eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
107 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️زوج‌هایی که گمان می‌کنند باید تمام عیوب همسر خود را گوشزد کنند و در رفع آن از روش‌های مستقیم و اخطار و تحقیر و تهدید استفاده کنند راه به جایی نمی‌برند. ❣️برای ایجاد تغییر در همسرمان لازم است زمینه‌های شکوفایی و رشد اعتماد به نفس او را فراهم کنیم. ❣️او به تشویق و تمجید نیاز دارد تا بتواند مهارت‌های اندک خود را گسترش دهد. او به پذیرش نیاز دارد تا بتواند در سایه حمایت و توجه بر توانمندی خود آگاه شده و با خاطری آرام ضعف‌های خود را بشناسد و برطرف کند. ❣️تحقیر و سرزنش نه تنها او را رشد نمی‌دهد بلکه او را در جهت تضعیف هرچه بیشتر یاری می‌دهد و قوه خلاقه او را برای مسئله‌گشایی و رفع مشکلات از بین می‌برد. 🌐 shamiim.ir 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#همسر_دوست_داشتنی #مهدی_خدامیان_آرامی بنازم این مکتب را که چقدر زیبا تلاش می‌کند کانون خانواده را
کانون خانواده در میان جامعه مسلمانان از استحکام زیادی برخوردار باشد. ص: ۴۵ کاری نکنی که نمازت قبول نشود! نگاه کن! صحرای قیامت است و چه غوغایی برپاست! همه مردم سر از خاک برداشته و آماده اند تا به حساب کردار و رفتار آنها رسیدگی شود. در این میان چشم من به مجید می‌افتد. مجید یکی از دوستان خوب من در دنیا بود و من خیلی به او علاقه داشتم. او خیلی خوشحال به نظر می‌رسد. آیا موافقی پیش او برویم. - سلام، مجید آقا! - سلام، دوست من! - می‌بینم که خیلی شاد و خوشحال هستی! - بله چون من در دنیا کارهای خوب زیادی انجام داده‌ام و آمادگی کامل برای چنین روزی ص: ۴۶ را دارم. - آیا می‌شود کارهای خوب خود را برایم بگویی؟ - بله، من دو سفر حج واجب رفته ام، سه عمره انجام داده ام، پنج بار کربلا رفته ام، یک مدرسه و یک مسجد ساخته ام، صد یتیم را سرپرستی کرده ام، ده‌ها فقیر را تحت حمایت خود در آورده ام... [ادامه دارد.......] ✍ 💞@MF_khanevadeh
🔰 | واردات بی‌رویه خنجری به قلب تولید کشور 🔻 رهبر انقلاب، امروز در دیدار کارگران: اینکه ما مشابه جنسی که در داخل تولید میشود، کیفیتش هم خوب است را وارد کنیم، خنجری است به قلب تولید کشور. حالا اینجا خودروسازها سوءاستفاده نکنند از این حرف ما، که وضعشان خیلی تعریفی ندارد! ۱۴۰۱/۰۲/۱۹ 🏷 💞@MF_khanevadeh
💟روزه اولی ها 🌺زهرا رزمی 🌺یاسمین زهرا تقوی 🌺علی اصغرعبدالهی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💟سفره افطاری 🌺فاطمه کوثر عینی 🌺امیررضا طالب عباسی 🌺نرگس قائمی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💟بیشترین ختم قرآن /صلوات 🌺خانواده احمری 🌺خانواده رضائی منتخبین محترم برای دریافت جوایز خود به ادمین 2 مراجعه فرمائید 👇 @admin2_Markaz 💞@MF_khanevadeh
✨💫✨✨💫✨ بیشتر از صد روز بود که بچه ها را ندیده بودم ،صورتشان از جلوی چشمم کنار نمی رفت .آنجا خیلی برایشان دعا کرده و عاقبت به خیری خواسته بودم. کلی سوغاتی خریده بودم و مطمئن بودم خیلی خوشحال می شوند،دلم پر می کشید بغلشان کنم.هر چه نزدیک تر می شدیم،انگار دلتنگی من هم بیشتر می شد و صبرم کمتر ،هی سرک می کشیدم ببینم کجاییم،مدام می پرسیدم :حاج حبیب خیلی مونده برسیم؟حاجی تعجب کرده بود می گفت:اشرف سادات چی شده این قدر عجله داری؟خودم هم نمی دانستم چرا می گفتم : برو از راننده بپرس بازم می خواد نگه داره؟نمیشه دیگه یه سره بره تا قم؟مگه چقدر راهه؟ حاجی زیر لب لااله الا الله می گفت و می خواست دندان سر جگر بگذارم ولی دست خودم نبود انگار دوباره مادر شده بودم.دلم قرار نداشت.حاجی پرسید:پس چطور این چند ماه تاب اوردین شما؟جوابی نداشتم نه مادر بودنم را می توانستم کتمان کنم ،نه عاشق زیارت بودنم را.ولی حالا که رسیدن و دیدن به بچه ها نزدیک بود تاب و قرارم ته کشیده بود. بالاخره رسیدیم قم.همه همسایه ها و فامیل ها آمده بودند استقبال.دود اسفند کوچه را برداشته بود .فاطمه دوید و خودش را انداخت توی بغلم .اشک را از روی صورتش پاک کردم و گونه اش را بوسیدم .بچه،خودش را چسبانده بود به من و دست هایش را محکم حلقه کرده بود دور گردنم.خیالش را راحت کردم که امشب پیش هم هستیم و دیگر مجبور نیست بماند خانه ی خاله اش .فاطمه را به زبان گرفته بودم و چشمم دنبال محمد می گشت.پیدایش کردم آرام دست فاطمه را از گردنم باز کردم تا بروم سراغ محمد.یک گوشه ایستاده بود و داشت نگاهم می کرد فاطمه راضی نشد از من جدا شود دستش را گرفتم و گفتم :بریم پیش محمد. رضایت داد. صدا زدم: " محمد ! مامان بیا." کمی نگاهم کرد و سلانه سلانه آمد طرفم. خودش را چسباند به من و دست هایش را حلقه کرد دورم. سایه ام افتاده بود رویش .دلم ریش شد. دلتنگی ام برایشان صد برابر شد؛ با اینکه توی بغلم بودند. دیگر تا شب از خودم جدایشان نکردم .می نشستم یکی شان این طرفم تکیه می داد به پهلویم یکی آن طرف.مریم هم آن قدر خسته ی راه بود که طفلک یک گوشه خوابش برد. مهمان هایمان زیاد بودند یک سری از تهران آمده بودند همسایه ها هم خانه مان بودند تا چند روز مدام رفت و آمد داشتیم و ولیمه می دادیم.همان یکی دو روز اول ساک سوغاتی ها را باز کردم و کلی وسیله و اسباب بازی دادم دست فاطمه و محمد .برای مریم هم خرید کرده بودم که بهانه نگیرد دلشان خوش شد و شاید تلخی این همه نبودنم با چند تا وسیله ی رنگی رنگی به کامشان شیرین شد ولی ته دل خودم هنوز بی قرار بود هر چه به صورتشان نگاه می کردم ،سیر نمی شدم . ....❣️ 💫 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزمان را با آغاز کنیم 👇دولت سیزدهم میراث دار چه دولتی بود؟ ✅النساء وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻳﻪ ﻗﻮﺍم ﻭ ﺑﺮﭘﺎﻳﻲ [ ﺯﻧﺪﮔﻲ ] ﺷﻤﺎ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﺒﻚ ﻣﻐﺰﺍﻥ ﻧﺪﻫﻴﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺁﻥ ﺑﺨﻮﺭﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻴﺪ .(٥) ✅پیام ها 1⃣- سفيه، از تصرّف در مال خود ممنوع است،تاچه رسد به اموال جامعه «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ» 2⃣ مالى كه سبب برپا ماندن جامعه است، نبايد در اختيار سفيه باشد. أَمْوالَكُمُ الَّتِي‌ ... قِياماً 3⃣- حاكم شدن سفيه ، ضربه‌ى اقتصادى به جامعه است و جامعه نست به اموال شخصى افراد حقّ دارد. «أَمْوالَكُمُ» به جاى «أموالهم» ✍ ⁦⁦💐💐💐⁩ ﷽ 🕊🕊🕊 🍃🌸 امام صادق علیه السلام : 💚❤️ از برکات زن کمی مهریه اوست ، و از شومی او زیادی مهریه ❌ 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 O God, hurry up, Lolik Al-Faraj ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾•... ⭐ درس امام حسین(ع) به امت اسلامی 🔺️ رهبر معظم انقلاب اسلامی : درس حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامه‌ی عدل، برای مقابله‌ی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد. ۱۳۹۲/۰۳/۲۲ 💞@MF_khanevadeh
دود کردن کندر واسپند ⚜نشاط آور ⚜ضدآلزایمر ⚜تقویت حافظه ⚜گرم کننده مغز ⚜ضدعفونی کننده محیط وپاکسازی هوا 🔸همچنین دودکردن صبحگاهی کندر،سنت امام رضا(ع) بوده است 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند دین به عنوان یک فرشته ی نجات در بستر محدودیت های زندگی برنامه ی بهره برداری از زندگی
اولین و تنها نامه ای که در صدر اسلام برای آموزش دین به جوان نوشته شده، نامه ی سی و یکم نهج البلاغه است. امیر المومنین (ع) به عنوان بزرگ استاد دین برای همه ی ابناء بشر بعد از پیامبر (ص) این نامه را نوشته است. ایشان در ابتدای نامه چهارده وصف از جوان ها نوشته اند. اکثر این چهارده وصف، وصف زندگی است. اینها وصف تلخی های زندگی است. این نامه روان ترین نامه به یک جوان است، اما در آغاز جوان ها را با واقعیت روبرو می کند. ایشان در ابتدا می فرماید: به فرزندم که به آرزوهای خود نخواهد رسید. این کلمات تکلیف انسان را با زندگی روشن می کند. به همین خاطر که انسان نمی تواند به همه ی آرزوهای خود برسد، دین مانند فرشته ی نجات یک برنامه ای را برای آن ارائه می کند. ما هنوز زندگی را نشناخته، می خواهیم بندگی را بشناسیم. ما زندگی را اینگونه می شناسیم: هفت سال اول زیبایی های زندگی را می بینیم. نسبت به همه چیز حسن ظن پیدا کرده و مثبت نگری ما تقویت می شود. از هفت سال دوم یک برنامه ی اختیاری، انتخابی برای درگیر شدن با سختی های زندگی داریم. ما در این زمان باید به فرزند خود یاد بدهیم که زندگی یک مبارزه ی شیرین است. نباید به آنها دروغ بگوییم که انشاء الله در آینده همه چیز خوب خواهد بود. باید به او بگوییم که انشاء الله در برخورد با مشکلات قوی باشی و همیشه آمادگی برخورد با سخت ترین مشکلات را داشته باشی و این مشکلات باعث رشد تو شود. وقتی که کسی متوجه شد که اساساً زندگی یعنی مبارزه با هوای نفس، دین که برنامه ی مقابله با هوای نفس است را راحت می پذیرد. ادامه دارد..... ✍ 💞@MF_khanevadeh
مهارت هایی که یک مرد باید بداند... ۱_مهارت به عنوان شریک زندگی ⏪ بلد باشد حداقل یک شام خوشمزه بپزد و همچنین صبحانه آماده کند ( این مورد خیلی تاثیر گذار است! ) ⏪ هنگامی که پرسید در این لباس چگونه هستم؟ بلد باشد چطور جواب بدهد ⏪ تمام کردن یک بحث. گاهی حق با شما نیست و باید این را قبول کند قانع شدن را یاد بگیرد و روی اشتباه پافشاری نکند ⏪ بلد باشد چگونه عذر خواهی کند ⏪ تاریخ های مهم را فراموش نکند. مخصوصا تولد و سالگرد ازدواج. ⏪ برای شریک زندگیش لباسی بخرد که دوست دارد. 💞@MF_khanevadeh
14010218000585_Test.mp3
11.78M
▪️کنار حرم پیغمبر زمین خاک حرم خاک ضریح مادرم خاک مزار پسرای حیدر همین خاک از این داغ می‌ریزم بر سرم خاک 🎙حاج محمود کریمی ▪️8 شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع به دست وهابیت مرتجع و افراطی تسلیت باد. ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 🌐 shamiim.ir 💞 @MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#همسر_دوست_داشتنی #مهدی_خدامیان_آرامی کانون خانواده در میان جامعه مسلمانان از استحکام زیادی برخور
با همسر خود مهربان باشید! «همواره جبرئیل در مورد زنان با من سخن می‌گفت و به من توصیه می‌کرد به مردان بگویم که مراعات حال آنها را بنمایند». [۱] این سخن رسول خدا است. جبرئیل به پیامبر عرضه داشت: «ای محمّد! به أمّت خود بگو که با زنان مهربان باشند! و دل‌های آنها را شاد کنند و به آنان خشم نگیرند». [۲] برادرم! به راستی چگونه می‌توانیم دل همسر خود را شاد کنیم؟ آیا موافقی یکی از راههای آن را برایت بگویم. آیا می‌دانی که توجّه نشان دادن به همسرت باعث می‌شود او احساس زنده بودنِ واقعی کند؟ آیا می‌دانی که توجّه شما به همسرت یک پیام مهم را برای او می‌رساند؟ ص:۵۰ ادامه دارد..... ✍ 💞@MF_khanevadeh
❗️هر روز ۵ عدد مویز بخورید زیرا: ▫️ضد استرس ▫️افزایش حافظه ▫️کاهش ابتلا به سرطان ▫️مفید برای سلامت مو و پوست است 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_سی بیشتر از صد روز بود که بچه ها را ندیده بودم ،صورتشان از جلوی چشمم کن
✨💫✨✨💫✨ فصل پنجم به تمام جان حاضر انگار از خواب بیدار شده بودم .باورم نمی شد این همه روز گذشته و من خانه نبوده ام و از آن مهم تر ،کجاها را دیده و برگشته بودم به جریان معمولی زندگی.بعد از سه چهار روز سرمان خلوت شد تازه تازه داشتم به خودم می آمدم .رشته ی زندگی را گرفته بودم توی دستم،ولی این وسط،محمد و فاطمه بهانه می گرفتند.شاید تلافی آن نبودن و غیبت طولانی ما بود،نمی دانم .مدام می گفتند :این همه وقت کجا بودی؟چرا رفتی؟چرا ما را نبردی؟چرا مریم را بردی؟با حوصله می نشستم و برایشان حرف می زدم اما چطور می شد یک دختر هشت ساله و پسر شش ،هفت ساله فهماند کجا رفته بودیم و برای چه؟چطور باید راضی شان می کردم و دلشان را به دست می آوردم .فکر می کردم چه اتفاقی به جز زیارت خانه خدا می توانست مرا مجاب کند سه ماه بچه هایم را بگذارم و بروم؟هیچ جوابی به ذهنم نمی رسید .هر چند از اول بچه ها را لوس بار نیاورده بودم،ولی باید خیالشان را راحت می کردم که دیگر کنارشان هستم.حاجی هم یک جور دیگر دل به دلشان می داد ولی چون برای کار،زیاد مسافرت می رفت،بچه ها به کمتر دیدنش عادت داشتند. وقتی از مکه برگشتم،بیشتر برای نماز می رفتم مسجد ،از حرف های بین نماز و در گوشی های همسایه ها در صف نماز فهمیدم انگار ما نبودیم در مملکت خبرهایی شده است .تقریبا دیگر همه،ماجرا را می دانستند،بعضی بیشتر و بعضی کمتر، تظاهرات و راهپیمایی هایی که قبلا مخفی بود ،حالا علنی شده بود ،خبرها را فقط در مسجد می شنیدم .ما توی خانه حتی رادیو نداشتیم ،چه برسه به تلویزیون ،نه ما خیلی ها .توی رادیو و تلویزیون هیچ چیزی نبود که به درد دین و دنیایمان بخورد .ما همه چیز را با رضایت خدا و پیغمبر می سنجیدیم.همه جوره سعی می کردیم زندگی مان را حلال بگذرانیم این بود که حتی یک بار هم نگفتم کاش تلویزیون داشتیم. از مسجد پایم به تظاهرات باز شد البته قبل تر هم بالای پشت بام الله اکبر می گفتیم.شب که می شد راس ساعت نه ،صدای مردم ،قم را بر می داشت. این کار ،دلم را راضی نمی کرد.باید می رفتم بین مردمی که توی خیابان شعار می دادند و مبارزه می کردند.صبح به صبح ،حاجی را راهی می کردم کارهایم را سرو سامان می دادم و بعد خودم را می رساندم به خیابان.هر جا شلوغ بود ،من هم آنجا بودم. زمین فوتبال نزدیک خانه ی ما شده بود محل رفت و آمد هلی کوپترها یعنی نمی توانستند بنشینند،فقط نزدیک زمین می شدند و کماندوها می بریدند پایین،خیلی خوب یادم است.این ها آن قدر درشت هیکل بودند ،از دور که می دیدیشان،هول می کردی.صورت هایشان سیاه بود و خودشان، اندازه ی دو تا آدم معمولی. ....❣️ 💫 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 ؛ 🍃« فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز» [آل عمران/۱۸۵] هرکه فاصله گرفت از آتش جهنم(وازآن عبورش دادند به سلامت) و وارد بهشتش نمودند، حقا که به فوز و سعادت رسیده است؛✅ 💥هر گناه و اشتباهی که سر میزند از ما ، هیزمی است که شعله ور میکند آتش عذابمان را و سخت تر میکند عبورمان را از پل صراط؛ 🤕چقدر دلهره دارم بابت عبور از صراط ؛ 🤔یعنی لطف و رحمت خدا و شفاعت دوستانش، شامل حال زارم میشود در آن یوم الحساب؟! با اینهمه فاصله ای که از صراط علی و فرزندانش دارد پرونده اعمالم، یقینا لیاقتش را که ندارم! ولی دلگرم به همان امیدی هستم که ته قلبم روشن گذاشته است، لطف و رحمت خدا؛💓 🏺ناامیدم نکن که با این دست خالی و روی سیاه، حساب ها باز کرده ام روی مهربانی هایت؛ ای مهربان ترین! 🕌 امام صادق علیه السلام : الرزقُ مَعَ النساءِ و العيالِ. رزق و روزی، همراه زن و فرزندان است. 📚نور الثقلين، ج ۳ ص ۵۹۵ 📚 غسل با وجود موی مصنوعی 💠 سؤال: آیا غسل و وضوی کسی که جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است، اشکال دارد؟ ✅ جواب: اگر موی مصنوعی به صورت کلاه گیس باشد، باید برای غسل و وضو برداشته شود؛ ولی اگر مو بر پوست سر کاشته شده و مانع رسیدن آب به پوست سر باشد و برداشتن آن ممکن نباشد (یا مستلزم ضرر یا مشقت غیر قابل تحمل باشد)، باید غسل و وضوی جبیره ای انجام شده و بنابر احتیاط، تیمّم نیز انجام شود. 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند اولین و تنها نامه ای که در صدر اسلام برای آموزش دین به جوان نوشته شده، نامه ی سی و یکم
اگر یک خانواده ای بخواهد فرزند خود را به نماز خواندن تشویق کند چه کاری باید انجام دهد؟ یک روز پسر کوچک من از دبستان آمد و پرسید خدا منزه است یعنی چه؟ پرسیدم سبحان الله را برای تو ترجمه کرده اند؟ گفت بله. او مدت ها بود که سبحا ن الله را می شنید و خود او نیز در نماز استفاده می کرد. اما وقتی برای او ترجمه کردند متوجه شد که معنای آن را نمی دانسته است. بیان یک کلمه در یک حالت خاص معانی زیادی را منتقل می کند. سبحان، کلمه ای است که وقتی انسان ها در مقابل خداوند تعظیم می کنند به زبان می آورند. یعنی محل کاربرد، برای آن لفظ یک معنا می شود. به پسرم گفتم این کلمه یعنی خدایا تو خیلی خوب هستی. گفت پس چرا معلم به ما گفت که یعنی خدا منزه است. گاهی اوقات ما به فرزند خود می گوییم که خدا پاک است. به ذهن او می رسد که هر چیزی نجس می شود آنرا آب می کشند، پاک می شود. پس خدا هیچوقت نجس نمی شود. ما باید مراقب ذهن بچه باشیم. اینکه بچه تا هفت سالگی با چه کلماتی بزرگ شده است. ما باید از کلمات خاص و لطیفی برای کودک استفاده کرده و ادبیات دینی را با استفاده از آنها منتقل کنیم. ادامه دارد...... ✍ 💞@MF_khanevadeh
یارو وصیت میکنه که سنگ قبرمو با آب و صابون بشورید میگن چرا؟ میگه تا هر کسی از روی سنگ قبرم رد میشه بخور زمین منم بخندم روحم شادشه😂😂😂😂 💞@MF_khanevadeh
🔴 بهترین زمان ♻️ یکی از علومی که طبیب باید بداند است. طبیب باید زمان مناسب حجامت، ، ، ، و... را بداند. 🔹 حجامت در ۱۴ روز اول ماه قمری () ممنوع است، زیرا هم ماده‌ی‌ لطیف خون () و هم ماده‌ی غلیظ‌ خون () به اوج رسیده، هردو بالا آمده و در سطح پوست هستند و با حجامت در این زمان صفرا و خون لطیف بسیاری خارج می‌شود. 🔹 بهترین زمان برای انجام حجامت، از پانزدهم تا بیست‌وسوم می‌باشد، زیرا در این مدت، ماده‌ی‌ لطیف‌ خون (صفرا) در عمق و بافت بدن است و ماده‌ی غلیظ سوداوی به سطح بدن می‌آید و حجامت در این زمان، سودای‌ بیشتر و خون غلیظ‌تری از بدن خارج می‌کند. طبق روایت، هفدهم، نوزدهم و بیست‌ویکم ماه قمری بهترین روز حجامت در ماه قمری است و اگر باشد بهتر است.(مکارم اخلاق طبرسی ص۷۴) روز و نیز حجامت ممنوع است. 🔹 زمان حجامت، هوا باید باشد که بستگی به آب‌ و هوای شهر محل سکونت دارد؛ مثلاً در و اواخر و اواخر برای حجامت خوب است ولی در ، زمستان زمان مناسب برای حجامت است. در اوج و حجامت مناسب نیست. 🔹 در و برای می‌توان غیر از زمان‌های یاد شده با و حجامت کرد. 🔹 جالب است بدانید ۷۰ درصد خون حجامت غلیظ است و ۳۰درصدش خون لطیف و صفرا است، ولی خونگیری وریدی، دقیقا برعکس است. پس حجامت در دفع خون غلیظ‌ کثیف با قابل‌ قیاس نیست. 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
با همسر خود مهربان باشید! «همواره جبرئیل در مورد زنان با من سخن می‌گفت و به من توصیه می‌کرد به مردان
آیا می‌دانی آن پیام چیست؟ وقتی تو به همسر خود توجّه می‌کنی او احساس می‌کند که خیلی دوست داشتنی و مهم است. اگر او احساس کند که تو به او توجّه نداری قلب او خواهد مرد! و آنگاه تو حسرت عشق او را خواهی خورد، و به راستی زندگی با زنی که قلبش مرده است خیلی سخت است! تو خودت این کار را کرده ای، تو خودت، دل او را با بی توجّهی نابود کرده ای. پس سخن جبرئیل را آویزه گوش خود کن و تلاش کن تا همواره، دلِ همسر خود را شاد کنی زیرا در این صورت است که خوشبختی را برای خودت مهیا می‌سازی. شما باید یاد بگیرید که به همسرتان توجّه پیدا کنید. مثلاً از او بخواهید لباس زیبایش را به تن کند و آنگاه به او بگویید: «این لباس چقدر به تو می‌آید و تو چقدر زیباتر شده ای! ». از رنگ مو و گیسوی او تعریف کنید! وقتی او به ظاهر خود رسیدگی می‌کند به او بگویید: «تو پرشورترین زن دنیا هستی و من از تو خیلی راضی هستم! ». وقتی غذای شما را سر سفره می‌آورد به او بگویید: «این غذایی خوشمزه و عالی است! ». حال که سخن به اینجا رسید، آیا موافقی ما یک مسابقه برگزار کنیم تا به بهترین افراد جامعه جایزه ای بدهیم و از آنها تقدیر کنیم؟ حتماً می‌گویی اوّل باید دراین مطلب به توافق برسیم که چه افرادی، بهترین مردم هستند؟ به نظر شما بهترین مردم چه کسی است؟ ادامه دارد...... ✍ 💞@MF_khanevadeh
🔻چشم و دل‌ها سیر می‌شوند؟! 🌱🌱* کسی را سراغ ندارم که ادعا کند به‌خاطر تماشای زنان بی‌حجاب و برهنه، چشم و دلش سیر شده و دیگر هیچ احساسی نسبت به آن‌ها ندارد و جنس مخالف و موافق، در نظرش یکی است! اگر شما سراغ دارید، معرفی‌اش کنید تا دیداری با او داشته باشیم و حقیقت را از زبان خودش بشنویم؛ و اگر سراغ ندارید، بفرمایید دقیقاً چند نفر یا چندین هزار نفر، یا چندین میلیون نفر قرار است قربانی این نظریه‌های بی‌اساس شوند؟🌿🌿 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/29891/ 💞@MF_khanevadeh
✨💫✨✨💫✨ حالا همین ها می افتادند به جان جوان ها و بچه های مردم، یک ذره هم رحم نداشتند. پیر و جوان سرشان نمی شد، زن و مرد هم همین طور، یکهو می ریختند سر مردم و اگر کسی گیرشان می افتاد حسابشان با کرام الکاتبین بود. یک بار نوجوانی را گرفتند زیر مشت و لگد .آن قدر بچه را زدند که مجال پیدا نمی کرد سرش را بالا بیاورد.ترس جانش را کردند یا خدا رحم انداخت توی دلشان نمی دانم ،دست از کتک زدنش برداشتند طفلک افتاد روی زمین و خون از دهان و بینی اش می ریخت روی آسفالت خیابان ،ترسیدم بروم جلو حتی نتوانستم روی پا بایستم ،نشستم ،دلم می خواست داد بزنم ولی اصلا صدایم در نمی آمد .دهانم خشک شده بود .مگر کسی می توانست مقابلشان بایستد؟پشت دیوار یک خانه ،خودم را قایم کرده بودم بلکه شرشان را کم کنند تا بروم و به داد بچه برسم.با وحشت و بهت تماشا کرده بودند ،خاکستر شده بود .پسرک را مجبور کردند بایستد روی خاکستر داغ .دیگر طاقت نیاوردم بایستم برگشتم خانه و هی با خودم گفتم خدا ریشه تان را بکند که جوان مردم اسیرتان شد،نفهمیدم اخر سر چه بلایی سرش آوردند. یک بار هم کماندوها توی کوچه افتاده بودند دنبال یک جوان ،من از پشت بام خانه ی خودمان داشتم نگاه می کردم.طفل معصوم را گیر انداختند و چند نفری افتادند به جانش ،صدای ناله اش ،کوچه را برداشته بود.آن قدر به سرو صورتش زدند و پرتش کردند که از حال رفت ولش می کردند تا کمی تکان می خورد ،دوباره مثل گرگ حمله ور می شدند،دیگر نمی شد صورتش را دید غرق خون بود رنگ پیراهن تنش معلوم نبود انگار پیراهن و شلوارش از اول قرمز بودند هی زدند و وحشی شدند زدند و وحشی تر شدند تا اینکه جوان دیگر تکان نخورد ناله نکرد.یکی آمد و دستش را گذاشت روی گردنش،تمام کرده بود.زیر لگد و ضربه جوان مردم را شهید کردند جنازه اش را هم انداختند پشت وانت و با خودشان بردند. من با دست جلوی دهانم را گرفته بودم و خفه جیغ می زدم.می زدم روی پایم و ضجه می زدم و پشت بند هم می گفتم بیچاره مادرش داشتم دق می کردم ،ولی نمی توانستم جیک بزنم اگر صدایم در می آمد ،معلوم نبود عاقبتم چه می شد.به خودم پیچیدم و کاری از دستم بر نمی آمد .از آن روز تا یک ماه حالم بد بود دل ضعفه گرفتم .صورت خونی جوان و ناله هایش از جلوی چشمم کنار نمی رفت .هی می گفتم کاش می شناختمش.کاش نام نشانی ازش می دانستم تا برای خانواده اش خبر ببرم.چشم انتظاری ،بد دردیست،حداقل می رفتم و می گفتم جوانتان شهید کردند.خیالشان راحت می شد دیگر قرار نیست برگردد.خدا می داند چقدر آدم ،همین شکلی ،بی نام و نشان کشته شدند و هیچ خبری ازشان نیامد. خانه ما به خیابان اصلی نزدیک بود ،با خودم فکر کردم. .....❣️ ☄️ 💠 مرکز فرهنگی خانواده 💞@MF_khanevadeh