eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در سالهای گذشته در پاسخی ، پیرامون شهادت خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر گرامی از منابع اهلسنت یاد آور شدیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/571 « پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهم‏ترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى‏ دانيم جز حق نمى‏ گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك شهادت او كافى است.» 📚اسد الغابه : ج 2 ص 114 👌و گفتیم که نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود اعلام کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است . ❕این نقل در روایات شیعه نیز آمده است ، اما در هیچ کدام تصریح نشده است که پیامبر گرامی به خاطر شهادت خزیمه ، آن اسب را به نفع خود ، محسوب کرده باشد ؛ 📚الفقیه ج 3 ص 108 _ الکافی ج 7 ص 401 ❕پیامبر گرامی ، دو اسب به نامهای « مرتجز » و « سکب » داشت ؛ 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 271 👌که اسب مرتجز ، در جنگ صفین ، مورد استفاده علی ع ، واقع شد ؛ « رکب علی ، فرسه الذی کان لرسول الله ، و کان یقال له المرتجز » 📚وقعه الصفین ، ص 403 ❕مطابق برخی از نقلها ، امام حسین ع نیز در کربلا ، از این اسب استفاده کرده است ؛ « ان الحسین دعا بفرس رسول الله المرتجز فرکبه » 📚بحار الانوار ج 45 ص 11 👌معاند به دروغ مدعی شده است که در روایت کافی شریف آمده است که نام اسب مورد اختلاف بین پیامبر و اعرابی ، مرتجز بوده است ، و این که این نقلها می گوید مرتجز به علی و حسین علیهما السلام رسیده است ، و مرتجز اسب پیامبر بوده است ، این یعنی بر خلاف ادعای ما ، پیامبر آن اسب را به نفع خود ، مصادره کرده است . ❕در حالی که هیچ دلیل معتبری وجود ندارد که مرتجز ، همان اسب اختلافی باشد و در روایت کافی نیز تنها از یک اسب سخن به میان آمده است نه آنکه گفته باشد که آن اسب ، مرتجز باشد ؛ « ان اعرابیا اتی بفرس ...» 📚الکافی ج 7 ص 401 👌به معاند یاد می دهیم که تو باید در پاسخ ما ، به کلام ابن شهر آشوب استناد می کردی ( نه آنکه به دروغ به کتاب کافی استناد کنی ) ، چرا که ابن شهر آشوب معتقد است که « مرتجز » همان اسب اختلافی است که ذو الشهادتین به نفع پیامبر حکم داد ؛ « المرتجز و هو المشتری من الاعرابی الذی شهد فیه خزیمه » 📚مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1 ص 169 ❕که اگر معاند به این نقل استناد می کرد ، ما پاسخ می دادیم که این نقل برداشت شخصی ابن شهر آشوب است و روایت نیست که برای ما حجت باشد ، علاوه آنکه اگر روایت هم باشد ، ابن شهر آشوب هیچ سندی برای آن ارائه نمی دهد ، نقل بدون سند ابن شهر آشوب که در کتابهای دیگر نیز موید ندارد ، برای ما قابل اعتماد نیست . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕ما در ادامه پاسخ سالهای گذشته گفته بودیم ؛ « اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود ، زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان قاضی و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم قطعی خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند » 📚وسائل الشیعه : ج 27 ص 274 باب 18 ❕معاند در پاسخ گفته است که استناد ما به روایتی در مورد علی ع است و ارتباطی با جریان مذکور ندارد ❗️ 👌او این قدر سواد ندارد که استناد ما به « باب » وسائل الشیعه بوده است ، نه یک روایت خاص . عنوان باب آن است که قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و شهود ، مطابق با علم خودش حکم کند ؛ « باب ان القاضی ان یحکم بعلمه من غیر بینه » ❕اتفاقا شیخ حر عاملی ، همان جریان خزیمه را در حدیث سوم از باب ، به عنوان آنکه قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و بر اساس علم خود حکم کند ، نقل می کند . 👌چنان که میرزای نوری در مستدرک الوسائل ، در همان عنوان باب وسائل الشیعه ، جریان خزیمه را از دو کتاب « اختصاص شیخ مفید » ، و الفقیه ، شیخ صدوق » ، به عنوان این که قاضی می تواند ، مطابق با علم خود و بدون نیاز به بینه حکم کند ، می آورد ؛ 📚مستدرک الوسائل ، ج 17 ص 381 باب 14 ❕بنابراین اگر سخن ابن شهر آشوب را هم بپذیریم ، باز هم با توجه به قضاوت بر اساس علم قاضی ، به ملکیت درآمدن اسب مذکور ، هیچ محذور شرعی و عقلایی ندارد . 👌معاند در پایان اشکال کرده است که علم قاضی باید از شواهد و قرائن باشد ، نه تمایلات و تعصبات ❗️ ❕ما هم این سخن را تصدیق می کنیم و می گوییم علم خزیمه بن ثابت بر اساس قرائن و شواهد قطعی بوده است ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) ❕چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، خزیمه بن ثابت ، به حسب این قرائن و شواهد ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔امام على يك قاضى عادل يا يك داعشى جنايتكار و خونخوار؟؟؟ عربى باديه نشين نزد پيامبر آمد و از او هفتاد درهم بهاى شترى را كه به او فروخته بود مطالبه كرد، رسول الله فرمود: آنرا پرداخته‌ام، مرد عرب گفت: كسى را بين من و خود حاكم قرار ده تا ميان ما داورى كند مردى از قريش وارد شد، رسول الله بدو فرمود: ميان ما داورى كن، وى به مرد عرب گفت: چه ادعايى نسبت به رسول الله دارى؟ گفت: هفتاد درهم پول شترى را كه به او فروخته‌ام... ❗️❗️ 💠💠 👌در موضوعی که معاند مطرح کرده است ، دو نقل وجود دارد که شیخ بزرگوار ، صدوق ، آنها را نقل می کند ، در نقلی آمده است ؛ « مردى اعرابى (بيابانى) نزد رسول خدا آمد و ادّعا كرد كه هفتاد درهم قيمت ناقه‏ اى (ماده شتر) كه به ايشان فروخته طلبكار است. رسول خدا فرمود: من همه قيمت را به تو پرداختم .... رسول خدا ص فرمود: سوگند كه با اين مرد، داورى به نزد ديگرى برم تا به حكم خداوند عزّ و جلّ ميان ما داورى نمايد، پس به نزد علىّ بن ابى طالب آمد در حالى كه اعرابى همراه وى بود، على ع پرسيد: اى فرستاده خدا شما را چه شده كه به اينجا آمده ‏ايد؟ فرمود: اى ابا الحسن ميان من و اين اعرابى داور شو، على ع از آن مرد پرسيد: ادّعاى تو چيست؟ مرد گفت: هفتاد درهم قيمت ماده شترى كه باو فروخته ‏ام، على از رسول خدا (ص) سؤال كرد چه مى‏ فرمائيد؟ آن حضرت پاسخ داد من تمام قيمت ناقه را به او يك جا پرداخته ‏ام، على گفت: اى مرد رسول خدا راست مى‏ گويد؟ گفت: نه، چيزى از قيمت بمن نپرداخته است، در اين هنگام على ع دست برد و شمشير خود را بيرون كشيد و گردن آن مرد را بيافكند، رسول خدا (ص) پرسيد: يا على چرا چنين كردى؟ عرض كرد يا رسول اللَّه ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و وحى خداوند تصديق كرده ‏ايم چگونه در پرداخت هفتاد درهم قيمت شتر اين مرد بيابانى تصديق نكنيم، و من از اين جهت او را كشتم كه پرسيدم آيا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏ گويد؟ او پاسخ داد نه، چيزى بمن نداده است ...» «فَقَالَ عَلِيٌّ ع يَا أَعْرَابِيُّ مَا تَدَّعِي عَلَى رَسُولِ اللَّهِ قَالَ سَبْعِينَ دِرْهَماً ثَمَنَ نَاقَةٍ بِعْتُهَا مِنْهُ فَقَالَ مَا تَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قَدْ أَوْفَيْتُهُ ثَمَنَهَا فَقَالَ يَا أَعْرَابِيُّ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِيمَا قَالَ قَالَ لَا مَا أَوْفَانِي شَيْئاً فَأَخْرَجَ عَلِيٌّ ع سَيْفَهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَ فَعَلْتَ يَا عَلِيُّ ذَلِكَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ نُصَدِّقُكَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عَلَى أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ وَحْيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا نُصَدِّقُكَ فِي ثَمَنِ نَاقَةِ هَذَا الْأَعْرَابِيِّ وَ إِنِّي قَتَلْتُهُ لِأَنَّهُ كَذَّبَكَ لَمَّا قُلْتُ لَهُ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ فِيمَا قَالَ فَقَالَ لا ... » 📚الفقیه ج 3 ص 105 _ الانتصار ، ص 238 _ امالی صدوق ، ص 91 ❕در نقل دیگری ابن عباس می گوید ؛ « رسول خدا از منزل عائشه بيرون شد و با مردى اعرابى روبرو گشت كه با او ماده شترى بود و گفت: اى محمّد اين ناقه را از من مى ‏خرى؟ حضرت فرمود: آرى، به چند مى‏ فروشى؟ گفت: به دويست درهم، حضرت فرمود: ارزش آن زيادتر است، همچنان مى ‏گفتند تا حضرت آن را به چهار صد درهم خريدارى كرد، و چون رسول خدا تمام مبلغ را يك جا پرداخت اعرابى وجه را دريافت كرده مهار ناقه را كشيد و گفت: ناقه و قيمت هر دو از من است و اگر محمّد ادّعايى دارد اقامه بيّنه كند و شاهد بياورد .... على ع در اين هنگام رو به رسول خدا (ص) مى‏ آمد، رسول خدا (ص) از اعرابى پرسيد به داورى اين جوان راضى هستى؟ گفت: آرى، چون على (ع) رسيد رسول خدا (ص) فرمود: يا ابا الحسن ميان من و اين مرد داورى بنما، گفت: شما بگوئيد مطلب چيست؟ رسول خدا (ص) فرمود: اين‏ ناقه از من شده است و درهم‏ها از اين مرد، اعرابى گفت: نه، بلكه هر دو از آن من است و اگر محمّد ادّعايى دارد بيّنه و شاهد بياورد، على رو به اعرابى كرده و گفت : اى مرد مهار ناقه را رها كن و به رسولش بسپار، اعرابى گفت: چنين كارى نخواهم كرد تا زمانى كه دليل بياورد و اقامه بيّنه كند، ابن عبّاس گفت: در اين هنگام على به خانه رفت و شمشير بدست بيرون شد و به اعرابى گفت: ناقه را رها كن و به پيغمبر بسپار، اعرابى امتناع كرد و گفت: بايد اقامه شهادت و بيّنه كند، پس على ضربتى بر او كوفت كه حجازيان گفتند: سرش پريد و كوفيان گفتند: عضوى از اعضايش بريد، رسول خدا از على پرسيد چه تو را بر آن داشت كه با او چنين كردى؟ گفت: اى رسول خدا ما تو را در وحى الهى تصديق كرده ‏ايم چگونه در چهار صد درهم تصديق ننمائيم » 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 «فَقَالَ عَلِيٌّ ع خَلِّ بَيْنَ النَّاقَةِ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ مَا كُنْتُ بِالَّذِي أَفْعَلُ أَوْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ ، قَالَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ ع مَنْزِلَهُ فَاشْتَمَلَ عَلَى قَائِمِ سَيْفِهِ ، ثُمَّ أَتَى فَقَالَ خَلِّ بَيْنَ النَّاقَةِ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَا كُنْتُ بِالَّذِي أَفْعَلُ أَوْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ قَالَ فَضَرَبَهُ عَلِيٌّ ع ضَرْبَةً فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْحِجَازِ عَلَى أَنَّهُ رَمَى بِرَأْسِهِ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِرَاقِ بَلْ قَطَعَ مِنْهُ عُضْواً قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا حَمَلَكَ عَلَى هَذَا يَا عَلِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نُصَدِّقُكَ عَلَى الْوَحْيِ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا نُصَدِّقُكَ عَلَى أَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَم‏ » 📚الفقیه ج 3 ص 106 _ الانتصار ص 239 👌علی ع در این دو جریان ، بر اساس علم قطعی خود ، حکم به نفع پیامبر گرامی داد ( حکم بر اساس علم قاضی ) ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) « وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ » و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) « لَقَد كَانَ لَكُم فِى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَة » ❕در آیه دیگر تصریح می کند که شیطان به بندگان مخلص خداوند ، چون پیامبر گرامی اسلام ، نفوذی ندارد تا بخواهد ایشان را فریب دهد و معاذ الله پیامبر گرامی ادعای دروغی بکند ؛ « گفت: به عزّتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد: مگر بندگان خالص تو را از ميان آنها » « قالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِى لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِى الْأَرْضِ وَ فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُم اجْمَعِين _ الَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين‏ » ( ص 82 _ 83 ) ❕چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، و شیطان راه نفوذی به او ندارد ، و تمام عملکردش مطابق با وحی الهی است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، علی ع ، به حسب این قرائن و شواهد روشن ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر گرامی است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد . ❕اما این که علی ع ، آن اعرابی را کشت ، از این جهت است که او به پیامبر گرامی توهین و اهانت کرده بود و پیامبر ص را دروغگو و فریبکار معرفی می کرد ، با این که تمام شواهد و دلایل حاکی است که پیامبر گرامی ، صادق ترین افراد است . 👌 اعرابی به صورت هدفمند ، با توهین و اهانت به پیامبر گرامی ، قصد مخدوش کردن شخصیت پیامبر گرامی ص را در جامعه داشت ، حکم چنین افرادی که به معصومین ع توهین می کنند ، تا شخصیت الهی آن بزرگواران را مخدوش کنند و مردم را از اطراف آنها پراکنده کنند ، اعدام و قتل است ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/184 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در ذیل در مورد حدود الهی به مانند حکم سنگسار زناکار محصنه ، و نقش مهم اجرای حدود الهی در پاکسازی جامعه از آلودگی ها ، توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3260 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3261 👌ما در پاسخهای بالا گفته ایم که با توجه به شرطیت شهادت چهار شاهد برای اجرای حد سنگسار مثلا ، تعداد کسانی که مستحق اجرای این حد می شوند ، کاهش چشمگیری پیدا می کند . ❕به حسب دو پاسخی که ما در این دو روز ، پیرامون قضاوت بر اساس علم قاضی ، در مورد ذو الشهادتین و علی ع ، داشتیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3620 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3622 ❕معاند مدعی شده است که سخن امروز ما در تضاد با پاسخ سالهای گذشته ما است که شرطیت شهود ، افراد مستحق سنگسار را کاهش می دهد ، چرا که قاضی می تواند بدون نیاز به شاهد و بر اساس علم خود ، افراد را متهم به زنا کند و سنگسار کند ❗️❗️ 👌او توجه ندارد که مقصود از علم در بحث « علم قاضی » ، علم قطعی و صددرصدی و مطابق واقع است ، نه علم ظنی و وهمی و گمانی ، مانند علمی که در مورد ذو الشهادتین و علی ع حاصل شده بود . ❕چنین علمی یقینی برای قاضی در بحث زنا و سنگسار ، در صورتی حاصل می شود که قاضی مستقیما شاهد فعل زنا باشد ، نه آنکه احتمال زنا را بدهد ، یا از دور ببیند که مثلا دو نفر روی هم هستند و حکم به زنای آنها دهد . 👌وقتی قاضی چنین علم یقینی در زنای محصنه حاصل کند و زنای زن و مرد ، ثابت و یقینی باشد ، آن دو مستحق سنگسار و تنبیه هستند ، این سخن چه اشکالی دارد ❗️ ❕البته مقصود ما از قاضی مورد بحث ، قاضی ای است که فقیه و عادل و شیعه و مرد و آگاه به حلال و حرام ائمه باشد که چنین قاضی ای ، نائب امام ع در اجرای حدود و قضاوت می باشد ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1734 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1704 👌نه آنکه مقصود ما از بحث فوق ، حجیت دادن به قضاوت بر اساس علم تمام قضات کنونی دادگاهها باشد که نه فقیه هستند و نه گاها عدالت و تقوا لازم را در این رابطه دارند . ❕قاضی شیعه و فقیه و مرد و عادل ، در زمان کنونی کم و محدود است ، با این وجود چگونه ممکن است چنین قاضیانی شاهد عینی زنای محصنه در سراسر کشور و جهان مثلا باشند ❗️ 👌بنابراین ادعای ما که افرادی که مشمول حکم سنگسار می شوند ، کم و محدودند ، هنوز سر جایش باقی است و ابطال نگردیده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕یکی از معاندین به پاسخ امروز ما در مورد قتل اعرابی هتاک به پیامبر گرامی ص ، توسط علی ع ، اشکال کرده است که در همان روایت ، پیامبر گرامی ص به علی ع فرمود که دیگر چنین کاری را تکرار نکن ( یعنی اهانت کننده به من را اعدام نکن ) حال چگونه ما حکم می کنیم که توهین کننده به پیامبر گرامی ص ، سزایش اعدام است ❗️ 👌استناد معاند به فراز پایانی روایت است که پیامبر گرامی ص ، ضمن تایید عمل علی ع در کشتن فرد هتاک ، از او می خواهد که از آن پس ، دیگر چنین عملی را انجام ندهد ؛ « فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصَبْتَ يَا عَلِيُّ فَلَا تَعُدْ إِلَى مِثْلِهَا ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْقُرَشِيِّ وَ كَانَ قَدْ تَبِعَهُ فَقَالَ هَذَا حُكْمُ اللَّهِ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ » « پس رسول خدا فرمود: حكم به درستى كردى اى على امّا ديگر در اين موارد تكرارش منما، سپس رو به مرد قرشى كرده كه به همراه ايشان بود و فرمود: اين حكم خداوند بود نه آنكه تو كردى » 📚الفقیه ج 3 ص 106 ❕ما در پاسخ می گوییم که نهی مذکور ، مقطعی بوده است ، زیرا ، آن زمان ابتدای اسلام بوده است و تازه مسلمانان آن روز ، ظرفیت پذیرش این حکم را نداشتند ، چنان که مرحوم مجلسی اول ، به این مضمون ، اشاره می کند ؛ 📚روضه المتقین ، ج 6 ص 254 ❕اما پس از گذشتن زمان ، حکم مذکور در نهی ، نسخ شد ، و خود پیامبر گرامی ، با توهین کنندگان به خود ، حتی در فتح مکه ، برخورد می کردند ، چنان که در ذیل به این نکته اشاره کردیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/184 👌شاهد این سخن ، روایتی است که امام باقر ع می فرماید ؛ « مردى از قبيله هذيل رسول خدا را ناسزا مى‏ گفت، به رسول خدا خبر رسيد و گفت كسى هست كه ( زبان او را كوتاه كند؟ ) و با او برخورد کند ؟ دو تن از انصار مدينه برخاستند و گفتند: يا رسول الله، ما آماده ‏ايم. آن دو به راه افتادند تا به محل آن مرد رسيدند و سراغ او را گرفتند تا در نيمه راه مرتع او را دريافتند كه براى سركشى به گوسفندانش مى ‏رفت، به او نزديك شدند و سلام نگفتند، آن مرد پرسيد: شما كه هستيد و نام شما چيست؟ گفتند: تو فلانى فرزند فلانى هستى؟ آن مرد گفت: بلى. آن دو از شتر پياده شدند و گردن او را زدند. ❕( راوی می گوید ) من به ابو جعفر باقر ع گفتم ؛ ❔« بفرمائيد كه اگر در اين روزگار ما كسى يافت شود كه رسول خدا را ناسزا بگويد، بايد او را بكشند؟ ابو جعفر گفت: اگر به جان خود نترسى، بايد او را بکشی » « إِنَّ رَجُلًا مِنْ هُذَيْلٍ كَانَ يَسُبُّ رَسُولَ اللَّهِ ص- فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ص فَقَالَ مَنْ لِهَذَا فَقَامَ رَجُلَانِ مِنَ الْأَنْصَارِ- فَقَالَ نَحْنُ يَا رَسُولَ اللَّهِ- فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَيَا عَرَبَةَ فَسَأَلَا عَنْهُ فَإِذَا هُوَ يَتَلَقَّى غَنَمَهُ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمَا وَ مَا اسْمُكُمَا فَقَالا لَهُ أَنْتَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ قَالَ نَعَمْ فَنَزَلَا فَضَرَبَا عُنُقَهُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ- فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا الْآنَ سَبَّ النَّبِيَّ ص أَ يُقْتَلُ قَالَ إِنْ لَمْ تَخَفْ عَلَى نَفْسِكَ فَاقْتُلْهُ » 📚الکافی ج 7 ص 267 ❕بر همین اساس ، پیامبر گرامی فرمود ؛ « مَنْ سَبَّ نَبِيّاً قُتِل‏ » « کسی که به پیامبری ، ناسزا گوید ، کشته می شود » 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 213 _ بحار الانوار ج 76 ص 222 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در گذشته پیرامون آیات سوره طارق ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3566 👌متذکر تفسیر علی بن ابراهیم شدیم که می گوید ؛ « الصُّلْبُ الرَّجُلُ وَ التَّرَائِبُ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ صَدْرُهَا » « مقصود از صلب ، مرد است و ترائب اشاره به زن است و مقصود سینه های او است » 📚تفسیر قمی ج 2 ص 415 ❕و یاد آور شدیم که اگر خداوند می گوید انسان از ما بین صلب و ترائب ظهور می کند ، طبق تفسیر علی بن ابراهیم ، یعنی از نسل و تیره مردان ( اشاره به نقش مرد در خلقت فرزند ) و از سینه زنان ( یعنی آب زنان ) . 👌سینه و پستان های زن ، محرک اصلی زن در رسیدنش به ارگاسم و اوج لذت است و وقتی زن با تحریک سینه ، به ارگاسم می رسد ، آب از او خارج می شود ، تحریک زن از طریق سینه و پستان هایش ، نقش اصلی در ارگاسم و انزال زن را ایفا می کند . ❕تعبیر خروج آب زن از سینه هایش ، تعبیری عرفی و کنایی است که اشاره دارد که تحریک زنان و رسیدن او به ارگاسم و خروج آب از او ، از طریق تحریک سینه هایش می باشد ، چنان که کارشناسان می نویسند ؛ «آنچه که بیش از هر چیز زنان را تحریک می کند ، لمس سینه و به ویژه نوک سینه است . سینه ها در بسیاری از موارد می توانند به تنهایی زن را تا مرز ارضا شدن پیش ببرند ... ارگاسم سینه برای زنان یک واقعیت است ... زن ممکن است از طریق تحریک نوک سینه هم به ارگاسم برسد » 🌐https://b2n.ir/b24874 ❕البته روشن است که طبق قاعده مسلم منطقی که می گوید : « اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند » ، ارگاسم زن از طریق سینه که مورد اشاره ما واقع شد ، به معنای نفی ارگاسم زن از طرق دیگر نیست ، بلکه سخن ما و تفسیر آیه شریفه بر اساس این دیدگاه ، تنها در مقام بیان یکی از راههای مهم ارگاسم در زن است که با عفت بیان و پوشیده سخن گفتن قرآن نیز همخوانی دارد ، لذا این علت مورد توجه قرآن واقع شده است . 👌ما ارگاسم زن را حصر در تحریک سینه ها نکردیم تا معاند اشکال کند که کلیتوریس در زنان ، موثر در ارگاسم آنان است که مورد اشاره ما واقع نشده است . ❕آیا اگر پزشکان می گویند رعایت فاصله اجتماعی ، نقش مهمی در پیشگیری از کرونا دارد ، به این معنا است که ماسک زدن دیگر تاثیری در پیش گیری ندارد ؟ یا شستن دست ها و ضد عفونی کردن سطوح بی تاثیر است ❗️روشن است که پزشکان تنها یک علت مهم در پیشگیری را بیان کرده اند ، نه آنکه پیشگیری را حصر در آن علت کرده باشند . 👌ما هم تنها به یک علت مهم در ارگاسم زنان اشاره کردیم ، نه آنکه ارگاسم زنان را حصر در این علت کرده باشیم . ❕اگر بیسوادان فضای مجازی توجه بیشتری به قاعده : « اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند » ، می کردند ، این اشکالات سطحی را مطرح نمی کردند . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕نظر یکی از کاربران در مورد رسوایی و به جزع و فزع افتادن کانالهای معاند با پاسخهای ما 💪💪💪 👌رسوایی های صورت گرفته ، معاندین و اربابانشان را به تکاپو انداخته است تا جایی که پاسخهای سالهای گذشته ما را خط به خط می خوانند تا بتوانند اشکالی از ما بگیرند ، اما تاکنون راه به جایی نبرده اند و در آینده هم نخواهند برد ، اشکال گیری سطحی آنها نیز ، با پاسخ مجدد ما رو به رو شده و موجب رسوایی و فضاحت بیشترشان می شود .
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
🤔 ❔ردی بر افاضات کانال اسلامگرا در باب اعجاز پیامبران ▪️ادعا: پیامبران برای اثبات ادعای نبوتشان عملی خارق‌العاده است که دیگران از انجام آن عاجزند می‌دهند ▫️پاسخ به ادعا: اولاً بر طبق روایاتتان دجال هم مُرده زنده می‌کند (=عمل خارق العاده). ثانیاً باز هم بنا به اعتقادات خودتان افرادی با تمسک به اجنه اعمال خرق عادت انجام می‌دهند! با این حساب انجام عمل خارق‌العاده از غیر پیامبران هم محتمل است، لذا چنین دلیلی نمی‌تواند مثبت ادعای نبوت کسی باشد! ▪️ادعا: معجزات پیامبر اسلام به صورت متواتر و یقینی نقل شده‌است و جای هیچ شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد! ▫️پاسخ به ادعا: این ادعا نیز باطل است! چرا که بعنوان نمونه، در مورد ادعای شق القمر (نصف کردن ماه) ، از میان کل ساکنان آن قسمت از نیمکره زمین که ماه رؤیت میشد هیچ بنی بشری غیر از مسلمینِ متعبّد ، واقعه‌ی به آن عظمت و اعجاب‌انگیزی را ثبت نکرده‌است ❗️ 💠💠 👌معاند در پاسخ به مطلب ذیل ما در مورد معجزات انبیاء ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3575 ❕اشکالاتی را مطرح کرده است که یک به یک مورد نقد و بررسی قرار می دهیم ؛ 1⃣می گوید طبق ادعای خودتان ، دجال هم می تواند معجزه و عمل خارق العاده انجام دهد و مرده را زنده کند ❗️ 👌معاند در این ادعای خود صادق نیست ، زیرا شیعه نقل نمیکند که دجال چنین توانایی دارد ، بلکه در یک سری از اسرائیلیات و روایات جعلی و اباطیل اهلسنت ، چنین مضامینی از راویانی یهودی الاصل وارد شده است . ❕اهلسنت نقل می کنند که دجال ادعاى ربوبيت مى ‏كند ( سنن ابن ماجه ج 2 ص 1360 ) ، عمر طولانى دارد ، ( صحیح مسلم ج 8 ص 205 ) ، همراه او آب و آتش است. ( صحیح بخاری ج 8 ص 103 ) ، كور را بينا كرده و برص را شفا مى ‏دهد ( مسند احمد ج 5 ص 13 ) ، مرده را زنده مى‏ كند ، ( مسند احمد ج 5 ص 13 )، کسى را مى‏ کشد، آن‏گاه او را زنده مى‏ کند ( مستدرک حاکم ج 4 ص 537 ). ❕مثلا بخاری صراحتا نقل می کند که دجال فردی را می کشد و بعد او را زنده می کند ؛ « فَيَقْتُلُهُ ثُمَّ يُحْيِيه‏ » 📚صحیح بخاری ج 2 ص 223 _ ج 8 ص 104 ❕اما در روایات ما به قدری دجال ، زبون و ناتوان در برابر امام عصر ع معرفی شده است که حضرتش پس از ظهور او را می کشد و زمین را از ظلم و جور و لوث وجود او ، پاکسازی می کند ؛ « يَقُومُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ فَيَقْتُلُ الدَّجَّالَ وَ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ وَ ظُلْمٍ » 📚کمال الدین ، ج 2 ص 336 _ اعلام الوری ج 2 ص 197 2⃣می گوید افرادی با تمسک به اجنه ، اعمال خارق عادت انجام می دهند ، بنابراین غیر پیامبران هم می توانند اعمال خارق العاده انجام دهند ❗️ 👌او توجه ندارد که عنوان خارق العاده ، تنها بر معجزه انبیاء ، قابل صدق است ، زیرا چنان که از مفهوم کلمه معجزه استفاده است ، این کلمه از « عجز » می آید ، یعنی معجزات انبیاء به گونه ای است که بشر به هیچ عنوان نمی تواند مانند آن را بیاورد و از انجام مانند آن عاجز است ، چرا که معجزه متكى به نيروى الهى است‏ . ❕ اما کارهایی که برخی از مرتاضان انجام می دهند ، چنین نیست که دیگران در برابر آن عاجز باشند ، بلکه دیگران را هم می توانند مثلا با تمرین و ممارست و تعلیم و ریاضت مانند آن را بیاورند . ❕به همين دليل کارهای مرتاضان قابل معارضه و مقابله به مثل است، و انسان‏هاى ديگرى مى‏ توانند همانند آن را بياورند، و نيز به همين دليل آورنده آن هرگز جرئت نمى‏ كند كه «تحدى» يعنى دعوت به مقابله كند و بگويد هيچ‏كس توانايى انجام آنچه را كه من انجام مى‏ دهم ندارد، در حالى كه معجزات چون قطعاً از هيچ فردی (با نيروى غیر الهی ) ساخته نيست، همواره توأم با تحدّى بوده است، و مثلًا پيغمبر اسلام مى‏ فرموده: «اگر تمام انس و جن جمع شوند كه همانند قرآن را بياورند توانايى ندارند» . ❕و نيز به همين جهت هنگامى كه کارهای مرتاضان در برابر معجزات قرار گيرند به زودى مغلوب مى‏ شوند، و سحر مثلا هرگز با معجزه پهلو نخواهد زد، درست همان‏گونه كه هيچ انسانى قدرت معارضه در برابر پروردگار را ندارد. 👌نمونه اين مسأله در قرآن مجيد به خوبى در داستان موسى و فرعون ديده مى ‏شود كه آنها تمام ساحران را از شهرهاى كشور مصر جمع‏ آورى كردند، و مدتها مقدمه ‏چينى براى ارائه سحر داشتند و نقشه‏ ها ريختند، و سرانجام در يك چشم بر هم زدن در برابر اعجاز موسى عليه السلام هم نقش بر آب شد. 📚پیام قرآن ، ج 7 ص 279 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 3⃣او مدعی شده است که سخن ما که گفتیم معجزات پیامبر گرامی اسلام ص به صورت متواتر نقل شده است ، باطل است ، زیرا در مورد شق القمر ، هیچ فردی غیر مسلمین ، این واقعه را ثبت و ضبط نکرده است ❗️ 👌در پاسخ به این ادعای او هم گفتنی است که معجزه شق القمر از معجزات مسلم پیامبر گرامی ص است که قرآن نیز بر آن صحه گذاشته و می گوید ؛ « قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت. و هر گاه نشانه و معجزه‏ اى را ببينند اعراض كرده مى‏ گويند: اين سحرى است مستمر. - آنها (آيات خدا را) تكذيب كردند و از هواى نفسشان پيروى نمودند و هر امرى قرارگاهى دارد. » ( قمر 1_3) ❕طبق روايات مشهور و متواتر ، « مشركان نزد رسول خدا ص آمدند و گفتند: اگر راست مى‏ گويى و تو پيامبر خدايى ماه را براى ما دو پاره كن! فرمود: اگر اين كار را كنم ايمان مى ‏آوريد؟ عرض كردند آرى- و آن شب، شب چهاردهم ماه بود- پيامبر ص از پيشگاه پروردگار تقاضا كرد آنچه را خواسته ‏اند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللَّه آنها را يك يك صدا مى‏ زد و مى‏ فرمود: ببينيد » 📚مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏9، ص 282 ❕حال اشکال این است که اگر شق القمر حقيقتى داشت مى ‏بايست با آن همه اهميتى كه دارد در تواريخ جهان ثبت گردد، در حالى كه چنين نيست، و نمى‏ توان باور كرد چنان حادثه‏ اى رخ داده باشد و همه مردم جهان (جز مسلمانان) از آن غافل مانده باشند. 👌ولى براى اين كه روشن شود اين ايراد تا چه اندازه قابل اهميت است بايد تجزيه و تحليلى در روى جهات مختلف اين مسئله صورت گيرد ؛ 🔸اولا ؛ بايد توجه داشت كه ماه همواره در نيمى از كره زمين قابل رؤيت است نه در تمام آن بنابراين نيمى از مردم‏ روى زمين از اين حساب خارج خواهند شد. 🔸ثانياً ؛ در نيمى از همين نيمكره نيز همه مردم يا اكثريت قريب به اتفاق آنها از حوادثى كه در اجرام آسمانى رخ مى‏ دهد غافل و بى خبرند، چون بعد از نيمه شب آنهاست و طبعاً در خوابند، به اين ترتيب تنها يك چهارم مردم جهان مى‏ توانند از چنين حادثه ‏اى باخبر شوند. 🔸ثالثاً ؛ هيچ مانعى ندارد كه در قسمت قابل توجهى از اين نقاط، آسمان ابرى و چهره ماه با ابر پوشيده باشد. 🔸رابعاً ؛ حوادث آسمانى در صورتى توجه افراد را جلب مى‏ كند كه يا مانند صاعقه ‏ها توأم با سرو صدا يا آثار فوق العاده ديگرى باشند، و يا مانند كسوف و خسوف همراه با كم شدن نور، آن هم براى كى مدت نسبتاً طولانى، در چنين صورتى البته نظرها را به خود جلب مى‏ كند. ❕اما اگر كره ماه بدون مقدمه قبلى و بدون هيچ عكس العمل ديگر از قبيل كم شدن نور و مانند آن فقط براى چند لحظه انشقاق پيدا كرده، سپس التيام يابد كمتر نظرى را به خود جلب مى‏ كند . ❔ آيا ما در شبهاى عادى كه ماه مطابق معمول در آسمان مى ‏درخشد هيچ به آن خيره مى‏ شويم و در وضع آن كنجكاوى مى ‏كنيم؟ ❕آرى تنها دانشمندانى كه اجرام آسمانى و ماه را رصد مى ‏كنند و يا كسانى كه تصادفاً چشم آنها به آسمان بيفتد از چنين جريانى ممكن است باخبر شوند، و عده‏ اى ديگر را باخبر سازند. 🔸خامساً ؛ وسائل ثبت مطالب تاريخى و نشر آن در آن زمان بسيار محدود بود. تعداد باسواد كم، كتابها خطى، و تعداد آن ناچيز، و مثل امروز نبود كه يك حادثه مهم، برق آسا به وسيله راديوها و مطبوعات و تلويزيون‏ها در سراسر جهان انتشار يابد. 🔸سادساً ؛ تاريخ گذشته آن طور كه بعضى از خوشبين‏ها تصور مى‏ كنند در تمام جهات روشن و آشكار نيست، بلكه مملو ازنقاط تاريك و مبهم است. مثلا «زرتشت» يكى از شخصيتهاى معروف تاريخى است كه مركز نفوذ او قسمت مهمى از دنياى متمدن آن زمان بود، اما تاريخ او امروز از تمام جهات تاريك و مبهم است، تاريخ تولد، وفات، محل تولد و ساير مشخصات زندگى، حتى به عقيده بعضى، اصل وجود او مجهول و تاريك مى ‏باشد . 📚ترجمه اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج 1 ص 14 _ 15 _ 16 ❕جائى كه كشورهاى متمدن آن زمان در مورد حفظ و ضبط تواريخ مربوط به خود تا اين اندازه بى اعتنا باشند، تعجب ندارد اگر اروپائيان كه در آن زمان دوران تاريك «قرون وسطى» را مى‏ گذراندند به ضبط چنين حادثه‏ اى، در صورت اطلاع، علاقه خاصى نشان نداده باشند. 👌ما به طور قطع مى ‏دانيم در طول تاريخ بشر صدها زلزله نابود كننده و طوفان وحشتناك رخ داده كه شهرها و آباديها وسيعى را ويران نموده است در حالى كه تاريخ همه آنها را ضبط نكرده و به خاطر ندارد. ❕با توجه به اين جهات از عدم ذكر اين حادثه در تواريخ‏ اسلامى زياد نمى‏ توان تعجب نمود و آن را دليل بر عدم وقوع اين حادثه دانست. 📚معراج - شق القمر - عبادت در قطبين : مکارم شیرازی : ص 113 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌شبهه افکن به روایتی از پیامبر گرامی ص استناد کرده و مورد اشکال قرار داده است که مطابق آن پیامبر گرامی ص فرموده اند که عطسه نشانه صدق سخن است ، در ذیل در مورد این روایت توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/350
❕معاند آیه قرآن را طبق سخن واعظ کاشفی در تفسیرش مورد توجه قرار داده که باید به اهل کتاب در هنگام گرفتار جزیه ، پس گردنی زد و این است تفسیر آیه شریفه « هم صاغرون » ، در حالی که چنین تفسیری از آیه شریفه کاملا مردود و خلاف روایات اهلبیت علیهم السلام است ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/441 👌واعظ کاشفی نیز ، طبق بیان شهید مطهری ، یک فرد دروغگو و بوقلمون صفتی بوده است که در میان شیعیان خودش را شیعه و در میان سنیان خودش را سنی حنفی معرفی می کرد ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2251 ❕و تفسیرش هم مطابق با مذهب اهلسنت بوده و بر امامان اهلسنت در همان کتاب ، درود و رحمت می فرستد .
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
🤔 🔴 توصیه‌ی قرآن به تحقیر و اهانت شدید به مسیحیان و یهودیان! یکی از آیات بحث برانگیز قرآن آیه ۲۹ سوره توبه است: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾ : با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى ‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏ اش حرام گردانيده‏ اند حرام نمى دارند و متدين به دين حق نمى‏ گردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست ‏خود جزيه دهند (۲۹) اما مصداق «وَهُمْ صَاغِرُونَ» در آیه چیست؟! پس گردنی زدن به ایشان در حین دریافت جزیه! ↓↓↓ « و ایشان خوارشدگان باشند(وَهُمْ صَاغِرُونَ) » یعنی جزیه به دست خود آرند و نشینند تا وقتی که تسلیم کنند، یا از ایشان جزیه بگیرند و گردن ایشان را با سیلی فرو کوبند (پس گردنی بزنند!) 📚منبع: تفسیر حسینی (مواهب علّیه) ٫ تالیف مولانا حسین واعظ کاشفی ٫ ج۱ ٫ ص۵۴ در تصوير بالا ميبينيد كه ملا ، واعظ كاشانى از علماى بزرگ شيعه را دروغگو و شياد خطاب ميكند. جالب اينكه همين ملا واعظ كاشانى كسى است كه اكثر داستان كربلا و روضه هاى آنرا تدوين كرده و به خورد امثال همين ملاى بى وجود كرده است ❗️❗️ 💠💠 👌در رابطه با آیه شریفه مورد استناد معاند ، ما در گذشته بحث مفصلی داشته ایم و دیدگاه شیعه در مورد آیه مذکور را توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/441 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/777 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1377 👌معاندین به سخن واعظ کاشفی استناد کرده اند که ایشان در تفسیر آیه مذکور گفته اند که مقصود از « هم صاغرون » ، آن است که اهل کتاب باید در هنگام تحویل جزیه ، نشسته باشند و مسلمان ایستاده ، یا مسلمان به اهل کتاب در هنگام دریافت جزیه ، پس گردنی بزند ❗️ 👌ما گفتیم که این سخن واعظ کاشفی ، موافق با عقیده و روایات اهلسنت است و آقای کاشفی ، تفسیرش را مطابق با عقاید اهلسنت نوشته است و بر امامان اهل سنت درود و رحمت فرستاده است ، چنان که در کتاب ریاض العلماء در مورد او می خوانیم ؛ « اكثر تصانيفه سيما تفسيراه مؤلفة على طريقة أهل السنة » « اکثر تصانیف کاشف واعظی ، خصوصا دو تفسیرش ، بر طریقه اهلسنت نوشته شده است » 📚رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج ‏2، ص: 186 ❕لذا شهید مطهری در مورد واعظ کاشفی می گوید ؛ « تاريخش را كه انسان مى‏ خواند، معلوم نيست كه او شيعه بوده يا سنى، و مثل اينكه اساساً يك مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در ميان شيعه‏ ها خودش را يك شيعه صد در صد متصلّبى نشان مى‏ داده و در ميان سنى‏ ها خودش را حنفى نشان مى ‏داده است. اصلًا اهل بيهق و سبزوار است. سبزوار مركز تشيّع بوده است و مردم آن هم فوق‏ العاده متعصب در تشيّع. اينجا كه در ميان سبزواريها بود، يك شيعه صد در صد شيعه بود. بعد مى ‏رفت هرات. (مى ‏گويند شوهر خواهر عبد الرحمن جامى يا باجناق او بود.) آنجا كه مى ‏رفت، به روش اهل تسنن بود. ❕... من نمى ‏دانم اين بى‏ انصاف چه كرده است! من وقتى اين‏ كتاب ( روضه الشهداء ) را خواندم، ديدم حتى اسمها جعلى است؛ يعنى در ميان اصحاب امام حسين اسمهايى را مى ‏آورد كه اصلًا چنين آدمهايى وجود نداشته‏ اند؛ در ميان دشمنها اسمهايى مى‏برد كه همه جعلى است؛ داستانها را به شكل افسانه در آورده است‏ ... » 📚مجموعه آثار ج 17 ص 95 ❕مضمون سخن شهید مطهری در مورد واعظ کاشفی ، در کتاب اعیان الشیعه نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚اعیان الشیعه ج 6 ص 121 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌مترجم یکی از کتابهای او می نویسد ؛ « هركس كتاب رشحات عين الحيات تاليف مولانا فخر الدين على صفى ( واعظ کاشفی ) را بقصد تتبع و تحقيق بخواند و از ترجمه احوالش بشرحى كه گذشت اطلاع يابد و از خويشاوندى و روابط نزديك و حشر و نشر دائم و مستمر او با مولانا عبد الرحمن جامى و خانواده خواجه سعد الدين كاشغرى كه از بزرگان مشايخ طريقه نقشبندي ه‏ا اند واقف شود، بى‏ هيچ شك و ترديدى حكم مى‏ کند كه مولانا فخر الدين على مؤلف رشحات يك نفر مسلمان سنى مذهب خالص است و در تصوف نيز پيرو طريقه نقشبنديه و از ارادتمندان و سرسپردگان مشايخ بزرگ آن طايفه به خصوص خواجه عبيد الله احرار كه كتاب رشحات را بنام او و در مناقب و فضائل و كرامات و كلمات قصار او و بزرگان آن سلسله تاليف كرده است و با توجه به اين نكته كه نقشبنديه تنها فرقه‏ اى هستند از صوفيه كه سلسله نسبت خود را به ابو بكر صديق مى‏ رسانند و روش اين فرقه از صوفيه در شريعت، التزام كامل سنت و عمل به عزيمت و اجتناب تام از بدعت و رخصت است و لذا چنين كسانى با چنان راه و روش آميخته به تعصب‏ نمى‏ توانند پيرو مذهب تشيع و شيعه اثنا عشرى باشند » 📚رشحات عين الحيات(ترجمه)، مقدمه‏ ج‏1، ص: 85 ❕سایت ویکی پدیا نیز که ملحد با جعل و دروغ ، به آن استناد کرد تا آقای واعظ کاشفی را شیعه خالص معرفی کند ، صراحتا می گوید که مذهب او مورد اختلاف است و ذیل عنوان بحث از مذهب او ، ادله ای را از افرادی ارایه می دهد که او سنی بوده است ؛ 🌐https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%88%D8%A7%D8%B9%D8%B8_%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D9%81%DB%8C ❕از آنچه گذشت ، شرح حال آقای واعظ کاشفی و جعل و تزویر معاندین در مورد او روشن می شود . 👌چنان که گفتیم ، تفسیر واعظ کاشفی ، از آیه شریفه مورد استناد معاند ، مطابق با عقیده اهلسنت است ، چرا که آنان نقل می کنند که اهل کتاب در هنگام جزیه دادن باید نشسته باشند و مسلمان ایستاده ، تا خواری و ذلت آنها در برابر مسلمان ، نمود پیدا کند ؛ « الصغار ان یوخذ الجزیه منه قائما و المسلم جالسا » 📚احکام القرآن ، جصاص ، ج 3 ص 99 _ تفسیر فخر رازی ، ج 16 ص 30 _ مغنی ابن قدامه ، ج 10 ص 620 _ کفایه الاخیار ج 2 ص 135 _ مغنی المحتاج ، ص 249 _ السراج الوهاج ، ص 551 ❕یا می گویند باید جزیه از اهل کتاب گرفته شود و آنان نشسته باشند و تازیانه نیز بر سرشان آماده زدن باشد ؛ « تعطيها و أنت قائم و أنا جالس و السوط على رأسك » 📚الدر المنثور ، ج 3 ص 228 👌بر همین اساس ، عمر بن خطاب در هنگام شرط و پیمان با اهل کتاب ، آنان را مامور می کرد که موظفند که اگر مسلمانی بر آنان وارد شد و طالب بود که جای آنها بنشیند ، آنان باید بلند شوند و جای خود را به مسلمان دهند ؛ « ان نقوم لهم من مجالسنا إن أرادوا جلوسا » 📚کنزالعمال ، ج 4 ص 504 _ السنن الکبری ، بیهقی ، ج 9 ص 202 ❕یا از پیامبر نقل می کنند که می فرمود برای تحقیر اهل کتاب ، اگر در راه به آنان برخورد کردید ، راه را بر آنان ببندید ، تا آنان با مضیقه و فشار و سختی ، رد شوند ؛ « فَإِذَا لَقِيتُمْ أَحَدَهُمْ فِي طَرِيقٍ فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْيَقِه‏ » 📚صحیح مسلم ، ج 7 ص 5 _ سنن ترمذی ، ج 4 ص 162 👌در حالی که دیدگاه شیعه در معاشرت با اهل کتاب ، کاملا بر خلاف دیدگاه اهلسنت است که در این رابطه در سه نمایه فوق الذکر در ابتدای کلام ، توضیحات کافی را داده ایم . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟ ذکر یک نکته جالب است که عبدالمطلب و عبدالله هم زمان با هم در یک مجلس از دو نفر خواستگاری می کنند و حاصل ازدواج عبدالله با آمنه محمد می شود و حاصل ازدواج عبدالمطلب با دختر عموی آمنه حمزه می شود ، حال چگونه حمزه چهار سال از پیامبر بزرگتر می شود ! این یعنی نطفه پیامبر اسلام از عبدالله منعقد نشده است !!! طبری نیز این واقعه را از زبان واقدی بعنوان یک اصل تاریخی ثابت روایت می کند و می گوید: قال الواقدي هذا غلط والمجتمع عليه عندنا في نكاح عبد الله بن عبد المطلب ما حدثنا به عبد الله بن جعفر الزهري عن أم بكر بنت المسور أن عبد المطلب جاء بابنه عبد الله فخطب على نفسه وعلى ابنه فتزوجا في مجلس واحد فتزوج عبد المطلب هالة بنت أهيب بن عبد مناف بن زهرة وتزوج عبد الله بن عبد المطلب آمنة بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة *  : تاريخ الطبري جلد: ٢  صفحه: ٧   واقدى گويد: اين خطاست، و سخن مورد اتفاق درباره ازدواج عبد الله بن عبد المطلب همانست كه در روايت ام بكر دختر مسور آمده كه عبد المطلب با پسر خويش بيامد و براى خود و پسرش خواستگارى كرد و در يك مجلس زن گرفتند و عبد المطلب، هاله دختر اهيب بن عبد مناف بن زهره را به زنى گرفت و عبد الله بن عبد المطلب آمنه دختر وهب بن عبد مناف بن زهره را گرفت ❗️❗️ 💠💠 👌معاندین تدلیس گر ، به نقلهای ضعیفی از اهل سنت استناد می جویند تا مطالب باطلی را اشکال تراشی کنند . ❕مطابق نقلهای شیعه ، حمزه ع از پیامبر گرامی اسلام ص ، چهار سال بزرگتر بود ؛ « کان حمزه اسن من رسول الله باربع سنین » 📚اعلام الوری ، ج 1 ص 45 _ کشف الغمه ج 1 ص 15 _ بحار الانوار ج 15 ص 281 ❕مادر حمزه ، هاله بنت وهب بوده است ؛ 📚تراجم اعلام النساء ، ج 2 ص 420 _ الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه ، ج 1 ص 63 👌از نقلهای شیعه استفاده می شود که حضرت عبدالمطلب ع ، با هاله بنت وهب ، سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام و پدر ایشان عبدالله ع ، ازدواج کرده بود ، چنان که در روایت مشهوری از عبدالمطلب ع نقل می کنند که ایشان از کمی فرزندان خود ، ناراحت بود و دست به دعا برداشت و فرمود ؛ « پروردگارا! پس عيال مرا بسيار كن و دشمنان مرا بر من شاد مگردان بدرستى كه توئى خداى يگانه صمد. و بعد از آن شروع كرد به خواستن زنان و شش زن به حباله خود در آورد و ده پسر از ايشان بوجود آمد و هر يك از آن زنان به حسن و جمال آراسته و در قوم خود عزيز و منيع بودند ؛ يكى از آنها منعه دختر حارث كلابيه بود؛ ديگرى سمرى دختر غيدق (طليقيه)؛ سوم هاجره خزاعيه؛ چهارم سعدا دختر حبيب كلابيه؛ پنجم هاله دختر وهب؛ ششم فاطمه دختر عمرو مخزوميه بود و از فاطمه مخزوميه ابو طالب و عبد اللّه پدر حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهم رسيدند. بعضى گفته ‏اند: زبير نيز از فاطمه بود و ساير اولاد از زنان ديگر او بودند » « انصرف عبد المطلب في خطبة النساء و التزويج حرصا على الأولاد ثم تزوج بست نساء و رزق منهن عشرة أولاد و كل امرأة تزوجها كانت ذات حسن و جمال و عز في قومها منهن منعة بنت حباب الكلابية و الطائفية و الطليقية بنت غيدق اسمها سمراء و هاجرة الخزاعية و سعدى بنت حبيب الكلابية و هالة بنت وهب و فاطمة بنت عمرو المخزومية و أما منعة بنت الحباب فإنها ولدت له الغيداق و اسمه الحجل و إنما سمي الغيداق لمروءته و بذل ماله و أما الفرعى فولدت له أبا لهب و اسمه عبد العزى و أما سعدى فولدت له ولدين أحدهما ضرار و الآخر العباس و أما فاطمة فولدت له ولدين أحدهما عبد مناف و يقال له أبو طالب و الآخر عبد الله أبو رسول الله ص و كان عبد الله أصغر أولاده و كان في وجهه نور رسول الله ص فأولاد عبد المطلب الحارث و أبو لهب و العباس و ضرار و حمزة و المقوم و الحجل و الزبير و أبو طالب و عبد الله‏ » 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 75 _ الانوار فی مولد النبی ، ص 81 _ بحار الانوار ج 15 ص 76 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕این مضمون ، یعنی ازدواج عبدالمطلب ع با هاله بنت وهب ، قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام ، و پدرشان عبدالله ، در نقل دیگری نیز مورد تاکید قرار گرفته است ، چنان که نقل می کنند ؛ « وقتى كه عبد المطلب به يمن رفت. راهبى از اهل زبور گفت: اجازه مى ‏دهى به قسمتى از بدن تو نگاه كنم. عبد المطلب فرمود: جز عورت، همه جاى بدنم را مى‏ توانى ببينى. او به بدن عبد المطلب نگاه كرد و گفت: در يك دست تو سلطنت است و در دست ديگرت پيامبرى ، ولى در بنى زهره نيز نشانه اين دو را مى‏ بينم. ولى نمى ‏دانم حقيقت با كدام است. سپس پرسيد: اى عبد المطلب! آيا شاعه دارى؟ گفت: شاعه چيست؟ راهب جواب داد: همسر، چون برگشتى زنى را از قبيله بنى زهره انتخاب كن وقتى كه عبد المطلب برگشت با «هاله بنت وهب» از بنى زهره ازدواج كرد » « أَنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ قَدِمَ الْيَمَنَ فَقَالَ لَهُ حِبْرٌ مِنْ أَهْلِ الزَّبُورِ أَ تَأْذَنُ لِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى بَعْضِكَ قَالَ نَعَمْ إِلَّا إِلَى عَوْرَةٍ. فَفَتَحَ أَحَدَ مَنْخِرَيْهِ فَنَظَرَ فِيهِ ثُمَّ نَظَرَ فِي الْأُخْرَى فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ فِي إِحْدَى يَدَيْكَ الْمُلْكَ وَ فِي الْأُخْرَى النُّبُوَّةَ وَ إِنَّا نَجِدُهُ فِي بَنِي زُهْرَةَ فَكَيْفَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ لَا أَدْرِي.قَالَ هَلْ مِنْ شَاعَةٍ قُلْتُ مَا الشَّاعَةُ قَالَ الزَّوْجَةُ قَالَ فَإِذَا رَجَعْتَ فَتَزَوَّجْ مِنْهُمْ.فَرَجَعَ إِلَى مَكَّةَ فَتَزَوَّجَ هَالَةَ بِنْتَ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَة » 📚الخرائج و الجرائح ج 1 ص 128 _ بحار الانوار ج 15 ص 218 ❕این نور پیامبری که در وجود حضرت عبدالمطلب ع در هنگام ازدواج با هاله بنت وهب بود ، با تولد فرزندش عبدالله ع ، به ایشان منتقل شد چنان که نقل می کند ؛ « عبدالمطلب با فاطمه مخزوميه كه نجيب‏ تر و صالحه ‏تر و نيكوتر از همه زنان بود مقاربت كرد و نطفه عبد اللّه پدر حضرت رسول م منعقد شد؛ پس آن نور كه در او بود به سوى زوجه او «فاطمه» منتقل شد، و چون عبد اللّه متولد شد آن نور ازهر از جبين اطهر او ساطع گرديد به حدّى كه اطراف آسمان را روشن نمود، پس عبد المطّلب از انتقال آن نور بسوى آن مايه شادى و سرور خوش‏حال شد » 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 76 ❕این نور نبوت در پیشانی عبدالله ع می درخشید و در هنگامی که نطفه پیامبر گرامی ص در رحم آمنه س بسته شد ، نور او به آمنه منتقل شد و مقدمات تولد پیامبر گرامی اسلام ایجاد شد ؛ « إن عبد الله كان في جبينه نور يتلألأ فلما قرب من حمل محمد لم يطق أحد رؤيته و ما مر بحجر و لا شجر إلا سجد له و سلم عليه فنقل الله منه نوره يوم عرفة وقت العصر و كان يوم الجمعة إلى آمنة » 📚مناقب آل ابی طالب ، ج 1 ص 27 _ الدر النظیم ، ص 25 ❕بنابراین ازدواج عبدالمطلب ع ، با هاله بنت وهب ، مادر حمزه ع ، سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام و حتی تولد پدرشان بوده است ، و این ادعا که در هنگام ازدواج عبدالله ع با آمنه ، عبدالمطلب نیز با هاله ازدواج کرده است ، از اساس کذب و دروغ است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌نصوص تاریخی تنها تصریح دارد که عبدالمطلب ع ، مقدمات ازدواج عبدالله با آمنه را مهیا می کرد نه آنکه خودشان هم بخواهند ، همزمان ازدواجی داشته باشند . نقل می کنند ؛ « پس چون صبح روز ديگر طالع شد حضرت عبد المطّلب اولاد اعمام كرام خود را حاضر گردانيد و جامه ‏هاى فاخر پوشانيد؛ و وهب نيز خويشان خود را جمع كرد، و چون مجلس شريف منعقد شد حضرت عبد المطّلب برخاست و خطبه ‏اى در نهايت فصاحت و بلاغت ادا نمود و گفت: حمد مى‏ كنم خدا را حمد شكركنندگان، حمدى كه او مستوجب است بر آنچه انعام كرده است بر ما و بخشيده است به ما و گردانيده است ما را همسايگان خانه خود و ساكنان حرم خود و انداخته است محبت ما را در دلهاى بندگان خود و ما را شرافت داده است بر جميع امّتها و حفظ نموده است از جميع آفتها و بلاها، و حمد مى‏ كنم خدا را كه نكاح را بر ما حلال گردانيده و زنا را بر ما حرام گردانيده؛ و بدانيد كه فرزند ما عبد اللّه دختر شما آمنه را خواستگارى مى ‏نمايد به فلان صداق، آيا راضى شديد؟ وهب گفت: راضى شديم و قبول كرديم. عبد المطّلب گفت: اى قوم! گواه باشيد. پس عبد المطّلب در مكه چهار روز وليمه كرد و جميع اهل مكه و نواحى مكه را دعوت نمود. » « .... الحمد لله الذي أحل لنا النكاح و حرم علينا السفاح و أمرنا بالاتصال و حرم علينا الحرام اعلموا أن ولدنا عبد الله هذا الذي تعرفونه قد خطب فتاتكم آمنة بصداق معجل و مؤجل كذا و كذا فهل رضيتم بذلك من ولدنا قال وهب قد رضينا منكم فقال عبد المطلب اشهدوا يا من حضر ثم تصافحوا و تهانوا و تصافقوا و تعانقوا و أولم عبد المطلب وليمة عظيمة فيها جميع أهل مكة و أوديتها و شعابها و سوادها فأقام الناس في مكة أربعة أيام‏ » 📚حیاه القلوب ج 3 ص 88 _ الانوار فی مولد النبی ص 121 _ بحار الانوار ج 15 ص 101 ❕بنابراین ازدواج عبدالمطلب ع با هاله سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام بوده است و از این ازدواج حمزه ع ، متولد می شود که تولد ایشان ، چهار سال قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام بوده است . 👌آنچه هم که معاند از کلام واقدی مورد استدلال قرار داد تا بگوید ازدواج عبدالمطلب با هاله ، همزمان بوده با ازدواج عبدالله و آمنه و در یک مجلس بوده است ، از اساس باطل است ، زیرا نقلهای واقدی ، اعتباری ندارد ، و واقدی حتی نزد خود علمای اهلسنت ، متهم به جعل و دروغگویی بوده است . ❕بخاری و ابوحاتم در مورد او می گفتند متروک است و به نقلهای او توجه نمی شود ، احمد در موردش می گفت احادیث رادگرگون می کند ، ابوحاتم و نسائی می گویند وضع و جعل حدیث می کرده است ، ابن راهویه می گوید او در نزد من از جاعلان حدیث است ، ابن معین گفته است او ثقه نیست ، دار قطنی گفته است در او ضعف است ، ابن خلکان گفته است او را در حدیث تضعیف کرده اند ، یافعی گفته است ، ائمه حدیث او را ضعیف می دانند ، ذهبی نیز گفته است بر ترک نقلهای او اجماع است » 📚میزان الاعتدال ج 6 ص 273 _ المغنی فی الضعفاء ، ج 2 ص 354 _ الکاشف ج 3 ص 65 _ مراه الجنان ج 2 ص 36 _ الانساب ج 5 ص 567 _ تقریب التهذیب ج 2 ص 117 _ طبقات الحفاظ ص 149 ❕معاندین و دشمنان پیامبر گرامی که از بی رگ و ریشه ای خود ، مورد ملامت و مذمت اند ، در صدد برآمده اند تا این عقده روحی را با تشکیکات بی اساس در مورد نسب پیامبر گرامی اسلام ص ، برطرف کنند ، غافل از آنکه این تشکیکات راه به جایی نمی برد و پیامبر گرامی اسلام ، دارای برترین و پاک ترین نسب ها بوده اند ، چنان که علی ع فرمود ؛ « خداوند پيامبران را در برترين جايگاه قرار داد و در بهترين مكان مستقر ساخت و پيوسته آنها را از اصلاب با ارزش (پدران) به ارحام پاك (مادران) منتقل نمود؛ هر زمان يكى از آنها بدرود حيات گفت، ديگرى براى پيشبرد آيين خدا به جاى او برخاست » « فاستودعهم في أفضل مستودع، و أقرّهم في خير مستقرّ، تناسختهم كرائم الأصلاب إلى مطهّرات الأرحام؛ كلّما مضى منهم سلف، قام منهم بدين اللّه خلف » 📚نهج البلاغه ، خطبه 94 ❕اهلسنت از پیامبر گرامی نقل می کنند که فرمود ؛ « هنگامى كه آدم عليه السّلام در بهشت بود، در پشت او بودم و هنگامى كه حضرت نوح عليه السّلام در كشتى نشست، در پشت او بودم و هنگامى كه ابراهيم عليه السّلام را در آتش افكندند، در صلب او بودم.پدر و مادرم، هيچگاه به آلودگى دچار نگشتند و همواره خداى تعالى، مرا از صلب‏هاى پسنديده به رحمهاى پاكيزه و هدايت يافته، انتقال مى ‏داد. دو شعبه و گروه بوجود نيامد مگر اينكه من، در بهترين آنان قرار گرفتم. » « كنت وآدم في الجنة في صلبه ، وركب بي السفينة في في صلب أبي نوح ، وقذف بي في النار في صلب إبراهيم ، لم يلتق أبواي قط على سفاح ، ولم يزل الله ينقلني من الأصلاب الحسنة إلى الأرحام الطاهرة ، صفي مهدي لا يتشعب شعبتان إلا كنت في خيرهما » 📚کنزالعمال ج 11 ص 428 _ تاریخ مدینه دمشق ، ج 3 ص 408 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir