#امام_حسین #دیر_راهب
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در نگاه تو بعینه میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دیر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود میدیدم پر از خاکی پر از گردی
هدیه آوردی برایم یک نفس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی زندهام کردی
شاعر: #عباس_همتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#دیر_راهب
همین که کرد تجلی رخ منور تو
به سجده آمدم ای شاه من به محضر تو
خوش آمدید.. قدم رنجه کرده اید امشب..
تو میزبانی و من تا به صبح نوکر تو
آهای بی کسِ بر نیزه رفته نامت چیست؟
کجاست اهل و عیالت کجاست خواهر تو؟!
سر تو سوخته اما چراغ دیر شده
گمان کنم که مسیح است نام دیگر تو
ببخش خون سرت با گلاب پاک نشد
عمیق وا شده پیشانی مطهر تو
بگو چرا عوض خانه ی مسلمانان
رسیده است به آغوش راهب این سر تو؟!
بگو چرا بروی نیزه گریه میکردی
مگر چه منظره ای بود در برابر تو
سر بریده زبان باز کرد ای راهب..
بس است..سوختم از این سوال اخر تو
شده مقابل تو دختری کتک بخورد؟
شده غریبه بیاید به سمت خواهر تو؟
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
دیر راهب
ز کو فه آل یاسین بار بستند
به محمل جمله با افغان نشستند
به راه شام ویران بود دیری
در آنجا معتکف یک اهل خیری
یکی راهب بدان دیرش مکان بود
ز رویش نور یزدانی عیان بود
چه راهب ثانی اثنین مسیحی
چه راهب تالی تُلو ذبیحی
چه راهب روز و شب سرگرم اذکار
چه راهب نقطه حق جوی پرگار
فراز بام آن دیر دل افروز
بر آمد از قضا راهب یکی روز
زهر سو بود سر گرم تما شا
به صنع سر مدی خلاق یکتا
که نا گه دید از یکسوی آن دشت
ز مشرق شمس رخشانی عیان گشت
ز پی طالع مه چندی منور
همه چون بدر تابان مطهر
پس آنگه دید راهب کوکبی چند
همه دنبال هم بر بسته دربند
به اطراف مه و خورشید کوکب
گرفته شش جهت دیدی یکی شب
جمال لا مکان را در مکان دید
خدا را زاهد ترسا عیان دید
سری چند همچو خورشید از بدن دور
مشعشع رویشان چون سینه طور
به پیشاپیش آن سرهای پر خون
سری دید از همه در رفعت افزون
زنان و دخترانی چندش از پی
همه بر سر زنان از غر بت وی
بپای دیر او منزل نمودند
ز پشت نا قه ها محمل گشودند
فرود آمد زدیر آن طینت پاک
گشودی در بدان افواج بیباک
بدیشان گفت لشکر از کجائید
مرا واقف از این شورش نمائید
شما را این تها جم بی سبب نیست
بگو ئید این زنان و این سر از کیست
باو گفتند آن خلق تبه کار
چو باشد راهبا با این سرت کار
کنون ما این عیال و این سرا ن را
همی این بسته پرها کودکان را
که بینی روزشان را جمله چون شام
اسیری میبریم از کوفه بر شام
چو راهب این سخن زانها شنیدی
میان دیر خود گریان دویدی
گرفت از مخزن جان بدره زر
به ایشان داد بگرفت آن جهان سر
زری داد و سر جانان خریدی
سعادت بین نگو ارزان خریدی
به دیر آمد بروی خویش در بست
پس زانو دمی در فکر بنشست
گهی در ناله گه در فکر بودی
گهی گرم دعا گه ذکر بودی
بدور شمع سر پروانه گردید
ز خویشان جهان بیگانه گردید
گشودی راهب عاشق زبان را
که جوید شاید آن سر نهان را
در اول گفت ای سر صفوتی تو
ویا گنجور پاک رحمتی تو
تو نوحی یا که ابراهیمی ای سر
و یا هستی ذبیح الله اکبر
تو ئی ای سر مگر موسی بن عمران
که هست از قبطیا نت دیده گریان
مسیحی ای سر این شورش صلیبت
عجب دارم از احوال عجیبت
تورا ای سر قسم اول به اسفار
که آمد مر رسولان را ز دادار
بحق حرمت تورات اقدس
به انجیل و بدان سِفر مقدس
تو ای سر از کدامین خاندانی
ز بستان کدامین دودمانی
نشد زین گفته حل مشکل او
نروئیده ز شوره حاصل او
دوباره گفت ای محبوب سر مد
دهم سو گند ای سرور به احمد
بحق بن عم و دامادش ای سر
بحق حضرت زهرای اطهر
ز خا موشی مرا ای سر مرنجان
دمی با من تکلم کن مرا جان
چو بردی نام زهرا راهب عشق
تجلی کرد هر سو ثاقب عشق
به طورش جلوه کردی نور الله
زخود بیخود شد آن مرد دل آگاه
ز هر سو دید صد مو سی ابن عمران
فتاده محو و مات اندر بیابان
لب پر خون آن سر شد چو گل باز
تکلم کردن آن سر کرد آغاز
بافغان گفت کی شوریده ترسا
اگر خو اهی مرا باشی شناسا
من ای راهب غریب این دیارم
بدشت کربلا افتاد گذارم
جوانان مرا لب تشنه کشتند
ز یارانم کسی راهب نهشتند
تنم را در میان خون کشیدند
سرم را از قفا عطشان بریدند
✍استاد افسر خوانساری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمان:
حجم:
94.6K
نوحه دیر راهب
دیر راهب رشک فردوس برین است
در آن سر حجت حق بر زمین است
واویلا واویلا واویلا واویلا
این سر سر ِ دلربای عالمین است
نور چشم علی و زهرا حسین است
واویلا واویلا واویلا واویلا
با مشام جان خود آن را ببوید
راهب با گلاب اشک آن سر را بشوید
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای من قربان این جمال نکویت
ای سر چرا خاکستری گشته رویت
واویلا واویلا واویلا واویلا
از چه شد بسته دستان خواهر تو
وای از دل مادر غم پرور تو
واویلا واویلا واویلا واویلا
یک بانویی محزونه با دیده ی تر
ناله کُنان می گوید غریب مادر
واویلا واویلا واویلا واویلا
جسمش به خاک صحرا در خون آغشتند
راهب ، حسین من را لب تشنه کشتند
واویلا واویلا واویلا واویلا
مرحبا به یاری و غمخواری تو
فاطمه ممنون مهمان داری تو
واویلا واویلا واویلا واویلا
شاعر : حاج امیر عباسی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_400298966396174478.mp3
زمان:
حجم:
6.04M
🍁داستان دیر راهب
🎤نوای مرحوم استاد حاج ربعلی رحمتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
masihe-fatemeh.mp3
زمان:
حجم:
1.92M
📢 سینه زنی دیر راهب
🎤امیر عباسی
مسیح فاطمه(س) روی صلیبه
این آقا چقدر غریبه
غرق عطر و بوی سیبه
دیگه کنج دیرم
راهب کلیسا به زیر دینه
رو لبام شهادتینه
مهمونم سر حسینه
عاقبت به خیرم
تو پسر پیغمبری
چرا بریده حنجری
اثر تنوره اگه
پُره خون وخاکستری
مگه نداری مادری...
مسیح بی سر حسین
به زیر خنجر حسین
زدی تو پرپر حسین
غریب مادر حسین...
غریب مادر حسین...
*دستی مینویسه به روی دیوار
آی جماعت گناه کار
روز محشریه در کار
سهمتون آتیشه
کسی که باشه برای تو گریون
چه مسیحی چه مسلمون
با شفاعت تو آسون
زود بهشتی میشه
موهای پریشون داری
کی؟به موی تو چنگ زده
یه صورت پر خون داری
کی؟به صورتت سنگ زده
سرت و با خون رنگ زده
میشورمت با گلاب
میره تو شام خراب
سرت تو بزم شراب
عزیز خواهر حسین...
غریب مادر حسین..
*یا لیتنا کنّا معک حسین جان
وقتی که میخونی قرآن
کافرم میاره ایمان
به تو و نگاهت
پول دادم و سر تورو آوردم
قلبم وبهت سپردم
کاشکی از غمت می مردم
توی قتلگاهت
تو پیش من و خواهرت
شده اسیر سلسله
کابوس شب خواهرت
جاموندن ه از قافله
بذار نگم از حرمله
مسافر کربلا
رو دست سر نیزه ها
میری به شام بلا
با قوم کافر حسین...
غریب مادر حسین....
شاعر: سعید پاشازاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
دیر راهب4_5933795338614735690.mp3
زمان:
حجم:
14.21M
🍁دیر راهب
🎤نوای مرحوم حاج ماشاالله حسن زاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#دیر_راهب
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهرهات شبِ ما را
“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصههای فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
به موجِ سینه زنانت قسم به نامِ توام
که بُرده گریهیِ ما آبرویِ دریا را
گدایِ هر شبم و کاسه گردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانهات دو دنیا را
مرا بِبَر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا بِبَر که ببینم به نیزه سرها را
خدا کند که بیایی شبی به روضهیِ ما
شنیدهام که به سَر سَرزَدی کلیسا را
خوشا به پنجهی راهب که شانهات میزد
به آنکه بُرد دلِ راهبانِ ترسا را
به پیرمردِ غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانهاش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضههایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشمِ زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت؟
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را؟
به رویِ نیزه سَرَت بود و خیمهها میسوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_6046427364143926374.mp3
زمان:
حجم:
803K
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی #اسارت #شام
🔘 #ساده_خوانی
حرکت قافله از کوفه به شام
ای خدا قافله می رود کو به کو
کوفه در پشت سر شام غم رو به رو
خواهری ماه خود میکند جستجو
ماه او روی نی
قلب او باحسین - یاحسین یاحسین ...
🔘یا حسین یا حسین
آیه های بلا دارد اینجا نزول
در اسارت هنوز اهل بیت رسول
همه نسل علی همه نسل بتول
روی نی جلوه گر
نور طاها حسین - یا حسین یا حسین...
🔘یا حسین یا حسین
دارد این قافله سایه ی غم به سر
سوی شام بلا می رود دیده تر
بانوان خون به دل کودکان خون جگر
همره کاروان
جان زهرا حسین - یا حسین یا حسین ...
🔘یا حسین یا حسین
شعله ی سوز و آه شد ز دل ها برون
رأس پاک حسین چون شفق لاله گون
دیر راهب رود این سر غرق خون
بهر راهب شده
چون مسیحا حسین - یاحسین یاحسین...
🔘یا حسین یا حسین
محمود تاری «یاسر»
http://eitaa.com/Maddahankhomein
روضه دیِرراهب مسیحی.pdf
حجم:
319K
✅ #فیش_روضه 📩pdf
⚫️ متن روضه دِیر راهب مسیحی و حضرت رقیه(س)
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#دیر_راهب
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی
امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»...
بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین
امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟...
پرسیده زآن لبان ترکخورده از عطش
نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟
گفتی که زادۀ نبیام، گفت «پس تو را
کشتند مردمان مسلمان برای چه؟»
آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا
از تو دریغ آمده باران برای چه؟...
صورت خضاب کردهای از خونِ خود، چرا؟
موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟...
این شمعها برای چه هی شعله میکشند؟
قندیلهای صومعه، لرزان برای چه؟
تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟
چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟...
ای در غمت صحایف پیشین گریسته
ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟
شاعر: #محمدسعید_میرزایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein