eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
چندلحظھ فکر میکنم و مصمم میگویم انشاءالله میرم مرد جا میخورد و با تعجب میگوید نمیترسین؟ نھ ! من تا اینجا اومدم. بقیھش رو ھم میرم شاید بقیھش مثل قبلیھا نباشھ اشکال نداره. من میتونم از خودم دفاع کنم مرد لبخند کمرنگی میزند و میپرسد کار با سلاح بلدید؟ خواھد مسخره ام کند. خودم را نمیبازم و میگویم حس میکنم با این سوالش می با سلاح سرد بلدم. سلاح گرم رو ھم تقریبا... عموم یکم یادم دادن. اما تا حالا تیراندازی نکردم از پشت کمربندش یک سلاح کمری درمی آورد و نشانم میدھد این سلاح رو میدونید چیھ؟ چیزی ازش میدونید؟ کنم. کلاگ است؛ یک اسلحھ اتریشی. کمی بھ ذھنم فشار میآورم و باکمی بھ سلاح دقت می :گویماعتماد بھ نفس می این باید کلاگ ھفده باشھ. ساخت اتریشھ. خشابش ھفده تایی ھست و کالیبرش نُھ میلیمتری. بُردش پنجاه متره و نواخت تیرش چھل تا در دقیقھ زند؛ انگار این موضوع خیلی برایش جدید نبوده. مرد ھم کھ سعی دارد تعجبش را پنهان کند لیلا لبخند می زند ابرو بالا میدھد و میگوید خوبھ. ولی مھم کار کردن باھاشھ. بلدید خشابش رو جدا کنید و جا بزنید؟ یھ بار عموم یادم دادن. ولی مطمئن نیستم
اسلحھاش را سرجایش میگذارد و سر تکان میدھد پس مطمئنید کھ تشریف میبرید؟ بلھ بسیار خب. بقیھ مسائلی کھ باید بدونید رو خواھرھا بھتون توضیح میدن و رو بھ لیلا ادامھ میدھد فقط یکم سریعتر کھ تا روضھ تموم نشده و چراغھا رو روشن نکردن برگردن داخل چشم مرد پیاده میشود و لیلا میگوید اول از ھمھ، ازت خواھش میکنم ھمونطور کھ تا الان عادی بودی، بازم عادی باشی و چیزی بھ روی خودت نیاری. بعدم اینکھ، لازمھ این کوچولو رو توی گوشت کار بذاریم تا ھم راحتتر ردیابی ت کنیم، ھم صدای ستاره و آرسینھ رو بشنویم. مشکلی نداری؟ بھ کف دستش نگاه میکنم تا ببینم منظورش از "این کوچولو" چیست. یک شیء سیاه و کوچکتر از یک دانھ عدس ! با تردید میگویم متوجھش نمیشن؟ نھ. پیدا نیست باشھ روسریت رو دربیار تا ھمکارم کارش رو بکنھ گویدچادر و روسری را برمیدارم. لیلا با دیدن موھای نھ چندان بلندم کھ بافتھ شده اند می !چھ موھای قشنگی! فکر میکردم بلندتر باشھ لیلا میگویدآنقدر اضطراب دارم کھ فقط لبخند میزنم. با این میکروفون، ما صداتون رو میشنویم؛ تو ھم صدای ما رو میشنوی. اما دقت کن، ھرچیزی ما گفتیم بھ ھیچ وجھ جوابمون رو نده، مگھ وقتی کھ خودمون بگیم. اصلا نباید با این باھامون صحبت کنی. درضمن، سعی نکن با سوال و جواب کردن از ستاره و آرسینھ از زیر
زبونشون حرفی بکشی کھ ما بشنویم؛ چون بھت شک میکنن و ھمھچیز خراب میشھ. تو فقط آروم باش و بھ زیارتت برس سرم را تکان میدھم. خانمی کھ تا الان داشت میکروفون را در گوشم میگذاشت، کارش تمام شده و میپرسد گو ِشت رو اذیت نمیکنھ؟ راحتی؟ بلھ. خوبھ روسری ام را دوباره سرم میکنم و لیلا بھ توصیھ ھایش ادامھ میدھد اون گوشی ای کھ بھت دادم ھمراھت باشھ و یھ جای مطمئن قایمش کن یک سیمکارت عراقی میگذارد کف دستم اگھ چیزی بھ نظرت اومد کھ لازم باشھ بھمون بگی از طریق ھمون باھامون در ارتباط باش از ماشین پیاده میشوم. حالا بار یک وظیفھ سنگین را روی دوشم احساس میکنم و این احساس بدی نیست. آدمھا خلق شده اند برای بھ دوش کشیدن بارھای سنگین؛ بارھایی کھ بقیھ مخلوقات در حمل آنھا ناتوانند. اصلا آدم برای ھمین اشرف مخلوقات شده؛ چون میتواند باری را بھ دوش بکشد کھ کوه توانایی تحمل آن را ندارد بھ موقع بھ روضھ برگشتھ ام؛ ھنوز چراغھا خاموش است. بی سر و صدا سرجایم مینشینم. حالا تعزیھ بھ پایان رسیده و دستھ عزاداری وارد قسمت مردانھ شده و سینھ میزنند. عاشق این قسمتم. آخر روضھ، آن ھم آخرین شب دھھ اول، شبیست کھ ھمھ منتظرند صاحب روضھ اجرشان را بدھد و بروند یک سال با لذت و شیرینی این چند شب روضھ و پاداش آخرش، شود.سالشان را شیرین کنند. البتھ محرم برای کسانی کھ روضھ ای تر ھستند در دھھ اول تمام نمی برای بعضیھا تا دھھ دوم، سوم یا اربعین ھم ادامھ دارد و ھرچھ کسی مقربتر باشد، محرم کند. آنقدر کھ تمام سالش بشود یاد حسین (علیھ السلام) و روضھ وبیشتر برایش ادامھ پیدا می محبت او. و تازه اینجاست کھ میشود معنای زندگی را فھمید. زندگی زیر سایھ حسین (علیھ السلام) معنا پیدا میکند و شیرین میشود. کسی کھ نداند فکر میکند روضھ افسردگی میآورد اما باید یکبار طعم چای روضھ و لذت سینھ زنی را چشید تا بفھمد عشق و حال واقعی کجاست. نمیشود توصیفش کرد؛ بچھ ھیئتیھا میفھمند ای عزیز فاطمھ بیدار شو بیدار شو/ خوابیدی تو علقمھ بیدار شو بیدار شو/ من دارم میرم سفر، بیدار شو بیدار شو/ ھمسفر نامحرمھ بیدار شو بیدار شو
مداح زبان حال حضرت زینب (علیھا السلام) را میخواند و من وقتی بھ خودم می آیم چقدر دلم میخواھد مثل زینب بلند گریھ کنم. بقیھ صورتم خیس شده و دارم ھمراھش زمزمھ می کنم مداحی را نمیشنوم. با ھمان دو بیت میشود یک ساعت اشک ریخت. آدم نباید معطل بشود کھ مداح چھ میخواند، باید خودش بجوشد و بخواند بر مشامم میرسد ھرلحظھ بوی کربلا جمعیت با ھم فریاد میزنند حسین چقدر این دو بیت را دوست دارم. مخصوصا فریاد «حسین» کھ از جمعیت برمیخیزد را. انگار خواھند مزدشان را اینجا بگیرندھمھ می بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا حسین انگار ھمھ دارند میگویند کربلای ما فراموش نشود آقاجان! نرویم میمیریم. حتی من کھ فردا عازمم ھم میترسم. کربلا رفتن یک فرآیند خاص است. تمام دنیا کھ نخواھد، کافیست حسین بخواھد تا بشود. و اگر حسین نطلبد، ھمھ دنیا ھم بسیج شوند نمیتوانند کاری کنند. برای ھمین است کھ تا زمانی کھ پایت بھ کربلا نرسد و چشمت بھ گنبد روشن نشود، دلت آرام نمیگیرد و دائم در ھراسی کھ نکند ارباب نطلبد و نشود و آرزوی کربلا بر دلم بماند؟ تشنھ ی آب فراتم ای اجل مھلت بده حسین تا بگیرم در بغل قبر شھید کربلا انگار ھمھ مثل من،سینھ زنھا "حسین" آخر را کشدارتر و بلندتر میگویند و صلوات میفرستند میترسند این محرم آخرشان باشد و کم بگذارند نمیدانند تا محرم بعدی زنده اند یا نھ و مینمی در حسینیھ با زینب و مریم خانم کھ چند روز دیگر عازم کربلا ھستند خداحافظی میکنم. زینب ھم مثل من در خوف و رجاست کھ نکند پایش بھ کربلا نرسد، برای ھمین تندتند التماس دعا میگوید عزیز و آقاجون مرا تا خانھ میرسانند و ھمانجا خداحافظی میکنیم. در دل آرزو کنم
کاش سال دیگر با آنھا بروم کربلا. زیارت با عزیز و آقاجون بیشتر میچسبد و عادتی دارم با آنھا مشھد بروم بھ خانھ کھ میرسم، ستاره و آرسینھ وسط سالن نشستھ اند و چمدانھایشان مقابلشان باز است. ستاره چشمش بھ من کھ میافتد میگوید چمدونت رو بستی؟ صبح زود باید راه بیفتیم ھا آورم میگویمدرحالیکھ چادرم را درمی آره. ھمھ چیزم آمادهست خیالتون راحت عمو از اتاقش بیرون میآید و ساک کوچکی را کنار در میگذارد این ھم ساک من ستاره با تعجب بھ ساک نگاه میکند ھمھ وسایلت توی این جا شد؟ عمو شانھ بالا میاندازد آره با تعجب میگویم شمام میآین بابا؟ آره مگھ نمیدونستی؟ خوب نیست شما سھ تا خانم تنھایی برید آرام میگویم چقدر خوب عمو بھ طرف اتاقش میرود من برم بخوابم. شمام بخوابید؛ قبل نماز صبح باید بریم. نمازمون رو توی فرودگاه میخونیم نکند برای عمو خطری پیش بیاید یا ستاره برای او ھم نقشھ ای داشتھ باشد؟ نگرانش ھستم. باید بھ لیلا بگویم. ستاره صدایم میزند ادامه دارد .....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 مردها بدانند! 💠 باید بدانند اگر همیشه خوب و باشند و هنگامیکه با عصبانیت دارد مسلسل‌وار نسبت به شرایط موجود می‌کند با توجه ویژه گوش دهید و دلسوزانه به او توجه کنید، حتما همسرتان شیفته شما می‌شود! 💠 زنها از داشتن یک تکیه گاه و ، خیلی زیاد می‌برند! 💠 برای اینکه همسرتان متوجه شود دارید خوب گوش می‌دهید حتماً موقع صحبت‌هایش به او توجه کنید، به چشمانش با دقّت نگاه کنید، به نشانه‌ی تایید، سرتان را تکان دهید، گاهی از جملاتی مثل: "درست میگی"، "صحیح"، "حلش می‌کنم نگران نباش" ، "خودتو ناراحت نکن" و هر جمله‌ای که توجه شما را نشان می‌دهد استفاده کنید تا همسرتان هرچه سریع‌تر به برسد و سپس، درباره مشکلش با او صحبت کنید تا حل شود. ‌❣ @Mattla_eshgh
اگه پسری بخواد تو سن پایین، مثلا دوران دانشجویی، ازدواج کنه برا شغل و درآمدش باید چکار کنه؟! ✅ حتما روحیۀ کاری‌ خودش رو اول به خونوادۀ خودش و بعد هم به خونوادۀ دخترخانم ثابت کنه. منتظر نباشه دوران دانشجویی و سربازی تمام شه و یه کار ثابت پیدا کنه تا دستش تو جیب خودش بره. ✅ سعی کنه هر طور شده، تو همین دوران دانشجویی پول به دست بیاره. کار رو عار ندونه. به خدا اعتماد کنه و به کسی جز خدا هم امید نبنده. ✅ از نگاه معارف دینی، رزق و روزی با ازدواج توسعه پیدا می‌کنه. توجه به این نکته، باید زاویۀ دید ما رو به بحث اقتصاد تو ازدواج به کلّی تغییر بده. ✨ پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود: با زنان ازدواج کنید که آنها با خود، مال می‌آورند. (مکارم الاخلاق، ص١٩۶). 📚نیمه دیگرم ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از بدون سانسور🇮🇷
برای تو کوچه رقصیدن و تو سلف مختلط غذا خوردنتون تاکنون در حرم ‎ شیراز ۱۵ نفر به شهادت رسیدند وقتی اغتشاش می‌کنید، تروریست‌ها این‌گونه از خلا استفاده می‌کنند‌. نظام اسلامی نباید با اغتشاشگران مماشات کند از این لحظه به بعد برخورد قاطع و بدون هیچگونه مماشاتی با تک‌تکشان مطالبه ماست. ✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
هدایت شده از احسان عبادی | ما و او
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ درود خدا بر که چطور دشمنان را در اوج ترورهای کور سال 60 ، به مگس هایی که آخر عمر خود را می گذرانند تشبیه می کند ! ❌ از دشمن نترسیم و او را بزرگ نپنداریم ❌ 🎤 سخنان در 27 مرداد 1360 👌 ببینید و آرام شوید. دشمنان نفس آخر خود را می کشند. 🔰سیاست همراه دیانت🔰 http://eitaa.com/joinchat/4235001869C41c082b340
مطلع عشق
کاش سال دیگر با آنھا بروم کربلا. زیارت با عزیز و آقاجون بیشتر میچسبد و عادتی دارم با آنھا مشھد بروم
سی و پنج 🍃برو چمدونت رو بیار ببینم چی برداشتی؟ عادتش است قبل از مسافرت یکبار وسایلم را چک کند تا مطمئن شود ھمھ ی آنچھ لازم دارم را آورده ام و بار اضافھ برنداشتھ ام؛ از بچگی تا ھمین الان کھ بزرگ شده ام. تمام وقتی کھ ستاره چمدان کوچکم را بازرسی میکند با دقت بھ دستانش نگاه میکنم تا چیزی بھ چمدانم اضافھ نکند؛ اما ھمھ چیز عادیست. ستاره از روی مبل کیسھ ای را برمیدارد و یک چادر عبای مشکی از آن در میآورد ببین! این رو خریدم اونجا بپوشم واقعا ذوق میکنم از اینکھ مادر قرار است بعد مدتھا چادر بپوشد. وقتی بچھ بودم چادری بود اما کمکم چادرش را برداشت. میگفت حجاب را میشود جور دیگر ھم رعایت کرد و با چادر راحت نیست. واقعا ھم ھیچوقت ندیدم مانتوھای جلف و تنگ بپوشد، یا موھایش پیدا باشد. گاھی یک تھ آرایش ملیح میکند و نھ بیشتر. مثل آرسینھ و راشل با ذوق میگویم سرتون کنین ببینم چھ شکلی میشین؟ مادر چادر را میپوشد؛ یک چادر عربی درست مثل زنان عراقی. من ھم یکی مثل آن دارم. میگوید تو ھم چادرت کھ این مدلیھ رو بپوش کھ مثل ھم باشیم راستش خیلی این مدل رو دوست ندارم. با چادر حسنا راحتترم. ولی اگھ بخواین میارمش کھ یکی دوبار بپوشم باشھ. ھرجور راحتی بھ آرسینھ نگاه میکنم و میگویم تو نمیخوای چادر عربیم رو بدم بھت؟ من با مانتو راحتترم نمیدانم چرا. از این مدل پوشش خوشش قرار شده است یکی از مانتو عربی ھای من را بپوشد؛ نمی آمد. ستاره انگار چیزی یادش آمده باشد، از داخل ھمان کیسھ چند پارچھ سیاه درمیآورد ونمی کنم! ستاره گذارد. یک روبنده است ! واقعا دارم بھ چشم ھایم شک مییکی را روی صورتش می میخواھد روبنده بزند؟