#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
قبله نمای اهل ولا کربلای تو
دارد همیشه بوی خدا نینوای تو
تا تو دلیل راه منی گم نمی شوم
راه بهشت می رود از روضه های تو
عشق شما خوش است "مِنَ المَهد الی اللَّحَد"
خوشبخت آنکه پیر شد آقا به پای تو
پهلو زند به کوثر و تسنیم و سلسبیل
ته مانده ای ز چایی داغ عزای تو
حسن ختام بهتر از این میشود مگر ؟
شد روسفید " جون" سیاه از دعای تو
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
شد پرچم خدا سر از تن جدای تو
از حنجر بریده ی خشکیدت ات هنوز
آید به گوش عالم هستی صدای تو
در شعله ی محرم تو کائنات سوخت
سنگ است آن دلی که نسوزد برای تو
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
فانی است کل عالم و باقی بقای تو
شاعر: #کمیل_کاشانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#کاروان_اسرا #سایه_ی_سر
شد دلخوشی برای سرم سایه ی سرت
آرامش دو چشم ترم روی اطهرت
آیات سجده دار بخوان روی نی که من
با دست بسته سجده کنم در برابرت
بهر گریز روضه ی روز و شبم بس است
آن بوسه ای که من زده ام روی حنجرت
از بعد ِظهر ِ روز دهم قامتم خمید
سروم شده ست خم ز غم یاس پرپرت
لیلا دراین میان شده مجنون چو دیده است
صدها هلال شد قمر روی اکبرت
سرتاسر مسیر ِ سرت سرخ گشته است
از قطره های خون ِ کف پای دخترت
دارد همیشه روی لبانش دعا رباب
تا که نیفتد از سر ِ نی رأس اصغرت
قلبت هزار مرتبه در کربلا شکست
یک مرتبه فقط شده رأسم مکسّرت
بهر تداعی شرر کوچه کافی است
فکر طناب بسته به دستان خواهرت
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
تصویر حماسۀ کربلا
وقتی شهید زنده ی دشت بلا شدی
تصویری ازحماسه ی کرب وبلا شدی
چشمت فرات بود و لبت زمزم دعا
با جوششی ز زمزمه غرق خدا شدی
بعد از نهادن تن بابا به بوریا
خلوت نشین آن تن در بوریا شدی
خواندی تو روضه بهر همه قتل صبر را
خرج مصیبت سراز تن جدا شد
«ازآب هم مضایقه کردند کوفیان»
با این نوا تو غرق عزا و نوا شدی
یعقوب چشم های تو خون می گریستند
تو داغدار یوسف آل عبا شدی
گفتی امان زشام و دلت شعله می کشید
یاد آور مصیبت شام بلا شدی
گفتی که حرمله به مکافات خود رسید؟
دلخون داغ اصغر درخون شنا شدی
سی سال گریه کردی و زهر ستم رسید
آتش گرفت جان تو و بی صدا شدی
چون استخوان سینۀ بابا زسّم اسب
وقت نفس کشیدن خود جابه جا شدی
خون گریه کن «وفایی» ازاین ماتم بزرگ
با غربت بقیع اگر آشنا شدی
#سید_هاشم_وفایی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Maddahankhomein
«صبور»
نخوانده بی جهت او را رسول ص زینت بابا
که صبر سینه درید ازشکوه دختر زهرا
که دیده خطبه بخواند اسیر همچو امیری
چه کس خطابه بخواند به غیر زینب کبری؟
چه کس خِطابه بخواند چنان ،شبیه علی!
به امر دختر حیدر به سینه مانده نفسها
چه خوانده خطبه که زنها، به مویه کنده همه مو؟
فغان کنید، فغان کشته اید خون خدا را
چه نامه های زیادی چه دعوتی چه پیامی
شکسته اید چگونه چگونه عهد و وفا را؟
اگرچه کشته ی زخم زبانتان شده زینب
ولی به چشم خدا بین اوست واقعه زیبا
#سادات_مبارز
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_در_کوفه
#غزل_مثنوی
🔹خطابۀ خورشید🔹
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال...
من از نواحی «اللهُ نور» میآیم
من از زیارت سر در تنور میآیم
من از مشاهدهٔ مسجدالحرام وفا
من از طواف حریم حضور میآیم
درون سینهام، اشراق وادی سیناست
من از مجاورت کوه طور میآیم
سفیر گلشن قدسم، همای اوج شرف
شکسته بال و پر، اما صبور میآیم
هزار مرتبه نزدیک بود جان بدهم
اگرچه زنده ز آفاق دور میآیم
ضمیر روشنم آیینهٔ فریباییست
و نقش خاطر من آنچه هست، زیباییست
سرود درد به احوال خسته میخوانم
نماز نافلهام را، نشسته میخوانم...
ز باغ با خود، عطر شکوفه آوردم
پیام خون و شرف را به کوفه آوردم
سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز
صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز
چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم
به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم
به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند
سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند
میان آن همه خاکستر فراموشی
صدای زنگ جرسها، گرفت خاموشی
چو من به مردم پیمانشکن، سخن گفتم
صدا صدای علی بود، من سخن گفتم ...
::
هلا جماعت نیرنگباز، گریه کنید
چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید
اگر به عرش برآید خروشِ خشم شما
خداکند نشود خشک، اشک چشم شما
شما که دامن حق را ز کف رها کردید
شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید
شما که سبزهٔ روییده روی مُردابید
شما که دشمن بیداری و گرانخوابید
شما ز چشمهٔ خورشید دور میمانید
شما به نقرهٔ آذین گور میمانید
شما که روبروی داغ لاله اِستادید
چه تحفهای پی فردای خود فرستادید؟
شما که سست نهادید و زشت رفتارید
به شعله شعلهٔ خشم خدا گرفتارید
عذاب و لعنت جاوید مستحَقّ شماست
بهجای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست
شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید
شما که دامن خود را به ننگ آلودید
دریغ، این شب حسرت سحر نمیگردد
به جوی، آبروی رفته برنمیگردد
به خون نشست دل از ظلم بیدریغ شما
شکست نخل نبوت به دست و تیغ شما
شما که سید اهل بهشت را کشتید
چراغ صاعقهٔ سرنوشت را کشتید
گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه
چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله...
به جای سود ز سودای خود زیان بُردید
امید و عاطفه را نیز از میان بردید
شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خوردهست
کجا شمیم وفا بر مشامتان خوردهست؟
شما که در چمن وحی آتش افروزید
در آتشی که بر افروختید میسوزید
چه ظلمها که در آن دشتِ لالهگون کردید
چه نازنین جگری از رسول، خون کردید
چه غنچهها که دل آزرده در حجاب شدند
به جرم پردهنشینی ز شرم آب شدند
از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون
زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون
فضا اگر چه پر از نالههای زارِ شماست
شکنجههای الهی در انتظار شماست
مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد
کسی به یاریتان، قد علم نخواهد کرد
شمیم رحمت حق بر مشامتان مَرِساد
و قال عَزَّوَجَل: رَبّکُم لَبِالمِرصادِ
::
سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد
کبوتر دلم از شوق دیدنش پر زد
هلال یک شبهام را به من نشان دادند
دوباره نور به این چشم خونفشان دادند...
به کاروان شقایق به یاسهای کبود
نسیم عاطفه از یار مهربان دادند
دوباره در رگ من خون تازه جاری شد
دوباره قلب صبور مرا تکان دادند
دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود
صدای قاری قرآن به گوشم آمده بود
به شوق آنکه به باغ بنفشه سر بزند
دوباره همسفر گلفروشم آمده بود
صدای روحنوازش غم از دلم میبرد
اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود
دلم چو محمل من روشن است میدانم
صدا صدای حسین من است، میدانم
هلال یکشبهٔ من که روبروی منی!
که آگه از دل تنگ و بهانهجوی منی!...
خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم
خدا نکرده گریبان صبر چاک کنم
بیا که چهرهٔ ماهت غم از دلم بِبَرد
ز موجخیز حوادث به ساحلم بِبَرد...
شبی که خواهر تو در نماز نافله بود
تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود
چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت
سهساله دختر تو پایِ پُر ز آبله داشت...
امام آینهها طوقِ گُل به گردن داشت
امیـر قافـلهٔ نور غُل به گردن داشت
مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد
ز غصه نخل وفا مثل بید مجنون شد
برای دیدن ما صف نمیزدند ای کاش
میان گریهٔ ما کف نمیزدند ای کاش...
کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید
سر تو آینهگردانِ طشت زر گردید
الا مسافر کُنج تنور و دِیْر بیا
مُصاحب دل زینب! سفر بخیر بیا
اگر چه آیتی از دلبریست گیسویت
چه روی داده که خاکستریست گیسویت؟
سکوت در رَبَذه از ابیذران هیهات
لب و تلاوت قرآن و خیزران هیهات
خدا کند پس از این آفتاب شرم کند
عطش بنوشد و از روی آب شرم کند
ستارهای پس از این اتفاق سر نزند
«شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_در_کوفه
#غزل
🔹کاروان نیزه🔹
بر روی محملی که به منبر شبیه بود
سرداد خطبهای که به خنجر شبیه بود
یک سو سپاه کوفه و یک سو سپاه شام
تنهاییاش چقدر به حیدر شبیه بود
یک زن که در محاصرۀ تازیانهها
از حق که نگذریم، به مادر شبیه بود..
سردار بود و پشت سرش بیشمار سر
آن کاروان نیزه به لشکر شبیه بود
گفت از حسین و سنگدلان هم به سر زدند
حال و هوای کوفه به محشر شبیه بود
اندوه خواهرانگیاش را کسی ندید
از بس که غیرتش به برادر شبیه بود..
قصه به سر شد و دلم آرام شد، ولی
حالم به روضۀ شب آخر شبیه بود
📝 #رضا_اسمخانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین علیهالسلام
#کاروان_در_کوفه
#غزل
🔹خندۀ فتح🔹
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
محشری کرده به پا قصۀ عاشورایت
که جهان تا صف محشر همهجا محشر توست
با وجودی که کند گریه به تو چشم وجود
خندۀ فتح به لبهای علیاصغر توست
به علمداری و سقایی عباس قسم
در رگ نسل جوان، خونِ علیاکبر توست
کس نگوید که تو تنها و غریبی هرگز
که همه عالم ایجاد پر از لشکر توست
تو خداوند جهادی، به خداوند قسم
زینبِ فاطمه تا حشر پیامآور توست...
چه شود دست کرم بر سر «میثم» بکشی
ای که بر روی سنان، دست خدا بر سر توست
📝 #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5852986070106375519.ogg
186.5K
نوحه اسارت اهل بیت ع
😭😭😭ا😭😭
تو بر روی نی ، من در محملم
قرآن خواندی و ،بردی این دلم
همه جهان قربانت حسین
به جان این طفلانت حسین
دوباره جان بخشیدی به من
ز صوت قرانت حسین(۲)
ای جان و برادرم
ای فرزند مادرم
با جان و دلم حسین
تمام طفلان می برم
واویلا ازین عزا(۲)
در شام بلا ، غوغا می کنم
دشمن را همه رسوا می کنم
با زینب ، بگو حسین
در بین عدو حسین
من خطبه بخوانم و
تو طیب الله گو حسین(۲)
با این دیده ی ترم
در راه برادرم
خطیب بازار کوفه و
عزیز و جـان حیدرم
واویلا از این عزا(۲)
یابن العسکری، ای صاحب عزا
جان ما همه در راهت فدا
دودست ما بر دامان تو
تمام جان ها قربان تو
غروب هر جمعه میشود
(دو چشم ما گریان تو)۲
ميخونم برای تو
هستم من گدای تو
کی از کعبه بشنوم
(صدای دلربای تو)۲
واویلا واویلتا (۴)
یوسف حق پرست اشتهاردی (غریب)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#کاروان_در_کوفه
#غزل
🔹کفر کوفه🔹
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
آه ای مردم غفلتزدۀ خواب آلود
سحر از کوچه خالی ز دعا میگذرد
روزهاتان همه شب باد که خورشید زمان
بر سر نیزه، سر از جسم جدا میگذرد
چشمتان چشمۀ خون باد که بر ریگ روان
کاروان از برتان آبلهپا میگذرد
ننگ پیمانشکنی تا ابد ارزانیتان
که فرات عطش از خون خدا میگذرد
میشناسیدش و از نام و نسب میپرسید؟
وای از این روز که بر آل عبا میگذرد
📝 #پروانه_نجاتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#کاروان_در_کوفه
#غزل
🔹خبر🔹
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را
غروبی تلخ، بادی تلختر از دور میآمد
که خم میکرد زیر بار اندوهش کمرها را
به روی روسیاهی یک به یک آغوش وا کردند
همانهایی که بر مهمانشان بستند درها را
همانهایی که در مسجد پدر را غرق خون کردند
به خون خویش غلتاندند، در صحرا پسرها را
و باد آرام درها را به هم میزد، صدا پیچید
که برخیزید اهل کوفه آوردند سرها را...
خبر آمد، سری بر نیزهای قرآن تلاوت کرد
کسی جز آل پیغمبر ندارد این هنرها را
📝 #سیدعلیاصغر_صالحی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینبسلاماللهعلیها
#محرم
#اسارت
بعد از تو شد جسارت بر من،برادرم
درمانده در اسارتم و نیست باورم
سردار بی سر و تن تنها، حسین من
جسمت به روی خاک و سرت در برابرم
سیلی شده ست سهم یتیمان کربلا
پس داغدار ضجّهی گلهای پرپرم
دست علی به سلسله،در بین غافله
یک تن میان هلهله ها نیست یاورم
من نالههای خویش فرو خوردهام حسین
کوه شکوه و دختر زهرا و حیدرم
#عباس_گودرزی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زبانحال
بابا حسین! بعد تو دنیا تمام شد!
رفتی و روزهای خوش ما تمام شد،
آنجا که شمر آمد و بر سینهات نشست،
زینب شبیه شمع همانجا تمام شد.
تو ظهر جان سپردی و رفتی عزیز من!
اما غروب بود که دعوا تمام شد.
نیزه عمیق بود، سه شعبه دقیق بود،
عُمر تو پیش دیدهی زهرا تمام شد!
یادت که هست موی مرا شانه میزدی؟
باباحسین! گیسوی زیبا تمام شد !
باید رباب فکر جدیدی کند،پدر!
دیگر گذشت، دورهی لالا تمام شد!!!
محمود_یوسفی
@Maddahankhomein