eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای در حال نماز صبح،بشکافت سر حیدر با تیغ به زهرآلود،بن ملجم بد اختر روز نوزدهم بودی،از ماه صیام آن روز قصد جان حیدر کرد،آن شقی ز کین آخر فزت ربی الکعبه،جاری به زبان فرمود زان رو که روان گردید،سوی حضرت داور زآسمان ندا آمد،کشته مرتضی گردید با ضربت شمشیر،قاتل ستم گستر از جفای خصم دون،شد محاسنش پر خون قربانی دین گردید،آن وصی پیغمبر غمگین حسنش گردید،شد حسین او محزون هر دو مضطرب بودند،از حالت دو خواهر با خبر چو زینب شد،از حالت بابایش خونجگر شد و می زد،دست غم همی بر سر بگذر ز محبانش،بخشای مقدم را یا رب به حق خون،فرق ساقی کوثر @Maddahankhomein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه(دم بازاری امام علی ع) ‏(زمینه۱۵) ‏۱ مسجد کوفه شد مقتل مولی علی زد چو تیغ ستم بر سر او قاتلی کشته شد مرتضی حجت کبریا علی علی جان،مظلوم علی جان۲ ‏۲ شد ز خون سرش محاسن او خضاب زین مصیبت دل اهل ولا شد کباب کشته شد مرتضی حجت کبریا علی علی جان،مظلوم علی جان۲ ‏۳ حسنینش شدند از این جفا خونجگر زینبین در فغان ز ماجرای پدر کشته شد مرتضی حجت کبریا علی علی جان،مظلوم علی جان۲ ‏۴ ای خدایا تو را به قلب سوزان او عفو کن از کرم جرم محبان او کشته شد مرتضی حجت کبریا علی علی جان،مظلوم علی جان۲ @Maddahankhomein
استاد میرزامحمدی2.pdf
779.2K
✍متن روضه و مرثیه ◾️شب ۱۹ ماه مبارک رمضان امام علی علیه السلام 🆔👇👇👇👇 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴نوحه زمینه شب نوزدهم از لیالی قدر ضربت خوردن حضرت امیر علیه السلام 🏴بند اول ماهِ عالم،در خسوف است،بِین محراب عبادت از دَم تیغ،غرق خون است،فرق آن مرد عدالت در یَم خون میشود غلطان شیر یزدان در ره قرآن شد گسسته رشته ی ایمان عالمی در ماتمش گریان واعلیا واعلیا آه... (یا علی و یا علی مولا) 🏴بند دوم آنکه از کعبه برون شد،شد به مسجد قتلگاهش عاقبت از،خونِ فرقش،شد گلستان قبله گاهش میرسد جانش دگر بر لب حاجتش گشته روا امشب هم بخواند زیر لب یارب هم شود دلواپسه زینب واعلیا واعلیا آه... (یا علی و یا علی مولا) 🏴بند سوم تابه دیدن،را ندارد،دخترش حاله پدر را باید اما،تا ببیند،امشب از او،زخمه سر را از پدر آمد به استقبال خون رویش دیدو رفت از حال زینب است و او که بهر حال میشود آماده ی گودال واحسینا واحسینا آه... (یاحسین و یاحسین مولا) ۱۴۰۳/۰۱/۰۸ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی @Maddahankhomein
گفتگوی قبل شهادت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام گه سخن گفت به کلثوم و حسین و زینب گاه آهسته سخن گفت به گوش حسنش حسنم مرد جزامی همه شب منتظر است تا کنی دور ز دل غصه و درد و محَنش هر یتیمی که نظر کردی و نانش دادی از ره لطف تو بگذار غذا در دهنش حسنم این دم آخر بگو از یاس علی بگو امروز تو از لحظه ی پرپر زدنش حرفی از کوچه نگفتی به من،امروز بگو دیدی آن روز کتک خوردن و سیلی زدنش نیستی گرچه تو در کرب و بلا،غصه نخور دو گل ناز تو هستند میان چمنش قاسمت زیر سم اسب لگد کوب شود می شود هم قد و هم قامت عباس تنش استخوان های یتیم تو شود نرم حسن می شود زیر و زبَر از سُم مرکب بدنش شائق این را برسان بر همه عالم، که علی اصل دین است و خدایی است تمام سخنش @Maddahankhomein
🔹عروة الوثقی‌🔹 دارد از جایی بشارت‌های پنهان می‌دهد بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن می‌دهد عروة الوثقی‌ست «بسم الله الرحمن الرحیم» هرچه کم داری بخواه از او، به قرآن می‌دهد این اگر «جناتُ تجری تحتها الانهار» نیست پس چرا یک جرعه از آن مرده را جان می‌دهد چشم می‌بندم میان بارش رحمانی‌اش سطر سطر آیه‌هایش بوی باران می‌دهد بعد قرآنش خدا با «هذهِ عَذبٌ فرات» جامی از این می‌چشاند جامی از آن می‌دهد این همان ذکر است یعنی «نحنُ نزّلنا علی» تا کتاب الله ناطق را به انسان می‌دهد گوش کن فریاد «اُوصیکِم بِتَقوَی الله» را دردها را با همین یک نسخه درمان می‌دهد آخرت جای خودش مردم، ولی هر حکمتش کار دنیای شما را نیز سامان می‌دهد مالک اشتر علی را خوب می‌فهمد نه ما او که با سر پای فرمان علی جان می‌دهد مکتب عشق است و شاگردی یک درس علی منصب «سَلمانُ مِنّا» را به سلمان می‌دهد جرج جرداق مسیحی هم حواری علی‌ست این مسیحی با علی بوی مسلمان می‌دهد... 📝 @Maddahankhomein
نوحه؛ مرد تنها.mp3
1.42M
علیه‌السلام 🔹مردِ تنها🔹 بر دوشت ای مرد تنها، کیسه‌های نان و خرما لبخندی بر صورت داری، تا یتیمی گفته بابا کوچه کوچه می‌آید صدایت حسّ غربت دارد گریه‌هایت پا می‌گذارم بر جای پایت مولای من «یا حیدر یا حیدر مولا علی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیگر امشب ندارد خواب، چشم تو یا ابوتراب ابتدایِ راهت کعبه، انتهایِ راهت محراب آسمان کوفه تار و محزون آمدی از مسجد با قلبی خون محاسنت از خونِ سر، گلگون مولای من «یا حیدر یا حیدر مولاعلی» 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹تمنّا🔹 پس از قرن‌ها فاصله تا علی نشسته‌ست در خانه تنها، علی هنوز از پسِ سالیان سکوت کند در دل چاه نجوا، علی علی کوه درد است... از عمق جان، اگر اهل دردی بگو یاعلی اگر حق‌شناسی علی را شناس علی اَست با حق و حق با علی علی جان زهراست، زین رو نبود جدا یک دم از یاد زهرا، علی حسین و حسن، میوۀ باغشان چه والاست زهرا! چه والا علی تو را چشم و گوش خدا خوانده‌اند چه رازی‌ست در این معمّا؟ علی! خدا با شگفتی تو را آفرید شگفتا از اوجت! شگفتا! علی!.. دل من اسیر تولّای توست نما با اسیرت مدارا علی چه سرّی تو را تا حقیقت رساند؟ به ما هم بیاموز آن را، علی مکن منع ما را ز جود و کرم که ما قطره‌ایم و تو دریا، علی به چشمت از آغاز رنگی نداشت حنای فریبای دنیا، علی... چه تلخ است این گریۀ ما، تو را تو باید کنی گریه بر ما، علی! مگر از دواخانۀ حکمتت کنی درد ما را مداوا، علی که این نسل با هرچه دلواپسی تو را دارد از تو تمنّا، علی 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹إنا لله...🔹 گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... :: سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 @Maddahankhomein
مناجاتی باالهام ازدعای خاص روز "" "" "" "" "" "" خداوندا در این ماه عبادت/بکن بر من دمی لطف و عنایت نظر بنما تو برحالم الهی/شود شایسته اعمالم الهی بکن شیرین خدایا کام من را/تو بنما باب میل ایام من را الهی بنده را حاجت روا کن/مرا از بند ناکامی رها کن بکن بربنده یارب تو نگاهی/رسم بر قله ی آمال الهی نیازی برپرستش تو نداری/سوال و پاسخ و پرسش نداری شما آگه ز اسرار جهانی/درون سینه ها یارب نهانی درود بفرست ای خلاق عالم/به ختم الانبیا و آلش دمادم مسلم فرتوت گلهین @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💞🍃عاشق مولا عاشق که شدي خطا نبايد بکني حتي به خودت جفا نبايد بکني حالا که شدي چشم به راه مهدي جز بر فرجش دعا نبايد بکنی 🌹امام زمان(عج)"اكثـروالـدعا بتعجيل الفـرج،فـان ذلك فـرجكـم" 🌹براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن،باعث فرج و گشايش زندگی شما میشود. 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 @Maddahankhomein
شب جمعه شب زیارتی ارباب به غیر کشته‌ی عشقت کسی شهید مباد کسی که دل به تو بسته‌ست، ناامید مباد کسی که مَست تو شد، دلخوشِ حرام نگشت کسی که عبد تو شد، بنده‌ی یزید مباد کسی که رَخت عزای تو را به تن نکند خدا گواه که در حشر روسفید مباد اگر بناست در آتش رَوَم، جهنم من، کنار آنکه گلوی تو را بُرید مباد به هر که رو زده‌ام غیر شر به من نرساند مرا به خیر کسی جز حسین امید مباد @Maddahankhomein
🌴در راستای احیای آسمان باش .............. خود را رها کن از زمین و... آسمان باش پرواز کن تا بیکران و بیکران باش خاکی اگر بودی علی را زندگی کن خرما به دوشِ کوچه های ناگهان باش یا از تولیٰ دم بزن با ذوالفقارت یا در گلوی دشمن دین، استخوان باش وقتی عطش، آتش به خوردِ شهر داده با اشک، آبی روی این آتشفشان باش سیراب کن با چشم ها صحرای دل را ابری شو و خالی تر از رنگین کمان باش تا کی پر از طوفان شن باشد جهانت افسار نفست را بگیر و ساربان باش چندان به آینده، امیدی نیست اما گاهی دلیل حال خوب دیگران باش هم آفتابی کن شبِ جاماندگان را هم ظهرِ خواب آلودگان را سایبان باش کوفی نباش و کر نشو با سیم و زرها نفروش ارزان اعتقادت را... گران باش! دنیای ما دارد به اندازه... ستاره قدری فراتر رو از اینها... کهکشان باش خواهی که بر تاج جهان، بنشاندت شاه چون دُر در آغوش صدف ها بی نشان باش آب حیات آیا به جز اشک حسین است!؟ با گریه بر شش ماهه ی او جاودان باش از چشمه های اکبرش با هر وضویت لبریز نامش باش و همگام اذان باش سجاده ات را پهن کن رو به تجلی قدری در آغوش خدای مهربان باش آیات رحمان و رحیمش را بخوان باز صدق و صفا و دوستی را ترجمان باش تیر دعا را در رکوع چلّه ات کن دست تواضع را بگیر و چون کمان باش تا مرغ آمین روی دستانت بشیند وا کن قنوتی گرم را و آشیان باش دل را به دریایش بزن از خود گذر کن با ربنای اشک ها رودی روان باش زهرا دعا کرده برای ما و گفته آنچه علی، آنچه محمد گفته... آن باش کعبه دهان واکرد رازی را بگوید جایی که حق شد جلوه گر، آنجا دهان باش در موج های بی خبر از صبح روشن فانوسِ اقیانوسِ تاریکِ زمان باش پیدا کن آغوش امامت را مسلمان! در شهرِ گم، گلدسته های جمکران باش قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
السلام علیک یا امیرالمؤمنين عليه السلام عجیب نیست اگر فهم ما تو را نشناخت که جز خدا و رسول خدا تو را نشناخت قسم به نان و رطب های روی شانه ی تو چو ماه بودی و شب ها گدا تو را نشناخت سگان برای  غلامان   تو وفا دارند اگر چه کوفی پر ادعا تو را نشناخت ملاک بعثت پیغمبران محبت توست کسی نشد نبی الله  تا تو را نشناخت به چشم حضرت موسی فقیه خرده گرفت که تا ندید به عینه تو را تو را نشناخت میان دوزخ و برزخ معطّل است مدام کسی که با سند،انّما،تو را نشناخت هزار حج و هزاران هزار ذکر و دعا به قدّ بال مگس نیست تا تورا نشناخت چنان شبیه گل لاله سر به زیری که گذشت از درِ باغ و صبا تو را نشناخت چگونه وصف تو را گفته اند؟ چون هر کس گرفت از تو سراغ تو را ، تو را نشناخت قسم به حرمت یاسین کسی در این عالم به غیر نقطه ی در زیر با تو را نشناخت به غیر خانه ی تو راه دیگری رفته اگر غلامِ به غم مبتلا، تو را نشناخت کسی که سجده به سمت نجف نکرد یقین که یا خدای تو یا قبله یا تو را نشناخت غدیر امد و بیعت نمود شخصی که برای ختم نبی،از قضا تو را نشناخت! گمان کنم که ترک های کعبه می گوید طواف باطل آن اشقیا تو را نشناخت درآن میانه چهل تن زدند یاس تورا غریبه جای خودش,آشنا تو را نشناخت چگونه داغ امانت,نمود محتضرت که از خزان گلت,مصطفی تورا نشناخت چنان شکسته ی آن سرشکسته ها بودی عقیله هم وسط کربلا تورا نشناخت تنی که بی سرو عریان وغرق درخون است عجیب نیست که خواهرچرا تورا نشناخت مطلع از شاعرین گرامی (بیت۱) (بیت۲) (بیت۳) (بیت۴) (بیت۵) (بیت۶و۷) (بیت۸و۹) (بیت۱۰) (بیت۱۱) (بیت۱۲) (بیت۱۳) (بیت ۱۴ تا ۱۷) (بیت آخر) @Maddahankhomein
بسم‌الله الرحمن الرحیم تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو شالش گرفت حلقه‌ی در : جانِ من مرو پیش یتیمها پدری سر به زیر رفت این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت مسجد رسید روضه‌ی خود را به پا کُنَد مسجد رسید قاتل خود را صدا کند تا ضربه خورد بغض پریشانی‌اش شکست تا ضربه خورد صفحه‌ی پیشانی‌اش شکست جبریل پیشِ ضربه‌ی او شهپرش گرفت از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش اُفتاده مثلِ فاطمه‌اش وای با سرش محراب غرق آتش و سیلی و دود شد سر ضربه خورد ، گوشه‌ی چشمش کبود شد خم شد گمان کنم که به دیوار خورد بود شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده بود خون می‌چکید از سر و روی و محاسنش پیشش نشست فاطمه همراه محسنش رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود چشم انتظار دارد علی خانه میرود آهسته گفت آه عبا را رها کنید زینب دَمِ در است مرا روی پا کنید ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت یا باز چشم زینب کبراش را گرفت بابا رسید او پدری بر عبا ندید آری هزار شکر که او بوریا ندید حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است یکبار نشد که سیر رویَش بینم بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد مردی که به پیشِ او زنش را بزنند امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد یک شهر برای بُردنم رد میشد از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز او خورد زمین و من بُریدم آن روز از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم فرقش شکافت ، رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب  زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی  به خاک نمی‌خورْد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین ، قلب حسن توأمان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار  در  وسطِ آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ؛ ولی بی گمان  شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان ، داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ؛ ولی ساربان شکست حسن لطفی @Maddahankhomein
از فرق سرم خون مدام آمده است انگار که آخرالزمان آمده است تا ناله زدم فزت ورب الکعبه زهرا ز بهشت قدکمان آمده است
❃﷽❃ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ علـی ! ای باب شهــر علم احمـــد علـی ! ای حــافــظ جان محمــّـد علــی ! ای عــالِــمِ عـــالــیِ اعـــلا علــی ! ای زینــتِ عـــرش مُعــــلّا علی ! ای  آیـه آیـه خــــط  قـــرآن علی ! ای یـکّـــه تاز عدل و میـزان علـی ! ای مظهـــر کــلّ عجـــایب نبــی را بهتـرین همـــراه و نایب علی ، شاهنشه مردانِ مرد است علی ، پیــروز میـدان نبـرد است علی  جان رسول ، آغاز و پایان علی ختـم رسالت ، اصـل عرفان اگر گویم بشر ، در شـأنتان نیست زمین ، جایی برای آسمـان نیست زمیــن مانـدی ولیــکن بو ترابــی امیــر خـــاک و نار و باد و آبـــی نه  تنهــــا ســـرور کــل زمینـــی دو عــالــم را  امیــــرالمومنیــنی حضــورت معنیِ ختـمِ رســـالت ز  تو آغـــاز  شـــد  راه  امــامت ز "عیـن" نام تـو عشـق آفــریدند میان سینــهٔ هــر شیعــه چیـدند لِوای سبـــز اســلام است "لامت" بلاغـت می چکــد از هـر کـلامت و ذکر "یاعلـی" از "یاء" نوشتیم گِل و آبِ دل از عشقت سرشتیم بشــر مانند تو هــرگز ندیده ست خــداوندت تو را تک آفریده ست علی دست خـداوند کــریـم است علی تنهــا صراط مستقیــم است ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/Maddahankhomein
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دیوانه‌ی کوی تو تمسخُرشدنی نیست گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است بین الحرمین تو تصوُّر‌شدنی نیست وصل تو‌ میسّرشدنی هست ولی تا من دور نگردم ز تکبُّر، شدنی نیست رزق تو کم و بیش به من می‌رسد ارباب نانی که به من می‌دهی آجُرشدنی نیست آبم بدهی یا ندهی، هرچه تو خواهی این تشنه‌لب از دست تو دلخورشدنی نیست از خانه‌ی خود دور نینداز گدا را این کاسه‌ی خالی همه جا پُرشدنی نیست باید بپذیریّ و بخواهی تو، وگرنه این سنگِ سیه‌دل بخدا دُرشدنی نیست می‌شد دل من نرم شود، بشکند اما وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein