مطلع عشق
#رمان_محمد_مهدی 80 🔰👈 اول اینکه قبول کنی همه این داستان ملاقات رو برات بگم چون خیلی جذابه ، همین ام
#رمان_محمد_مهدی 81
❇️ ساسان شروع کرد با دقت سوره مُلک رو خوندن
تمام کرد!
اما چیزی پیدا نکرد تو این سوره که به امام زمان (عج) ربط داشته باشه!
💠 ساسان : داداش ، مطمئنی این سوره درباره امام زمان (عج) هست؟ چیزی راجع به امام زمان (عج) نگفته آخه !
🔰 #محمد_مهدی : نگفتم کل سوره درباره امام هست که !
گفتم یکی از آیات این سوره طبق روایات ، درباره امام زمان (عج) هست !
💠 ساسان : آهان ، خب ، خب ... خب من چیزی پیدا نکردم ! اصلا اسمی از امام زمان و مسائل مهدویت در این سوره نیست
🔰 #محمد_مهدی : وقتی میگیم درباره امام زمان (عج) هست، منظور این نیست که حتما به اسم امام زمان (عج) یا غیبت ایشون اشاره مستقیم داشته باشه ، بلکه منظور این هست آیه به امام زمان (عج) به صورت غیر مستقیم ربط داره
یعنی محتوای آیه درباره امام هست
حالا که این رو یاد گرفتی، دوباره بخون ، ارزش داره ، با دقت بخون تا اون آیه رو پیدا کنی
اگه خسته ای باشه فردا رفتی خونه با دقت بگرد و پیدا کن
💠 ساسان : نه نه ، اصلا ، خسته چیه ؟ اتفاقا کلی ذوق و شوق دارم تا زودتر پیدا کنم ، آدم مگه از قرآن خوندن خسته میشه؟
🔰 #محمد_مهدی : احسنت داداش، احسنت ، بخون ، مزاحم نمیشم
💠 ساسان دوباره با دقت خوند ، اما باز هم چیزی پیدا نکرد ! برای بار سوم هم خوند و هم زمان به معنی آیات هم توجه می کرد ، اما باز هم چیزی گیرش نیومد!!!
#محمد_مهدی که متوجه شده بود ساسان نتونسته پیدا کنه و برای همین کلافه هست ، دستش رو گذاشت روی شانه ساسان و گفت : چیه ؟ پیدا نکردی ؟
🌀 ساسان : نه بخدا ، هرچی میگردم پیدا نمی کنم ، واقعا مطمئنی در این سوره ، آیه ای درباره امام زمان (عج) هست؟
🔰 #محمد_مهدی : بله ، آخرین آیه این سوره درباره امام زمان (عج) هست، یعنی آیه 30 !
💠 ساسان با تعجب گفت ...
#رمان_محمد_مهدی 82
🔰 ساسان با تعجب گفت : آیه 30 ؟
آخه این آیه اصلا ربطی به امام زمان (عج) و مهدویت نداره
اصلا یک معنای دیگه داره
ببین معنی اش چی هست:
👈👈: بگو: به من خبر دهید اگر آب مورد استفاده شما در زمین فرو رود [تا آنجا که از دسترس شما خارج گردد] پس کیست که برایتان آب روان و گوارا بیاورد؟! " ( سوره ملک / آیه 30)
🌀 #محمد_مهدی : خب همین دیگه ، میگه آب گوارایی که در زمین فرو بره و از دسترس شما خارج بشه !
👈آب نمادی هست از حیات و نیاز ما به آب هم ضروریه
👌امام باقر (ع) می فرمایند منظور از آب گوارا در این آیه ، امام زمان (عج) است ،
(منبع : کتاب کمال الدین و تمام النعمه / ج1 / باب آخر)
👈 امامی که نیاز به ایشون ضروری هست و ایشون غائب شده ، و هیچ کس هم جز خدا نمیتونه دوباره ایشون رو برگردونه ،
❇️ حاج آقا عسکری یک شب این آیه رو خیلی قشنگ تفسیر و باز کرد،
می گفتند من و شما بدون آب نمیتونیم بیشتر از چند روز دوام بیاریم و می میریم
🔰 نیاز ما به امام هم همینطوره ، امام برای زندگی دنیایی ما و ساختن آخرت ما ضروری هست،
بدون امام نمیشه راه درست رو از نادرست تشخیص داد
💠 ساسان: پس نقش عقل چی میشه؟ خدا به انسان عقل هم داده
🔰 #محمد_مهدی : بله ، خدا عقل داده ، اما خودت هم اعتراف میکنی که انسان ها حتی دانشمندترین انسان ها ، بارها و بارها تصمیمات اشتباه گرفتن و یا راه اشتباهی رو رفتن
خود این مورد نشون میده که عقل انسان ، نیاز هست ، اما به تنهایی کافی نیست ، باید یک انسان بدون خطا که همه راه ها رو میشناسه به انسان در این راه کمک کنه
👈 میتونی آدمی معرفی کنی تو این دنیا جز معصومین (ع) که اصلا راه خطایی نرفته باشه و کار اشتباهی نکرده باشه؟ آره ؟ میتونی؟
💠 ساسان : نه والله، نمیشه ، حق با تو هست، امام راه رو چطور به ما معرفی می کنه؟
🔰 #محمد_مهدی : با استفاده از قرآنی که خدا فرستاده و احادیثی از معصومین (ع) که برای ما به یادگار مونده و استفاده از عقل و کمک علمای بزرگ ، میتونیم راه درست رو انتخاب کنیم ، به امام معصوم دسترسی نداریم فعلا، اما سخنان ائمه (ع) دست ما هست، میشه راه رو پیدا کرد
👈 این آیه میخواد همین رو بگه،
میخواد بگه شما اگه به امام نیاز دارید، امام شما غائب هست، و کسی جز خدا نمیتونه این امام رو برگردونه
پس باید از خدا بخواهید که غیبت امام تمام بشه
💠 ساسان گفت...
#رمان_محمد_مهدی 83
💠 ساسان گفت از کجا میگیم یک آیه درباره امام زمان (عج) هست؟ یعنی تو تفسیر های قرآن نوشته؟
🔰 #محمد_مهدی : نه داداش، تو روایت ها هست، یعنی روایت میگه یکی از معانی این آیه درباره امام زمان (عج) هست.
💠 ساسان : چقدر جالب، خیلی زیبا بود. سوره های دیگه هم آیه مهدوی داره؟
🔰 #محمد_مهدی : بله ، زیاد ، پدرم میگفت حدود 200 الی 300 آیه از قرآن درباره امام زمان (عج) هست.
💠 ساسان : عالیه، میشه به من بگی؟ میخوام بدونم تا از این به بعد وقتی قرآن میخونم با دقت بیشتری بخونم و به آیات مهدوی اون فکر کنم
🔰 #محمد_مهدی : امشب که شنیدی حاج آقا چی گفت؟ فرمودند در ماه رمضان امسال ، بحث هرشب ایشون آیات مهدوی قرآن هست. پس تا اون موقع صبر کن
حالا اگه سوره واقعه و مُلک رو خوندی ، بگو تا قضیه ملاقات آیت الله مرعشی با امام زمان (عج) رو برات بگم
💠 ساسان : باشه باشه، صبر کن ، سوره واقعه رو هنوز نخوندم ،
🔰 #محمد_مهدی : پس صبر کن یه چیز دیگه یادت بدم ، چون امشب قول دادیم که هر چیز مستحبی و واجبی که بلدیم به همدیگه یاد بدیم
ببین ، بعد از نماز عشا ، دو رکعت نماز نافله میخونن برای تکمیل ثواب نماز واجب
این دو رکعت نشسته هست و نیازی به ایستاده نماز خوندنش نیست
حالا که تصمیم گرفتیم هر شب در حد توان این سوره رو بعد نماز بخونیم، پس بهتره که در رکعت اول این نماز نشسته که اسمش نماز نافله عشا هست، بعد از سوره حمد، سوره واقعه رو بخونیم که ثوابش بیشتر میشه
در حقیقت با یک تیر ، دو نشون میزنیم
هم قرآن رو میخونیم و هم ثواب نماز نافله عشا رو بیشتر می کنیم
میشه از روی قرآن هم این سوره رو خوند و چون نشست هستیم ، راحت تر هم میشه خوند
#رمان_محمد_مهدی 84
🌀 ساسان گفت : ممنونم ، واقعا ممنونم ، اما خیلی بی تابم تا به صورت کامل ماجرای ملاقات آیت الله مرعشی با امام زمان (عج) رو برام توضیح بدی
🔰 #محمد_مهدی : باشه ، حتما ، من این داستان رو اولین بار از طریق پدرم شنیدم ، بعدش به حاج آقا عسکری گفتم و ایشون هم یه بار تو سخنرانی ، کامل توضیح دادند
قضیه از این قرار هست که ایشون قصد کرده بود که 40 شب چهارشنبه برن مسجد سهله تا امام زمان (عج) رو ببینن
👈 در طی مسیر با کسی همراه شدن و بعدش با ایشون وارد مسجد سهله شدن و اعمال مسجد رو انجام دادند
✳️ بعدش صحبت هایی با هم کردند و آیت الله مرعشی از ایشون سوالاتی پرسید و جوابی شنید و بعدش اون فرد عرب ، توصیه هایی به ایشون کردند
1️⃣ تلاوت و قرائت این سورهها بعد از نمازهای واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم بعداز نماز عصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک.
اینها رو بهت گفته بودم
2️⃣ توصیه بعدی ایشان خواندن دو رکعت نماز مستحبی بین نماز مغرب و نماز عشا بود که که در رکعت اول بعد از سوره حمد هر سوره ای که بشه رو میشه خوند و و در رکعت دوم بعد از سوره حمد، سوره واقعه خونده میشه
🔰 ساسان : مگه نگفته بودی که در نافله نماز عشا این سوره رو باید خوند؟
🌀 #محمد_مهدی : خب فرقی نداره، در کل باید بعد از نماز مغرب خونده بشه، حالا میخوای بین دو نماز بخون ، یا بعد نماز عشا در نافله عشا ، اما اینجا امام زمان (عج) چنین توصیه ای کردند .
مستحبی هست و میشه به هر صورتی خوند ،
3️⃣ توصیه سوم این بود که بعد از هر نماز واجب این دعا خونده بشه :
" اَللّهُمَ سَرّحْنى عَنِ الهُمومِ وَالْغُمُومِ ووَحْشَةَ الصّدرِ و وَسْوَسَةِ الشَّیطان بِرَحمتِكَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ."
🔰 ساسان : معنی این دعا چی میشه؟
💠 #محمد_مهدی : (خداوندا من را از هموغمها و اضطراب دل و وسوسه شیطان ، آزاد کن ، تو را به مهربانی ات قسم میدهم ای مهربانترین مهربانان)
🔰 ساسان : چقدر زیبا و عالی
میای حفظش کنیم و بعد نمازها بخونیم؟
💠 #محمد_مهدی : من که حفظم ، کمکت می کنم تا تو هم حفظ کنی تا بتونی راحت بخونی
👈 توصیه چهارم....
📚 منبع ملاقات آیت الله مرعشی با امام زمان (عج) : (قبسات، من حياة سيدنا الأستاذ آية الله العظمى السيد شهاب الدين المرعشي النجفي ، ص 109 )
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از شهید سید ابراهيم رئیسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تصاویری از لحظه نام نویسی "سید ابراهیم رئیسی" برای انتخابات ریاست جمهوری
🌐پایگاه اخبار تحلیلی "هواداران سید ابراهیم رئیسی"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 رسانه باشید ⇩⇩⇩
https://eitaa.com/joinchat/4045799480Cc2d23a4617
بیانیه حضور آیت الله رئیسی.docx
29K
🔴 متن بیانیه حضور #آیتالله_رئیسی را بخوانید و بازنشر کنید
بیانیه فوقالعاده مهم است
#دولت_مردم
❣ @Mattla_eshgh
⁉️ چرا امام زمان را نمیبینیم؟
💠 روزی از عارفی سؤال شد: «چرا ما امام زمان را نمی بینیم؟» عارف گفت: «لطفا برگردید و پشت به من بنشینید... شاگرد این کار را انجام داد. آیا الان میتوانید مرا ببینید؟»
🔸شاگرد عرض کرد «خیر! نمیتوانم ببینم.» عارف فرمود: «چرا نمیتوانی من را ببینی؟» شاگرد گفت: «چون پشت من به شماست.» عارف فرمود: «حالا متوجه شدید چرا نمیتوانید امام زمان را بینید؟! چون شما پشتتان به امام زمان است.»
🔺با گناهان و نافرمانیها به امام زمان پشت کردهایم و در عین حال تقاضای دیدارشان را داریم...
📖 #داستانک
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 قسمت_صد_سی_یکم #بخش_
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت صد سی یکم
#بخش_دوم
وقته دلتنگی ، وقته ناراحتی ، وقته خستگی ، به که پناه میبرند ؟
درمان درد های بی درمانشان را از که میخواهند ؟
نفس عمیقی میکشم و پشت سر سجاد می ایستم ، با الله اکبر گفتن سجاد من هم به او اقتدا میکنم ، اقتدا به نماز عشق ، نماز شکر ، نماز .........
بعد از پایان نماز از هم جدا میشویم و به سمت ضریح حرکت میکنم .
از میان جمعیه به سختی عبور میکنم و خودم را به ضریح میرسانم ، خودم را به ضریح میچسبانم و از ته دل برای خوشبختی ام دعا میکنم ، نه فقط برای خودم ، بلکه برای خیلی های دیگر از جمله عمو محسن و بهاره ، برای آرامش قلب دلشان و تحمل این داغ سنگین دعا میکنم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
خم میشوم و دستم را در آب استخر فرو میکنم ،
+چقدر آبش تمیزه
سجاد سر تکان مسدهد
_آره ، دوستمم گفت تمیزه ، گفت هر دفعه قبل از اینکه برن آبش رو عوض میکنن که برای دفعه ی بعد تمیز باشه . چون سر پوشیدست مشکلی پیش نمیاد .
بلند میشوم و دهان باز میکنم اما قبل از اینکه فرصت پیدا کنم چیزی بگویم سجاد آرام هولم میدهد .
همزمان با جیغ زدنم بازویم را میگیرد و میخنذ
_نترس بابا گرفتمت .
یک هو پایش روی موزاییک های سر میخورد و تعادلش را از دست میدهد .
بلند میگوید
_نمیتونم تعادلمو حفظ کنم
باهم داخل آب پرت میشویم .
وقتی روی آب می آیم هوا را میبلعم .
نگاهی به لباس های خیس خودمو سجاد می اندازم .
سجاد با دیدن قیافه ی بهت زده ام قهقهه میزند
_شبه دو تا موش آبکشیده شدیم ، اومدم شوخی ساده کنم ببین به چه روزی افتادیم
با خندیدن سجاد بی اختیار بلند بلند میخندم ، موهایم را از جلوی صورتم کنار میزنم
لبم را به دندان میگیرم و سعی میکنم نخندم .
اخم تصنی تحویل سجاد میدهم
+ببین لباسام به چه روزی افتاد ، نو بودن .
میخندد و مشتی آب در صورتم میپاشد
_بیخیال دنیا بابا ، مال دنیا ارزش غصه خوردن نداره ، خوش باش
آرام به بازویش میکوبم
+رو نیست که ، سنگه پای قزوینه ، یه چیزیم بهت بدهکار شدم
همزمان میخندیم .
به قول سجاد بیخیال مال دنیا میشویم و مشت های پر شده از آب را به سمت هم میپاشیم .
آمده بودیم فقط سَری به استخر بزنیم که قسمتمان شد در آن شنا کنیم ، آن هم با لباس های نویمان که تازه از نزدیک حرم خریده بوریم
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 قسمت_صد_سی_یکم
#بخش_سوم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
روی تپه کنار سجاد می نشینم .
+چقدر اینجا سر سبزه ؟
نگاه پر عشقی حواله چشم هایم میکند و لبخند شیرینی به صورتم میپاشد
_آره ، مشهد دشت و پارکای سر سبز و خوشگل زیاد داره .
سر تکان میدهم ، با دیدن موبایلش که کنار دستش گذاشته بی اختیار لبخند مرموزی میزنم و پوبایلم را از جیبم بیرون میکشم .
شماره سجاد را میگیرم و به صفحه موبایلش چشم میدوزم .
با بلند شدن صدای زنگ سجاد نگاهی به موبایلش می اندازد ، دقیق به نام روی صفحه چشم میدوزم
《لبخند بهشتی》
نگاهم را بلند میکنم و به سجاد میدوزم ، با دیدن تعجب در چشم هایم خودش همه چیز را متوجه مشود .
میخندد
_دلیل داره که اسمتو اینجوری تو گوشی سیو کردم
اخم تصنعی میکنم و حق به جانب میگویم
+زود ، تند ، سریع توضیح بده ، وگرنه اسمتو تو گوشیم از عشقم به پسر عمو تعقیر میدم
با بلند شدن صدای قهقهه سجاد میخندم .
نگاهش را به رو به رو میدوزد قفل لب هایش را باز میکند .
_خدا روزی که انسان رو خلق کرد ، به خودش افتخار کرد ، بابت این آفریده خاصش ، بابت آفریده ی بی نظیرش که شد اشرف مخلوقات .
یه لبخند شیرین زد ، از جنس بهشت ، با لذت گفت :
《فَتَبارَکَ الله اَحسَنُ الخالِقین》
تو برای من مثل اون لبخندی ، مثل اون لبخند شیرینی ، ار جنس بهشتی ، خاصی .
تو برای من مثل لبخند خدایی .
بخاطر همین اسمتو ذخیره کردم لبخند بهشتی
چشم هایم را آرام میبندم ، قطره ایکش که در چشمم پنهان شده بود سرازیر میشود .
میخندم
+احساساتی شدم ، خیلی خاص بود
میخندد ، خنده اش را میخورد و نگاهم میکند ، در نگاهش غم لانه کرده
_میدونی شهریار اسمتو جی ذخیره کرده بود ؟