🌷شهید نظرزاده 🌷
❣کاش بودی ⇜تا دلمـ💕 تنها نبود ⇜تا اسير #غصه فردا نبود ❣کاش بودی ⇜تا برای #قلب من زندگی ⇜اين گون
#شهدای_حسینی🌷
🔷شهید اکبری یکی از شروط ازدواجش💍 همراهی کردن با #هیئت و شرکت منظم در برنامه روضه بود👌
🔶بهش میگن: #امیدجان میشه کمتر بری هیئت⁉️ اشاره میکنه به پسرش و میگه: اگه علی رو یه نفر ازتون بگیره چه حالی میشین؟ میگن: خب معلومه طاقت نمیاریم😢 میگه: #امام_حسین (ع) و هیئت رو از من نگیرید چون طاقت نمیارم.
#شهید_امید_اکبری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنوشته✍ #رفیق_شهیدم❣ درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا... نه اینکه من خود آمده باشم... تو مرا خواند
#طنز_جبهه
🔰در منطقه #المهدے درهمان روزهاے اول جنگ، پنج جوان👥 به گروه ماملحق شدند. آنها از یک روستا باهم به #جبهه آماده بودند. چند روزے گذشت. دیدم اینها اهل #نماز نیستند❌ تا اینکه یک روز با آنهاصحبت ڪردم. بندگان خدا آدم هاے خیلے ساده اے بودند...
🔰آنها نه سواد📝 داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه♥️ به #امام آماده بودند جبهه. از طرفے خودشان هم دوست داشتند ڪه نماز را یاد بگیرند. من هم بعد از یاد دادن #وضو، یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم:
🔰این آقا پیش نماز شما، هر ڪارے ڪرد شما هم #انجام_بدید. من هم ڪنار شما می ایستم وبلند بلند #ذڪرهاے نماز را تڪرار مے ڪنم تایاد بگیرید👌
🔰ابراهیم به اینجا ڪه رسید دیگر نمیتوانست جلوے خنده اش را بگیرد😂 چند دقیقه بعد ادامه داد: در رڪعت اول وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع ڪرد #سرش راخاراندن، یڪدفعه دیدم آن پنج نفرشروع ڪردند به خاراندن سر😅
🔰خیلی خنده ام گرفته بود اما خودم را ڪنترل مے ڪردم. امادر #سجده وقتے امام جماعت بلندشد مُهربه پیشانیش چسبیده بود و افتاد. پیش نماز به سمت #چپ خم شد ڪه مهرش را بردارد یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز ڪردند😄 اینجا بودکه دیگر نتوانستم تحمل ڪنم وزدم زیر خنده😂😆
خاطره ے شیرین از
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•|♥|•
#بانــــو
#دشمن هرروز از یک رنگی میترسد️
•⇜یک روز ازلباس سبز #سپاه
•⇜️یک روز ازلباس خاکی بسیج ✌️🏻
•⇜️یک روزاز سرخی خون شهیـ❣ـد
💢ولی #هرروز
از سیاهی #چــادر تـــو می ترسد😍
#بانو اسلحه ات را زمین نگـ✘ـذار
#حجاب_فاطمی
#حجاب🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
•|♥|• #بانــــو #دشمن هرروز از یک رنگی میترسد️ •⇜یک روز ازلباس سبز #سپاه •⇜️یک روز ازلباس خاکی بسی
👈 چـــادر تـو
عَلَم این جبهه ی #جنگ_نرم است
علمـدار #حــیا
مــبادا دشمن
"چــادر" از سـرت بردارد⛔️
گردان فاطمـی باید با #چادرش
بوے یــ🌸ـــاس را
درشهر پخش کند😉
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نگاه هایت گاهی #نگران است گاهی ناراحت! شاید هم دلگیـــ💔ـر اما هر چه هست هیچگاه سایه ی #چشمهایت را ا
♦️سوسوی #همّت داشت
ستاره ی چشمانت😍
🔸هر گاه به #محمودرضا میگفتند: وصیتنامه بنویس، به عکس حاج همت که مزین به جمله ای #عهدمَدارانه از این شهید بود اشاره میکرد و میگفت:
این هم وصیتنامه📜
🔹آری!
محمودرضاها #رفتند تا این خاکریز فرونریزد🚫 اکنون نوبت من و توست که پشت به جبهه #نکنیم و نهضت جهانی اسلام را باقدرت و "بدون خستگی و نا امیدی" برسانیم به جایی که #خداوند وعده کرده است♥️
#شهید_محمدابراهیم_همت
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑻ 📖بچه ها تا صدای باغبان خشمگین رو شنیدند، میوه ها را انداختند و فی النور جیم فنگ
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑼
📖اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش میکرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده هم بود میگفت: هر چه که داریم باهم میخوریم. حتی اگر نان و ماست باشد. یک شب ...
#شهید_عباس_بابایی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰شهیدی که سنگ مزارش #همیشه معطر است 🔸او #فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول ص
🍂🌸اسمش را گذاشته اند:
#شهیدِ_عطری
مادرش می گوید: از سن تکلیف تا شهادتش، #نماز_شبش ترک نشده بود✘
#شهید_سیداحمد_پلارک🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⬆️⬆️ 6⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 #شهید_محمد_مرادی❤️🕊 ✍راوی: همکار شهید بزرگوار 🔰شهید تپه های جولان!!!
🔸راه ما #راه_حسین است. خدا را شاکرم که به این بنده رحم نمود و مورد لطف و عنایت خود قرار داد🙏 و این موقعیت را فراهم نمود تا من به #وظیفه خود عمل کنم.
🔹حالا که ائمه اطهار و #حضرت_زینب (س) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفته اند و من به چنین افتخاری😇 نائل شده ام با تمام وجود و #مشتاقانه آماده ام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم❣
🔸خدارا شکر میکنم که #عشق_علی (ع) و ائمه اطهار را در وجود من قرار دارد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همکاران و هم وطنان ما باید #شاکر چنین نعمتی باشیم🤲 که ما را در چنین کشوری🇮🇷 قرار داد که از هر نظر ممتاز می باشد
#شهید_محمد_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_904241124346954126.mp3
6.34M
🔊 #صـوت_شـهدایـے
دنبالِشَهادَتَموَلیعُرضهنَدارَم
منازگناهخستہام😭
ازاشتباهخستهام
🎤بـانـواے:
🌿 #سید_رضا_نریمانے
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
تو همین #عکسا
این عکسای رنگی وسیاه و سفید
هنوزم #غوغای چشمای تو رو
میشه دید
چشمایی که
این #دنیا رو دید و #دل برید🐇
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مرتضی_عبداللهی🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
سلام بر تو♥️
ای مولایی که بیرق #هدایت
به یمن وجود #تو برافراشته است
و سینه ات 💗
مالامال از #علم_الهی است ...
💕السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ💕
#اللهـم_عجـل_لولیک_الفـرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•🍃♥️🍃•
تمام #خنده هایم را نذر کرده ام
تا تــ🌷ــو همان باشی
که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا
عطر #دستهایت
#دلتنگی ام رابه باد🍃می سپارد ...
#شهید_میثم_علیجانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلتنگ_شهدا💔 بالی دهید🕊 به وسعتِ #آسمان مرا من هر چه میدَوم به #شهیدان نمی رسم😔 #شهید_احمد_مشلب
🔻مادرشهیدمشلب
🔸احمد رابطه فوق العاده ای👌 با برادر و خواهرانش داشت ومهر برادرانهی💖 خاصی به آنها ابراز میکرد. به کوچکترین نکات در مورد انها #اهمیت میداد.
🔹مخصوصا به #حنین توجه ویژه ای داشت☺️ حتی به لباس پوشیدن، مدل مو و #کوچکترین کارهای او اهمیت میداد. در کارها به خواهران و برادرش کمک میکرد و برای همه پشتیبان💪 و کمک حال بود..
↜منبع: کتاب ملاقات در ملکوت
#شهید_احمد_مشلب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فرماندهای که سرانجام گره از کارش باز شد... 💢برشی از مستند #فقط_زیبایی، روایتی از #شهید_مرتضی_عطای
🔻پدر است دیگر
در #سکوتش دنیایی حرف نهفته است و یک شبه #پیر می شود ...😔
🔸پدر #شهید_مرتضی_عطایی در آرامگاه پسر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لباس شهادت ...
#روایتی_از_یک_شهید
بیش از دو سال هست
که با این روایت مأنوسم ...
و هر بار که گوش می دهمش ...
برایم #تازگی دارد ...
#بی_نهایت_زیبا👌
#استاد_پناهیان
✅گوش بدهید و آسمان را حس کنید!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰شهید فریدونی🌷 بعد از چهارمین دوره شرکت در ماموریتهای نبرد علیه داعشیهای ملعون، در منطقه #البوکمال، جنوب شرقی سوریه در اثر اصابت خمپاره💥 در ساعت 18 روز 13 خرداد ماه مصادف با شب شهادت حضرت علی (ع) به #شهادت رسید.
🔰خیلی #شجاع بود و در عین سادگی بسیار پرکار و فعال بود و هدفش رضایت دل حضرت آقا♥️ بود. در سوریه فعالیت چشمگیری داشت به حدی که او را به اسم✔️ میشناختند. مدت دو سال با آقا #مهدی بودم و او را میشناختم و آن موردی که طی این مدت با همدیگر بودیم و دیدم، روحیه جهد و تلاش💪 بیش از حد این آدم بود که دست بچهها را میگرفت.
🔰مثلا در دوره #آموزش اگر بچهها آسیب میدیدند، کم میآوردند یا خسته😓 میشدند سریع میرفت و دست بچهها را میگرفت و یا بار آنها را میگرفت و #کمک میکرد. آقا مهدی، هر کاری در گردان بود را انجام میداد👌 و برای او نوع کار فرقی نمیکرد و یک روحیه #مناعت_طبع خاصی داشت.
🔰وقتی بچهها ثبت نام کردند📝 و قرعه کشی کردند برای #سوریه، با توجه به روحیه مهدی☺️ میدانستیم که طبیعتا یکی از کسانی که پیگیری و #مداومت میکند به سوریه برود مهدی است. "روحیه مهدی" سبب شد که شهید شود🕊 و ما متعجب نیستیم.
#شهید_محمدمهدی_فریدونی
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°• ▏🍃♥️🍃 ▏•°
#چفیه
•نمیدانم شھادت
•شرط #زیبا_دیدن است
•یا دل بہ دریازدن⁉️
•ولے هرچہ هست
•جز #دریادلان
•دل بہ دریا نمیزنند ❌
•عـشق شـهادتـ🌷✋🏻
#شهادتیعنے
#صافبرےتوبغــلخـدا💞
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#طنز_جبهه 🔰در منطقه #المهدے درهمان روزهاے اول جنگ، پنج جوان👥 به گروه ماملحق شدند. آنها از یک روستا
🔰مهدي حسن قمي یکی از دوستان #شهید_ابراهيم_هادی مي گفت:
🔸يادم هست #ابراهيم به ساندويچ الويه🌭 علاقه داشت. اما هر جايي براي ساندويچ نمي رفت🚷 يك ساندويچ فروشي در١٧ شهريور بود كه به فروشنده اش #آقاشيخ مي گفتند. يعني آدم موجه و مسجدي بود. ابراهيم هميشه پيش او مي رفت. حساب دفتري📖 پيش او داشت.
🔹مي دانست توي الويه؛ كالباس🥓 نمي ريزد وفقط از مرغ استفاده مي كند. ابراهيم #سوسيس و همبرگر و ...هرگز استفاده نمي كرد❌ اينگونه به ما درس #تربيتي مي داد كه هرچيزي نخوريم و هرجايي براي غذا نرويم.
🔸مي دانست كه اين فروشنده به #حلال و حرام خيلي دقت دارد، براي همين آنجا مي رفت. چرا كه #قرآن دستور مي دهد: انسان به غذايي كه ميخورد توجه داشته باشد👌
📚 كتاب سلام بر ابراهيم ٢
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰تهران که بود، با ماشین🚗 خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول #همسر معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته
می گفت:
خواب بود، ولی همه چیز واضح و روشن و طولانی .... می گفت: رزمایش بود
محمودرضا هم بود
با لباس رزم؛
کلی باهم حرف زدیم،
کلی ....
آخرش محمود گفت چیزی میخوای ازم؟
گفتم محمودرضا هیچی... فقط... تو رو خدا بهش زیاد سر بزن....
نگاهم کرد و صورتمو بوسید و گفت بلند شو بریم پیشش
اومدیم تو یه خونه متروکه.،
اومد ...
بدو همدیگرو بغل کردن
بغلش کرد و بوسیدش
ما سه تا کنارهم بودیم.....
زود بلندشد ؛
رو زانوهاش نشسته بود....
گفت : بچه ها!
بخدا #من_زنده_ام... پیش شما هستم... شما چرا نمیدونین که من کنارتونم....؟ می گفت:
هم نوازشمون کرد،
هم غفلتمون رو به رومون آورد...
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh