『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃 #ایهاالعزیز کار جهان واهل جهان جمله درهم است فریـاد رس بیـا و به فریـاد ما برس.... #أین_صاح
+آدمِ تشنہ ،آنقدر جستجو مےڪند تا آب را پیدا ڪند...
یا آب را پیدا مےڪند یا در راهِ پیدا ڪردنِ آب، جان مےدهد...
من اگر درجستجوے تو مثل یڪ آدم تشنہ بودم،
یاپیدایت مےڪردم..!
و یا در راه پیدا ڪردن تو جان مےدادم..؛
#ایهاالعزیز
#أین_صاحبنا؟!
🌸🍃
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
+آدمِ تشنہ ،آنقدر جستجو مےڪند تا آب را پیدا ڪند... یا آب را پیدا مےڪند یا در راهِ پیدا ڪردنِ آب، جان
.
بیا و نگذار جمعه
دلتنگی هایش را
به دل بیتاب شنبه
بریزد...
🌸🍃
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
... 🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
... 🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 #
...
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_دهم
#صفحه۲۰
🕊
🍂🍃🌾
🕊
🌾پس از دوازده روز تمرین در #اروند و حتی حمله به دشمن فرضی، پیکی از فرماندهی آمد و نامهای به دستم داد که دستور حرکت به سمت #خرمشهر و استقرار در #کوی_آریا بود.
در کوی آریا در یک هتل مخروبه مستقر شدیم که فاصله چندانی با اروند نداشت و #نقطه_رهایی #غواصان ما برای شب عملیات بود. چپ و راستمان نیرو بود. اجازه خارج شدن از ساختمان را به بچهها ندادم. حالا همه می دانستند به جایی که باید برای عملیات به آب بزنند، همینجاست ساحل #اروندرود سمت چپ رودخانه کارون، مقابل یال چت جزیره عراقی #ام_الرصاص.
فقط اجازه داشتم معاونان و مسئول دستهها را برای توجیه از روی دیدگاه و همان ماکتی که قبلا دیده بودم، ببرم. آنجا #حاج_محسن_ترکاشوند، فرمانده #گردان_حضرت_قاسم_ابن_الحسن _۱۵۳_ و #حاج_ستارابراهیمی فرمانده #گردان_حضرت_علی_اکبر _۱۵۵ _هم بامسئولان دسته ویژه غواصی شان به حد و خط عملیاتی که راست ما بودند، توجیه شدند.
عصر همان روز برای توجیه و آشنایی با لشکر های مجاور به همراه حاج مهدی کیانی(فرمانده لشکر) سیدمسعودحجازی(مسئول طرح و عملیات) #علی_چیت_سازیان(مسئول اطلاعات عملیات) ، به قرارگاه خاتم الانبیا رفتیم. همه فرماندهان عالی رتبه جنگ بودند از محسن رضایی فرمانده کل #سپاه تا علی شمخانی جانشین او و رحیم صفوی فرمانده نیروی زمینی سپاه و فرماندهان لشکر هایی که هرکدام قرار بود یک گردان غواصی برای عملیات #کربلای۴ آماده کنند. در آن جلسه، یک بار دیگر خط و حد لشکرها مرور شد ما فهمیدیم سمت چپ ما #لشکرالمهدی به فرماندهی جعفر اسدی است و سمت راست ما #لشکرنجف_اشرف به فرماندهی #احمدکاظمی عمل می کنند. با فرماندهان گردان های غواصی این دو لشکر هم آشنا شدیم.
#نقطه_رهایی_غواصان ما دقیقاً وسط منطقه عملیاتی #کربلای۴ بود.
از قرارگاه برگشتیم.
کانون توجه مسئولان و ارکان #لشکرانصارالحسین روی بچههای ما بود.
از دوستان قدیمی بچههای اطلاعات عملیات به ما سر میزدند و آنها محو حال و هوای معنوی بچههای #غواص ما می شدند. یک شب بهرام عطاییان و #علی_خوش_لفظ و عباس علافچی از بچه های محله های قدیمی، مهمانمان شدند. تکیه کلام هر کسی که غواص های آماده رزم را می دید، این بود: "التماس شفاعت."
حاج محسن که قبلاً کار آموزشی با بچه ها می کرد، اینجا آرام تر بود. اما حاج حسین بختیاری که مسئولیت پشتیبانی گردان را داشت، خیلی سرش شلوغ بود. همه می دانستند به تعدادی که او لباس غواصی تهیه کرده میتوانیم برای عملیات #غواص داشته باشیم برای کل گردان ۱۷۵ نفره ما، فقط ۷۲ دست لباس دست ما را گرفته بود.
به هر کدام از غواصها یک شماره دادم تا از طرفی معلوم شود چه کسانی لباس گرفتند و از سویی بتوانند این شماره ها را روی ساک شخصی خود که قرار بود به آن سوی #اروند بیاید، نصب کنند.
🍂____________________
پ.ن:
۱_بچه ها در اولین گام تابلوی کوی #آریا را به کوی #علقمه تغییر دادند.❣
۲_ترتیب آرایش لشکرها برای موج اول عملیات کربلای۴ از چپ به راست چنین بود لشکر ولیعصر لشکر المهدی و شکری انصارالحسین لشکر نجف اشرف لشکر کربلا و لشکر امام حسین(ع).
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_دهم
#صفحه۲۱
🕊
🍂🍃🌾
🕊
🌾شماره اول را به #نادرعبادی_نیا دادم و ادامه دادم تا آخرین شماره ، یعنی ۷۲ ، سهم خودم شد. ۱۰۳ نفر بقیه برای ادامه عملیات در خشکی باقی ماندند که همین موضوع باعث بحث و حتی گلایه کسانی شد که لباس غواصی بهشان نرسید.
آنجا حاج حسن بختیاری _ برادر حاج حسین _ با گریه و التماس می گفت: حاج کریم منو توی موج اول ببر. من سنم از این بچهها بیشتره. لباس حق منه که بهم برسه. منم که پاسخی برای مجاب کردن اون نداشتم، میگفتم:مگه این عملیات قراره با شکسته شدن خط تموم بشه؟ کار اصلی با شما و بقیه بچه هاست که روز بعد قراره بیاید اون ور آب و پاکسازی را تا روی جاده فاو_بصره ادامه بدید. واقعیت هم همین بود. قرار بود که من و حاج محسن با #غواص های موج اول غواصها همراه باشیم و بعد از شکستن خط، حاج حسین بختیاری هم بقیه بچهها را با قایق بیاورد و هم ساک های شخصی غواص ها را که حاوی لباس خاکی و پوتین هایشان بود. قرار شد ما بعد از شکستن خط و رسیدن به ساحل، لباسهای غواصی را درآوریم و لباس های خاکی را بپوشیم و با بقیه بچهها، به خط دوم و سوم #عراق بزنیم تا به جاده برسیم. از آنجا هم نیروهای خاکی #لشکر۲۷محمدرسول_الله، عملیات را تا تصرف اهداف نهایی ادامه دهند.
روز دوم دی ماه یکبار دیگر جدول سازماندهی #غواصان موج اول را با حاج محسن و حاج حسین مرور کردیم و از آنجا که در عملیات تابستان در #جزیره_مجنون، اندوه همراهی با بچه های غواص #خط_شکن در دلم مانده بود ، اول اسم خودم را با عنوان سرستون نوشتم. سر ستون دوم هم حاج محسن جان بزرگ شد و بقیه نیروها در سه دسته سازماندهی شدند.
(
#دسته_اول به فرماندهی #امیرطلایی(شهید) و معاونش #رضاعمادی(شهید) و #محمدحسن_اکبری(شهید)…
#دسته_دوم به فرماندهی #داریوش(رضا) #ساکی(شهید) و معاونانش سلیمان محمودی(آزاده) و #علی_شمسی_پور(شهید)…
#دسته_سوم به فرماندهی #قدرت_الله_نجفی(شهید) و معاونانش توکل زمانی(آزاده) و #نقی_رنجبران(شهید)، دسته سوم یک #تیم_ویژه هم داشت که قرار بود وقتی به آب بزنیم، این دسته ویژه از ما جدا شود و برود سراغ یک کشتی در گِل مانده نزدیک ساحل دشمن، که احتمال میدادیم داخل آن کمین داشته باشند. اعضای تیم ویژه عبارت بودند: از #غلامرضاخدری(شهید) ، #علی_منطقی(شهید) #سعیدکاظمی(شهید) #نقی_رنجبران(شهید) هاشم زرینقلم(آزاده) #مسعودمرادی(شهید) #مصطفی_جریان(شهید) #رسول_چیت_چیان(شهید) سیدحسین معصوم زاده(جانباز)…
برای عملیات این سه ستون باید با طنابی که هر #غواص به حلقه دستش می انداخت، با هم متصل می شدند. این ابتکار بعد از تجربه غواصی در عملیات #جزیره_مجنون به فکرمان رسید که چند حُسن داشت؛ یکی اینکه بچهها از ستون جدا و گم نمی شدند.
دوم اینکه وقت فین زدن، حرکت جمعی باعث می شد که افراد گاهی استراحت کنند و دیگران جورشان را بکشند. سوم اینکه اگر احتمالاً کسی در مسیر غواصی #شهید میشد، پیکرش تا ساحل همراه بچه ها با همان طناب می آمد.
صبح روز سوم دی ماه و، آماده باش برای حرکت به #نقطه_رهایی اعلام شد. به محض شنیدن این خبر، زیارت عاشورا خواندیم. چه زیارت عاشورایی و من دوباره برای بچه ها سخنرانی کوتاهی کردند و #نماز مغرب و عشا را با حال استغاثه خواندیم.
لباسهای غواصی را پوشیدیم و حرکت کردیم.
حین راه رفتن، یکی دوبار از ستون خارج شدم و به انتها رفتم تا یک بار دیگر وضعیت ظاهری و امکاناتی آنها را چک کنم. مثل #علی_منطقی، سیدحسین معصوم زاده و شاه محمدی(آزاده) شوخی هایشان گُل کرده بود و به نفرات جلویی یا پشت سری میگفتند:"بوی الرحمان میدی، استتار کن، نور بالا می زنی، عملیات رو لومیدی " و از این حرفها. عدهای هم توی خودشان بودند. زیر لب ذکر میگفتند و بیشترشان "وجعلنا" میخواندند. بهروز طالب نژاد و نوروزی هم در حین حرکت، مثل خبرنگارها سوال می پرسیدند و صدایشان را ضبط میکردند.
#ادامه_دارد…
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
بدترین رنج دنیا میدانی چیست؟
عاشق کنی و بگذاری بروی...
#دلتنگم💔🍂
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#تولدت_مبارک_رهبرم 🌸 خورشید زمین تولدت ڪی رُخ داد؟ ما بین دو مــاه مختلف درگیریـم بهتر ڪه نگویـی
#برسه_بدست_خودش ♥️
من بی #تو
یک واژهی ساده بیش نیستم
اما کنارت، همچون
یک کتاب عاشقانه آرام میشوم
ورق بزن مرا
که سطر به سطرم
پر از #دوستت_دارم است ...
#حدیث_جانان ♥️🍃
@Karbala_1365
❓ دوستانِ عزیز، چرا ظهورِ منجیِ الهی را همین امسال از خدا نخواهیم !؟
🔸 مردم بحرین در اون گرفتاری که براشون اتفاق افتاده بود (در ماجرای محمد بن عیسی بحرینی و انارِ وزیرِ ناصبیِ حاکم بحرین) به امام زمان متوسل شدند و حضرت هم بعد از ۳ روز آمدند و نجاتشان دادند؛
🔸 نکته مهم اینجاست که، محمد بن عیسی بحرینی از امام زمان سوال میکند، آقا جان چرا همان روز اول نیامدید!؟
امام زمان فرمودند: چون خودتان ۳ روز مهلت خواستید، اگر همان روز اول میخواستید، من همان روز اول می آمدم و نجاتتان میدادم و ...
🔸 آری دوستان عزیز! عموم ما مردم میگیم خدایا در ظهور امام زمان تعجیل کن، اما توو فکرمون یا اینه که حالا حالاها ظهور نمیشه، یا حداکثر اینه که چند ساله دیگه میشه...!!!
✅ بیاییم به خدا و قدرت خدا و لطف و رحمت خدا اُمید داشته باشیم و از خدا همین الان و همین امسال ظهور منجی مان را بخواهیم و دعا کنیم(خود خداوند در قرآن فرموده وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ... و إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ)
🌹 یا صاحب الزمان، بحق زینب کبری همین امسال ظهور کن
📸انتشار اولین تصویر از #میز_کار_حاج_قاسم...
آری، سربازان خمینی اینگونه اند...
🌺 الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
🌺 کسانىکه ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند
سوره مبارکه توبه؛ آیه شریفه ۲۰
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #بزرگداشت_شهدای_مقاومت ۱۰۰ روز پس از شهادت #حاج_قاسم 🕊❣
🌷بزرگداشت شهدای مقاومت در صدمین روز شهادت سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در #بینالحرمین با حضور تصاویر شهدای مقاومت بر روی صندلی ها برگزار شد.
این مراسم که به منظور بزرگداشت #شهیدسپهبدقاسم_سلیمانی و #ابومهدی_المهندس در صدمین روز از شهادت این سرداران بزرگ مقاومت برپا شد، به دلیل شیوع کرونا متفاوت از سایر برنامهها بود، به طوری که در این مراسم هیچ کسی جز تصاویری از #شهدا حضور نداشتند.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
📸انتشار اولین تصویر از #میز_کار_حاج_قاسم... آری، سربازان خمینی اینگونه اند... 🌺 الَّذِینَ آمَنُو
ا🍂💔
کنارِ #تُ ست ؛
اگر غم را کناری هست و پایانی ...
🍂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ماجرای جلسات حاج #قاسم_سلیمانی با جوانان فکلی و با ظاهری متفاوت
♦️نقل قول رفیق ۳۵ ساله حاج قاسم از اظهارنظر ایشان درباره برخورد با جوانان با ظواهر خاص: حاجی میگفت دوست دارم با جوانانی برایم جلسه بگذارید و حرفهایشان را بشنوم، که شما قبولشان ندارید.
@Karbala_1365
یک فنجان حرف خوب...
گاهی......
برای خدا #هدیه ای بفرست!!!
یک نفر را برای خدا ببخش....
آسمان دلت صاف می شود!!!!
🍃❤️
امام علی (ع):
📢دل نوجوان مانند زمين خالى است كه هر چه در آن افكنده شود، آن را مى پذيرد
قسمتی از نامه ٣١ نهج البلاغه
#حدیث_نفس🌸🍃
#دنیارانمےخواهم...
#همهبراےٺو...
#آبمالٺو...
#هوامالٺو...
#نانمالٺو...
#آسمانمالٺو...
#خاڪمالٺو....
اما!!
امانه...
اندڪےصبرڪن...
خاڪرانه...
خاڪرامیخواهم!!
خاڪڪربلارانمےدهم...
#شلمچهرانهنمےدهم...
#طلاییهآنراهمنمےدهم...
#هویزه #فڪه #اروند #دهلاویه #فٺحالمبین #شرهانے #ڪانالڪمیل #پاسگاهزید
نههیچیڪرانمےدهم...
همهشانبراےمنڪربلایند...
بوے #بهشٺدارند...
خونرا نمےدهمیاد #شهدارانمے دهم...
اگربدهمقلبمچهمےشود؟
براےچهبٺپد؟
اگرروزےخواسٺےمنراازڪربلاو #خوزسٺانجداڪنےوڪربلاهارا ازمنبگیرے!!
بگیر...
امابهایشگزافاسٺ!!!
فقطبهقیمٺ #شهادٺ...
·
•✨•
#آیتاللهبهجتمیفرمودند:
هرگاهبرای #امامزمان دلتنگشـدید؛
باتعشّق«عشق و علاقه»قرآنبخوانیـد...📖
#قشنگه... :)
🍃••◈🌸◈••🍃
#در_محضر_بزرگان
#آیت_الله_بهجت
گشتیـــم و گشتیـم ، ذکـری
بالاتـــر از #صلوات پـیـــدا
نکردیم. دعایی که مختصر
و مؤثر باشد ، صلوات زیاد
است . خـــداوند با صلوات
عاشقانه و محبّانه ، شما را
بالا می برد
#حدیث_نفس 🌸🍃
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
... 🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
... 🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧
.
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_یازدهم
#صفحه۲۲
🕊
🍂🍃🌾
🕊
🌾رأس ساعت ۹:۰۰ به نیزارهای پشت آب رسیدیم باورم نمی شد دوباره #علی_آقا(چیت سازیان) را آنجا ببینیم.😍 هر که او را با آن هیبت اسطوره ای در این لحظه دید، انرژی گرفت.☺️ #حاج_ستارابراهیمی هم کنارش بود. هر دو قران به دست ایستادند تا #غواصان را از زیر قرآن عبور دهند.
گاهی منوری بالا می رفت. ما پشت #نیزارها بودیم و هنوز پا به آب نگذاشته بودیم. زیر نور #منورها، ریش خرمایی رنگ علی آقا با آن چشمهای زیبای آبی اش، دیدنی بود. حرف هایش مثل گذشته رنگ #شوخی نداشت. او را گرم در آغوش گرفتم و شنیدم که گفت:
" #کریم_آب_را_به_حضرت_زهرا_قسم_بده."✨
آخرین بوسه را بر پیشانی علی آقا و حاج ستار زدم و به بچهها گفتم:
قبل از ورود به آب #استتار کنید.
ظرف دو_سه دقیقه، تمام سر و صورتشان را با گِل و لجن پوشاندند.🦋
🕊🌹 #ساعت ۱۰:۳۰ شده بود و حتماً غواصهای سمت راست داخل آب رفته بودند و نوبت ما بود.❣
نسیمی آمد. نسیمی که گیسوان نیزارها را به صورت و بدن گِلین #غواصها میکوبید. نسیمی که بوی #نعنا داشت.🍃
از کنار نیزارها به لب آب رفتم. ستون بی صدا پشت سرم آمد. آرام تا سینه داخل آب نشستم و فین ها را به پا کردم👣 و آهسته مثل ماهی، داخل آب رها شدم.🌸 ۳۵ نفر پشت سرم بودند و ۳۶ نفر در یک ستون دیگر در سمت چپم، پشت سر حاج محسن جام بزرگ.
همه سرها بیرون از آب، از لب ساحل #اروند جدا شدیم
و به سمت مقابل فین زدیم.👣💧
آب در شرایط، نه #جزر و نه مد بود. یعنی ما باید صاف به سمت مقابل میرفتیم.
💧هنوز ۵۰ متر از مسیر هزارمتری اروند را نرفته بودیم که تَق تَقِ تک تیرهای پراکنده بلند شد. هیچکدام به طرف ما نبود. این نوع تیر اندازی در شبهای گذشته هم امری عادی و معمول بود؛ اما نه من و نه هیچ غواصی نمی دانستیم که در سمت مقابل مان انگشت ها روی ماشه اند و منتظر، تا ما هر لحظه به آنها نزدیک و نزدیکتر شویم و در تیررس کامل آنان قرار بگیریم.🌹
حدود ۱۰۰ متر از ساحل خودی جدا شده بودیم، که به آن #کشتی بزرگ نزدیک شدیم که احتمال میدادیم شاید کمین دشمن باشد. دو #بلدچی اطلاعاتی از ما جدا شدند. حرکتمان را کند کردیم. چند دقیقه بعد برگشتند و گفتند: کشتی خالیه. کمین توش نیست. هنوز کلمات آخر از دهان غلام جوادی و #محمدامینی(شهید) در نیامده بود که صدای رگبارهای ضد هوایی و انفجارهای سنگین از سمت راست ما، ولی با فاصله بسیار دور شنیده شد. آتش از آن سو به قدری زیاد بود که #غواصان ما برای لحظهای محو صدا و رد سرخ قطار گلولههایی شدند که شلیک می شد.
آیا عملیات لو رفته؟!
این سوالی بود که در آن لحظه به ذهن هر غواصی خطور کرد.
👥همه سرها بیرون آب و پاها درجا #فین میزدند و منتظر تصمیم و دستور من بودند. حاج محسن هم از سر ستون سمت چپ به طرف من آمد و گفت:کریم فکر میکنم عملیات لو رفته! این را که گفت برای یک لحظه حرف هایی که در جلسات هماهنگی لشکر بین ما رد و بدل میشد، در گوشم پیچید و یاد سخنان #فرمانده لشکر افتادم که تاکید میکرد #غواص های هر لشکر اگر کوتاهی یا غفلت کنند، باعث #قتل_عام لشکرها و یگان های مجاور خودشان خواهد شد.
حتی اگر این هشدارها در گوشم نمی پیچید میدانستم که #غواص های ۱۵۳ و ۱۵۵ به ساحل دشمن نزدیک تر از ما هستند و برگشت ما، یعنی قتل عام همه آنها...🥀🍂
🍂_____________________
پ.ن:
حاج ستارابراهیمی، در عملیات کربلای۵ به شهادت می رسد.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_یازدهم
#صفحه۲۳
🕊
🍂🍃🌾
🕊
💧بی هیچ تزلزلی به حاج محسن گفتم:
" نه میتوانیم بایستیم و نمیتوانیم برگردیم. فقط یک راه داریم، باید رو به جلو ادامه دهیم و ادامه دادیم و رسیدیم به جایی که باید بدون درگیری از کنار #جزیره عراقی #ام_الرصاص رد میشدیم. بچههای اطلاعات عملیات در #شناسایی های قبلی گفته بودند عراقیها چند موضع تیربار در نوک ام الرصاص دارند. این تیربارها هنوز خاموش بودند، اما از دور عراقی هایی که توی خشکی به چپ و راست می دویدند به خوبی دیده می شدند.
ما در فکر دشمن بودیم، اما قبل از درگیری با دشمن باید با جریان توفنده #اروند می جنگیدیم. جریانی که ظرف چند دقیقه آب آرام را خروشان کرد.💧
آب با دو جریان متضاد روبرو شد. از طرفی آب در حال مد بود، یعنی از سمت #خلیج_فارس به سمت #اروند میآمد و از آنجا به کارون برمیگشت و ما را قهراً به سمت راست می برد. و از طرفی سیلابی که ناشی از باران دو روز گذشته #خوزستان بود به دلتای کارون رسیده بود و داشت به سرعت به داخل اروند می ریخت. یعنی درست همان جایی که ما به سمت دشمن فین میزدیم ما در نقطه مرکزی این گرداب و پیوند دو جریان آب بودیم.
#علی_آقا قبل از عملیات از خطر بزرگ گردابی که از تلاقی کارون ایجاد میشد، حرفی به میان انداخته بود؛ اما نه او و نه من و نه هیچ کس، نمی دانستیم که این جریان ما را در مدار یک چرخش #وحشتناک آب قرار میدهد و دایرهای میسازد که مثل هیولا هر لحظه ما را به کام خود فرو می برد.
🌪 #گرداب تندتر و تندتر شد و تاب و توان فین زدن را از بچهها گرفت. اصلا هیچ پایی رو به جلو فین نمیزد. هیچکس اختیاری نداشت. هر کسی مثل یک پَر کاه با جریان گرداب به این سو و آن سو می رفت. با پرتاب یکی از #غواصها بر اثر شدت چرخش #موج آب، دیگری نیز به دلیل اتصال با طناب، به سمت او پرتاب می شد و این اژدهای گرداب، ما را دقیقاً به کنج جزیره #ام_الرصاص میکشاند.
بچه ها همهمه می کردند و هیچ کس به این نمی اندیشید که دشمن از داخل #جزیره با انگشت ستون غواصان را نشان می دهد. اصلاً کسی در قید و بند تیرهای سرخ نبود که حالا در سمت ام الرصاص(تیر تراش) روی آب را می زد. همه به رهایی از گرداب فکر میکردند. من وقتی با دیوارهای دو_سه متری امواج بالا و پایین می شدم، به یاد سفارش #علی_آقا افتادم که گفت:" #آب_را_به_فاطمه_زهرا_قسم_بده." ✨
همین که دهانم را باز کردم تا ذکر بگویم و از خدا و ائمه استمداد بطلبم، دهانم پر از آب شور #اروند شد. نفسم بند آمد. با این حال، ده ها مرتبه خدا را به #فاطمه_زهرا قسم دادم.
شاید اگر زنجیره طناب نبود هرکس ناخواسته به یک سمت میرفت، اما در عین بی اختیاری، چون همه به هم متصل بودیم کسی از ستون دور نشد. من به پشت روی آب خوابیدم و بند #اسلحه را به گردن انداختم و با یک دسته طناب را کشیدم تا شاید از این #گرداب دور شوم. بعد از دقایقی، در اوج ناباوری، خودمان را دور از گرداب مهلک دیدم. این دور شدن به اراده ما نبود. حتماً خواست خدا بود.✨
#ادامه_دارد…
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄