نشد. برایش عجیب بود. با خودش کلنجار میرفت. چرا آروم حرف میزد؟ شاید در مورد من میگفت! میخواست من نشنوم!
از خودش بدش آمد. ماند بالا و پایین نرفت. صدای قدمهای امیر آمد. توی قاب در ایستاد: اینجا نشستی!
تغییر صورت امیر را دید. ناراحتیاش داد میزد! دوباره کنجکاو شد اما سوال امیر مانعی شد برای ادامهی افکارش: نمیخوای جایی ببرمت؟
دلش بیرون رفتن میخواست. جدیدا جان امیر شده پدر و مادرش. دلش نیامد این رفت و آمدهای کوتاه را خلاصهتر کند. لبخند کنج لبش نشست: بمونیم پیش مامان.
رفت توی آشپزخانه: کاری هست کمک کنم؟
نسرین از یخچال ظرف درداری بیرون آورد: مسقطی که دوست داشتی با شیره انگور برات درست کردم.
بشری در ظرف را باز کرد. لوزیهای منظم کنار هم چیده بودند. چشمهایش برق زد. نه از دیدن مسقطیها، از محبتهای مادرانهای که نسرین برایش خرج میکرد. چندتا مسقطی توی بشقاب گذاشت. از خودش خجالت میکشید. از افکاری که جدیدا به سراغش میآمد. نسرینخانم رفت طرف میز. نگاهی به سالن کرد. امیر را ندید. آهسته گفت: اینا رو بخور بچتون پسر شه. مخصوصا به امیر زیاد گرمی بده.
بشری دهان بازماندهاش را بست. نسرین بیخبر از حال و روز بشری، ادامه داد: چند تا بسته برات اماده کردم بدم ببری ولی نمیتونم یعنی...
دوباره به چپ و راست سالن گردن کشید: میترسم بدم ببری. امیر ناراحت شه. برات لیست میکنم خودت بخر.
-حالا چند سال دیگه به فکر این چیزا باشید.
-چی میگی دختر؟ همین الآن وقتشه.
همی به قابلمهاش زد: دو تا بچه بیار دیگه راحت بشین.
خواست چیزی بگوید. کار را بهانه کند یا نبودن امیر را اما دهانش بسته شد. وقتی امیر آمد و نگاه مشکوکی به مادرش میکرد. نسرینخانم اینبار ظرف لبو را بیرون آورد: بیا امیر بشین کنار زنت.
امیر بالا سر بشری ایستاد: حتما اینم گرمه. بخوریم بچه پسر میشه؟!
بشری خجالت کشید. نکند بحث از این جلوتر برود. نسرینخانم ابروهایش را چین داد: چی میگی؟ لبو خونسازه. زنا باید بخورن.
بشری خجالت را کنار گذاشت: مامان! دل و جیگر که بهتره.
نسرین قابلمهی برنج را توی آبکش خالی کرد: اونو بگو شوهرت کباب کنه من بلد نیستم.
بشری خندید. بین مادر و پسر نگاه چرخاند. متوجهی دست و پا زدن امیر شد. ابروها را بالا فرستاد و سبابهاش را روی دهان گذاشت. دلیل پچپچها و اعتراض امیر دستش آمد.
نسرین دمکنی را روی قابلمه گذاشت. تیر آخر را زد: بهار وقت خوبیه. تا او موقع خودتو تقویت کن. انقدم کار نکن. واسه کار همیشه وقت هست. به حرف امیرم نرو که میگه زوده، خیلیم دیر شده!
✍🏻 #مخلیلی مـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶محبت امام زمان (عجل الله) را در دلها ایجاد و شکوفا کنیم.....
#امام_زمان♥️
#کلیپ_مهدوی🌱
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبر خوب اینکه محققان ایرانی تونستن "نخ بخیه لنگری" تولید کنند که تو جراحی های ارتوپدی پرکاربرده و به وسیله اتصال پیچ گوشتی مخصوص، پیچ و نخ تاندون رو به استخون متصل کنه.
این یه افتخار بزرگه و چون برای غربگداها صرف نمیکنه بایکوت میشه!
#خبرای_خوب
🍏🍏🍏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روزتان را با "یس" و "آل یس" شروع و هدیه کنید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎙 حجت الاسلام حسینی قمی
🌼 یــــاصـــاحـــــبـــ الزمــــانــــ 🌼
💗#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیکَ_الفَرَجْ💗
🌠☫﷽☫🌠
#امام_صادق: اگرانسان یكۍازفرزندانش راپیش ازخود به عالم آخرت بفرستد
بهترازآن است ڪه چندین فرزند به جاےگذارد و در ركاب #امام_زمان با دشمن مبارزه كنند🌹#شهدا
برای اولین بار به روی یه دختر چادری لبخند زدم.
نشست جلوی پام. بدون اینکه نگام کنه شال نخی سفیدشو از سرش درآورد و درست دور گردنم و روی زخم چاقو پیچید.
موهای قشنگش همزمان با برداشتن شال دور شونههاش ریخت. ولی بیاهمیت به این اتفاق، اول جلوی خونریزی منو گرفت و بعد تلفن همراهش از کیفش خارج و با اورژانس هماهنگ شد.
تو اون لحظه دیگه مریم دختری که ازش متنفر بودم جلوم نبود. یه فرشتهی نجات بود. یکی که بدون هیچ کینهای مقابلم نشسته بود و به خاطر حفظ جون من حاضر بود از حجاب سفت و سختش بگذره.
رفتم بیمارستان. مقابل چشم دختری که حالا لبههای چادرش با دستای خونیش محکم چسبیده بود که دیگه چشم کسی جز من به موهاش نیفته. مقابل اون چشمای مهربون و نگران سوار آمبولانس شدم و با فکر مریم تو بیمارستان به هوش اومدم.
https://eitaa.com/joinchat/1406599294C9146afa51f