🌷شهید نظرزاده 🌷
انتشار فیلم پیاده روی شهید حسین معز غلامی در طریق کربلای معلی #شهید_حسین_معز_غلامی 🌷 #مدافعان_حرم #
دلم #تنگ است
دلـم اندازه حجم #قفس تنگ است😔
#سڪوتم سرد و طولانیست
نمے دانم چرا
در #قلبـــــ من
#پاییز طولانیست🍂...
#شهید_حسین_معزغلامی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهادت آرزوی عشاق: #خدا خودش دستم را در دست #شهدا گذاشت و این رفاقت آغاز شد حالا #شهدا شده اند انیس
#دلم را به آسمان می سپارم
تا نوشته هایم را نشانت دهم
شاید #تورقی به آن بزنی
خیلی دلم می خواست با #تو بودم
پیش خدا و شما
کاش
بی #گناه می ماندم
#طلوع #صبح
#غروب و #آفتاب گواه
#معصومیت از دست رفته ی من است
تنها چیزی که از تو به یادگار دارم
دلی است
که فقط
#تنگ توست....
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
فرماندهان گردان #یازهرا.. #شهید محمد رضا تورجی زاده دفاع مقدس #شهید مسلم خیزاب مدافع حرم هر دو #عا
✍دست نوشته فرزند
#شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب:
سلام بابا
دلم خیلی برایت #تنگ شده
جان مادر عزیزم فردا(اول مهر) بیا دنبالم #مدرسه
آخه بچه ها با پدرهایشان می آیند😔
🍃🌺🍃🌺
#تشنــه ست
شـبیه #ماهـیِ بی دریا
یـا #آهوی پا بسته میان صحرا
صبری بده ِای خدا، به فرزندِ شهـیــد
وقتےکه
بلـد شد بنویـسـد
#بـابـا...
#شادی_روح_شهید_خیزاب_صلوات
#سالگرد_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
الفبا برای سخن گفتن نیست برای نوشتن #نام توست، #اعداد پیش از تولد تو به صف ایستاده اند تا راز #زادرو
7⃣9⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #به_نقل_ازدوست_شهید_بابک_نوری
🌷اینجا روی خاکریز نشسته بود.
اونروز هوا خیلی #گرم بود من با لباس شخصی رفته بودم و همش #غر میزدم که چرا به ما لباس نمیدن!!
🌷بابک کنارم بود بهش گفتم این چیه پوشیدی اینو از کجا گرفتی؟
لباسش خیلی براش #تنگ بود و کمی هم کهنه...
🌷گفت: این لباس رو از زمان خدمت #سربازیم دارم بهش گفتم اینکه تنگه (و واقعا هم تنگ بود بحدی که جلوی تحرکاتش رو گرفته بود ).
🌷گفت: اره ولی مهم نیست تو خبر نداری، #اعزام کی شروع میشه؟ گفتم نمیدونم.
🌷الان که خاطرات رو مرور میکنم میبینم شهادت واسه هرکسی نیست شهادت لباس #تک_سایزیه که باید اندازش بشی؛
🌷این هارو گفتم که واسه خودم مروری بشه که من تو فکر چی بودم و اون به چی فکر میکرد،
افکار من سمت #مادیات و لباس سایز تنم بود که باید نو هم میبود، فکر تیر اندازی و لذت کل کل بعدش ولی اون آروم بود و فکرش ... توی اون هوای گرم و اون شرایط چی بود
🌷بعد شهادتش #عکسی ازش دیدم که منو بیشتر سوزوند؛ بابک با همون لباس وسط معرکه #جنگ رفته بود.
حتی ذره ای هم به فکر #مادیات نبود.
🌷اون اینجا بود کنار ما البته جسمش ولی #روح_بزرگش کنار ما جا نمیشد، پس خدا جسمش رو با خودش برد.
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#شهید_بابک_نوری_هریس🕊❤️
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دوست شهید که داشته باشی 😍 نیازی به عشقهای بیخودی نداری؛ میدونی یکی حواسش بهت هست 😇 ، یکی که اومده ت
💔🍃💔
#انار
تقریبا روزهایی بود که حمید آقا میخواست بره #سوریه دلم براش #تنگ شده بود💔
بهش #زنگ زدم گفتم فردا بعدازظهر میام #خونتون میخوام ببینمت، طبق معمول خیلی با ادب و احترام و خیلی #خوشحال شد☺️
فردا رفتم پیشش کلی با هم حرف زدیم من معمولا توی مهمونیها میوه #انار نمیخورم ولی حمید آقا عاشق#انـــار بود برام انار آوردش❤️
گفتم حمید من #سیب میخورم خیلی اصرار داشت انار بخورم ولی نخوردم😒
با این وجود همش #لبخند میزد😃 حتی میخواست برام دون کنه که نذاشتم ولی کاش از #دستش انار رو میخوردم 😔😔😔
#روایت_از_برادر_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی💔
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے8⃣0⃣1⃣ #مردان_آخرالزمان در روایات برای مردانی که در آخر
❣﷽❣
پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے9⃣0⃣1⃣
📌٦٦ مورد در رابطه با #آخر الزمان از #نهج_البلاغه
🔅به نام خدا
#علائم_آخرالزمان:
🌱1. مردان و زنان شبیه یکدیگر میشوند در #پوشش و #آرایش
🌱2. مردان و زنان لباس #تنگ و #بدن_نما میپوشند
🌱3. #خونریزی بین مردم عادی میشود
🌱4.شعار #دین کهنه می شود
🌱5. به افراد #بد . احترام می گذارند
🌱6. #امر_به_معروف را #نهی و #ترک می کنند و می گویند به تو چه ربطی دارد
🌱7. در امور #دین و #خدا از مال کم هم دریغ می کنند و خرج نمی کنند
🌱8. #فاسق و #منافق عزیز می شوند
🌱9. آلات موسیقی در #مساجد و روی #قبرهانواخته می شود
🌱10. صف های نماز #جماعت مردم نشانه #نفاق می شود
🌱11. قرآن را #سبک می شمارند و نمی شناسند مگر با صدای آواز و غناك
🌱12. مردم از #عالمان_دین فرار میکنند
🌱13. مردم #بی_دین می شوند و از دنیا می روند
🌱14. افراد نادان #زمام_امور را به دست می گیرند
🌱15 . #صله_رحم از بین می رود و جایش را به #قطع_رحم می دهد
🌱16. افراد #فاجر و #فاسد زیاد میشوند
🌱17. بازارها به هم #نزدیک می شوند یعنی بازار تجارت و کسب
#کاذب می شوند
🌱18. تار و تنبور و نی را نیکو میشمارند و #آلات_موسیقی
همه جا ظاهر می شوند
🌱19. فقرا #آخرت خود را به #دنیا می فروشند
🌱20. مردم برای #رئیس شدن #حرص می زنند و #طمع دارند
🌱21. اطاعت بی چون و چرای #مردان از #همسرانشان زیاد می شوند
🌱22.پدرو مادر را #لعن و #نفرین می کنند
🌱23. #خیانت در مال شرکاءفراوان و #عادی می شود (کلاهبرداری)
🌱24. پرده #حیا از زنان برداشته می شود
🌱25. سکته و مرگ #ناگهانی زیاد می شود
🌱26. دین مردم #درهم و #دینار می شود و خدای مردم #شکمشان
🌱27. آشنایان در وقت #نیاز همدیگر را نمیشناسند
🌱28. مردم غذاهای خوب می خورند و جامه های زیبا و فاخر می پوشند
و با آن #فخر می فروشند
🌱29. مردان با #طلای حرام و #ابریشم حرام خود را زینت می کنند
🌱30. کودکان نسبت به بزرگترها و والدین #بی_حیا و #بی_ادب می شوند
🌱31. عالمان به حرفشان #عمل نمی کنند
🌱32. مساجدرا #نقاشی می کنند ظاهر مساجد #آباد ولی از نظر
هدایت و ارشاد #ویران است
🌱33. عیب کالا را #پنهان می کنند
🌱34. سوار شدن زنان بر روی #زینها (اعم از حیوان و غیر آن مثل
ماشین . موتور و......)
🌱35. سبک شمردن #زنا و هر رابطه دختر و پسر و زن و مرد و نا محرم #عادی می شود
🌱36. اسلام #غریب میشود و از اسلام فقط #نامی باقی می ماند
🌱37. امر به معروف را #زشت می شمارند و همه در #ترکش مساوی اند
🌱38. خرج کردن زیاد برای #دنیاشان و دریغ از خرج کردن برای #آخرت
🌱39. مومنین در این زمان #غمگین و #حقیر و #ذلیل می شوند
🌱40. نماز را #سبک شمرده و به #جماعت نمی خوانند
🌱41. موذن برای #اذان گفتن #پول می گیرند
🌱42. قرآن #مهجور و #متروک می شود فقها و عالمان به قرآن اندک
🌱43. #برکت از مال و جان مردم گرفته می شوند (جوانمرگ می شوند)
🌱44. افراد مورد #اعتماد و #امین کم می شوند
🌱45. مال حلال #کم می شوند
🌱46. کم فروشی #عادی می شود
🌱47. ازدواج #مرد با #مرد و #زن با #زن صورت میگیرد و عادی می شود
🌱48. فساد #عمومی می شود
🌱49. بیت المال وسیله #شخصی می شود
🌱50. مسکرات و نوشیدنی های حرام #حلال می شوند
🌱51. #زکات مال ترک می شوند همانند #خمس آن
🌱52. صاحبان مال و ثروت بزرگ #شمرده می شوند
🌱53. مردم قبور #شعراءرا محل #عبادت قرار می دهند
🌱54. هیچ چیز بهتر از #دروغ در آن زمان نمی باشد
🌱55. زبان #راستگو و #صادق کم است
🌱56. مردم #فرقه_فرقه شده و از اهل #نفاق تقلید می کنند
🌱57. موسیقی مطرب رواج می یابد و معمول می شود وکسی آن را #نهی نمی کند
🌱58. شرب خمرو می خوارگی می کنند
🌱59. زنان فرزندان خود را #رقاصه و #آوازه_خوان تربیت می کنند
🌱60. #طلاق زیاد می شود
🌱61. صورت مردم #انسانی اما دلهایشان #شیطانی است
🌱62. حرف حق را #تکذیب می کنند
🌱63. در #عروسی ها هر کاری بخواهند می کنند
از گناه . فساد . ساز. آواز و......
🌱64. از مردم جدا شوی تو را #غیبت می کنند
🌱65. بالا رفتن #قیمت_ها در آن زمان عادی می شود
🌱66. شنیدن آیات قرآن #سنگین می شود
التماس دعای فرج😍
#پرسش_پاسخ_مهدوی
🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠منتظرت هستم یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطر
3⃣2⃣8⃣ #خاطرات_شهدا🌷
📃خاطره ای از شهید عبدالمهدی کاظمی از زبان همسرشان
✨قبل از شهادتش #خواب ديدم كه رفتم حرم حضرت #زينب(س). تمام عكس شهدا را در حرم چسبانده بودند. خانمي آنجا بود كه #روبند داشت.
🍁از آن خانم پرسيدم كه اينها عكسهاي چه كساني هستند؟ ايشان گفت: عكس #شهداي_كربلا. بعد هم گفت: اينها بسيارعزيز هستند. در ميان عكسها تصوير #عبدالمهدي من هم بود.
🍃خيلي نگران شدم تا اينكه خبر #شهادت را به من دادند. عبدالمهدي در شب تاجگذاري امام زمان(عج) همان طور كه آيتالله #بهجت فرموده بودند به شهادت رسيد.
🌹29 دي ماه سال 1394 بود. عبدالمهدي با اصابت موشك #كورنت به آرزويش رسيد.
🌾وقتي خبر را شنيدم، بال بال ميزدم كه پيكرش را ببينم. آخر خيلي دلم برايش #تنگ شده بود. گفتم عبدالمهدي به حاجتت رسيدي. بعد از شهادتش #خواب ديدم كه پشت سر #امام_زمان(عج) ميرود و از اينكه در كنار امام حسين (ع) است، بسيار خوشحال بود.
☘ ميگفت من #زندهام فكر نكنيد كه مردهام هيچ وقت ناشكري نكنيد. هر مشكلي داشتيد من برايتان #حل ميكنم.
💫من و عبدالمهدي 9 سال با هم زندگي كرديم. ريحانه هفت ساله و فاطمه دو ساله يادگاريهاي شهيدم هستند.
⚡️ريحانه خيلي وابسته به پدرش بود. خيلي با پدرش حرف ميزد.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دستم نمیرسد به بلندای آسمان #شهادت🌷. اما دست به دامان تو میشوم #ای_شهید تا شاید ضمانتم را بکنی.
یادت #ای_دوست بخیر
نازنینم خوبی⁉️
خبری نیست ز #تو
دل من میخواهد، که بدانی #بی_تو
دل منـ❤️ اندازه ی دنیا تنگ است
#بهترینم ای دوست
یادگار دیروز..
دل من سیر برایت #تنگ است💔
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
درکنار سردار سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴 کن حیا از خون و از سر بند من 🔴
گوش دِه یک لحظه بر من #بدحجاب
پوشش تو،بوده مُزد #انقلاب؟
میکنی بر پای خود شلوار #تنگ
این،جوابت بوده بر مردان ِ #جنگ؟
موی خود کردی برون از #روسری؟
میکنی با ناز و عشوه #دلبری؟
گشته ای مانند یک #ضرب.المثل؟
میکنی از چه دماغت را #عمل؟
در خیالت دختری #تک.میشوی؟
بهر نامحرم، #عروسک.میشوی؟
داده ام خون، #غرق.آسایش.شوی
در خیابان #غرق.آرایش.شوی؟
داده ام خون،دل شود #قاموستان
تا بماند در امان، #ناموستان
لحظه ای پس گوش کن بر #پند ِ.من
کن حیا از #خون و از #سربند.من
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
راز و رمز تحمل آن همه #سختی های جنگ همین عبارت ساده بود: 👈کار برای خدا #دلسردی ندارد. 👈خودمان را برا
5⃣8⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠روز وداع
🍃🌹روز آخر فاطمه و ریحانه را بغل کرد و شروع کرد روضه #حضرت_رقیه(س) خواند.
با فاطمه صحبت كرد
گفت:«بابا من دارم می روم سوریه، شاید شهید بشوم!»
فاطمه گفت: «بابا نمیخواهم بروی شهید بشوی.» عبدالمهدی به او گفت:«باباجان اگر من شهید بشوم، دوباره #زنده میشوم. »
فاطمه گفت:«آخه بابا کسی که زنده نشده تا حالا! شما چه جوری میخواهی زنده بشوی و برگردی؟»
🍃🌹گفت:« اگر شهید بشوم، میتوانم زنده بشوم و با امام زمان(عج) برگردم.
فاطمه جان بابا اگر برود پیش امام حسین(ع) در بهشت، میوههای بهشتی برایت می آورد. تو نگران من نباش
من همیشه پیش شما هستم.»
آخر هم از فاطمه خواست #دعا كند پدرش شهید شود.
🍃🌹حرفش به اینجا كه رسید، به او گفتم: «این حرفها چیه به بچه می زنی؟ گناه دارد!»
گفت: «نمیخواهم فرد دیگری با او صحبت كند. دوست دارم خودم #راضی اش كنم.»
حتی با دخترش هم صحبت کرد و رضایت فاطمه را گرفت.
🍃🌹روزی چند مرتبه زنگ میزد. هر وقت هم تماس میگرفت، میگفت مرضیه من #شرمنده توام. نمیدانم چگونه #خوبیهای تو را جبران كنم. بار بچهها روی دوش شماست، مخصوصا الان هم که فاطمه رفته کلاس اول. من آن موقع #گیج بودم. نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند. می گفت انشاءالله امام زمان(عج) و فاطمه زهرا (س)برایت جبران کنند.
🍃🌹50 روزی میشد كه رفته بود سوریه. تماس گرفت و گفت: «خیلی دلم برای بچههایم #تنگ شده. برو از طرف من برایشان اسباب بازی بخر تا وقتی آمدم به آنها #سوغات بدهم آمدنم نزدیک است، ولی نمی دانم می آیم یا نه؟»
گفتم: «چقدر ناامید هستی؟ انشاءالله به #سلامتی برمیگردی سر خانه زندگی ات.»
🍃🌹سعی میکردم به #شهادتش فکر نکنم اگر فكری هم به ذهنم خطور میكرد، خودم را به كاری مشغول میكردم تا فراموش كنم....
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نهال! #آقا رو دیدی چےگفتی بهشون؟ گفتم کلاهتُ مامانت برات درست کرده؟ گفت آره گفتم میدی بہ من؟ گفت این
می گفت #کشاورزی شغل انبیاست☺️
بیشترین درختی🌳
را هم که کاشت درخت میوه مورد علاقهاش «انار» بود...👌❤️
اینقدر #انار دوست داشت که فصلش که میشد تا سرم را بر می گرداندم
یک قابلمه دون شده بود....😁
موقعی که میخواست برود
بهش می گفتم: بروی🕊 من دلم برای انار دون شدها #تنگ میشه....
الان هم انار دون شده برایش #خیرات می کنم....☺️
#شهید_مهدی_قاضی_خانی 🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 #کلام.شهید 🔰می روم تا #انتقام سیلی #مادرم رابگیرم. 🔰#همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر #دوس
#سیره_شهید 📖🔎
پدر شهید می گفتند:
زمانی که شهید بزرگوار قرار بود به
جبهه مقاومت #اعزام شود، در پاسخ
به این سوال که هنوز رهبری #فتوای_جهاد نداده است،
گفت:
«مگر حتما باید عرصه #تنگ شود تا
آقا اذن جهاد بدهد، قبل از آنکه عرصه
تنگ شود باید برویم تا آقا #اطمینان_خاطر یابند.»
#شهید_حسین_هریری🌷
#آتش_به_اختیار✌️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، #دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا #حقش بود. 💢خودشم همیشه
🔺آخرین عکس خانوادگی😔
#هميشه وقتي ميرفت مأموريت
ميگفت از همه بيشتر دلم براي #محمدامين تنگ ميشود.
آخر #صدای همه شما را ميشنوم و با شما صحبت ميكنم،
اما محمد امين كه #نميتواند صحبت كند.
دلم برايش #تنگ ميشود.
#بزرگترين سفارشش به من هميشه و هميشه اول
#نماز اول وقت
و دوم حفظ #حجاب به بهترين شكل
و سوم تابع محض #ولايت_فقيه ماندن بود.
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#بازگشته_از_خانطومان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهادت❤️ حکایت عاشقانه آنانے است🌷 ڪہ دانستند دنیا جاے #ماندن نیست باید #پرواز کرد تاخدا🕊 #شهیدمدافع
8⃣5⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
✍ به روایت دوست شهید
🔰شهید آقاعبداللهی صدای #گیرایی داشت و حرفی که میزد به دل همه مینشست، میتوانم بگویم تنها صدایی که دلم برای شنیدنش #تنگ شده و دوست دارم هرطور که میشود یک بار دیگر آن را بشنوم همین صدای شهید آقاعبداللهی است.
🔰او بسیار #خندهرو بود و هرگز عصبانیت او را ندیدم، اهل دلخور شدن و #خرده_گرفتن از کسی نبود. بسیار دوستدار #رهبری بود و میشد این را از صحبتها و رفتارش فهمید.
🔰او بسیار پایبند اعتقادات و #ولایت بود و با توجه به سن کمش با شجاعتی که داشت همواره در اتفاقات مختلف #داوطلب حضور بود.
🔰در #فتنه ساله ۱۳۸۸ او را در بین بسیجیان دیدم و پرسیدم علی اینجا چه میکنی؟ نترسیدی که کشته شوی؟ پاسخ داد من فقط به خاطر آقا آمدم و هرگز از موضع خود #کوتاه نمیآیم و دست از انقلاب نمیکشم.
🔰حدود ۱۰ روز قبل از اعزامش به سوریه او را دیدم و گفت قصد رفتن به #سوریه را دارم، گفتم میروی تا #مدافع_حرم شوی؟ گفت نه مدافع حرم نمیشوم میروم تا #پناهنده_حرم شوم. گفتم پس فرزندت چه میشود؟ گفت خداوند بزرگ است. با توجه به اینکه پیکر علی بازنگشت من حس میکنم واقعاً او #پناهنده_حرم شده است.
#شهید_علی_آقا_عبداللهی🌷
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
صبح شد باز دلم #تنـــگ تـــو...
از دور #سلام
تــــو نیاز و ضــــربان دلمے
خــتم ڪلام...
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦️هر دو «سردارزاده» بودند و هم دانشگاهی. درسشون که تموم شد، شدند #همکار دست تقدیر #همرزمشون هم کرد👥
✍ #خاطره_شهدا🌷
🌸دستش را گرفتم و نگاهش کردم، چشمانش از خوشحالی برق می زد. با شوخی و خنده بهش گفتم: طوری با ولع داری جمع می کنی که داره به #سوریه حسودیم می شه!
🌸 وقتی آمد لباس های نظامی و پوتینش را بگذارد داخل کوله، سعی کردم کمی حالت اعتراض به خود بگیرم . بهش گفتم: اونجا خیلی خوش می گذره یا اینجا خیلی بد گذشته که این قدر ذوق زده ای؟ انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن:
ما بی خیال مرقد زینب نمی شویم / روی تمام سینه زنانت حساب کن!
🌸دلم نمی آمد در را پشت سرش ببندم، نمیخواستم باور کنم که رفت. دلم برایش #تنگ شد. برای خنده هایش، برای دیوانه بازی هایش، برای گریه هایش، برای روضه خواندن هایش.
🌸صدای زنگ موبایلم بلند شد. محمد حسین بود، به نظرم هنوز به نگهبانی شهرکمان نرسیده بود. تا جواب دادم گفت: دلم برات تنگ شده! تا برسد فرودگاه، چند دفعه زنگ زد. حتی پای پرواز که الان سوار می شم و گوشی رو خاموش می کنم! می گفت: می خوام تا #لحظه_یآخر باهات حرف بزنم!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
به روایت همسر شهید
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
⇜وقتی دلت براش #تنگ میشه و
نمی تونی بپری تو بغلش💕
⇜وقتی دلت میخواد کنارش بخوابی و
#نمیتونی...
⇜وقتی یه اسباب بازی🏍 جدید گرفتی و
حالا...😔😔
↵جواب همه ی اینها رو.
بجای نشستن در آغوشش💞
باید با نشستن رو #سنگ_مزارش بگیری ....
این موقع شب
دلــ💔ـش تنگ شده
میگه خونه نریم🚷
پیش #بابایی بخوابیم😔
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
#محمدامین نازدانه ی شهید
#شهید_علیرضا_بریری
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشق_شهید_همت_بود. 🔸یکبار در جلسه خواهران #بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند او هم همان ط
یادت #ای_دوست بخیر
نازنینم خوبی⁉️
خبری نیست ز #تو
دل من میخواهد، که بدانی #بی_تو
دل منـ❤️ اندازه ی دنیا تنگ است
#بهترینم ای دوست
یادگار دیروز..
دل من سیر برایت #تنگ است💔
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✓خوب است نوکر
"آخرش"
#بى_سر بمیرد
✓خوب است
بین نوکرى
#نوکــــــر بمیرد...
سه ماه گذشت ســ♥️ـردار
دلمان هر لحظه برایت #تنگ تر میشود
برایمان دعا کن🤲
#السلام_علے_الحسین
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم شهیدان #شهید_محسن_حججی #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_سیاح_طاهری در مسج
یادت #ای_دوست بخیر
نازنینم خوبی⁉️
خبری نیست ز #تــو
دل من میخواهد
که بدانی #بی_تو
دل منـ♥️ اندازه ی دنیا تنگ است
#بهترینم ای دوست
یادگار دیروز
دل من سیر برایت #تنگ است💔
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پنج پسر داشتم، اما #عبدالله چیز دیگری بود. ♦️یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم. زل زد تو چشم هایم.
♦️#نمیدانم
میدانے یا نہ..⁉️
ولے دلمان #تنگ شدہ...
اگر وقت ڪردے بہ #خوابمان بیا
شاید ارام شود
این دل💞 ما ڪہ #هرشب🌙 سراغت را میگیرد...
#مدافع_حرم
#شهید_عبدالله_باقری🦋
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜دلم 💕حسابی #تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم #حرم تا شفا گیرد. پس از #زیارتِ خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی #گلزار🌸. سوار تاکسی شدم و آدرس امامزاده علی بن جعفر را به راننده دادم.
🖇آرام آرام #سوی گلزار قدم برداشتم. بطری های #گلاب کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند.
فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از #مزار شهداست و نورهای سبز🍃 و سرخ، که حاصل تابش نور☀️ خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال #معنوی خاصی را به انسان هدیه می داد.
⚜ناگهان #دلم دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی #زائر دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با #شهیدان زین الدین بود.
🖇شهید #مهدی_زین_الدین فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش #مجید، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند.مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای #عملیات. می گفت:
⚜ «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه #بمونه تو #سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون»
آرزوی #شهادت داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس #مهر_پدری قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند.
🖇به رسم حضرت #ارباب نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد. نمازهایش به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش، حال خوشش و گریه 😢هایش در #مناجات باخدا، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و #قلب رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا🌸 #خدا او را خرید.
⚜لبانم معطر به خواندن #فاتحه ای، چشمانم خیس از اشکِ حسرت و صدای #اذانی که مرا به خود آورد و خدایی که در این #نزدیکی است...
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
#ایام_ولادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فرزانه سیاهکالی مرادی، همسر شهید:
🌸 ساعات آخر ٍ#بدرقه، همسرم گفت:🗣
«دوری از تو برایم سخت است😔، من آنجا در کنار دوستانم و پشت #تلفن نمی توانم بگویم دوستت دارم❤️، نمی توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟». یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: «هر زمان دلت#تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست…» این طرح را پسندید و با#خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلندبلند می گفت: «یادت باشه، یادت باشه😇» و من هم با لبخند درحالی که اشک می ریختم و آخرین لحظات بودن با#معشوقم را در ذهن حک می کردم پاسخ می دادم «یادم هست …یادم هست …» و حمیدم رفت…💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh