» زینب هر روز ظهر که از #مدرسه برمیگشت اول به #مسجد_المهدی میرفت، نماز میخواند و بعد به خانه میآمد،
در اول #فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط #منافقین #ربوده شد و با #خفه_کردن او با #چادرش او را به #شهادت رساندند و #پیکر_پاکش بعد از سه روز !جستجوی #نیروهای_امنیتی و خانواده کشف گردید.
منافقین در طی ارسال #نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتحالمبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای #اصفهان به خاک سپرده شد.
#وقایع
#روز_دوم
#حر_بن_یزید
که در پى #نامه هاى روزانه #عبیدالله ، #امام_حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ،
بنا به #فرمان #عبیدالله_بن_زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به #صحراى #خشک و غیر آباد کشانید.
تا این که در روز پنج شنبه ، #دوم_ماه_محرم
سال 61 قمرى در #سرزمین_کربلا،
راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد.
امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، #کربلا است ، فرمود :
اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء
پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا #منزل و #محل #خیام ما است .
این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد #قبرهاى ما.
خبر داد مرا #جدم #رسول_خدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. #دستور داد آن جا #خیمه گاه و #منزلگاه دایمى خویش قرار دهند.
چون آن حضرت پیش از این از #جدش #محمد_صلى_الله_علیه و آله و سلم و پدرش #امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .
در این روز امام علیهالسلام به اهل کوفه نامهای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت #نامه را به "#قیس_بن_مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود.
اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیهالسلام را #دستگیر کرده و به #شهادت رساندند.
زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیهالسلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:
"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدیرٌ؛
خداوندا! برای ما و #شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."
در این روز، سنه 605، به قول ابن اثیر وفات کرد به حله شیخ زاهد عالم ورام بن ابى فراس صاحب تنبیه الخواطر و او از بزرگان علماى امامیه و از احفاد مالک اشتر و جدامى سید ابن طاووس است .
قال السید رحمه الله فى فلاح السائل کان جدى ورام بن ابى فراس قدس الله جل جلاله روحه ممن یقتدى بفعله و قد اوصى ان یجعل فى فمه بعد وفاته فص عقیق علیه اسماء ائمته صلوات الله علیهم .
#محرم
#عاشورا
#عزا
#ماتم
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#شب_چهارم_محرم #متعلق به #فرزندان
#حضرت_زینب
علیهاالسلام، #حر و #مسلم علیهماالسلام است و #شهادت این عزیزان مورد توجه قرار میگیرد.
#محمد و #عون دو فرزند #حضرت_زینب_کبری و =عبدالله_بن_جعفرطیار(ع) بودند.
وقتی حضرت #اباعبدالله (ع) از #مکه به قصد شهر #کوفه خارج شد،
عبدالله بن جعفر (ع) #نامه به این مضمون به حضرت نوشت:
شما را به #خدای #متعال #سوگند می دهم که از این سفر #منصرف شوید
زیرا من می ترسم که به واسطه این #سفر شما را به #شهادت رسانیده و #اهل_بیت شما #آواره شوند. اگر #کشته شوید،
#نور #اهل_زمین #خاموش خواهد شد.
شما امروز #پناهگاه و #پیشوای #مومنان
و #مقتدای #هدایت یافتگان هستید.
پـس در این سفـر شتاب مکنید و من هم به دنبال #نامه ام به شما خواهم پیوست.
این نامه را به وسیله دو #پسر خود محمد و عون به خدمت آن حضرت فرستاد و خود به نزد عمروبن سعید فرماندار #مدینه رفت و از او خواست که امــــان نامه ای برای ابی عبدالله(ع) بنویسد و از او بخواهد که از این سفر باز گردد.
#عمروبن_سعید امان نامه ای برای آن حضرت نوشت و وعده پاداش و احسان داد.
عبدالله بن جعفر #امان_نامه را به همراه #برادر خود #یحیی_بن_سعید برداشته و به سوی #امام به راه افتاده و در میان راه به #حضور امام رسیدند
وامان نامه را تقدیم داشت. حضرت نپذیرفت و فرمود: من #پیغمبر #خدا را در #خواب دیدم
و به من دستور داد تا به سفر خود ادامه دهم.
سپس حضرت جواب نامه عمروبن سعید را نوشت و آن را (احتمالا”) به عبدالله بن جعفر داد. عبدالله چون از #انصراف امام #مایوس شد، به فرزندان خود عون و محمد سفارش کرد که در طول سفر و #جهاد در #رکاب آن حضرت باشند و خود با #یحیی_بن_سعید بازگشت
#محرم
#عاشورا
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#کربلا
#وقایع
#دوشنبه
ششم محرم الحرام
سال 61 هجری قمری
#عمر_بن_سعد
#نامه ای را از
#عبیدالله دریافت می دارد که مضمون آن چنین است:
من از #لشکر #سواره و #پیاده
چیزی را از تو فروگذار نکردم،
و توجه داشته باش که #مأمورانی
سپرده ام تا هر روز وضعیت را به من #گزارش کنند.
#حبیب_بن_مظاهر
از #حضرت اجازه می گیرد
تا نزد #طایفه ای
از #بنی_سعد که در آن نزدیکی ها زندگی می کردند
رفته و آنان را به #یاری فرا خواند،
حضرت اجازه دادند.
حبیب نزد آنها رفت و گفت:
« امروز از من #فرمان برید و به #یاری #حسین_(ع) بشتابید
تا #شرف #دنیا و #آخرت
از آن شما باشد». تعداد 90 نفر به پا خاستند
و #حرکت کردند،
اما در میان راه با #لشکر #عمر_بن_سعد برخورد کردند و چون تاب #مقاومت نداشتند،
پراکنده شده و برگشتند.
#حبیب به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. حسین گفت:« #لا_حول_و_لا_قوه_الا_بالله»
نامه امام از #کربلا
به برادرش #محمد_بن_حنفیه و #بنی_هاشم
« مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.
#محرم
#ماه_محرم
#عاشورا
#عاشوراییان
#امام_حسین
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#وقایع_روز_هفتم
#محرم سال 61
#کربلا....
سه شنبه #هفتم_محرم_الحرام
سال 61 هجری قمری
تعداد #نظامیانی که #لباس و #سلاح_جنگی و #حقوق
از #حکومت #غاصب #بنی_امیه گرفته
و به #جنگ #امام_حسین(ع) آمده بودند را،
بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند.
عمر بن سعد #نامه ای بدین مضمون از #عبیدالله دریافت کرد که:
با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب #فرات فاصله بینداز،
به طوری که حتی قطره ای #آب به امام(ع) نرسد،
همان گونه که از دادن آب به :
#عثمان_بن_عفان خودداری شد!
عمر بن سعد 500 #سوار را
در کنار #شریعه_ی_فرات مستقر کرد.
یکی از آنها فریاد زد:
ای حسین!... به #خدا #سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید
تا از عطش جان دهی!
#حضرت فرمود:
« خدایا! او را از #تشنگی #هلاک کن
و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.»
#حمید_بن_مسلم می گوید
به چشم خود دیدم
که نفرین امام(ع) عملی گشت.
* امام حسین(ع) سپاه دشمن را چنین نفرین کرد:
بار خدایا! #باران #آسمان را از اینان #دریغ کن،
و بر ایشان #تنگی و !قحطی( همچون سالهای قحطی یوسف در مصر)
پدید آور و آن #غلام #ثقفی (#حجاج_بن_یوسف ) را بر ایشان بگمار تا #جام #زهر به ایشان بچشاند.
زیرا آنها به ما #دروغ گفتند
و ما را خوار ساختند و خداوند( به توسط آن غلام) #انتقام من و #اصحاب و #اهل_بیت و #شیعیان مرا از اینان بگیرد.
وقتی #ماهی از آب جدا می شود
شروع می کند به بالا و پایین پریدن ،
بعد از لحظاتی خودش را آرام حرکت می دهد .
لحظات بعد فقط لب هایش را تکان می دهد
لذا حرمله با تیری گلوی کوچک #علی_اصغر (علیه السلام) را نشانه رفت .
#قنداقه #بیتاب اصغر را به سوی آسمان بلند کرد
و #قطرات #خون گلویش را به #خدا بخشید و چشم از خنده او بست .
با #غلاف #شمشیر #قبری کوچک در پشت #خیام کند
تا او را در میانش بگذارد که ناگاه صدایی حزین آمد ...
آقا ... بگذار یکبار دیگر روی کودکم را ببینم .
#خوارزمی » در #مقتل_الحسين و «#خيابانی » در #وقايع الايام نوشته اند كه در روز #هشتم_محرم #امام_حسين عليه السلام و #اصحابش از #تشنگي سخت #آزرده_خاطر شده بودند؛ بنابراين امام عليه السلام #كلنگی برداشت و در پشت #خيمهها به فاصله نوزده گام به طرف #قبله، #زمين را كند، آبی گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها را پر كردند،
سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد. هنگامي كه خبر اين ماجرا به #عبيدالله_بن_زياد رسيد، پيکی نزد #عمر_بن_سعد فرستاد كه:
به من خبر رسيده است كه #حسين #چاه ميكند و آب بدست ميآورد.
به محض اينكه اين #نامه به تو رسيد،
بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به #آب نرسد و كار را بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير.
عمر بن سعد دستور وي را عمل نمود.
. در اين روز «#يزيد_بن_حصين_همدانی » از امام عليه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند.
حضرت اجازه داد و او بدون آنكه #سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛
عمر بن سعد گفت:اي مرد همداني! چه چيز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟
مگر من مسلمان نيستم؟ گفت:
اگر تو خود را مسلمان ميپنداري
پس چرا بر #عترت #پيامبر شوريده
و تصميم به #كشتن آنها گرفتهاي
و #آب_فرات را كه حتي #حيوانات اين وادي از آن مينوشند از آنان #مضايقه ميكني؟
عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت:اي همداني! من ميدانم كه آزار دادن به اين #خاندان_حرام است، من در لحظات حساسي قرار گرفتهام و نميدانم بايد چه كنم؛
آيا حكومت ري را رها كنم، حكومتي كه در اشتياقش ميسوزم؟
و يا دستانم به خون حسين آلوده گردد،
در حالي كه ميدانم كيفر اين كار، #آتش است؟اي مرد همداني! حكومت #ری به منزله نور #چشمان من است و من در خود نميبينم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض امام عليه السلام رساند و گفت:
عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ري به قتل برساند.
امام عليه السلام مردي از ياران خود بنام «#عمرو_بن_قرظه » را نزد ابن سعد فرستاد
و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتي داشته باشند.
شب هنگام امام حسين عليه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسين عليه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «#عباس » و فرزندش «#علی_اكبر » را نزد خود نگاه داشت.
عمر بن سعد نيز فرزندش «#حفص » و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص كرد.
در اين ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عليه السلام كه فرمود: آيا ميخواهي با من مقاتله كني؟ عذري آورد. يك بار گفت: ميترسم خانهام را خراب كنند! امام عليه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم. ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگيرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي كه در #حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در #كوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زياد بيمناكم و ميترسم آنها را از دم #شمشير بگذراند.
حضرت هنگامي كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصميم خود باز نميگردد، از جاي برخاست در حالي كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را در #قيامت نيامرزد. به# #خدا #سوگند! من ميدانم كه از #گندم عراق نخواهي خورد!
ابن سعد با #تمسخر گفت: #جو ما را بس است.
پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامهاي به عبيدالله نوشت و ضمن آن #پيشنهاد كرد كه حسين عليه السلام را رها كنند؛
چرا كه خودش گفته است كه يا به #حجاز برمي گردم يا به #مملكت ديگري ميروم. عبيدالله در حضور ياران خود نامه ابن سعد را خواند، «#شمر_بن_ذی_الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبيدالله با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.
#وقایع
#وقایع_روز_سیزدهم_محرم
#یزید_بن_معاویه
و #خاندان #بنی_امیه و هواداران آنها از جمله #عبیدالله_بن_زیاد
#عامل #یزید در #کوفه و #بصره و #عنصر_اصلی #جنایت #واقعه_کربلا
پس از #کشتن #امام_حسین (ع) و یاران فداکارش در کربلا
بر این باور بودند که کار مخالفان بنیامیه و دشمنان یزید پایان یافته و آنان برای همیشه #سرکوب شدند.
آنان گمان کردند که با #خاموش کردن نور حسینی، برای همیشه #انوار #طیبه #اهل_بیت(ع) را خاموش کردند
ولی #غافل از اینکه #شهادت #امام_حسین(ع) #آغاز راهی است که ادامه آن
حکومت ننگین بنیامیه را بر فنا خواهد داد.
وقایع سومین روز شهادت #حضرت_ابا_عبدالله الحسین(ع) به شرح ذیل است:
* #اسرای_اهل_بیت(ع) در #مجلس_ابن_زیاد
پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس #شهدا را در #کوفه گردانیدند،
ابن زیاد در #کاخ خود نشست و دستور داد سر #مطهر امام حسین(ع) را در برابرش گذاشتند،
آنگاه #زنان و#کودکان آن حضرت را به همراه #امام_سجاد(ع) در حالی که به #طناب بسته بودند،
وارد مجلس کرده،در برابر #تخت آن #ملعون ایستاده نگاه داشتند،
در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند.
* #اسرای_اهل_بیت (ع) در #زندان_کوفه
پس از #مجلس_شوم ابن زیاد،
اهل بیت(ع) را با #غل و #زنجیر وارد #زندان_کوفه کردند.
* خبر شهادت امام حسین(ع) در #مدینه و #شام
ابن زیاد به مدینه و شام #نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین(ع) را #منتشر ساخت.
* شهادت عبدالله بن عفیف
#عبدالله_بن_عفیف_آزدی بزرگواری از #اصحاب #امیر_المؤمنین(ع) بود و در #جنگ های #جمل و #صفین 2 چشم خود را از دست داده بود، لذا مشغول عبادت بود.
او هنگامی که شنید #پسر_زیاد #ملعون به امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) نسبت #کذب میدهد،
از میان جمعیت بر خاست وگفت: #ساکت باش ای #پسر_مرجانه، #دروغگو تویی و پدر توکه به تو این #مقام را داد،
ای #دشمن #خدا فرزندان پیامبر(ص) را میکشی و در #منابر #مؤمنین این چنین سخن میگویی؟
#مأموران خواستند #معترض او شوند که با کمک قبیلهاش به خانه رفت،
ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردن، پس از رشادتهای او و دخترش #دستگیر شد و همان طور که از خدا خواسته بود به دست بدترین #خلق یعنی ابن زیاد به شهادت رسید...
#محرم
#عاشورا
#حرم
#کربلا
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع #وقایع_روز_چهاردهم_محرم
در #روز_چهاردهم محرم الحرام سال 61 هجری در حالی که #خاندان و #اهل_بیت #امام_حسین (ع) در !اسارت به #عزاداری مشغول بودند
#ابن_زیاد در روز چهاردهم #محرم به #یزید #ملعون #نامه نوشت و جریانات کربلا را #گزارش داد
و از وی پرسید که با سرهای بریده و #اسرا چه کند؟
به اسرا و خاندان امام حسین (ع) بسیار بد می گذشت مخصوصا اینکه عزادار بوده اند
و مشکلات از هر جهت و از جانب عبید الله ابن زیاد به ایشان وارد می آمد.
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#وقایع_روز_پانزدهم_محرم
در #روز_پانزدهم_محرم_الحرا_سال_۶۱_ه.ق #عبیدالله_بن_زیاد
طی #ارسال #نامه به #یزید و #کسب #تکلیف از #نحوه_برخورد با #اهل_حرم #امام_حسین (ع)
و سرهای #مقدس #شهدای_کربلا در این روز سرهای مطهر شهدای #کربلا از کوفه توسط ماموران ابن زیاد به سمت #شام حرکت دادند.
وقتی اسرا به دستور عبیدالله بن زیاد به #زندان_کوفه منتقل شدند
و ابن زیاد طی نامهای به #یزید گزارشی از رخدادهای گذشته از جمله #واقعه_کربلا داد
و از چگونگی برخورد با اهل حرم #حسین_بن_علی (ع)
و سرهای #شهدای_دشت_نینوا
از یزید کسب تکلیف کرد. ابن زیاد منتظر پاسخ از سوی یزید ماند.
یکی از دلایل مهم اقدام ابن زیاد
میتواند به خاطر #هوشیار شدن و #قیام #کوفیان
بر علیه او تلقی کرد
چرا که #خاندان_پیامبر گرامی اسلام (ص)
در مدت زمانی که در #کوفه به سر میبردند
در جهت آگاهسازی مردم از جریان #قیام #امام_حسین (ع)
و نمایاندن چهره زشت یزیدیان تلاش میکردند؛
در نتیجه خواستار حفظ موقعیت به نفع خود بود
اهل حرم امام حسین (ع) پس از #مصیبتهایی که در کربلا شاهد آن بودند،
اینبار با پوشیدن لباس #اسارت بر مصیبتشان افزونتر شده بود
و کار بسیار دشواری را برای #مخابره #قیام_امام_حسین (ع) بر #دوش خود داشتند؛
چراکه با #تبلیغات #سیاسی که بر علیه حسین بن علی (ع)
و اهل حرم او از سوی ابن زیاد
و یزید ایجاد شده بود #تشریح چگونگی حرکت
و پیام امام را برای مردم سخت میکرد،
در نتیجه #امام_سجاد (ع) و #حضرت_زینب (س) در این راه با #ایراد #خطبه در میان مردم دست دشمنان اهل بیت پیامبر (ص) گرامی اسلام را رسوا میکردند.
در روز پانزدهم محرمالحرام سال ۶۱ ه.ق بنا بر بعضی قولها مستند در تاریخ، در این روز سرهای مطهر شهدای کربلا از کوفه به سوی شام حرکت داده شدند که بعدا اهل بیت امام حسین (ع) سرهای مطهر را به پیکرهای شهدای مدفن شده در #دشت_کربلا ملحق کردند
#محرم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#وقایع
#وقایع_روز_نوزدهم_محرم
حركت #كاروان اسيران #كربلا
از #كوفه به طرف #شام
#یزید_ملعون
در جواب #نامه #عبيدالله_بن_زياد
به او دستور داد تا #كاروان_اُسرای_كربلا را
به همراه سرهاي #مطهر #شهدا به شام بفرستد.
از اين رو در #روز_نوزدهم_محرم_سال_61 هـ .ق. اين كاروان
از كوفه به طرف شام حركت كرد.
البته برخي نقل كردهانـد كه #ابن_زياد
زن هاي غير هاشميه در كاروان #اُسرا را با #شفاعت اقوامشان آزاد کرد
و فقط زنهاي هاشميه براي #اسارت به شام برده شدند
#اسیر
#محرم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
چقدر دلم برات تنگ شده داداشی جونم
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
عزيز من ، قلب من
اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
اي کاش مي شد فقط يک بار
فرياد بزنم
دوستت دارم
و تو صدايم را مي شنيدي
نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟
اي کاش به جاي عکس زيبايت
وجود نازنينت پيش رويم بود
و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی
حال خوب مي دانم که فقط با شنيدن نام زيبايت
چشمانم بي اختيار مي بارد
اي اميد آخرينم
بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه
به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم
تا فقط يک بار بتوانم
چشمانم را زنداني نگاهت کنم...
#ماه_رجب
#نامه
❀❀ رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁❄️☃❄️❁══┅┄