#وقایع
#وقایع_محرم
#روز_اول_محرم و #دوم_محرم امام حسين ـ عليه السلام ـ به #کربلا نرسيده بود
بلکه پس از روز دوم به کربلا رسيد.
در روز اول #محرم با #سپاه #حر ديدار کرد
و حر و سپاه او توسط امام از آب سيراب شدند.
نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده که #کاروان_حسينی در حرکت بودند و امام ـ عليه السلام ـ در #صبحگاه دستور دادند که #ظروف و #مشک ها را پر از آب کنيد،
حرکت کردند،
ناگهان يکي از #ياران #امام با صداي بلند #تکبير گفت،
و گفت:
از دور #نخلستانی پيداست.
امام فرمود چه مي بينيد؟ عده اي گفتند #نخلستان نيست گوشهاي #اسب از دور چنان مي نمايد که #نخل است
آنها #نزديک شدند
تعداد هزار #سواره_نظام به #فرماندهی
حر مأمور از طرف #عبيدالله_بن_زياد #لعنه_الله_عليه ...
امام به يارانش فرمود از آنها پذيرايی و آن ها را که !تشنه اند سيراب کنيد.
#محرم
#امام_حسین
#کربلا
#عاشورا
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#وقایع
#روز_دوم
#حر_بن_یزید
که در پى #نامه هاى روزانه #عبیدالله ، #امام_حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ،
بنا به #فرمان #عبیدالله_بن_زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به #صحراى #خشک و غیر آباد کشانید.
تا این که در روز پنج شنبه ، #دوم_ماه_محرم
سال 61 قمرى در #سرزمین_کربلا،
راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد.
امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، #کربلا است ، فرمود :
اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء
پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا #منزل و #محل #خیام ما است .
این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد #قبرهاى ما.
خبر داد مرا #جدم #رسول_خدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. #دستور داد آن جا #خیمه گاه و #منزلگاه دایمى خویش قرار دهند.
چون آن حضرت پیش از این از #جدش #محمد_صلى_الله_علیه و آله و سلم و پدرش #امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .
در این روز امام علیهالسلام به اهل کوفه نامهای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت #نامه را به "#قیس_بن_مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود.
اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیهالسلام را #دستگیر کرده و به #شهادت رساندند.
زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیهالسلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:
"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدیرٌ؛
خداوندا! برای ما و #شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."
در این روز، سنه 605، به قول ابن اثیر وفات کرد به حله شیخ زاهد عالم ورام بن ابى فراس صاحب تنبیه الخواطر و او از بزرگان علماى امامیه و از احفاد مالک اشتر و جدامى سید ابن طاووس است .
قال السید رحمه الله فى فلاح السائل کان جدى ورام بن ابى فراس قدس الله جل جلاله روحه ممن یقتدى بفعله و قد اوصى ان یجعل فى فمه بعد وفاته فص عقیق علیه اسماء ائمته صلوات الله علیهم .
#محرم
#عاشورا
#عزا
#ماتم
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#وقایع_روز_سوم #محرم سال 61
#عمر_بن_سعد
یک روز بعد از ورود #امام_حسین علیه السلام به #کربلا یعنی روز #سوم_محرم با4هزار سپاهی از اهل کوفه وارد #کربلا شد.
بعضی از #تاریخ_نویسان نوشته اند که
«#بنو_زهره » که #قبیله #عمر_بن_سعد بودند
نزد او آمدند و گفتند:
تو را به #خدا #سوگند میدهیم از این کار درگذر و تو #داوطلب #جنگ با حسین مشو زیرا این باعث دشمنی میان ما و #بنی_هاشم میگردد
عمر بن سعد نزد #عبیدالله_بن_زیاد رفت و #استعفا کرد
ولی عبیدالله استعفای او را نپذیرفت و او #تسلیم شد.
خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین علیه السلام:
از وقایعی که در روز سوم ذکر شده است این است که امام علیه السلام قسمتی از زمین کربلا را که قبرش 😭 در آن واقع شده است،
از اهل #نینوا و #غاضریه
به شصت هزار #درهم خریداری کرد
و با آنها شرط کرد که مردم را برای #زیارت قبرش راهنمایی نموده
و زوار او را تا سه روز مهمانی نمایند...
#عاشورا
#محرم
#عشق
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#روز_چهارم
در چهارمین روز از #ماه_محرم #عبیدالله_بن_زیاد مردم #کوفه را در #مسجد جمع کرد
و طی #سخنرانی که داشت،
آن ها را برای شرکت در #جنگ و #مقابله با "#سیدالشهداء " #تشویق کرد.
#حضرت "#امام_حسین (ع)" و #کاروانیان #کربلا در روز #سوم_ماه_محرم به #سرزمین کربلا رسیدند، #سالار_شهیدان #اهالی این سرزمین را گردهم جمع آوردند وسپس با بیان توضیحاتی،
#زمین_کربلا را از آن ها خریداری کردند.
همچنین در #چهارمین_روز از ماه محرم عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و طی سخنرانی که داشت، آن ها را برای شرکت در جنگ و مقابله با "سیدالشهداء" تشویق کرد. پس از این حرکت، 13 هزار نفر درقالب 4 گروه به سپاه عمر بن سعد پیوستند. به یکدیگر پیوستن این نیروها بر اساس آنچه که مورخان بیان کرده اند، از روز چهارم ماه محرم تا روز #عاشورا ادامه داشته است.
این 13 هزار نفر در قالب 4 #گروه به #فعالیت پرداختند که در این راستا هر گروه در واقع فردی را با عنوان سرگروه خود داشت.
براین اساس، #شمر_بن_ذی_الجوشن با 4 هزار نفر، #یزید_بن_رکاب_کلبی با 2 هزار نفر، #حصین_بن_نمیر با 4 هزار نفر و #مضایر_بن_رهینه_مازنی با 3 هزار نفر برای مقابله با #سپاه امام حسین(ع) به یکدیگر پیوستند.
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#وقایع_روز
#وقایع_محرم
#روز_پنجم #ماه #محرم بر#امام_حسین (ع) و #یاران ایشان چه گذشت؟
در این روز #حصین_بن_نمیر به دستور #عبیدالله_بن_زیاد با چهار هزار #سواره وارد #کربلا شدند.
البته براساس نظر برخی از #مورخان
تعداد تمامی افرادی که در برابر #سپاه_امام_حسین (ع) #صف_آرایی کردند حدود ۳۸۰۰ نفر بوده است.
همچنین در برخی از #منابع_تاریخی نیز در مورد وقایع این روز آمده است که در این روز “عبیداللّه بن زیاد”، شخصی بنام “#شبث_بن_ربعی ” را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.
عبیداللّه بن زیاد همچنین در این روز دستور داد تا شخصی بنام “#زجر_بن_قیس” بر سر راه #صحرای کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه آن حضرت ملحق شود،
به #قتل برساند. ِهمراهان این مرد ۵۰۰ نفر بودند.
در روز پنجم ماه محرم با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن افراد به سپاه امام حسین (ع)
صورت میگرفت،
مردی به نام “#عامر_بن_ابی_سلامه” خود را به سپاه آن حضرت رساند و سرانجام در روز #عاشورا به شهادت رسید.
#منبع:
– #تقویم_شیعه، #عبدالحسین_نیشابوری، #انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷
#ماه_عزا
#محرم_الحرام
#عشق
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#کربلا
#وقایع
#دوشنبه
ششم محرم الحرام
سال 61 هجری قمری
#عمر_بن_سعد
#نامه ای را از
#عبیدالله دریافت می دارد که مضمون آن چنین است:
من از #لشکر #سواره و #پیاده
چیزی را از تو فروگذار نکردم،
و توجه داشته باش که #مأمورانی
سپرده ام تا هر روز وضعیت را به من #گزارش کنند.
#حبیب_بن_مظاهر
از #حضرت اجازه می گیرد
تا نزد #طایفه ای
از #بنی_سعد که در آن نزدیکی ها زندگی می کردند
رفته و آنان را به #یاری فرا خواند،
حضرت اجازه دادند.
حبیب نزد آنها رفت و گفت:
« امروز از من #فرمان برید و به #یاری #حسین_(ع) بشتابید
تا #شرف #دنیا و #آخرت
از آن شما باشد». تعداد 90 نفر به پا خاستند
و #حرکت کردند،
اما در میان راه با #لشکر #عمر_بن_سعد برخورد کردند و چون تاب #مقاومت نداشتند،
پراکنده شده و برگشتند.
#حبیب به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. حسین گفت:« #لا_حول_و_لا_قوه_الا_بالله»
نامه امام از #کربلا
به برادرش #محمد_بن_حنفیه و #بنی_هاشم
« مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.
#محرم
#ماه_محرم
#عاشورا
#عاشوراییان
#امام_حسین
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#وقایع
#وقایع_روز_هفتم
#محرم سال 61
#کربلا....
سه شنبه #هفتم_محرم_الحرام
سال 61 هجری قمری
تعداد #نظامیانی که #لباس و #سلاح_جنگی و #حقوق
از #حکومت #غاصب #بنی_امیه گرفته
و به #جنگ #امام_حسین(ع) آمده بودند را،
بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند.
عمر بن سعد #نامه ای بدین مضمون از #عبیدالله دریافت کرد که:
با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب #فرات فاصله بینداز،
به طوری که حتی قطره ای #آب به امام(ع) نرسد،
همان گونه که از دادن آب به :
#عثمان_بن_عفان خودداری شد!
عمر بن سعد 500 #سوار را
در کنار #شریعه_ی_فرات مستقر کرد.
یکی از آنها فریاد زد:
ای حسین!... به #خدا #سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید
تا از عطش جان دهی!
#حضرت فرمود:
« خدایا! او را از #تشنگی #هلاک کن
و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.»
#حمید_بن_مسلم می گوید
به چشم خود دیدم
که نفرین امام(ع) عملی گشت.
* امام حسین(ع) سپاه دشمن را چنین نفرین کرد:
بار خدایا! #باران #آسمان را از اینان #دریغ کن،
و بر ایشان #تنگی و !قحطی( همچون سالهای قحطی یوسف در مصر)
پدید آور و آن #غلام #ثقفی (#حجاج_بن_یوسف ) را بر ایشان بگمار تا #جام #زهر به ایشان بچشاند.
زیرا آنها به ما #دروغ گفتند
و ما را خوار ساختند و خداوند( به توسط آن غلام) #انتقام من و #اصحاب و #اهل_بیت و #شیعیان مرا از اینان بگیرد.
وقتی #ماهی از آب جدا می شود
شروع می کند به بالا و پایین پریدن ،
بعد از لحظاتی خودش را آرام حرکت می دهد .
لحظات بعد فقط لب هایش را تکان می دهد
لذا حرمله با تیری گلوی کوچک #علی_اصغر (علیه السلام) را نشانه رفت .
#قنداقه #بیتاب اصغر را به سوی آسمان بلند کرد
و #قطرات #خون گلویش را به #خدا بخشید و چشم از خنده او بست .
با #غلاف #شمشیر #قبری کوچک در پشت #خیام کند
تا او را در میانش بگذارد که ناگاه صدایی حزین آمد ...
آقا ... بگذار یکبار دیگر روی کودکم را ببینم .
#خوارزمی » در #مقتل_الحسين و «#خيابانی » در #وقايع الايام نوشته اند كه در روز #هشتم_محرم #امام_حسين عليه السلام و #اصحابش از #تشنگي سخت #آزرده_خاطر شده بودند؛ بنابراين امام عليه السلام #كلنگی برداشت و در پشت #خيمهها به فاصله نوزده گام به طرف #قبله، #زمين را كند، آبی گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها را پر كردند،
سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد. هنگامي كه خبر اين ماجرا به #عبيدالله_بن_زياد رسيد، پيکی نزد #عمر_بن_سعد فرستاد كه:
به من خبر رسيده است كه #حسين #چاه ميكند و آب بدست ميآورد.
به محض اينكه اين #نامه به تو رسيد،
بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به #آب نرسد و كار را بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير.
عمر بن سعد دستور وي را عمل نمود.
. در اين روز «#يزيد_بن_حصين_همدانی » از امام عليه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند.
حضرت اجازه داد و او بدون آنكه #سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛
عمر بن سعد گفت:اي مرد همداني! چه چيز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟
مگر من مسلمان نيستم؟ گفت:
اگر تو خود را مسلمان ميپنداري
پس چرا بر #عترت #پيامبر شوريده
و تصميم به #كشتن آنها گرفتهاي
و #آب_فرات را كه حتي #حيوانات اين وادي از آن مينوشند از آنان #مضايقه ميكني؟
عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت:اي همداني! من ميدانم كه آزار دادن به اين #خاندان_حرام است، من در لحظات حساسي قرار گرفتهام و نميدانم بايد چه كنم؛
آيا حكومت ري را رها كنم، حكومتي كه در اشتياقش ميسوزم؟
و يا دستانم به خون حسين آلوده گردد،
در حالي كه ميدانم كيفر اين كار، #آتش است؟اي مرد همداني! حكومت #ری به منزله نور #چشمان من است و من در خود نميبينم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض امام عليه السلام رساند و گفت:
عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ري به قتل برساند.
امام عليه السلام مردي از ياران خود بنام «#عمرو_بن_قرظه » را نزد ابن سعد فرستاد
و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتي داشته باشند.
شب هنگام امام حسين عليه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسين عليه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «#عباس » و فرزندش «#علی_اكبر » را نزد خود نگاه داشت.
عمر بن سعد نيز فرزندش «#حفص » و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص كرد.
در اين ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عليه السلام كه فرمود: آيا ميخواهي با من مقاتله كني؟ عذري آورد. يك بار گفت: ميترسم خانهام را خراب كنند! امام عليه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم. ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگيرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي كه در #حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در #كوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زياد بيمناكم و ميترسم آنها را از دم #شمشير بگذراند.
حضرت هنگامي كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصميم خود باز نميگردد، از جاي برخاست در حالي كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را در #قيامت نيامرزد. به# #خدا #سوگند! من ميدانم كه از #گندم عراق نخواهي خورد!
ابن سعد با #تمسخر گفت: #جو ما را بس است.
پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامهاي به عبيدالله نوشت و ضمن آن #پيشنهاد كرد كه حسين عليه السلام را رها كنند؛
چرا كه خودش گفته است كه يا به #حجاز برمي گردم يا به #مملكت ديگري ميروم. عبيدالله در حضور ياران خود نامه ابن سعد را خواند، «#شمر_بن_ذی_الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبيدالله با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.