eitaa logo
از تبار رئیسعلی
543 دنبال‌کننده
427 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت‌نامه شهید ضرغام ابراهیمی زاده.mp3
1.77M
🔊وصیت‌نامه شهید ضرغام ابراهیمی زاده 🔻گوینده: خانم جباری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بر روی سنگ مزارم، اين سروده را بنويسيد: سوى ديار عاشقان رو به خدا مى‌رويم بهر ولای عشق او به كربلا می‌رويم می‌روم ميدان مين مادر خداحافظ مين را خنثى كنم مادر خداحافظ 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يك روز ديدم جهانگير داره زار‌زار گريه می‌كنه. گفتم: چيزى شده؟ چرا اينقدر گريه می‌کنی؟ گفت: دست از سرم بردار. بذار راحت باشم. گفتم: تو هر مشكلی برات پيش می‌آمد به من می‌گفتی. حالا چیشده كه نمی‌خوای به من بگی؟ بعد از اصرار من گفت: آقا صاحب الزمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) رو خواب ديدم كه بهم گفت: چرا ديشب، نماز شبت قضا شد؟ 🔻راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
حرمت لباس پاسداری هادی، بیشتر از بقیه بچه ها به محمدجعفر وابسته شده بود و علاقه ی عجیبی به لباس نظامی اش داشت. دلش میخواست هرجایی که می رود همراهش باشد. هر بار باید با انواع و اقسام سرگرمی ها هادی را مشغول می کردم تا پدرش یواشکی پا در کوچه بگذارد. گاهی که آماده می شد تا به سپاه برود، میگفتم : جعفر! لباس نظامیت رو بپوش تا بچه بفهمه تو سرکار میری و بهونه نکنه که دنبالت بیاد. راستش خودم هم خیلی علاقه داشتم او را با این لباس ببینم . جواب می داد که : ترجیح میدم تو خیابون لباس فرم نپوشم. مردم وقتی پاسدارها رو با لباس سبز سپاه می بینن، احترامشون چندین برابر میشه. راستش نمی خوام کسی منو بشناسه و بفهمه که پاسدارم و به خاطر لباسم کاری برام انجام بده. 🔻راوی: فاطمه خدری (همسر شهید) «برشی از کتاب جامانده در سهیل» 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید یکی از یاران با وفای جبهه و جنگ بود. در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۶۰ جهت اعزام به جبهه از کنگان به سوی بوشهر حرکت کردیم. بعد از ظهر همان روز به بوشهر رسیدیم. شب را در بوشهر گذراندیم. یادم می آید شهید عاشوری قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شد و کلیه رزمندگان را از خواب بیدار می کرد تا نماز صبح را بجا آورند. بعد از آن برای اینکه بچه را به خود نزدیک تر کند کلاس های قرآن و احکام برای آنها دایر می کرد. ساعت ۱۰ صبح به سوی شیراز حرکت کردیم و ۸ صبح روز بعد به شیراز رسیدیم. در طی سفر شهید عاشوری در اتوبوس نوحه سرایی می کرد و بچه ها را با جبهه و جنگ آشنا می کرد. ما ۲ روز در شیراز ماندیم و روز سوم به سوی اهواز حرکت کردیم. برای آموزش دیدن یک ماه در اهواز ماندیم. بعد از آموزشی در تاریخ ۹ آذر ۱۳۶۰ ساعت ۱۰ شب عملیات محرم شروع شد. در کنار شهید عاشوری بودم. واقعا مثل یک کوه استوار  بود. دلاورانه جنگید. مثل طوفانی که برگ‌های خزان را می ریزد عراقی ها را از پای در می آورد. همه مدیون شهید عاشوری بودیم. عملیات بصورت کاملا موفقیت آمیز بود و منطقه از وجود عراقی ها پاک سازی شد. 🔻راوی: یوسف بحرینی «همرزم شهید» 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید غلامرضا کرامت.mp3
3.23M
🔊 وصیت‌نامه شهید غلامرضا کرامت 🔻گوینده: خانم تقوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خط امام كه همان خط مستقيم الله است از آن جدا نشويد و در راه راست قدم برداريد و در اين راه بجنگيد كه جنگ كردن در راه اسلام شيرين است. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود که صدام بعثی به ایران حمله کرد، حسین آن زمان وارد جهاد سازندگی شده بود که برای حضور در جبهه اقدام کرد. به یاد دارم در اولین حضورش به جبهه، دچار مجروحتی سخت شد که انتظار زنده ماندنش را نداشتیم. حسین از ناحیه‌ سر و بدن مجروح شده بود و حدود ۲ ‏تا ۳ ‏ماه در بیمارستان فاطمه‌ زهرای بوشهر بستری شد. چند ماهی از دوره استراحتش گذشت، حالش که بهتر شد مادرم زمینه ازدواجش را فراهم کرد. مراسم خواستگاری انجام شد و قرار مراسم ازدواجش را گذاشتیم اما او گفت: «تا من به جبهه بروم و ‏برگردم، بعد از آن مراسم را برگزار می‌کنیم، الان وقت ازدواج من نیست چون که در جبهه به راننده ی لودر نیاز دارند». 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی به یاد شهیدان... 🔻مداح: حجت الاسلام تشکری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
عزيز ده سال بيشتر نداشت كه با خانواده براى زيارت به مشهد مقدس رفتيم در راه منظره سر سبز و جالبى از طبيعت را ديديم. براى همين لحظاتی را آن جا مانديم بعد از مدتی كه حركت كرديم متوجه شديم كه عزيز را با خود نیاورده‌ایم. به پشت سر كه نگاه كرديم ديديم كه او كفش‌هاى خود را در آورده و با سرعت زياد ما را دنبال مى‌كند. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
من برادر كوچكتر ايشان بودم و به همديگر علاقه‌ی عجيبی داشتيم. قبل از اعزام آخر مرا سوار موتور كرد و در شهر چرخاند و به من گفت: اگر من شهيد بشوم تو چه مى‌كنى؟ گفتم: خوب خيلى ناراحت مى‌شوم و گريه مى‌كنم. او مرا دلداری داد تا آرام باشم ولى بعد از شهادتش آنقدر ناراحت بودم كه حتى بزرگترها هم نمى‌توانستند مرا آرام كنند و همچنان بى‌قراری مى‌كردم. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید محمد بنافی.mp3
3.23M
🔊وصیت‌نامه شهید محمد بنافی 🔻گوینده: خانم تقوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
اى ملت ايران! خداى ناكرده نكند دست از مبارزه برداريد كه تازه انقلاب در آستانه پيروزى بزرگ قرار گرفته است و نياز به فداكارى و سرمايه گذاری بيشترى دارد. از خدا بخواهيد انشاءالله روزى نيايد كه زرق و برق و مال اندك دنيا و يا همسر و فرزند و راحتى دنيا، شما را فريب دهد، كه پشت آن عذاب خداست. دفاع از اسلام را بر هر چيزی كه برايتان عزيز است، مقدم شماريد. با هم قدر دفاع را بدانيد كه اگر اسلام برود و يا شكست بخورد، ناموس همه ما و شما تا قيامت از خطر كفار در امان نخواهد بود. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
زمان شهادت احمد حدود ۷ تا ۸ سال بيشتر سن نداشتم. يك روز كه براى مرخصی از جبهه آمده بود، در خانه نشسته بود و داشت به راديو گوش مى‌داد. ديدم دارد گريه مى‌كند. چون ما خيلى او را دوست داشتيم طاقت ديدن گريه هايش را نداشتيم. جلو رفتم و گفتم: چرا گريه مى‌كنی؟ مرا كنار خود نشاند و گفت: امام گفته كاش من يك بسيجی بودم حالا ما هم خود را بسيجی مى‌دانيم ولى جبهه را ترك كرده‌ايم و به مرخصی آمده ايم‌! 🔻راوی: مختار انیسه (برادر شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
من در تاريخ ۵ مهر ۱۳۶۰ در جبهه آبادان همراه شهيد بودم. قبل از اعزام، شهيد فرحی چون در ستاد تبليغات سپاه پاسداران بود از اعزام من مطلع بود به من گفت: بيا تا برايت وصيت نامه بنويسم. هرچه من می گفتم ايشان هم می نوشتند. خوش اخلاقی از ویژگی بارز ايشان بود. در جبهه مقيد به مراسم خاص شب های جبهه بود. در ضمن خود از مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. رفتارش با همسنگران خيلی دوستانه و مهربان و به قولی بسيار خاكی بود. دوست داشت بصورت داوطلب در منطقه بماند و خدمت بيشتری كند. 🔻راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ارادتی خاص به همهٔ ائمه اطهار (علیهم‌السلام) داشت و معمولاً بعد از نمازهايش، مقدارى دعا و نيايش می‌خواند. گاهى هم می‌گفت: ای كريمی كه از خزانه‌ی غيب هزاران وظيفه خور دارى دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمن اين نظر دارى 🔻راوی: فرزند شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید پرویز پور حمزه.mp3
4.03M
🔊وصیت‌نامه شهید پرویز پور حمزه 🔻گوینده: خانم جباری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
اگر چنانچه در اين راه خدايی كشته شدم برايم گريه و زارى نكنيد. اگر مى‌خواهيد براى من گريه و زارى بكنيد براى جد بزرگوارمان امام حسين (علیه‌السلام) گريه كنيد كه با چه وضع مشقت بارى با گرسنگى و تشنگى شهيد شد. 🔻فرازی از وصیت‌نامه ‌شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از تبار رئیسعلی
در بالاى خانه­‌مان پرچم سبز رنگ بزن و افتخار کن فرزندت در راه خدا به اين مقام بزرگ رسيد و تو را پيش
‌ گاهی وقت ها تمام ايام هفته نماز شب مى‌خوانم و بعضى اوقات هم هفته‌ای سه شب نماز شب مى‌خوانم و نافله مغرب در تمام اوقات مى‌خوانم از سوره هاى قران سوره جمعه دخان در هر شب جمعه مى‌خوانم. 🔻از دست‌نوشته‌های شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸| شهید یوسف زینبی هفدهم اسفند ۱۳۳۳ در روستاي زيزار از توابع شهرستان دشتی به دنيا آمد. يازدهم آذر ۱۳۶۰ در بستان بر اثر اصابت ترکش مجروح شد. سی‌ام آذر ۱۳۶۰ در بيمارستان نمازی شيراز بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خیلی مهربان بود. من خواهر بزرگتر بودم من رو خیلی دوست داشت. علاقه ای زیادی بین ما وجود داشت. ارومیه بود وقتی برای مرخصی می آمد چند روز در راه بود تا به خانه برسد. یک بار که برای مرخصی آمده بود، ساعت ۲ شب به خانه می رسد، مادرم که بیدار بودند به علی میگوید: الان خواهرت را صدا می زنم، غذا آماده کند. علی گفته بود نه! نمی خواهد صدایش بزنید. خودش بیدارمی شود. سرش را کنار سرم گذاشت حس کردم علی آمده بیدار شدم دست انداخت دور گردنم. گفت: مامان دیدی گفتم خودش بیدار می شود. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸 | جمعی از رزمندگان بوشهری در تیپ ۱۷ علی بن ابی طالب (قم) در منطقه عملیاتی فتح المبین 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ای ملت بزرگوار و شهید پرور، بخدا قسم این جنگ نعمت خیلی بزرگی است قدر این نعمت الهی را بدانید ببینید این عزیزان برادران و فرزندان و پدران شما كه از جبهه های حق علیه باطل بر می گردند چقدر معصوم، مظلوم و نورانی اند. نگاه های عمیق به چهره های آنها بیاندازید، قلب این عزیزان را رنگ الهی گرفته رنگ قلبشان، قلب پاك همچون آیینه شان در ظاهرشان هم اثر گذاشته است. ای عزیزان بعد از برگشتن به خانه برای دیگران یك معلم و راهنما باشید، مبادا با اعمال و رفتار ناپسند مردم را به جبهه بدبین كنید كه عذاب الهی سخت در كمین است. بیشتر از هر چیز قرآن بخوانید كه قلب را صفا می دهد و بدانید كه قصد دشمنان این است كه ما را از قرآن جدا كنند. نماز اول وقت را فراموش نكنید كه هر چه هست همه از نماز است و اگر می خواهید خدا را خوب درك كنید و بشناسید و خدا را در دلتان جا دهید نماز شب را فراموش نكنید. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هنگامى كه جنگ ايران و عراق آغاز شد، ابراهيم كه عاشق امام (ره) بود و قلبش فقط براى انقلاب مى‌تپيد، به محض شنيدن فرمان رهبر، براى رفتن به جبهه اقدام كرد. روزى كه براى كسب اجازه نزد من آمد، به او گفتم: پسرم! مگر همين جا در حال خدمت به انقلاب و امام نيستی؟ و او با چهره‌ای حق به جانب رو به من كرد و گفت: من فكر مى‌كنم در آنجا بيشتر به من نياز دارند. و رفت؛ چون بايد مى‌رفت و هيچ چيز جز رفتن و با دشمن جنگيدن نمى‌توانست به او آرامش بدهد. 🔻راوی: پدر شهید ✍ و شهید ابراهیم قناعت زاده. هر دو در عملیات فتح المبین به شهادت رسیدند. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پسرم همیشه به من سر می زد. صبح ها بعد از نماز صبح وقتی که می خواست از خانه بیرون رود دوباره می آمد و می گفت: مادر چیزی لازم نداری؟ هر وقت که از سپاه یا جبهه باز می گشت حتماً اولین بار به من سر می زد و سلام می کرد، پیشم می نشست و چای می خورد و بعد به سراغ دیگران می رفت. همیشه به من احترام می گذاشت و هر جا که می خواستم بروم می آمد و مرا می برد. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
قبل از اینکه انقلاب به وقوع بپیوندد، ما اطلاعیه ها و عکس‌ها و پوسترهای امام را که از تهران به بوشهر می رسید، بین مردم پخش می کردیم و از عمال شاه ملعون هیچ باکی نداشتیم. به یاد دارم اولین تصویر امام که از تهران رسید، توسط مجید بالای درب دبیرستان سعادت نسب شد و بچه ها تصمیم گرفتند، به مدت ۳ روز، روزه‌ی سیاسی بگیرند و در حال تحسن باشند. همان شب به من اطلاع دادند که مامورین نظامی از ماجرا اطلاع پیدا کرده اند و قصد دستگیری بچه ها را دارند. خیلی سریع خبر را به بچه ها رساندم و به نزد مجید رفتم و به او هم خبر دادم، ولی او گفت تحصن خود را به هم نمی زنیم و به بچه ها گفت که: هر کس می تواند ادامه دهد با ما همراه شود. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
محمد آقا وقتی برای آخرین عملیات می خواست اعزام شود هر روز به من می گفت: این بار دیگر احتمال بازگشتم کم است و این سفر شاید برگشتی نداشته باشد. من به او گفتم: محمد از این حرف ها نزن شما باید باشید و راه کربلا را برای ما باز کنید تا ما بتوانیم راحت به زیارت قبر آقا برویم. تا اینکه روز رفتن فرا رسید. صبح زود وسایلش را در ساکش گذاشت، موقع بیرون رفتن از خانه دخترمان را که شش ماهش بود در بغل گرفت و او را می بوسید. به او گفتم که چرا انقدر بچه را می بوسی؟ گفت: دیشب خواب دیدم و می دانم که این بار شهید می شوم. می خواهم برای بار آخر سیر دخترم را ببینم و ببوسم. رفت و دیگر خبری از او نشد. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید حسن عشایری.mp3
1.18M
🔊وصیت‌نامه شهید حسن عشایری 🔻گوینده: خانم جباری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
امام را تنها نگذاريد و همواره  گوش به فرمان او باشید و تا مى‌توانيد راه شهيدان را ادامه دهيد و نگذاريد تا خون شهيدان پايمال شود. و تا مى‌توانيد نگذاريد اين منافقين کوردل شخصيت‌هاى ما را شهيد کنند و آنها را نيست و نابود کنيد. 🔻فراز از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir