فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدی که ۴روز در وسط میدان مین مانده بود و هر شب
اهل بیت«علیهم السلام»به او آب و غذا میدادند.
🎙 #شهید_علیرضا_عاصمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه2⃣5⃣ #الاغـےڪہاسـیـرشـد😂😝 🔹در یڪ منطقه #ڪوهـستـانے مـستـقـر بـودیـم و بـراے جـابجـایـے
🌷 #طنز_جبهه3⃣5⃣
💠رسد آدمی به جایی...
🔹بعدازظهر بود و گرمای جنوب. هر كس هر كجا جا بود كف چادر #استراحت میكرد. آنقدر كه جای سوزن انداختن نبود.
🔸اگر میخواستی از اين سر چادر به آن سر چادر سراغ #وسايلت بروی، بايد بال در ميآوردی و از روی بچهها #پرواز میكردی.
🔹با اين حال بعضیها سرشان را میانداختند پايين و از وسط جمعيت #رژه می رفتند و دست و پا و گاهی شكم بسياری را هم لگد می كردند😳 و اگر كسی #حالش را داشت، بلند میشد ببيند كيست و دارد چه كار میكند.
🔸در آن اوضاع یکی که حال بیشتری داشت برگشت و به او گفت: «رسد آدمی به جايی كه به جز خدا نبيند.»😜 دوباره روانداز را روی صورتش كشيد و لبخندزنان خوابيد.😄
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران4⃣4⃣ 💠 یک نوع خورش 📌خاطره ای از #شهید_عباس_بابایی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzad
🌷 #یاد_یاران5⃣4⃣
💠 ازدواج_آسان
📌خاطره ای از
#شهید_ناصر_کاظمی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون روعوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پ
9⃣3⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌷یادی از امیر سرلشکر خلبان🛩 #شهید_عباس_بابایی(فرماندهی عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران)🌷
🔸 #عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند.او از تشویق،شهرت و مقام سخت #گریزان بود.شاید اگر كسی با او برخورد میكرد،خیلی زود به این #ویژگیاش پی میبرد.👌
🔹زمانی كه عباس فرماندهی #پایگاه_اصفهان بود
یك روز نامهای📮 از ستاد فرماندهی تهران رسید.
در نامه خواسته بودندتا اسامی 📝چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم.📨
🔸در پایان نامه نیز قید شده بود كه
«این هدیه از جانب #حضرت_امام است.»💌
عباس نامه را كه دید سكوت كرد🙂
و هیچ نگفت.
🔹ما هم اسامی را تهیه كردیم و چون با روحیه او آشنا بودم،با تردید نام #او را جزء اسامی در لیست گذاشتم📃 ,میدانستم كه او اعتراض خواهد كرد.
🔸از آنجا كه عباس پیوسته از جایی به جای دیگر میرفت و یا مشغول انجام پرواز✈️ بود.
یك هفته طول كشید تا توانستم فهرست اسامی را جهت امضاء📝 به او عرضه كنم.
🔹ایشان با نگاه به لیست و دیدن نام خود قبل از اینكه صحبت من تمام شود،روی به من كرد و با #ناراحتی گفت:
ـ برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من.😐
🔸گفتم:
ـ مگر شما #بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمیكنید؟ مگر شما... ⁉️
🔹ولی میدانستم هر چه بگویم فایدهای نخواهد داشت.سكوت كردم 😶و بی آنكه چیزی بگویم،
لیست اسامی را پیش رویش گذاشتم.📖
🔸روی اسم خود خط كشید❌ و نام یكی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا كرد.✍
در حالی كه اتاق را ترك میكردم.
با خود گفتم كه ای كاش همه #مثل_او فكر می كردیم.😔😔
#شهید_عباس_بابایی
🎤 راوی: #امیر_علی_اصغر_جهانبخش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بارها گفته ام🔊🔊🔊
و باز می گویم:
#شهـــــــــدا
شبیه به کسی نبودند🚫
که خودشان بودند،
خودِ خودشان...
و هم آنان بودند
که در عاشقــی،
تقلید نکرده
و همچون اصول دین،
بر عملی که انجام می دادند،
معتقد بودند...👌
#آاااااه
عشــــق و خلـــــوص
دو عنصر مکمل💞
و دو بال پروازند🕊
که هر کدام،
بدون دیگری،
ره به سرمنزل مقصود،
نخواهد برد...❌
و این عشــ❤️ــق و خلوص در #اعمال را،
همهٔ ما
کم و بیش،
نسبت به خانواده و دوستانِمان،
داریم✅
اما میزانش به حدی نرسیده،
تا دل از #خدا بِبَریم...
#نباید به بندگان خدا،
گزینشی محبت و خدمت نمود،
و از روی دل بخواهی،
که می بایست،
همچون #الطاف_خدا،
به سانِ باران بود...🌧
#اخلاص
تنها نقطهٔ #مشترک بین همهٔ شهداست🌷
که با آن مواجه شده ام...
و همین کلمهٔ به ظاهر پنج حرفی،
حلقهٔ وصلیست🔗
که موجب سماواتی شدن اهالیِ خاک شده است...😇
و البته،
همان حلقهٔ گمشدهٔ ما،
که تا یافته اش نکنیم،
از آسمانی شدن،
خبری نیست...😔😔
آری،
#شهـــــــــادت،
تنها به ذکر و دعا نیست،⭕️
که اگر بود،
تا به حالا،
خیلی ها به این سعادت ابدی،
دست می یافتند...
شهادت است،
کم که نیست،
همان پایانیست،
که معصومین داشته اند،
و حقیقتاً باید برای نیل به این مقصد،
اهل بود،
اهل عالم بالا...✅
#باران
#شهــــــــادت
به عمل صالحِ خالصِ عاشقانه است،
و لا غیر...
و آن عملِ صالحِ خالصِ عاشقانه ام،
آرزوست...🙂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهــــادت_میخوای؟؟؟🌷 زندگـــی را به #خدا بســـپار... وقتی زندگیت برای خــــــدا باشد #ســـریع بهش
#وصیت_نامه
#شهید_احمد_مشلب
🔹 به #دختران مسلمان ...
اینکه مواظب #حجاب خود
باشید
(که این مهم ترین چیز است)
🔸در اجتماع ما کسی به فکر
حجاب و اخلاق نیست، ولی شما
به فکر باشید و #زینبی برخورد
کنید
🕊
🔹سه چهارم دختران حال حاضر
حجابشان حجاب #نیست
و چیزهایی که می پوشند واقعا
حجاب نیست
🔸ممکن است #چادر بپوشند اما
#چادرشان دارای مد و زرق و برق
است که من برای اولین بار است
که همچین #حجابی را می بینم
اما این حجاب ها حجاب
نیست❗️
🔹چرا ما داریم به سمت #بدعت ها
می رویم ... برخی حجاب دارند
ولی #بدن_نما ... و یا حجاب دارند
ولی به #مردان نگاه
می کنند
🔸عده ای هم حجاب دارند ولی
همراه با مدل های جدید، یا
صورت ها را #آرایش می کنند❗️
🕊
🔹 باید #چشمان خود را به زمین
بدوزند و احترام #چادری را که
برسر دارند نگه دارند.
🔸 ما باید از #فاطمه_زهرا
(سلام الله علیها) الگو بگیریم.
حضرت #زینب به گونه ای بود که
غیر از حضرت علی کسی او را
نمی دید
🔹 حجاب شما مهم تر از #خون
شهداست و بی اهمیتی به
مسئله حجاب در عصر حاضر
#خیانت به اسلام و خون پاک
شهیدان است
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
⬆️⬆️
0⃣4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#پا_به_پای_مادر_تا_شاهچراغ...
🌷تازه شهید شده بود. رفته بودم #راهپیمایی که #باران شدیدی شروع به باریدن کرد. چتر با خودم نبرده بودم. خواستم برگردم خونه که دیدم جوانی #چتر به دست اومد. فرزند شهیدم بود!
🌷گفت: « مادر! بیا زیر چتر » رفتم زیر چتر. هر چه می خواستم با #پسرم حرف بزنم نمى شد. زبانم گرفته بود. نتونستم. تا اینکه محمد حسین من رو به #شاهچراغ رساند و رفت....
روای: خانم کشاورز، مادر سردار شهید محمد حسين روزى طلب
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹
روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.
محمد علاقه ی زیادی به حضرت زهرا(س) داشت.
مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور،
همان موقع #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت:
یازهرا(س)
و سرش از زانوهام افتاد...🕊
راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری🌹
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مظلوم_نیروی_صابرین
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1⃣4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#قسمت_اول (٣ / ١)
#رزمنده_ای_که_عکس_یک_زن_بر_بدنش_خالکوبی_شده_بود👇👇👇
🌷یک روز رفتم واحد #موتوری لشکر و به مسئولش آقای «محمداسماعیل کاخ» گفتم: «يه راننده می خوام شجاع، نترس، نماز شب خون و خلاصه؛ عاشق شهادت کپی بچه های تخریب». «اسماعیل کاخ» گفت: «اتفاقاً يه دونه راننده دارم که همه ویژگيها رو داره». خیلی خوشحال شدم. گفتم: «زود بگو بیاد». رفت از داخل #چادر اسکان یک بلندگوی دستی آورد و صدا زد: «آقای فلانی به دفتر موتوری» داشتم لحظه شماری می کردم برای دیدن راننده ای که به قول «اسماعیل کاخ» تمام ویژگی های #تخریب را داشت.
🌷خیلی طول نکشید. جوانی آمد با موهای بلند و فری. یک #دستمال یزدی دور گردنش بسته بود، یکی هم دور دستش. دگمه های یقه اش باز بود و آستینهایش کوتاه. یک جفت دمپایی هم زیر پایش. لخ لخ کنان آمد جلو، رفت پیش «اسماعیل کاخ». من اعتنایی نکردم. چون منتظر راننده ای با آن ویژگیهای مذکور بودم. «اسماعیل کاخ» داشت با جوان تازه وارد پچ پچ می کرد. مرا نشان می داد و آهسته در گوشش چیزهایی می گفت. یک لحظه #شک کردم. نکند راننده ی مورد نظرش همین باشد؟!
🌷صدایم کرد: «آقا مرتضی!» _بله. _بفرما. این هم راننده ای که می خواستى. _چی؟! به یک باره جا خوردم. خیال کردم #شوخی می کند. چون آن بنده ی خدا به همه چیز می خورد، الا آن کسی که من گفته بودم. «اسماعیل کاخ» را کشیدم کنار، #یواشکی در گوشش گفتم: «مرد مؤمن! شوخیت گرفته؟» گفت: «نه والا. این همونه که تو می خوای. تازه یه چیزی هم بالاتر. اصلاً نگران نباش. با خیال راحت برش دار، برو تا از دست ندادیش». گفتم: «آخه سر و وضعش ...» گفت: «اتفاقاً برای اینه که #ریا نشه. عمداً سر و تیپش رو اینطوری کرده». گفتم: «عجب!». خیلی تحت تأثیر حرف «اسماعیل کاخ» قرار گرفتم. اگر اینطور بود که او می گفت، پس عجب نیروی #باحالی گیرم آمده بود.
🌷یک #لندکروز، تازه به ما داده بودند. سوئیچش را دادم به او و گفتم: «بفرما برادر. روشنش کن بریم گردان تخریب». نشست پشت فرمان. من هم نشستم کنار دستش. رفتیم #تخریب. علاوه بر رفتار سؤال برانگیزش، مانده بودم سر و تیپش را چگونه برای بچه های تخریب توجیه کنم. توکل بر خدا کرده، با اعتماد به حرف های «اسماعیل کاخ» تصمیم گرفتم #حساسیتی نشان ندهم. سه ماهی از این ماجرا گذشت. یک روز به اتفاق همین راننده داشتیم از «کوشک» می رفتیم «اهواز». در جاده «خرمشهر» بودیم که رو به من کرد و گفت: «برادر مرتضی!» گفتم: «بله». گفت: «اگر يه چیزی به شما بگم، از تخریب بیرونم نمی کنی؟!»
🌷تعجب کردم. یعنی چه می خواست بگوید؟! با این حال گفتم: «نه برادر. برای چی بیرونت کنم؟» گفت: «مردونه؟» گفتم: «مردونه». یکهو برگشت، گفت:....
🎙راوی: سردار آزاده و جانباز مرتضی حاج باقری
#ادامه_در_شماره_بعدى....
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh