🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے8⃣0⃣1⃣ #مردان_آخرالزمان در روایات برای مردانی که در آخر
❣﷽❣
پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے9⃣0⃣1⃣
📌٦٦ مورد در رابطه با #آخر الزمان از #نهج_البلاغه
🔅به نام خدا
#علائم_آخرالزمان:
🌱1. مردان و زنان شبیه یکدیگر میشوند در #پوشش و #آرایش
🌱2. مردان و زنان لباس #تنگ و #بدن_نما میپوشند
🌱3. #خونریزی بین مردم عادی میشود
🌱4.شعار #دین کهنه می شود
🌱5. به افراد #بد . احترام می گذارند
🌱6. #امر_به_معروف را #نهی و #ترک می کنند و می گویند به تو چه ربطی دارد
🌱7. در امور #دین و #خدا از مال کم هم دریغ می کنند و خرج نمی کنند
🌱8. #فاسق و #منافق عزیز می شوند
🌱9. آلات موسیقی در #مساجد و روی #قبرهانواخته می شود
🌱10. صف های نماز #جماعت مردم نشانه #نفاق می شود
🌱11. قرآن را #سبک می شمارند و نمی شناسند مگر با صدای آواز و غناك
🌱12. مردم از #عالمان_دین فرار میکنند
🌱13. مردم #بی_دین می شوند و از دنیا می روند
🌱14. افراد نادان #زمام_امور را به دست می گیرند
🌱15 . #صله_رحم از بین می رود و جایش را به #قطع_رحم می دهد
🌱16. افراد #فاجر و #فاسد زیاد میشوند
🌱17. بازارها به هم #نزدیک می شوند یعنی بازار تجارت و کسب
#کاذب می شوند
🌱18. تار و تنبور و نی را نیکو میشمارند و #آلات_موسیقی
همه جا ظاهر می شوند
🌱19. فقرا #آخرت خود را به #دنیا می فروشند
🌱20. مردم برای #رئیس شدن #حرص می زنند و #طمع دارند
🌱21. اطاعت بی چون و چرای #مردان از #همسرانشان زیاد می شوند
🌱22.پدرو مادر را #لعن و #نفرین می کنند
🌱23. #خیانت در مال شرکاءفراوان و #عادی می شود (کلاهبرداری)
🌱24. پرده #حیا از زنان برداشته می شود
🌱25. سکته و مرگ #ناگهانی زیاد می شود
🌱26. دین مردم #درهم و #دینار می شود و خدای مردم #شکمشان
🌱27. آشنایان در وقت #نیاز همدیگر را نمیشناسند
🌱28. مردم غذاهای خوب می خورند و جامه های زیبا و فاخر می پوشند
و با آن #فخر می فروشند
🌱29. مردان با #طلای حرام و #ابریشم حرام خود را زینت می کنند
🌱30. کودکان نسبت به بزرگترها و والدین #بی_حیا و #بی_ادب می شوند
🌱31. عالمان به حرفشان #عمل نمی کنند
🌱32. مساجدرا #نقاشی می کنند ظاهر مساجد #آباد ولی از نظر
هدایت و ارشاد #ویران است
🌱33. عیب کالا را #پنهان می کنند
🌱34. سوار شدن زنان بر روی #زینها (اعم از حیوان و غیر آن مثل
ماشین . موتور و......)
🌱35. سبک شمردن #زنا و هر رابطه دختر و پسر و زن و مرد و نا محرم #عادی می شود
🌱36. اسلام #غریب میشود و از اسلام فقط #نامی باقی می ماند
🌱37. امر به معروف را #زشت می شمارند و همه در #ترکش مساوی اند
🌱38. خرج کردن زیاد برای #دنیاشان و دریغ از خرج کردن برای #آخرت
🌱39. مومنین در این زمان #غمگین و #حقیر و #ذلیل می شوند
🌱40. نماز را #سبک شمرده و به #جماعت نمی خوانند
🌱41. موذن برای #اذان گفتن #پول می گیرند
🌱42. قرآن #مهجور و #متروک می شود فقها و عالمان به قرآن اندک
🌱43. #برکت از مال و جان مردم گرفته می شوند (جوانمرگ می شوند)
🌱44. افراد مورد #اعتماد و #امین کم می شوند
🌱45. مال حلال #کم می شوند
🌱46. کم فروشی #عادی می شود
🌱47. ازدواج #مرد با #مرد و #زن با #زن صورت میگیرد و عادی می شود
🌱48. فساد #عمومی می شود
🌱49. بیت المال وسیله #شخصی می شود
🌱50. مسکرات و نوشیدنی های حرام #حلال می شوند
🌱51. #زکات مال ترک می شوند همانند #خمس آن
🌱52. صاحبان مال و ثروت بزرگ #شمرده می شوند
🌱53. مردم قبور #شعراءرا محل #عبادت قرار می دهند
🌱54. هیچ چیز بهتر از #دروغ در آن زمان نمی باشد
🌱55. زبان #راستگو و #صادق کم است
🌱56. مردم #فرقه_فرقه شده و از اهل #نفاق تقلید می کنند
🌱57. موسیقی مطرب رواج می یابد و معمول می شود وکسی آن را #نهی نمی کند
🌱58. شرب خمرو می خوارگی می کنند
🌱59. زنان فرزندان خود را #رقاصه و #آوازه_خوان تربیت می کنند
🌱60. #طلاق زیاد می شود
🌱61. صورت مردم #انسانی اما دلهایشان #شیطانی است
🌱62. حرف حق را #تکذیب می کنند
🌱63. در #عروسی ها هر کاری بخواهند می کنند
از گناه . فساد . ساز. آواز و......
🌱64. از مردم جدا شوی تو را #غیبت می کنند
🌱65. بالا رفتن #قیمت_ها در آن زمان عادی می شود
🌱66. شنیدن آیات قرآن #سنگین می شود
التماس دعای فرج😍
#پرسش_پاسخ_مهدوی
🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#سیره_شـهـدا🌷
💠اخلاص
⚜دلش نمی خواست ڪارهایش جلوی دید باشد🚫 مدتی را ڪه در #جبهه بود، اجازه نداد حتی یڪ عڪس📸 یا فیلم از او تهیه شود❌
⚜آخرین بار ڪه به #مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه ی عڪس هایش را از بین برد💥 تا پس از #شهادت چیزی از او باقی نماند😔
⚜همین طور هم شد و برای شهادتش🌷 حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم. همیشه #پنهان کار بود، حتی زخمی💔 شدنش را هم از دیگران پنهان می کرد.
#شهید_مجید_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📝شعر هایم
را زیر رو نکنید‼️
#من غم نبودنش را😞
لابه لای
آنها #پنهان کرده ام...
#شهید_نوید_صفری🌷
ایام ولادت
#سلام_صبـحتون_شهـدایـی🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣2⃣#قسمت_بیست_نهم 💢چگونه مى توان این #حلقه ها را گشود
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣3⃣#قسمت_سی_ام
💢انگار اکنون این #اوست که #دل_نمى_کند،... که ناى رفتن ندارد،...
که #پاى_رفتنش به تیر مژگان بچه ها زخمى شده است.یک سو تو ایستاده اى ،
سدى در مقابل سیل عاطفه بچه ها و سوى دیگر حسین ، عطشناك این زلال عاطفه . حسین اگر دمى دیگر بماند این سد# مى شکنتد و این سیل جارى مى شود...
🖤و به یقین بازگرداندن آب رفته به جوى ، غیر ممکن است...
دستت را محکمتر به دو سوى خیمه🏕 مى فشارى و با #تضرع و #التماس به امام مى گویى:حسین جان ! برو دیگر!
و چقدر سخت است گفتن این کلام براى تو!... حسین از جا کنده مى شود....
پا بر رکاب #ذوالجناح مى گذارد، به سختى روى از خیمه برمى گرداند و عزم رفتن مى کند.
💢اما...
اما اکنون #ذوالجناح است که قدم از قدم بر نمى دارد... و از جا تکان نمى خورد.تو ناگهان دلیل #سکوت و #سکون ذوالجناح را مى فهمى که دلیل را #روشن ✨و آشکار پیش پاى ذوالجناح مى بینى ، اما نمى توانى کارى کنى که اگر دستت را از دو سوى خیمه رها کنى ...
🖤نه ... به حسین وابگذار این قصه را...
که جز خود #حسین هیچ کس از عهده این عمر عظیم برنمى آید. همو که اکنون متوجه حضور #فاطمه پیش پاى #ذوالجناح شده است... و #حلقه_دستهاى_فاطمه را به دور#پاهاى_ذوالجناح دیده است.
💢کى گریخته است این دخترك !
از روزن کدام #غفلت استفاده کرده است و چگونه خود را به آنجا رسانده است ؟
به یقین تا پدر را از اسب فرود نیاورد و به آغوش نکشد، آرام نمى گیرد....
گواراى وجودت فاطمه جان !
کسى که #فراستى به این لطافت دارد، باید که جایزه اى چنین را در بر بگیرد.
🖤هر چه باداباد...
#هلهله_هاى_سبعانه_دشمن!
اگر قرار است خدا با #دستهاى تو تقدیر را به تاءخیر بیندازد، خوشا به سعادت دستهاى تو!نگاه اشکبار و التماس آمیز فاطمه ، پدر را از اسب فرود مى آورد.
نیازى به کلام نیست.... این دختر به #زبان_نگاه ، بهتر مى تواند حرفهایش را به کرسى بنشاند.
💢چرا که #مخاطب حرفهاى او #حسینى است که #زبان_اشک و #نگاه را بهتر از هر کس دیگر مى فهمد.
#فاطمه از جا بر مى خیزد....
همچنان در سکوت ، دست پدر را مى گیرد و بر زمین مى نشاند، چهار زانو. و بعد خود بر روى پاهاى او مى نشیند، سرش را مى چرخاند، لب بر مى چیند،
بغض کودکانه اش را فرو مى خورد و نگاه در نگاه پدر مى دوزد:
🖤پدر جان ! منزل زباله یادت هست ؟ وقتى خبر #شهادت مسلم رسید؟
پدر مبهوت چشمهاى اوست:
تو #یتیمان_مسلم را بر روى #زانو نشاندى و #دست_نوازش بر #سرشان کشیدى!پدر #بغضش را فرو مى خورد...
و از پشت پرده لرزان اشک😢 به او نگاه مى کند.
💢پدرجان! بوى یتیمى در شامه جهان پیچیده است.و #ناگهان بغضش مى ترکد.. و تو در میان هق هق #پنهان گریه ات فکرمى کنى... که این دخترك شش ساله این حرفها را از کجا مى آورد.
حرفهایى که این دم رفتن ،#آسمان_چشم_حسین را #بارانى مى کند:بابا! این بار که تو مى روى ، قطعا یتیمى مى آید.
🖤#چه_کسى گرد یتیمى از چهره ام بزداید؟ #چه_کسى مرا بر روى زانوبنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد؟ #خودت این کار را بکن بابا! که #هیچ دستى به لطف دستهاى تو در عالم نیست.با #حرفهاى دخترك،...
جبهه حسین ، یکپارچه #گریه و #شیون مى شود...
💢 و اگر #حسین ، بغض خود را فرو نخورد و با دست و کلام و نگاهش ، زنان و دختران را به آرامش نخواند،
گدازه هاى #جگر کودکان ، خیام را به آتش 🔥مى کشد.و حسین خوب مى داند... و تو نیز که این خواهش فاطمه ، فقط یک ناز کودکانه نیست ،
یک کرشمه نوازش #طلبانه نیست ،
یک نیاز عاطفى دخترانه نیست.
🖤 او دست ولایت حسین را براى #تحمل #مصیبت مى طلبد، براى تعمیق #ظرفیت ، براى ادامه #حیات.
تو خوب مى دانى و حسین نیز که این مصیبت ، فوق طاقت فاطمه است...
و اگر دست ولایت مدد نکند، فاطمه پیش از حسین ، قالب تهى مى کند و جان مى سپارد.این است که #حسین با همه عاطفه اش ، #فاطمه را در آغوش مى فشرد..
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣4⃣#قسمت_چهلم 💢تو اگر بیفتى #پرچم_کربلا فرو مى افتد..
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣4⃣#قسمت_چهل_ویکم
💢بلند شو #عزیزکم ! هوا دارد تاریک مى شود.✨خانمم شما چرا اینجا نشسته اید؟ دست بچه ها را #بگیرید و به خیمه🏕 ببرید.گریه😭 نکن دخترکم ! #دشمنان شاد مى شوند. صبور باش سفارش پدرت را از یاد مبر!سکینه جان ! زیر بال این دو کودك را بگیر و تا خیمه یاریشان کن.مرد که #گریه نمى کند، جگر گوشه ام ! بلند شو و این دختر بچه ها را سرپرستى کن. مبادا دشمن🐲 اشک تو را ببیند.
🖤عمه جان ! این چه جاى خوابیدن است؟ #چشمهایت را باز کن! بلند شو عزیز دلم!💗آرام آرام دانه ها برچیده مى شوند.... و به یارى #سکینه در خیمه کوچک بازمانده ، کنار هم چیده مى شوند.تاسکینه همین اطراف را وارسى کند تو مى توانى سرى به اعماق بیابان بزنى و از شبح نگران کننده خبر بگیرى....
هرچه نزدیکتر مى شوى، پاهایت سست تر مى شود و #خستگى ات افزونتر.
#دخترى است انگار که چنگ بر زمین زده و در خود مچاله شده است....
💢به لاك پشتى مى ماند که سر و پا و دستش را در خود #جمع کرده باشد.
آنچنان در خود پیچیده است که سر و پایش را نمى توانى از هم بشناسى.
بازش مى گردانى و ناگهان چهره ات و قلبت💕 درهم فشرده مى شود.
#صورت، تماما به #کبودى نشسته و #لبها درست مثل بیابان عطش زده، #چاك_خورده....
🖤نیازى نیست که سرت را بر روى سینه اش بگذارى تا #سکون قلبش را دریابى.
سکون چهره اش نشان مى دهد که فرسنگها از این جهان آشفته ، فاصله گرفته است.... مى فهمى که #وحشت و #تشنگى دست به دست هم داده اند... و این نهال نازك #نورسته را سوزانده اند.
مى خواهى گریه نکنى،باید گریه نکنى. اما این بغضى که راه نفس را بسته است، اگر رها نشود، رهایت نمى کند....
💢در این اطراف، نه از #سپاه تو کسى هست و نازل شگردشمن.فقط_خداهست.
خدایى که آغوش به رویت گشوده است و سینه خود را بستر ابتلاى تو کرده است.پس گریه😢 کن ! #ضجه بزن و از خداى اشکهایت براى ادامه راه مدد بگیر.
بگذار فرشتگان طوافگرت نیز ازاشکهایت
براى ادامه حیات ، مدد بگیرند....
گریه کن !
🖤چشم به تتمه خورشید بدوز و همچنان گریه کن.چه غروب🏜 دلگیرى!
تو هم چشمهایت را ببند خورشید! که #پس_ازحسین ، در دنیا چیزى براى #دیدن وجود ندارد....
#دنیایى که #حضور حسین را در خود بر نمى تابد، دیدنى #نیست.
💢این صداى #گریه از کجاست که با ضجه هاى تو در آمیخته است؟...
مگر نه فرشتگان بى صدا گریه مى کنند؟!
سر بر مى گردانى و #سکینه را مى بینى که در چند قدمى ایستاده است...
و غبار بیابان ، با اشک چشمهایش در آمیخته است و گونه هایش را به گل نشانده است.وقتى او خود ضجه هاى تو را شنیده است... و تو را در حال #شیون و #گریه دیده است،... چگونه مى توانى از او بخواهى که گریه اش را فرو بخورد و اشکهایش را #پنهان کند؟
🖤از جا برمى خیزى،
آغوش به روى #سکینه مى گشایى ،
او را سخت در بغل مى فشرى و مجال مى دهى تا او سینه تو را #مامن گریه هایش کند و #بارطاقت_فرساى اندوهش را بر سینه تو بگذارد.معطل چه هستى خورشید؟ ☀️این #منظره جانسوز چه دیدن دارد که تو از پشت بام افق ، با سماجت سرك کشیده اى... و این دلهاى سوخته را به تماشا ایستاده اى ؟!
غروب کن خورشید!...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣4⃣#قسمت_چهل_ویکم 💢بلند شو #عزیزکم ! هوا دارد تاریک مى
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣4⃣#قسمت_چهل_دوم
🏴#پرتوسیزدهم🏴
💢غروب کن خورشید! ☀️
بگذار شب🌙، آفتابى شود و بر روى غمها و اشکها 😭و #خستگیها سایه بیندازد!زمین، دم کرده است....
بگذار #وقت_نماز فرا رسد و درهاى آسمان گشوده شود....خورشید، شرمزده خود را فرو مى کشد و تو شتابناك، #کودك_جانباخته را بغل مى زنى، ...
به #سکینه نگاه مى کنى و به سمت #خیمه راه مى افتى.
🖤#بى_اشارت این نگاه هم سکینه خوب مى فهمد... که #خبرمرگ این کودك باید از زنان و کودکان دیگر #پنهان بماند
و #جگرهاى_زخم_خورده را به این نمک نیازارد.وقتى به خیمه 🏕مى رسى،...
مى بینى که #دشمن، #آب را #آزاد کرده است.یعنى به #فرزندان_زهرا هم اجازه داده است که از #مهریه_مادرشان ، سهمى داشته باشند....
💢بچه ها را #مى بینى که با رنگ روى زرد، با لبهاى چاك چاك و گلوهاى عطشناك ، مقابل ظرفهاى آب💧 نشسته اند اما هیچ کدام لب به آب نمى زنند....
#فقط_گریه_مى_کنند... به آب نگاه مى کنند و گریه مى کنند.. یکى عطش #عباس را به یاد مى آورد،..
یکى تشنگى #على_اکبر را تداعى مى کند،...
🖤یکى به یاد #قاسم مى افتد،...
یکى از بى تابى #على_اصغر مى گوید و...در این میانه ، لحن #سکینه از همه #جانسوزتر است که با خود #مویه مى کند:_✨هل سقى ابى ام قتل عطشانا؟(19)#تاب_دیدن این منظره #طاقت_سوز، بى مدد از #غیب ، ممکن نیست.پرده را کنار مى زنى و چشم به دور #دستهاى مى دوزى؛...
به ازل ، به پیش از خلقت ، به لوح ، به قلم ، به نقش آفرینى خامه تکوین ،
به معمارى آفرینش و...
💢مى بینى که #آب به اشارت #زهراست که راه به #جهان پیدا مى کند و در رگهاى #خلقت جارى مى شود....
#همان_آبى که #دشمن🐲 تا دمى پیش به روى #فرزندان_زهرا بسته بود...
و هم اکنون #بامنت به رویشان گشوده است.... باز مى گردى.دانستن این #رازهاى_سربه_مهرخلقت و مرورشان ، بار مصیبت را #سنگین_تر مى کند....
باید به هر زبان که هست آب را به بچه ها بنوشانى تا #حسرت و #عطش ، از سپاه تو #قربانى دیگرى نگیرد....
🖤چه شبى🌟 تا بدین پایه فرود آمده است یا زمین زیر پاى تو تا جایگاه خدا اوج گرفته است؟#حسین ، این خطه را با خود تا عرش بالا برده است... یا عرش به زیر پیکر حسین بال گسترده است ؟
🌸الرحمن على العرش استوى🌸
#اینجاکربلاست_یاعرش_خداست؟!
اگر چه خسته و #شکسته اى زینب !
اما نمازت را ایستاده بخوان ! پیش روى خدا منشین!
💢آدمى به #سر، شناخته مى شود یا #لباس؟ 👕کشته اى را اگر بخواهند شناسایى کنند، به #چهره_اش مى نگرند یا به #لباسى که پیش از رزم بر تن کرده است؟ اما اگر دشمن 👹آنقدر #پلید باشد که #سرها را از بدن جدا کرده و برده باشد، چه باید کرد؟... اگر دشمن ، #کهنه_ترین پیراهن را هم به غنیمت برده باشد، چه باید کرد؟...
لابد به دنبال علامتى
،
🖤نشانه اى ، #انگشترى ، چیزى باید گشت.اما اگر #پست_ترین سپاهى دشمن در سیاهى شب ، به #بهانه بردن انگشتر، #انگشت را هم بریده باشد و هر دو را با هم برده باشد، #به_چه_علامت نشانه اى کشته خویش را باز مى توانشناخت ؟... البته نیاز به این علائم و نشانه ها مخصوص #غریبه_هاست....
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 3⃣4⃣#قسمت_چهل_وسوم 💢البته نیاز به این علائم و نشانه ها
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣4⃣#قسمت_چهل_وچهارم
💢بهانه ای می یابند تا #سیر گریه کنند... و عقده هاى دلشان را بگشایند.
از اینکه مى بینى #دشمن قتاله سنگدل هم #گریه مى کند،... اصلا تعجب نمى کنى ،... چرا که به وضوح ، ضجه #زمین را مى شنوى ،... اشک #اشیاء را مشاهده مى کنى ، گریه #آسمان🌫 را مى بینى ، نوحه #سنگ و #خاك و #باد و #کویر را احساس مى کنى و حتى مى بینى که #اسبهاى_دشمن آنچنان گریه مى کنند که سمهاشان از اشک😢 چشمهاشان تر مى شود....
🖤ولوله اى به پا کرده اى در عالم، زینب!
هیچ کس نمى توانست تصور کند...
که این زینب استقامت اگر بخواهد در مصیبت برادرش نوحه گرى کند،...
چنان آتشى به جان عالم و آدم مى افکند... که اشک عرش را در مى آورد...
و دل سنگین دشمن را مى لرزاند.
اما این وضع، نباید ادامه بیابد... که اگر بیابد، دمى دیگر آب در لانه دشمن مى افتد... و سامان بخشیدن سپاه را براى #عمرسعد مشکل مى کند.پس عمر سعد به کسى که کنار او ایستاده ، فرمان مى دهد:_برو و این زن را از سر جنازه ها بران!
💢تواین دستور عمر سعد نمى شنوى....
فقط ناگهان ضربه #تازیانه و #غلاف_شمشیر را بر #بازو و #پهلوى خود احساس مى کنى... آنچنانکه تا اعماق جگرت تیر مى کشد، بند بند تنت از هم مى گسلد... و فریاد یازهرایت به آسمان مى رود.زبان زور، زبان نیزه ، زبان تازیانه ؛ اینها #ابزار_تکلم این #اعراب_جاهلیت اند. انگار نافشان را با خنجر #نفرت بریده اند و دلهایشان را در گور کرده اند.
🖤اگر برنخیزى... و بچه ها را با دست خودت از کنار جنازه ها برنخیزانى ،
زبان نیزه آنها را بلند خواهد کرد...
و ضربه تازیانه بر آنها فرود خواهد آمد.
پس #دردهایت را چون همیشه #پنهان مى کنى ، از جا بر مى خیزى... و زنان و کودکان را با زبان مهربانى و دست تسلى از پاى پیکرها کنار مى کشى و دور هم جمع مى کنى.
💢این #شترهاى_عریان_و_بى_جهاز، براى بردن شما #صف کشیده اند.
#عمرسعد به سپاهش فرمان برنشستن مى دهد... و عده اى را هم مامور سوار کردن کودکان و زنان مى کند.#مردان براى سوار کردن کودکان و زنان هجوم مى آورند.... گویى بهانه اى یافته اند تا به (آل االله ) نزدیک شوند... و به دست اسیران خویش دست بیازند. غافل که #دخترحیدر، نگاهبان این #نوامیس خداوندى است و کسى را یاراى #تعرض به اهل بیت خدا نیست.
🖤با تمام #غیرت_مرتضوى_ات فریاد مى کشى ؛_✨هیچ کس دست به زنان و کودکان نمى زند! خودم همه را سوار مى کنم. همه #وحشتزده پا پس مى کشند...
و با چشمهاى از حدقه درآمده ، خیره و معطل مى مانند. در میان زنان و کودکان ، چشم مى گردانى و نگاه در نگاه #سکینه مى مانى:_✨سکینه جان ! بیا کمک کن!سکینه ، #چشم مى گوید و پیش مى آید.. و هر دو، دست به کار سوار کردن بچه ها مى شوید.
کارى که پیش از این هیچ کدام #تجربه نکرده اید....
💢همچنانکه زنان و #کودکان نیز سفرى اینگونه را در تمام عمر تجربه نکرده اند.
زنان و کودکان ، خود #وحشتزده و#هراسناکند... و دشمن #نمى_فهمد که براى ترساندنشان نیاز به اینهمه #خباثت نیست.... کوبیدن بر طبل و دهل ،
جهانیدن شتر، پایکوبى و دست افشانى و هلهله.آیا این همان دشمنى است که دمى پیش در نوحه خوانى تو گریه مى کرد؟در میانه این معرکه دهشتزا،...
با حوصله اى تمام و کمال ، زنان و کودکان را یک به یک سوار مى کنى...
و با دست و کلام و نگاه ، آرام و قرارشان مى بخشى.
🖤اکنون #سجاد مانده است و #سکینه و تو.رمق ، آنچنان از تن سجاد، رفته است که نشستن را هم نمى تواند چه رسد به ایستادن و سوار شدن....
تو و سکینه در دو سوى او زانو مى زنید، چهار دست به زیر اندام نحیف او مى برید....
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣5⃣#قسمت_پنچا_ویکم
💢زن مى گریزد و خود را میان زنان دیگر، #پنهان مى سازد...
#حال_و_روزکاروان، رقت همگان را بر مى انگیزد.... آنچنانکه زنى پیش مى آید... و به بچه هاى کوچکتر کاروان، به #تصدق، نان و خرما مى بخشد.
تو زخم خورده و #خشمگین ، خود را به بچه ها مى رسانى، نان و خرما را از دستشان مى ستانى و بر مى گردانى و فریاد مى زنى : صدقه حرام است بر ما.
🖤پیرمردى زمینگیر با دیدن این صحنه ، اشک در #چشمهایش حلقه مى زند،... بغض، راه گلویش را مى بندد و به کنار دستى اش مى گوید:_عالم و آدم از صدقه سر این خاندان ، روزى مى خورند. ببین به کجا رسیده کار عالم که مردم به اینها صدقه مى دهند.همین #معرفی هاى کوتاه و ناخواسته تو، کم کم ولوله در میان خلق مى اندازد:...
یعنى اینان خاندان پیامبرند؟!
💢از روم و زنگ نیستند⁉️
این زن ، همان بانوى #بزرگ کوفه است !؟اینها بچه هاى محمد مصطفایند!؟
این زن، دختر على است !؟پچ پچ و ولوله اندك اندك به #بغض بدل مى شود... و بغض به گریه 😭مى نشیند...
و گریه، رنگ مویه مى گیرد... و مویه ها به هم مى پیچد و تبدیل به ضجه مى گردد... آنچنانکه #سجاد، #متعجب و #حیرتزده مى پرسد:_براى ما گریه و شیون مى کنید؟پس چه کسى ما را کشته است ؟
🖤بهت و حیرت تو نیز کم از سجاد نیست.رو مى کنى به مردان و زنان گریان و فریاد مى زنى :_#خاموش !اهل کوفه ! #مردانتان ما را #مى_کشند و #زنانتان بر ما #گریه مى کنند؟ خدا میان ما و شما #قضاوت کند در روز جزا و فصل قضاء.این کلام تو آتش پدید آمده را، نه خاموش که شعله🔥 ورتر مى کند،...
گریه😢 ها شدت مى گیرد و ضجه ها به صیحه بدل مى شود.دست فرا مى آرى و فریاد مى زنى :_✨ساکت!
💢نفسها در سینه حبس مى شود....
خجالت و حسرت و ندامت چون کلافى سردرگم ، در هم مى پیچد و به #دلهاى_مهرخورده مجال تپیدن نمى دهد....سکوتى سرشار از وحشت و انفعال و عجز، همه را فرا مى گیرد....
نه فقط زنان و مردان که حتى زنگ شتران از نوا فرو مى افتد. سکوت محض. و تو آغاز مى کنى:...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh