يك شب ساعت ۲ شهيد كه در گشت شبانه بودند لنجی پر از اسلحه مىبيند و صاحبان اسلحه خواستند كه به شهيد جهت سكوت رشوه كلانی دهند كه قبول نكرد.
و گفت: كه عشق به امام مانع از انجام اين كارم مىشود.
و بعد درگيری بين آنها پيش مىآيد.
به جوانان توصيه داشت كه هیچ وقت پشت رهبر را خالى نكنند و گوش به فرمان آنها باشند و مواظب توطئه دشمن باشند.
🔻راوی: همسر شهید
#شهید_حسین_غلامی
#کنگان
#فیاضیه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهيد برای بار اول كه مىخواست به جبهه برود، سنش كم بود. براى همين برادران پاسداری كه در قسمت اعزام نيرو بودند از اعزام وى مخالفت كردند و ايشان هميشه با حالتى نگران به خانه برمىگشت به همين خاطر در يكى از روزها با همفكری پسر عمويم به نام علیرضا غلامی، كه دو كپی شناسنامه مىبرند و به واحد اعزام نيرو بسيج سپاه در شهر اهرم مراجعه مىنمايند و اين طورى كه ما شنيدهايم از آنها ثبت نام میکنند.
شهيد با روحيه باز و شاد جهت بردن وسايل شخصى خود به خانه برمىگردد. چون مادرم گفته بود كه اگر بدون اجازه به جبهه بروی شيرم را حلالت نمیكنم و به همين خاطر جهت گرفتن اجاره به پيش مادرم آمد.
بعد از گفتگوى مفصل به مادرم گفت: كه من آمده ام از شما اجازه بگيرم چون مىخواهم به جبهه بروم.
همين طور كه نشسته بوديم مادر گفت: شوخى مىكنى؟ گفت نه بابا من فردا صبح راس ساعت ۸ به جبهه اعزام میشوم مادرم ديد كه كارى از پيش نمىبرد، گفت: برو خدا نگهدارت باشد و مواظب خودت باش.
شهيد بعد از اجازه از پدر و مادر فوراً به طرف دوستان خود رفت و شب را تا صبح در بسيج مقاومت اهرم به گشت زنى و نگهبانى پرداخت اذان صبح كه شد نمازش را همان جا بخواند و جهت برداشتن وسايل خود به خانه آمد و از همه اعضا خانواده از پدر و مادر و برادر و خواهر خداحافظی كرد و رفت قبل از خداحافظی از همه اعضا خانواده خواست كه دعا كنند كه زودتر به شهادت برسد.
🔻راوی: شیر علی غلامی (برادر شهید)
#شهید_عبدالحمید_غلامی
#اهرم #تنگستان
#شلمچه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید مبارک زورقی (1).mp3
3.12M
🔊وصیتنامه شهید مبارک زورقی
🔻گوینده: خانم تقوی
#شهید_مبارک_زورقی
#دیلم
#عین_خوش
#صوت_وصیت_نامه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
ای بانوان و کسانی که باید الگوی این جامعه باشید!
سنگرتان و وقارتان و عزّت و آبرویتان را از دست ندهید که آن حجاب شماست.
ای خواهر!
هیچ می دانی که چادر سیاه تو از خون هزاران شهید بهتر و ارزنده تر است؟
از شما جنگیدن نمی خواهیم امّا شما عزّتتان را از دست ندهید و آن سنگر از دست ندهید، سنگر حجاب بزرگترین سنگر است.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
✍️متن وصیتنامه به خط مبارک شهید.
#شهید_اسدالله_آهنجان
#جم
#جزیره_مجنون
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
مىخواهد دوباره به جبهه برگردد كه با اصرار پدر مبنى بر ماندن و ادامه تحصيل روبرو مىگردد ولى چون عاشقی كه معشوقش او را مىطلبد نمىتواند ايستادگی كند و لحظهاى فضاى جبهه و جنگ از ذهنش دور نمىگردد و در جواب پدرش مىگويد:
من عاشقم و تاب ماندن را ندارم.
و اين شعر را هم قرائت مىكند:
كشتن عاشق به جرم عاشقی دشوار نیست
هر که عاشق شد برایش سر سپردن عار نیست
میثم تمار را نازم که که میگفت این سخن
سرفرازی بهر عاشق جز فراز دار نیست
قابلیت باید انسان را که گردد سرفراز
ورنه هرسر لایق ایثار راه یار نیست
مهر آل الله را با سیم و زر نتوان خرید
کار عشق است و کار درهم و دینار نیست
#شهید_شهریار_تنها
#بصری #دشتستان
#اروند
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
صبح روز پنج شنبهاى بود كه براى خوردن صبحانه نزد من آمد. برادرانش هم پيش او نشستند و با هم صبحانه خوردند.
خبر دادند كه ماشين براى رفتن آماده است...
نگاه پر محبتى به من كرد و با من خداحافظی كرد.
گفتم: مادر، مىخواهم كف دستت را ببوسم!
قبول نكرد...
خودش دستم را بوسيد و من هم با اصرار توانستم دستش را ببوسم.
گفت: مادر! يادت باشد كه ما هم مثل ياران سيد الشهدا داريم به جنگ يزيديان مىرويم...
اين آخرين ديدارمان بود.
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_عبدالحسن_حاجی_پور
#کلبیا #دیر
#طلاییه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
بعد از ۳۶ الی ۳۷ سال انگار همین الان خسرو جان ایستاده و داره این خوابش رو برام تعریف میکنه.
چند هفته قبل از اینکه عازم جبهه بشه و اصلا خبری از رفتنش باشه یک روز صبح که از خواب بیدار شد گفت:
دیشب خواب دیدم که امام خمینی اومده توی خوابم و دستم رو گرفت و گفت بیا باهم بریم یه جای خوب و بعد منو برد به یک باغ زیبا و پر از گل که هرگز مثلش در زمین نمیشد پیدا کرد و غیرقابل وصف.
بعدش هم برای اولین بار که رفت جبهه شاید یک ماه و چند هفته هم نشد که عملیات کربلا ۴ اتفاق افتاد و به همراه دوستان آسمانیاش کبوتر باغ بهشت شد...
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_خسرو_نظری
#گناوه
#جزیره_سهیل
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
اگر عاشق اگر ديوانه روی زمينم من
اگر مجنون اگر پروده آب و زمينم من
اگر ديوانه وار از صبح به شب گردم به هر برزن به هر كويی
همانا در پی جوئيدن معبود خويش منم
به دل عشق خدايی دارم، همی ديوانه جشن وصال او
نمىترسم ز خصم خيره سر، اكنون زينم من
تو ای مادر نخور غم از فراق دورى فرزند
كه جان بر لب رسيده، مادرا، پيغام دينم من
تو ای مادر نگو كه يغما رفته است زين سان
كه يغما گر زند چون من به جانانم رسيدم من
و اما ای پدر زارى مكن، يادآور صحراى محشر باش
به دريای شهادت منزل خوبان رسيدم من
شما ای خواهران، زينب وار رسوا كنيد دژخيم
همانا مجلس معبود را يكسر حبيبم من
و اما ای برادر گر به قربانگاه رسيدی ياد ما هم كن
همانا اين شهادت را به جان خود خريدم من
و اكنون امت ايران، پيام من به زير خاك
به فرمان خمينى سرور و سالار دينم من
كنون ای مرتضى بنويس پرشور اين پيام من
همی در زير خاك تير و تاريک، ليكن در بهشتم من، شهيدم من
🔻پيامی از يك شهيد كه شهيد مرتضی ناطق زاده آن را بصورت شعر سرودهاند.
#شهید_مرتضی_ناطق_زاده
#دیلم
#شرهانی
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
وصیتنامه شهید حسین سلیمانی راد.mp3
2.29M
🔊وصیتنامه شهید حسین سلیمانی راد
🔻گوینده: خانم جباری
#شهید_حسین_سلیمانی_راد
#محمدآباد #دشتی
#آبادان
#صوت_وصیت_نامه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
مادر عزيزم!
دوست دارم به شهادت برسم.
دوست دارم راهى كه تمامى شهداى دفاع مقدس آن را در پيش گرفتهاند من هم آن را در پيش بگيرم.
شما را به گرامى داشتن و بزرگ شمردن نماز و ساير عبادتهاى دینى توصيه مىكنم.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_فالح_مکیان
#گوده #کنگان
#ایرانشهر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
از تبار رئیسعلی
مادر عزيزم! دوست دارم به شهادت برسم. دوست دارم راهى كه تمامى شهداى دفاع مقدس آن را در پيش گرفتهاند
آخرين بار كه از مرخصی آمده بود يک شهيد مىآوردند او به تشيع جنازه شهيد مىرود و بعد كه برمیگردد به مادرش مىگويد:
برايم دعا كن كه شهيد شوم...
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_فالح_مکیان
#گوده #کنگان
#ایرانشهر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
در اين یک سالى كه اوج فعاليتش بود، باور كنيد ما يک غذاى درست و حسابی با هم نخورديم.
از زمان شروع جنگ و رفتن او به جبهه تا موقع شهادتش بيشتر از يك سال نگذشت.
وقتى به ديدار ما مىآمد، مىگفت:
«نمى توانم در شهر بمانم!» و به همين خاطر هم سريع برمىگشت و ماهها در جبهه مىماند.
يكبار به او گفتم: «مادر جان! درسهايت چه مىشود؟
و او گفت: «نمىتوانم در پشت نيمكت بنشينم! من آرزوى نشستن پشت سنگر و گونیهای خاكی را دارم و در آنجا آرامش مىگيرم!»
🔻راوی: مادر شهید
#شهید_عابدین_بهفروز
#بوشهر
#بستان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir