eitaa logo
نور شریعت
1هزار دنبال‌کننده
296 عکس
39 ویدیو
156 فایل
محل نشر آثار و دروس استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 🔻 استاد درس خارج حوزه علمیه قم (PhD in Clinical Psychology)🔻 🔻مؤلف کتب و مقالات عدیدۀ علمی در علوم گوناگون (استدلالی و اجتهادی) 📌 ادمین 👇 @Norshariat
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم 📌چه نیازی به اهل بیت (علیهم السلام)؟! عادی شدن غیبت برای مردم و درنیافتن نیاز به حجّت خدا در برخی روایات هم مورد اشاره و پیشگویی قرار گرفته است. ✳️ در روایت امام رضا (علیه السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده: قسم به خداوندی که مرا به حق مبعوث کرد، قائم از فرزندان من به عهدی که از او گرفته شده، پنهان خواهد شد تا آن جا که بیشتر مردمان بگویند: خدا را نیازی به آل محمد (علیهم السلام) نیست، ودیگرانی در ولادتش شکّ کنند. پس هر کس آن زمان را درک کرد دینش را محکم بگیرد و نگذارد شیطان با تشکیک بر او دست یابد که از ملّت و آیین من خارج شود، که همان شیطان بود که پدر و مادرتان را از بهشت خارج کرد. و به راستی که خداوند شیاطین را اولیای افرادی قرار داده که ایمان نیاورند. ▪️عن أبي الحسن علي بن موسى الرضا عن أبيه عن آبائه عن علي علیهم السلام قال قال النبي صلی الله علیه وآله: «و الذي بعثني بالحق بشيرا ليغيبن القائم من ولدي بعهد معهود إليه مني حتى يقول أكثر الناس ما لله في آل محمد حاجة و يشك آخرون في ولادته .فمن أدرك زمانه فليتمسك بدينه و لا يجعل للشيطان إليه سبيلا بشكه فيزيله عن ملتي و يخرجه من ديني فقد أخرج أبويكم من الجنة من قبل و إن الله عز و جل جعل الشياطين أولياء للذين لا يؤمنون». 🔷از این روایت شریفه نکات زیر استفاده می شود: 🔻بیشتر مردم در آن زمان، نیازی به اهل بیت (علیهم السلام) نمی بینند؛ حتّی گروهی منکر ولادت امام زمان (علیه السلام) می شوند. 🔻این گروه در عین حال در ظاهر اعتقاد به خدا و پیغمبر (صل الله علیه و آله) هم دارند، چرا که گفته ی آنان این است: «خدا نیازی به اهل بیت علیهم السلام ندارد». پس این افراد، مردمی هستند که می خواهند خلأ نبود امام را با جایگزین های دیگر پر کنند. سياق روایت می رساند احساس بی نیازی از حجّت خدا (علیه السلام) انحرافی بزرگ و موجب خروج از دین هست (نستجیر بالله). 🔻این انحرافات در اثر طولانی شدن غیبت شکل می گیرد. بنابراین سابقه ای میان شیعیان نداشته و به تدریج میان آنان این افکار آشکار شده و با گذر زمان وضعیّت بدتر می شود. ⬅️ در نتیجه تصوّر غلطی خواهد بود که مردم به خودی خود جامعه را آماده ی ظهور گردانند؛ مردمی که اکثریّت آنان از عقاید و احکام ناب اسلامی، منحرف گشته و اساساً نیازی به حجّت خدا نمی بینند چگونه معقول است زمینه ساز ظهور باشند؟! https://drhasheminasab.blog.ir/1400/12/26/%DA%86%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85
بسم الله الرحمن الرحیم 📌 نا اميدی،‌كليد نجات چندی است که بحمد الله توجه به ساحت امام زمان علیه السلام و ترغیب به دعا برای فرجشان میان مردم شدّت گرفته و امید است هر چه بیشتر فراگیر شود. امّا برای مؤثر شدن این حرکت لازمست مقدمه و اصل اولی انتظار فرج نیز به خوبی نهادینه شود. چه این که انتظار منجی تنها در صورتی معنا دارد که خود را واقعا در تنگنا حسّ نموده و به حالت اضطراری برسیم که ندای تمام وجودمان یکسره این باشد: درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود.. ▪️«إنّ هذا الأمر لا يأتيكم إلّا بعد إياس» امام صادق علیه السلام: اين امر به شما نخواهد رسيد مگر بعد از نا اميدی.. تا زمانی که امید قلبمان به افراد دیگر باشد و قبله ی دل را به سمت حضرتش (علیه السلام) متمرکز نکرده باشیم، هرگونه ضجّه و زاری و انابه لقلقه ی زبانی بیش نیست. روایت امیر المؤمنین علیه السلام به وضوح تکلیف ما را روشن می کند: تعجب است كه چگونه در دل این امت، محبت آنان [غاصبین خلافت] خورانده شده؛ و نیز محبت افرادی که راه خدا را بسته و مردم را از دین بر میگردانند. 👈🏻به خدا اگر این امت بر پای خود روی خاک بایستند و خاکستر بر سرشان ریخته و به سوی خداوند تضرّع کنند و تا روز قیامت نفرین کنند بر کسانی که گمراهشان نموده و راه خدا را بر آنان بسته اند و به سوی آتش دعوت کرده و در معرض خشم و عذاب خداوند قرارشان داده اند؛ باز هم گنهكار هستند.. اما چرا این تضرعات فایده ندارد؟زیرا به گونه ای با بدعتها خو گرفته اند که: اگر عالم راستین بخواهد کجی های آنان را تبیین کند با او مخالفت نموده و رهایش می کنند و از او تبری می جویند؛ اما اگر کسی بدعت های آنان را بپذیرد، دوستش می دارند و او را بزرگ می شمارند! ✔️بنابراین لازمست عزیزان دلسوزی که در عرصه های مهدویت کار می کنند -وفقهم الله-، به این مقدمه ی ضروری هم عنایت داشته و برای مردم تبیین کنند؛ و تصور نکنند که طلب ظهور به یک دعای دسته جمعی و چله گرفتن ختم به خیر می شود. ▪️متن عربی: و العجب لما قد أشربت قلوب هذه الأمّة من حبّهم و حبّ من صدّهم عن سبيل ربّهم و ردّهم عن دينهم! و الله لو أن هذه الأمّة قامت على أرجلها على التراب و وضعت الرماد على رءوسها و تضرعت إلى الله و دعت إلى يوم القيامة على من‏أضلهم و صدهم عن سبيل الله و دعاهم إلى النار و عرضهم لسخط ربهم و أوجب عليهم عذابه لكانوا قد اجترموا إليهم! و ذلك أنّ المحق الصادق و العالم بالله و رسوله يتخوفان إن غيرا شيئا من بدعهم و سننهم و أحداثهم وعادته العامّة، و متى فعل شاقّوه و خالفوه و تبرءوا منه و خذلوه و تفرقوا عن حقه، و إن أخذ ببدعهم و أقر بها و زينها و دان بها أحبّته و شرّفته و فضّلته. (كتاب سليم/703) https://drhasheminasab.blog.ir/1400/12/25/%D9%86%D8%A7-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%8C-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA
نور شریعت: 📌أدله عدم مشروعیت نماز جمعه در عصر غیبت روایت حنان بن سدیر عن عبدالله بن سنان عن ابی جعفر علیه السلام قال یا عبدالله! ما من عید للمسلمین اضحی و لا فطر الا و هو یجدّد لآل محمد صلی الله علیه و آله فیه حزن. قلت و لم؟ قال لانهم یرون حقهم فی ید غیرهم. ضعف سند روایت حنان بن سدیر یکی از ادله مرحوم بروجردی این روایت است که در من لایحضره الفقیه از حنان بن سدیر نقل می‌کند. در نسخه قدیمه من لایحضره الفقیه «عن عبدالله بن سنان» آمده است. و لکن هم کافی و هم علل الشرایع «حنان بن سدیر عن عبدالله بن دینار» دارد. و در این من لایحضره الفقیه چاپ مرحوم آقای غفاری هم در متن «عن عبدالله بن دینار» است و در پاورقی «و فی بعض النسخ عن عبدالله بن سنان» را ذکر کرده است. مرحوم مجلسی در روضة المتقین که شرح من لایحضره الفقیه است می‌فرماید که این متن «عبدالله بن سنان» است ولی در بعض نسخ «عبدالله بن دینار» آمده است و هو الصحیح؛ چون معهود نیست حنان بن سدیر از عبدالله بن سنان نقل کند و عبدالله بن سنان هم از امام باقر نقل کند. و به نظر ما، این مطلب درستی است. و وقتی عبدالله بن دینار راوی شد چون توثیق ندارد دیگر این روایت که آقای بروجردی مطرح فرمود به گمان این‌که سندش صحیح است، سندش صحیح نخواهد بود. و اینکه در تهذیب چنین ذکر کرده: « عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ ذُبْيَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ»، اشتباه کرده و یا اشتباه نساخ بوده است، و قطعا راوی به نام عبدالله بن ذبیان وجود ندارد. این عبدالله بن دینار است: مولی عمر بن الخطاب و از فقهاء عامه ولی توثیق ندارد. دعای صحیفه سجادیه اما دعاء صحیفه سجادیه: اللهم ان هذا المقام مقام خلفائک و مواضع امنائک قد خصصتهم بها فی درجة عالیة قد ابتزوها ایشان در البدر الزاهر فرموده بودند این نشان می‌دهد مقام امامت نماز جمعه منصب ائمه است و دیگران نمی‌توانند بدون اذن ائمه متصدی این منصب بشوند. بررسی سند صحیفه ما عرض کردیم راجع به سند صحیفه همان‌طور که آیت الله خمینی قدس سره در مکاسب محرمه دارند، فی الجملة وثوق به صدور این متن از امام حاصل می‌شود ولی تک تک جمله‌ها را نمی‌شود گفت حتماً از امام صادر شده است. مثل نهج البلاغة. این مثال را خود امام در مکاسب محرمه می‌زنند. و انصافاً این مطلب درستی است. ولی از نظر فنی نمی شود سند این کتاب را تصحیح کرد؛ 1-مرحوم میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل شواهدی می‌آورند که این کتاب در زمان ائمه مطرح نبوده: می‌گویند اگر در زمان ائمه مطرح بود یکی از ائمه به اصحاب‌شان می‌فرمود که جد ما امام زین العابدین کتاب دعا دارد. 2-راوی این کتاب هم متوکل بن عمر بن متوکل هست که می‌گوید کتاب را از یحیی بن زید در آن لحظات آخر عمرش گرفتم. متوکل بن عمر بن متوکل توثیق ندارد. و لذا از نظر فنی نمی‌شود سند این کتاب را تصحیح کرد. 3-در بحار جلد 103 صفحه 211 حدودا سند هایی ذکر می‌کند ولی این سندها به اصل نمی‌رسد؛ مثلا سند به یکی از علماء می‌رسد بعد قطع می‌شود. و تا امام سجاد علیه السلام ادامه پیدا نمی کند. 🔻مناقشه دردلالت دعای صحیفه بر عدم مشروعیت نماز جمعه راجع به دلالت این روایت اشکالاتی مطرح می‌شود: 🔻مناقشه اول هر چند امامت جمعه بالاصالة برای ائمه بوده، اما أئمه به شیعه اذن عام در برگزاری نماز جمعه داده اند؛ 1-صحیحه زراره: اذا اجتمع سبعة نفر من المسلمین و لم یخافوا امهم بعضهم و خطبهم. که حتی اگر این ذیل را هم کلام صدوق بدانیم، صدر این حدیث: علی من تجب الجمعة؟ قال تجب علی سبعة نفر من المسلمین دلالت بر این اذن عام می کند، زیرا حمل سبعة نفر من المسلمین بر هفت نفری که امام معصوم یا نائب خاص حضرت در آن است شبیه حمل بر فرد نادر است. 2-یا صحیحه عمر ین یزید: اذا کانوا سبعة نفر صلوا الجمعة فی جماعة و یلبسوا البرد و یتکؤ علی عصا او قوس و یصلی بخطبة. که در این روایت هم حمل بر هفت نفری که در بین آن ها امام معصوم یا نائب خاص است، خلاف ظاهر است. 3-یا آن روایاتی که چنین می گفتند: اگر در قریه گروهی جمع شدند، صلوا الظهر اربعا اذا لم یکن لهم امام یخطب. اگر امامی که خطبه بخواند نداشتند مردم نماز ظهر را با جماعت بخوانند: متفاهم عرفی این است که اگر امام یخطب بود نماز جمعه بخوانند. و حمل امام یخطب، بر امام معصوم یا نائب خاص آن حضرت (که مرحوم بروجردی ادعا کرده اند)عرفی نیست: زیرا روایت می‌گوید که گروهی که یکجا جمع شدند، اگر امامی داشتند که خطبه می‌خواند، نماز جمعه بخواند. این را بگوییم یعنی امام معصوم در بین اینها بود یا نائب خاص آن حضرت بود، این‌جور توجیه عرفی نیست. و لذا ظاهر این روایات این است که امام اذن عام به شیعه داده است و مادامی که امام معصوم بسط ید ندارد اگر شیعه با شرائط صحت نماز جمعه مثل اجتماع هفت نفر و امام عادلی که قدرت بر خطبه دارد نماز جمعه بخواند، مشروع خواهد بود.
🔻مناقشه دوم اشکال دوم اشکالی است که مرحوم آقای حائری کرده‌اند. فرموده اند: مراد از هذا المقام در اللهم ان هذا المقام مقام خلفائک مقام خلافت است نه منصب امامت جمعه: مقام خلافت مقامی است که مقام خلفاء خدا است و مواضع امناء خدا است. شاهدش ذیل روایت است که بحث از غصب خلافت است که خدایا ما راضی هستیم به قضا و قدر تو که ما را مظلوم قرار داده‌اند و حق ما را غصب کرده‌اند. جواب ظاهر اللهم ان هذا المقام مقام خلفائک و اصفیائک و مواضع امنائک امامت جععه است زیرا چنین ذکر شده: و کان من دعائه یوم الجمعة و یوم الاضحی. و قبل از این دعاء هم امام راجع به کسانی که در نماز جمعه حاضر بودند دعا کرد. اول دعاء این است؛ اللهم ان هذا یوم مبارک میمون و المسلمون فیه مجتمعون فی اقطار ارضک. و این که و المسلمون فیه مجتمعون فی اقطار ارضک، روز جمعه و روز عید قربان و روز عید فطر می باشدو اینکه ذیل مربوط به غصب خلافت می شود حتی عاد صفوتک و خلفائک مغلوبین مقهورین مبتزین یرون حکمک مبدلا و کتابک منبوذا و فرائضک محرفة و سنن نبیک متروکة. این قرینه نمی شود که هذا المقام را به معنای مقام خلافت بگیریم. نکته: تأنیث قدابتزّوها به خاطر رجوع به خلافۀ نیست بلکه می تواند به اقامۀ نماز جمعه و یا مواضع أمنائک رجوع کند. 🔻مناقشه سوم مرحوم آقای حائری فرموده اند که ما قبول می کنیم که امامت جمعه توسط خلفا غصب مقام ائمه بوده است، اما این دلالت بر عدم مشروعیت نمی کند زیرا؛ در نحوه امامت جمعه دو حالت وجود دارد: گاهی به این عنوان که من خلیفه خدا و رسول خدایم، نماز جمعه می خواند که این جایز نیست. اما گاهی این ادعا را ندارد و خاضعا خاشعا به عنوان اینکه نماز جمعه واجب یا مستحب است، نماز جمعه می خواند که این صورت اشکالی ندارد. مانند باب زکات که گاهی شخصی مسئول جمع آوری زکات می شود و خود را ولی أمر زکات می داند که این غصب و حرام است. اما گاهی بدون اینکه ادعای ولی امری زکات کند از زکات دهنده تقاضای زکات برای رساندن به فقراء می کند و صرفاً وکیل او می شود. که این صورت جایز است. جواب این تقیید بلامقید است: ظهور عرفی هذا المقام مقام خلفائک که بحث نماز جمعه بوده و دعا برای نمازگزاران نماز جمعه بوده است مقام امامت جمعه است . ومقام امامت جمعه‌ای که شخص امام جمعه خود را خلیفة النبی بداند، در روایت نیست. نکته: امام در این روایت در حقیقت مصائب مختلف را بیان می کند هم غصب منصب امامت جمعه و هم غصب مقام خلافت را. و لزومی ندارد تنها در مقام بیان یک مصیبت مثل غصب خلافت باشد. 🔻مناقشه چهارم مرحوم حائری فرموده اند: اگر قبول کنیم منصب امامت جمعه حق امام است باز میگوییم: معنای حق امام بودن این است که مزاحمت امام جایز نیست. مثلا می‌گویند مسجد حق برای مصلین است: یعنی به جای این‌که مصلین نماز بخوانند مصلین را راه ندهند درس برگزار بشود. مزاحمت مصلین با برگزاری مجالس که مانع از نماز باشد جایز نیست. اما اگر مزاحمتی نبود، دیگران هم می‌توانند از مسجد استفاده کنند. امامت جمعه حق امام معصوم است یعنی دیگران نباید مزاحمت کنند. خلفاء مزاحمت می‌کردند. اما ما که مزاحمت نمی‌کنیم. جواب معنای عرفی حق فقط این نیست که لایجور المزاحمة، مگر اینکه قرینه‌ای بر این معنا باشد: من سبق الی مکان فهو احق، من سبق الی سوق المسلمین فهو احق، به این معنا است که تا او راضی نباشد نمی‌شود در حق او تصرف کرد. بله یک جا قرینه داشته باشیم مثل مسجد که نسبت به حق مصلین، قرینه داریم که مزاحمت مصلین جایز نیست. و بیش از آن دلیل نداریم و الا در مسجد می‌خوابیدند، در مسجد جلسات دعاء و ذکر و درس و اینها داشتند. 🔻نتیجه چهار مناقشه: پس این جواب های سه گانه مرحوم آقای حائری درست نشد. جواب صحیح همان جوابی است که ما عرض کردیم وفاقا للسید الخوئی. که ما از روایات اذن عام را استفاده کردیم. https://drhasheminasab.blog.ir/1400/12/23/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA
هوالعزیز 🔹ابتدای امر باید گفت که انسان باید آنقدر فهم و جهان‌بینی داشته باشد که فریب افراد و سخن های زیبا را نخورد. و عمله ی این و آن ، و این گروه و آن گروه نشود. وقتی کسی، آنقدر شخصیت خود را تقلیل داد، و برای دیگران جایگاه عملگی و مزدوری پیدا کرد ، یقیناً محکوم به این است که بعد از استفاده حداکثری، مانند یک تفاله او را بیرون بریزند. و در این جایگاه فرقی نمیکند که وزیر و رئیس جمهور باشی یا کارمند و کارگر و طلبه. 🔸در کنار این، آنهایی که در عداوت از چیزی دریغ نمیکنند ،همیشه برای توجیه اعمال و رفتار خود ، رسانه هایشان ، درحال مرمت ارواح جریحه دار مردم است. پس باید گفت نه فریب بخور ، و نه فریب بخور. فریب اول را نخور بواسطه اینکه آخرش حقارت شخصیتت است. فریب دوم را نخور چرا که باعث تحمیق شخصیت اجتماعیتت میشود. . توجیه معاویه برای قتل عمار یاسر (کسانی که به اسم )صحابه پیامبر بودند : آن کس که عمار را به صفین آورده بود، او را کشت. عمرو بن عاص به معاویه گفت: ای معاویه! آیا نشنیدی که عبدالله چه گفت!؟ معاویه گفت: چه گفت؟ عمرو عاص اعتراض پسرش در مورد کشتن عمار در صفین، توسط معاویه، علی رغم خبردادن پیامبر بر کشته شدن عمار توسط گروه ستمگر را برای معاویه تعریف کرد. معاویه در جواب عمرو عاص گفت: تو آدم احمق و بی عقلی هستی! همیشه داری حرف می زنی و در نجاست غرق شدی!! آیا ما او را کشتیم؟ نه، آن کس که عمار را به صفین آورده بود، او را کشت. وقتی معاویه این توجیه را در مورد قتل عمار مطرح کرد؛ تمام لشگریان معاویه از چادرها و خیمه های خود بیرون رفتند و گفتند که عمار را کسی کشت، که او را به این نبرد آورد. [ابن کثیر، البداية والنهاية، ج7، ص 270] وقتی عمار بن یاسر کشته شد، عمرو بن حزم به پیش عمرو بن عصا رفت و گفت که عمار کشته شد و پیغمبر هم گفته بود که او را گروه ستمگر خواهند کشت. عمرو بن عاص با حالت نگرانی برگشت تا وارد بر معاویه شد. معاویه به او گفت: چه شده است؟ گفت: عمار کشته شد! معاویه گفت: خوب کشته شد، مگر چه می شود؟ عمرو گفت: من از رسول خدا شنیدم که می گفت: او را گروه ستمگر می کشند! معاویه به او گفت: تو خود را در نجاست آلوده کردی! آیا ما او را کشتیم؟ همانا او را علی و یارانش کشت! آنها عمار را به میدان نبرد آوردند تا در میان نیزه های ما و یا شمشیرهای ما قرار بگیرد و کشته شود! [مسند أحمد بن حنبل،ج4، ص 199، ح 17813] عبدالله بن حارث می گوید: همانا عمرو بن عاص به معاویه گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا از پیامبر نشنیدی که موقع ساخت مسجد به عمار گفت: همانا تو خیلی مشتاق جهاد هستی! تو از اهل بهشت هستی و گروه ستمگری تو را خواهند کشت. معاویه گفت: بله شنیدم! عمرو گفت: پس چرا او را کشتی؟ معاویه گفت: به خدا قسم که تو همیشه در نجاست خود غوطه ور بودی! آیا ما او را کشتیم؟ نه، آن کس که عمار را به صفین آورده بود، او را کشت. [المعجم الكبير، للطبرانی، ج 19، ص330، ح 758 و مسند أبي يعلى، ج13، ص 333، ح 7351] ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
نور شریعت: . ✍️ . 🔻تقیه و حجیت روایات امامیه . محمد ابن عبد الوهاب در کتابی که بر علیه شیعیانِ اهل بیتِ عصمت و طهارت علیهم السلام نوشته،شبهه‌ای در باب تقیه به این عبارت مطرح میکند: اقتضای تقیه، عدم وثوق به اعمال و اقوال اهل بیت است. زیرا ممکن است آنها این کارها را از روی تقیه کرده باشند و این سخنان را از روی تقیه گفته باشند پس هیچ یک از سخنان و اعمال آنها حجت نمی باشد. [محمد بن عبد الوهاب ؛ رسالة فی الرد على الرافضة ، تحقیق : تحقیق الدکتور ناصر بن سعد الرشید ، عربستان ، مطابع الریاض ، چاپ اول ، ج 1 ، ص 20] . . باید گفت،در میان علمای کرام و متخصصین علوم حدیث شیعه، قواعد بسیار مدونی برای شناخت احادیث و روایاتی که به صورت تقیه ای از ائمه معصومین علیهم السلام صادر شده‌اند، وجود دارد؛ که ما به قدر توان ناچیز،برخی از آن قواعد را بیان میکنیم : . 🔸1. وجود تعارض بین روایات: اصل در شناختِ حدیثِ تقیه آمیز این است که در بین سایر روایات معارض داشته باشد. چنانچه حدیثی از روی تقیه بیان شده باشد باید در محل مناسب دیگری حکم و فتوای واقعی بیان شود. . ادامه ⬇️ 🔸2. قرینه موجود در روایت: گاهی امام با‌ اشـاره‌ای‌ نهان، تقیه‌ای‌ بودن حدیث را برای پرسش کننده نمایان می کند. این اشاره ممکن است به صورت نهی از پرسش یا گفتن جوابی ‌‌غیر‌ منطبق با سؤال خود را نمایان سازد. . 🔸3. موافقت حدیث با رأی و فتاوای اهل سنت: دشمنی با امامان علیهم السلام و شیعیان، از مسلمات تاریخی‌ است. امامان‌ شیعه‌ نیز به منظور دفع آزار و اذیت‌ها و فشارهای‌ موجود‌ نسبت بـه پیروان خود، فتواهای موافق اهل سنت صادر نموده‌اند. . 🔸4. تصریح امام به تقیه آمیز بودن روایت: گاهی برای حفظ حیات پیروان‌ ، سخنان‌ خلاف واقع صـادر می‌کرده‌اند و سپس تقیه‌ای بودن آن را از طریق دیگر اطلاع می‌دادند. این مـطلب برای علمای حدیث، از خـلال‌ احادیث معصومین علیهم السلام به راحتی قابل حصول است. . 🔸5. تصریح اصحاب امام به تقیه آمیز بودن روایت: گاهی یکی از اصحاب امام بـه صـادر شدن حدیث در شرایط تقیه اذعان می‌کند. این فرد باید از اصـحاب بـاشد و علما پس از زمان حضور امامان نمی‌توانند به شرایط زمان صدور شهادت دهد. چرا که به وجه منظور ما، در حدیث شریفی امام کاظم علیه السلام فرمودند،نگویید روایات منسوب به اهل‌بیت (علیهم السلام) باطل است . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيٍّ اَلسِّنَانِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ فِي رِسَالَةٍ وَ لاَ تَقُلْ لِمَا بَلَغَكَ عَنَّا أَوْ نُسِبَ إِلَيْنَا هَذَا بَاطِلٌ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْرِفُ خِلاَفَهُ فَإِنَّكَ لاَ تَدْرِي لِمَ قُلْنَا وَ عَلَى أَيِّ وَجْهٍ وَ صِفَةٍ. 📚بصائر الدرجات / ج 1 / ص 538 . علی السنانی از امام کاظم (علیه السلام) نقل می‌کند: در کتابی که ایشان به او نوشته فرموده است: «در مورد آنچه از ما به تو رسیده یا به ما نسبت داده شده است نگو که باطل است. اگر چه خلاف آن را می‌دانی؛ بدرستی که تو چه می‌دانی برای چه منظور و بر چه وجهی و صفتی این سخن را گفته‌ایم.» . 🔸6. ظروف مکانی و زمانی حدیث: امامان در تقیه موقعیت یـکسانی نـداشته‌اند؛ زیرا زمـان و مکان و موقعیت‌ اجتماعی‌ برخی از آنها به گونه‌ای بـود کـه احتمال تقیه را در حق آنان منتفی می ساخت و یا نزدیک ‌‌به‌ صفر می‌رساند. . 🔸7. مخالفت با مبانی اعتقادی شیعه: اگر روایـتی در ضـمن‌ بیان‌ یک‌ مسأله، حاوی مسأله‌ای کلامی بود که با مبانی کلامی شیعه تعارض داشت، می‌توانیم این تعارض را قـرینه ای بـرای حـمل ‌‌روایت‌ بر تقیه بگیریم. . 🔸8. مخالفت با ضرورت فقه شیعه: درصـورت مسلم شدن صدور حدیثی از معصوم در‌ مـعارضت‌ بـا‌ احکام ضروری که رکن فقه امامیه است و فقه بدون آنها شکل نمی‌گیرد یا مورد اجماع است ؛ باید آن را حمل بر تقیه‌ نـمود. . بنابراین قواعد روشن و مدون که مرز وضعیت احادیث را از لحاظ تقیه‌ای یا غیر تقیه‌ای بودن روشن می‌کند، هیچ شبهه ای نمی‌تواند موجب دست کشیدن شخصیت‌های عالم و فاضل و فقیه از برخی احادیث، به بهانه شائبه تقیه‌ای بودن گردد. نور شریعت محل نشر آثار ، عقاید ، و دروس استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب ( هاشمی طباطبائی) ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
https://www.instagram.com/p/CRdGP6Bjxhw/?utm_medium=copy_link نور شریعت محل نشر آثار ، عقاید ، و دروس استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب ( هاشمی طباطبائی) ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔻عدالت در سطح نظام سیاسی 🔻 تحقق عدالت و برابری یکی از اهداف رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «براستی که پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.» پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عدل را میزان خداوند در زمین می‌داند. و می‌فرماید: «اگر می‌خواهید شما را از امارت و رهبری با خبر سازم اولش ملامت است و دومش ندامت و سومش عذاب روز قیامت؛ مگر آن کس که عدالت ورزد.» این سخن از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان دهنده ارزش اجرای عدالت و سختی این کار است. هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه به مدینه تاثیر مهمی بر تشکیل دولت داشت و این مسئله در تحقق عدالت و امنیت مؤثر بود و نقش به‌سزائی در این زمینه داشت و این امر از آن رو با اهمیت است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با شعار توحید و یگانگی و برابری انسانها با یکدیگر و اسکان در مدینه و تمرکز در آن راه را برای ایجاد دولت و تحقق امنیت و عدالت هموار نمود. 🔸عدالت در اجرای قانون حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جهت اجرای بهتر عدالت در جامعه و رفع خصومات، ساختاری برای قضاوت و دادرسی پدید آورد و خود نخستین قاضی حکومت اسلامی بود.او که خود در نگاه کردن به اطرافیانش نیز عدالت می‌ورزند، نماد کاملی از قضاوت صحیح و عادلانه در جامعه بود.برای نمونه در فتح مکه زنی از اشراف قبیله بنی مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش آشکار شد، خویشاوندان آن زن که اجرای حد را برای شرافت قبیله‌ای خود زیانبار می‌دیدند، اسامه بن زید که نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ارج و قربی داشت را وادار به شفاعت نمودند؛ اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شد و فرمود: «مگر می‌توان حدود و قانون را اجرا نکرد.» و فوراً دستور مجازات را صادر کرد و نیز فرمود: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط شدند؛ زیرا در اجرای قانون تبعیض روا می‌داشتند. قسم به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای قانون درباره هیچ کس کوتاهی و سستی نمی‌کنم؛ اگرچه مجرم از نزدیکان من باشد.» قرآن کریم بر اجرای عدالت و داوری به حق اصرار ورزیده و می‌فرماید: «هرگاه میان مردم حکم کردید، باید به عدالت حکم کند.» حتی گفتار شما نیز بر اساس عدالت باشد، «و هنگامی که سخن می‌گویید عدالت را رعایت نمایید.» 📍برشی از کتاب (دین سیاسی،سیاست دینی)، استاد دکتر هاشمی طباطبائی ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔹تقیه ، حکم ترخیصی یا حکم اصلی⁉️ 🔸 می‌گویند : تقیه تنها یک رخصت به شمار می‌آید و در موارد اضطرار است و به عبارت دیگر در منزل احکام اصلی و اولیه دین قرار نمی‌گیرد.... 🔸 می‌گوییم : تقیه ضروری مذهب امامیه و مهمترین فارق میان این مذهب با فرقه زیدیه است که به تقیه اعتقادی ندارند و قیام و جهاد را شرط امامت می‌دانند. چنانچه در روایات تصریح شده ، کسی که تقیه ندارد ، دین نداشته و مسئول به خطر افتادن جان و مال مؤمنان است که گناهی نابخشودنی در ردیف حق الناس خواهد بود. همچنین ترک تقیه به عنوان گناهی بدتر از گناهان کبیره در ردیف انکار نبوت و امامت عنوان شده که اهمیت آن در حفظ اساس مذهب را می‌رساند. تقیه در غیبت امام معصوم مهمترین راهبرد مذهب برای حفظ عقاید و مصالح شیعه است و بر جهاد و قیام و امر به معروف ، مقدم شده است.... رخصت، عبارت است اجازه ترک یا فعل به جهت تسهیل امور برای مکلفین. برخی معتقدند مؤدای حکم رخصت همیشه اباحه است ؛ بنابر این اگر تقیه در شرایطی واجب یا ترک آن حرام باشد دیگر نمی‌توان آن را رخصت دانست. در مقابل برخی معتقدند رخصت گاه واجب یا مستحب یا مکروه نیز می‌تواند بود. در این صورت غرض طراحان شبهه حاصل نمی‌شود ، چه طراحان شبهه سعی دارند از وجوب تقیه فرار کنند با آنکه تقیه هر چند رخصت باشد در شرایطی واجب یا دست کم مستحب خواهد بود. در فقه از تقیه به عنوان یکی از عناوین ثانویه یاد شده که در مقابل احکام اولیه قرار می‌گیرد. باید توجه داشت ثانوی بودن یک حکم به معنای مباح بودن یا جواز ترک آن نیست..... آنچه درباره اضطرار گفته شده تنها در تقیه خوفی قابل فرض است ، اما در تقیه مداراتی که شامل روابط حسنه و رواداری مذهبی و جلب مودت است ، قابل فرض نیست. مدارا مختص شرایط اضطرار نیست.... به فرض تقیه رخصت باشد نه عزیمت ، در تقیه برابر عامه مسلمین هم همینطور است و این تنها در قبال قدرت‌های جهانی و کشورهای غربی نیست. پس طرفداران این نظریه نباید نسبت به ابراز برائت علنی از سایر مسلمین و غیر امامیه بر لزوم تقیه پافشاری نمایند.... ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔻چگونگى پيوند فقه و سياست اينک نظريه تحوّل فقه امامیه از چشم انداز يک قرائت درونى ارائه مى‌شود، تا بتوان به طور سربسته و خلاصه، دگرگونی هايى که مدرسه فقهیِ شيعى آنها را ديده، شناسايى کرد و ذهنيّت هاى هر زمان را درک نمود و از اين راه به شناخت چگونگى پيوند فقه و سياست دست يافت. اين قواعد، که بايد در سايه قدرت سياسى شناخته شوند، از دو زاويه، در خور درنگ و دقّت هستند: 🔸الف. اثرگذارى قدرت سياسى بر دگرگونيهاى درونى فقه. 🔸ب. بازتابهاى بيرونى آن که چگونه روياروى رخدادها قرار مى‌گرفته است. منابع شيعى تأکيد مى‌کنند: گردآورى حدیث شيعى از صدر اسلام و خلافت علوى، در دهه چهل هجری، آغاز شد و تا سال ۳۲۹ هجرى که غيبت کبرا رخ داد، به درازا کشيد. امامان شیعه از نسل حضرت حسين بن على(عليهما السلام)، احکام دينى را با زاويه نگاه شيعى در ميان شیعیان گسترش مى‌دادند و در اين راه، بر نصّ هاى مورد اعتماد و با دلالت قطعى، تکيه مى‌کردند و احاديث آنها همگى به حضرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) مى‌رسيد. نخستين اين مجموعه‌ها را با نام اصول چهارصدگانه مى‌شناسند. اين هنگامى بود که ديگر مذاهب و فِرَق اسلامى، براى رسيدن به احکام شرعى که نصّى از کتاب و سنّت نداشتند، به حکم عقل تن مى‌دادند. ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
شما به تماشای ویدیوی "درس خارج فقه تلقیح مصنوعی و رحم اجاره ای/ ۱ استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/ig0jo شما به تماشای ویدیوی "درس خارج فقه تلقیح مصنوعی و رحم اجاره ای/۲ استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/PD4VG شما به تماشای ویدیوی "درس خارج فقه تلقیح مصنوعی و رحم اجاره ای/ ۳ استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/oq7HT شما به تماشای ویدیوی "درس خارج فقه تلقیح مصنوعی و رحم اجاره ای/ ۴ استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/f1KFq شما به تماشای ویدیوی "درس خارج فقه تلقیح مصنوعی و رحم اجاره ای/ ۵ استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/5hlAE
🏴 شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد. 💠 شهادت حضرت فاطمه معصومه و بیست و سه نفر دیگر از امام زادگان علیهم السلام به دست نواصب ساوه 🔹 سید مرتضی رازی رضوان الله علیه از علمای بزرگ شیعه قرن پنجم و ششم هجری قمری در اضافات خود بر کتاب بحر الانساب (تالیف ابی مخنف رحمه الله) می‌نویسد: ✍ امام زادگان بیست و سه نفر بودند که با حضرت فاطمه [معصومه] علیها السلام از بغداد روی به قم نهادند و چون به شهر قم رسیدند، ملحدان ساوه خبر یافتند و روی به شهر قم نهادند و با امام زادگان در آمدند (جنگیدند) و بسیار محاربه کردند و آخر الامر حضرت فاطمه خاتون را در شهر قم شهید کردند و آن بیست و سه نفر امام زادگان را نیز در شهر قم شهید کردند... 📚 بحر الانساب، نسخه خطی، تالیف ابی مخنف، ترجمه فارسی و اضافات از سید مرتضی رازی، صفحه ۹۲ 🔹 علامه فقید جناب سید جعفر مرتضی عاملی رضوان الله علیه عالم و مورخ نامی شیعه نیز می‌نویسد: ✍ فيقال إنها هي الاخرى قد دس إليها السم في ساوة ؛ ولهذا لم تلبث إلا أياما قليلة واستشهدت. 🔸 گفته شده در ساوه دسیسه کردند و به حضرت معصومه صلوات الله علیها سم دادند؛ به خاطر همین حضرت جز مدت اندکی زنده نماند و شهید شد. 📚 الحیاة السیاسیة للامام الرضا عليه السلام، تالیف سید جعفر مرتضی عاملی، صفحه ۵۴۸، چاپ موسسه النشر الاسلامی 📝 پی نوشت : مصدر کلام آقا بزرگ تهرانی قدس سره: 📚 الذریعة الی تصانیف الشیعة، تالیف آقا بزرگ تهرانی، جلد ۴، صفحه ۱۳۱، چاپ دار الاضواء ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
بِسْمِ اَلْلّهِ اَلْرَحْمِنِ اَلْرَحِیْمِ 🔘 معرفی کانال رسمی استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب : ✨مدرس سطوح عالی و درس خارج حوزه علمیه قم ✨دکترای تخصصی (PhD in Clinical Psychology) .................................................. 🔘 اهداف کانال : ✨آشنایی با تألیفات استاد در علوم مختلف حوزوی و دانشگاهی ✨اطلاعیه ها ✨ استفتائات ✨ آراء علمی ✨ مسائل شرعی و فقهی ✨ مسائل اجتماعی ✨ مباحث روانشناختی ✨روایت و احادیث ائمه اطهار علیهم السلام ✨مراسمات و مناسبات ✨اطلاع رسانی دروس خارج فقه و اصول تمام راه های ارتباطی 🔽 https://zil.ink/noor.shariat پیام رسان ایتا 🔽 https://eitaa.com/norshariat110
▪️علّامه امینی رَحِمَهُ اللهُ صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر مینویسند ؛ عن الحسن ، قال أرسل عمرُ بنُ الخطّابِ إلی امرأةٍ مغنّیةٍ کان یُدْخَل علیها ، فأنکرَ ذلک فأرسلَ إلیها. فقیل لها أجیبی عُمَرَ. فقالت یا ویلها ما لها ولعُمَرَ؟! فبینما هی فی الطریق فزعتْ فضربَها الطِّلقُ فدخلتْ داراً فألقَتْ وَلَدَها فصاحَ الصبیُّ صَیْحَتَیْنِ ثُمَّ ماتَ. فَاسْتَشارَ عُمَرُ أصحابَ النبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فأشارَ علیهِ بعضُهم أنْ لیسَ علیکَ شیءٌ إنّما أنت دالٌّ و مؤدّب ، فأقبلَ عَلَی عَلِیٍّ فقالَ ما تقول؟ قالَ إنْ کانُوا قالُوا برأیِهِمْ فَقَدْ أخطأ رأیهم ، و إنْ کانُوا قالُوا فی هواکَ فلَمْ ینصحُوا لَکَ ، أری أنَّ دیتَه علیکَ ، فإنّکَ أنتَ أفزعتَها و ألقتْ ولدَها فی سبیلک. عمر‌ بن‌ خطاب عده‌ای را در پی زنی آوازه‌خوان که روابطی نامشروع داشت فرستاد. مأموران به زن گفتند عمر تو را إحضار کرده است. زن گفت وای بر من ، مرا با عمر چه کار؟! پس در مسیر هراسان شد و حالت زایمان به او دست داد و به خانه‌ای رفت و بچه‌اش سقط شد. نوزاد دو فریاد بر آورد و جان داد. عمر با اصحاب پیامبر مشورت کرد که چه کند ، آنها به او گفتند چیزی بر عهدهٔ تو نیست ، تو تنها قصد إرشاد و راهنمایی او را داشتی. در این میان امیرالمؤمنین علیّ عليه‌ السّلام سکوت کردند. عمر به آن حضرت عرض کرد نظر شما چیست؟ حضرت پاسخ دادند ؛ اطرافیانت اگر نظر خودشان را گفته‌اند به خطأ رفته‌اند ، و اگر این را برای خوشایند تو گفته‌اند ، خیرِ تو را نخواسته‌اند. خون‌ بهای کودک به گردن توست ، چون تو مادر را هراساندی و فرزند او در مسیر رسیدن به تو سقط شده است. الغدیر ۶ / ۱۶۹. ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔻عدالت در اجرای قانون حضرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جهت اجرای بهتر عدالت در جامعه و رفع خصومات، ساختاری برای قضاوت و دادرسی پدید آورد و خود نخستین قاضی حکومت اسلامی بود. او که خود در نگاه کردن به اطرافیانش نیز عدالت می‌ورزند، نماد کاملی از قضاوت صحیح و عادلانه در جامعه بود. برای نمونه در فتح مکه زنی از اشراف قبیله بنی مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش آشکار شد، خویشاوندان آن زن که اجرای حد را برای شرافت قبیله‌ای خود زیانبار می‌دیدند، اسامه بن زید که نزد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ارج و قربی داشت را وادار به شفاعت نمودند؛ اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شد و فرمود: «مگر می‌توان حدود و قانون را اجرا نکرد.» و فوراً دستور مجازات را صادر کرد و نیز فرمود: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط شدند؛ زیرا در اجرای قانون تبعیض روا می‌داشتند. قسم به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای قانون درباره هیچ کس کوتاهی و سستی نمی‌کنم؛ اگرچه مجرم از نزدیکان من باشد.» قرآن کریم بر اجرای عدالت و داوری به حق اصرار ورزیده و می‌فرماید: «هرگاه میان مردم حکم کردید، باید به عدالت حکم کند.» حتی گفتار شما نیز بر اساس عدالت باشد، «و هنگامی که سخن می‌گویید عدالت را رعایت نمایید.» 📍برشی از کتاب (دین سیاسی،سیاست دینی) از تألیفات استاد دکتر هاشمی نسب نور شریعت محل نشر آثار ، عقاید ، و دروس استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
🔆 تقابل نگرش تمدنی و نگرش فرهنگی در دین للصدوق ابن موسى و القطان و السناني جميعا عن ابن زكريا القطان عن محمد بن العباس عن محمد بن أبي السري عن أحمد بن عبد الله بن يونس عن ابن طريف عن ابن نباتة قال: لما جلس علي عليه السلام بالخلافة و بايعه الناس صعد المنبر و قال سلوني قبل أن تفقدوني فقام إليه رجل من أقصى المسجد متوكئا على عكازة فلم يزل يتخطى الناس حتى دنا منه فقال يا أمير المؤمنين دلني على عمل إذا أنا عملته نجاني الله من النار فقال له اسمع يا هذا ثم افهم ثم استيقن قامت الدنيا بثلاثة بعالم ناطق مستعمل لعلمه و بغني لا يبخل بماله على أهل دين الله عز و جل و بفقير صابر فإذا كتم العالم علمه و بخل الغني و لم يصبر الفقير فعندها الويل و الثبور و عندها يعرف العارفون لله أن الدار قد رجعت إلى بدئها أي إلى الكفر بعد الإيمان أيها السائل فلا تغترن بكثرة المساجد و جماعة أقوام أجسادهم مجتمعة و قلوبهم شتى أيها الناس إنما الناس ثلاثة زاهد و راغب و صابر فأما الزاهد فلا يفرح بشيء من الدنيا أتاه و لا يحزن على شيء منها فاته و أما الصابر فيتمناها بقلبه فإن أدرك منها شيئا صرف عنها نفسه لما يعلم من سوء عاقبتها و أما الراغب فلا يبالي من حل أصابها أم من حرام قال يا أمير المؤمنين فما علامة المؤمن في ذلك الزمان قال ينظر إلى ما أوجب الله عليه من حق فيتولاه و ينظر إلى ما خالفه فيتبرأ منه و إن كان حبيبا قريبا قال صدقت و الله يا أمير المؤمنين ثم غاب الرجل فلم نره فطلبه الناس فلم يجدوه فتبسم علي عليه السلام على المنبر ثم قال ما لكم هذا أخي الخضر عليه السلام . 📚التوحيد , جلد 1 , صفحه 304 📚الإختصاص , جلد 1 , صفحه 235 📚الاحتجاج , جلد 1 , صفحه 258 اصبغ بن نباته گويد : هنگامى كه على (عليه السّلام) زمام امر خلافت را بدست گرفت و مردم با او بيعت نمودند بر فراز منبر قرار گرفت و فرمود مردم پيش از آنكه من از ميان شما بروم هر چه ميخواهيد پرسش كنيد.از آخرين نقطه مسجد مردى برخاست و عصا زنان حركت و از ميان مردم عبور كرد تا نزديك آن حضرت رسيد. پس سؤال كرد: اى امير مؤمنان! مرا به عملى راهنمائى نما كه چون او را انجام دهم خدا مرا از دوزخ نجات دهد. حضرت فرمود: گوش كن اى شخص سپس مطلب را بفهم و یقین بدان ؛ دنيا و زندگى آسايش بخش آن بر سه پايه استوار است : دانشمندى كه گويا باشد و بعلم خود هم عمل نمايد. ثروتمندى كه از صرف اموالش در مورد مناسب خود دارى ننمايد. مستمندى كه مشكلات زندگى را با صبر و بردبارى تحمل نمايد. اگر طبقه علماء و دانشمندان مطالب را كتمان نموده و حقائق را نگويند و طبقه ثروتمند از بذل اموال خوددارى كنند و طبقه نیازمند صبر و خويشتن دارى را از دست بدهند در اين هنگام است كه عذاب و بدبختى فرا رسد و چنين اجتماعى محكوم به فنا و نابودى خواهد بود در همچو دورانى افراد واقع بين ميفهمند كه دنيا در حركت ارتجاعى و برگشت به كفر است بعد از داشتن ايمان. اى سئوال‌كننده! زيادى مسجدها و گرد آمدن مردمى كه تن و بدن آنان در كنار هم ولى دلها و افكار آنها پراكنده است تو را گول نزند و فريب ندهد. هان اى مردم طبقات و اصناف اجتماع از سه قسم بيرون نيست : زاهد و بى‌اعتناء بدنيا. شخص راغب و متمايل به آن. شخص شكيبا و خويشتن دار. اما زاهد اگر مالى يا مقامى برسد از اين نظر هيچ گونه سرور و خوشحالى ندارد و اگر از اينها چيزى از دستش برود حزن و اندوهى ندارد. اما صابر و خويشتن دار البته در اعماق دلش خواستار دنيا هست ولى اگر به چيزى دست يافت خويشتن دارى مى‌نمايد چون عاقبت و پايان نافرجام او را خوب ميداند اما راغب كه دل به دنيا داده اصلا باكى ندارد از هر راهى كه بتواند دنيا را بدست مى‌آورد از طريق حلال يا حرام. سئوال‌كننده گفت: اى امير مؤمنان! علامت و نشانه مؤمن در چنين زمانى چيست‌؟ فرمود اين است كه نظرش فقط‍‌ به وظيفه و حقى است كه خدا واجب ساخته و او را دنبال مى‌كند و بس و به آن چيزى كه بر خلاف دستور اوست و از او دورى مي‌جويد هر چه و هر كه خواهد باشد گر چه دوست نزديك باشد. سائل گفت راست گفتى اى امير مؤمنان سپس آن مرد رفت و غائب شد و ما نديديم او را و مردم در جستجوى او بر آمدند ولى او را نيافتند. على (عليه السّلام) لبخندى زد و گفت: چه خبر است مردم! اين مرد برادر من خضر (عليه السّلام) بود. ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
ولایت_پدر_کافر_بر_فرزند_مسلمان_تقریرات_درس_خارج_فقه_قاعده_نفی_سبیل.pdf
343.7K
🔻ولایتِ پدرِ کافر بر فرزندِ مسلمان 🔸برشی از تقریرات درس خارج فقه « قاعده نفی سبیل » استاد دکتر سید صائب هاشمی نسب 🔹مقرر و ویرایشگر: حجت‌الاسلام شیخ محمد سبحانی ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛
❓وظیفه حاکم کشورگشایی و نفوذ در دیگر کشورهاست یا پرداختن به مردم خودش و رفع ظلم و فقر از چهره مملکت؟ پاسخ مروی از امام رضا علیه السلام در این زمینه جالب است. ▪️از علی بن ابراهیم از یاسر خادم روایت است که روزی مأمون با خوشحالی به محضر امام رضا (علیه السلام) آمد و نامه ‏ای را خواند که در آن نامه از پیروزی لشگرش، و فتح یکی از بلاد کابل، سخن به میان آمده بود. امام به او گفت: آیا فتح یکی از شهرهای مشرکان، تو را خوشحال کرده است؟ مأمون: آیا چنین فتحی مایه‏ شادی نیست؟ امام علیه السلام: در مورد امت محمد صلی الله علیه و آله و مسئولیت زمامداری که خداوند آن را در اختیارت نهاده، از خدا بترس! «فانک قد ضیعت امور المسلمین، و فوضت ذلک الی غیرک، یحکم فیهم بغیر حکم الله عزوجل...» همانا تو امور مسلمانان را تباه ساخته ‏ای، حکمرانی را به غیر خود واگذار نموده‏ ای که در میان مسلمانان به غیر حکم خدا حکمرانی می‏کنند (تو با نصب فرمانداری نالایق و ستمگر، حق مسلمانان بلاد را تباه نموده ‏ای، اکنون به خاطر فتح فلان قریه خوشحالی می‌‏کنی؟) تو در این بلاد نشسته ‏ای ولی ...به مسلمانان مهاجر و انصار، ظلم می‏شود، به طوری که مدتهاست در فقر و نداری هستند و به آنها ستم می شود، و دسترسی به تو ندارند و کسی به داد آنها نمی‏رسد، از خدا بترس، و به امور مسلمانان توجه داشته باش! «اما علمت ان والی المسلمین مثل العمود فی وسط الفسطاط، من اراده اخذه» آیا نمی‏دانی که زمامدار مسلمانان مانند ستون وسط خیمه است، که هر کسی در درون خیمه است بخواهد می‌تواند آن ستون را بگیرد.» تو نیز باید به مسلمانان این‌‏گونه نزدیک باشی، و مردم به تو دسترسی داشته باشند، و شکایت‌های خود را به تو برسانند...» سپس حضرت دستور دادند که لشکر را بازگرداند و دست از آن منطقه فتح شده بردارد. 📖عيون اخبار الرضا، ج2،ص160 🔻 ... عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ فِي مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ مِنَ الْجَبَّارِينَ أَنِ ائْتِ هَذَا الْجَبَّارَ فَقُلْ لَهُ إِنَّنِي لَمْ أَسْتَعْمِلْكَ عَلَى سَفْكِ الدِّمَاءِ وَ اتِّخَاذِ الْأَمْوَالِ وَ إِنَّمَا اسْتَعْمَلْتُكَ لِتَكُفَّ عَنِّي أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِينَ فَإِنِّي لَمْ أَدَعْ ظُلَامَتَهُمْ وَ إِنْ كَانُوا كُفَّاراً حضرت امام صادق عليه السّلام: خداى عز و جل به پيامبرى از پيمبرانش كه در كشور يكى از سركشان و جباران بود وحى فرستاد كه نزد اين مرد جبار برو و به او بگو: كه من ترا نگماردم براى ريختن‏ خون‌ها و گرفتن اموال، همانا تو را گماردم تا ناله‌‏هاى ستم‌ديدگان را از من بازدارى، زيرا من از ستمى كه به آنان شده نمی‌گذرم اگر چه كافر باشند. 📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص333؛ اصول الكافي، ترجمه مصطفوى، ج‏4، ص28 این فراز عهد مالک نیز دلالتی مرتبط با جمله اخیر حدیث دارد: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق‏.» ظلم در هر حال محکوم است؛ هرچند در حق دشمن (نیز نک‍: المائده: 8)، و چنانکه ظالم محکوم است، مظلوم نیز در برابر فراتر از حد رفته و ظلم و تعدی کند (بقره: 190، 194، 279) ┏━━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━━┛